نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۲۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی درمکتب اهل بیت ع» ثبت شده است

۰

امیرالمؤمنین(ع) فرمود این ۵ کلمه را از من فرابگیرید؛

بانک فیلم زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

امیرالمؤمنین(ع) فرمود این ۵ کلمه را از من فرابگیرید؛

امیرالمؤمنین(ع) فرمود این ۵ کلمه را از من فرابگیرید؛

عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) اَنَّهُ قالَ: خُذوا عَنّی کَلِماتٍ‌ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّهُ وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَهُ وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّمَ وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَمُ وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه.(۱)

خُذوا عَنّی کَلِماتٍ‌ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود که این پنج کلمه را، این پنج مطلب را، از من فرا بگیرید؛ پنج کلمه‌ای که هر چه سِیر کنید در این دنیا، نخواهید توانست بهتر از این کلمات حکمت‌آمیز را پیدا کنید. تعبیر حضرت این است که «لَو رَکِبتُمُ المَطی»؛ «مطی» جمع «مطیّه» است؛ یعنی چهارپایان و مراکبِ آن روزِ دنیا؛ حالا شما بفرمایید هواپیما و اتومبیل. فَاَنضَیتُموها؛ یعنی فرسوده کنید؛ [یعنی اگر] آن قدر سواری بکشید از این شتر یا این اسب که از پا بیندازید او را؛ یعنی این قدر پیش بروید؛ راه بروید. خلاصه، کنایه از این معنا است که هر چه بگردید، نخواهید توانست مثل این کلمات را در حکمت پیدا کنید. این پنج کلمه [برای هر کس]  این است:

اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّه
[اوّل:] امیدی به غیر خدا نداشته باشد؛ پشت سر همه‌ی عوامل مادّی، اراده‌ی الهی را ببیند. گاهی همه‌ی وسایل مادّی هم فراهم است امّا نتیجه‌بخش نمیشود. همه‌ی این سلسله‌ی علل و معالیلی که در این عالَم طبیعت گذاشته شده است، قوامش و تأثیرش به اراده‌ی الهی است. این را آدم بفهمد و امید او به خدا باشد؛ امید او به این عوامل ظاهری، یعنی به این جسمهای بی‌روح و این کالبدهای بی‌جان نباشد. همه‌ی این علل و عوامل، بدون اراده‌ی الهی کالبدی هستند بی‌جان؛ جان آنها، روح آنها، حقیقت آنها عبارت است از اراده‌ی الهی. پس در همه چیز دنبال امید به خدا باشید؛ این، کار انسان را خیلی آسان و گوارا میکند.

وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَه
[دوّم:] از هیچ چیز هم جز گناهِ خود نترسد. این گناه، آثار دنیوی و اخروی دارد. وَ ما اَصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِ‌ما کَسَبَت اَیدیکُم؛(۲) این همان گناهان ما است، خطاهای ما است؛ ما هستیم که با سوء تدبیر خودمان، با سوء عمل خودمان، با تنبلی خودمان، با دخالت دادن هواهای نفْسانی خودمان، کارها را خراب میکنیم و میوه‌ی تلخ آن، کام ما را تلخ میکند. پس آنچه باید واقعاً از آن بترسیم، خطای خود ما، گناه خود ما، تخلّف خود ما است. این دوّمی موجب میشود که انسان مراقب باشد که در همه‌ی امور زندگی خطا نکند، مواظب باشد که درست بیندیشد، درست فکر کند، درست عمل کند و خواستها و هواها را در تصمیم‌گیری‌های گوناگون در زندگی خودش اثر ندهد. همین جور هم هست؛ در زندگی‌تان [اگر] نگاه کنید، خواهید دید همه چیز همین جور است.

وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّم
[سوّم:] شخصی که عالم است، خجالت نکشد از اینکه بیاموزد آن چیزی را که نمیداند. مرحوم کیوان سمیعی -مرد بافرهنگِ فرهیخته‌ای بود به قول امروز؛ مرحوم کیوان سمیعی چند سال پیش فوت کرد- میگفت مرحوم حاج آقا حسین قمی در سفری که از عتبات آمده بود برای زیارت و برمیگشت، آمد کرمانشاه -مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی مرجع تقلید بود آن وقت- یک مسئله‌ای در قبله محلّ اختلاف شد بین علما، مرحوم سردار کابلیِ معروف که اهل نجوم و این چیزها بود، آمد نشست برای حاج آقا حسین شرح داد؛ میگوید من در مجلس بودم، دیدم حاج آقا حسین وقتی فهمید که این مردِ واردی است، با اینکه سردار کابلی، هم سنّاً، هم رتبه‌ی علمی‌اش و رتبه‌ی حوزوی‌اش خیلی پایین‌تر از مرحوم حاج آقا حسین بود -البتّه او هم عالم بود، فاضل بود- حاج آقا حسین مثل یک شاگرد گفت شما فردا هم تشریف بیاورید؛ فردا هم آمد برایش شرح داد مسئله‌ای را در باب قبله و تبیین کرد برای او. شما عالم هستید، امّا این مطلب را وقتی نمیدانید، از اینکه بروید یاد بگیرید شرم نکنید. آنچه حالا انسان میخواهد یاد بگیرد و بنا دارد که یاد بگیرد، نگویید «من بروم یاد بگیرم با این شأن و با این مقام و با این شهرت؟» ببینید این دایره‌ی علم‌آموزی و گسترش علم تا کجاها همین طور گسترده میشود! تمام‌شدنی نیست یاد گرفتنِ انسان.

وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَم
[چهارم:] یک چیزی هم که از شما پرسیدند، وقتی نمیدانید، خجالت نکشید از اینکه بگویید: من نمیدانم، خدا میداند. حالا در این روایت دارد «اللهُ اَعلَمُ»؛ در یک روایت دیگر با یک سند دیگری همین مطلب نقل شده که دارد «اَن یَقولَ لا اَعلَم». آدم چیزی را که نمیداند، خجالت نکشد از اینکه بگوید من نمیدانم آن را؛ علم را با جهل مخلوط نکنید. الان خیلی‌ها از این کسانی که مدّعیانِ علم هستند در عرصه‌های مختلف ــ نه فقط عمامه‌ای‌ها؛ عمامه‌ای و غیر عمامه‌ای؛ دیگر حالا غیر عمامه‌ای‌ها شلوغ‌تر کرده‌اند تا عمامه‌ای‌ها ــ اینها وقتی یک چیزی را نمیدانند، ننگشان میکند که بگویند نمیدانیم، رشته‌ی ما نیست، کار ما نیست، بلد نیستیم، تحقیق نکرده‌ایم، درسش را نخوانده‌ایم؛ ننگشان میکند که این را بگویند؛ یک چیزی حتماً در جواب افاده میکنند، افاضه میکند، غلط؛ یعنی جهل را میریزند در عرصه و سفره‌ی علم، مخلوط میکنند، علم را خراب میکنند.

وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه
[پنجم:] همه چیزِ ایمان صبر است. صبر یعنی تحمّل کردن، استقامت کردن، پای فشردن در راه صحیح؛ به این میگویند صبر، که پشتوانه‌ی همه‌ی حرکتها و تلاشهای انسان هم صبر است.


۱) خصال، ج ۱، ص ۳۱۵؛ «على (علیه السّلام) فرمود: کلماتى از من فرا گیرید که اگر بر چهارپایان سوار شوید و در راه‌پیمایى آنها را از پاى درآورید، مانند آن کلمات را نخواهید یافت. هان که هیچ کس جز به پروردگارش امید نبندد و بجز از گناهِ خویش نهراسد و چون چیزى نداند از فرا گرفتنش خجالت نکشد و چون چیزى از او سؤال شد که نمیداند، خجالت نکشد و بگوید خدا بهتر میداند، و بدانید که شکیبایى براى پیکره‌ی ایمان همچون سر است براى بدن، و بدنى که سر ندارد خیرى در او نیست.»
۲) سوره‌ی شوریٰ، بخشی از آیه‌ی ۳۰؛ «و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شما است ...»

۰

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

کتابخانه اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

زندگی و زمانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش علی از زبان علی

چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.

«پسرم! درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند عمر نکرده‌ام، اما در کردار آنها نظر افکنده و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده ‌با همه آنها از اول تا آخر بوده‌ام.من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم و از میان تمام آنها قسمت‌های مهم و برگزیده را برایت‌ خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت ‌انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم. لذا همانگونه که یک پدرمهربان بهترین نیکی‌ ها را برای فرزندش می‌خواهد من نیز صلاح دیدم که تو را بدین‌ صورت تربیت کنم.»

آنچه خواندید نه یک کلام عادی از یک فرد معمولی که سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به پسر بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، درباره اهمیت مطالعه و دانستن تاریخ. موضوعی که برای اهتمام به آن و عبرت گرفتن از آن همین کلام گهربار امیرالمؤمنین علیه‌السلام کافی و باقی صحبت‌ها زیاده گویی است.

مطالعه تاریخ صدر اسلام همواره برای مسلمانان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. رهبر انقلاب معتقدند که ما باید تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام را میلی‌متری مطالعه و از آن درس بگیریم. (۱۳۸۷/۰۵/۰۹) این در حالی است که بخش قابل توجهی از این برهه تاریخی با حیات و فعالیت‌ها و همراهی‌های امام علی علیه‌السلام عجین و مهم‌ترین رویدادهای صدر اسلام اغلب ممزوج با اقدامات امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. کارهایی که باعث شده دین مبین اسلام از غربت و تنهایی خارج و کم‌کم پر و بال بگیرد و قدرت پیدا کند.

چه زمانی که به عنوان اولین نفر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را پذیرفتند و در دوران سخت تنهایی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یار و مونس ایشان بودند، چه در دوران قدرت گرفتن اسلام که مصادف بود با جنگ‌های پیامبر که ایشان تقریباً در همه جنگ‌ها حضور داشتند و چه در آخرین روزهای عمر با برکت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که مصادف بود با واقعه غدیرخم و معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان ولی و سرپرست جامعه بعد از خود.

اینجاست که اهمیت خواندن کتاب «علی از زبان علی» بیش از پیش آشکار می‌شود. این کتاب در واقع یکی از دقیق‌ترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی است که در مورد زندگی و زمانه امیرالمؤمنین نگاشته شده و با در برداشتن چند ویژگی خاص، متمایز و خواندنی شده است.

اولین و مهم‌ترین ویژگی کتاب که آن را بسیار جذاب کرده، زاویه دید اول شخص آن در تعریف وقایع است. در این کتاب امیرالمؤمنین خود راوی زندگی خویش است و در حین خواندن کتاب گویی مخاطب از زبان خود حضرت علیه‌السلام در حال شنیدن زندگانی و حوادث شیرین و تلخ زندگی ایشان است. کتاب این‌گونه آغاز می شود: «من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال سی عام الفیل در شهر مکه و در درون خانه کعبه متولد شدم.»

از طرفی چون همه نقل قول‌ها از نهج البلاغه و دیگر منابع موثق و قطعی شیعی و سنی آورده شده است، مخاطب مطمئن است که روایت‌هایی درست و دقیق از زبان امیرالمؤمنین را می‌خواند و این حس اعتماد به درست بودن کلام و روایت از زبان خود حضرت علیه‌السلام و اطمینان از عدم دخالت تخیل نویسنده در داستان و عینی و واقعی بودن مطالب، آن را جذاب، پرکشش و اطمینان‌بخش کرده است.

در واقع هنر اصلی نویسنده آن بوده است که توانسته با دسته‌بندی و نظم و ترتیبی دقیق و مثال‌زدنی وقایع و گفتارهای امام را طوری کنار هم قرار دهد که گویا در حال خواندن داستانی پیوسته و جذاب از زندگی ایشان هستیم.

متن روان و دلنشین و همچنین ایجاز مثال زدنی در بیان حوادث و رویدادها و دوری از هرگونه پیچیدگی و دشوارگویی در بیان حوادث سخت آن دوران، از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب است که به روایت آن طراوت بخشیده است. در واقع ما در این کتاب با سبکی از روایت مواجه هستیم که توانسته ماجراهای بعضاً بسیار تلخ آن دوران را بسیار گیرا و خواندنی برای مخاطب بیان کند و گرفتار سخت‌خوانی و پیچیدگی‌های تاریخی نشده است.

از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب آن است که خواننده در حین مطالعه کتاب و در حالی که به نظر می‌رسد در حال خواندن قصه‌ای پر روایت و پر ماجرا از تاریخ صدر اسلام است، در واقع در حال خواندن بخش زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین است. نویسنده نه تنها از نهج البلاغه که از بسیاری از مستندات مسلم تاریخی در این جهت بهره برده است. خطبه‌ها و نامه‌هایی که به علت فصاحت و بلاغت تام امیرالمؤمنین و اتصال به سرچشمه علم الهی هر یک دریایی از اصول دین و معارف و عقاید هستند.

علاوه بر نهج‌البلاغه نویسنده برای نگارش کتاب از منابعی شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، وقعه صفین، تاریخ طبری، الارشاد، مروج الذهب، الکامل، الاخبار الطوال، انساب الاشراف، الامامه و السیاسه، الامالی، تاریخ یعقوبی، الغارات، الطبقات الکبری، تذکره الخواص، الفصول المهمه هستند.

 

کتاب از دوران کودکی امام علی علیه‌السلام آغاز و در ده فصل دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارت‌ها و دوران شهادت حضرت را روایت می‌کند.

ارائه تحلیل‌هایی جامع از ماجراهایی همچون جنگ‌های دوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، ماجرای خلافت، جنگ با قاسطین، ناکثین و مارقین، مکاتبات طولانی با معاویه، ماجرای بر نیزه کردن قرآن‌ها در جنگ صفین و... از دیگر موضوعات مطرح شده در کتاب است که از زبان خود حضرت مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.

حجت‌الاسلام محمد محمدیان نویسنده کتاب «علی از زبان علی» پیش‌تر مجموعه هفت جلدی این کتاب را به زبان عربی و با عنوان «حیاة امیرالمؤمنین علیه‌السلام عن لسانه» پدید آورده بود و کتاب پیش‌رو تخلیصی از نسخه عربی آن است.

«علی از زبان علی» روایتی از حیات یک دین است که با طی کردن مسیری پر پیچ و خم و با گذر از موانع و دشواری‌ها راه خود را در جامعه‌ای سخت و متصلب باز کرده و توانسته سبک جدیدی از زندگی الهی را معرفی و پایه‌گذار تمدنی اسلامی گردد.

 

در ادامه بخشی از کتاب را که تحلیل جامع حضرت از جنگ صفین است میخوانیم:

در گفتگویی با یکی از بزرگان یهود، در جمع یارانم، درباره جنگ صفین توضیحاتی دادم: شگفت آور این بود که معاویه آرزوهایی در سر می پروراند. او به فکر خلافت بعد از عثمان بود و چشم طمع به حکومت دوخته بود و در اندیشه بود که خلیفه چهارم شود؛ ولی اوضاع بر خلاف میل او دگرگون شد و  خداوند حق را در جای خود قرار داد و حق از دست رفته مرا به من بازگرداند. امید معاویه به یاس تبدیل شده و طمعش بریده شد. معاویه به جای پذیرش حق، به دنبال توطئه چینی رفت. او سراغ عمروعاص را گرفت و با وعده حکومت مصر به او، او را فریب داد و با خود همراه کرد و با دستیاری عمروبن‌عاص، کشور اسلامی را به باد ستم داد و زیر لگد طغیان گرفت. هرکس با او بیعت می کردتحت حمایت او قرار می گرفت و هرکس به مخالفت با او برمی خاست، رانده میشد.

۰

مظلوم پیروز

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

مظلوم پیروز

مظلوم پیروز

در آستانه‌ی سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی النقی الهادی علیه‌السلام پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای متن و صوت بیانات رهبر انقلاب را درباره‌ی حیات نورانی این امام همام منتشر می‌کند.

این سخنان در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیه‌السلام بیان شده است.
* بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

بالاخره در نبرد بین امام هادی (علیه‌السّلام) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ی بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ی کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به‌دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنی‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد.

حضرت هادی (علیه‌السّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛ ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمیشناختند و از اسلام سر در نمیآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم میشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامه‌نگاری و... - برساند. این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه‌ی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علی‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره‌ی وفات حضرت هادی (علیه‌السّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عده‌ی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همه‌شان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکه‌ی قویای به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.

یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهم‌السّلام) - به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحییبن‌اکثم که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم‌السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمی‌ماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمی‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچ‌چیز باقی نمانده است. این‌که قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن و کشته‌شدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود.

ائمه‌ی ما در طول این دویست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبی مکرم اسلام (صلّیاللَه‌علیه‌وآله) تا روز وفات حضرت عسکری، دویست‌وپنجاه سال است - خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.

والسّلام علیکم و رحمةالله برکاته
۰

والاترین نمونه یک زن

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

والاترین نمونه یک زن

والاترین نمونه یک زن

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «نقشه‌ی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌سبیل‌الله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بنده‌ی خدای متعال. و در نهایت، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبه‌ی عالی عصمت برسد.» ۱۳۹۹/۱۱/۱۵
بخش زن و خانواده و سبک زندگی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR (ریحانه) براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «والاترین نمونه یک زن» را منتشر میکند.

۰

فاطمه (س) یعنی...

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

فاطمه (س) یعنی...

فاطمه (س) یعنی...

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «اسلام دین افزاینده است؛ إِنّا أَعطَیناکَ الکَوثَرَ؛ معنای کوثر یعنی افزاینده. این است که رسول خدا می‌فرماید: ای سلمان هر کس دخترم فاطمه(س) را دوست داشته باشد در بهشت و هر کس با او دشمنی کند در جهنم است. ای سلمان محبت فاطمه(س) در صد مکان نفع می‌رساند از جمله هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و موقع حسابرسی. دختر پیغمبر (صلّی‌الله علیه و آله) که مادر امامان و شخصیّتهای برجسته‌ی اسلام است که هرکدام اسلام را گسترش دادند، وسیله‌ی گسترش و زیادی و مزید اسلام است، قرآن هم همین‌جور است، اسلام هم همین‌جور است.» ۱۳۶۲/۴/۲۱، برگرفته از کتاب حقیقت عظیم، صفحه۴۵
«ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبک زندگی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها، مجموعه لوح «فاطمه (س) یعنی...» را منتشر میکند.

 

۰

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/آیت الله ناصری

آیت الله ناصری

فضیلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

۰

عظمت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/دکتر رفیعی

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

عظمت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/دکتر رفیعی

عظمت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها/دکتر رفیعی

حجت الاسلام دکتر رفیعی

عظمت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

۰

مجموعه نرم افزارهای مهدوی

نرم افزارهای مذهبی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز نرم افزاراندرویدی ویژه نامه مذهبی ماه شعبان

مجموعه نرم افزارهای مهدوی

مجموعه نرم افزارهای مهدوی

نرم افزار چگونه امام زمان علیه السلام را یاری کنیم ؟

نرم افزار چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (عج)

نرم افزار چشم به راه حضرت مهدی(عج)

نرم افزار گفتمان مهدویت

نرم افزار سیمای مهدویت در قرآن

نرم افزار نامه های نوجوانان به امام زمان (عج)

نرم افزار مهدی موعود(عج)- ترجمه جلد سیزدهم از بحارالانوار

نرم افزار منتخب ادعیه امام زمان (عج)

نرم افزار/سخنی چند در غیبت امام زمان علیه السلام

نرم افزار/ دعای امام زمان (عج) و دعا برای امام زمان (عج)

نرم افزار/تکالیف بندگان نسبت به امام زمان علیه السلام

نرم افزار/سوز هجران (مجموعه اشعار درباره امام زمان علیه السلام)

نرم افزار/ده انتقاد وپاسخ پیرامون غیبت مهدی علیه السلام

منبع : سایت بلاغ

۰

مجموعه پادکستهای مهدوی صاحب لوا

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز ویژه نامه مذهبی بانک صوت ماه شعبان

مجموعه پادکستهای مهدوی صاحب لوا

مجموعه پادکستهای مهدوی صاحب لوا

سخن آوای صاحب لوا/ پناه ایران

سخن آوای صاحب لوا / پناهگاه دعا

سخن آوای صاحب لوا/ حضرت حاضر

سخن آوای صاحب لوا / ذکر کار گشا

سخن آوای صاحب لوا/ مجیب المضطر

سخن آوای صاحب لوا/ حضرت اجابت

سخن آوای صاحب لوا/ پناه شیعیان

سخن آوای صاحب لوا/ ناله فراق

سخن آوای صاحب لوا/ اشک فراق

سخن آوای صاحب لوا/ در پناه مولا

سخن آوای صاحب لوا/ آستان اجابت

سخن آوای صاحب لوا/ نور خدا

سخن آوای صاحب لوا/ حدیث نجات

سخن آوای صاحب لوا/ شمشیر انتقام

سخن آوای صاحب لوا/ شمشیر رحمت

سخن آوای صاحب لوا/ معرفت امام

سخن آوای صاحب لوا/ میر مهر

سخن آوای صاحب لوا/ طول غیبت

سخن آوای صاحب لوا/ امتحان غیبت

سخن آوای صاحب لوا/ مهر عالمگیر

سخن آوای صاحب لوا/ آتش غیبت

سخن آوای صاحب لوا/ غربال غیبت

سخن آوای صاحب لوا/ آیینه خدا

سخن آوای صاحب لوا/ راه خدا

سخن آوای صاحب لوا/ حقیقت ایمان

سخن آوای صاحب لوا/ مرگ جاهلیت

سخن آوای صاحب لوا/ منجی ادیان

سخن آوای صاحب لوا/ مقتدای مسیح

سخن آوای صاحب لوا/ وعده انجیل

سخن آوای صاحب لوا/ موعود امم

سخن آوای صاحب لوا/ حضرت مهربانی

سخن آوای صاحب لوا/ مهربانترین

سخن آوای صاحب لوا/ دعاگوی ما

سخن آوای صاحب لوا/ به یاد ما

سخن آوای صاحب لوا/ ظهور موسی علیه السلام

سخن آوای صاحب لوا/ غیبت ادریس علیه السلام

سخن آوای صاحب لوا/ رمز ظهور

سخن آوای صاحب لوا/ اضطرار عالمگیر

سخن آوای صاحب لوا/ تشنگان ظهور

سخن آوای صاحب لوا/ اشک صادقانه

سخن آوای صاحب لوا/ التجای همگانی

سخن آوای صاحب لوا/ کلید اجابت

سخن آوای صاحب لوا/ دعای اعظم

سخن آوای صاحب لوا/ جان عبادت

سخن آوای صاحب لوا/ وعده استجابت

سخن آوای صاحب لوا/ سلحشوران ظهور

سخن آوای صاحب لوا/ یاران خورشید

سخن آوای صاحب لوا/ در انتظار یاور

سخن آوای صاحب لوا/ یاران دروغین

سخن آوای صاحب لوا/ بی یاوری

سخن آوای صاحب لوا/ یاران دنیا

سخن آوای صاحب لوا/ قحطی یاور

سخن آوای صاحب لوا/ آب حیات

سخن آوای صاحب لوا/ یاد دائم

سخن آوای صاحب لوا/ به یاد مولا

سخن آوای صاحب لوا/ خورشید پنهان

سخن آوای صاحب لوا/ حاضر غائب

منبع : سایت بلاغ

۰

تجلی و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در هستی

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز ویژه نامه مذهبی ماه شعبان

تجلی و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در هستی

تجلی و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در هستی

بخش اول

چکیده

تجلی و ظهور، مفهومی بنیادین در عرفان نظری به شمار می آید و هم ردیف با مفاهیمی چون وحدت و کثرت، اسما و صفات، انسان کامل و فنا، پر گستره و پرکاربرد است. عرفان آن گاه از تجلی و ظهور سخن به میان می آورد که عزم رخ گشودن از حقیقت مطلقه نماید. وجود مطلق تا بر اطلاق خود باقی باشد، دست معرفت نظری و عملی، و عقلی و شهودی، هرگز بدان نمی رسد و نقاب بر رخ، از ازل تا ابد پوشیده می ماند. آن گاه که اراده کند پرده از رخ برگیرد، تعیّن می یابد و با نخستین تعیّن جلوه کرده، سلسله تجلیات و ظهورات نیز می آغازد.
کلام، نظام پیدایش عالم را خلقت می نامد؛ فلسفه با علیّت، هستی را برمی رسد و عرفان نظری با تجلی و ظهور وجود را می کاود. از تجلی و ظهور با تشأن و تنزل و مانند آن نیز یاد می آورند. از دیگرسو، عرفان نظری و عملی چنان با مفهوم و حقیقت انسان کامل درهم تنیده که کم تر جایی از آن را بدون حضور وی بتوان به فرجام رساند. از آن جا که پرشکوه ترین مصداق خلیفه الله و برترین انسان کامل محمدی صلی الله علیه و آله و سلم در این روزگاران و تا برپایی قیامت، موعود ادیان، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، کنکاش در ارتباط این دو مفهوم بنیادی می تواند سرآغازی بر بسیاری معارف امامت و پژوهش های دامنه دار میان رشته ای، به ویژه در حوزه عرفان و مهدویّت باشد.
نوشتار پیش رو بر آن است تا آغازگری باشد بر این پویش و کاوش.
مقدمه
عرفان به تجلی و ظهور(نظام ظاهر و مظهر) معتقد است و با آن، هستی را تفسیر می نماید. اما فلسفه به علت و معلول باور دارد و با این قانون، پدیده های هستی را تحلیل می کند. نظام علّی و معلولی از ارکان فلسفه به شمار می رود و اگر مباحث فلسفی از این رکن تهی گردد، فلسفه فرو می پاشد.
تجلی و ظهور، با علت و معلول تفاوت هایی اساسی دارد. خاستگاه این تفاوت ها، در نوع نگرش دو مکتب فلسفی و عرفانی به جهان هستی است. فلسفه،‌ روی کردی عقلانی به هستی دارد و عرفان، نگاهی شهودی. از همین جا تمایز فلسفه با عرفان، آغاز می گردد. در نخستین گام، تعریف این دو نظام از هستی، به گونه ای بنیادین متفاوت می نماید. فیلسوفان مشایی به تباین وجودات، و پیروان حکمت متعالیه به وحدت نوعی و تشکیک در وجود قائل اند، در حالی که عارفان به وحدت شخصی وجود و انحصار آن در وجود حق تعالی باور دارند. فهم دقیق وحدت شخصی وجود و اعتقاد به آن، ظریف و دشوار می نماید. از این رو، جنجال های بسیاری برانگیخته است. از دیگر تفاوت های محوری عرفان با فلسفه، نشستن تجلی و ظهور به جای علت و معلول، به شمار می رود. تجلی در لغت، یعنی وضوح و آشکار شدن ذات حق تعالی و کمالات ذات پس از متعیّن شدن به تعینات ذاتی یا اسمایی و یا افعالی. آشکار شدن، یا برای خود ذات است و یا برای غیر آن، و هرگز به معنای حلول یا اتحاد نیست. به دیگر سخن، تجلی و ظهور یعنی متعین شدن مطلق به تعینی خاص(2).
تجلی و ظهور ازلی
ذات خداوند در قله هستی و بالاترین مرتبه وجود است و از آن به غیب الغیوب، غیب مطلق، هویت مطلقه، عنقاء مُغرب و نظایر این ها تعبیر می کنند. مقام ذات، حقیقت هستی و به عبارتی حقیقت وجود است. ذات به همه چیز احاطه دارد و بر همه چیز محیط و قاهر است و هیچ موجودی به او احاطه ندارد؛ نه احاطه علمی و نه خارجی(3). نه فکر و ذهن بشری به آن حقیقت احاطه می یابد و نه سالکان به حسب شهود و حضور، بر اصل حقیقت وجود محیط می شوند(4). حقیقت حق به اعتبار مقام ذات و هویت صرف، از شدت بطون و کمون، برای کسی معلوم نیست؛ قبول اشاره نمی نماید و محکوم به حکمی از احکام نمی گردد؛ نه اسمی دارد و نه رسمی؛ نه نامی دارد و نه نشانی.
کس ندانست که منزل گه معشوق کجاست
آن قدر هست که بانگ جرسی می آید
آرزوی اولیا و عارفان به آن نمی رسد و هیچ عقل، وهم و خیالی را بدان جا راه نیست. از این رو در روایات توصیه فراوانی شده که در ذات نیندیشند؛ زیرا جز حیرت و سردرگمی حاصلی ندارد.
کندوکاو در معرفت ذات، تلاشی بیهوده است. بدین جهت، خداوند سبحان از سر لطف و رحمت به بندگانش یاد می آورد:
«و یُحذّرُکُمُ اللهُ نفسهُ و اللهُ رؤوفٌ بالعِباد»(5)
خداوند شما را از کاوش در ذات خویش پرهیز می دهد و این از باب رأفت بر بندگان است.
باید توجه داشت که این تفسیر، یک احتمال در آیه است(6). لطف حق تعالی ایجاب می کند این گنج بی پایان را آشکار سازد تا همگان بهره برند. پس اراده کرد نقاب از جمال خویش بیفکند و گنج پنهان را آشکار سازد تا شناخته شود. برای بیرون آمدن از پرده غیبت، روز ازل، تجلی و ظهور کرد که به تجلی و ظهور ازلی شهرت دارد.
نخستین تعیّن مقام لاتعیّن ذات، وحدت مطلقه( وحدت ذاتی) است که دو جهت ظهور و بطون دارد؛ جهت بطون آن، احدیّت نام دارد و جهت ظهور آن، واحدیت. با اندکی تسامح، نخستین تعین ذات را می توان احدیت نامید. به دیگر سخن، احدیت، محصولِ نخستین تجلی و ظهور ذات است.
احدیّت
عالم احدیت که گاه از آن به لاهوت یاد می شود، در نظام هستی جایگاهی ویژه دارد. این عالم، در عرفان نظری نیز از اهمیتی بسیار برخوردار است و از مباحث بنیادین عرفان به شمار می رود. از سوی دیگر، احدیت در شناخت انسان کامل و ولایت و جای گاه اهل بیت در هستی، نقشی زیربنایی و کلیدی دارد، اما به لحاظ پیچیدگی و رمز و رازهای فراوان، کم تر بدان پرداخته شده است. اهمیت ویژه آن بدین دلیل می نماید که حقیقت حق تعالی به اعتبار ذات، غیب محض، لامتعین و مستغرق در غیب هویت است، به طوری که از این جهت، بین ذات و حتی اسما و صفات نسبت و ارتباط مستقیمی وجود ندارد؛ چون هر نسبتی، مقتضی تعین است و ذات حق،‌ تعین نمی یابد. پس برای تجلی و ظهور و افاضه کمالات خویش، واسطه و جانشین نیاز دارد. این واسطه و خلیفه ذات، احدیت نام دارد. مرحوم آشتیانی در این زمینه می نویسد:
حقیقت غیبی، منقطع الارتباط از حقایق خارجیه است و به واسطه کمال ذات و تمامیت حقیقت با هیچ تعیّنی سازش ندارد. حتی اسما و صفات به اعتبار تعینات و کثراتی که لازم ظهور آن هاست، محرم سرّ این مقام نیستند. به همین جهت، اسمای الهیّه به حسب کثرات علمیه ای که لازم ظهور و تجلی اسما است، نمی شود بدون واسطه ای از وسایط، مرتبط با ذات حق باشند و اخذ فیض از مقام غیب وجود نمایند. پس ظهور اسما و صفات نیز از حقیقت غیبی حق، احتیاج به واسطه و خلیفه ای دارد که سبب ظهور و تحصّل آن ها در مقام و احدیت شود. به واسطه همین رابطه و خلیفه بین اسما و صفات و حقیقت غیبیّه، باب برکات منفتح می شود و فیض ازلی شامل جمیع حقایق می گردد و نوری که عبارت از فیض اقدس و مقدس و وجود منبسط است، از صبح ازل طلوع نموده و بر هیاکل ممکنات می تابد.(7)
انسان کامل که در عصر ما یگانه مصداقش حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است(8)، در سیر صعودی خود نیز با گذراندن تمام مراتب هستی به مقام احدیت گام می نهد و با شهود احدیت، حقیقتش با آن مقام متحد می شود و مظهر اتمّ و اکمل آن می گردد. مقام احدیت، باطن و تمام حقیقت خاتم اولیا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. حق تعالی، خلافت و جانشینی اش را بدو می بخشد و مصداق آیه «و إذْ قالَ ربُکَ للملائِکهِ إنّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفهً»(9)می شود.
البته برخی از محققان، آغاز خلافت ولیّ الله را مقام احدیت می دانند(10)، اما دسته ای از عرفا گستره جانشینی خلیفه الله را مرتبه پایین تر هستی، یعنی واحدیت می انگارند. با پدیدار شدن احدیت، تنزل سلسله هستی آغاز شد. احدیت که جانشین ذات، واسطه میان ذات با مراتب پایین تر هستی و همان باطن ولیّ الله الاعظم است، به نیابت از ذات الهی، عوالم پایین تر را با تجلی و ظهور خویش به وجود آورد. به دیگر سخن، ذات در لباس احدیت و توسط خلیفه اش، مراتب بعدی را ایجاد کرد. احدیت، در نخستین ظهور و تجلی خود، اسم اعظم و سایر اسما را آشکار ساخت. مرتبه اسما، واحدیت نام دارد و دومین تعین ذات به شمار می آید. از آن جا که حقیقت و کنه باطن خلیفه الله، با احدیت متحد است، با تجلی احدیت در عالم اسما، انسان کامل نیز در اسما تجلی می کند و حقیقت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در تمام اسما، حضور و سریان می یابد. بنابراین، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تمام اسما و اسم اعظم را شهود می کند، بلکه حقیقت او با آن ها یکی است و واحدیت از مراتب باطنی انسان کامل به شمار می آید. از این روی، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نه تنها جامع و مظهر اسما و اسم اعظم است، به باطن و سرّ اسما نیز دسترسی دارد و آن مراتب باطنی را در جان و حقیقت خویش می یابد.
در سومین مرتبه از تجلی، اسما نیز ظهور و جلوه می نمایند و مراتب پایین تر را پدید می آورند. حاصل تجلی اسما، عالم اعیان ثابته است. اعیان، ظهورات اسما و صورت علمی نظام هستی به شمار می روند. در وهله بعد، با جلوه گری اعیان، وجود عام منبسط پدیدار می شود. به وجود عام منبسط، فیض منبسط، نفَس رحمانی، مشیت مطلقه، صادر نخستین و... می گویند. این مرتبه از هستی نیز که در شهود و ولایت و خلافت ولیّ الله است، با تجلی خود، عالم مجردات را هویدا می سازد. عالم مجردات در قوس صعود، قیامت خوانده می شود. پس از مجردات، عالم مثال پدیدار می گردد. قافله وجود با قافله سالاری خلیفه الله، در آخرین حرکت نزولی خویش در منزل طبیعت و دنیای خاکی فرود می آید؛ منزل گاهی سرد و تاریک. کاروان ظهور و تجلی در غربت خیمه می زند. این متوقف ماندن همیشگی نیست و چند صباحی بیش تر نمی انجامد و کاروان، دیگربار به موطن اصلی خویش بازمی گردد، اما این بار تنها بازنمی گردد؛ هم سفران و یارانی هم راه خویش می سازد. از دل تیره و خاموش خاک، حیات و جان پدید می آورد و به کوی یار راه می نماید.
در تمام این مراحل و منازل، امام حضور دارد و نقش اول را به اذن حق تعالی ایفا می کند، بلکه به اذن الهی هر آن چه را اتفاق می افتد، پیش می برد و سرپرستی کاروان مظاهر را به عهده می گیرد؛ زیرا پس از آن که ذات، تجلی کرد و احدیت جلوه نمود، حقیقت انسان کامل پا به عرصه می گذارد، ظهور می نماید و با تجلی پیاپی خود، عوالم را یکی پس از دیگری هویدا می سازد. خلیفه الله، خود نیز فرو می آید و همه را با خود پایین می کشد. مسیر نزول و فرود، راه وجودی ولیّ الله است. همه از راه باطن و حقیقت او سیر می کنند تا به آخرین منزل برسند. بدیهی است آغاز هستی، ذات حق تعالی است. این ذات از پشت پرده، خلیفه و غیرخلیفه را هستی می بخشد و سیر می دهد و تدبیر می کند. خلیفه الله، خود از تجلیات و مظاهر حق تعالی است. پس در حقیقت تجلیات و افعال خلیفه الله تجلیات و افعال الهی هستند. مفهوم خلافت، چیزی جز این نیست. بی گمان، تنها وجود مستقل و اصیل، بلکه تنها وجود، حق تعالی است و دیگران عین فقر و نیازند؛ زیرا ظهور آن ها چیزی جز جلوه وجود نیست.
ابن عربی و شارح سخنان او، قیصری و دیگران در زمینه تجلی حق تعالی در وجود خلیفه الله و تجلی خلیفه در نظام خلقت، سخنان بدیع و دقیقی دارند. محی الدین در تبیین منزلت خلیفه الله و انسان کامل می نویسد:
فاستخلفه فی حفظ العالم، فلا یزال العالم محفوظاً ما دام فیه هذا الانسان الکامل(11)؛
انسان کامل در حفظ و بقای عالم، جانشین و نایب حق تعالی است. پس تا زمانی که وی در عالم حاضر باشد، نظام هستی باقی خواهد ماند.
علامه قیصری در شرح این بیان می نویسد:
جعل قلب الانسان الکامل مرءاهٌ للتجلیات الذاتیه او الاسمائیه لیتجلی له اولاً ثم بواسطته تجلی للعالم کإنعکاس النور من المرءاه المقابله للشعاع الی ما یقابلها(12)؛
خداوند قلب انسان کامل را آینه تجلیات ذاتی و اسمایی خویش قرار داد؛ برای این که در مرتبه نخست در قلب وی ظهور کند، سپس با وساطت وی در عالم تجلی نماید، مانند بازتاب نور از آینه به مقابل.
و قرن هاست که حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بر مسند رفیع و شکوه مند وساطت و خلافت تکیه زده، واسطه حق با مجموعه هستی است. تمام تجلیات ذاتی، اسمایی و صفاتی الهی از قلب وی بر عالم می تابد. شارح فصوص در تبیین بیش تر سخن ابن عربی می نویسد:
اذ الحق یتجلی لمرءاه قلب هذا الکامل فتنعکس الانوار من قلبه الی العالم فیکون باقیاً بوصول ذلک الفیض الیها(13)؛
چون حق تعالی در آینه قلب انسان کامل تجلی نموده، انوار اسما و صفات از قلب وی بر عالم بازتابیده است. پس تا آن گاه که وی در عالم باشد، فیض و رحمت الهی را به عالم می رساند و عالم پابرجا خواهد ماند.
پس تمام عوالم، حاصل تجلی حق در خلیفه الله و تجلی خلیفه حق در آن است. سرتاسر آفرینش، مظهر انسان کامل به شمار می رود و بر هرچه انگشت گذارند، کمالی از کمالات و مظهری از مظاهر او را می یابند که از مبدأ حقیقی بر جان او و از آن جا بر عالم تابیده است. انسان کامل، منشأ ظهور عالم به شمار می رود و حقایق وجودی، تعیّنات وی هستند. حقیقت انسان به مظهر اسم اعظم است، در جمیع اسما تجلی می نماید و از تجلی او همه مظاهر و اعیان، تعیّن می یابند(14). چون حقیقت انسانی، متجلی در جمیع اسما و مظاهر اسما است، اسما و مظاهرشان به اعتباری اجزای حقیقت انسانی و تجلیات این حقیقت به شمار می روند.(15)
تجلیات آن به آن
چنین نیست که یک تجلی به پیدایش مظاهر انجامد و در بقا و استمرار خود، از امام بی نیاز باشد، بلکه هم چنان که معلول در نظام علّی و معلولی افزون بر حدوث، به مناط امکان، نیازمند علت برای بقاست و با از بین رفتن علت تامّه یا برخی از اجزای آن، معلول نابود می گردد، مجموعه آفرینش در نظام تجلی و ظهور نیز لحظه به لحظه به توجه و تجلیات پی در پی حجت الهی نیاز دارد. انسان کامل و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر ما بازتاب همه جانبه و بی کم و کاست اسما و صفات حق است و مجموعه عالم و ماسوی الله از فرش تا عرش پژواکی تمام عیار از وجود انسان کامل و کمالات و صفات امام به شمار می رود.«انسان کامل مظهر اسم اعظم است و سایر اسما، محکوم به حکم اسم اعظم اند. از این رو، مظهر اسم اعظم ظاهر در جمیع مظاهر است.»(16)ظهور و تجلی و سریان در مظاهر از شئون و صفات الهی است. حقیقت انسان کامل نیز به اعتبار مظهریت اسم جامع، از این شأن الهی بهره می برد؛ در تمام موجودات، ظهور و تجلی می نماید و تقیّد و انحصار در مظاهر ندارد. شأن چنین حقیقتی سریان در همه هستی است و جمیع حقایق از تجلیات امام علیه السلام برآمده اند. بی گمان، حقیقت ولی الله باید در جمیع مظاهر وجودی و حقایق کونی سیر کند. او واسطه فیض در وجود و کمالات وجود است و همه مظاهر وجودی، سعیدان و شقیان، تجلی و ظهور اویند.(17)

 

پی نوشت:
1.پژوهش گر گروه کلام و عرفان مؤسسه آینده روشن(پژوهشکده مهدویت).
2. نک: تجلی و ظهور در عرفان نظری، ص 38-46.
3. نک: اسماء حسنی، ص 167-168.
4. شرح مقدمه قیصری، ص 128.
5.سوره آل عمران، آیه 30.
6.نک: عرفان نظری، ص 244.
7.شرح مقدمه قیصری، ص 645.
8.نک: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 338-348.
9.سوره بقره، آیه 30.
10.مصباح الهدایه، ص 16-27
11.فصوص الحکم، فصّ آدمی.
12. شرح فصوص الحکم، ج1، ص 175.
13.همان، ص 178.
14.شرح مقدمه قیصری، ص 644.
15.همان، ص 647.
16. همان، ص 219-220.
17.نک: همان، ص 279.

منبع : سایت بلاغ

بقیه مطالب در ادامه مطالب

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)