نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۴۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی اسلامی» ثبت شده است

۰

زندگی بهشتی، زندگی با لبخند

سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب

زندگی بهشتی، زندگی با لبخند

زندگی بهشتی، زندگی با لبخند

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif «لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است.» ۱۳۷۱/۱۰/۰۱ این مسأله در نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است اما برای برنامه‌هایی که از سوی رسانه‌ها درباره شادی ساخته می‌شود، الزاماتی بیان کرده‌اند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR اهمیت شادی و الزامات ساخت برنامه‌های سرگرمی را براساس نظرات رهبر انقلاب اسلامی مرور می‌کند.
 
* ضروری بودن لبخند و شادی برای جامعه
یکی از مقوله‌های بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بی‌لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصه‌یی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‌طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‌ی اوست. اصلاً چهره‌ها باید شاد باشد. اگر با چهره‌ی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
* جهنم شدن زندگی درصورت نبودن تفریح سالم
راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در جامعه، خیلیها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه‌ی زندگی خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است.
فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
* غلط بودن تصوّر چهره‌ی اخمو و بداخلاق از اسلام
تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهره‌ی اسلام را یک چهره‌ی خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌هیچ‌وجه، اسلام این نیست. چهره‌ی اسلام، چهره‌ی یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهره‌ی جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره‌ی اسلام است. یک چهره‌ی جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام می‌دهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبه‌روست؛ یک جا با غریبه روبه‌روست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق می‌کند. یک انسان متین، چهره‌اش همه جا یکسان نیست. آن‌جا که با یک دشمن روبه‌روست، طبیعی است که چهره‌ی دیگری خواهد داشت. آن‌جا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یک‌طور روبه‌رو می‌شود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو می‌شود. اسلام این‌گونه است و هر جایی یک برخورد دارد.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
* شاد بودن محیط زندگی در زمان پیغمبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)
محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه میگذاشت و خودش هم در آن شرکت میکردآن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام.
بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌ ۱۳۸۰/۰۲/۲۸
 
* سعی دشمن در وارد کردن تفریح‌های منحرف در کشور
درس خواندن، پاکدامنی و پرهیزِ از سرگرمیهای عاطل و باطل، جزو وظایف جوانهاست. البته من با سرگرمی و تفریح و شادی جوانها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمیها و تفریح‌های منحرف را دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه‌ی ما میکنداین، مخصوص جامعه‌ی ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را میکنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و ... - و حتّی کشورهای اروپایی، سیدیهایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای جوانها گمراه‌کننده و مضر تشخیص داده بودند، جمع‌آوری و منهدم کردند. در واقع با این سیدیها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوانها گناه است - برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق میکنند، غالباً صهیونیست‌های خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوانها در خیلی از کشورها، بخصوص در کشورهای اسلامی، و به‌طور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده‌ی ایران میترسند.
بیانات‌ در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌‌های اسلامی دانش‌آموزان‌ ۱۳۸۳/۱۲/۲۴
 
* عبادت بودن ساخت برنامه تفریحی برای مردم
در چهره‌ی اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابر این، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید. مثلاً وقتی آقای شیشه گران مطلبی می‌نویسند، باید احساس کنند که یک عبادت انجام می‌دهند. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی از آن مجموعه‌ای را که زندگی اسلامی برای انسانها در نظر گرفته، متعهد می‌شوید و انجام می‌دهید.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
الزامات برنامه‌های تفریحی:
۱) حفظ جهت‌گیری ارزشهای اسلام و انقلاب
باید نگاه کنید ببینید ارزشهای اسلام و انقلاب چیست؛ این ارزشها را به‌دست بیاورید؛ شوخی و خنده‌مان هم باید در این جهت باشد؛ سرگرمی و تفریحمان هم بایستی در این جهت باشد؛ کار روی افکار عمومی مردم همه باید در این جهت باشد. باید مراقب باشیم که اشتباه نکنیم. مثلاً فرض بفرمایید ما سوار ماشینی شده‌ایم و داریم راهی را میرویم و به سمتی حرکت میکنیم؛ خیلی خوب، قهوه‌خانه است؛ آدم پیاده میشود و چای میخورد، یا تفریحی میکند؛ یک وقت هم مثلاً پا را روی گاز میگذارد و با سرعت صد و چهل کیلومتر میرود؛ یکجا انسان کند میکند؛ یکجا سنگین است، بارها را یک خرده پایین میآورد؛ یکجا یک نفر پیاده دارد میرود، انسان سوار میکند؛ شکلها و نحوه‌های گوناگونی هست؛ اما آنچه که هرگز گم نمیشود، این است که ما داریم به کجا میرویم. ممکن است در جایی به طور طبیعی جاده پیچ بخورد؛ مثلاً طرف شرق داریم میرویم، اما این جاده به طرف شمال میرود؛ حتّی طرف غرب میرود - یعنی علیالظاهر در خلاف جهت داریم حرکت میکنیم - اما آن چیزی که در متن و بطن کار مضمَر است، این است که ما داریم به طرف شرق میرویم؛ به همان طرفی که مورد نظرمان است؛ این باید گم نشود؛ این در همه‌ی برنامه‌هاست؛ فرق هم نمیکند؛ این از آن چیزهایی است که نسبت به آن با هم رودربایستی نداریم؛ نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید.
بیانات در دیدار اعضای گروه اجتماعی صدای جمهوری اسلامی ایران‌۱۳۷۰/۱۱/۲۹
 
۲) اصل بودن شادی در برنامه‌ها
نباید نمایشنامه‌هایی پخش کنید که فضای زندگی را تلخ می‌کند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد داریم. تلویزیون را باز می‌کنیم، می‌بینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا می‌کنند. شما در خانه‌تان هم که نشسته باشید، اگر از خانه‌ی همسایه‌تان صدای دعوا بیاید، ناراحت نمی‌شوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا فیلم نیست. وقتی انسان می‌رود در آن فضا، می‌بیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند. این را چرا منتقل می‌کنید؟... از هر چیزی که مأیوس کننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامه‌ها باید شاد باشد. شادی را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که می‌خواهید بدهید، در لابه‌لای این شادی بیاید. چرا پیامها در لابه لای موضوعی ناامید کننده باشد؟
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
۳) آسایش و آرامش به روح، مقصود خنداندن مردم
این نکته‌ی بسیار مهمی است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسانهای برگزیده‌ای هستید. آن‌جا ننشسته‌اید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همان‌طور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه‌ی عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت می‌دهد؛ سایش دارد، استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایشها را از بین می‌برد و کار، تندتر، روانتر و بهتر انجام می‌گیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامه‌های تفریحی‌تان، امید ببخشید. اگر مجموعه‌ی کار شما، از اول تا آخر ناامید کننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی همه‌ی آن چه که انجام شده، هیچ می‌شود. مثل این‌که شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک تابلو بد بکشید.
ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز، همه‌اش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما می‌توانید کار را به این شکل هدایت کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دلها بدرخشد...
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
 
۴) پرهیز از تضعیف ایمان مردم
بعضى‌ها خیال کرده‌اند براى اینکه حالت افسردگى را در این مردم از بین ببرند، باید به اینجا بیایند و سازوآواز و بزن و بکوب راه بیندازند؛ این اشتباه است؛ گره‌ها و عقده‌هاى روانى را باید باز کرد. اگر گرهى افتاده باشد، با این چیزها باز نمى‌شود؛ جز اینکه مردم و جوان‌ها همان مایه‌ى ایمانى هم که در مصیبت‌ها سنگر و تکیه‌گاه آن‌هاست، از دست مى‌دهند. بنده با هر کارى که ایمان جوان‌ها را در تهدید کند، بجد مخالفم. نباید سرمایه‌ى ایمان و روحیه‌ى دینى مردم را با خوش‌خیالى دست کسانى سپرد که به اینجا بیایند و آن را غارت یا تهدید کنند. هرچه مى‌توانید، ایمان مردم را زیاد کنید. گاهى اوقات غصه‌ى دل با خنده برطرف نمى‌شود؛ با گریه خیلى بهتر برطرف مى‌شود. البته نمى‌گوییم مردم را وادار کنید همیشه گریه کنند- دوستان سلیقه‌ى بنده را مى‌دانند- اما این هم که بیایند به عنوان بازسازىِ روحیه‌ى مردم، مایه‌هاى ایمانى آن‌ها را تضعیف و یا تهدید کنند، مطلقاً کار شایسته و درست و بحقى نیست. البته بخشى از بازسازى روحیه‌ى مردم به عهده‌ى بهزیستى است؛ بخشى هم به‌عهده‌ى دستگاه‌هاى فرهنگى است.
بیانات در دیدار مسئولان بازسازى شهرستان بم ‌۱۳۸۴/۰۲/۱۳
 
۵) پرهیز از ابتذال برای شادی دادن به مردم
شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‌ریزی میخواهد... مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبندوباری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.
بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما‌‌۱۳۸۳/۰۹/۱۱
 
۶) رعایت متانت و پرهیز از کارهای سبک
یک نکته موضوع متانت است. یک برنامه‌ی شوخی و تفریح سبک، با یک شوخی و تفریح متین و سنگین فرق می‌کند. هر دو هم می‌تواند شوخی یا تفریح باشد. هر دو می‌تواند در درجات مختلفی از شوخی و تفریح و مزاح باشد. این‌طور نیست که یک تیپ متین، حتماً مایه‌ی تفریحی و شوخی کمتری داشته باشد، یا یک تیپ سبک، حتماً مایه‌ی تفریحی و شوخی بیشتری داشته باشد؛ نه. مواظب باشید در برنامه‌های تفریحی، کارهای سبک، انجام نگیرد. از قهقهه‌های مستانه و صداهای مستانه در همخوانیهای جمعی، به کلّی جلوگیری کنید. گاهی اتفاق می‌افتد که با هم شعری را می‌خوانند و حرکت مستانه‌ای انجام می‌دهند که سبک است و لزومی ندارد... تشخیصم این است که هیچ کار هنری، در هر رتبه‌ای از هنر که باشد، با متانت هیچ منافاتی ندارد و نقشهای مختلف می‌تواند با متانت همراه باشد، که بسیار مهم است.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱

۰

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

علمای دین سبک زندگی اسلامی حکایت خوبان

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

به گزارش احیاگرمعروف،  سایت «راسخون» نوشت:

حضرت استاد در سال 1316 ه.ش در خانواده ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت ‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ، به اقامه جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏ الله‏ تعالی اهتمام ویژه داشت.
حضرت آیت‏ الله حاج آقا مجتبی تهرانی، طبق رسم تمامی خاندان های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق العاده ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به سوی خود جذب می کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
حضرت استاد با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به ‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم له همین نکته کافی است که به فرموده خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجه رفیع اجتهاد رسیده و به زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام خمینی رحمت الله علیه قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به اندازه ای بود که حضرت امام به طلبه خوش فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته جات درس بیع شان را جمع آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمه حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.
با آن که هنوز مدّت زیادی از استفاضه این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رساله عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست رس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره ‏گیری از دست نوشته های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم بحث شد و رساله ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق ترین رساله های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همه این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می گذشت.
ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه ‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آن که جرقّه های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعه دردناک، حضرت آیت الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایه فیوضات امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه هدی علیهم السلام تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.
حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیه تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت های معظّم له پیش از انقلاب بود. حضور عادّی حضرت استاد در تهران و فعالیّت های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن قدر مفید و مؤثّر بود ¬هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمه جهان تشیّع بماند و نعمتی بی بدیل برای اهل این دیار باشد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح ‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرموده خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام، خود را از قبول مسؤولیت های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنه نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏ صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.
لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن قدر مفید و کم نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود. بدیهی است که درس خارجِ فقیه متتبّعی که به فرموده خویش، بیش از سی مرتبه کتب اربعه را مرور کرده و اغلب عبارات آن را در ذهن حاضر دارد، پُر از نکات دقیق و بدیعی خواهد بود که کمتر نصیب اهل علم شده است.
از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به ‏طور منظّم و هفتگی دائر می گردید، مأمن بی نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی صبرانه و مشتاقانه به دنبال معارف عمیق اسلام بودند.
این استاد بی بدیل اخلاق همان گونه که آرزو داشت در آستانه اربعین حسینی به دیدار معبود خویش نایل آمد و رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی بر پیکر مطهر ایشان اقامه نماز نمودند و سپس با تشییع با شکوهی در آستان مقدس حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام به خاک سپرده شد.

۱

کتاب چرا با حجاب شدم”/ صد و ده دلیل برای انتخاب حجاب اسلامی

کتابخانه اسلامی حجاب سبک زندگی اسلامی پرسش وپاسخ

کتاب چرا با حجاب شدم”/ صد و ده دلیل برای انتخاب حجاب اسلامی

کتاب چرا با حجاب شدم”/ صد و ده دلیل برای انتخاب حجاب اسلامی

در این کتاب، صد و ده دلیل برای انتخاب حجاب اسلامی، انگیزه و دلایل انتخاب پوشش اسلامی از زبان دختری که زمانی بی حجاب بوده است جمع آوری شده است، که در چهار فصل شامل: «برهان گویا، دلائل عقلی ومنطقی برای انتخاب پوشش اسلامی»، «برساحل وحی، حجاب درقرآن»، «درمحضرنور، حجاب در روایات» و «چراغ راه، داستان‌ها و مطالب عبرت آموز» تدوین یافته است.
در یکی از دلائل عقلی از فصل اول می‌خوانیم: «حجاب من به مردها می‌فهماند که من به آسانی پیدا نمی شوم و قابل دسترس نیستم. چون به هر زنی نگاه کند، او خود را پوشانده است. اگرچه در ظاهر به زنان گفته می‌شود که پوشیده بیرون بیایید، واقعیت آن است که به مرد گفته می‌شود، بهره جنسی در همه جا ممنوع! چون راه چشم که نافذترین کانال حسّی مردان است را نمی توان سدّ کرد.»

منبع:سایت باحجاب

۰

حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو

حجاب بانک فیلم سبک زندگی اسلامی

حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو

 حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو


حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو که در19 سالگی باکمک خواهرش به ژاپن می رود و در آنجا با همسرش آشنا می شود. همسرش همیشه برای او از دختران ایرانی می گوید . صحبتهای ایشان در مورد اسلام ، حضرت محمد (ص)، امام حسین (ع)، امام رضا (ع)، زن ، مادر و مسلمان کامل را دراین ویدیو میتوانیدببینید.

دریافت فیلم

۰

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

علمای دین سبک زندگی اسلامی ازدواج

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

محمد پیشگامی‌فرد گفت: شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیدند دخترتان قصد ازدواج دارد و مرا معرفی کردند و مفتح از بهشتی پرسیدند :« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ مثبت دادند.
به گزارش فرهنگ نیوز، محمدرضا کائینی: مهندس محمد پیشگاهی فرد داماد شهید آیت‌الله محمد مفتح و از اقوام نزدیک شهید آیت‌الله بهشتی است، و اساسا وصلت او با خانواده شهید مفتح، به دلیل صمیمیت آن دو عالم اندیشمند صورت گرفته است. پیشگاهی فرد به دلیل همین ارتباط نزدیک با این دو شخصیت و بسیاری دیگر از چهره های انقلابی، از فراز و نشیب های نهضت اسلامی در تهران، اصفهان و بسیاری دیگر از نقاط ایران، خاطراتی شنیدنی دارد که شمه ای از آن را در گفت و شنود پیش روی باز گفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب را مفید ومقبول آید.

*جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله مفتح آشنا شدید؟ این آشنایی چگونه توسعه یافت و به وصلت با خانواده ایشان منجرشد؟

قبل از وصلت با خانواده شهید آیت‌الله مفتح(رحمت الله علیه)، از طریق مطالعه کتاب‌هایشان، با افکار او آشنائی داشتم. پدرم در سال 48 به رحمت خدا رفتند و شهید بهشتی از آلمان برای من نامه تسلیت فرستادند و گفتندکه: «نگران نباش، من هر کاری از دستم بر بیاید برای تو انجام می‌دهم». ایشان از آلمان که برگشتند، در منزلی در نزدیکی منزل شهید مفتح سکونت کردند و رفت‌ و آمد و مراوده بین دو خانواده برقرار بود. در سال 50 که مسئله ازدواج من مطرح شد، شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیده بودند که: آیا دخترشان قصد ازدواج دارند و وقتی پاسخ مثبت دریافت کردند، مرا پیشنهاد دادند. شهید مفتح از ایشان خیلی صریح سئوال کرده بودند که:« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ داده بودند که:« قطعاٌ این کار را می‌کردم». به این ترتیب مقدمات آشنائی خانواده ما با خانواده شهید مفتح فراهم شد. در آن زمان ایشان درقم سکونت داشتند و مادرم برای خواستگاری به قم رفتند و صحبت‌های معمول انجام شد. بعد هم شهید بهشتی مدیریت امور را به عهده گرفتند و همچون پدری مهربان، هر کاری را که لازم بود انجام دادند. سرانجام با مهریه یک جلد کلام‌الله مجید، 15 هزار تومان و یک و نیم دانگ از منزل ما در اصفهان که به نام خانم زده شد، این وصلت سر گرفت.

*آیا شما و شهید بهشتی نسبت خویشاوندی‌ داشتید؟

بله، ایشان شوهر خاله من بودند و همواره مثل پدری مهربان از من سرپرستی و حمایت کردند.

*خطبه عقد را شهید بهشتی خواندند؟

خیر، من خودم اصرار داشتم که ایشان عاقد مراسم باشند، ولی ایشان صلاح دانستند که آیت‌آلله آملی که از بستگان ایشان و امام جماعت مسجد امام زمان (عج) در خیابان مختاری تهران بودند، از سوی داماد وکیل باشند و خطبه عقد را جاری کنند. شهید مفتح هم آیت‌الله زنجانی، امام جماعت حسینیه ارشاد را وکیل عروس خانم کردند.

*شهید مفتح هنگامی که با ازدواج شما و دخترشان موافقت کردند، چه صحبت‌هائی با شما کردند؟

اول از کار و تحصیلاتم پرسیدند و بعد هم فرمودند:« دارم گوهر گرانبهائی را به دست شما می‌دهم. خوب از او مراقبت کنید».

*در برخورد اول با شهید مفتح چه ویژگی‌هائی در ایشان بود که شما را جذب کرد؟

محبت و مهربانی، تواضع و احترامی که برای کوچک و بزرگ قائل بودند. چهره گشاده و لبخند محبت‌آمیز ایشان، بسیار دلگرم‌کننده بود. بعدها که بیشتر آشنا شدیم، نوآوری‌های بدیع ایشان در امور علمی و دینی و عزم جزم ایشان در نشر معارف دینی و عقاید شیعی، بسیار برایم جذاب بود. همین مهربانی و تواضع بی ‌حد و حصر ایشان موجب گردید که جوان‌ها، بسیار به ایشان جذب شوند. خدا رحمت کند مرحوم آقای پرورش را. می‌گفتند:« من با شخصیت‌ها و افراد مختلفی آشنا هستم، ولی وقتی به تهران می‌آیم، تنها جائی که بی‌رودربایستی می‌توانم بمانم و احساس شرم و ناراحتی نکنم، منزل آقای مفتح است». شهید مفتح به‌قدری خاکی و بی‌تکبر بودند که هر کسی از هر صنف و طبقه‌ای که بود، می‌توانست در کنار ایشان بنشیند و ساعت‌ها با ایشان درددل کند. مخصوصاٌ علاقه خاصی به جوانان داشتند و می‌گفتند: «وقتی به مسجد قبا می‌آیم و شور و هیجان جوان‌ها را برای کسب معارف دینی و مسائل انقلابی می‌بینم، احساس می‌کنم آینده این مملکت با وجود چنین جوانانی تضمین شده است!»

*یکی از فرازهای مهم زندگی شهید مفتح، فعالیت‌ها و خدمات برجسته ایشان در مسجد قبا، به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی انقلاب است. با توجه به قرابت و خویشاوندی نزدیک شما با ایشان، طبیعتاٌ در جریان کامل این فعالیت‌ها هستید ، لذا شنیدن خاطرات آن دوران از زبان شما شنیدنی است. آیا خود شما هم در این فعالیت‌ها شرکت داشتید؟

مسجد قبا به‌ویژه پس از بسته شدن مسجد هدایت، مسجد جاوید و حسینیه ارشاد، تبدیل به مهم‌ترین پایگاه انقلاب شد و به همت بزرگانی چون شهید مفتح، نقش اصلی را در حرکت اسلامی انقلابی مردم ایفا کرد، به‌طوری که همیشه در هنگام سخنرانی‌ها خیابان‌های اطراف مسجد تا حسینیه ارشاد، از جمعیت پر می‌شد. مخصوصاٌ در شب‌های ماه‌های رمضان و محرم و مناسبت‌های مذهبی، واقعاٌ جای سوزن انداختن نبود.

بنده هم در کنار این بزرگواران هر کاری که از دستم برمی‌آمد و یا از من خواسته می‌شد، انجام می‌دادم. از جمله در اواخر سال 52 شهید بهشتی و شهید مفتح به من توصیه کردند که با سازماندهی نیروهای جوان، دامنه فعالیت‌هایم را گسترده‌تر کنم. من به همراه آقایان حداد و منوچهر بزرگی، شرکتی به نام ایران فوکو را تاسیس کرده بودیم و تحت پوشش آن جوانان مستعد و انقلابی را دعوت می‌کردیم. نام شرکت را هم جوری انتخاب کرده بودیم که سوءظن ساواک را برنیانگیزیم و به همراه عده‌ای از دانشجوها، برای تبعیدی‌ها وسایل مورد نیازشان را می‌بردیم.

*به چه کسانی سر زدید؟

آیت‌الله پسندیده، آیت‌الله خلخالی، آیت‌الله خسروشاهی، آقای کلانتر و... به نقاط مختلف کشور می‌رفتیم تا کمک‌هایمان را به آنان برسانیم.

یکی دیگر از کارهایی که تحت پوشش شرکت «ایران فوکو» انجام می‌دادیم، راه‌اندازی نمایشگاه سراسری کتاب بود. شهید مفتح حدود صدهزار جلد کتاب فراهم کردند که ما بسته‌بندی کردیم و به شهرهای مختلف فرستادیم.

*معمولاً کتاب‌های چه کسانی بود؟

شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سبحانی، آقای حجتی کرمانی و... واقعاً بسیار هم مورد استقبال جوانان قرار می‌گرفتند.این نمایشگاه‌ها درواقع مقدمه‌ای برای برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ بودند. مخصوصاٌ شهید بهشتی روی کردستان تاکید زیادی داشتند و می‌گفتند: به آنها بیشتر برسید!

*نقش شهید مفتح در جامعه روحانیت مبارز نیز بسیار برجسته بود. در باره نقش این جامعه و ارتباط شهید مفتح با آن نیز به نکاتی اشاره بفرمائید.

جامعه روحانیت مبارز با همفکری و همت بزرگانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید باهنر، مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تشکیل شد و نقش فوق‌العاده برجسته‌ای در سازماندهی حرکت‌های مردمی، تظاهرات، گردآوری اطلاعات و ایجاد ارتباط با بخش‌هائی از بدنه رژیم از جمله ارتش داشت...

*چگونه با ارتش ارتباط برقرار کرد؟

در این مورد خاطره‌ای را نقل می‌کنم. یک روز به منزل شهید مفتح رفته بودم که در آنجا با فردی به نام سرگرد اقارب‌پرست روبرو شدم. من ایشان را از اصفهان می‌شناختم. هنگامی که رفت، قضیه را از شهید مفتح جویا شدم و ایشان گفتند که: آقای اقارب‌پرست در واقع، رابط جامعه روحانیت مبارز با ارتش است و اطلاعات و اخبار ارتش را به آنها می‌رساند.

جامعه روحانیت با این گونه اقدامات تلاش می‌کرد جوانان و توده مردم را از انحرافاتی که رژیم درصدد گسترش آنها بود، حفظ کند و با تزریق افکار اسلامی انقلابی به بدنه اجتماعی، درواقع اقشار مختلف مردم را از مهلکه‌ها برهاند و در آنها مصونیت ایجاد کند.

*جامعه روحانیت در پی شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی هم نقش برجسته‌ای را ایفا کرد.اینطور نیست؟

همین‌ طور است. پس از تغییر ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین و ضربات سهمگین رژیم بر پیکره انقلابیون، نوعی دلسردی و ناامیدی در بین مبارزان به وجود آمده بود. اختلاف بین دو جریان روحانیت در سال 56 هم، به دست رژیم فرصت خوبی داده بود تا در صدد بهره‌برداری از این اختلافات برآید. درچنین فضائی، شهادت حاج آقا مصطفی همچون شعله‌ای بود که به این خرمن افسرده خورد و ناگهان مردم به شکل خودجوش فریاد برآوردند و چنان تحرکی درجامعه پدید آمد که تا آن روز سابقه نداشت.

جامعه روحانیت مبارز که دیگر تشکل و انسجام خوبی پیدا کرده بود، با درایت و هوشمندی زیاد، از این واقعه بهره‌برداری و با برنامه‌ریزی‌های دقیق و وسیع در سطح کشور، مراسم‌های متعددی را، به‌خصوص برای چهلم شهید حاج آقا مصطفی در شهرهای مختلف برگزار کرد. شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله مفتح، شهید آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی معتقد بودند که باید اطلاعیه سراسری بدهند و همه علما هم پای آن را امضا کنند، اما طیفی از روحانیون، به‌ویژه وعاظ تهران اعلام کردند: به شرطی امضا خواهند کرد که نام آقای مطهری و آقای مفتح حذف شود!!

*چرا؟

آنها از شهید مطهری به خاطر آرای ایشان به‌خصوص در باره حجاب و از شهید مفتح به خاطر طرفداری از بعضی از افکار دکتر شریعتی دلخور بودند. البته شهید بهشتی با قاطعیت در برابر این خواسته آنها ایستادند و گفتند که: به هیچ وجه زیر بار این قضیه نمی‌رویم و نهایتاٌ دو مجلس ختم جداگانه برگزار شدند و وعاظ تهران در مسجد عزیزالله، مراسم ختم حاج آقا مصطفی را گرفتند. جامعه روحانیت مبارز هم مجلس باشکوهی را درمسجد ارک برگزار کرد که واقعاٌ تاریخی شد. قبل از برگزاری این مجلس، روزی به منزل شهید مفتح رفته بودم که ایشان فرمودند: می‌خواهیم در مسجد ارک مراسم بگیریم و از آقای معادیخواه هم بخواهیم که بیاید و سخنرانی کند. من گفتم: شما بیشتر با جوانان سر و کار دارید و آنها، به‌خصوص کسانی که با آقای معادیخواه در زندان بوده‌اند، به عملکرد ایشان در زندان انتقاد دارند! از آنجا که این مراسم و مجلس جنبه نمادین هم دارد و قرار است نوار این سخنرانی تکثیر و در تمام کشور پخش شود، به نظر من ایشان انتخاب مناسبی نیست. شهید مفتح گفتند: «من هم در این باره یک چیزهائی شنیده‌ام، ولی خود من که ممنوع‌المنبر هستم و فعلاً هم کسی را نداریم که بتواند این کار را انجام بدهد.»من آقای حسن روحانی(رئیس جمهور کنونی) را از سال 54- که در مسجد حکیم اصفهان ده شب سخنرانی کرده بودند- می‌شناختم و نوارهای آن سخنرانی‌ها را برای شهید مفتح آوردم. ایشان گوش دادند و گفتند: خوب صحبت می‌کند و قرار شد با ایشان تماس بگیرند، اما پیش از آن با شهید بهشتی تماس گرفتند و مشورت کردند و گفتند: که پیشگاهی نسبت به سخنان آقای معادیخواه انتقاد دارد و دکتر روحانی را پیشنهاد می‌کند. شهید بهشتی آقای روحانی را در این حد که از شاگردان آقای مطهری و طلبه جوان و بااستعدادی بود، می‌شناختند، لذا قرار شد ایشان با آیت‌الله مطهری مشورت کنند. شهید مطهری گفته بودند که: آقای روحانی هرچند هنوز چندان شناخته شده نیست، اما بسیار خوب صحبت می‌کند و گزینه بسیار مناسبی است. در هر حال آقا روحانی آمدند و سخنرانی حیرت‌انگیز، تاریخی و عجیبی شد. در آنجا دکتر روحانی با استناد به آیه‌ای از قرآن، برای نخستین بار از لفظ «امام» برای امام خمینی استفاده کردند که با تکبیر مردم تائید و تصویب شد. نوار سخنرانی را هم به‌سرعت تکثیر و در سراسر ایران پخش کردیم و یکی از برجسته‌ترین سخنرانی‌های دوره مبارزات شد.

*یکی دیگر از فرازهای برجسته زندگی شهید مفتح، برگزاری نماز عید فطر در قیطریه است که به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب به ثبت رسیده است. از این رویداد شاخص برایمان بگوئید؟

در آخرین شب ماه رمضان سال 57، شهید مفتح مردم را برای اقامه نماز عید فطر در قیطریه دعوت کردند. ساواک فوراٌ دست به کار شد و اعلامیه‌ای را همان شب بین مردم پخش کرد که در غیبت امام‌زمان(عج) اقامه نماز عید فطر به جماعت مجاز نیست، اما شهید مفتح با هوشمندی و درایت از این فریب پرده برداشتند و به مردم اعلام کردند که: ما شاگردان و پیروان امام خمینی هستیم و از فتوای ایشان باخبریم و این حرف به هیچ وجه صحت ندارد و نماز عید فطر به جماعت در قیطریه برگزار خواهد شد. بعد هم نماز باشکوه تمام برگزار شد و راه‌پیمائی عظیمی که پس از آن صورت گرفت، واقعاٌ رژیم را به وحشت انداخت.

*شما در این مراسم حضور داشتید؟

خیر، من در اصفهان بودم، اما شرح مفصل آن را از شهید مفتح و شهید بهشتی شنیدم. در آن روز نماز به امامت شهید مفتح برگزار می‌شود و سپس شهید دکتر باهنر، سخنرانی مبسوطی درباره وضعیت کشور و تصمیم روحانیت برای تغییر اوضاع ایراد و در پایان اعلام می‌کنند که برای بزرگداشت شهدای تهران و شهرستان‌ها، روز پنجشنبه تعطیل عمومی اعلام می‌شود. راه‌پیمائی در میان ماموران امنیتی رژیم آغاز می‌شود. در دوراهی قلهک، شهید مفتح توسط نیروهای رژیم مجروح می‌شوند و از آن به بعد، هدایت و مدیریت راه‌‌پیمانان به عهده شهید بهشتی قرار می‌گیرد. ایشان نهایتاٌ در میدان آزادی سخنرانی پرشوری را ایراد می‌کنند و نماز ظهر به امامت ایشان اقامه می‌شود.

*ماجرای دستگیری شهید مفتح چه بود؟

من در روز 16 شهریور برای شرکت در مراسم عروسی دختر دوم شهید مفتح، از اصفهان به تهران آمدم. شهید مفتح به دلیل مجروحیت در بیمارستان بستری بودند و اعضای خانواده معتقد بودند صلاح نیست که ایشان به خانه برگردند، اما خود ایشان برای شرکت در مراسم عروسی دخترشان برگشتند. من موقع عصر به خانه شهید مفتح رفتم که ماموران امنیتی ریختند و هر سه طبقه خانه را اشغال کردند و گفتند: تا آقای مفتح را پیدا نکنیم از اینجا نخواهیم رفت! ما را هم عملاً حبس کردند و اجازه ندادند کسی بین طبقات تردد کند. من و برادرِ شهید مفتح، همین که صدای اتومبیل را از کوچه شنیدیم، با عجله بیرون دویدیم که مانع از ورود ایشان به خانه بشویم که دیدیم ماموران ماشین ایشان را محاصره کرده‌اند! زن‌ها و بچه‌ها گریه می‌کردند و شهید مفتح سعی داشتند آنها را آرام کنند. من و چند نفر دیگر سعی کردیم به طرف ایشان برویم و اجازه ندهیم که ماموران ایشان را ببرند، اما ما را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و مانع شدند و ایشان را داخل ماشین نشاندند و بردند. ایشان قبل از اینکه سوار ماشین ماموران بشوند، به ما گفتند: حتماً همین امشب مراسم را برگزار کنید و نگذارید مجلس عروسی به هم بخورد! ما هم طبق دستور ایشان به هر شکلی که بود مراسم را برگزار کردیم.

فردای آن روز هنگامی که خانم ها را برای مراسم پاتختی به منزل داماد می‌بردیم، از طرف میدان ژاله (شهدا) صدای تیراندازی‌ شنیدیم. فاجعه 17 شهریور در واقع رویدادی بود که سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.

*شهید مفتح کی از زندان آزاد شدند؟

دو ماه بعد و موقعی که شریف امامی دولت آشتی ملی را اعلام کرد.

*از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله حضور حضرت امام در فرانسه چه خاطراتی دارید؟

شهید مطهری از دیدار با امام در پاریس برگشته بودند و شهید مفتح خواستند به ملاقات ایشان بروند. شهید مطهری پیشنهاد کردند که به اتفاق هم به عیادت آیت‌الله زنجانی -که بیمار بودند- بروند. شهید مفتح به من فرمودند که: آنها را همراهی کنم و من هم با اشتیاق پذیرفتم. ابتدا به منزل شهید مطهری رفتیم و همراه ایشان برای عیادت آیت‌الله زنجانی راهی منزل ایشان شدیم. در بین راه شهید مطهری نگرانی خود را از وضعیت اطرافیان امام بیان داشتند و گفتند که: اینها اعتقادی به فقه ندارند و دیدگاه اسلامی‌شان، به کلی با ما تفاوت دارد! بعد هم گفتند که: امام ابداً نگران نیستند و به ایشان فرموده‌اند که: با وجود امثال شما جای نگرانی نیست! این سخن امام نشان می‌دهد که ایشان چقدر به یارانی چون شهید مطهری اعتماد داشتند و با وجود آنان، همه مشکلات را قابل حل می‌دانستند.

*با وجود سوابق علمی و مبارزاتی شهید مفتح، عدم حضور ایشان در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی سئوال برانگیز بود. ماجرا از چه قرار بود؟

در جریان انتخابات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی عده زیادی از تهران کاندید شده بودند، در حالی که تنها 15 نماینده می‌توانستند از تهران به مجلس بروند. در جلسات روحانیت مبارز سعی شد روی 15 نفری که احتمال رای آوردن آنها بالا بود تصمیم گرفته شود. شهید بهشتی به شهید مفتح پیشنهاد می‌دهند که از همدان کاندید شوند تا احتمال رای آوردن ایشان صد در صد باشد. درست از این زمان بود که خناسان تلفن زدن‌ها و رفت‌ و آمدهایشان را شروع کردند که: دیدید آقای بهشتی شما را کنار زد! حق شماست که از تهران کاندید بشوید، نه از همدان! سرانجام هم متأسفانه این تحریکات موجب گردید که شهید مفتح درست در لحظات آخر از نامزدی از همدان استعفا دهند و از تهران نامزد شوند که متأسفانه رأی نیاوردند.

*کی و چگونه از شهادت ایشان باخبر شدید؟

من آن موقع مدیر صدا و سیمای اصفهان بودم. آن قدر هم مشغله داشتم که آن روز نرسیده بودم به اخبار رادیو گوش بدهم. ساعت نه یا نه و نیم بود که منشی آمد و از من پرسید: «اخبار را شنیدید؟» گفتم خیر! او هم حرفی نزد و رفت. بعد از چند دقیقه عده‌ای از معاونین و مدیران آمدند و آرام آرام به من فهماندند که دکتر مفتح مورد سوء قصد قرار گرفته و در حال حاضر در بیمارستان است. هنوز خبر شهادت ایشان را به صدا و سیمای تهران نداده بودند. من به خانه رفتم و سعی کردم قضیه را با آرامش به همسرم بگویم. بعد هم بلیط هواپیما تهیه کردیم و به تهران آمدیم و با دیدن سیل جمعیت سیاه پوش در اطراف منزل شهید مفتح، متوجه شدیم که چه فاجعه‌ای روی داده است.

*ماجرای راه‌پیمائی در سالگرد شهادت شهید مفتح در سال 59، چه بود و راه‌پیمایان چه قصدی داشتند؟

قبل از سالگرد شهادت آیت الله مفتح، شیخ علی تهرانی به اصفهان آمد و سخنرانی کرد. بعد از سخنرانی او، منافقین در حالی که شعار مرگ بر بهشتی می‌دادند، به سمت صدا و سیما حرکت کردند. اعضای حزب جمهوری اسلانی در اصفهان هم در حالی که شعار مرگ بر بنی‌صدر می‌دادند، با آنها به مقابله برخاستند. ما انتظامات صدا و سیما را به‌سرعت تقویت کردیم که یک وقت آنجا را تصرف نکنند. از همه صحنه‌ها هم فیلمبرداری و شب از شبکه استانی پخش کردیم.

ظاهراٌ در فیلم صحنه‌ای بود که فردی عکس امام را پاره می‌کرد! از دفتر آقای طاهری اصفهانی زنگ زدند که چنین اتفاقی افتاده و ایشان فوق‌العاده ناراحت هستند. من گفتم: موضوع را بزرگ نکنید و بگذارید این بحران تمام شود. عبدالله نوری از تهران تلفن زد که: اتفاقاً باید موضوع را بزرگ و جو را علیه بنی‌صدر متشنج کنید. بعد هم قرار شد در همه کشور راهپیمائی اعتراضی نسبت به توهین به عکس امام برگزار شود و روز سالگرد شهادت شهید مفتح برای این کار در نظر گرفته شد. فضا کاملاً متشنج و بحرانی بود و هر لحظه بیم آن می‌رفت که در تمام کشور درگیری‌هائی بین طرفداران بنی‌صدر و دیگران صورت بگیرد. مهار کار کاملاً داشت از دست همه در می‌رفت که امام اعلامیه دادند و راه‌پیمائی را لغو کردند و به این ترتیب جلوی یک بلوای بزرگ را گرفتند.

و سخن آخر؟

برای ایجاد و تقویت نظام جهوری اسلامی بزرگان زیادی شهید شدند که شهید مفتح یکی از نمونه‌های برجسته آن هستند. بر ماست که این میراث گرانبهارا حفظ کنیم و در برابر توطئه‌های دشمنان داخلی و خارجی بایستیم و نگذاریم به انقلاب شکوهمند اسلامی صدمه‌ای وارد شود.

منبع:فرهنگ نیوز

۲

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

بانک فیلم سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا رهبری انقلاب

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

انتشار برای نخستین بار / حضور سال گذشته رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی همراه با خاطره رهبر انقلاب از دوست مسیحی‌

منبع:انصارکلیپ

۰

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

سبک زندگی اسلامی

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

به گزارش فرهنگ نیوز، همه چیز خیلی ساده شکل گرفت. اول چند عکس دیوارهایی ساده با چند لباس آویخته به میخ در شبکه های مجازی با شعار « اگر نیاز نداری بذار و اگر نیاز داری بردار» و بعد موجی که انگار سر باز ایستادن نداشت. دیوار مهربانی برای ایرانیان از دیوار برلین مشهورتر شد. در تمام استان ها مردم لباس هایی که استفاده نمی کردند را می شستند، اتو می زدند و به دیوارهای مهربانی آویزان می کردند تا مستحقی بردارد. خیابان خوابی سرمازده یا حتی نیازمندی آبرومند که شرمش می آمد دستش را برای گدایی دراز کند.

لذت بخشش آنقدر شیرین بود که بسیاری از روزنامه های جهان از گاردین تا نیویورک تایمز درباره اش گزارش نوشتند و این کار ایرانیان را در خاورمیانه ای که بوی باروت و خون و عرق چندش آور داعش گرفته بود را تحسین کردند. اما این روزها انگار عمر دیوار مهربانی هم به سر آمده!

بعضی ها گفتند که معتادها و دله دزدها می آیند و لباس ها را می برند و دست مستحق نمی رسد، برخی بهانه آوردند که این کار فخرفروشی به نیازمندان است و اگر راست می گویید بروید لباس نو بخرید، عده ای نوشتند که باید یک نهاد رسمی از این کار حمایت کند وگرنه فایده ندارد، کسانی ایراد گرفتند که لباس ها ممکن است آلوده به بیماری باشد و ... از این بهانه هایی که عموماً کسانی می آورند که خودشان حتی یک قدم برنمی دارند و مثل شخصیت «گلام» در سریال گالیور فقط می گویند: من می دونستم ما موفق نمی شیم!

این روزها از دیوار مهربانی فقط دیوارش مانده و انگار مهربانی اش کوچ کرده. چند میخ کج و کوله یا حفره های باقیمانده از رخت آویزی که آن را هم عده ای کنده اند. آیا همه نیازمندان صاحب لباس شدند؟ کارتن خواب ها به گرمخانه ها منتقل شدند و این شب های سرد کسی در خیابان تن اش نمی لرزد؟ چرا یک کار خوب و انسانی را نیمه تمام رها کردیم؟ آن همه شور و اشتیاق چرا این همه زود در بسیاری از شهرها فرونشست؟ به دیوار اگر اعتقاد نداریم به مهربانی که هنوز باور داریم.

پیش تر هم آوردیم که این روزها به محض باز کردن اینستاگرام باید بروی زیر پتو شلغم بخوری وگرنه از هجوم این همه عکس از برف، سرما می خوری! خوب است که لذت می بریم از برف و بارانی که از راه می رسد اما یادمان نرود برفی که باعث می شود بالاخره بوت های خوشگل مان را بپوشیم و از پلیور و کت چرم مان رونمایی کنیم مثل افعی از سوراخ کفش کسی بالا می رود. از لای یقه باز کودکی، از آرنج شکافته شده مردی که روزگار با او نساخته یا او با روزگار نساخته. بالا می رود و خونش را منجمد می کند. به آنها هم فکر کنیم.

شعار درمانی و سخنرانی های کوبنده برخی مسئولان وسط زمستان برای هیچکس لباس گرم نمی شود. برای هیچکس پاپوشی نمی شود که آب باران از سوراخش به داخل نلغزد.

لطفاً همین امروز بروید سراغ لباس هایتان. آنهایی که نیاز ندارید را بشویید، اتو بزنید و کنار بگذارید و هر وقت به خیابان می روید چند تایی را توی کوله پشتی تان بگذارید و به خیابان خواب ها، به بچه های کار بدهید. به لطف تلاش برخی مدیران به محض بیرون آمدن از خانه یک نفر را می بینید که مثل بید می لرزد! به او لباس گرم بدهید و "پاداش آنی تان" را از شنیدن تشکرش، از دیدن چشم های قدردانش، از سرتکان دادنش بگیرید و لذت ببرید از حس خوب بخشش.

سال گذشته چند کارتن خواب گوشه خیابان ها از سرما یخ زدند، مُردند. دفن شدند. از یاد رفتند. به داد هم برسیم. با دیوار مهربانی، با کوله پشتی مهربانی ... با مهربانی.

۱

سخنان زیبای استاد قرائتی درباره حجاب

حجاب سبک زندگی اسلامی

سخنان زیبای استاد قرائتی درباره حجاب

سخنان زیبای استاد قرائتی درباره حجاب

شما جنس مرغوب را در کادو می پیچید، روی تلویزیون پارچه می اندازید، کتاب قیمتی را جلد می کنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمی دهید. بنابر این جلد وحجاب نشانه ارزش است.خداوند برای چشم که ظریف است
و خطرات آنرا تهدید می کند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمرکز فکر مردان
که بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است می گردد.  در کشورهایی که بی حجاب است نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا می کند 
اسلام به خاطر حفظ حیا، کرامت و جلال ، جلوگیری از تشتّت و هوسبازی
و گسستن نظام خانواده حجاب را واجب فرموده.  باید دانست که حجاب مانع تولید نیست ، بزرگترین صادرات ایران بعد از نفت ،
قالی است که تولیدش به دست زنان با حجاب است🙂. حجاب مانع تحصیل نیست
صدها هزار دانشمند زن در کشور اسلامی ایران شاهد این ادعّاست حجاب آرم
جمهوری اسلامی ایران است. 
دنیا انقلاب اسلامی ایران را باحجاب بانوان می شناسد و ابرقدرتها از این نشانه پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند که چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامی بر سر درس تحمل نمی کنند.

منبع:کانال چادری ها

۰

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

سبک زندگی اسلامی تربیت ازدیدگاه اسلام حکایت خوبان

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

باحضور در حرم حضرت معصومه(س) گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست ولی من اینگونه فکر نمی‌کردم.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ جوان تازه مسلمان شده فرانسوی باحضور در حرم حضرت معصومه(س) گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست ولی من اینگونه فکر نمی‌کردم.

«لوئیز» جوان فرانسوی که مدت کوتاهی است که مسلمان شده، در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) حضور یافت و به مقام این بانوی بزرگ اسلام ادای احترام کرد.

جوان فرانسوی در ادامه با حضور در دفتر زائران غیر ایرانی، در نشستی با کارشناسان این اداره گفت: حدود دو ماه هست که مسلمان شده ام و امیدوارم خداوند مرا در این مسیری که انتخاب کرده ام، یاری دهد.

وی درباره مسلمان شدنش گفت: بعد از مرگ یکی از دوستانم، از اینکه دوستم را از دست دادم خیلی ناراحت بودم و معتقد بودم که خدا من را می بیند. روزی، در حین ناراحتی، وقتی سرم را بالا گرفتم، مشاهده کردم در آسمانی صاف و بدون ابر، فقط یک ستاره در آسمان در حال درخشش است؛ تحت تاثیر قرار گرفتم آن را نشانه ای از سوی خدا برای خودم دانستم.

* اسلام، پاسخی به نیازهای من بود

«لوئیز» با بیان این که همین مسئله موجب شد تا به آرامش رسیده و پس از تحقیقاتی که انجام دادم، دین اسلام را انتخاب کردم، گفت: اسلام ویژگی های زیادی دارد که به نظرم می توانست به همه نیازها و پرسش های من پاسخ دهد. بعد از پذیرش اسلام تمام غم هایم را فراموش کردم و احساس کردم با مسئله مرگ بهترین دوستم می توانم کنار بیایم.

وی درباره سفر خود به ایران گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست در حالی که من اینگونه فکر نمی کردم.

* اسلام دین صلح است

این جوان تازه مسلمان خاطرنشان کرد: با تحقیق به این نتیجه رسیدم که عربستان برای تروریست ها پول خرج می کند و آنها اصلا مسلمان نیستند. اعتقاد دارم همه مسلمان ها باید آزادنه به مکه و مدینه بروند.

وی به نقش اسلام بر صلح جهانی اشاره کرد و گفت: اسلام به معنای سلام و صلح است؛ من خیلی ناراحت بودم چیزهای بدی که در کشورهای اروپایی می دیدم من دوست دارم که دنیا پر از سلام و صلح باشد، دین من دین صلح هست و دوست دارم اسلام را در فرانسه معرفی کنم تا مردم فرانسه دین اسلام را به درستی درک کنند.

منبع:نصرتی وی

۰

فواید دائم الوضو بودن

علمای دین احکام سبک زندگی اسلامی

فواید دائم الوضو بودن

فواید دائم الوضو بودن

بسیاری از ما، فقط قبل از نماز خواندن وضو می گیریم.اما اگر در طول روز وضو دتشته باشیم فوایدی برای ما دارد که در 6 حدیث از رسول خدا(ص) و امام صادق(ع) به آن می پردازیم.

1_رزق و روزیت فراوان می گردد

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید، هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد...

2_خشک نکردن آب وضو حسنه دارد

امام صادق (علیه السلام) فرمودند : کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود...

3_ عمرت زیاد می شود

رسول خدا (ص) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید....

4_خواب با وضو، عبادت است

رسول خدا (ص) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود....

5_ مرگ با وضو، شهادت است

رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود...

6_ در قیامت نورانی می شوی

پیامبر خدا(ص) می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند...

منابع:

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۲، باب۵
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۳، باب۵
وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷
ثواب الاعمال، شیخ صدوق

منبع:فرهنگ نیوز

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)