نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۴۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی اسلامی» ثبت شده است

۰

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

حجاب سبک زندگی اسلامی

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

خیلی نمی گذرد از زمانی که این سخن بر زبان ها جاری بود ” زن با لباس سفید به خانه شوهر می روند و با لباس سفید آن را ترک می‌کند” بین زنان شایع بود که می‌گفتند باید با هر شرایطی سوخت و ساخت ولی این روزها کار به جایی کشیده شده که با کوچکترین اختلاف سلیقه زن و شوهر به سوی روند طلاق حرکت می کند.

طلاق عاطفی و خلاء آموزش

در کنار این بحث موضوع دیگری هم در میان زنان و شوهران رایج شده که هم از حیث اجتماعی و هم اخلاقی و دینی به شدت خطرناک است و آن رایج شدن طلاق عاطفی میان همسران است که باعث می شود به مرور زمان زن و شوهر نسبت به هم سرد شده و در راستای ارضای عاطفی خود اگر اهل تقوا و کف نفس نباشند، از خط قرمز هنجارهای روابط اجتماعی عبورمی کنند و یا در بین خانواده‌های مذهبی به خاطر تقید و کف نفس، طرفین تحت فشار روانی و عاطفی آسیب های جدی می بینند. جای اینکه طبق کلام قرآن خانواده و زن و شوهر برای هم مرکز مودت و محبت باشند به سوهان روح هم تبدیل می شوند.

در این میان خلأ یادگیری نوع برقراری روابط عاطفی و همچنین همسرداری پس از روزهای نخستین ازدواج و گذر زمان شور و هیجان، در میان جوانان مذهبی باید مورد توجه قرار بگیرد و گاهاً به یک ضرورت تبدیل می‌شود به نحوی که باید از روند عادی شدن برای یکدیگر جلوگیری کرد به ویژه با فضای اخلاقی و رفتاری و ظاهری این روزهای جامعه این امر، اهمیت آن نموده بسیاری پیدا می‌کند، در حقیقت باید جوانان به ویژه قشر مذهبی را از حیث آیین همسرداری با آموزش‌های مداوم و اطلاعات رسانی پشتیبانی معنوی کرد.

هدف اصلی در این یادداشت تکیه بر امر مهم ابراز علاقه بین همسران و روش های آن طبق آیات و روایات است تا بار عاطفی خانواده به ویژه اهل دینداری سنگین باشد که هم سلامت جامعه تامین شده و از طرفی کاهش فساد در ارتباطات اجتماعی برون خانوادگی نمایان شود.

قطعا ابراز علاقه و محبت و یادگیری این مهارت ها سبب آرامش و نشاط روح و جسم زن و شوهر می‌شود و در نهایت به برقراری سبک زندگی اسلامی و جلب رحمت الهی منجر شده و گامی مهم در راستای اجرای دستورات الهی برداشته می‌شود. برخی از این مهارتها را می‌توان در موارد زیر دسته بندی کرد:

مهارتهای ابراز علاقه بین زن وشوهر:

مهارت‌ها در چند دسته طبقه بندی می شود:
۱_مهارتهای کلامی
۲_ مهارتهای عملی و رفتاری
۳_مهارت های زیبایی شناسی و خلاقانه
۴_مهارت های ارتباطات زناشوئی

در این مقاله نخست به مهمترین شیوه یعنی شیوه کلامی خواهیم پرداخت که همان بهره‌مندی از سخن و زبان و بیان کردن محبت به شیوه های کلامی است و در مقالات بعدی به بررسی دیگر نکات خواهیم پرداخت.

گام اول : هم صحبتی با عشق و درک متقابل

زبان و کلام همراه با عشق و درک و فهم، سبب تلطیف فضای روانی بین همسران شده و منتقل کننده ی انرژی مثبت و برطرف کننده ی تنش ها و درگیری های رایج و عادی بین افراد شده و سبب انتقال احساس رضایت مندی به طرف مقابل می شود. از نظر روانشناسان گیرایی کلام و جذابیت های بیانی زن و شوهر آنچنان میتواند وجود یکدیگر را از لحاظ عاطفی سیراب کنند که فرد را نسبت به عشوه گری ها و جذابیت های نامحرمان چه برای مرد و چه برای زن مصون و ایمن کننده باشد بنابراین مجهز شدن به فن بیان و استفاده از دایره لغات و قدرت بیان نقش مهمی در این ارتباط دارد.

گام دوم : اعتقاد به اصل بیان محبت و عشق

حضرت رسول صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند : “مرد اگر به همسر خود بگوید دوستت دارم ، این سخن هرگز از قلب زن بیرون نمی رود. “به این ترتیب همین ابراز علاقه کلامی آرامش و همراهی با شوهر را در هر حال به روح و جسم زن القا می کند. در شیوه ی عملی علما این شیوه گفتاری دیده می شود، چنان که استاد تمام اخلاق و عرفان امام خمینی رحمه لله در نامه های معروف خود به همسرشان از واژه ها تصدقت شوم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است و …… دیدخ می شود.

در طرف مقابل هم امام صادق علیه السلام از ویژگی‌های زن خوب را ابراز و بیان علاقه و محبت به همسر می‌دانند؛ امری که متاسفانه این روزها تحت عنوان روی زیاد دادن به همسر یا ترشش می‌کنه یا جنبه اش را نداره، از روابط بین همسران حذف شده است.

گام سوم: یادآوری نکات مثبت همسر

همانطور که خداوند در آیه ۱۱ سوره ی ضحی می‌فرماید:“نعمت های خدا را یاد کنید و آنها را اظهار نمایید.” قطعاً بیان نعمت از جمله ویژگی‌های خوب همسر در کلام و نزد همسر خود نوعی شکر نعمت و باعث ترویج محبت بین همسران می‌شود به این بیان که گفته می شود: “عاشق فلان کارت هستند یا فلان شیوه ی شما را دوست دارم.”

گام چهارم: صدا کردن با نام های زیبا

امام علی علیه السلام فرمودند: “در خطاب کردن و صدا کردن زیبا و نیک صدا کنید تا جواب زیبا بشنویم.” پس نه تنها کلام زیبا بلکه آهنگ کلام و نحوه ی صدا کردن می تواند بار مثبت عاطفی برای همسر داشته باشد که در سیره کلامی حضرت امیر(ع ) و حضرت زهرا (س ) تحت عناوین سیدتی، سیدی و مولاتی به نفسی انت دیده می شود.

گام پنجم: ارزش قائل شدن و پاسخ به محبت همسر

از همه واجب تر و نتیجه ی نهایی بحث در حوزه کلام این است که حتما همسران به محبت طرف مقابل پاسخ مثبت دهند. زن و شوهر هر دو با آگاهی از این مسئله باید برای هم از لحاظ کلامی خرج کرده و این محبت کردن نباید به کاری یک طرفه و یک سویه تبدیل نشود. به هر حال استفاده از کلمات به صورت مناسب و در جای خود کاری سخت و دشوار است و باید موقعیت سنجی کرد و از طرفی برخی تعصبات را کنار گذاشت .

درادامه نوعی از پرسش و پاسخ هایی که می توانند گره گشای تنش‌ها باشد و از یک تنش لحظه ای به فرصتی برای ابراز علاقه تبدیل شود را به عنوان نمونه و مثال جمع آوری کرده و در اختیار شما قرار می دهیم و در یادداشت بعدی به زبان رفتار و عمل خواهیم پرداخت.
برخی پاسخ های خلاقانه که برطرف کننده تنش هستند و یا به عبارتی نمونه هایی از طنازی های کلامی محسوب می شوند:


۱)خانم : خواستگاران زیادی داشتم !
آقا : پس من آدم خوشبختی هستم که تورو به چنگ آوردم!

۲)خانم : خسته شدم از بس تواین خونه کار کردم!
آقا : فدای اون دستای ظریف و قشنگت که خسته شدن!

۳)خانم : دلم گرفت توی این خونه !
آقا : در اولین فرصت رودوشم سوارت می کنم تو آسمونا می گردونمت تا دل قشنگت واشه!

۴) خانم : توخیلی زبون بازی !
آقا : آخه زبون ترجمان دله!

۵)خانم : من از خانواده ات خوشم نمی یاد!
آقا : من که به خانواده ات احترام می ذارم !

۶) خانم : توخسیسی!
آقا : منظورت اینه که حسابگرم ؟!

۷) خانم : من حوصله ندارم غذا درست کنم ! از رستوران بیار!
آقا: یعنی من از غذاهای خوشمزه تو محروم بشم ؟!

۸ ) خانم : از قیافه ات خوشم نمیاد !
آقا : عوضش تو خیلی خوشگلی !

۹) خانم : بچه هات منو خیلی خسته کردن !
آقا : بهت حق می دم ! تو خیلی صبوری ! ازت متشکرم ! انشاالله بزرگ می شن جبران می کنن!

۱۰)خانم : تو منو دوست نداری !
آقا : به اندازه دنیا دوستت دارم !

۱۱) خانم : من بدبختم که با تو ازدواج کردم !
آقا: عوضش من خیلی خوشبختم که با تو ازدواج کردم!

۱۲)خانم : تو خیلی بدی!
آقا : عوضش تو خیلی خوبی !

۱۳) خانم : به روت خندیدم پرروشدی !
آقا : فدات بشم ! اخم نکن، زشت می شی !

۱۴) خانم : باهات قهرم !
آقا : قهرت هم مثل مهرت قشنگه !

۱۵) خانم : با من حرف نزن !
آقا : اون وقت دلم از غصه آب می شه !

۱۶) خانم : مادرو خواهرت اصلاً منو دوست ندارند !
آقا : مهم اینه که من تو رودوست دارم !

۱۷) خانم : من می رم خونه بابام !
آقا : دلت میاد منو تنها بذاری!

۱۸) خانم : من اصلاً تو رو نمی خوام !
آقا : من فقط تورو دارم!

۱۹)خانم : می خوام باهات حرف بزنم !
آقا : سراپا گوشم ! امیدوارم سنگ صبورت باشم !

۲۰) خانم : بخت من سیاه بود که زن تو شدم !
آقا : عوضش بخت با من یار بود که تو روبه من بخشید!

۲۱) خانم : تو خیلی زشتی !
آقا : عوضش تو خیلی ناز و قشنگی !

۲۲) خانم : بهت می گم زشتی !
آقا : زیبایی مرد درعقل اونه !

۲۳) خانم : از ته دل منو دوست نداری !
آقا : هزاربار می گم : دوست دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، … !

۲۴) خانم : تو غیر از من دیگران را هم دوست داری !
آقا : عشق من از ازل به نام تو ثبت شده ! باور نمی کنی دلمو بشکاف تا خودت ببینی !


۲۵) خانم : تو فقط از پولت برای من هزینه می کنی ، نه از عشقت !
آقا : دل من اسیر توست ! این چه حرفیه می زنی !

۲۶) خانم : من همینم ! عوض بشو نیستم !
آقا : تو کریستال منی ! همین طوری قشنگی ! لازم نیست عوض بشی !

۲۷) خانم : تو دل منو شکستی !
آقا : خدا نکنه ! به خدا قصد بدی نداشتم ! من فدای دل شکسته تو !

۲۸) خانم : تو به من ایمان نداری !
آقا : با همه وجود قبولت دارم !

۲۹) خانم : تو به من شک داری !
آقا : تو پاک ترین گل وجودی ! اما هرزه چشمان کم نیستند !

۳۰) خانم : تو منو درک نمی کنی !
آقا : امیدوارم به کمک خودت بتونم درکت کنم !

۳۱) خانم : تو تکیه گاه خوبی برام نیستی !
آقا : به من اعتماد کن ! امیدوارم شایسته اعتمادت باشم !

۳۲) خانم : تو خیلی سختگیری !
آقا : حق با توست ! مثل این که خیلی زیاده روی کرده ام !

۳۳)خانم : من که برات زیبا نیستم ! اینو خودم می دونم !
آقا : تو گل خوشبوی منی ! امیدوارم هیچ وقت پژمرده نشی !

۳۴) خانم : من مثل تو نمی شم ! من همینم که هستم !
آقا : من که راضیم ! از این بهتر نمی شه ! خودتو اذیت نکن !

۳۵) خانم : با من بحث نکن ! حوصله ندارم !
آقا : منو ببخش ! مثل این که زیاد حرف زدم !

۳۶)خانم : تو همش از من ایراد می گیری !
آقا : آخه این قدر خوبی که نمی خوام کوچک ترین عیبی داشته باشی !

۳۷) خانم : سر به سرم نگذار!
آقا : می خوامت ! دوستت دارم !

۳۸ ) خانم : زبونت نیش داره ! آقا : گازش می گیرم تا دیگه هوس نکنه تو رو آزار بده !

۳۹) خانم : مسخره ام می کنی ؟!
آقا : غلط بکنم !

۴۰) خانم: من طلاق می خوام! آقا : بسیار خوب ! اول با بزرگ ترها و یک مشاور مشورت می کنیم !

۱)آقا : با تو کسی ازدواج نمی کرد ! فقط من بودم که با تو ازدواج کردم !
خانم : پس من باید خیلی از تو ممنون باشم !

۲) آقا : دوستت ندارم !
خانم : عوضش من به تو افتخار می کنم !

۳) آقا : خانم فلانی از تو بهتره !
خانم : اما تو از همه برای من بهتری !

۴) آقا : من زیر دست تو نیستم !
خانم : همین طوره ! تو آقای منی ! اقتدار و غرورت برام زیباست !

۵) آقا : این قیافست که من دارم ؟ !
خانم : زیبایی شخصیت و عقلت فوق العاده است !


۶) آقا : خیلی اسراف می کنی !
خانم : از توجهت متشکرم !

۷) آقا : برای من ناز نکن !
خانم : ناز نکنم چکار کنم !


۸) آقا : ثروت باباتو به رخم نکش !
خانم : پول و ثروت چرک دسته !

۹) آقا : تو متکبری!
خانم :منو ببخش ! شاید زیادی ناز کردم ؟!

۱۰) آقا : برام دلبری ، فریبای و طناری کن !
خانم : ای به چشم !

۱۱) آقا : تو خیلی احساساتی هستی !
خانم :برای همین عاشق توام !

۱۲) آقا : توخیلی به خودت می رسی !
خانم : برای این که عاشقم بشی !

۱۳) آقا : لجبازی نکن که از چشمم می افتی !
خانم :خدا اون روز رو نیاره !


۱۴) آقا : تو آشپزی بلد نیستی !
خانم :امیدوارم با راهنمایی های شما یاد بگیرم !

۱۵ ) آقا : نمی خوام رانندگی یاد بگیری !
خانم : مهم نیست ! عوضش سازندگی رو یاد می گیرم !


۱۶ ) آقا : چرا آرایش نکردی ؟!
خانم :منو ببخش ! الان خودمو برات خوشگل می کنم !

۱۹) آقا : دهنت بو می ده !
خانم : الان مسواک می کنم تا خوشبو بشه!

۲۰) آقا : چقدر توی خواب خورو پف می کنی !
خانم :کاش بیدار می کردی !منو ببخش !

۲۱ ) آقا:موها تو کوتاه نکن ! دوست ندارم !
خانم :هر جور تو بخوای !

۲۲ ) آقا: چرا اخم می کنی ، طلب باباتو داری ؟!
خانم :معلومه لبخند منو خیلی دوست داری ؟! دیگه اخم نمی کنم !

۲۳) آقا:چرا ناراحتی ، کشتی هات غرق شدن ؟!
خانم :عشق تورنجورم کرده ؟!

۲۴ ) آقا:حوصله توروندارم !
خانم :منم غیر از توکسی روندارم !

۲۵ ) آقا: از خانوادت خوشم نیماد!
خانم :عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !

۲۶) آقا:از دست تو خیلی عصبانیم !
خانم :منو ببخش که عصبانیت کردم !

۲۷ ) آقا:تو مادر منو دوست نداری!
خانم :خدا سایه بزرگ ترها رو برسرما نگه داره!

۲۸ ) آقا:می خوای به من دستور بدی!
خانم :می خوام خواهش کنم !

۲۹) آقا:این قدر کارم سخت ، سنگینه !
خانم :خسته نباشی !خدا بهت قوت بده که به خاطر من خود تو خسته می کنی !

۳۰) آقا:تو آبروی منو می بری !
خانم :خدا اون روز نیاره ! انشاالله تو دنیا و آخرت روسفید باشه !

۳۱) آقا:کاری نداری ؟! من رفتم !
خانم :فدات بشم ! چشم براهت می مونم ! خدا نگهدارت باشه !

۳۲) آقا:تو بی عرضه ای !
خانم :عوضش مربی فهمیده ای مثل تو دارم !


۳۳) آقا:چرا این لباس من اتو نداره ؟!
خانم :شرمنده صبر و حوصله توام ! الان مثل برق برات اتو می کنم !


۳۴) آقا:چقدر شلی ؟!
خانم :عشقت من از پا انداخته !

۳۵) آقا:دیر به هم بجنبی ، رفتم !
خانم :فدات بشم ! آقایی کن ! یک کم مهلت بهده !


۳۶) آقا:چقدر حرف می زنی ؟! سرم رفت !
خانم :شنونده خوبی مثل تو آدمو به ذوق میاره !

۳۷) آقا:خیال کردی کی هستی ؟!
خانم :عاشق و معشوق تو !


۳۹) آقا:می خوام طلاقت بدم !
خانم :دل مهربونت نمی ذاره !

منبع:سایت باحجاب

۰

درسهایی از زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع

درسهایی از زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ایام هفته وحدت و ایام ولادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم مجموعه سخن‌نگاشت «درسهایی از زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم» را منتشر می‌کند.

۰

7 راهکار عملی برای تربیت پسر با غیرت

سبک زندگی اسلامی تربیت ازدیدگاه اسلام

7 راهکار عملی برای تربیت پسر با غیرت

7 راهکار عملی برای تربیت پسر با غیرت

در سال های اخیر همزمان با دغدغه هایی که برای حجاب دختران به وجود آمده است، نگرانی هایی مبنی بر کمرنگ شدن غیرت مردان در جامعه اسلامی مان به وجود آمده است. وجود غیرت دینی در پسران، عاملی اساسی برای عفیف بودن و تشکیل زندگی مشترک است که در سعادت دنیا و آخرت آنان می تواند بسیار اثرگذار باشد. در حدیثی از رسول خدا صلوات الله علیه می خوانیم: هنگامی که زنی آرایش کرده و معطر از خانه خارج شود و شوهرش نیز به این کار راضی باشد به ازای هر قدمی که بر می دارد خانه ای در آتش برای شوهرش بنا می شود. (بحار الانوار،ج ۱۵۳،ص ۲۴۹/ جامع الاخبار، ص ۱۰۸)
بدیهی است که ضعیف شدن حیا در زنان با سست شدن غیرت در مردان رابطه مستقیم دارد، از این رو توجه به تربیت پسران بر مبنای غیرت و مردانگی در کنار تربیت دختران با حیا، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در این نوشتار سعی شده است در دو قسمت، نکات و راهکارهای عملی برای تربیت پسران زیر ۷ سال بر مبنای غیرت مردانگی، به والدین ارائه شود.


۱- پایه های غیرت را از دوران جنینی در پسرتان، پی ریزی کنید.

در مورد شروع زمان تربیت فرزند نظرهای مختلفی مطرح است، برخی سن ۶ سالگی را برای شروع تربیت مناسب می دانند و برخی بیشتر، اما در این بین با توجه به روایات و آموزه های اسلام مبنی بر اثرپذیری جنین، برخی کارشناسان مذهبی بهترین زمان شروع تربیت فرزند را از دوران بارداری می دانند، زیرا معتقدند در این دوران و بعد از آن در دوره نوزادی و شیرخوارگی می توان طینت فرزند را با انجام یک سری اعمال و داشتن ملاحظاتی در اعمال خود، بخوبی و در مسیر بندگی پرورش داد. مواردی مانند شیر دادن به فرزند با وضو، شرکت نکردن در مجلس گناه ، مراعات های اخلاقی والدین در خانواده و موارد دیگری که در مقاله ای با عنوان “نوزادانی که با حیا می شوند” ارائه شده است. بدیهی است برای تربیت پسری با غیرت لازم است ابتدا زمینه دل و ذهن او پذیرای مفاهیم دینی و اخلاقی باشد، چرا که “غیرت” چیزی جدا از ایمان و اخلاق نیست.
برای مشاهده مقاله “نوزادانی که با حیا می شوند” اینجا کلیک کنید.


۲- از قدرت یادگیری پسرتان در دوران خردسالی، غافل نباشید.

آنچه که در دوران کودکی به فرزند خود آموزش می دهید، نسبت به آموزش های سال های بعد، در طول دوران زندگی او پایدارتر خواهد بود و این آموزه ها ،کمتر دچار تزلزل و دگرگونی خواهد شد. متأسفانه برخی از والدین پسر خود را تا دوران نوجوانی رها می کنند و بعد از آن بدون آنکه در کودکی غیرت ورزیدن را به او آموزش داده باشند، توقع دارند که فرزندشان، پسری عفیف و با غیرت باشد.
حضرت علی(علیه السلام) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرموده اند: قلب کودک نورس مانند زمین خالی از بذر و گیاه است، هر تخمی که در آن افشانده شود به خوبی می پذیرد و در خود می پرورد. فرزندم؛ از دوران کودکی تو استفاده نمودم و خیلی زود در پرورش تو قیام کردم پیش از آن که دلِ تربیت پذیرت سخت شود و مطالب گوناگون، عقلت را اشغال نماید. (نهج البلاغه، نامه امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع))
بنابراین لازم است از دوران کودکی مفاهیم دینی و ارزشی را به کودک خود آموزش دهید تا بنیان های فکری او از ابتدا به درستی شکل بگیرد.

۳- مراقب نوع پوشش و رفتارهای خصوصی خود با همسرتان باشید!

بهتر است از حدود ۲سالگی در نوع پوشش خود در خانه دقت کنید. مادران بهتر است لباس های خیلی باز استفاده نکنند، درست است که کودک دو ساله متوجه تفاوت های جنسیتی نمی شود اما از آنجا که پوشیده بودن را به عنوان یک ارزش باید درک کند، لازم است در محیط خانه و از طرف والدین حد معقولی از پوشش را ببیند. علاوه بر اینکه با رعایت پوشش مناسب توسط والدین، کودک خردسال زودتر از سن خود، متوجه جنبه های متفاوت جسمانی زن و مرد نخواهد شد.
همچنین والدین باید بیش از پیش مراقب رفتار زناشویی خود در مقابل فرزندان باشند و نیز در رفتار با محارم و نامحرمان در داخل و بیرون از منزل بیشتر مراعات کنند. حتی فیلم هایی که می بینند بصورت مستقیم بر حیا و غیرت کودک تأثیر می گذارد.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «اگر مردی با زنش بیامیزد و در خانه، کودکی بیدار باشد و آن دو را ببیند و یا صدای نفس زدنشان را بشنود، آن کودک هرگز رستگار نخواهد شد.» (اسلام و روان شناسی، ص ۱۰۰)
احادیثی از این دست نشان می دهد روابط همسران در خانواده تا چه حد بر سلامت اخلاقی کودکان تأثیرگزار است که متأسفانه برخی والدین با سهل انگاری در رعایت این حریم ها، آسیب های جبران ناپذیری را به فرزند خود وارد می کنند. بسیاری از مطالعات نیز نشان می دهد ریشه ی انحرافات جنسی افراد ناشی از عدم آگاهی والدین بوده است.


۴- پدرها در تربیت پسر با غیرت، مسئول ترند!

غیرت از جمله صفات مردانه محسوب می شود، لذا ارتباط های بیشتر پدر با پسر سبب می شود ناخودآگاه پسر صفات مردانه را از پدر یاد بگیرد. از حدود ۳ سالگی خوب است که پدر متولی بیشتر امور فرزند پسر باشد، از آن جمله حمام کردن کودک است که باید بر عهده پدر باشد تا پسر حتی در مواردی از مادر خود شرم داشته باشد.
به طور کلی از این سنین به بعد، پدر باید به تربیت کودک پسر توجه ویژه داشته باشد. در هیأت ها و مهمانی های فامیلی بهتر است پدر عهده دار رسیدگی به امور فرزند پسر باشد و او را با خود به محافل مردانه ببرد.
پدر خانواده می تواند گاهی به کودک پسر مسئولیت هایی بدهد که او را نسبت به داشتن صفات مردانه ترغیب نماید، برای مثال در موقعیت هایی خاص به او بگوید که “وقتی من نیستم شما باید مراقب خواهر کوچکتر خود و یا مادر خود باشی.” همچنین گاهی پدر در مقابل کودک خود، حجاب مادر را ستایش کند و از روی محبت نشان دهد که حجاب مادر چقدر برایش مهم است.

یک پدر می تواند با کمی دقت و مطالعه در این خصوص، غیرت مردانه را به دور از افراط و تفریط و مناسب با درک و فهم کودک، در او پرورش دهد. در عین حال اجازه دهد تا کودک بچگی کرده و دوران کودکی خود را با آرامش و لذت سپری نماید.


۵- با تأتر بازی کردن برای کودکتان، غیرت را به او آموزش دهید!

همه ی کارشناسان خانواده بر این باورند که رفتارهای والدین اثر مستقیم بر تربیت کودک می گذارد. کودک عیناً همه ی رفتارهای والدین و اطرافیان نزدیک را یاد می گیرد و به همان شکل انجام می دهد. به دلیل این ویژگی فطری که در کودکان وجود دارد، یک روش مؤثر برای آموزش دادن به کودک این است که پدر و مادر برای کودک خود تأتر بازی کنند، بدین معنی که برای آموزش دادن یک رفتار خاص به او، بدون اینکه مستقیم و بصورت زبانی به او آموزش بدهند، با هماهنگی یکدیگر آن رفتار را طوری انجام دهند که کودک شاهد آن باشد و در قالب گفتگوهایی که با هم دارند، آموزش های لازم را به او بدهند.


۶- پسرتان را به مجالس زنانه نبرید!!

مادران باید به این نکته بیشتر توجه داشته باشند. معمولا از سن ۴-۵ سالگی بهتر است پسرتان را به مجالس زنانه نبرید. نحوه ی پوشش خانم ها در ذهن او باقی می میاند و بطورکلی با توجه به سبک پوشش هایی که امروزه رواج پیدا کرده، دیدن آنها برای یک پسربچه و تکرار شدن آنها می تواند قبح بدپوششی را درنظرش بشکند. دیدن این مناظر می تواند بر شکل گیری غیرت پسرتان اثر منفی بگذارد و به تدریج او را نسبت به بدحجابی بی تفاوت کند، چیزی که امروزه بسیاری از مردان جامعه گرفتار آن شده اند.
همچنین مادران بهتر است از حدود ۶ سالگی، پسر خود را حتی به مجالس مذهبی بانوان هم نبرند تا کودک یاد بگیرد که از این پس باید به مجالس مردانه برود. می بایست این تصمیم را با زبانی دوست داشتنی و دادن حس مردانه به پسر خود به او توضیح دهید، تا او نیز از این که مادرش او را همراه خود نمی برد، احساس خوشایندی داشته و آن را نشانه ای از بزرگ شدن بداند. هیچ یک از این موارد نباید با تندی و اجبار همراه باشد تا دلزدگی برای کودک ایجاد نکند.


۷- نامی برای پسرتان انتخاب کنید که او را غیور جلوه دهد!

نام تأثیر مستقیم بر شکل گیری شخصیت فرد دارد، البته واضح است که نام خوب به تنهایی نمی تواند کسی را تربیت نماید، چه بسیار افراد بزه کار که اسامی مقدس بر روی آنها گذاشته شده اما در زندگی به آن شخصیت رجوع نکرده اند. اما برای والدینی که بخواهند فرزندشان در مسیر درست زندگی قرار بگیرد، انتخاب نام مناسب یک قدم مأثر در این راه است که در کنار آن با رعایت اصول تربیتی دیگر، بسیار اثربخش خواهد بود.


برای ما شیعیان و کسانی که می خواهند فرزندان صالحی تربیت کنند، شایسته است برای فرزندان خود نام هایی انتخاب نماییم که خود معرف الگو و راهنمای زندگی برای فرزند باشد. روایات متعددی نیز در این زمینه وجود دارد که اهمیت انتخاب نام نیک را نشان می دهد. امام باقر (علیه السلام) در این‌باره می‌فرمایند: «راست‌ترین نام‌ها آن است که بر بندگی الهی دلالت کند و برترین نامها، اسامی پیامبران است.» (اصول‌کافی، ج۶، ص۱۸)
حتی اگر والدین نمی خواهند نام مذهبی برای فرزند خود انتخاب کنند بهتر است نامی را بر روی او بگذارند که جنبه غیرت و اقتدار مردانه را در نوجوانی و جوانی برای او جلوه دهد، تا فرزند را به سمت ویژگی های مردانه سوق دهد و از انتخاب نام های سبک برای پسر به شدت پرهیز کنند.

در آخر لازم به ذکر است شاید بیان برخی از این مسائل در دورانی که بسیاری از حریم ها از بین رفته است برای برخی از والدین بی اهمیت جلوه کند، اما امروزه شاهدیم که بسیاری از والدین از اینکه فرزند پسر یا دخترشان رفتارهای نامتعارف و دور از اخلاق از خود بروز می دهد، رنج می برند. در واقع ریشه بسیاری از این نا هنجاری ها در تربیت نادرست خود والدین وجود دارد، که در آموزش نکات مربوط به حیا، عفاف، غیرت و مردانگی سهل انگاری کرده اند. امید است والدین با یک بازنگری مجدد و دلسوزانه در روش های تربیتی خود و از آن مهم تر با رعایت دقیق تر حریم محرم و نامحرم توسط خود، بتوانند دخترانی با حیا و پسرانی با غیرت تربیت نمایند.

منبع:سایت با حجاب

۱

دلایل محکم دختر آمریکایی برای داشتن حجاب +فیلم

حجاب بانک فیلم سبک زندگی اسلامی

دلایل محکم دختر آمریکایی برای داشتن حجاب +فیلم

دلایل محکم دختر آمریکایی برای داشتن حجاب +فیلم

عفاف ، حجاب و حیا مفاهیمی است که در دین اسلام هم برای مرد و هم برای زن بیان شده است و برای هر کدام حدود و احکام مشخصی دارد. البته حجاب مختص دین اسلام نیست و در مسیحیت و یهودیت هم سابقه زیادی دارد.
با این حال هرکس در دین اسلام میزانی بیشتر از حداقل میزان حجاب را با توجه به جامعه و نیازی که حس می‌کند انتخاب می‌کند. از این رو وقتی از افراد مختلف می‌پرسیم که چرا حجاب و عفاف را رعایت میکند دلایل مختص به خود را دارد که البته برخی از آنها با افراد دیگر مشترک است.
به تازگی ویدئویی از یک دختر مسلمان آمریکایی در فضای منتشر شده است که تعریف و دلایل جالبی برای حجاب و حیا دارد ، نکاتی که شاید در جامعه ما به آن کمتر توجه می شود. در نتیجه توصیه میکنم حتما این ویدئو را در زیر تماشا کنید.

دانلود فیلم

منبع:سایت عمارنامه

۰

مجموعه‌ی صوتی «قرآن صاعد» شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب

مجموعه‌ی صوتی «قرآن صاعد» شهادت حضرت امام سجاد علیه‌السلام

اولین برنامه از این مجموعه شامل نوشتاری از حضرت امام خمینی رحمةالله‌علیه درباره‌ی صحیفه‌ی سجادیه و بیانات رهبر انقلاب اسلامی پیرامون انس با این کتاب گران‌بهاست.
* نوشتاری از حضرت امام خمینی
این متن در صحیفه‌ای که ایشان به نوه‌شان اهدا کرده‌اند نوشته شده است.

بسمه تعالی
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی / از خم دوست جوانم به خم موی علی‌
طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست / یاد آرم به خرابات چو ابروی علی‌
صحیفه کامله سجادیه، نمونه کامل قرآن صاعد است و از بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیْل به برکات آن است؛ آن کتابی است الهی که از سرچشمه نورالله نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهی می‌آموزد. کتاب شریفی است که سبک بیان معارف الهیه اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات برای تشنگان معارف الهیه بیان می‌کند. این کتاب مقدس چون قرآن کریم سفره الهی است که در آن، همه گونه نعمت موجود است و هرکس به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می‌کند. این کتاب همچون قرآن الهی ادقِّ معارف غیبی که از تجلیات الهی در ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و مافوق آن حاصل می‌شود در ذهن من و تو نیاید و دست طلبکاران از حقایق آن کوتاه است، به شیوه خاص خود قطراتی که از دریای بیکران عرفان خود می‌چشاند و آنان را محو و نابود می‌کند:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم انا الیه راجعون‌.
پس توای نویسنده محروم از همه معارف و بیخبر از کون و مکان، قلم را بشکن و صحیفه را ببند و از حدّ خود که هواهای نفسانی چون تار عنکبوت بر سراسر وجودت پیچیده و هر روز و شب افزون می‌گردد به فضل لایزال الهی پناه ببر «انّه ذو رحمة واسعة».
و من این کتاب بزرگ را به فرزند عزیزم که در جبهه او نور و نورٌ عَلی‌ نُور می‌بینم و آن عزیز که یادگار احمد و از سلاله پاک ائمه اطهار - علیهم سلام الله - و پرورده دامن پاک مادر عزیزش که سلاله پاک ائمه اطهار و از طباطبایی‌ها که افتخار فرزندی حسنین را دارند اهدا کردم و امیدوارم او از علمای برجسته و فقهای متعهد و از عرفای مجاهد فی سبیل الله در دو جبهه ظاهر و باطن شود و از این کتاب مقدس به‌طور شایسته بهره مند گردد و پدر پیر خود، خمینی را که عمری با هوای نفس و عصیان و ناسپاسی گذرانده و اکنون با روی سیاه و کوله باری از معصیت بدون هیچ امید - مگر به فضل خدای رحمان - از این‌دار و دیار به‌دار و دیار دیگر می‌رود از طلب رحمت و دعایی و بخشش گناهان بر او منت نهد.
خداوندا، این عائله را به تو سپردم و از هیچ کس امیدی ندارم؛ تو خود با عنایات خویش آنان را تحت تربیت خویش قرار ده.
به تاریخ شب سه شنبه ۲۲ آذرماه ۱۳۶۷ / سوم جمادی الاولی ۱۴۰۹
بنده عاصی خدا
روح الله الموسوی الخمینی
 
* سخنان رهبر انقلاب
من به یکایکِ شما عزیزان توصیه میکنم تا آن‌جا که میتوانید، با صحیفه سجادیّه مأنوس شوید. کتاب بسیار عظیمی است. این که گفته‌اند زبور آل محمّد، واقعاً همین طور است؛ پُر از نغمه‌های معنوی است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علم‌النّفس است، هم درس امور اجتماعی است...
شما باید علاج اینها را هم از خدا بخواهید. وقتی که با خدا راز و نیاز میکنید، از جمله چیزهایی که میخواهید، علاج همین مشکلات درونی و نفسانی است. آن جامعه‌ای که حداقل مجموعه بزرگی از آن با این خصوصیات پرورش پیدا کند، همان جامعه‌ای است که هیچ ترفندی در آن کارگر نخواهد شد.
۱۳۷۶/۰۹/۱۳
در این برنامه حجت‌الاسلام و المسلمین احمد غلامعلی به شرح فرازهایی از صحیفه‌سجادیه می‌پردازند.
 
۰

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی ازدواج

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام

پیش از عروسی

بزرگان به خواستگاری زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌روند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار می‌توانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا می‌خواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیه‌السلام) با کار در نخلستان‌های مدینه، به تنهایی روزگار می‌گذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمی‌ورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دختر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتری‌های دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌آمد، ایشان می‌فرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین می‌کند.
گاهی نیز می‌فرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبکر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبه‌روی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگی‌ها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگی‌های خود را بر می‌شمرد تا این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می‌خواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌روم و همانی را که تو می‌خواستی، می‌طلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار کرد و عمر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایه‌داران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچه‌های گران‌بهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیشنهاد کرد.[ 3] پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بنده‌ی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) را برای دختر دردانه‌اش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیه‌السلام) را به این کار، تشویق کنند.
علی(علیه‌السلام) و خواستگاری

امام علی(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب می‌کشید. ناگاه دید ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او می‌آیند. آنان چون به علی(علیه‌السلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمی‌کنی؟ علی(علیه ‌السلام) که از مدت‌ها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌اندیشید، فرمود:
میلی را که در من، ساکن و بی‌حرکت بود، به حرکت در آوردید و امری را که در من خفته بود، بیدار کردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشیند، جز این که کمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس می‌خواهد به ازدواج چه کسی درآورد؟ در حالی که تو نزدیک‌ترین فرد به او هستی. این مسأله نشان می‌دهد که علی(علیه‌السلام) از مدت‌ها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل کمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نکرده است.
علی(علیه‌السلام) با توکل به خدا ره سپار خانه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود که علی(علیه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد کیست که پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.[ 5] ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز کرد. علی وارد شد و روبه‌روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده‌ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می‌دانی در کودکی، مرا از ابی‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام، آیا شما می‌پذیرید؟[6] در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می‌گفتم، ولی نشانه‌ی کراهت در صورتش می‌دیدم.[ 7]
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه‌السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی‌های علی(علیه‌السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه‌السلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می‌دانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده‌اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [8]
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می‌داشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره‌ی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه‌ی رضایت اوست. [9]
علی(علیه‌السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه‌السلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بوده‌اید. سلام خدا بر شما باد.[10]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب کشی می‌کنم.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بی‌نیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد می‌کنی و دشمنان خدا را می‌کشی. با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و با آن، مسافرت‌ می‌کنی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی. سپر را می‌پذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.[12] سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشته‌ای از اسمان نزد من آمد که بیش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.[13]
خطبه عقد در مسجد

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است.[14]
در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی‌شد.[15]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمان‌ها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16]
علی ایستاد و با چهره‌ای شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمت‌های او سپاس‌گزارم و گواهی می‌دهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجه‌اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارک الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماع‌تان را پاینده بدارد.[18]
مهریه

درباره‌ی مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، روایت‌های گوناگونی رسیده است. برای نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفته‌اند که در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زیرا در روایت‌هایی، اهل بیت(علیهم‌السلام) مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را 500 درهم عنوان کرده‌اند. علامه مجلسی در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(علیه‌السلام) و ام فضل آورده است که مهر ام فضل را مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قرار دادند که 500 درهم است.[21]
باید دانست این 500 درهم، جنبه مالی و ظاهری مهریه آن حضرت است؛ زیرا در عالم ملکوت و ماوراء این طبیعت مادی، مهر گران بهاتری برای ایشان در نظر گرفته‌اند. برای نمونه، در روایت‌های فراوانی تصریح شده است که شفاعت گناه کاران امت محمد(صلی الله علیه و آله) مهریه‌ی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است.[22]
هنگامی که حضرت زهرا شنید پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او، مهری قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چیست؟ از شما می‌خواهم که از خدا بخواهی مهریه‌ی مرا، شفاعت از گناه کاران امت شما قرار دهد. در این هنگام، جبرئیل نازل شد. نوشته‌ای از حریر در دستش بود که بر آن چنین نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبین من امة ابیها؛ خداوند، مهریه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه کاران امت پدرش قرار داد.[23]
جهیزیه‌ی با برکت

علی(علیه‌السلام) به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپر خود را که حطیمیه[24] نامیده می‌شد و هدیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غنیمت‌های غزوه بدر بود، به 400 یا 480 یا 500 درهم فروخت. بنابر قولی، عثمان زره را خرید، ولی بعد به علی(علیه‌السلام) پس داد.[25] علی(علیه‌السلام) پول را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد. ایشان نیز پول را سه بخش کرد؛ بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش دیگر برای غذای ولیمه عروسی، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پول جهیزیه را به ابوبکر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شایسته است برای دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهیزیه‌ای بسیار مختصر، ولی با برکت برای این تازه عروس و داماد خریدند. این وسایل عبارت بود از: روسری بزرگ به 4 درهم. یک قواره پیراهن به 7 درهم، یک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوش بوی اذخر پر شده بود، یک پرده‌ی پشمی، یک قطعه حصیر، یک مشک چرمی، یک عدد آسیاب کوچک دستی، یک تشت مسی، یک ظرف برای دوشیدن شیر و یک سبوی گلی سبز رنگ.[26]
البته در برخی منابع،[27] مقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 کوزه و در برخی دیگر،[28] عبای خیبری، ریسمانی که از پوست خرما بافته شده، سفره پوستی و فرشی بافت مصر را که لا به لای آن از پشم بود، به شمار جهیزیه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) افزوده‌اند. هنگامی که جهیزیه حضرت فاطمه را نزد پیامبر بردند، حضرت بر آن وسایل دست کشید و فرمود: بارک الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت(علیهم‌السلام) مبارک گرداند.[29] بنابر گفته آیت الله مکارم شیرازی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌ای که مهم‌ترین ظروف آن ظرفی سفالین است، مبارک گردان.[30]
عروسی مبارک
فاصله افتادن میان عقد و عروسی

پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصله‌ای افتاد که برخی آن را یک ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانسته‌اند.[32]
دلیل این فاصله افتادن، آن بود که علی(علیه‌السلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترک به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز کرامت و شأن دخترش را حفظ می‌کرد و منتظر گفتن علی(علیه‌السلام) بود. از این رو، هر بار که علی(علیه‌السلام) را می‌دید، از فاطمه و از جمال و کمالش سخن می‌گفت.
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیه‌السلام)ـ آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق کرد. علی(علیه‌السلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیه‌السلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده‌دار این کار کردند.
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیه‌السلام) درباره‌ی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم که اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن می‌گشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه کسی همتای خدیجه است و می‌تواند جای خالی او را برای من پر کند؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و در راه دین خدا، آزار می‌دادند، مرا تصدیق کرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجه‌های بهشت و رضوان و رحمتش جمع کند. ای رسول خدا! علی(علیه‌السلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد که زنش را به خانه ببرد.[35]
به روایتی، ام ایمن که سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیه‌السلام) و فاطمه روشن می‌شد. همانا علی(علیه‌السلام)، همسرش را می‌خواهد و چشمان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز به دیدن شوهرش روشن می‌گردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیه‌السلام) نمی‌خواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیه‌السلام) برو و او را نزد من بیاور.
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیه‌السلام) بازگو کرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیه‌السلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو می‌دهم تا زندگی خود را آغاز کنید، ان شاء الله خانه‌ات را آماده کن.[37]
آراستن خانه

علی(علیه‌السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانه‌اش را به علی(علیه‌السلام) و فاطمه داد.[38] نخستین کار، آماده ساختن و پاکیزگی حجله‌ی عروس بود. برای این کار، علی(علیه‌السلام) وسایلی را خرید که عبارت بود از: یک چوب برای آویزان کردن لباس یا مشک آب، یک متکا، یک مشک آب و یک غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه ‌السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) آماده گشت.
ولیمه

ولیمه از سنت‌های نیکو و پسندیده اسلام است که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان‌ها به یکدیگر می‌شود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیه‌السلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و کشک را فراهم کن.[39] سعد برای کمک به ولیمه عروسی، یک گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، کمک کردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) دستور داد که مردم را برای ولیمه دعوت کند. علی(علیه‌السلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمی‌خواست برخی را دعوت کند و برخی دیگر را دعوت نکند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمه‌ی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندک بود و به همه نمی‌رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارک خود را بر غذا نهاد و دعا کرد. به برکت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز کم نیامد.[42]
عروس نور در خانه

علی(علیه‌السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر می‌گوید: ما در عروسی علی(علیه‌السلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی که شعر می‌خواندند،[45] لباسی را که از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی کهنه می‌خواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام می‌رساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی کردند تا این که غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیه‌السلام) را طلبید. فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در حالی که عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن می‌لغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار کرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام می‌سپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مرکب فاطمه راه می‌رفتند. در روایت است که جبرئیل در سمت راست، میکائیل در سمت چپ و 7000 ملک در پست سر حضرت فاطمه بودند که تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس می‌کردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می‌کردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می‌خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار می‌کردند و تکبیر می‌گفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی کنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
که دشواری‌ها و آفت‌های بسیاری از ما زدود
پس از آن که کافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی کنید
کـه عـمـه‌هـا و خاله‌هایشان به فدایشان گردند
ای دختر پیامبری که خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالت‌های آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب کاروان عروس در هاله‌ای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه ‌السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه‌السلام) و زهرا(سلام‌الله‌علیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارک الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه ‌السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیه‌السلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیه‌السلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا کرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی که با هم آمیختند و دو ستاره‌ای که به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلکه پیمانی است که خدیجه با من کرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند که زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاک و پاکیزه آفرید و نسل شما را پاک ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر کسی که با شما در آشتی است و با کسی که با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بی‌همتای زمین و زمان، زندگی مشترک و پربرکت خود را آغاز کردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه‌ی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید که حاضر کردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارک خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیه‌السلام) فرمود که جرعه‌ای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینه‌ی علی(علیه‌السلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاک و پاکیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین کار را درباره‌ی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) تکرار کرد[57].
سال ازدواج و سن ازدواج

درباره‌ی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌ علیها) نظر‌های گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند.
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری می‌دانند و حتی قایل به استحباب روزه‌‌ی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری می‌داند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری می‌داند.[60] صاحب کشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندکی پس از جنگ بدر در سال دوم برمی‌شمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری می‌داند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان می‌دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اکثریت آنان اتفاق نظر دارند که این نکاح مبارک پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید می‌کند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی که در تاریخ تولد ایشان به چشم می‌خورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت می‌کند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت می‌دانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض می‌کنند. آنان درباره چنین برداشتی می‌گویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است که این امر، پدیده شگفتی است.
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سن‌های پایین‌تر از آن، بچه‌دار می‌شوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند که حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفته‌ها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیه‌السلام) را 25 سال بدانیم.
پی نوشت ها
[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از دیگر خواستگاران فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوی نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 47.
[4] - کشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 39 ـ کشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علی(علیه‌السلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها): دکتر یمانی: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبی(صلی الله علیه و آله): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفی(صلی الله علیه و آله): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد ص 184.
[24] - حطیمیه، نام قبیله حطیمیه بن محارب است که زره‌های خوبی می‌ساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 52-53.
[27] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 53.
[31] - کشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بیت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[38] - البته این خانه‌ی نخستین ایشان است که بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در کنار خود، سکونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوی اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - کشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها)، علی(علیه‌السلام) محمد علی(علیه‌السلام) دخیل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفی: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفی: ص 484.
[57] - ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوی نمونه اسلام: ص 90.
[61] - کشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهی از تحقق این نظریه نک: 9 ماه انتظار، دکتر شعاع فروغی: ص 8.
[65] - بانوی نمونه اسلام: ص 38-41.

منبع:موسسه جهانی سبطین

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)