جستجو
بایگانی
- بهمن ۱۴۰۱ (۱۵)
- دی ۱۴۰۱ (۲۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۱ (۱۵)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۷)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۰)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۹)
- فروردين ۱۴۰۱ (۹)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۰)
- دی ۱۴۰۰ (۱۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۸)
- آبان ۱۴۰۰ (۱۰)
- مهر ۱۴۰۰ (۱۲)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۹)
- تیر ۱۴۰۰ (۸)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۹)
- فروردين ۱۴۰۰ (۹)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲۴)
- دی ۱۳۹۹ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۹ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۹ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱۹)
- دی ۱۳۹۸ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۱۴)
- آبان ۱۳۹۸ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۸ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲۱)
- آذر ۱۳۹۷ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۵)
- شهریور ۱۳۹۷ (۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۳)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۱)
- دی ۱۳۹۵ (۵۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۵۹)
- مهر ۱۳۹۵ (۹۵)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۷۰)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۸۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۶)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲۸)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۵۷)
نويسندگان
- سرباز ولایت (2109)
پربحث ترين ها
-
-
کاریکاتور:: حجاب یا بی حجاب؟
۹۳/۰۹/۱۰ -
-
نـامـه ای بـرای خـواهـرم !
۹۵/۰۱/۱۶ -
لطفا قیمت این تصاویر را مشخص کنید
۹۵/۰۱/۲۴ -
-
-
عملی لذت بخش اما دردناک!
۹۵/۰۱/۱۴ -
-
آخرين نظرات
پيوندها
۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است
جدیدترین نسخه نرم افزار واجب فراموش شده
نرم افزارهای مذهبی معروف نیوز نرم افزاراندرویدی
جدیدترین نسخه نرم افزار واجب فراموش شده
همزمان با سومین شب از لیالی قدر نسخه جدید نرم افزار اندروید واجب فراموش شده رونمایی شد.
- تغییرات ظاهری و رعایت استاندارد های طراحی متریال
- بهبود رابط کاربری و سرعت نرم افزار در کار با اینترنت
- دسته بندی مکانها
- کیفیت عکسهای نمایشی
- و چند ایراد جزیی
موج حجاب / مجموعه پوستر به مناسبت ۲۱ تیر ماه
نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد
حجاب سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر تربیت ازدیدگاه اسلام
نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد
مهدی طحانیان، نوجوان سیزده ساله ای بود که در عملیات بیت المقدس در نوزده اردیبهشت 1361 به اسارت دشمن بعثی درآمد. مهدی همان نوجوانی است که یک سال پس از اسارت، در برابر درخواست خانم خبرنگاری بی حجاب برای مصاحبه، خطاب به شرط مصاحبه را محجبه شدن آن خبرنگار قرار داد و او مجبور شد تا حجاب خود را رعایت کند و همرزمش علیرض ا رحیمی شعر زیر را خواند:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
خاطرات مهدی طحانیان که پس از دوران اسارت ادامه تحصیل داد و لیسانس علوم سیاسی گرفت ـ که اکنون از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بازنشسته شده ـ از روزهای اولیه اسارت و توصیف او از خرمشهر چند روز پیش از آزادی شنیدنی است. البته خاطرات مهدی به زودی از سوی انتشارات پیام آزادگان چاپ و منتشر خواهد شد، خاطراتی شنیدنی و گاه، بی نظیر که به مناسبت حماسه فتح خرمشهر گوشه هایی از آن را که با خبرنگار ما در میان گذاشته است، تقدیم حضور می کنیم:
پس از آنکه با آتش کاتیوشا که در چند قدمی آتشبار آن بودیم، مستفیض! شدیم، وقتی به یکدیگر نگاه کردیم از چهرههایمان تنها سفیدی چشمانمان معلوم بود و بقیه چهره از دود و خاک و باروت، سیاه شده بود. تازه این حکایت چهره بود و لباسها و موهایمان که قسمت هیچ کافر و مسلمانی نشود که اصلا دیدن نداشتند. گوشهایمان هم حکایت دیگری داشتند، چون کاتیوشا چهل گلوله خود را در حالی که دست و پا بسته در چند قدمی قبضه کاتیوشا بودیم، شلیک کرد. با هر شلیک کاتیوشا، مرگ خود را از خدا میخواستیم ولی لامصبها انگار تمامی نداشتند. اینها به خاطر این بود که به ما بفهمانند شوخی ندارند و حتی میتوانند ما را برای تنبیه و گوشمالی، از پشت جبهه و نزدیکی بصره، به جبهه برگردانند و با ما این کار را بکنند، ولی تصمیم خود را گرفته بویدم و من از خودم خبر داشتم که به هیچ وجه تسلیم خواستههایشان نمیشدم.
همان لحظه معروف که خبرنگار زن مجبور به رعایت حجاب شد
آن روز که دو، سه روز از اسارتم گذشته بود، پس از آن داستان آتشبار کاتیوشا، بلافاصله ما را که سه، چهار نفر بودیم، سوار جیپ کردند و حرکت دادند. کمکم به خرمشهر نزدیک میشدیم و از دور، تک تک ساختمانهایی که سرپا بودند دیده میشدند. در نخلستانهای میان راه، آنقدر نیرو بود که انسان، حیرت میکرد. در یک جایی متوقفمان کردند. نیروهای آن محل را ـ که حدود یک تیپ بودند ـ جمع کردند. کسی که فرماندهی همراهان ما را بر عهده داشت، بلندگو را گرفت و شروع کرد به سخنرانی که: این طفلی را که میبینید، شش ساله است و او را به زور از مهدکودک آوردهاند به جبهه. شما باید بدانید که نیروهای ایرانی همه به زور و اجبار به جبههها میآیند و هیچ انگیزهای برای جنگ ندارند. ایران که با کمبود نیرو روبهرو شده و همواره از شما شکست میخورد، مجبور است به مهدکودکها برود و اطفالی مانند این کودک شش ساله را از آنجا به جبهه بفرستد... .
او همچنان میگفت و نیروهای عراقی با تعجب به من نگاه میکردند. به من که به زعم او شش ساله بودم و از مهدکودک، به جبهه آورده بودند، این نمایشها برایم تکراری بود و در این دو، سه روز اسارت، چند بار با این نمایشها برخورد کرده بودم و میدانستم که چگونه او را «کنف» کنم.
فرمانده در برابر حیرت و بهت سربازان عراقی، به من گفت که خودم جریان به جبهه آوردنم را تعریف کنم. بلندگو را به من واگذار کرد، با توکل بر خدا شروع کردم به صحبت:
ـ من سیزده سالهام و با میل خود برای دفاع از وطن و انقلاب اسلامی به جبهه آمدهام و هیچ کس مرا به زور به جبهه نیاورده است، بلکه من با اصرار و گریه برای اعزام، با رزمندگان همراه شدهام... .
ناگهان نیروهای عراقی مات و مبهوت شدند و دهانهایشان از تعجب بازماند. گاهی به من و گاهی به بغلدستیهایشان نگاه میکردند و شگفتزده بودند.
فرمانده و نیروهای ویژهای که با ما بودند، عصبانی شدند و مترجم هم چپ چپ به من نگاه میکرد و یواش میگفت: مهدی! چه کردی؟ تو را میکشند.
آزاده بزرگوار مهدی طحانیان
من لحظهای نترسیدم و خود را نباختم. با غیض و خشم بلندگو را از من گرفتند و دوباره سوار جیپ شدم و حرکت کردیم. وارد خرمشهر که شدیم، دلم سوخت چون از زیبایی آن شهر بندری، بسیار شنیده بودم ولی میدیدم که شهر کاملا ویران شده است و به جز چند ساختمان سر پا، هیچ ساختمانی پابرجا نبود. تازه ساختمانهایی که پابرجا بودند، هم پر از سوراخ بودند که نشان از ترکشها و بمبارانها بود. شهر از بس خراب شده بود، نمیشد تشخیص داد کجا خیابان است و کجا خانه. خانههای ویرانشده، جولانگاه تانکها و نفربرها و کاملا همسطح زمین شده بودند. از نظر نیرو هم، تا چشم کار میکرد، نیرو بود که مثل مور و ملخ در شهر پراکنده بودند؛ آن هم با حالت آماده و مسلح.
در بین نیروها، افرادی بسیار تنومند و قبراق دیده میشدند که روی لباسهایشان نوشته شده بود: «حرس الجمهوریه» یا «قوات الخاصه» که نیروهای ویژه و گارد ریاستجمهوری بودند. با دیدن آنها دریافتم که عراق برای رویارویی با حمله رزمندگان اسلام، حتی نیروهای گارد صدام را هم به خرمشهر آورده است.
از نظر تجهیزات نظامی هم، تانک و نفربر و توپ و ... در شهر جولان میدادند و یا در حال آماده شدن بودند. در میان آنها، تانکها و نفربرهای بسیار نویی بودند که هنوز.... آنها برداشته نشده بود و حتی پلاستیکشان هم دست نخورده بودند.
با دیدن آن همه نیرو و تجهیزات، یک لحظه به خودم گفتم: خدایا بچههای ما چگونه میخواهند با این همه نیرو و تجهیزات بجنگند و خرمشهر را بگیرند؟ خدایا مگر خودت کمک کنی. جیپ ما متواری در شهر حرکت کرد و من با دیدن این صحنهها، همه چیز دستم آمد که عراق، به هیچ وجه نخواهد گذاشت خرمشهر، آزاد شود. پس از چند دقیقه، جیپ متوقف شد و من را از آن پیاده کردند و دو، سه نفر همراهم را در همان جا گذاشتند. من بودم و چند نفر از نیروهای ویژه و فردی که فرماندهی آنان را بر عهده داشت و یک مترجم که گویا عراقی بود؛ اما بسیار خوب فارسی حرف میزد و ترجمه میکرد. من در میان آنان بودم و از میان محلها و خانههایی که سرپا بودند، رد میشدیم؛ آن هم از سوراخهایی که در دیوارهای بین خانهها بود و من که قدم کوتاه بود، به راحتی از سوراخها رد میشدم، ولی آنها که قدهای بلندی داشتند، مجبور بودند با خم شدن، رد شوند.
پس از مدتی پیادهروی در میان خانهها و ساختمان مخروبه به کنار رودخانه رسیدیم و درون ساختمانی شدیم بزرگ و چند طبقه که جای جای آن نشان از ترکشهایی داشت که در جنگ به آن خورده بود.
نمیدانستم آن محل کجاست. آسانسوری بود که داخل آن شدیم و ما را به زیرزمین برد. در آسانسور که باز شد، چند نفر که بسیار تنومند و هیکلی بودند، شروع کردند به تفتیش نیروهایی که مرا آورده بودند و حتی اسلحه آنها را هم گرفتند. سپس ما را به کمی جلوتر هدایت کردند و فرمان توقف در پشت در بزرگی دادند که بسته بود.
نمیدانستم چه میشود و چه اتفاقی خواهد افتاد یا چه کسی میخواهد مرا ببیند و به من چه خواهد گفت؛ اما از آن همه پرستیژ و تفتیش، معلوم بود که اینجا شخصیت برجستهای از عراق است و یا اتفاق خاصی میافتد. یک ذره هم نمیترسیدم، چون خودم را برای همه چیز آماده کرده بودم و از لحظه اول اسارت با خود شرط کرده بودم که تنها در اندیشه عزت جمهوری اسلامی ایران باشم و اجازه ندهم آنها مرا به خوراک تبلیغاتی خود تبدیل کنند.
چند دقیقه بدون آنکه بدانم آنجا کجاست و چه خواهد شد، در همان محل، ایستادیم و هیچ کس هم حرفی نمیزد و من که زیرچشمی افراد اطرافم را نگاه میکردم، میدیدم که هیچ کس تکان نمیخورد؛ انگار مجسمه بودند! و این در حالی بود که نیروهای ویژه آن محل، پیرامون ما را احاطه کرده و خشک و نظامی به من نگاه میکردند.
ناگهان آن در بزرگ باز شد و سالنی بزرگ و کشیده در برابر چشمانم ظاهر شد، با یک میز بزرگ بیضی شکل در وسط آن که دورتادور میز افراد ارتشی نشسته بودند و از قبه و درجههایشان معلوم بود که باید فرماندهان یگانها و لشکرهای عراقی باشند. روی دیوارها هم نقشههای بسیار بزرگ نظامی چسبیده شده بود. در قسمت ته سالن و بالای میز، فردی ارتشی با هیکل درشت و لباس نظامی که دهها قپه بر دوش و سینه داشت در حال توضیح دادن نقشهای بود که در مقابلش بود و همه، سراپا گوش بودند و محو سخنان او. فهمیدم آنجا اتاق جنگ عراق است.
پس از چند دقیقه که همانجا جلوی سالن ایستاده بودیم و او توضیح میداد، با پایان گرفتن سخنانش روی صندلی خود نشست. بعد نگاهش که به من افتاد، شروع کرد به خندیدن. بلند شد و در حالی که میخندید به طرف من آمد. هرچه به من نزدیک میشد، صدای خندههایش بیشتر میشد و وقتی به من رسید، دیگر قهقهه میزد و ریسه میرفت.
بقیه فرماندهان هم با قهقهههای او شروع کردند به خندیدن و قهقهه و این در حالی بود که مرا نگاه میکردند و به یکدیگر نشان میدادند. اتاقش پر شد از قهقهه و صدای شلیک خندههای مستانه او و فرماندهان عراقی داخل سالن. نمیدانستم به چه میخندند، اما خیلی خشک ایستاده بودم. سرم بالا بود و خودم را محکم نشام میدادم و پلک نمیزدم، نکند نشانه ضعف من باشد.
به من که رسید، همچنان قهقهه میزد که همه اتاق با قهقهههای او میلرزید. چند لحظه بعد، جملهای به زبان عربی به سربازها گفت و ناگهان مرا کشیدند و از کنار او بردند. نمیدانستم کجا میبرندم. پس از یک راهرو، دری باز شد و دیدم حمام است که در یک لحظه مرا به داخل آن هل دادند. سرم را زیر دوش گرفتند و آب را باز کردند!
ناگهان با فشار آب، خاک و گل و باروت با رنگ سیاه از سرم به روی زمین ریخته شد و نفسی کشیدم تا میخواستم سرم را بشویم ناگهان مرا از زیر دوش بیرون کشیدند و در حالی که هنوز آب و گل از سرم میریخت، حولهای به من دادند تا سرم را خشک کنم. همانطور که سرم را خشک میکردم، مرا دوباره به همان سالن و نزد آن فرمانده که نمیدانستم چه کسی است، بردند؛ این جریان فقط چند دقیقه طول کشید چون وقتی به آنجا رسیدم، او هنوز در همان محل ایستاده بود.
به او که رسیدم و مقابلش ایستادم، دوباره از سر تحقیر خنده ای زد که باز هم اطرافیان او هم شروع کردند به خنده. از من پرسید که چند سالهام و مترجم برای من ترجمه کرد. پرسید: چه جوری به جبهه آمدم؟ گفتم: داوطلبانه و با خواست خود به جبهه آمدهام. (متطول) او باز هم قهقهه زد و در بن قهقهههایش از من پرسید که آیا تو با این سن و سال نترسیدی به جبهه بیایی و با این پهلوانان و قهرمانان بجنگی؟
ناگهان خدا به دلم انداخت که پاسخ او را بدهم؛ آن هم پاسخی دندانشکن. گفتم: ما که نیامدهایم با هم کشتی بگیریم. اینجا صحنه جنگ است. شما یک تیر میاندازید و من هم یک تیر. چون من کوچک و دارای هیکل ریزی هستم، از تیرهای شما در امان خواهم بود، اما شما که هیکلهای درشت دارید به راحتی هدف تیرهای من قرار میگیرید.
مترجم سخن مرا در حالی که میلرزید و رنگ چهرهاش سفید شده بود، ترجمه کرد و آن فرمانده با شنیدن جمله مترجم، ناگهان خنده بر لبش خشکید و صدای قهقههاش خاموش شد و آن همه سرمستی و غرور، محو شد.
نگاهی خونآلود به من کرد. انگار تیر خلاصی به او زده باشم، قاتی کرد و خیلی به او برخورد. یکی از دلایل آن، این بود که من یک نوجوان سیزده ساله اسیر، با آن جثه نحیف و لاغر که چندین روز شکنجه شده و بدون آب و غذای درست حسابی رنجها کشیده بودم و با آن وضع لباس و سر و صورت، او را در برابر آن همه فرماندهانش، کنف کرده و پاسخی دندانشکن به او داده بودم.
نگاهش شیطانی و غضبناک بود، ولی من اصلا خم به ابرو نیاوردم و خود را به خدا سپردم، چرا که میدانستم این پاسخ را خدا به من الهام کرده بود. با عصبانیت جملهای به زبان عربی به مأموران گفت و برگشت و رفت تا سر جایش بنشیند. وقتی برگشت، احساس کردم شکسته شده است آن هم در میان آن همه فرمانده و نیروهای خود.
مرا سریع از آنجا دور کردند و در بالا از راه خرابهها به جیپ رساندند. در بین راه، مأموران که بسیار عصبانی بودند، چپچپ به من نگاه میکردند و با غضب و خشم و عجله من را همراهی میکردند. مترجم هم شروع کرد به هشدار که: مهدی! چه گفتی؟ چرا این کار را کردی؟ نمیدانی این کی بود؟ تو را خواهند کشت. چرا به خودت رحم نکردی؟
اما من تنها به انگیزه اسلام و رضایت امام خمینی(ره) فکر میکردم و تنها به فکر اندیشه عزت اسلام و انقلاب بودم. با سخنان مترجم دریافتم که به خوبی آن فرمانده را شکست دادهام وخود را برای شهادت آماده کردم.
در راه بازگشت باز هم شاهد نیروهای مزدوران و مسلح و آماده و تجهیزات بیشمار عراق در خرمشهر بودم و در حالی که از کار خودم خوشنود بودم احتمال نمیدادم که خرمشهر آزاد شود. مگر آنکه خدا کمک کند. این موضوع گذشت و به عقب جبهه آورده شدیم. چند روز بعد و پس از بارها شکنجه به اردوگاه عنبر برده شدیم و در آنجا بود که بلندگوهای اردوگاه، اطلاعیهای از رادیو عراق پخش کردند که عراق از خرمشهر عقبنشینی کرده و آنجا بود که دریافتیم نیروهای رزمنده ایرانی، خرمشهر را فتح کردهاند.
نخست باور نمیکردیم، چون من با چشمهای خودم آن همه نیرو و تجهیزات بیشمار را دیده بودم و شاهد جلسات سران ارتش بعث در آن سالن بودم که آن فرمانده عالیرتبه، با جدیت نقشه را برای آنان بازگویی کرد که نشاندهنده حساسیت موضوع بود. با شنیدن چند باره خبر از رادیو عراق، باور کردم که به راستی خرمشهر آزاد شده است و عزیزان رزمنده توانستهاند خرمشهر را آزاد کنند؛ فتحی که جز به یاری خداوند، میسر نبود و به قول امام خمینی، «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
آن روزها گذشت و من همچنان در اندیشه بودم که آن فرمانده که در برابر من شکست خورد، چه کسی بود تا آنکه سال 67 یا 68 بود که ناگهان خبر رسید که «عدنان خیرا...»، وزیر دفاع عراق در یک سانحه هوایی کشته شده است.
هنوز هم برایم مهم نبود؛ اما وقتی عکس او را در روزنامهها و تلویزیون عراق دیدم، دریافتم که آن فرمانده در آن سالن که قهقهه میزد و با کمک خدا، توانستم قهقهههایش را خاموش کنم، کسی نبوده است ،جز عدنان خیرا... که به عنوان شخص اول نظام پس از صدام برای دفاع از خرمشهر به آنجا آمده بود.
چند سال پس از آزادیام که به خرمشهر رفتم، ما را به موزه دفاع مقدس خرمشهر بردند و من به دنبال آن ساختمان بودم. به متصدی آنجا، جریان خود را گفتم و از او پرسیدم: آیا این موزه آسانسور هم دارد؟
پاسخ داد: بله. این ساختمان تنها ساختمانی در خرمشهر بوده که پیش از جنگ آسانسور داشته است. در آنجا بود که دریافتم، محلی که من با عدنان خیرا... ملاقات کردهام، همین موزه کنونی دفاع مقدس خرمشهر بوده که در آن زمان به عنوان قرارگاه فرماندهی ارتش عراق در خرمشهر از آن استفاده میشده است.
فرهنگ حجاب و عفاف اسلامی چگونه غرب را احاطه کرده است + فیلم و عکس
فرهنگ حجاب و عفاف اسلامی چگونه غرب را احاطه کرده است + فیلم و عکس
|
||
شکوفایی اسلام در غرب نمادهای مختلفی دارد که ازجمله آنها - گسترش حجاب در میان دختران و زنان غیر مسلمانانی که به اسلام روی میآورند، آنها به حجاب به عنوان یک عامل مهم در ایجاد امنیت روحی و روانی مینگرند، امنیتی که با پدیده برهنگی و بی بند و باری در غرب مورد تهدید قرار گرفته است. اگر چه ماجرای روند گسترش حجاب از سالها قبل در غرب اتفاق افتاده است، لکن با توجه به بیداری اسلامی، افزایش پیشرفت کشورهای اسلامی در مسائل مختلف علمی اجتماعی و ...، پیروزی حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه، افزایش اسلام هراسی، قوانین ضد اسلامی و ... گسترش فرهنگ عفاف حجاب از روند قابل توجهی برخوردار شده است که در این نوشتار به قسمتی از آن اشاره میشود. زن محجبه در غرب تاریخچه اجمالی حجاب در غرب شاید معنای حجاب اینگونه که در حال حاضر در عرف اطلاق میشود، در قرون گذشته تمدن غرب جایی نداشته باشد، لکن پوشاندن بدن و به خصوص موی سر از بدیهیات تاریخی غرب است[1]؛ بسیاری از زنان مسیحی در قرون گذشته، نه تنها در مراسم مذهبی اعم از دعا و یا رفتن به کلیسا بلکه به غیر از آن در طول زندگی معمول خود نیز از نقاب، پوشیه و یا به لفظ امروزی روسری (VEIL) برای پوشاندن موی سر خود استفاده میکردند.[2] این روند، اگر چه تا قرن هیجدهم، نوزدهم و بیست میلادی ادامه پیدا کرده است، لکن در طول این دوره دستخوش حوادثی نیز شده است؛ بنبار اسناد تاریخی و تصاویر موجود از شکل لباس زنان غربی در این چند قرن، شکل حجاب چندین بار تغییر کرده است به خصوص بعد از دوره رنسانس. حجاب زن مسیحی در قرن 17 میلادی به عنوان مثال، پوشیه یا همان روسری در قرن هجدهم تبدیل به کلاه شده است و میان زنان اختلاف بوجود آمده است که آیا باید حجاب موی سر فقط در مواقع دعا و ورود به کلیسا باشد، یا فرقی نمیکند در چه وضعیتی باشی و باید در همه حال موی سرت پوشیده باشد. حجاب زن مسیحی در قرن 19 بعد از آن، در اوایل قرن 20، پوشش زنان تبدیل به کلاهی آویزان شده است که بیشتر در زنان روستایی و زنانی که در کلیسا خدمت میکردهاند، دیده شده است؛ در قرن نوزدهم میلادی تا اواسط این قرن، کلاه به عنوان یکی از وسایل تجملی در اروپا مورد استفاده زنان قرار میگرفته است لکن زنان اروپایی همواره در اماکن عمومی موی سر خود را با کلاه میپوشاندند. آنچه از نظر جامعه شناسان غربی مورد نظر قرار گرفته است، فراموش شدن دلیل اصلی پوشش زنان در مواقع دعا و غیر از آن است، بنبا ر نظر این افراد، دلایل معنوی پشت سر آن وجود داشته است که در حال حاضر فراموش شده است[3]. به هر حال آنچه در دنیای امروز غرب وجود دارد، از آنچه که در تاریخ گذشته تمدن غرب وجود داشته است، فاصله پیدا کرده است. زنان مسیحی محجبه در حال عبادت افزایش گرایش زنان به اسلام و حجاب در غرب اگر چه با توجه با تبیلغات منفی و همه جانبه غرب علیه اسلام و فرهنگ اسلامی، بسیاری از مردان و زنان غربی در ذهن خود، تصویر ترسناک و خطرناکی در ذهن خود ایجاد کردهاند، لکن در کنار تمام تبیلغات منفی غرب، روند گرایش و تمایل مردان به خصوص زنان غربی به اسلام و علی الخصوص به مسئله حجاب غیر قابل انکار است[4] به شکلی که بر اساس آمار مختلف، اسلام نسبت به دیگر ادیان در غرب رو به گسترش است و بیش از 150 درصد، افزایش یافته است[5]. پروفسور "مادلین زیلفی" استاد تاریخ خاورمیانه در دانشگاه مریلند درباره افزایش رروند تمایل قشر تحصیلکرده زنان در دانشگاههای آمریکایی میگوید: سرعت این روند مرا کنجکاو کرده است، من بارها این موضوع را در دانشکده دیدهام که اسلام به دختران هویت بخشیده است، اکنون دختران مسلمان با انگیزه قویتری در دین اسلام تحقیق میکنند و نسبت به اعتقاداتشان جدیت بیشتری دارند. زیلفی همچنین میگوید: حجاب کلمهای است که معنای بسیار دارد، حجاب همیشه در داخل و خارج کشورهای اسلامی نماینده خیلی از چیزها از جمله یک بیانیه سیاسی محکم علیه فساد و بی بند و باری و یک عمل مذهبی عمیق شخصی بوده است؛ این موضوع به اصل اسلام برمیگردد؛ قرآن حجاب را در قالب لباس لازم شمرده است.[6]
گسترش حجاب در دانشگاههای غربی گزارش مختصری از مبارزه غرب برای گسترش حجاب در جامعه پس از حوادث یازده سپتامبر، صدور و تصویب قوانین ضد اسلامی در غرب و گسترش پدیده اسلام فوبیا وارد فاز جدیدی شده است و به دنبال آن حجاب که از ارکان اساسی ایمان زن مسلمان و سمبل عفاف وی محسوب میشود، در بعضی از کشورهای غربی با تهدیدها و مشکلات فراوانی روبرو است. ممنوعیت حجاب در مدارس فرانسه اولین بار تصویب قانون ممنوعیت حجاب در مدارس فرانسه سر و صدای زیادی ایجاد کرد[7]؛ مسلمانان فرانسه به عنوان بزرگترین جامعه مسلمان اروپا، از سال 2004 به موجب تصویب قانونی از داشتن حجاب در مدارس دولتی منع شدند. به موجب این قانون تحت عنوان طرح"ممنوعیت استفاده از نشانههای مذهبی در مدرسههای فرانسه"، استفاده از حجاب اسلامی در مدارس فرانسه رسماً غیرقانونی شد. پیش از آن نیز اغلب مدارس فرانسه به سختی به دانش آموزان خود اجازه میدادند با پوشش اسلامی در کلاسهای خود حاضر شوند.[8] دختر مسلمان فرانسوی در شرایطی که تبعیت مسلمانان فرانسه از این قانون نشانه موجه بودن آن در نظر مسلمانان نیست، بسیاری از دختران مسلمان به واسطه این ممنوعیت برای تحصیل به کشورهای همسایه فرانسه سفر کرده یا در مدارس خصوصی حاضر میشوند تا بتوانند حجاب و هویت دینی خود را حفظ کنند.[9] تظاهرات علیه ممنوعیت حجاب در فرانسه طرح قانون ممنوعیت حجاب در آمریکا طرح ممنوعیت حجاب که برای اولین بار در اروپا و کشور فرانسه اجرا گردید، به سرعت در سطح جهان مثل آمریکا و حتی در کشورهایی مانند ترکیه که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدهند، رواج یافت. دستگیری مخالفین ممنوعیت حجاب در آمریکا مجازات زندان برای زنان محجبه در بلژیک براساس طرح پیشنهادی برخی نمایندگان پارلمان بلژیک، زنان محجبهای که از پوشیه یا نقاب در اماکن عمومی استفاده میکنند، مجرم شناخته شده و جریمه نقدی شده یا زندانی میشوند. تظاهرات زنان محجبه در بلژیک براساس این قانون قرار است جریمه کسانی که پوشیه استفاده می کنند از 15 تا 25 یورو یا یک تا هفت روز زندان باشد.[12] ممنوعیت حجاب در سوئیس، چهارمین کشور اروپایی در فرایند مقابله با حجاب در کنار کشورهایی همچوم فرانسه، بلژیک و هلند در راستای ممنوعیت حجاب، کشور سوئیس نیز قرار میگیرد که عنوان چهارمین کشور اروپایی ممنوعیت نقاب و حجاب را به تصویب رساند. پارلمان سوئیس با 101 رای موافق در برابر 77 رای مخالف، نسبت به نداشتن تقاب در اماکن عمومی سوئیس رای داد که این امر باعث آزرده خاطر شدن مسلمانان شد. این اقدام در زمانی اتخاذ شد که "اسکار فریسینگر" از قانونگذاران حزب راست گرای مردم در سوئیس ممنوعیت نقاب را به پارلمان ارائه داد و مدعی شد: در زمانی که عدم امنیت در خیابانهای ما رشد می کند مردم بیشتری چهره خود را پشت روبنده یا برقع پنهان می کنند باید جلوی نقاب را بگیریم.
اسلام هراسی و مقابله با حجاب، وسیله غرب برای زنده نگه داشتن لیبرال دموکراسی یکی از علل برخورد غرب با مسلمانان و ایجاد محدودیت برای آنها در این جوامع، تبلیغ خطر مسلمانان و بزرگنمایی آن است؛ بر کسی پوشیده نیست که پس از حوادث خود ساخته یازده سپتامبر و متهم نمودن مسلمانان، محدودیت حقوق اقلیتهای اسلامی در کشورهای غربی رو به فزونی گذاشت. بخشی از منشأ اسلام هراسی به این دلیل است که وقتی مارکسیسم فرو میپاشد غرب باید برای حفظ یکپارچگی خود دشمن فرضی ترسیم کند، این نظریه هانتینگتون که برتری آمریکا در بحران و چالش معنا پیدا میکند، به منزله دکترین استمرار قدرت ایالات متحده آمریکا تلقی میشود. بنابر این باید پس از خلا رقیب شرقی آن جایگزینی معرفی شود که در این راستا پس از فروپاشی کمونیسم، اسلام را به عنوان دشمن فرضی جایگزین نمودند. مقایسه میان محدودیت زنان مسلمان و زنان غربی (دانلود) آنچه زمینه کشته شدن "مروه الشربینی " را در دادگاه درسدن آلمان به وجود آورد، نژادپرستی است که سراسر اروپا و آمریکا را فرا گرفته و در حقیقت علت اصلی اسلام ستیزی در غرب به شمار میرود. شهید مروه الشربینی گوشهای از سخنان بازیگر و مدل آمریکایی مسلمان شده "سارا بوکر" هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی در گفتگویی خود را و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان میکند: من یک دختر آمریکایی هستم که در مرکز این کشور به دینا آمدهام و در آنجا زندگی کردهام، من نیز به مانند تمام دختران دیگر، بزرگ شده و رشد کردهام و به مانند آنها، علاقه بسیاری به مادیات و زرق و برق زندگی در شهرهای گران داشتم. در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام میدهد را انجام میدادم؛ براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم. سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگیام" پیشرفت میکنم درجه رضایت شخصی و خوشبختیام افت میکند؛ من برده مد بودم، من گروگان ظاهرم بودم. سارا بوکر: من برده مد بودم، من گروگان ظاهرم بودم
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگیام، من در فرار از الکل و مهمانیها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه میبردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.[13] یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجهام به چیزی بنام اسلام، جلب شد؛ تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی میگردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران) و یک دنیا ترور و وحشت. قبل و بعد از مسلمان شدن یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشهای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابهای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم. من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابانها و محلههائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهرهها، و مغازهها همه همانها بودند، اما یک چیز به طرز چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم. خانم سارا بوکر با پوشیه به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشهای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را میپذیرید، میگویم که: شما نمیدانید که چه چیزی را دارید از دست میدهید.[14]
منابع و مآخذ: [1] - http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=65911 [2] - http://www.scrollpublishing.com/store/head-covering-history.html [3] - http://www.kingshouse.org/headcovering.htm [4] - http://www.30-days.net/muslims/statistics/islam-growth/ [5] - http://www.ukbbcnews.com/shocking-statistics-islam-the-fastest-growing-religion-in-the-west.html/islam-vs-others-growth-rate [6] - http://uzbek.irib.ir/persian/print/4431.html [7] - http://edition.presstv.ir/detail/88766.html [8] - http://www.bbc.co.uk/news/world-europe-13031397 [9] - http://www.globalpost.com/dispatch/education/100612/france-education-muslim-girls-headscarves [10] - http://www.presstv.ir/detail/196865.html [11] - http://realityviews.blogspot.com/2010/04/belgium-becomes-first-european-nation.html [12] - http://news.bbc.co.uk/2/hi/europe/8636605.stm [13] - http://www.islamicity.com/forum/printer_friendly_posts.asp?TID=21862 [14] - http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900923000206 |
منبع:سایت شهیدآوینی
ویژه نامه طرح حجاب وعفاف
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه اسلامی (۷۶)
- بانک تصاویر (۲۴۷)
- علمای دین (۱۰۳)
- قرآن وحدیث (۹۸)
- حجاب (۳۵۹)
- احکام (۸۴)
- نرم افزارهای مذهبی (۴۷)
- بازی های مذهبی (۲)
- قرآن (۲)
- بانک فیلم (۳۶۲)
- سبک زندگی اسلامی (۴۸۳)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۱۶۱)
- پرسش وپاسخ (۶۹)
- زندگی به سبک شهدا (۱۸۴)
- من حضرت محمد (صلی الله علیه و آل (۱۴)
- خاطرات مدرسه (۱۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت ع (۲۱۴)
- معروف نیوز (۵۹۷)
- رهبری انقلاب (۶۱۳)
- استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب (۳۳)
- نماز (۳۱)
- بشقاب های توخالی (۲۹)
- فضای مجازی (۳۴)
- تربیت ازدیدگاه اسلام (۶۵)
- نرم افزاراندرویدی (۱۱)
- قرآن (۲)
- ویژه نامه مذهبی (۱۳۷)
- ماه مبارک رمضان (۱۷)
- ماه محرم (۲۵)
- ماه شعبان (۴)
- ماه صفر (۷)
- ماه رجب (۹)
- ماه ذی الحجه (۳)
- بسیج (۲۶)
- بانک صوت (۹۹)
- سخن نگاشت (۴۱)
- محرم وامام حسین ع (۱۰۷)
- حاج محمودکریمی (۲۷)
- حاج منصورارضی (۱۴)
- نزار قطری (۲)
- دهه فاطمیه (۶۲)
- آموزش (۱۵)
- معرفی سایت های مذهبی (۹)
- سبک زندگی غربی (۳۷)
- حکایت خوبان (۴۰)
- مدافعان حرم (۴۴)
- نیاک از نگاه دوربین (۸)
- داستان های صوتی (۱۰)
- درمسیر بهشت (۳)
- ازدواج (۲۲)
- دانستنی های حقوقی وقضایی (۲)
- گناه (۶)
- مجموعه دروس عرفان دروادی عمل (۲۲)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- رسالة الولایة (۲)
- لغت موران شیخ اشراق (۲)
- اسرارنماز (۴)
- اشارات بوعلی(نمط8) (۲)
- دهه فاطمیه (۱۰)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- نمآهنگ (۸۵)
- کودکانه (۷)
- سیاسی (۲۶)
- ماه مبارک رمضان (۶)
- غدیرخم (۴)
- حدیث (۲)
- معرفی سایت (۳)
- امام خمینی ره (۸)
- جنگ ودفاع مقدس (۳۷)
- شهیدسلیمانی (۱۵)
کلمات کلیدی
يادداشت ویژه
آخرين مطالب
-
جشن فرشتهها/درس بخوانید و جزو زنان بزرگ آینده شوید
شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ -
-
توصیه رهبر انقلاب به معتکفین
شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ -
خط حزبالله ۳۷۸ | ۳ درس مهم برای زندگی علوی
شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ -
-
بازدید رهبری انقلاب از نمایشگاه توانمندیهای صنعتی
شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ -
تاملی بر دوران امامت امام جواد (ع)
شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ -
سیمای شخصیتی امام جواد (علیه السلام)
شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ -
ویژه نامه طلوع ترجمان القرآن
شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ -
خط حزبالله ۳۷۷ | پُر امید و متحد در مقابل دشمن
شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
بانک فیلم
-
نماهنگ | سرمشق فاطمی
پنجشنبه ۸ دی ۱۴۰۱ -
نماهنگ | الله مولانا
سه شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ -
نماهنگ | آمریکای باجگیر
سه شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ -
بانوی آفتاب (معرفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ از ولادت تا شهادت)
دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ -
روایت یک خبرنگار | نخبه ایرانی
پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱ -
نماهنگ | قربان آن دل...
شنبه ۸ مرداد ۱۴۰۱ -
نماهنگ | ایام قدر، قله ماه رمضان
دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ -
نماهنگ | خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیهالسلام
دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ -
کلیپ بیست وهفتمین یادواره شهدای نیاک/تابستان 1400
يكشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ -
نماهنگ | در راه قلّه
شنبه ۸ آبان ۱۴۰۰ -
عزاداری و دسته روی هیئت رهروان شهدای نیاک در ایام شهادت 28صفر1400 در مشهدمقدس
پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ -
گزارش کامل از تشیع پیکرمطهر حضرت علامه حسن زاده آملی/فیلم
دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ -
مستند روایت دیدار | پرچم واحد
دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ -
بیانات رهبری انقلاب در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی
دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ -
اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)
دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ -
نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سرنیزه رضاخانی
دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰ -
نماهنگ | زیارت امام
جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ -
نماهنگ | چارچوب نامزدی
جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ -
نماهنگ | خرمشهرها در پیش است
دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ -
تحلیل استاد مهدی طائب از پشت پرده انتشار فایل صوتی وزیر امورخارجه
پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰
نرم افزارهای مذهبی موبایل
-
نرم افزار خواص بی خواص/محرم 1399
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ -
مسابقه فرهنگی بچه های عاشورا
شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ -
نرم افزارقرآنی کوثرتشنه کامان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ -
نرم افزارختم جزءسی قرآن مجید همراه با زندگینامه سرداران دفاع مقدس وشهدای نیاک
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ -
ویژه نامه شورعشق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
ویژه نامه خون خدا
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
نرم افزارتقویم سرداران دفاع مقدس1396
سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ -
نرم افزارتحت وب خط امام خمینی(ره)
يكشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ -
مجموعه چندرسانهای «عبد صالح
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ -
کلیدسعادت
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
ویژه نامه ماه مبارک رمضان (نرم افزارتحت وب)
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارادعیه های ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارصوتی تصویری دعای روزهای ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارجزءسی قرآن کریم (ویژه کودکان ونوجوانان)شهدای نیاک
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزار جامع راهیان نور رونمایی شد +لینک دانلود
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ -
بازی محرم ونامحرم(احکام ویژه پسران)
يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ -
یاران امام درواقعه عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی زیارت عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی کاروان عشق 3 ( حاج محمودکریمی )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارکاروان عشق 2 ( ویژه محرم )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵