جستجو
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۳ (۶)
- مرداد ۱۴۰۳ (۴)
- تیر ۱۴۰۳ (۱۴)
- خرداد ۱۴۰۳ (۲۰)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲۴)
- اسفند ۱۴۰۲ (۳۰)
- بهمن ۱۴۰۲ (۲۵)
- دی ۱۴۰۲ (۲۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۸)
- آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۴)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱۴)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۷)
- بهمن ۱۴۰۱ (۲۰)
- دی ۱۴۰۱ (۲۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۱ (۱۵)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۷)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۰)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۹)
- فروردين ۱۴۰۱ (۹)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۰)
- دی ۱۴۰۰ (۱۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۸)
- آبان ۱۴۰۰ (۱۰)
- مهر ۱۴۰۰ (۱۲)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۹)
- تیر ۱۴۰۰ (۸)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۹)
- فروردين ۱۴۰۰ (۹)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲۴)
- دی ۱۳۹۹ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۹ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۹ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱۹)
- دی ۱۳۹۸ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۱۴)
- آبان ۱۳۹۸ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۸ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲۱)
- آذر ۱۳۹۷ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۵)
- شهریور ۱۳۹۷ (۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۳)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۱)
- دی ۱۳۹۵ (۵۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۵۹)
- مهر ۱۳۹۵ (۹۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۷۰)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۸۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۶)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲۸)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۵۶)
نويسندگان
- سرباز ولایت (2384)
پربحث ترين ها
-
-
کاریکاتور:: حجاب یا بی حجاب؟
۹۳/۰۹/۱۰ -
-
نـامـه ای بـرای خـواهـرم !
۹۵/۰۱/۱۶ -
-
لطفا قیمت این تصاویر را مشخص کنید
۹۵/۰۱/۲۴ -
عملی لذت بخش اما دردناک!
۹۵/۰۱/۱۴ -
-
-
آخرين نظرات
پيوندها
۲۳۲ مطلب با کلمهی کلیدی «زندگی درمکتب اهل بیت ع» ثبت شده است
اعجاز کلام حضرت زینب (س) در جمع کوفیان
زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی ماه محرم
اعجاز کلام حضرت زینب (س) در جمع کوفیان
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، در تاریخ کربلا وقایع روز عاشورا همان اندازه واجد اهمیت است که وقایع اسارت اهل بیت امام حسین (ع)، ابدا نمیتوان این دور را از هم تفکیک کرد چرا که هر دو به مثابه ستونهای یک قیام واحد است.
به بیان دیگر قیام امام حسین (ع) با شهادت ایشان به پایان نرسید و امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) ادامه این نهضت را به عهده داشتند.
از آنجایی که امام سجاد (ع) مأمور به جهاد با شمشیر نبودند، بهترین سلاح مبارزه ایراد خطبه بود که این وظیفه مهم را در درجه اول حضرت زینب (س) به عهده داشتند و در کنار ایشان حضرت امکلثوم خواهر آن حضرت و فاطمه بنت الحسین انجام وظیفه کردند.
متن زیر بخشی از کتاب شریف «منتهیالآمال» تالیف «شیخ عباس قمی» است که به ورود اسرای کربلا به شهر کوفه میپردازد.
قیام به خطبه
چون ابن زیاد را خبر رسید که اهل بیت (ع) به کوفه نزدیک شدهاند، امر کرد سرهاى شهدا را که ابن سعد از پیش فرستاده بود باز برند و پیش روى اهل بیت سر نیزهها نصب کنند و از جلو حمل دهند و به اتّفاق اهل بیت به شهر در آورند و در کوچه و بازار بگردانند تا قهر و غلبه و سلطنت یزید بر مردم معلوم گردد و بر هول و هیبت مردم افزوده شود، و مردم کوفه چون از ورود اهل بیت (ع) آگهى یافتند از کوفه بیرون شتافتند.
از مسلم گچکار روایت کردهاند که گفت: عبیدالله بن زیاد مرا به تعمیر دارالامارة گماشته بود هنگامى که دست به کار بودم که ناگاه صیحه و هیاهویی عظیم از طرف محلات کوفه شنیدم، پس به آن خادمى که نزد من بود گفتم که این فتنه و آشوب در کوفه چیست؟
گفت: همین ساعت سر مردى خارجى که بر یزید خروج کرده بود میآورند و این انقلاب و آشوب به جهت نظاره آن است.
پرسیدم که این خارجى که بوده؟
گفت: حسین بن على (ع)!؟
چون این شنیدم صبر کردم تا آن خادم از نزد من بیرون رفت آنوقت لطمه سختى بر صورت خود زدم که بیم آن داشتم دو چشمم نابینا شود. آنوقت دست و صورت را که آلوده به گچ بود شستم و از پشت قصر الاماره بیرون شدم تا به کناسه رسیدم پس در آن هنگام که ایستاده بودم و مردم نیز ایستاده منتظر آمدن اسیران و سرهاى بریده بودند که ناگاه دیدم قریب به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل داده بودند و در میان آنها زنان و حَرَم حضرت سیّدالشهدا (ع) و اولاد فاطمه بودند، و ناگاه دیدم که على بن الحسین (ع) را بر شتر برهنه سوار است و از زحمت زنجیر خون از رگهای گردنش جارى است.
مسلم گفت که مردم کوفه را دیدم که بر اطفال اهل بیت رقت و ترحم میکردند و نان و خرما و گردو براى ایشان میآوردند آن اطفال گرسنه میگرفتند، امّکلثوم آن نان پارهها و گردو و خرما را از دست و دهان کودکان میربود و میافکند، پس بانگ بر اهل کوفه زد و فرمود: صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. اى اهل کوفه! مردان شما ما را میکشند و زنان شما بر ما میگریند، خدا در روز قیامت ما بین ما و شما حکم فرماید.
هنوز این سخن در دهان داشت که صداى ضجه و غوغا برخاست و سرهاى شهدا را بر نیزه کرده بودند آوردند، و از پیش روى سرها، سر حسین (ع) را حمل میدادند و آن سرى بود تابنده و درخشنده، شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) و طلعتش چون ماه میدرخشید و باد، محاسن شریفش را از راست و چپ جنبش میداد.
آنچه از مقاتل معتبره معلوم میشود حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و رو پوش نداشته بلکه در ورود ایشان به کوفه حالتى بوده که محصور میان لشکریان بودهاند چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده؛ چه در کوفه شیعه بسیار بوده و زنهایی که خارج شهر آمده بودند گریبان چاک زده و موها پریشان کرده بودند و گریه و زارى مینمودند.
چون اهل بیت را بر آن شتران بى روپوش و برهنه وارد کردند، زنان کوفه به حال ایشان رقّت کرده گریه و ندبه آغاز نمودند. در آن حال على بن الحسین (ع) را دیدم که از کثرت علّت مرض رنجور و ضعیف گشته و (غل جامعه) بر گردنش نهادهاند و دستهایش را به گردن مغلول کردهاند و آن حضرت به صداى ضعیفى میفرمود که این زنها بر ما گریه میکنند پس ما را که کشته است؟!
در آنوقت حضرت زینب (س) آغاز خطبه کرد، و به خدا قسم که من زنى با حیا و شرم، اَفْصَح و اَنْطَق از جناب زینب دختر على (ع) ندیدم که گویا از زبان پدر سخن میگوید، و کلمات امیرالمؤمنین (ع) از زبان او فرومیریزد، در میان آن ازدحام و اجتماع که از هر سو صدایی بلند بود بهجانب مردم اشارتى کرد که خاموش باشید، در زمان نفسها به سینه برگشت و صداى جرسها ساکت شد آنگاه شروع در خطبه کرد و بعد از سپاس یزدان پاک و درود بر خواجه لَوْلاک فرمود:
اى اهل کوفه، اهل خدیعه و خذلان! آیا بر ما میگریید و ناله سر میدهید هرگز بازنایستد اشک چشم شما، و ساکن نگردد ناله شما، جز این نیست که مثل شما مثل آن زنى است که رشته خود را محکم میتابید و بازمیگشود چه شما نیز رشته ایمان را ببستید و باز گسستید و به کفر برگشتید، نیست در میان شما خصلتى و شیمتى جز لاف زدن و خودپسندی کردن و دشمنداری و دروغ گفتن و به شیوه کنیزان تملّق کردن و مانند اَعدا غمّازى کردن، مَثَل شما مَثَل گیاهی است که در مَزْبَله روییده باشد پس بد توشهای بود که نفسهای شما از براى شما در آخرت ذخیره نهاده و خشم خدا را بر شما لازم کرد و شما را جاودانه در دوزخ جاى داد پس آنکه ما را کشتید بر ما میگریید.
سوگند به خدا که شما به گریستن سزاوارید، پس بسیار بگریید و کم بخندید؛ چه آنکه ساحت خود را به عیب و عار ابدى آلایش دادید که لوث آن به هیچ آبى هرگز شسته نگردد و چگونه توانید شست و با چه تلافى خواهید کرد کشتن جگرگوشه خاتم پیغمبران و سیّد جوانان اهل بهشت و پناه نیکویان شما و مَفْزَع بلیّات شما و علامت مناهج شما و روشن کننده محجّه شما و زعیم و متکلّم حُجَج شما که در هر حادثه به او پناه میبردید و دین و شریعت را از او میآموختید.
آگاه باشید که بزرگ وِزرى براى حشر خود ذخیره نهادید، پس هلاکت از براى شما باد و در عذاب به روى درافتید و از سعى و کوشش خود نومید شوید و دستهای شما بریده باد و پیمان شما مورث خسران و زیان باد، همانا به غضب خدا بازگشت نمودید و ذلّت و مسکنت بر شما احاطه کرد، واى بر شما آیا میدانید که چه جگرى از رسول خدا (ص) شکافتید و چه خونى از او ریختید و چه پردگیان عصمت او را از پرده بیرون افکندید، امرى فظیع و داهیه عجیب به جا آوردید که نزدیک است آسمانها از آن بشکافد و زمین پاره شود و کوهها پاره گردد و این کار قبیح و ناستوده شما زمین و آسمان را گرفت، آیا تعجب کردید که از آثار این کارها از آسمان خون بارید؟
آنچه در آخرت بر شما ظاهر خواهد گردید از آثار آن عظیمتر و رسواتر خواهد بود؛ پس بدین مهلت که یافتید خوشدل و مغرور نباشید؛ چه خداوند به مکافات عجلت نکند و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد و خداوند در کمینگاه گناهکاران است.
پس آن مخدّره ساکت گردید و من نگریستم که مردم کوفه از استماع این کلمات در حیرت شده بودند و میگریستند و دستها به دندان میگزیدند.
در این وقت حضرت على بن الحسین (ع) فرمود: اى عمّه! خاموشى اختیار فرما و باقى را از ماضى اعتبار گیر و حمد خداى را که تو عالمى میباشی که معلم ندیدى، و دانایى باشى که رنج دبستان نکشیدى، و میدانی که بعد از مصیبت جزع کردن سودى نمیکند و به گریه و ناله آنکه از دنیا رفته بازنخواهد گشت.
مردم صداها به صیحه و نوحه بلند کردند و زنان گیسوها پریشان نمودند و خاک بر سر میریختند و چهرهها بخراشیدند و طپانچهها بر صورت زدند و ندبه به ویل و ثبور آغاز کردند و مردان چندان بگریستند که هیچگاه دیده نشد که زنان و مردان چنین گریه کرده باشند.
پس حضرت سید سجاد (ع) اشارت فرمود مردم را که خاموش شوید و شروع فرمود به خطبه خواندن پس ستایش کرد خداوند یکتا را و درود فرستاد محمد مصطفى (ص) را پس از آن فرمود که:
ایّها النّاس! هرکه مرا شناسد شناسد و هر کس نشناسد بداند که منم على بن الحسین بن على بن ابىطالب (ع) منم پسر آن کس که او را در کنار فرات ذبح کردند بیآنکه از او خونى طلب داشته باشند، منم پسر آنکه هتک حرمت او نمودند و مالش را به غارت بردند و عیالش را اسیر کردند، منم فرزند آنکه او را به قتل صبر کشتند و همین فخر مرا کافى است.
اى مردم! سوگند میدهم شما را به خدا آیا فراموش کردید شما که نامهها به پدر من نوشتید چون مسئلت شما را اجابت کرد از در خدیعت بیرون شدید، آیا یاد نمیآورید که با پدرم عهد و پیمان بستید و دست بیعت فرا دادید آنگاه او را کشتید و مخذول داشتید، پس هلاکت باد شما را براى آنچه براى خود به آخرت فرستادید، چه زشت است رأیی که براى خود پسندیدید، با کدام چشم بهسوی رسول خدا (ص) نظر خواهید کرد هنگامى که بفرماید شماها را که کشتید عترت مرا و هتک کردید حرمت مرا و نیستید شما از امّت من.
چون سیّد سجاد (ع) سخن بدین جا آورد صداى گریه از هر ناحیه و جانبى بلند شد، بعضى بعضى را میگفتند هلاک شوید و ندانستید. دیگرباره حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
خدا رحمت کند مردى را که قبول کند نصحیت مرا و حفظ کند وصیّت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بیت او؛ چه ما را با رسول خدا (ص) متابعتى شایسته و اقتدائى نیکو است.
مردمان همگى عرض کردند که یا بن رسول اللّه! ما همگى پذیراى فرمان توییم و نگاهبان عهد و پیمان و مطیع امر توییم و هرگز از تو روى نتابیم و به هر چه امر فرمایی تقدیم خدمت نمائیم و حرب کنیم با هر که ساخته حرب تو است و از در صلح بیرون شویم با هر که با تو در طریق صلح و سازش است تا هنگامى که یزید را ماءخوذ داریم و خونخواهى کنیم از آنانکه با تو ظلم کردند و بر ما ستم نمودند حضرت فرمود:
هیهات! اى غدّاران حیلت اندوز که جز خدعه و مکر خصلتى به دست نکردید مگر باز اراده کردهاید که با من روا دارید آنچه با پدران من به جا آوردید، حاشا و کلاّ به خدا قسم هنوز جراحاتى که از شهادت پدرم در جگر و دل ما ظاهر گشته بهبودى پیدا نکرده؛ چه آنکه دیروز بود که پدرم با اهل بیت شهید گشتند.
هنوز مصائب رسول خدا (ص) و پدرم و برادرانم مرا فراموش نگشته و حزن و اندوه بر ایشان در حلق من کاوش مىکند و تلخى آن در دهانم و سینهام فرسایش مىنماید و غصه آن در راه سینه من جریان مىکند، من از شما مىخواهم که نه با ما باشید و نه برما.
عظمت زنانه، عزت مجاهدانه
زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب ویژه نامه مذهبی محرم وامام حسین ع ماه محرم
عظمت زنانه، عزت مجاهدانه
ناجی تاریخ
حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آنچنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸.
مقامِ غیرقابل توصیف
زینب (سلام اللَّه علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثهی روز عاشورا، آن سختیها و آن محنتها؛ هم در حادثهی بعد از شهادت حسینبنعلی (علیهالسّلام)، بی سرپناهی این مجموعهی به جا ماندهی کودک و زن، به عنوان یک ولىّ الهی آنچنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پیدرپی، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی و پیش بردن جامعهی اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری (سلام اللَّه علیها) در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
معلّم رفتار اسلامیِ زن
زینب کبری سلامالله علیها، نقش همسر، نقش مادر و نقش یک زن برجسته و ممتاز در خاندان پیغمبر را، در مدینه به بهترین وجه ایفاد کرده است. شخصیت آن بزرگوار در مدینه - قبل از حادثهی کربلا - یک شخصیت برجسته و معروف و ممتاز بوده است. همچنانکه بعد از حادثهی کربلا هم - منهای آن مدّت کوتاهِ مربوط به شام و قضایای کربلا - باز نقش آن بزرگوار، یک نقش خیلی برجسته و ممتاز است. اگر فرض میکردیم که حادثهی کربلا اصلاً نبود - که ما آنچه دربارهی زینب کبری سلامالله علیها میگوییم و میشنویم مربوط به ماجرای کربلاست - باز زینب کبری سلامالله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب میشد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همهی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب میشد. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.
الگوی مردان و زنان بزرگ عالم
خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست... اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یک عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابنزیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابنزیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میکنند. حضرت زینب کبری با این عدهی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همهی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
عظمت زنانه
زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلاللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می کند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک می کند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفهی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفهی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همهی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می کند و روی آتشهای گداخته، شجاعانه قدم می گذارد و عبور میکند؛ در عین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا میبخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچههای پدر از دست دادهی آن حادثهی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند. بنابراین زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) یک شخصیت همهجانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق می دهد. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵
نمونه کاملِ زن مسلمان
زینب کبری(سلاماللَّهعلیها) یک نمونهی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه می شود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع می کند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی می تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز می شود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵
انتخابهایِ زینب کبری (سلام اللَّه علیها)
ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) هم نباشد، عظمت پیدا می کند. بخش عمدهی این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشندهی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت. ۲۲/۰۸/۱۳۷۰
اوجِ موقعیتشناسی
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال این ها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چهکار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه اینکه نمی فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس می کرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانوادهاش جدا میشود؛ و به همین دلیل هم بود که بچههای خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس می کرد که حادثه چگونه است. در آن ساعت های بحرانی که قوی ترین انسان ها نمی توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسان های تاریخ بشریت یعنی پیامبران می توانند به آنجا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
همه چیز فدایِ انجام تکلیف
زینب کبری سلامالله علیها ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحتالشّعاع این قضیه قرار گرفت... در حالی که زینب کبری سلامالله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بیقید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام میگرفت، رها کرد. این ها، آن شاخص های برجستهاند. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.
دو حرکتِ زینب کبری (علیهاالسّلام)
حادثهى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبرا (سلاماللهعلیها) نگذاشت. دو حرکت عمّهى ما - زینب کبری (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرىها و آن بیانات که مایهى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثتآلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
حماسهی زینبی
حماسهی زینب کبری (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسهی عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسهای که بیبی زینب کبری (سلام الله علیها) بهوجود آورد، احیاکننده و نگهدارندهی حماسهی عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری (علیهاالسّلام) را نمیشود در مقایسهی با بقیّهی حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسهی با خود حادثهی عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند. این انسان باعظمت، این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگهدارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از اینهمه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجههی با دشمنان، هم در مواجههی با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّهی سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبهی شگفتآور را ایراد کرد: «یا اَهلَالکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛ لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها مینشیند. در آنچنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دل ها را، جان ها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابنزیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آنچنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختیهایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد. شما می خواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین. مجسّمهی عزّت است زینب کبری، همچنانکه حسین بن علی (علیهالسّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمهی عزّت بود. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹
خطبه فراموشنشدنی
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است... «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
ما رأیت الّا جمیلا
یک مقایسهی کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونهی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا... در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلی (علیهالسّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علی اکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همهی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پارهی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمهی اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
تحقیرِ ستمگران با عظمت معنوی
حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خُرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد نمی تواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنت های اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ می کند و شخصیتهای دیگر در مقابل او تحقیر می شوند. یزید و عبیداللَّهبنزیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دستبسته، تحقیر می شوند. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵
عامل پیروزیِ در حادثه کربلا
در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعىِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثهی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیرهکننده و درخشندهای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
حراست از روح کلّی اسلام
تلاش حضرت زینب سلاماللَّهعلیها فقط این نیست که از امام بیماری در کربلا حراست و پرستاری کرده است. حضرت زینب از روح کلّی اسلام و جامعه آن روز مسلمین پرستاری کرد؛ پرستاری بزرگ او آنجاست. حضرت زینب در مقابل یک دنیا بدی، ظلم، بیانصافی، حیوانصفتی و قساوت، یک تنه ایستاد. و با این ایستادگی، توانست از روح کلّی اسلام حراست و پرستاری کند. همچنان که می گوییم امام حسین علیهالسّلام اسلام را حفظ کرد، می توانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب سلاماللَّهعلیها هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است. ۱۳۸۰/۰۵/۰۳
الگوی اسلامیِ تربیت
اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند - یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانی که می توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقیقی خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقی ای که خدای متعال و آیین الهی برای همه انسانها - چه مرد و چه زن - به طور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گرههای زندگی آسانتر باز خواهد شد؛ یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
حرکت زینبیِ ما...
زینب کبری از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد. ما البتّه آن بلندپروازی را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ما است؛ ما کوچکتر از این حرف ها هستیم؛ امّا باید بههرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبی باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعهی اسلامی و عزّت انسان باشد؛ همانکه خدای متعال با احکام دینی و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹
روضههای خانگی را رونق بدهیم
زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی ماه محرم
بایدها و نبایدهای عزاداری سیدالشهدا روضههای خانگی را رونق بدهیم
رهبرانقلاب اسلامی درباره عزاداری محرم در شرایط کرونایی فرمودند: «توصیهی من و تأکید من به همهی کسانی که میخواهند عزاداری کنند -هیئات، آقایان حضرات منبریها، صاحبان مجالس، مدّاحها، نوحهخوانها و دیگران- این است: هر کاری میکنید، [اوّل] ببینید آنها چه میگویند. یعنی ستاد ملّی کرونا اگر چنانچه یک ضابطهای را معیّن کرد برای عزاداری، همهی ما موظّفیم آن را عمل کنیم.» ۱۳۹۹/۰۵/۱۰
به همین مناسبت بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با جناب آقای حاج مهدی توکلی، از وعاظ تهران، اهمیت مسئلهی عزاداری اباعبداللهالحسین علیهالسلام و رعایت دستورالعملهای ستاد ملی مبارزه با کرونا را بررسی کرده است.
با توجه به شرایطی که کرونا ایجاد کرده است، توصیههای شما به هیئتیها و هیئتداران چیست؟ در این شرایط باید چگونه عزاداری کرد؟
اصل عزاداری برای امام حسین علیهالسلام در دههی اوّل محرم واجب و ضروری است. همهی بزرگان هم در این مطلب اتفاق نظر و اجماع دارند. مراجع تقلید و بزرگان ما همه میگویند عزاداری برای امام حسین علیهالسلام در این دهه واجب است. آقای انصاریان یک فتوایی از حضرت آیتاللّه العظمی گلپایگانی رحمةاللّهعلیه نقل کردند. یک طلبهای برای ایشان نوشته بود من منبر میروم و سخنرانی میکنم، ولی روضه نمیخوانم و ذکر مصیبت نمیگویم. مواعظم که تمام میشود، فقط دعا میکنم. نظر شما چیست؟ حضرت آیتاللّه گلپایگانی فرموده بودند که امروز منبر رفتن و موعظه کردن مستحب است، امّا روضه خواندن واجب است. شما باید این نقیصه را برطرف کنید. حالا ممکن است بعضیها بگویند عزاداری برای امام حسین علیهالسلام واجب نیست، امّا یک مستحبی است که دهها واجب را حفظ میکند. از دل او دهها واجب زاییده میشود. مرحوم امام میفرمودند ما هرچه داریم از محرم و صفر داریم. یعنی ما هرچه داریم از عزاداری امام حسین علیهالسلام داریم. برای خودش مستحب است، ولی یک مستحبی است که واجبات را حفظ میکند. همانطوری که میگویند مقدمهی واجب، واجب است. عقلاً این عزاداری واجب است. به یک معنا ستون خیمهی اسلام است و این ستون را باید حفظ کرد تا این خیمه فرو نریزد.
امّا عزاداری غیر از هیئتداری است. ممکن است کسی عزادار باشد و هیئت هم نرود. اهل بیت علیهمالسلام در دههی اوّل عزادار بودند. امام رضا علیهالسلام در مورد پدرشان حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام میفرمودند در کل این دهه من پدرم را ندیدم یکجا لبخند بزند و تبسم کند. گاهی در این دهه اینقدر اهل بیت علیهمالسلام گریه میکردند که مژههایشان زخم میشد. چشمهایشان مجروح میشد. اینها در کلماتشان هم هست که میفرمایند گریهی برای امام حسین علیهالسلام چشمهای ما را زخم کرده است. میشود آدم عزادار باشد و هیئت هم نرود. عزادار و داغدیده است. گریه میکند و پیراهن مشکی پوشیده است.
یک توصیهام به هیئات این است که خیمههایشان را برپا کنند. نگویند که امسال چون ما بهخاطر کرونا محدودیت داریم دیگر خیمه، داربست و پرچم مشکیمان را نمیزنیم. نه خیمهها، پرچمهای مشکی و علمهایتان را برپا کنید. حالا چون محدودیت جا دارند و نمیتوانند فاصلههای اجتماعی را رعایت کنند، مداحی پخش کنند. این خودش از مصادیق شعائر است. همین که مردم رد میشوند و آن مداحی و روضه را میشنوند، یاد امام حسین علیهالسلام و مصیبتهای ایشان میافتند. خداوند میفرماید: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»(۱)، یکی از نشانههای تقوای درونی و باطنی این است که آدمی شعائر الهی را بزرگ بدارد. شعائر هم هر چیزی است که مردم را به یاد خدا بیندازد.
اصلاً عزاداری مکان نمیخواهد. آدم عزادار راه میرود، گریه میکند. در خانهاش نشسته، گریه میکند. یاد امام حسین علیهالسلام میافتد، اشک میریزد. میشود همهی ایرانیان عزادار باشند و برای امام حسین علیهالسلام اشک بریزند، امّا محدودیت داشته باشند و مثل هر سال نتوانند هیئت بروند. در عین حالی که عزادارند، خیلی هیئت نتوانستهاند که شرکت کنند. ما باید یک تفکیکی بین عزاداری و هیئتداری در این محدودیتها قائل شویم. بگوییم عزاداری واجب است، امّا هیچ محدودیتی هم ندارد. همه میتوانند در خانههایشان عزادار باشند. مثلاً مادر خانه میتواند به نیت امام حسین علیهالسلام وضو بگیرد و برای اعضای خانواده نذری بپزد. بعد پای تلویزیون بنشینند و اشک بریزند و نذری را بخورند. میشود ده روز عزادار بود و یک هیئت هم شرکت نکرد. میشود از هیئتیها هم عزادارتر بود و اشک بیشتری ریخت، و بیشتر منقلب شد و به یاد امام حسین علیهالسلام افتاد.
ما الان باید برای حفظ عزاداری امام حسین علیهالسلام قیام کنیم. عزاداری امام حسین علیهالسلام را زنده نگه داریم. نگذاریم بههیچوجه به آن آسیب برسد. ملت ما عزادارند، ولی محدودیتهایی دارند. مثل هر سال نمیتوانند هیئت بروند. این واجب عقلی است. حالا ما محدودیتهایی داریم که اینها هم عقلی است. من همیشه میگویم این ماسکی که ما میزنیم، این مثل لباس است. اگر محرم امام حسین علیهالسلام در زمستان باشد، ما لباسهای گرم میپوشیم. در هیئتهایمان بخاری میگذاریم. اگر تابستان باشد، یک پیراهن میپوشیم و در هیئتهایمان کولر میگذاریم. حالا الان فضا آلوده است، یک ماسک هم باید بزنیم.
من در حرم امام رضا علیهالسلام یک کسی را دیدم که با ماسک وارد حرم شد. بعد ماسکش را درآورد و در سطل زباله انداخت. بعد گفت حریم امام رضا علیهالسلام امن است. من گفتم که این کار شما مثل این میماند که الان سه درجه زیر صفر باشد و شما با پالتو دم در بیایی و پالتویت را درآوری و بگویی کسی در حریم امام رضا علیهالسلام سرما نمیخورد. خب سینه پهلو میکنی! خود اهل بیت علیهمالسلام هم بخواهند زیارت امام رضا علیهالسلام بروند مثلاً یک عبای پشمی تنشان میکنند و میگویند هوا سه درجه زیر صفر است. اگر هم هوا گرم باشد با یک عبای نازک میروند. اینها لباس است و هیچ ربطی به دین ندارد. عقل حکم میکند که آدم در سرما لباس گرم بپوشد. در خود حرم هم زمستانها بخاری و در تابستانها کولر میگذارند. حالا کسی کولرها را خاموش کند و بگوید کسی در حریم امام رضا علیهالسلام گرمازده نمیشود، یا بخاریها را خاموش کند و بگوید کسی در حریم حضرت رضا علیهالسلام سرما نمیخورد، عقل نمیتواند اینها را تأیید کند. ربطی هم به دین و حضرت رضا علیهالسلام ندارد. خدا به ما عقل داده است که در گرما از لوازم خنککننده و در سرما از لوازم گرمکننده استفاده کنیم. در مسئلهی کرونا هم ما باید از وسایل بهداشتی و ضدعفونی استفاده کنیم. دستهایمان را بشوییم و ماسک بزنیم. اینها عین لباس است. امروز هم هیئتداران بهدلیل کرونا با محدودیت روبرو شدهاند. ما میتوانیم از پادگانها و پارکها استفاده کنیم. الان خیلی از این هیئات پرجمعیت به پادگانها رفتهاند و مجلس گرفتهاند. مناطقی که سر باز است. شیوهها عوض شده، امّا عزاداری امام حسین علیهالسلام سر جایش است. هیچ آسیبی هم نمیبیند. همه باید همت کنیم که این عزاداریها انشاءاللّه در این دهه با قوت برگزار شود.
ممکن است هیئات با یک محدودیتهایی روبرو باشند که باید آنها را رعایت کنند. آقا هم فرمودند که در ستاد کرونا کارشناسهای مذهبی هم حضور داشته باشند. یعنی الان باید در این ستاد یک هیئت کارشناس حضور داشته باشد و مصوبههای آن منطبق با نیازهای همهی مردم باشد. ما فقط نیازهای مادی نداریم، نیازهای معنوی هم داریم. و باید به فکر روحمان هم باشیم. ما نیاز به دعا، توسل، نماز جماعت، عزاداری برای حضرت سیدالشهداء و... داریم. باید برای این نیازها هم فکر شود و دستورالعملهایی منطبق با نیازهای مردم نوشته شود. مردم هم موظفاند این دستورالعملها را تا آنجایی که میتوانند رعایت کنند. هم عزاداری و هم هیئتداری را میتوانیم با رعایت این دستورالعملها برگزار کنیم.
توصیهی حضرتعالی برای کسانی که مسائل بهداشتی را رعایت نمیکنند و میگویند هیئت شفاخانه است و این بیماری هیچ تأثیری ندارد، چیست؟
همانطور که گفتم مثل این میماند که در سرما با یک پیراهن به عزاداری برویم و بگوییم اینجا شفاخانه است. چنین موردی در هیچ جا در طول تاریخ دیده نشده است. کسی نمیتواند انکار کند که اهل بیت علیهمالسلام شفا میدهند. امّا «اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»(۲)؛ ما شفا را هم باید از وسایلش جستوجو کنیم. آدم تشنه باید آب بخورد تا عطشش برطرف شود. نباید به مجلس امام حسین علیهالسلام برود و بگوید اینجا کسی تشنه نمیماند. میگویند اگر تشنهات هست برو یک لیوان آب بخور! خدا عطش را با آب برطرف میکند. آدم گرسنه برود مجلس امام حسین علیهالسلام بگوید اینجا آدم را سیر میکند، نمیشود که! گرسنهای باید نان بخوری. به همین خاطر ما باید برای سلامتیمان دستورات بهداشتی را رعایت کنیم. اهل بیت علیهمالسلام هم نزد طبیب میرفتند و دارو میگرفتند. وقتی سر امیرالمؤمنین علیهالسلام مجروح شد، برای ایشان طبیب آوردند. اتفاقاً طبیب هم نصرانی بود. اهل بیت علیهمالسلام میفرمودند که دوا را از اینها و شفا را از خدا باید بگیرید. یک کسی میخواست به مسجد برود و شترش را نبست و گفت من به خدا میسپارم. پیامبر فرمودند: «اعْقِلْ و تَوَکَّل»؛ با توکل زانوی اُشترت را ببند. چون خیلیها شترشان را میبندند، ولی باز هم دزد میبرد. در زمان ما هم نباید مثلاً موتورمان را دم هیئت رها نکنیم و بگوییم در پناه امام حسین علیهالسلام است!
ما باید هم دستورات بهداشتی را رعایت کنیم و هم شفا را از خدا بخواهیم. بگوییم خدا انشاءاللّه ما را حفظ کند. البته بینیاز از توسل و دعا نخواهیم بود. الان خیلیها از خانههایشان بیرون نمیآیند.، امّا کرونا میگیرند. بالاخره خدا هست و فقط به ماسک زدن و دست شستن نیست، امّا باید دستانمان را بشوییم و ماسک بزنیم و دعا هم بکنیم. در عین حالی که دستانمان را میشوییم و ماسک هم میزنیم، باز هم خدا باید ما را حفظ کند. ما باید هم مسائل بهداشتی را رعایت کنیم، و هم شفا بخواهیم. اتفاقاً یکی از چیزهایی که شفا میدهد، تربت ابیعبداللّه است. این تربت هم شفا میدهد و هم امان است. یعنی آدم تربت بخورد انشاءاللّه مریض نمیشود و کرونا نمیگیرد. اینها اعتقادات ماست. اگر سازمان بهداشت جهانی بگوید عسل برای کرونا خوب است، همه عسل میخرند، امّا اگر ما روی منبر بگوییم که خدا شفا را در تربت ابیعبداللّه قرار داده، مردم تردید میکنند. خدا در تربت امام حسین علیهالسلام شفا قرار داده است و خوردن آن انشاءاللّه آدم را از کرونا حفظ میکند. امّا در عین حال باید دستورات بهداشتی را هم رعایت کرد. اینها عقلانیت است. عقلانیت میگوید هم دستورات بهداشتی را رعایت کن و هم دعا کن و از خدا شفا بخواه و به اهل بیت علیهمالسلام پناه ببر.
در صحبتهایتان به روضهی خانگی و پختن نذری در خانه اشاره کردید. برای اینکه این حال معنوی در خانوادهها و این عزاداری رنگ و رونق بیشتری داشته باشد، چه توصیهی اخلاقی دارید؟
برای حال خوش بهترین کار نیت است. «الاعمال بالنیات»؛ مادری که صبح بیدار میشود، نیت کند و بگوید من امروز آشپز و کنیز حضرت اباعبداللّهالحسین علیهالسلام هستم. میخواهم برای عزاداران امام حسین علیهالسلام ناهار و شام درست کنم. همان قیمهای که در هیئتها میدهند. بعد همینجوری که دارد غذا درست میکند، با یک حال خوشی با وضو مثلاً زیر لب صلیاللّهعلیکیااباعبداللّه را زمزمه کند و اشکش جاری شود. اسم امام حسین علیهالسلام را بیاورد. یا بگوید یااباعبداللّه در این غذا برکت و شفا قرار بده. همین حال جلسه را خوش میکند. یا مادر، پدر قربان صدقهی بچههایشان بروند و بگویند شما عزاداران امام حسین علیهالسلام هستید، قربانتان برویم، فدایتان بشویم. این بچهها حالشان خوب میشود. این کارها فضای درونی خانه را خوش میکند و بهسمت اباعبداللّه میبرد. انشااللّه امام حسین علیهالسلام هم یک نظری میکند. وقتی مادر با وضو باشد، ذکر صلوات، ذکر امام حسین علیهالسلام و قرائت زیارت عاشورا بخواند، صدای آن ذکرها در فضا میپیچد و غذا پخته میشود. اینها روی حال معنوی داخل خانه تأثیر میگذارد. همه خودشان را خدمتکار امام حسین علیهالسلام میدانند.
کم کم باید به بچههایمان القاء کنیم که در همین مجلس چند نفرهای که برای امام حسین علیهالسلام در خانه میگیریم، همین چای و قندی که میدهد، یعنی تو خدمتکار امام حسین علیهالسلام هستی و داری به امام حسین علیهالسلام خدمت میکنی. این چایی شفا میدهد. این غذا تبرک است. این کارها و نیتها حال معنوی را در درون خانه بهبود میبخشد. حضرت آیتاللّهالعظمی گلپایگانی رحمةاللّهعلیه روز عاشورا برای زن و بچهی خودش روضه میخواند که اسمش جزو روضهخوانهای امام حسین علیهالسلام ثبت شود. یعنی روز قیامت اسم ایشان هم جزو روضهخوانهای امام حسین علیهالسلام باشد. ما هم میتوانیم برای زن و بچههایمان روضه بخوانیم و به گریه کردن وادارشان کنیم. الحمدللّه همه عاشق امام حسین علیهالسلام هستند. عشق امام حسین علیهالسلام در دلهای مردم ما موج میزند. فقط نیاز به زدن یک تلنگر است. این تلنگر را که میزنی، روضههای خانگی هم رونق پیدا میکند.
پینوشتها:
۱) سوره حج، آیه ۳۲ «این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانۀ تقواى دلهاست.»
۲) سوره مائده، آیه ۳۵
نماهنگ جواد الأوصیاء ع
بانک فیلم زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب نمآهنگ
نماهنگ | جواد الأوصیاء
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در آستانه آخرین روز از ماه ذیقعده و در سالروز شهادت حضرت امام جواد علیهالسلام نماهنگ «جواد الاوصیاء» را منتشر میکند.
بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم مشاهده میکنید:
«زندگی امام جواد علیهالسّلام هم الگوست. امام جواد علیهالسّلام - امامی با آن همه مقامات، با آن همه عظمت در بیستوپنج سالگی از دنیا رفت. ۷۷/۲/۷
«این بزرگوار نمودار و نشانهی مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگیش که در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیده است. ... با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفهی عباسی، مأمون مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همهی شیوههای مبارزهی ممکن، مبارزه کرد. ۶۰/۲/۲۵
امام جواد میخواست به مردم بگوید که من طرفدار اسلام و طرفدار خاندان پیغمبرم. امام علیبنموسیالرضا صلواةاللهعلیه و امام جواد صلواةاللهعلیه همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهرهی مأمون کنار بزنند و موفق شدند. ۱۳۵۹/۰۷/۱۸»
ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق ع
ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.
برگی از دفتر زندگی امام صادق علیه السلام
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است.
ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است.
نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی،پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
اوضاع زمانه و سیره سیاسی امام صادق علیه السلام
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است.
نهضت علمی امام صادق علیه السلام
اختلافات سیاسی و کشمکش های بنی امیه و بنی العباس نسیم رحمتی بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهی نجات بخشودند. به گونه ای که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده ای از دانش اهلبیت به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمی خویش دین را زنده کرد و جانی تازه در کالبد بی رمق دین دمید.
شیخ مفید - علیه الرحمة - می نویسد:
«آن قدر مردمان از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر گشته و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهل بیت این مقدار احادیث نقل نشده، به اندازه ای که از آن جناب نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن جناب را با اختلاف آراء و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانه های آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن کرده و زبان مخالفین را از ایراد شبه لال گردانده است.
امام صادق علیه السلام و مرزبانی از دین
عصر امام صادق(ع) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکری، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایی؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و ... پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.
وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(ع) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:
1.بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ 2.پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد،3.جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری 4.تعلیم و تربیت شاگردان متخصص 5.مناظرات علمی امام جعفر صادق(ع)
امام صادق علیه السلام، رئیس مذهب شیعه
در زمان امام صادق (ع) فضای باز علمی به وجود آمد به گونه ای که مذاهب مختلفی در جامعه ایجادشده و راه ها و مسلک های گوناگونی طی شد، در چنین شرایطی حضرت صادق (ع) یکی از ارکان بودند و وقتی به امام صادق(ع) و شیعیان امامیه می رسیدند، در رأس آن ها، رهبر آن ها و خط دهنده امامیه و شیعه حضرت صادق(ع) بود و در همه زمینه ها حضرت برای گفتن حرف های فراوانی داشتند و برای اشکال جواب داشت و بهترین موضع گیری ها در میان امت اسلامی در جهات مختلف را حضرت جعفر بن محمد الصادق عرضه می کردند به این ترتیب ایشان به عنوان یک شاخص در میان امت درآمدند و علامت و مشخصه ممیزه امامیه، در وجود نازنین حضرت صادق (ع) تبلور پیدا کرد و در این برهه تاریخی تا امروزه، ما را جعفری می نامند که حضرت جعفر الصادق(ع) ازنظر ما به عنوان نماینده پیامبر(ص) و ائمه(ع) قبل و بعد از خودشان معرفی شدند و این مذهب را مذهب جعفری نامیدند. این جهت تاریخی نام گذاری مذهب بود.
امام صادق علیه السلام، آبشار فضل و دانش
روزی جعفر صادق(ع) در محضر پدرش محمدباقر(ع) به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از: خاک، آب، باد و آتش.
جعفر صادق(ع) ایراد گرفت و گفت: «حیرت میکنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست، بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک است یک عنصر جداگانه به شمار میآید.»
از زمان ارسطو تا دورهی جعفر صادق(ع) تقریباً هزار سال گذشته بود و در اندیشهی هیچ کس خطور نمیکرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک پسر که هنوز دوازده سال از عمرش نمیگذشت، گفت که خاک یک عنصر نیست، بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین پسر بعد از این که خود شروع به تدریس کرد، عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن تخطئه نمود و گفت: «باد یک عنصر نیست، بلکه متشکل از چند عنصر است.»
اگر در مورد خاک میپذیرفتند که یک عنصر نیست و چند عنصر است، در مورد باد کسی از لحاظ اینکه یک عنصر است، تردید نداشت. (مغز متفکر جهان شیعه- مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ)
سیره های اخلاقی و تربیتی امام صادق علیه السلام
امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.
چون نیمه شب برای خواندن نماز شب بر می خاست با صدای بلند ذکر می گفت و دعا می خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد برای عبادت برخیزد. هنگامی که ماموران حکومت برای دستگیری وی شبانه از دیوار منزلش وارد می شدند، او را درحال راز و نیاز با توانای بی همتا یافتند. آن گرامی ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار می کرد.
هشام بن سالم می گوید: امام صادق علیه السلام هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.
امام صادق علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.
جرعه هایی از زلال کلمات امام صادق علیه السلام
امام صادق(ع) فرمودند: «در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی برد.
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است:
«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.»
۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)
۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴). .. پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است:
«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله » (سوره کهف، آیه 39) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:
«(مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»( الأمالی صدوق، ص 6؛ بحارالانوار، ج 90، ص 184-185، به نقل از موعود، شماره 167)
داستان هایی از امام صادق علیه السلام
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست!!
آثاری از امام صادق علیه السلام
سخنان امام صادق علیه السلام سرشار از آموزه های عرفانی است؛ چنانکه بسیاری از موضوعاتی که ایشان بیان فرموده، در روزگاران بعد، از سوی عارفان بزرگی چون خواجه عبدالله انصاری در کتاب های منازل السایرین و صد میدان؛ عزالدین محمود کاشانی در کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه؛ ابوالقاسم قشیری در الرسالة القشیریه؛ خواجه نصیرالدین طوسی در اوصاف الاشراف تحریر شد.
همچنین، امام صادق علیه السلام، خود نیز افزون بر اینکه در کتاب مصباح الشریعه آشکارا از عارف و عرفان و معرفت سخن گفته، در پرداخت برخی موضوعهای اخلاقی در این کتاب، چاشنی و رنگ معرفت و عرفان نیز به آن افزوده است.
ادب آموزان مکتب امام صادق علیه السلام
تعدادشاگردان امام صادق علیه السلام را عده ای از محققان و دانشمندان شیعه چهار هزارتن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت می شد، چهار صد رساله نگارش یافته است. بعضی از شاگردان امام صادق(ع) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، به عنوان نمونه هشام بن حکم سی و یک جلد کتاب نوشته و جابربن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خصوص رشته های علوم عقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود. ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه که وارد مسجدمی شد ستونی را که پیامبر(ص) تکیه می داد، برای او خالی می کردند.
شاگردان امام صادق(ع) منحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند؛ پیشوایان چهارگانه اهل سنت بلاواسطه یا با واسطه شاگرد امام صادق(ع)بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گفته خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دوسال است.
شهادت امام صادق علیه السلام
در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.
ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست.
ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.
کلینی به روایت خود از امام موسی بن جعفر روایت کند: من پدرم را در دو جامه شطوی کفن کردم که آن دو، جامه احرام او بود و در جامه ای از جامه هایش و عمامه ای که از علی بن الحسین بود برای آنکه آن را به چهل دینار خریده بود.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.
اشکهایی در غربت و فراق امام صادق علیه السلام
زمین با گردش خود، رسیده است به کتاب امامت؛ فصل ششم، سطرهای اندوه مدینه. روزگاری بود که آن سوتر از ستیز بیهوده بنی امیه و بنی عباس، تنها فاتح میدان های فضیلت، صادق آل رسول صلی الله علیه و آله بود که در امنیتی مغتنم، تشنگان معارف را سیراب می کرد. امروز اما از این ماتم جانکاه، در سینه های منبر و قلب کرسی تدریس، خاکستر خاکستر حسرت می روید. آه! پرفریب تر از منصور، شیطانی نیست که زهر خود را چنین بریزد و لعنت های همیشه را برای خود گرد آورد. تاریخ، ارجمندتر از مکتب صادق علیه السلام سراغ نداشت. ستارگان فقاهت، تفسیر، کلام و طب، تابندگی خویش را مدیون ششمین پیشگام روشنگری اند.
سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ های زرین احادیث، تسلیت می گوید.
امام صادق علیه السلام در کلام دیگران
امام صادق(ع) از جهت علم و فقه و حسب و نسب و عبادت و سیر و سلوک معنوی و مکارم اخلاق، بزرگترین و معروف ترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت داده اند.
مالک بن انس، فقیه «مدینه»، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد می شدم، به من احترام می کرد، برایم مخدّه می انداخت و می فرمود: «مالک! تو را دوست دارم.» من از این رفتار خشنود می شدم و خدا را سپاس می گفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود یا در حال نماز یا در حال ذکر. از بزرگترین عبادت کنندگان و زاهدان و خداترس ترین مردم بود. کثیر الحدیث و خوش جلسه و پرفایده بود. هرگاه که از رسول خدا(ص) حدیث می کرد، رنگ صورتش سبز یا زرد می گردید؛ به گونه ای که شناخته نمی شد.
یک سال برای انجام مراسم حجّ، خدمت آن حضرت بودم. هنگامی که خواست برای احرام تلبیه بگوید، صدا در گلویش قطع می شد و نمی توانست تلبیه بگوید و نزدیک بود از روی مرکبش به زمین بیفتد. عرض کردم: یا ابن رسول الله! ناچار باید تلبیه بگویی! فرمود: «یا ابن عامر! با چه جرئتی بگویم: لبّیک! اللّهم لبّیک! در حالی که می ترسم خدای عزَّ و جلَّ به من بگوید: «لا لبّیک و لا سعدیک!»
منبع : شبکه قرآن
خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیهالسلام
زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب
خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیهالسلام
بهمناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را درباره حیات نورانی این امام معصوم که ۳۳ سال پیش در ۱۳۵۸/۳/۲۱ انجام شده است، منتشر میکند.
* نقشهی امام صادق علیهالسلام
وقتی امام باقر علیهالسلام از دنیا میرود بر اثر فعالیتهای بسیاری که در طول این مدت خود امام باقر علیهالسلام و امام سجاد علیهالسلامانجام داده بودند اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بسیار تغییر کرد؛ نقشهی امام صادق علیهالسلام این بود، که بعد از رحلت امام باقر علیهالسلام کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی به راه بیندازد و حکومت بنیامیه را -که هر روزی یک دولتی عوض میشد و حاکی از نهایت ضعف دستگاه بنیامیه بود- واژگون کند و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همهی مناطق مسلماننشین که در همهی این مناطق شبکهی حزبی امام صادق علیهالسلام -یعنی شیعه، شیعه یعنی شبکهی حزبی امام صادقعلیهالسلام- شبکهی امام صادق علیهالسلام همه جا گسترده بود، از همهی آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را به راه بیندازد؛ این نقشهی امام صادق بود. لذا وقتی که در خدمت امام باقر علیهالسلام در روزهای آخر عمرش صحبت میشود و سؤال میشود که قائم آل محمد کیست، حضرت یک نگاهی میکنند به امام صادق علیهالسلام میگویند که گویا میبینم که قائم آل محمد این است. البته میدانید که قائم آل محمد یک اسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولیعصر صلواتاللَّهعلیه نیست. حضرت ولیعصر صلواتاللَّهعلیه قائم نهایی آل محمد است، اما همهی کسانی که از آل محمد صلیاللهعلیهوآله در طول زمان قیام کردند -چه پیروزی به دست آورده باشند چه نیاورده باشند- اینها قائم آل محمدند و این روایاتی که میگوید وقتی قائم ما قیام کند این کارها را میکند، این کارها را میکند، این رفاه را ایجاد میکند، این عدل را میگستراند، منظور حضرت ولیعصر عجاللهتعالیفرجهالشریف نبود آن روز، منظور این بود که آن شخصی از آل محمد که بناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتی که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود.
کار پنهانی و تشکیلاتی بهطور معمول در صورتیکه با اصول درست پنهانکاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی میماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد. به همین جهت است که اکنون بسیاری از ریزهکاریها و حتی فرمانهای خصوصی و تماسهای محرمانهی سران بنیعباس با پیروان افراد تشکیلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاریخ ثبت است و همه از آن آگاهند.
بیگمان اگر نهضت علوی نیز به ثمر میرسید و قدرت و حکومت در اختیار امامان شیعه یا عناصر برگزیدهی آنان در میآمد، ما امروز از همهی رازهای سربهمهر دعوت علوی و تشکیلات همهجاگسترده و بسیار محرمانهی آن مطلع میبودیم.
تنها راهی که میتواند ما را با خط کلی زندگی امام آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابهلای این ابهامها یافته، به کمک آنچه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت میشناسیم، خطوط اصلی زندگینامهی امام را ترسیم کنیم و آنگاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قرائن و دلایل پراکندهی تاریخی و نیز قرائنی بهجز تاریخ بمانیم.
نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق علیهالسلام بدین شرح است:
1. تبیین وتبلیغ مسألهی امامت.
2. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوهی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی.
3. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک–سیاسی.
* تبیین وتبلیغ مسألهی امامت
امام صادق علیهالسلام نیز مانند دیگر امامان شیعه، محور برجستهی دعوتش را موضوع «امامت» تشکیل میداده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک، روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق علیهالسلام به روشنی و با صراحت تمام نقل میکند. امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحلهای از مبارزه میدیده است که میبایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی نماید؛ و قاعدتاً این عمل فقط هنگامی صورت میگیرد که همهی مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته، آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در قشر وسیعی پدید آمده، آمادگیهای بالقوه در همهجا احساس شده، زمینههای ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد گردیده، لزوم حکومت حق و عدل برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزهای نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، کاری عجولانه و بیفایده خواهد بود.
نکتهی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمیکند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکند و در حقیقت سلسلهی امامت اهلبیت علیهمالسلام را متصل و جداییناپذیر مطرح میسازد. این عمل با توجه به اینکه تفکر شیعی، همهی زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را «طاغوت» بهشمار میآورده، میتواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان بهزمانهای گذشته نیز باشد. در واقع امام صادق علیهالسلام با این بیان، امامت خود را یک نتیجهی قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، میشمارد و آن را از حالت بیسابقه و بیریشه و پایه بودن؛ بیرون میآورد و سلسلهی خود را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر بزرگوار صلیاللهعلیهوآله متصل میکند.
روایت «عمروبنابیالمقدام» منظرهی شگفتآوری را ترسیم میکند: روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گردآمدهاند و نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلماننشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه، جمع شدهاند. یک کلمه حرف بهجا در اینجا میتواند کار گستردهترین شبکهی وسایل ارتباطجمعی را در آن زمان بکند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پیامی دارد. میگوید: دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی که باید در همهجا و در همهی گوشها طنین بیافکند و بهوسیلهی شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود- پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد. این پیام با این عبارات ادا میشد: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ الْحُسَیْنُ(ع)- ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) ثُمَّ . . . »1
حدیث دیگر از ابیالصباحکنانی است که در آن، امام صادق علیهالسلام خود و دیگر امامان شیعه را چنین توصیف میکند: «ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختیار ماست».
صفوالمال، اموال گزیدهای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دستهای مستحق را از آن بریده بودند و هنگامیکه این اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج میشود، مانند دیگر غنایم تقسیم نمیشود تا در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامی سپرده میشود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده میکند. امام در این روایت، خود را اختیاردار صفوالمال و نیز انفال - که آن نیز مربوط به امام است - معرفی میکند و با این بیان، به روشنی میرساند که امروز حاکم جامعهی اسلامی اوست و این همه باید به دست او و در اختیار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به کار رود.
امام در حدیثی دیگر، امامان گذشته را یکیک نام میبرد و به امامت آنان و اینکه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمی است، شهادت میدهد و چون به نام خود میرسد، سکوت میکند. شنوندگان سخن امام به خوبی میدانند که پس از امام باقر علیهالسلام میراث علم و حکومت در اختیار امام صادق علیهالسلام است. و بدین ترتیب، هم حق فرمانروایی خود را مطرح میسازد و هم با لحن استدلالگونه، ارتباط و اتصال خود را به نیای والامقامش علیبنابیطالب علیهالسلام بیان میکند. در ابواب «کتاب الحجه» از کافی و نیز در جلد 47 بحارالانوار از اینگونه حدیث که به صراحت یا به کنایه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان میتوان یافت.
مدرک قاطع دیگر، شواهدی است که از شبکهی گستردهی تبلیغاتی امام در سراسر کشور اسلامی یاد میکند و بودن چنین شبکهای را مسلم میسازد. این شواهد، چندان فراوان و مدلل است که اگر حتی یک حدیث صریح هم وجود نمیداشت، خدشهای بر حتمیت موضوع وارد نمیآمد. مطالعهگر زندگینامهی مدون ائمه علیهمالسلام از خود میپرسد: آیا امامان شیعه در اواخر دوران بنیامیه، داعیان و مبلغانی در اطراف و اکناف کشور اسلامی نداشتند که امامت آنان را تبلیغ کنند و از مردم قول اطاعت و حمایت برای آنان بگیرند؟ پس در این صورت، نشانههای این پیوستگی تشکیلاتی که در ارتباطات مالی و فکری میان ائمه و شیعه به وضوح دیده میشود، چگونه قابل توجیه است؟ این حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدینه؟ این همه پرسش از مسائل دینی؟ این دعوت همهجاگستر به تشیع؟ و آنگاه این وجهه و محبوبیت بینظیر آلعلی علیهالسلام در بخشهای مهمی از کشور اسلامی؟ و این خیل انبوه محدثان و راویان خراسانی و سیستانی و کوفی و بصری و یمانی و مصری در گرد امام؟ کدام دست مقتدر، این همه را به وجود آورده بود؟ آیا میتوان تصادف یا پیشامدهای خودبهخودی را عامل این پدیدههای متناسب و مرتبط به هم دانست؟
با این همه تبلیغات مخالف که از طرف بلندگوهای رژیم خلافت اموی بیاستثناء در همهجا انجام میگرفت و حتی نام علیبنابیطالب علیهالسلام به عنوان محکومترین چهرهی اسلام، در منابر و خطابهها یاد میشد، آیا بدون وجود یک شبکهی تبلیغاتی قوی ممکن است آلعلی علیهالسلام در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که کسانی محض دیدار و استفاده از آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان، راههای دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؛ دانش دین را که بنا بر عقیدهی شیعه، همچون سیاست و حکومت است، از آنان فراگیرند و در موارد متعددی بیصبرانه اقدام به جنبش نظامی -و به زبان روایات، قیام و خروج- را ازآنان بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه علیهمالسلام بود، درخواست قیام نظامی چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ ممکن است سؤال شود اگر بهراستی چنین شبکهی تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی ازآن نقل نشده است؟ پاسخ بهطور خلاصه آن است که دلیل این بینشانی را نخست در پایبندی وسواسآمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانهای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع میشد، و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که این معلول عواملی چند است. اگر بنیعباس نیز به قدرت نمیرسیدند، بیگمان تلاش و فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیتهای تبلیغاتی داشتند، در سینهها میماند و کسی از آن خبر نمییافت و در تاریخ نیز ثبت نمیشد.
* تبلیغ و بیان احکام دین و نیز تفسیر قرآن به شیوهی فقه و بینش شیعی
این نیز یک خط روشن در زندگی امام صادق علیهالسلام است. به شکلی متمایزتر و صریحتر و صحیحتر از آنچه در زندگی دیگر امامان میتوان دید؛ تا آنجا که فقه شیعه «فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا که همهی کسانی که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفتهاند، بر این سخن همداستان هستند که امام صادق علیهالسلام وسیعترین- یا یکی از وسیعترین- حوزههای علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است.
مقدمتاً باید دانست که دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همهی دستگاههای دیگر حکومت متفاوت است که این فقط یک تشکیلات سیاسی نیست؛ بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است. نام و لقب «خلیفه» برای حاکم اسلامی، نشاندهندهی همین حقیقت است که وی بیش از یک رهبر سیاسی است؛ جانشین پیامبر صلواتاللَّهعلیه است و پیامبر صلواتاللَّهعلیه، آورندهی یک دین و آموزندهی اخلاق و البته در عین حال حاکم و رهبر سیاسی است. پس خلیفه در اسلام، بهجز سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست.
با این آگاهی، بهوضوح میتوان دانست که فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق علیهالسلام فقط یک اختلاف عقیدهی دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل میکرد: نخست و مهمتر، اثبات بینصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از ادارهی امور فکری مردم و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در فقه رسمی که ناشی از مصلحتاندیشی فقها در بیان احکام فقهی و ملاحظهکاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.
امام صادق علیهالسلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر شیوهی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار میآمد، تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بعد مذهبیاش تهیدست میساخت.
نخستین حکمرانان بنیعباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سالها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آلعلی علیهالسلام گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چموخمهای کنار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانهی این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک میکردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیریهای رذالتآمیزش با امام صادق علیهالسلام مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفتوآمد و سؤال از آن حضرت منع کرد؛ تا آنجا که به نقل از «مفضلبنعمر» - چهرهی درخشان و معروف شیعی - هرگاه مسألهای در باب زناشویی و طلاق و امثال اینها برای کسی پیش میآمد، به آسانی نمیتوانست به پاسخ آن حضرت دست یابد.
* وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی
امام صادق علیهالسلام در اواخر دوران بنیامیه، شبکهی تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعهی امامت آلعلی علیهالسلام و تبیین درست مسألهی امامت بود، رهبری میکرد؛ شبکهای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی دربارهی مسألهی امامت عهدهدار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشکیلات پنهان در صحنهی زندگی سیاسی امام صادق علیهالسلام و نیز دیگر ائمه علیهمالسلام، از جمله مهمترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهولترین و ابهامآمیزترین فصول این زندگینامهی پرماجراست.
برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمیباید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی - فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد. انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یکی از یارانش چیزی پرسید، او بهکلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی کار مخفی است.
باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً سادهای بود که اگرچه نظر بینندهی عادی را جلب نمیکند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه علیهمالسلام نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه علیهمالسلام تقریباً مسلم میگردد.
توصیف امیرالمومنین (ع) در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی
زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب
توصیف امیرالمومنین (ع) در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی
به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، شناخت حضرت امیرالمومنین به معنای درک شب قدر است و این شناخت جز با مطالعه آثار و اندیشههای بزرگان و عالمان اسلامی محقق نخواهد شد، کتاب «جاودانه تاریخ» که شامل سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص ویژگیهای حضرت علی (ع) است میتواند درک تازهای از این شخصیت بزرگ عالم به ما بدهد.
سخنرانیهایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز داشتهاند، مجموعه با ارزشی است که به ابعاد مختلف شخصیت آن حضرت پرداخته و نکات دقیق و در عین حال مفید و جالبی را مطرح کردهاند که برای مشتاقان امیرالمومنین (ع) فرصتی را فراهم میآورد تا معرفت خویش را نسبت به آن امام بزرگ بیشتر کنند و با تأثیرپذیری از سیره علوی برای زندگی خویش برنامهریزی کنند.
در چهارده قرنی که از تولد حضرت علی (ع) میگذرد، همه نسلها احساس کردهاند که حضرت علی (ع) با آنها میزیسته و سخنانش برای زمان آنها بوده است و بلکه همه نسلها حضرت علی (ع) را متعلق به خود دانسته و تولد او را زودهنگام تصور کردهاند، و امروز که نوبت به نسل ما رسیده است، ما نیز چنین احساسی داریم و بلکه یقین داریم نسلهای بعدی حضرت علی (ع) را بهتر خواهند شناخت و تعلق خاطر بیشتری نسبت به وی احساس خواهند کرد.
امیرالمومنین (ع) یکی از معدود شخصیتهایی است که جهانی را به حیرت واداشته است، چهارده قرن است که متفکرین و نوابغ بشری در ابعاد شخصیت مولی حیرانند و هرچه در اقیانوس بیکران علوی فرو میروند و عمیقتر میشوند بر حیرتشان افزوده میشود.
برای آشنایی بیشتر و بهتر شخصیت امیرالمومنین (ع) به سراغ یکی از شاگردان مکتب وی رفتیم که عمری را در کنار بوستان علوی خوشه چینی کرده است و مطالعات وسیع و پردامنهای را در این زمینه داشته و در عین حال علم را با عمل توأم نموده و امروزه بحق پرچم عزت و عدالتطلبی آن شخصیت ممتاز را در دست گرفته است و پیشاپیش ملتی که عشق به علیبنابیطالب در وجود آنها ریشه دوانده است حرکت میکند تا به آرمانهای آن امام عزیز عمل بپوشانند و بعد از ۱۴۰۰ سال به ندای ایشان پاسخ مثبت بدهند.
سخنرانیهایی که رهبر انقلاب پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز داشتهاند، مجموعه با ارزشی است که به ابعاد مختلف شخصیت آن حضرت پرداخته و نکات دقیق و در عین حال مفید و جالبی را مطرح کردهاند که برای مشتاقان امیرالمومنین (ع) فرصتی را فراهم میآورد تا معرفت خویش را نسبت به آن امام بزرگ بیشتر کنند و با تأثیرپذیری از سیرهی علوی برای زندگی خویش برنامهریزی کنند.
بدون هیچ اغراقی مطالعات رهبر انقلاب پیرامون سیره و شخصیت امیرالمومنین (ع) اعجاببرانگیز بوده و تحلیلهای عالمانه و جامع ایشان از زندگی پرفراز و نشیب حضرت نشانگر دقتنظر و تأمل فراوان ایشان است.
«جاودانه تاریخ» عنوان کتابی است از مجموعه سخنرانیهای رهبر انقلاب از دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که در خطبههای نماز جمعه و یا در دیدارهایی که ایشان با مردم در ایام ولادت و شهادت امیرالمومنین (ع) داشتند، ایراد شده است که به همت حجتالاسلام محمدیان با عنوان «جاودانه تاریخ» جمعآوری شده است.
از نکات بسیار جالب این کتاب، این است که تکرار در مطالب رهبر انقلاب بسیار کم است. چرا که ایشان برای هر سخنرانی که پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) داشتند، به مطالب قبلی خویش مراجعه نموده و از تکرار آنها خودداری کردهاند و فراز جدیدی از زندگی و یا شخصیت آن حضرت مطرح نمودهاند. همین امر موجب شده است که امروز با گذشت ۲۷ سال مجموعهی نسبتا کاملی از بیانات رهبر انقلاب پیرامون امیرالمومنین (ع) در دست داشته باشیم.
کتاب «جاودانه تاریخ» به همت انتشارات موسسه انقلاب اسلامی وابسته به موسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی در بیست و شش فصل با توجه به تبیین ابعاد متعدد شخصیت حضرت علی (ع) در بیانات رهبر انقلاب تنظیم شده است.
فصل اول و دوم کتاب به نامتناهی بودن شخصیت حضرت و آوازهی عالمگیر ایشان اختصاص یافته است. در فصول سوم، چهارم و پنجم شرح احادیثی که از زبان پیامبراکرم، امام مجتبی و امام صادق (ع) در توصیف امام علی (ع) وارد شده، مورد استفاده قرار گرفته است.
در فصل ششم و هفتم با جامعیت و توازن شخصیتی حضرت آشنا میشویم و هر کدام از فصول هشتم تا بیستوسوم به شرح یکی از ویژگیهای بارز ایشان اختصاص دارد. ویژگیهایی همچون:
ایمان، اخلاص و تقوا، صبر و بصیرت، عبادت، فارغ بودن از خودخواهی، ایثار و انفاق، زهد، تسلیم بودن در برابر پیامبر (ص)، انتخاب سختترینها، جهاد و تلاشگری، عدالت، شجاعت، اصولگرایی و صلابت، قاطعیت در جنگهای داخلی، مراقبت از بیتالمال، یتیمنوازی و توجه به فقیران.
عنوان فصل بیستوچهارم کتاب، «امیرالمؤمنین (ع)؛ قدرتمندی مظلوم» است و در آن به مظلومیتهای ایشان با وجود قدرتمندی و جنگآوری حضرت، اشاره میشود.
«رابطه عاشقانهی ما با امیرالمؤمنین (ع)» موضوع فصل بیستوپنجم کتاب است که در آن، به دلدادگی ما به ایشان و لوازم این محبت پرداخته شده، و فصل آخر کتاب به بحث نیاز ما به الگویی همچون امام علی (ع) اختصاص یافته است.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیه کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس بگیرند یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
افول همه ابرقدرتها؛ نتیجه نهایی بعثت
زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب
افول همه ابرقدرتها؛ نتیجه نهایی بعثت
شرح نهجالبلاغه عنوان کتابی است که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی در سه جلد منتشر شده و شامل متن درسهای نهجالبلاغه حضرت آیتالله خامنهای است، «نبوتها در نهجالبلاغه» عنوان یکی از جلدهای این مجموعه است که مربوط به درسهای شرح نهجالبلاغه حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۹ میشود.
حضرت آیتالله خامنهای در این جلسات موضوع نبوت را براساس نهجالبلاغه شرح و تفسیر کردهاند. از خصوصیات این جلسات بحثهای عمیق اسلامی دربارهی تاریخ پیامبران و فلسفهی نبوتها است. ویژگی مهم دیگر آن، تطبیق مباحث با شرایط روز جامعهی ایران و جهان و تحلیل تفکرات اندیشمندان و پاسخگویی به شبهات است.
بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن عید مبعث، گزیدهای از مباحث جلد نبوتها در نهجالبلاغه از سلسله کتابهای شرح نهجالبلاغه حضرت آیتالله خامنهای را مرور میکند. در انتخاب گزیدهها سعی شده است اولاً مخاطب از رهگذر مطالعهی آن به مهمترین اصول اندیشهای حضرت آیتالله خامنهای درباره موضوع «نبوت و بعثت» دست پیدا کند و ثانیاً بخشی از درسهای نبوت ذکر شود که برای جامعه و حکومت اسلامی بیان کردهاند.
علاقمندان برای تهیهی کتاب به سایت انتشارات انقلاب اسلامی مراجعه نمایند.
زمینه ظهور نبوتها در تاریخ
۱) زمانی که انسانها فرمانهای الهی را دگرگونه کرده بودند
سؤال این است که زمینهى اجتماعى و فکرى و اقتصادىِ ظهور نبوّتها چیست. در خطبهى اوّل به دو مناسبت در این زمینه بحث شده... لَمّا بَدَّلَ اَکثَرُ خَلقِهِ عَهدَ اللّهِ اِلَیهم فَجَهِلوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذوا الاَندادَ مَعَهُ وَ اجتالَتهُمُ الشَّیاطینُ عَن مَعرِفَتِهِ وَ اقتَطَعَتهُم عَن عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَه،(۱) «زمانى که انبیا در آن زمان ظهور میکردند آن زمانى بود که بیشترین آفریدگان خدا فرمانى را که وى به انسانها سپرده است دگرگونه کردند، پس حقّ خدا را ندانستند و رقیبانى را با او پذیرفتند و شیطانها آنان را از شناخت او بازداشته و از عبودیّت او برگردانده بودند، در چنین دورانى بود که خدا پیامبرانش را در میان آنان برانگیخت». این زمینهى ظهور پیامبران است در یک بیان از بیانهاى مولا.
اوّلاً بیشترین آفریدگان خدا در این زمان فرمانى را که خدا به انسان سپرده دگرگونه کردند... انسانها فرمانى را که خدا به آنها سپرده و آنها را موظّف به انجام آن فرمان کرده، دگرگونه کردند؛ خدا فرمان داده بود که از شیطانها، از بتها، از رقباى پندارى خدا، یعنى خداوندان زر و زور و خدای گوناگون در جامعه، به هر نحو و با هر عنوان اطاعت نشود امّا انسانها این فرمان را دگرگونه کرده بودند؛ بعضى بتها را عبادت میکردند و بعضى هم خود را بت کرده و بر انسانهاى دیگر تحمیل کرده بودند. پس خصوصیّت بارز آن دوران ــ روزگارى که نبوّتها در آن ظهور میکنند ــ این است که بیشترین انسانها فرمان الهى را، یعنى لزوم عبودیّت انحصارىِ اللّه را دگرگونه میکنند و این نتایج بر این دگرگونه کردن بار میشود: پس حقّ خدا را ندانستند و رقیبانى را با او پذیرفتند و شیطانها آنها را از شناخت او بازداشته و از عبودیّت او برگردانده بودند. در این دوران، خدا نبوّتها را و بعثتها را در جامعه به وجود میآورَد.(۲)
۲) زمانی که مردم فرقههای جداجدا و دارای هوسهای پراکنده بودند
در خطبهى اوّل در جاى دیگر منتها به مناسبت ظهور پیغمبر اسلام و نه به طور مطلق ظهور همهى پیامبران، این کلمات ذکر شده... وَ اَهلُ الاَرضِ یَومَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ اَهواءٌ مُنتَشِرَةٌ وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَینَ مُشَبِّهٍ لِلّهِ بِخَلقِهِ اَو مُلحِدٍ فى اِسمِهِ اَو مُشیرٍ اِلىٰ غَیرِه؛(۳) ترجمه: مردمِ روى زمین در آن هنگام فرقههاى جداجدا، داراى هوسهاى پراکنده و شیوههاى گوناگون بودند؛ کسانى خدا را به آفریدگانش همانند میکردند و کسانى در نام او فرومانده و به او نرسیده بودند و کسان دیگرى به حقیقتى جز او اشاره میکردند.
مردمِ روى زمین در آن هنگام که پیامبر ظهور میکند فرقههاى جداجدا بودند، یعنى یک اندیشهى همهگیرِ همهگستر بر ذهنها حاکم نبود و این نشانهى عدم وجود یک فرهنگ راقى و قابل پذیرش است، و یا نشانهى جداییها و اختلافهاى فراوان میان انسانها است که خود این از نشانههاى جهالت است.
داراى هوسهاى پراکنده [بودند]؛ هوسهاى پراکنده به دو معنا میتواند باشد: معناى سادهتر اینکه انسانها در هر بخشى از بخشهاى جامعه یا در هر بخشى از بخشهاى روى زمین داراى خواستها و جهتگیریهاى ویژهى خودشان بودند؛ کسانى در این گوشه یا در این طبقه یا در این قشر یا در این صنف به چیزى شوق میورزیدند و کسانى در قشر و طبقه و صنف و شغل دیگر به چیز دیگر؛ آرمانهاى مشترکى در جامعه وجود نداشت، که این هم نشانهى انحطاط یک جامعه است.
معناى دوّمى که براى این جمله ــ هوسهاى پراکنده ــ میشود فرض کرد، این است که هوسها در سطح زندگى مردم پراکنده شده بود؛ یعنى وقتى شما نگاه میکردید، در سراسر عالَم چند قطب و چند قدرت بیشتر وجود نداشت... هر جا هر طاغوتى در رأس یک جامعهاى قرار داشت... بنابراین هوس یک انسان در بخش عظیمى از جامعهى بشریّت و خانوادهى بشریّت مشاهده میشد و محسوس و ملموس بود؛ دنیا در یک چنین وضعى بود.(۴)
درس امروز: در دنیای امروز بعثتهایی دیگر امکانپذیر است
اگر شما میبینید در دنیا این نشانهها [نشانههای بعثت] وجود دارد، کشف کنید که بعثتهایى در سراسر دنیا امکانپذیر است و معناى آن حرفى که ما بارها و بارها فریاد زدیم که در آستانهى افول قدرتهاى بزرگ جهانى قرار داریم این است. و این چرا ممکن نیست؟ بله، ممکن است و این را باور کنید و من با همهى دل و با همهى وجود باورم است که دنیا ــ نه ایران ــ وارد مرحلهى جدیدى شده با انقلاب شما؛ مسئله [فقط] مسئلهى تغییر حکومت ایران نیست، مسئله این است که دنیا با این انقلاب اصلاً وارد شد در یک دوران جدید، دوران پوزخند زدن به قدرتهاى بزرگ، زُلزُل به چشم قدرتمداران جهانى نگاه کردن و آنها را به بازى نگرفتن؛ و ملّتهاى ضعیف و دولتهاى علیالظّاهر کوچک مانند حیوان ضعیفى [شدهاند] که میرود روى پشت فیل و گوش فیل را میجود و آن حیوان عظیمالجثّه با آن هیکلش نه گردن دارد که برگردد، نه میتواند با آن کارى بکند، مجبور است خودش را بغلتاند شاید این حیوان هم که به گوشش مثل کنه چسبیده، زیر بدن آن له بشود، امّا احتمال خُرد و خمیر شدن خودش در این بازى بیشتر است.(۵)
پنج وظیفه پیامبران نسبت به انسانها
در اینجا اگر صحبت از مأموریّتها و مسئولیّتهاى پیغمبر در رابطه با انسان را [به میان] میآوریم، یعنى آن تحوّلى که نبی باید در انسان به وجود بیاورد؛ چون ایجاد یک جامعهى قسط و عدل و جامعهى توحیدى، بى ابزار انسانى ممکن نیست و یک انقلاب اجتماعى هرگز نمیتواند جدا از یک انقلاب انسانى و درونى باشد.(۶)
۱) از مردم بخواهند در برابر غیرخدا تسلیم نباشند
«لِیَستَأدوهُم مِیثاقَ فِطرَتِه»؛ گویا این جور فرض میشود در کلّ معارف اسلامى و قرآنى که میان انسان و خدا یک معاهدهاى، یک قراردادى وجود دارد و انسان بایستى این قرارداد را مورد عمل قرار بدهد؛ همچنان که خدا هم بر خود فرض و حتم کرده که بر طبق این قرارداد عمل کند. کلمهى عهد خدا یا میثاق، در قرآن و در نهجالبلاغه و در حدیث، بارها تکرار شده؛ این معاهدهى میان خدا و انسان چیست و به چه معنا است؟ یعنى چطور؟ آیا خدا و انسان سر یک میز نشستهاند با هم قرارداد بستهاند؟ من در دو جملهى کوتاه اشاره میکنم؛ اوّل خود اصل این قرارداد چیست؟ اصل قرارداد این است که انسانها در مقابل پروردگار متعهّدند که غیر خدا را عبودیّت نکنند؛ این تعهّد انسان در مقابل خدا است. عبودیّت غیر خدا یعنى تسلیم در مقابل غیر خدا؛ چه تسلیم ذهنى و چه تسلیم جوارحى، چه تسلیم از لحاظ اعتقاد و فکر و ذهن و دل و چه تسلیم از لحاظ عمل و از لحاظ جسم؛ و انسانها موظّفند که این تسلیم را در مقابل غیر خدا نداشته باشند.(۷)
درس امروز: مقررات جامعه باید براساس فطرت انسان باشد
وقتى یک جامعهاى بر خلاف مقرّرات اسلامى طرحریزى میشود و پایهریزى میشود، این جامعه بر خلاف فطرت انسان و بر خلاف فطرت جهان حرکت کرده و ساخته شده. پیغمبرها میآیند تا به انسانها بگویند که بایستى شما این میثاق فطرت را، یعنى این پیمانى را که با خدا بستید و این پیمان از درون فطرت شما میجوشد و به معناى برابر کردن و هماهنگ و همسان کردن عملکرد و حرکت اختیارى شما با ساخت جهان و ساخت انسان است، عمل کنید و بر طبق این پیمان، این پیمان را اداء کنید، بر طبق این پیمان عمل کنید.(۸)
۲) نعمت فراموش شده خدا را به یاد مردم بیاورند
«وَ یُذَکِّروهُم مَنسىّ نِعمَتِه»؛ و به یاد بیاورند فراموششدهى نعمت خدا را؛ یعنى نعمتهاى فراموششدهى خدا را به یاد انسان بیاورد. انسان خیلى از نعمتهاى خدا را فراموش میکند؛ از جملهى نعمتهایى که انسان فراموش میکند و مهمترین آنها، نعمت خود انسان و آن مَن انسانى او است؛ و این پایه و محور همهى نعمتهاى خدا است، که در قرآن میخوانیم: « نَسُوا اللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛(۹) دربارهى کفّار صحبت شده، گفته میشود که « نَسُوا اللّٰهَ»؛ آنها فراموش کردند خدا را؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که «فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ خدا هم آنها را به خودفراموشى دچار کرد؛ خود آنها و مَن آنها را از یاد آنها برد؛ این محور همهی [نعمتها] است. این «من» که از یاد میرود چیست؟ چه چیزى در انسان هست که در جامعهى جاهلى از یاد انسان میرود و پیغمبرها میآیند انسان را به یاد آن من بیندازند؟ منِ انسانى، آن نعمت فراموششدهى بزرگ، اگرچه یک چیز بیشتر نیست امّا فراموش شدن آن، آثار و نمودارهاى گوناگونى دارد.(۱۰)
درس امروز: هر چیزی در جامعه غفلتآور باشد مخالف مبانی بعثت است
یقیناً شما در همهى نمودارهاى جامعهى اسلامى، از تعلیم و تربیتش، از اقتصادش، از حکومتش، از شکل رابطههاى انسانى و غیره، نمیتوانید هیچ چیز پیدا کنید و نباید چیزى وجود داشته باشد که با اینها منافات داشته باشد و زمینهساز اینها نباشد. اگر در جامعهى اسلامى چیزى مثلاً پیدا کردید که به جاى یُذَکِّروهُم ــ یعنى به یاد آوردن ــ به جاى یادآور بودن، غفلتآور باشد، این بر خلاف حکمت بعثت پیغمبران است. پس هیچ پدیده و نمودار غفلتآور، در کلّ جامعهى اسلامى نباید وجود داشته باشد چون بر خلاف مبنا، بر خلاف خطّ اصلى بعثت پیغمبران است.(۱۱)
۳) پیام خدا را به مردم برسانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ»؛ با رسانیدن پیام، حجّت را بر آنها تمام بکند. ببینید، رساندن پیام، وسیله و کلید اصلى همهى فعّالیّتهاى پیغمبر است. اگر فرض کنید که پیغمبر با همهى این خصوصیّات، خودش را ملزم به تبلیغ نداند، هیچ یک از وظایف او گزارده نمیشود؛ لذا گفتیم که دو محور اصلى نبوّت، اوّل این است که بر مبناى وحى کار کند، دوّم اینکه تبلیغ کند؛ یعنى وحى را احتکار نکند پیش خودش، نگه ندارد، حرف را بگوید.(۱۲)
درس امروز: اگر رساندن حکم خدا در جامعه انجام نشود، هدف بعثت تأمین نشده است
اگر چنانچه پیغمبر این یک وظیفه را انجام ندهد، یعنى تبلیغ نکند، همهى کارها لَنگ است و آن وقت جامعهى اسلامى هم [لنگ میماند]؛ این را هم فراموش نکنید؛ مدام من مثل ترجیعبند این را تکرار میکنم براى اینکه چیز مهمّى است؛ در جامعهى اسلامى همهى این چند کارى که اینجا نوشته شده بایستى در مقرّرات، در قوانین، در کلّ نظام تأمین بشود؛ یعنى بایستى کلّ نظام و مقرّرات جامعهى اسلامى جورى باشد که هدفِ تبلیغ، لنگ نماند. پس ما اگر حکومتى، جامعهاى، نظامى داشتیم که در آن تبلیغ، یعنى رساندن پیام خدا، لنگ و متوقّف ماند، باید کشف کنیم که این نظام و جامعه اسلامى نیست؛ و آن جامعه و نظامى اسلامى است که در او هدف تبلیغ ــ یا بگوییم وسیلهى تبلیغ که دقیقتر است ــ تأمین شده باشد.(۱۳)
۴) گنجینههاى پنهان اندیشهها را در انسانها بشورانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ و بشورانند براى آنان، دفائن و گنجینههاى اندیشهها را؛ یا به این عبارت که نوشتهایم: و گنجینههاى پنهان اندیشهها را در آنان بشورانند؛ این هم یکى دیگر از هدفهاى پیغمبر است که گنجینههاى پنهان اندیشه را در انسانها برمىشوراند؛ این گنجینهها اوّلاً چیست؟ همین قدرت تعقّل و اندیشمندى و تجزیهتحلیلى که در انسان هست؛ که گفتیم یکى از خصوصیّات انسان چیست؟ آن حالت اندیشمندى او است؛ این خصلت انسان است، در همهى انسانها هم هست؛ هیچ انسانى را شما پیدا نمیکنید که در طبیعت و در سرشت ذاتیاش قدرت اندیشمندى نباشد؛ انسان یعنى این.(۱۴)
درس امروز: جامعه اسلامی باید به اندیشیدن انسانها کمک کند
ساخت جامعهی اسلامی باید آن چنان باشد که همهى پدیدهها و نمودارها انسان را به شکفتن اندیشه کمک کند، انسان را از رکود بیرون بیاورد، کمک کند که انسان بیندیشد و کار کند.(۱۵)
۵) نشانههای قدرت خداوند را به مردم ارائه دهند
بالاخره آخرین جمله، وَ یُروهُم آیاتِ المَقدِرَة؛ و به آنها بنمایاند نشانههاى قدرت خدا را که البتّه مضمون این جمله بخشى از مضمون جملهى قبل است که شرح دادم؛ یعنى پیغمبرها به انسانها آثار قدرت خدا را ارائه میدادند و نشان میدادند و به آنها میفهماندند که قدرت الهى در کجاها متجلّى است... پیغمبران میخواهند آیات قدرت خدا را نشان بدهند؛ چرا؟ براى اینکه انسانها را به اندیشیدن وادار کنند دیگر؛ یک نمونههایى را انبیا انتخاب میکنند که این نمونهها براى همهى انسانها به طور برابر وجود دارد، مخصوص جمعى دون جمعى نیست و مردمى دون مردمى نیست؛ وقتى میخواهند مردم را به اندیشیدن وادار کنند، نشانههاى قدرت خدا را که انتخاب میکنند، آن نشانههایى را انتخاب میکنند که انسان بیابانگَرد و روستایى و بدوى و دور از تمدّن و فرهنگ هم دقیقاً بتواند این نمونهها را که وسیلهى اندیشیدن و فکر کردن است داشته باشد؛ مردم را به این گونه موضوعات متوجّه میکنند؛ نه حالا دقیقاً صددرصد فقط به اینها و نه غیر [بلکه] به این گونه موضوعات طبیعى؛ مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفوع؛ از سقفى که بر فراز آنها برافراشته شده است، وَ مِهادٍ تَحتَهُم مَوضوع؛ و بسترى که در زیر پاى آنان افکنده شده است؛ وَ مَعایِشَ تُحییهِم؛ و وسیلههاى زندگى که آنان را زنده میدارد؛ مثلاً خوراک و معیشتها که یک وسیلهى زندگى است که انسان را زنده میدارد؛ وَ آجالٍ تُفنیهِم؛ و اجلهایى که آنان را از بین میبرد؛ وَ اَوصابٍ تُهرِمُهُم؛ و دردهایى که آنان را پیر میکند؛ وَ اَحداثٍ تَتابَعُ علیهِم؛(۱۶) و حوادثى که پیدرپى بر آنان وارد میآید.(۱۷)
هدف بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)
اِلى اَن بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللّه (صلّىاللّهعلیهوآله). این جریان پیامبرى و سلسلهى نبوّتها راه خودش را طى کرد و یکى پس از دیگرى بار را به همدیگر دادند تا نوبت به پیغمبر خاتم رسید و خدا مبعوث کرد محمّد رسولاللّه (صلّى اللّه علیه و آله) را «لِاِنجازِ عِدَتِهِ وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه»؛ دو جمله به عنوان فلسفهى بعثتِ پیغمبر خاتم ذکر شده: اوّل «لِاِنجازِ عِدَتِه»، براى اینکه خدا وعدهى خودش را محقّق کند؛ این یکى؛ و دوّم «اِتمامِ نُبُوَّتِه»؛ نبوّت را کامل کند، تمام کند؛ و هر دوى اینها قابل بحث و فهمیدن است.(۱۸)
تحقق بخشیدن به وعده الهی مبنی بر غلبه دین اسلام
اوّل «لِاِنجازِ عِدَتِهِ»؛ گویا خدا یک وعدهاى داده که این وعده با آمدن پیغمبر محقّق میشود، به این وعده عمل میشود، وعده منجّز و حتمى میشود. آیه این چنین است: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ، هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ.(۱۹) وعدهى الهى این است که جریان نبوّت بر همهى جریانهاى فکرى و تجربههاى اجتماعىِ بشر، فائق و غالب میشود؛ البتّه نه به این معنا که در زمان خود پیغمبر حتماً لازم بود که همهى جریانهاى فکرى، تحت تأثیر نبوّت اسلام و رسالت اسلام قرار بگیرند؛ ممکن بود قرار بگیرند، ممکن بود نگیرند؛ کما اینکه در واقعیّت تاریخى نگرفتند؛ یعنى پیغمبر آن قدر فرصت پیدا نکرد. و باز نه به این معنا که در درازمدّت، دین پیغمبر بایستى بر همهى ادیان، بر همهى ملّیّتها، ملّتها و مکتبها پیروز بشود، به معنای پیروزی ظاهری و غلبه؛ این هم نیست؛ البتّه این کار میشود و شده و در طول تاریخ از تاریخ اسلام بارها شده که حکومت اسلامى عالمگیر شده امّا آیه این را نمیخواهد بگوید و ظهور حق به این معنا نیست. براى ظهور حق یک معناى ظریفترى هست.(۲۰)
بنابراین پیغمبر اسلام با پُر کردن پیمانهى فرهنگ نبوّتها و با ارائه دادن همهى آنچه در آگاهى و اندیشهى الهى براى بشر وجود دارد ــ که همه چیز را پیغمبر گفته ــ و با ارائه دادن آخرین حقیقتهاى موجود در فرهنگ نبوّتها، بر همهى اندیشهها و راههایى که از مغز بشر ممکن بود تراوش کند، فائق آمد و پیروز شد؛ پس «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ معناى ظهور و غلبهى پیامبر بر همهى دینها این است... خب این وعدهى الهى است؛ این وعده کِى عملى میشد؟ وقتى آن آخرین پیغمبر بیاید. مادامى که آن آخرین پیغمبر نیامده، این وعده عملى نمیشود. پس خدا آخرین پیامبر را فرستاد «لِاِنجازِ عِدَتِه»؛ «عِدَة» یعنى وعده؛ تا وعدهاش را منجّز کند، یعنى حتمى کند.(۲۱)
به پایان رساندن نبوت و توانا شدن انسانها در شناخت راههای نو
وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه؛ و نبوّت را تمام کند، یعنى کامل کند. البتّه کامل کردن نبوّت، تفسیرى بر همان جملهى قبلى میتواند باشد که هست، امّا در حقیقت گویا آن خطّى که طبق آن خط، انسان مستقیماً با خدا ارتباط پیدا میکند ــ یعنى به وسیلهى وحى ــ یک دورانى دارد؛ از آنجا به بعد، انسان ارتباط مستقیم با خدا [به شکل وحی] لازم ندارد، لازم نیست وحى بیاید، لازم نیست آیهى الهى نازل بشود و جبرئیل بیاید؛ از همهى آنچه گذشته، انسان میتواند راههاى نو را بشناسد؛ یعنى به شناختهاى جدیدى پى ببرد و راه زندگى را خودش از آنچه آنها گفتهاند استنباط و استخراج کند و درک کند. و آخرین نقطهى پایانىِ نبوّت که البتّه نقطهى اوج نبوّتها نیز هست، عبارت است از آخرین پیغمبر که پیغمبر خاتم است. بنابراین خدا پیغمبر را مبعوث کرد «لِاِنجازِ عِدَتِهِ وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه»؛ تا وعدهاش را محقّق کند و نبوّت را به پایان برساند، یعنى به کمال برساند؛ تمام، یعنى کامل شدن. تا اینکه خداى سبحان محمّد پیامبر خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) را مبعوث کرد.(۲۲)
پینوشت:
۱) نهجالبلاغه، خطبهی ۱
۲) شرح نهجالبلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹) آیتالله العظمی خامنهای، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، ص۶۷
۳) نهجالبلاغه، خطبهی ۱
۴) شرح نهجالبلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۷۰و۷۱
۵) همان، ص۸۲
۶) همان، ص۱۵۰
۷) همان، ص۱۵۵
۸) همان، ص۱۵۸
۹) سورهی حشر، بخشی از آیهی ۱۹
۱۰) شرح نهجالبلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۱۵۸و۱۵۹
۱۱) همان، ص۱۵۲
۱۲) همان، ص۱۶۱
۱۳) همان، ص۱۶۲
۱۴) همان، ص۱۶۳
۱۵) همان، ص۱۶۶
۱۶) نهجالبلاغه، خطبهى ۱
۱۷) شرح نهجالبلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۱۶۶و۱۶۷
۱۸) همان، ص۲۰۳
۱۹) سورهی صف، آیهی ۸ و بخشی از آیهی ۹؛ «مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا -گر چه کافران را ناخوش اُفتد- نور خود را کامل خواهد گردانید. او است کسى که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد تا آن را بر هر چه دین است فائق گرداند ...»
۲۰) شرح نهجالبلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۲۰۳و۲۰۴
۲۱) همان، ص۲۰۶
۲۲) همان، ص۲۰۶و۲۰۷
مثل امیرالمؤمنین علیهالسلام
زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب
مثل امیرالمؤمنین علیهالسلام
حضرت آیتالله خامنهای:«بی بی زینب کبری سلامالله علیها در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبهی شگفت آور را ایراد کرد؛ لفظ مثل پولاد محکم، معنا مثل آب روان تا اعماق جانها مینشیند. در آنچنان وضعیتی زینب کبری سلامالله علیها مثل خود امیرالمؤمنین علیهالسلام حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را.» ۹۲/۰۸/۲۹
«ریحانه»؛ بخش زن و خانواده پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، لوح «مثل امیرالمؤمنین علیهالسلام» را منتشر میکند.
کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت
کتابخانه اسلامی سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع تربیت ازدیدگاه اسلام حکایت خوبان داستان های صوتی درمسیر بهشت
کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت
مرور و بررسی کتاب زیبای «سه دقیقه در قیامت» توسط حجت الاسلام امینی خواه
این کتاب روایت جانباز مدافع حرمی است که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند.
جلسه ۱ جلسه ۲ جلسه ۳ جلسه ۴ جلسه ۵ جلسه ۶ جلسه ۷ جلسه ۸ جلسه ۹ جلسه ۱۰ |
جلسه ۱۱ جلسه ۱۲ جلسه ۱۳ جلسه ۱۴ جلسه ۱۵ جلسه ۱۶ جلسه ۱۷ جلسه ۱۸ جلسه ۱۹ جلسه ۲۰ |
جلسه ۲۱ جلسه ۲۲ جلسه ۲۳ جلسه ۲۴ جلسه ۲۵ جلسه ۲۶ جلسه ۲۷ جلسه ۲۸ جلسه ۲۹ جلسه ۳۰ |
دانلود تمامی جلسات بعد از اتمام سخنرانی ها بارگزاری خواهد شد |
جهت دانلود فایل های سخنرانی، پس از ورود به صفحه مربوطه، بر روی آیکون دانلود (در پایین توضیحات) کلیک نمایید.
منبع :سایت روشنگری
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه اسلامی (۸۶)
- بانک تصاویر (۲۴۸)
- علمای دین (۱۰۳)
- قرآن وحدیث (۹۸)
- حجاب (۳۶۴)
- احکام (۸۳)
- نرم افزارهای مذهبی (۴۴)
- بازی های مذهبی (۲)
- قرآن (۲)
- بانک فیلم (۴۱۴)
- سبک زندگی اسلامی (۴۸۴)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۱۶۱)
- پرسش وپاسخ (۶۹)
- زندگی به سبک شهدا (۱۹۹)
- من حضرت محمد (صلی الله علیه و آل (۱۴)
- خاطرات مدرسه (۱۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت ع (۲۳۶)
- معروف نیوز (۸۶۱)
- رهبری انقلاب (۸۱۷)
- استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب (۳۵)
- نماز (۳۱)
- بشقاب های توخالی (۲۹)
- فضای مجازی (۳۴)
- تربیت ازدیدگاه اسلام (۶۶)
- نرم افزاراندرویدی (۱۲)
- قرآن (۲)
- ویژه نامه مذهبی (۱۶۲)
- ماه مبارک رمضان (۳۲)
- ماه محرم (۲۶)
- ماه شعبان (۱۲)
- ماه صفر (۸)
- ماه رجب (۹)
- ماه ذی الحجه (۳)
- بسیج (۲۸)
- بانک صوت (۱۰۰)
- سخن نگاشت (۴۱)
- محرم وامام حسین ع (۱۰۵)
- حاج محمودکریمی (۲۷)
- حاج منصورارضی (۱۴)
- نزار قطری (۲)
- دهه فاطمیه (۶۲)
- آموزش (۱۵)
- معرفی سایت های مذهبی (۸)
- سبک زندگی غربی (۳۸)
- حکایت خوبان (۴۱)
- مدافعان حرم (۴۴)
- نیاک از نگاه دوربین (۸)
- داستان های صوتی (۱۰)
- درمسیر بهشت (۳)
- ازدواج (۲۲)
- دانستنی های حقوقی وقضایی (۲)
- گناه (۶)
- مجموعه دروس عرفان دروادی عمل (۲۲)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- رسالة الولایة (۲)
- لغت موران شیخ اشراق (۲)
- اسرارنماز (۴)
- اشارات بوعلی(نمط8) (۲)
- دهه فاطمیه (۱۰)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- نمآهنگ (۱۰۴)
- کودکانه (۷)
- سیاسی (۲۶)
- ماه مبارک رمضان (۸)
- غدیرخم (۶)
- حدیث (۲)
- معرفی سایت (۳)
- امام خمینی ره (۲۰)
- جنگ ودفاع مقدس (۴۰)
- شهیدسلیمانی (۲۱)
کلمات کلیدی
يادداشت ویژه
-
اسماعیل هنیه به شهادت رسید
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳اسماعیل هنیه به شهادت رسید
روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همین رابطه و در اطلاعیهای اعلام کرد: آقای دکتر اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و یکی از محافظان وی در اثر اصابت قرار گرفتن محل اقامت آنان در تهران به شهادت رسیدند.
متن اطلاعیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
با عرض تسلیت به ملت قهرمان فلسطین و امت اسلامی و رزمندگان جبهه مقاومت و ملت شریف ایران، بامداد امروز (چهارشنبه) محل اقامت جناب آقای دکتر اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی مقاومت اسلامی حماس ، در تهران مورد اصابت قرار گرفته و در پی این حادثه ایشان و یک نفر از محافظین وی به شهادت رسیدند.
علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد.
آخرين مطالب
-
-
خط حزبالله ۴۶۱ | ساز دشمن پسند دوقطبی سازی
دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ -
خاطرهی رهبر انقلاب از روز هفدهم شهریور پنجاه و هفت طرفداران امام را افراطی میخواندند
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | صد جوان امروز صد مدیر فردا
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | بر عمق هوش مصنوعی مسلط شوید
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
خط حزبالله ۴۶۰ | فضای مجازی؛ پنجمین قلمرو حکمرانی
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
امام خامنهای: خونخواهی هنیه را وظیفه خود میدانیم
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ -
شهید اسماعیل هنیه که بود؟
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ -
اسماعیل هنیه به شهادت رسید
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ -
خط حزبالله ۴۵۴ | چه کسی باید میداندار باشد؟
پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
بانک فیلم
-
نماهنگ | صد جوان امروز صد مدیر فردا
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | بر عمق هوش مصنوعی مسلط شوید
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ -
مقام معظم رهبری:اول افزایش مشارکت،بعدانتخاب خوب
يكشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ -
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر رئیسجمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پیام رهبر انقلاب در پی شهادت رئیسجمهور و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | ایران، ایران امام رضاست
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ | کربلای ری
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فرمانده معظم کل قوا: نیروهای مسلح چهرهای ستودنی از قدرت ملت ایران به نمایش گذاشتند
يكشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین (ع)
دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۳ -
-
گفتوگوی قرآنی رهبر انقلاب با دو دختر خردسال حافظ کل قرآن برنامه محفل
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای افتتاح
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای سحر
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ مناجات اگر چه در بدر کوچه ی خطا شده ام/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ عبدگنه کارت دلش بی قراره/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ یاخیرالناظرین/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ بی پناهم غرق آهم حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ با روی سیاه با گریه و آه/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
نرم افزارهای مذهبی موبایل
-
نرم افزار خواص بی خواص/محرم 1399
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ -
مسابقه فرهنگی بچه های عاشورا
شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ -
نرم افزارقرآنی کوثرتشنه کامان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ -
نرم افزارختم جزءسی قرآن مجید همراه با زندگینامه سرداران دفاع مقدس وشهدای نیاک
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ -
ویژه نامه شورعشق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
ویژه نامه خون خدا
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
نرم افزارتقویم سرداران دفاع مقدس1396
سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ -
نرم افزارتحت وب خط امام خمینی(ره)
يكشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ -
مجموعه چندرسانهای «عبد صالح
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ -
کلیدسعادت
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
ویژه نامه ماه مبارک رمضان (نرم افزارتحت وب)
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارادعیه های ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارصوتی تصویری دعای روزهای ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزار جامع راهیان نور رونمایی شد +لینک دانلود
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ -
بازی محرم ونامحرم(احکام ویژه پسران)
يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی زیارت عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی کاروان عشق 3 ( حاج محمودکریمی )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارکاروان عشق 2 ( ویژه محرم )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای تحت وب خون خدا(ویژه محرم)
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای غدیرخم
يكشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵