نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۴۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی اسلامی» ثبت شده است

۰

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی ازدواج

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام

پیش از عروسی

بزرگان به خواستگاری زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌روند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار می‌توانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا می‌خواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیه‌السلام) با کار در نخلستان‌های مدینه، به تنهایی روزگار می‌گذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمی‌ورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دختر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتری‌های دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌آمد، ایشان می‌فرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین می‌کند.
گاهی نیز می‌فرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبکر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبه‌روی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگی‌ها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگی‌های خود را بر می‌شمرد تا این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می‌خواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌روم و همانی را که تو می‌خواستی، می‌طلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار کرد و عمر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایه‌داران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچه‌های گران‌بهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیشنهاد کرد.[ 3] پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بنده‌ی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) را برای دختر دردانه‌اش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیه‌السلام) را به این کار، تشویق کنند.
علی(علیه‌السلام) و خواستگاری

امام علی(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب می‌کشید. ناگاه دید ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او می‌آیند. آنان چون به علی(علیه‌السلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمی‌کنی؟ علی(علیه ‌السلام) که از مدت‌ها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌اندیشید، فرمود:
میلی را که در من، ساکن و بی‌حرکت بود، به حرکت در آوردید و امری را که در من خفته بود، بیدار کردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشیند، جز این که کمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس می‌خواهد به ازدواج چه کسی درآورد؟ در حالی که تو نزدیک‌ترین فرد به او هستی. این مسأله نشان می‌دهد که علی(علیه‌السلام) از مدت‌ها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل کمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نکرده است.
علی(علیه‌السلام) با توکل به خدا ره سپار خانه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود که علی(علیه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد کیست که پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.[ 5] ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز کرد. علی وارد شد و روبه‌روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده‌ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می‌دانی در کودکی، مرا از ابی‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام، آیا شما می‌پذیرید؟[6] در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می‌گفتم، ولی نشانه‌ی کراهت در صورتش می‌دیدم.[ 7]
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه‌السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی‌های علی(علیه‌السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه‌السلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می‌دانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده‌اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [8]
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می‌داشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره‌ی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه‌ی رضایت اوست. [9]
علی(علیه‌السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه‌السلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بوده‌اید. سلام خدا بر شما باد.[10]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب کشی می‌کنم.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بی‌نیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد می‌کنی و دشمنان خدا را می‌کشی. با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و با آن، مسافرت‌ می‌کنی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی. سپر را می‌پذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.[12] سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشته‌ای از اسمان نزد من آمد که بیش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.[13]
خطبه عقد در مسجد

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است.[14]
در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی‌شد.[15]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمان‌ها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16]
علی ایستاد و با چهره‌ای شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمت‌های او سپاس‌گزارم و گواهی می‌دهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجه‌اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارک الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماع‌تان را پاینده بدارد.[18]
مهریه

درباره‌ی مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، روایت‌های گوناگونی رسیده است. برای نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفته‌اند که در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زیرا در روایت‌هایی، اهل بیت(علیهم‌السلام) مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را 500 درهم عنوان کرده‌اند. علامه مجلسی در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(علیه‌السلام) و ام فضل آورده است که مهر ام فضل را مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قرار دادند که 500 درهم است.[21]
باید دانست این 500 درهم، جنبه مالی و ظاهری مهریه آن حضرت است؛ زیرا در عالم ملکوت و ماوراء این طبیعت مادی، مهر گران بهاتری برای ایشان در نظر گرفته‌اند. برای نمونه، در روایت‌های فراوانی تصریح شده است که شفاعت گناه کاران امت محمد(صلی الله علیه و آله) مهریه‌ی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است.[22]
هنگامی که حضرت زهرا شنید پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او، مهری قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چیست؟ از شما می‌خواهم که از خدا بخواهی مهریه‌ی مرا، شفاعت از گناه کاران امت شما قرار دهد. در این هنگام، جبرئیل نازل شد. نوشته‌ای از حریر در دستش بود که بر آن چنین نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبین من امة ابیها؛ خداوند، مهریه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه کاران امت پدرش قرار داد.[23]
جهیزیه‌ی با برکت

علی(علیه‌السلام) به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپر خود را که حطیمیه[24] نامیده می‌شد و هدیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غنیمت‌های غزوه بدر بود، به 400 یا 480 یا 500 درهم فروخت. بنابر قولی، عثمان زره را خرید، ولی بعد به علی(علیه‌السلام) پس داد.[25] علی(علیه‌السلام) پول را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد. ایشان نیز پول را سه بخش کرد؛ بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش دیگر برای غذای ولیمه عروسی، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پول جهیزیه را به ابوبکر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شایسته است برای دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهیزیه‌ای بسیار مختصر، ولی با برکت برای این تازه عروس و داماد خریدند. این وسایل عبارت بود از: روسری بزرگ به 4 درهم. یک قواره پیراهن به 7 درهم، یک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوش بوی اذخر پر شده بود، یک پرده‌ی پشمی، یک قطعه حصیر، یک مشک چرمی، یک عدد آسیاب کوچک دستی، یک تشت مسی، یک ظرف برای دوشیدن شیر و یک سبوی گلی سبز رنگ.[26]
البته در برخی منابع،[27] مقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 کوزه و در برخی دیگر،[28] عبای خیبری، ریسمانی که از پوست خرما بافته شده، سفره پوستی و فرشی بافت مصر را که لا به لای آن از پشم بود، به شمار جهیزیه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) افزوده‌اند. هنگامی که جهیزیه حضرت فاطمه را نزد پیامبر بردند، حضرت بر آن وسایل دست کشید و فرمود: بارک الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت(علیهم‌السلام) مبارک گرداند.[29] بنابر گفته آیت الله مکارم شیرازی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌ای که مهم‌ترین ظروف آن ظرفی سفالین است، مبارک گردان.[30]
عروسی مبارک
فاصله افتادن میان عقد و عروسی

پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصله‌ای افتاد که برخی آن را یک ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانسته‌اند.[32]
دلیل این فاصله افتادن، آن بود که علی(علیه‌السلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترک به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز کرامت و شأن دخترش را حفظ می‌کرد و منتظر گفتن علی(علیه‌السلام) بود. از این رو، هر بار که علی(علیه‌السلام) را می‌دید، از فاطمه و از جمال و کمالش سخن می‌گفت.
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیه‌السلام)ـ آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق کرد. علی(علیه‌السلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیه‌السلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده‌دار این کار کردند.
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیه‌السلام) درباره‌ی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم که اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن می‌گشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه کسی همتای خدیجه است و می‌تواند جای خالی او را برای من پر کند؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و در راه دین خدا، آزار می‌دادند، مرا تصدیق کرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجه‌های بهشت و رضوان و رحمتش جمع کند. ای رسول خدا! علی(علیه‌السلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد که زنش را به خانه ببرد.[35]
به روایتی، ام ایمن که سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیه‌السلام) و فاطمه روشن می‌شد. همانا علی(علیه‌السلام)، همسرش را می‌خواهد و چشمان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز به دیدن شوهرش روشن می‌گردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیه‌السلام) نمی‌خواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیه‌السلام) برو و او را نزد من بیاور.
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیه‌السلام) بازگو کرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیه‌السلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو می‌دهم تا زندگی خود را آغاز کنید، ان شاء الله خانه‌ات را آماده کن.[37]
آراستن خانه

علی(علیه‌السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانه‌اش را به علی(علیه‌السلام) و فاطمه داد.[38] نخستین کار، آماده ساختن و پاکیزگی حجله‌ی عروس بود. برای این کار، علی(علیه‌السلام) وسایلی را خرید که عبارت بود از: یک چوب برای آویزان کردن لباس یا مشک آب، یک متکا، یک مشک آب و یک غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه ‌السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) آماده گشت.
ولیمه

ولیمه از سنت‌های نیکو و پسندیده اسلام است که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان‌ها به یکدیگر می‌شود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیه‌السلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و کشک را فراهم کن.[39] سعد برای کمک به ولیمه عروسی، یک گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، کمک کردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) دستور داد که مردم را برای ولیمه دعوت کند. علی(علیه‌السلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمی‌خواست برخی را دعوت کند و برخی دیگر را دعوت نکند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمه‌ی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندک بود و به همه نمی‌رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارک خود را بر غذا نهاد و دعا کرد. به برکت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز کم نیامد.[42]
عروس نور در خانه

علی(علیه‌السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر می‌گوید: ما در عروسی علی(علیه‌السلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی که شعر می‌خواندند،[45] لباسی را که از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی کهنه می‌خواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام می‌رساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی کردند تا این که غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیه‌السلام) را طلبید. فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در حالی که عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن می‌لغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار کرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام می‌سپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مرکب فاطمه راه می‌رفتند. در روایت است که جبرئیل در سمت راست، میکائیل در سمت چپ و 7000 ملک در پست سر حضرت فاطمه بودند که تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس می‌کردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می‌کردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می‌خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار می‌کردند و تکبیر می‌گفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی کنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
که دشواری‌ها و آفت‌های بسیاری از ما زدود
پس از آن که کافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی کنید
کـه عـمـه‌هـا و خاله‌هایشان به فدایشان گردند
ای دختر پیامبری که خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالت‌های آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب کاروان عروس در هاله‌ای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه ‌السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه‌السلام) و زهرا(سلام‌الله‌علیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارک الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه ‌السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیه‌السلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیه‌السلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا کرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی که با هم آمیختند و دو ستاره‌ای که به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلکه پیمانی است که خدیجه با من کرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند که زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاک و پاکیزه آفرید و نسل شما را پاک ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر کسی که با شما در آشتی است و با کسی که با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بی‌همتای زمین و زمان، زندگی مشترک و پربرکت خود را آغاز کردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه‌ی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید که حاضر کردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارک خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیه‌السلام) فرمود که جرعه‌ای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینه‌ی علی(علیه‌السلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاک و پاکیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین کار را درباره‌ی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) تکرار کرد[57].
سال ازدواج و سن ازدواج

درباره‌ی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌ علیها) نظر‌های گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند.
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری می‌دانند و حتی قایل به استحباب روزه‌‌ی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری می‌داند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری می‌داند.[60] صاحب کشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندکی پس از جنگ بدر در سال دوم برمی‌شمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری می‌داند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان می‌دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اکثریت آنان اتفاق نظر دارند که این نکاح مبارک پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید می‌کند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی که در تاریخ تولد ایشان به چشم می‌خورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت می‌کند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت می‌دانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض می‌کنند. آنان درباره چنین برداشتی می‌گویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است که این امر، پدیده شگفتی است.
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سن‌های پایین‌تر از آن، بچه‌دار می‌شوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند که حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفته‌ها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیه‌السلام) را 25 سال بدانیم.
پی نوشت ها
[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از دیگر خواستگاران فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوی نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 47.
[4] - کشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 39 ـ کشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علی(علیه‌السلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها): دکتر یمانی: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبی(صلی الله علیه و آله): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفی(صلی الله علیه و آله): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد ص 184.
[24] - حطیمیه، نام قبیله حطیمیه بن محارب است که زره‌های خوبی می‌ساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 52-53.
[27] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 53.
[31] - کشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بیت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[38] - البته این خانه‌ی نخستین ایشان است که بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در کنار خود، سکونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوی اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - کشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها)، علی(علیه‌السلام) محمد علی(علیه‌السلام) دخیل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفی: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفی: ص 484.
[57] - ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوی نمونه اسلام: ص 90.
[61] - کشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهی از تحقق این نظریه نک: 9 ماه انتظار، دکتر شعاع فروغی: ص 8.
[65] - بانوی نمونه اسلام: ص 38-41.

منبع:موسسه جهانی سبطین

۰

حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل خانواده شهدای مشهد

سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا رهبری انقلاب

حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل خانواده شهدای مشهد

حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل خانواده شهدای مشهد



حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان سفر اخیرشان به مشهد مقدس و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام)، در منزل شماری از خانواده‌های شهدا حضور یافتند و ضمن تجلیل از مقام شهیدان و صبر و ایثار خانواده‌های آنان، در سخنانی کوتاه به نکاتی در زمینه مسائل منطقه و اهمیت آزادسازی حلب، ارزش کار جوانان مدافع حرم و فضائل هم‌نشینی با خانواده شهدا اشاره کردند. گزیده‌ای از سخنان رهبر انقلاب اسلامی در جریان این دیدارها به شرح زیر منتشر می‌شود. [PDF]

گریه‌ای همراه با شکر
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با خانواده شهید محمد برازنده، در پاسخ به مادر شهید که گفت «من هیچ وقت برای شهادت فرزندم گریه نمیکنم، بلکه برای فرزندان سیدالشهدا گریه میکنم»، گفتند: «گریه کردن برای شهید هیچ اشکالی ندارد، گریه هم بکنید تا دلتان آرام بگیرد، منتها ناشکری نکنید».

همه کشور مدیون خانواده شهدا هستند
ایشان همچنین با حضور در منزل خانواده شهیدان یوسف و حسین رحیمی، تاکید کردند: همه کشور و همه ملت در درجه اول مدیون شهدا، و بعد هم مدیون خانواده‌های شهدا هستند. قدر پدران و مادران شهدا را باید دانست.

در مقابل سیاست به فراموشی سپردن شهدا ایستادگی کنید
رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهیدان سیدمهدی و سیدهادی مشتاقیان، از وجود سیاستی برای به فراموشی سپردن شهادت، شهید و خانواده شهید خبر دادند و تاکید کردند: باید در مقابل چنین سیاستی ایستاد و خانواده‌های شهدا را عزیز کرد.

 آزادسازی حلب همه محاسبات آمریکا و سعودی را در منطقه به هم زد
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با حضور در منزل خانواده شهید مدافع حرم جواد جهانی، به موضوع آزادسازی حلب اشاره کردند و گفتند: قضیه حلب اینقدر مهم بود که همه محاسبات امریکا، سعودی و غیره را در سوریه و در منطقه ۱۸۰ درجه بهم زد و از بین برد و باعث شد خون شهدا هدر نرود. ایشان افزودند: این اتفاق به قدری عظمت دارد که نمیشود با تعبیرات انسانی آنرا بیان کرد.

عمق تحلیل جوانان معجزه انقلاب است
یک روز در کشور خودمان جنگ بود، تهران بمب‌باران میشد، دزفول بمب‌باران میشد، اهواز بمب‌باران میشد، مردم با پوست و گوشت خودشان جنگ را حس میکردند، خب یک عده‌ای میرفتند ــ البته همان روز هم همه نمیرفتند، یک عده‌ای میرفتند، اما یک عده‌ای میرفتند ــ خانواده‌ها صبر میکردند یک عده‌ای جوانها میرفتند به شهادت میرسیدند خب خیلی هم خوب بود، خیلی هم با ارزش بود، شهدا هم خیلی مقام عالی دارند، اما امروز یک جنگی یک جایی وجود دارد که مردم آن را با پوست و گوشت خودشان حس نمیکنند اما در عین حال میروند، ببینید این خیلی مهم است. حس نمیکنند جنگ را اما میروند چرا؟ برای خاطر اینکه میفهمند که قضیه چی است. این عمق فهم و این تحلیل درست قضایا این خیلی چیز مهمی است این معجزه‌ی انقلاب است، این را انقلاب این جوانها را، امثال این خانم را، امثال شما پدر مادرها را این انقلاب این‌جور تربیت کرده و پیش برده. این انقلابِ این‌جوری شکست خوردنی نیست وقتی که انقلاب این‌جور تأثیر میگذارد. امروز به نظر من تعداد کسانی که حاضرند برای خدا در راه‌های خطرناک قدم بگذارند از آن روزی که در ایران در جبهه‌های خودمان جنگ بود اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

 هدفتان انجام تکلیف باشد و نه شهادت!
رهبر انقلاب اسلامی در باب سخن یکی از حضار که گفت: هدف همه بچه‌های مجموعه فرهنگی ما شهادت است، گفتند: «هدفتان شهادت نباشد. هدفتان انجام تکلیف فوری و فوتی باشد. گاهی اوقات هست که این جور تکلیفی به شهادت منتهی میشود، گاهی هم به شهادت منتهی نمیشود. البته آرزوی شهادت خوب است، اما هدف کار را شهادت قرار ندهید. هدف کار را کار قرار بدهید، کاری که باید انسان انجام بدهد و به آن اهداف نتایج کار برسد.»

همنشینی با خانوده شهدا خستگی مرا برطرف می‌کند
ایشان از افتخار همنشینی با خانواده شهدا نیز گفتند و افزودند: از هم صحبتی با خانواده‌های شهدا نه تنها احساس خستگی نمیکنم بلکه باعث میشود خستگی از امور دیگر هم برطرف شود.

شهدای مدافع حرم، چهره درخشان اسلام را نشان می‌دهند
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با خانواده شهید مدافع حرم محمد اسدی خطاب به خانواده شهدای مدافع حرم گفتند: «این جوانهای شما واقعا دارند یک چهره درخشانی را از اسلام نشان میدهند.»

جوانان مؤمن و فداکار یک گنج هستند
ایشان با اشاره به اینکه خوشبختانه یک عده قابل توجه عظیمی از جوانان مؤمن و فداکار در کشور وجود دارند که حاضرند جانشان را در راه ارزش‌ها و اصول انقلابی بدهند، گفتند: «این جوانها واقعا هرکدامشان یک گنج اند، یک گنج اند؛ اگر خود این جوانها و آنهایی که با اینها سروکار دارند بفهمند هرکدام یک گنجند، که میتوانند برای آینده کشور مورد استفاده قرار بگیرند به شرطی که استعدادهایشان درست به کار گرفته شود.»

بنده طرفدار والیبالم!
یکی از حواشی این دیدارها هم در منزل خانواده شهیدان یوسف و ابوالفضل احسانی فکر روی داد. وقتی رهبر انقلاب از فعالیتهای برادر شهید سوال کرد، و او گفت در کنار درس خواندن، والیبال هم بازی میکند، ایشان گفتند: «والیبال خیلی خوب است، والیبال از آن ورزشهای خیلی خوب است. بنده طرفدار والیبالم.»
۰

پنج چیزی که خداوند هرگاه برای خانواده‌ای خیر بخواهد به آنها می‌دهد

قرآن وحدیث سبک زندگی اسلامی

پنج چیزی که خداوند هرگاه برای خانواده‌ای خیر بخواهد به آنها می‌دهد

پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند:

هرگاه خداوند برای خانواده ای خیر بخواهد آنان را در دین دانا می کند، کوچک ترها بزرگ ترهایشان را احترام می نمایند، مدارا در زندگی و میانه روی در خرج روزیشان می نماید و به عیوبشان آگاهشان می سازد تا آنها را برطرف کنند.

متن حدیث:

اذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَیتٍ خَیرا فَقَّهَهُم فِی الدّینِ و َوَقَّرَ صَغیرُهُم کَبیرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعیشَتِهِم و َالقَصدَ فی نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُم عُیُوبَهُم فَیَتُوبُوا مِنها؛

"نهج الفصاحه، صفحه ۱۸۱"

منبع:فرهنگ نیوز

۱

با این ۱۰ کار کودک خود را کتابخوان کنید

کتابخانه اسلامی سبک زندگی اسلامی خاطرات مدرسه

با این ۱۰ کار کودک خود را کتابخوان کنید

با این ۱۰ کار کودک خود را کتابخوان کنید

کاهش تدریجی شمارگان کتاب در ایران امری بی‌سابقه نیست؛ چند سالی است که شمارگان کتاب آب رفته و امروزه به حداقل میزان خود طی سال‌های گذشته رسیده است. در حالی که شمارگان کتاب در دوره‌ای 5 هزار نسخه بود، امروزه در برخی موارد شاهد چاپ عناوینی با 1000 تا 500 نسخه هستیم. این موضوع، مشکلی دامنه‌دار است و در تمامی گروه‌ها کم و بیش به چشم می‌خورد.

طبق بررسی‌های انجام شده میزان شمارگان کتاب کودک نیز از این امر مستثنی نبوده است. کتاب کودک که پس از انقلاب با اقبال خوبی همراه بوده و همیشه به عنوان یکی از موفق‌ترین و پرمخاطب‌ترین حوزه‌ها به شمار می‌رفت، امروزه با کاهش تدریجی شمارگان و عناوین همراه است.

کارشناسان حوزه نشر کودک دلایل مختلفی را برای این موضوع مطرح می‌کنند. عده‌ای رشد کتاب‌های الکترونیک و پیوند کودکان امروز با فضای مجازی را یکی از دلایل کم‌اقبالی کودکان به کتاب می‌دانند و عده‌ای دیگر نیز مشکلات ناشران و هزینه چاپ کتاب‌های کودک را از جمله دلایل این امر برمی‌شمارند؛ از این رو می‌توان علت این مشکل را در زمینه‌های مختلف جست. از جمله دلایل کاهش رغبت کودکان به مطالعه، جدای از هزینه بالای کتاب، عملکرد آموزش و پرورش در این زمینه است که طی سال‌های گذشته همواره با نقد همراه بوده است. در چنین شرایطی نباید نقش خانواده‌ها را در جذب بیشتر کودکان به سمت کتاب نادیده گرفت. در این گزارش سعی شده تا برخی از نظرات کارشناسان در کشورهای توسعه یافته برای تشویق کودک به مطالعه بررسی و طرح شود.

به کودک خود زمان بدهید

در همین رابطه، امی ماسکوت کارشناس امور آموزشی کودکان، در مقاله‌ای تحت عنوان «چگونه کودکان را به کتابخوانی علاقه‌مند کنیم؟» به بررسی دلایل عدم علاقه در برخی از کودکان به کتاب پرداخته و راه‌هایی را به مادران و پدران در این زمینه پیشنهاد داده است. به عنوان نمونه، او پیشنهاد می‌کند که در مواجهه با کودکی که به کتاب علاقه‌ای ندارد یا از آن متنفر است، باید خونسرد بود و با آرامش برای افزایش اشتیاق او به کتاب اقدام کرد. به گفته ماسکوت؛ یکی از راه‌ها این است که والدین به کودک خود زمان بدهند و در این مدت، به کشف علایق او بپردازند. وقتی مطمئن شدند که او از حوزه‌ای خاص لذت می‌برد، کتاب‌های مربوط به آن حوزه را برای او تهیه کنند.

با هم کتاب بخوانید

همچنین او راه‌های دیگری را نیز به در این رابطه پیشنهاد می‌کند: کتابخوانی جمعی. این کارشناس امور آموزشی به والدین این دسته از کودکان پیشنهاد می‌کند که به صورت جمعی کتابخوانی را امتحان کنند. مثلاً خود با کودکشان یا به همراه دیگر بچه‌ها کتاب‌هایی را بخوانند. نحوه اجرای این طرح می‌تواند بسته به سن کودک یا موضوعی که او علاقه دارد، متفاوت است. خواندن با هم، عموماً به عنوان گزینه‌ای نادیده انگاشته می‌شود. به گفته ماسکوت؛ این شیوه تا یک دوره سنی پاسخ می‌دهد. بچه‌ها عموماً تا زمانی که وارد مدرسه نشده‌اند، می‌توانند با این روش جذب کتاب شوند، اما در زمانی که وارد مدرسه می‌شوند، دیگر دوست دارند که با هم‌سالان خود این لحظات را تجربه کنند. ماسکوت پیشنهاد می‌کند که والدین تا زمانی که کودک وارد مدرسه نشده است،‌ این روش را امتحان کند. او می‌گوید که این‌ راه‌ها جادو نمی‌کند، اما یک گام است برای نزدیک شدن به شرایط مطلوب.

این کار را هر روز تکرار کنید

خواندن همراه با کودک موضوعی است که دیگر کارشناسان حوزه کودک نیز به آن تأکید دارند. لویس بایگل‌من، کارشناس و مربی کودکان، در همین رابطه می‌گوید که بهتر است این امر در محیطی آرام انجام شود و مادر با در آغوش گرفتن کودک، کتاب‌های مرتبط با سن او را برایش بخواند. اگر این کار هر روز تکرار شود، برای کودک به یک عادت تبدیل شده و او هر روز انتظار این زمان را می‌کشد. البته این کارشناس تأکید می‌کند که کتابخوانی در این شرایط باید با ابراز علاقه والدین به فرزند همراه باشد تا طعم شیرین این لحظات در خاطر او باقی بماند.

اول از خودتان شروع کنید

او معتقد است برای داشتن یک کودک کتابخوان، نیاز است که اول از خودمان شروع کنیم. هرگز نمی‌توان به کودکی که در محیطی دور از کتاب بزرگ می‌شود،‌ امید داشت تا در آینده علاقه‌مند به مطالعه باشد. بایگل‌من به والدین پیشنهاد می‌کند برای اینکه کودکتان کتابخوان شود، اول از خودتان شروع کنید و علاقه خود به کتاب را با در دست گرفتن کتاب، به او نشان دهید. همچنین اگر در این مسیر کودکتان از شما خواست تا کتابی را برای او بارها و بارها بخوانید، این کار را انجام دهید. این کار به او فرصت می‌دهد تا در زمینه مورد علاقه‌اش به یک متخصص تبدیل شود. ساختن یک کتابخانه در خانه و اجازه به تظاهر به خواندن توسط کودک از دیگر پیشنهاداتی است که این کارشناس به والدین می‌دهد.

کتاب‌های الکترونیکی را از یاد نبرید

استفاده از ابزارهای جدید و تکنولوژی برای تشویق کودکان به مطالعه از دیگر روش‌هایی است که کارشناسان در این زمینه تأکید دارند. به گفته آنها؛ هرچند تکرار استفاده از برخی از ابزارهای موجود می‌تواند به یک عادت تبدیل شود و شاید این امر برای برخی از والدین ناپسند باشد، اما استفاده از لوازم و ابزاری مانند ای بوک‌ها و کتاب‌های گویا می‌تواند برای کودکان در این سنین جذاب باشد و شیرینی مطالعه را در این طفل گریز پای ایجاد کند. از سوی دیگر، امکاناتی مانند کتاب‌های الکترونیک براساس سلیقه افراد مختلف طراحی شده‌اند؛ فونت‌های آنها تغییر می‌کند، تصاویر متنوعی دارند، امکان پخش صدا در آنها تعبیه شده و حتی می‌توانند صدای کودک را ضبط کنند. کارشناسان بر استفاده از امکانات این‌چنینی تأکید دارند و حتی آن را یکی از لوازم مناسب برای کودکان معلول می‌دانند.

برگزاری یک جشن برای کتاب خوانده شده

«برگزاری جشن کتاب» مانند جشن تولد می‌تواند یکی از شیوه‌های جذاب برای تشویق کودکان به مطالعه باشد. ایجاد فضایی شاد با حضور دوستان و هم‌سالان که در آن کتاب محوریت دارد، می‌‌تواند به کودک شما در مطالعه بیشتر کمک کند. این جشن می‌تواند در زمانی برگزار شود که کودک شما در امر مطالعه یک کتاب موفق بوده است. داستانش را به خاطر سپرده و با آن ارتباط خوبی برقرار کرده است. این کار کمک می‌کند تا از کتابخوانی به عنوان یک موضوع جذاب و در عین حال مفرح در ذهنش ثبت شود.

برگزاری مسابقه کتابخوانی

روزنامه گاردین در مقاله‌ای در همین رابطه، راه‌های مختلفی را پیشنهاد می‌کند. برگزاری مسابقه کتابخوانی در میان بچه‌ها که حس رقابت را در آنها برمی‌انگیزد، می‌تواند یکی از راه‌های خوب برای رسیدن به کودکی علاقه‌مند به کتاب باشد. گاردین در این مقاله از مدرسه‌ای در همپشایر یاد می‌کند و به نتایج موفقیت‌آمیز آن اشاره می‌کند.

معلم‌ها به کمک کودکان بیایند

در این مدرسه، معلمان کتاب‌های مورد علاقه خود را پیش از آغاز کلاس و به مدت 10 دقیقه به دانش‌آموزان معرفی می‌کردند. طرح کتاب مورد علاقه معلم در کلاس، بحث‌های جالبی را در میان دانش‌آموزان ایجاد می‌کرد که همین بحث‌ها، آغاز جذب آنها به کتاب بوده است.

بخوان؛ از یک داستان گرفته تا تابلوهای خیابان

مطالعه در کشورهای توسعه یافته یک موضوع ضروری برای زندگی محسوب می‌شود. از این رو، در این دسته از کشورها از والدین درخواست می‌شود تا هر نوع امکانی را برای خواندن برای کودکان فراهم کنند؛ از مطالعه یک کتاب گرفته تا خواندن تابلوهای خیابان و ... . در واقع، هدف این است که به کودک خود بیاموزید که از اوقات فراغت و زمان‌هایی که به اصطلاح مرده است و کار خاصی نمی توان در آن انجام داد، یک شرایط خوب برای مطالعه و خواندن خلق کند.

طراحی نمادهای شهری برای تشویق کودکان به کتاب

مطالب یاد شده تنها بخشی از اقداماتی است که اکثر خانواده‌ها در کشورهای توسعه‌یافته برای ایجاد علاقه بیشتر کودکان به کتابخوانی به کار می‌برند. استفاده از نمادها و المان‌های شهری برای این منظور، ایجاد کتابخانه‌های پرنشاط با کتاب‌های جذاب و متنوع، فرهنگ‌سازی کتابخوانی در میان خانواده‌ها، تسهیل خرید کتاب، ایجاد ویترین های مخصوص کودکان در کتابفروشی‌ها، راه اندازی باشگاه‌های کتابخوانی و ... از دیگر راهکارهایی است که مسئولان در این کشورها برای ایجاد انگیزه بیشتر در کودکان و خانواده‌ها به کتاب به کار می‌برند. در دنیایی که تلویزیون و فیلم، لذت کتاب‌های کاغذی را از مردم گرفته و در شرایطی که سهم هر کودک از بازار نشر ایران حتی یک کتاب هم نیست، می‌توان با استفاده از شیوه‌هایی که یاد شد، به تربیت نسلی کتابخوان امید داشت.

منبع:تسنیم

۰

خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم

سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب

خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم

خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم

۱۸ تیرماه مصادف است با سالروز درگذشت نویسنده‌ی برجسته‌ی داستان‌های کودک و نوجوان، آقای مهدی آذریزدی در سال ۱۳۸۸؛ او که خیلی‌ها اسمش را با کتاب «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» می‌شناسند. رهبر انقلاب در سفر خود به استان یزد در سال ۱۳۸۶، وقتی متوجه می‌شوند که وی هم در جلسه حضور دارد، از ایشان تجلیل کرده و سخنانی درباره‌ی ایشان می‌فرمایند. متن بیانات رهبر انقلاب بدین شرح است:

نکته‌ی دوم در مورد آقای آذر یزدی است که الان اطلاع دادند ایشان در این جلسه نشسته‌اند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیماری زحمت کشیده‌اند و آمده‌اند.

من چندی پیش در یک برنامه‌ی تلویزیونی دیدم که از ایشان تجلیل کرده بودند. من با اینکه وقتم هم کم است، از وقتی تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان دارد تجلیل میشود، پای آن برنامه نشستم، صحبتهای خود ایشان را هم گوش کردم.

ایشان در آنجا میگفتند که در طول آن سالهای پیش از انقلاب هیچکس کمترین تشکری، تقدیری از این مرد زحمتکش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکته‌ای در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک وقتی به ایشان بگویم، فکر میکردم دیگر امکان ندارد و عملی نیست؛ کجا حالا ما آقای آذر یزدی را زیارت کنیم! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند.

آن نکته این است که من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آنوقتی که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» - من رفتم تورق کردم.

بچه‌های ما داشتند به دوران مُراهقی - یعنی نزدیکی به بلوغ - میرسیدند، دوره هم دوره‌ی طاغوت بود و همه‌ی عوامل در جهت گمره‌سازی ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلی بود. بنده فهرست پیشنهادی کتاب مینوشتم و بین جوانهای دانشجو و دانش‌آموزهای سطوح بالای دبیرستانها پخش میشد، اما برای بچه‌های کوچک، دستمان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش میگردم.

به نظرم دو جلد یا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمیدانم، یادم نیست - درآمد؛ بتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و برای فرزندانم خریدم.

نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم.

خواستم این حق‌شناسی را من به نوبه‌ی خود کرده باشم. ایشان یک خلأئی را در یک برهه‌ی از زمان برای زنجیره‌ی طولانی فرهنگی این کشور پر کردند. این کار، باارزش است. خداوند از شما - آقای مهدی آذر یزدی! - این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایشهای زبانی و اینها، اجر کارهائی که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمیشود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان استان یزد

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)

شبکه های اجتماعی