نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امربه معروف نهی ازمنکر» ثبت شده است

۰

فواید حجاب

حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر

فواید حجاب

فواید حجاب

رهروان ولایت ـ

رعایت حجاب و پوشش دارای آثار مطلوبی می باشد. از جمله:

الف ـ حجاب مانع از زنای خیالی می شود. مثلاً اگر شخصی دارای نفس مطمئنه ای نبوده و دچار بیماری جنسی باشد و در اجتماع، زنانی را ببیند که رویی باز و آرایش کرده دارند، میل به آنان پیدا می کند و اگر بتواند که دست طمع شهوانی به سوی آن ها دراز کند، ‌مرتکب عمل منافی عفت و جرم اخلاقی می شود و اگر نتواند، در خیال خود با آن ها زنا انجام می دهد که اسلام آن را «زنای خیالی» می نامد و به همین دلیل برای پیشگیری از این گناه بزرگ و جرم اخلاقی و در امان ماندن از زنای خیالی، توصیه های فراوانی به زنان برای رعایت حجاب و پوشاندن زیبایی های خود از نامحرم کرده است.[1]

ب ـ حجاب مانع از به وجود آمدن عشق های خیابانی می شود. به وفور دیده شده است که برخی اشخاص فقط با یک نظر به زنی که جمالی زیبایی دارد عاشق شده و در پی وصال او می افتند؛ بدون آن که او را مورد بررسی قرار دهند که آیا از لحاظ فرهنگی،‌ اقتصادی و غیره با هم برابر هستند یا خیر. در این میان،‌ ممکن است با جملاتی فریبنده‌، قلب زن را تصاحب کرده و در واقع زن بدون شناخت کامل تن به ازدواج با او بدهد؛ اما بعد از مدتی که غرایز جنسی آن ها فروکش کرد،‌ دچار مشکلات فراوان شده و در بسیاری از موارد ازدواجشان به جدایی ختم شود. حتی چه بسا دست به جرایمی هم چون خودکشی بزنند.

پ ـ حجاب مانع از فساد عمومی می شود. یعنی در جامعه افرادی وجود دارند که تابع جامعه هستند. اگر در جامعه عفت عمومی رعایت شود، ‌پاک می مانند و اگر رعایت نشود، به دنبال مسائل شهوانی رفته و مرتکب جرایم اخلاقی می شوند. لذا مراعات کردن پوشش اسلامی، عفت عمومی را در پی داشته و مانع از فساد و وقوع جرم های اخلاقی توسط این گونه افراد می شود[2]

ت ـ حجاب به زن هیبت و وقار می بخشد و او را شایسته احترام دیگران می سازد. زنان خودنما مطلوبیت جنسی دارند؛ اما محبوبیت ارزشی فقط متعلق به زنان با حجاب است. به طور کلی، نوع نگاه گفتار و برخورد مردان با زنان از دو ماهیت متفاوت برخوردار است. به این معنا که برخورد با زنانی که از جلوه گری یا پوشش ناقصی برخوردار هستند برخوردی شهوانی، تفریحی و ظاهری، اما برخورد با زنان با حجاب،‌ برخوردی همراه با احترام و تکریم قلبی است.

ث ـ پوشش دینی نگهبان زن از نگاه های آلوده و آسیب های احتمالی است و به زن مصونیت و آرامش می بخشد. هر چه این پوشش کامل تر باشد، میزان امنیت و حفاظت آن بالاتر می رود[3]

ج ـ زنانی که حجاب دارند از سلامت روانی برخوردارند و در خود کمبودی احساس نمی کنند و تمایلی به جلب توجه لجام گسیخته دیگران ندارند؛ چرا که نیاز به مورد توجه قرار گرفتن و دوست داشتن و دوست داشته شدن را از منابع واقعی، ارزشمند و انسانی کسب می کنند. ولی افراد دارای عقده حقارت با نمایش زیبایی ها و زینت و نوع پوشش خود می کوشند تا حس کمبود خود را به نحوی مرتفع کنند و به استفاده ابزاری از غریزه جنسی و خصوصیات جسمانی خود بپردازند. بنابراین می توان حجاب را برای زنان و مردان آگاه و مطلع از تأثیر آن، علامت سلامت روحی و بی حجابی را نشانه بیماری روانی دانست[4]

چ ـ حجاب وابستگی دینی و فرهنگی فرد است و در تشکیل هویت وی سهم مؤثری دارد[5]

دیدگاه های گوناگون درباره حجاب

حکم لزوم پوشش و حریم داشتن زن در معاشرت اجتماعی از دیرباز مورد انتقاد و اعتراض برخی از افراد قرار گرفته است. مخالفان لزوم پوشش، گاهی حکم حجاب را با آزادی و حیثیت انسانی زن ناهمگون شمرده و به بهانه دفاع از آزادی زن،‌ لزوم و وجوب پوشش را منکر می شوند و گاهی هم اقدام حکومت های اسلامی در جلوگیری از بی حجابی را مخالف موازین مردم سالاری و مصداق «تحمیل ممنوع» می دانند[6]. شاهد این گفته آن است که گاهی خبرهای متعددی از گوشه و کنار جهان درباره مخالفت های غرب با مظاهر دینی مسلمانان و به ویژه حجاب پخش می شود. اخراج گویندگان محجبه از شبکه های تلویزیونی و ممنوعیت حجاب در کشورهای اروپایی مانند فرانسه و حتی آسیایی مانند ترکیه در زمره این اقدامات به شمار می رود[7].شاید به همین دلیل باشد که هِلن واتسون[8] گفته است هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب این قدر موضوع مناقشه نبوده است[9].

پی نوشت ها :

[1] کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.

[2]معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383 :318-319
[3] اکبری، 1383: 88-90
[4] ماه نامه زنان ایران، ش 49: 69
[5]میر محمدی،1386: 70
[6] حیدری،1384 :52
[7] ابراهیمی، 1387: 134
[8] HELEN WATSON
[9] محبوبی منش،1386 :92

نویسنده javanshia در 08:37 - 1393/10/05

۰

جناب شیخ رجبلعی خیاط، ذکر «یا خیر حبیب و محبوب صلّ علی محمد و آل محمد»

علمای دین حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر

جناب شیخ رجبلعی خیاط، ذکر «یا خیر حبیب و محبوب صلّ علی محمد و آل محمد»

دکتر فرزام نقل می کند که: جناب شیخ رجبلعی خیاط ذکر «یا خیر حبیب و محبوب صلّ علی محمد و آل محمد» را بعد از دیدن نامحرم بسیار موثر و کارساز می دانست و بارها این ذکر را به بنده سفارش و توصیه فرمودند تا از وسوسه شیطان در امان باشیم.

می گفتند: چشمت به نامحرم می‏ افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
«یا خیر حبیب و محبوب» یعنی خدایا! من تو را می‏ خواهم. این‏ها چیه؟
اینها دوست داشتنی نیستند. هرچه که نپاید دل بستگی نشاید...

منبع:سایت گروه اینترنتی رهروان ولایت

۱

چرا همسر لوط ـ علیه السلام ـ جزو مغضوبین بود؟

کتابخانه اسلامی قرآن وحدیث سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر

چرا همسر لوط ـ علیه السلام ـ جزو مغضوبین بود؟

چکیده: همسر لوط ـ علیه السلام ـ نیز مانند همسر حضرت نوح ـ علیه السلام ـ از زنان بدکرداری بود که خدا در قرآن مجید از وی به سختی نکوهش کرده است. نام وی «واهله» یا «والهه» یا «والفه» بوده که در سوره های اعراف، هود، حجر... با تعبیرهای «عجوز، گرفتار در عذاب، خائن به دین، هلاک شده، پس مانده و امثال آن» یاد شده است. زن لوط هر چند همسر پیامبر اکرم و از نعمت های الهی در خانه او بهره مند بود، ولی تحت تأثیر بی دینی مردم محیط و خدانشناس بود و با شوهر خود میانه ای نداشت...

حضرت لوط یکی از پیامبران بزرگی است که معاصر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود. نام وی بیست و هفت بار در قرآن مجید ذکر شده است.(1) وقتی که حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در سرزمین بابل مردم را به یکتا پرستی دعوت نمود، لوط ـ علیه السلام ـ نخستین مردی بود که در آن شرایط سخت به وی ایمان آورد و همواره در کنار وی بود تا این که برای هدایت مردم شهر «سدوم» ـ در سرزمین اردن ـ به این شهر آمد. چون مردمان این شهر گرفتار عادات ناپسند و انحرافات جنسی شده بودند.(2)

مردم بی بند و بار سدوم چنان در فساد فرو رفته بودند که دست به هر کاری می زدند و از هیچ عملی روی گردان نبودند، آنان بی شرمی و رسوایی را به جایی رساندند که مردان(3) را به جای زنان مورد عمل نامشروع قرار می دادند و از زنان فاصله گرفته و از ازدواج با آنان خودداری می کردند.
کار رسوائی قوم لوط به جایی رسید که اگر مردی از قلمرو آنان می گذشت، سخت در معرض خطر قرار می گرفت و آبرویش را از دست می داد.
لوط ـ علیه السلام ـ سال ها میان قوم ماند و آنان را دعوت به پاکی و دوری از گناه و ایمان به خدا و روز جزا نمود.
لوط، قوم را از کیفر الهی بیم داد و یاد آور شد که چگونه اقوام پیشین بر اثر نافرمانی خداوند و کجروی ها مورد قهر الهی قرار گرفتند و به سرنوشت دردناکی مبتلا گشتند، ولی آنان چنان در فساد و خوشی و لذت دروغین و لجام گسیختگی فرو رفته بودند که گوش شنوایی برای شنیدن نصایح مشفقانه حضرت لوط ـ علیه السلام ـ نداشتند.
همسر لوط ـ علیه السلام ـ نیز مانند همسر حضرت نوح ـ علیه السلام ـ از زنان بدکرداری بود که خدا در قرآن مجید از وی به سختی نکوهش کرده است. نام وی «واهله» یا «والهه» یا «والفه» بوده که در سوره های اعراف، هود، حجر... با تعبیرهای «عجوز، گرفتار در عذاب، خائن به دین، هلاک شده، پس مانده و امثال آن» یاد شده است. زن لوط هر چند همسر پیامبر اکرم و از نعمت های الهی در خانه او بهره مند بود، ولی تحت تأثیر بی دینی مردم محیط و خدانشناس بود و با شوهر خود میانه ای نداشت و در افشای رازهای دینی و اجتماعی که در خانه نبوت صورت می گرفت دریغ نمی کرد و از این طریق به آیین و اهداف مقدس شوهر صدمه می زد و از گسترش آن جلوگیری می نمود.(4)
در حقیقت گناه همسر لوط که موجب دوری او از رحمت خدا و هلاکت او شد، همان بیرون بردن اسرار خانه و قیام او بر ضد شوهرش بود. به عبارت دیگر گناه وی همکاری با دشمنان پیامبر اکرم و رساندن اسرار خانه لوط ـ علیه السلام ـ به دشمن بود.(5)
از جمله همکاری همسر لوط با قومش افشای حضور فرشتگان ـ که به صورت جوانان زیبا آمده بودند ـ در منزل لوط است. وقتی که فرشتگان برای عذاب قوم لوط وارد منزل حضرت لوط شدند، وی نزد همسر آمد و از او خواست که ورود مهمانان را به منزلش، از قوم خویش پنهان نگاه دارد، او به ظاهر این تقاضا را پذیرفت ولی در باطن در صدد رساندن این خبر به قوم و مردمان این شهر بود.
علامت و رمز میان زن لوط و قومش در این بود که هر گاه گروهی به مهمانی لوط می آمدند، چنانچه در روز بوده این زن بر فراز پشت بام خانه اش دودی را به هوا بلند می کرد و در شب نیز با افروختن آتش خبر از وجود اشخاصی در خانه خویش می داد.(6)
همسر لوط بعد از آمدن مهمانان به پشت بام خانه اش رفت و به نشانه رسیدن مهمانان جوان و زیبا که طعمه خوبی برای قوم بود، با روشن نمودن آتش مردم را با خبر نمود.
سرانجام قوم لوط از هر سو به سرعت به خانه لوط هجوم آورده و خواستار انجام عمل ناروا با مهمانان او شدند حضرت لوط تلاش نمود که آنان را از کار زشت شان منصرف کند ولی آنها همچنان اصرار می ورزیدند.
فرشتگان به لوط گفتند نگران نباش ما برای هلاکت و نابودی قوم تو مأموریت یافته ایم. سپس فرشتگان به لوط ـ علیه السلام ـ گفتند که به همراه خانواده اش از شهر خارج ولی همسرش را که به او خیانت ورزیده با خود نبرد.(7) سرانجام شهر قوم لوط با عذاب الهی، زیر و رو شد و آنان با بدترین وضع هلاک و نابود شدند.(8)

پاورقی:

1. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372ش، ج6، ص215.
2. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج12، ص155 ـ 160.
3. به خصوص پسران جوان.
4. رسولی محلاتی، ریاحین الشریعه، ج5، ص283 ـ 284.
5. جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج24، ص301.
6. تفسیر قمی، ج1، ص332 ـ 340.
7. تاریخ انبیاء، رسولی محلاتی.
8. هود : 81.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

۰

یادداشت های یک دختر تنها

حجاب سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر

یادداشت های یک دختر تنها

داشتم خواب می دیدم که یک شاهزاده با شنلی روی دوش و تاجی بر سر و لبخندی بر لب، با اسب سفیدی از راه رسید و دست مرا گرفت، (البته ما عقد کرده بودیم؛ وگرنه من دستم را توی دست هر شاهزاده ای نمی گذارم!) دست مرا گرفت و خواست سوار اسب سفید بالدارش کند و...
شنبه
داشتم خواب می دیدم که یک شاهزاده با شنلی روی دوش و تاجی بر سر و لبخندی بر لب، با اسب سفیدی از راه رسید و دست مرا گرفت، (البته ما عقد کرده بودیم؛ وگرنه من دستم را توی دست هر شاهزاده ای نمی گذارم!) دست مرا گرفت و خواست سوار اسب سفید بالدارش کند و...
هنوز سوار نشده بودم که احساس کردم صدای سم اسبِ خیلی نزدیک تر از این حرف هاست. از خواب پریدم. اسبی داشت توی کوچه سمش را خِرت خِرت به آسفالت می کشید. تندی سرم را از پنجره بیرون بردم که یک وقت خدای نکرده شاهزاده نگران و نارحت نشود که چه همسر بی توجهی دارم و از زندگی دلسرد شود!
تا سرم را بیرون بردم، کریم آقا را دیدم که هی آن جاروی دسته بلندش را می کشید روی زمین و کوچه را تمیز می کرد. نه از اسب خبری بود، نه از شاهزاده.
گفتم: این دور و برها یک اسب ندیدی؟
رویم نشد بگویم یک شاهزاده، گفتم الان با خودش می گوید: چه ندید بدید! چه قدر لوس! نمی تواند ببیند که شوهرش یک لحظه از جلوی چشمش دور شده.
نیشش تا بناگوش باز شد و گفت: من که ندیدم، ولی قربان دستت! لطفا یک لیوان آب به من بده.
من را می گویی، کارد می زدی، خونم در نمی آمد. از همان بالا گفتم: شکر خدا، توی خانه پدرم آن قدر بهم گفته «قربان دستت!» که گوشم پر است! فکر کردی من از آن دخترها هستم که تا پسری بهش گفت «قربان دستت، فدای چشمت» ولو شوم کف خیابان؟ نخیر آقا! آدرس را اشتباه آمده ای!
واقعا که چه آدم هایی پیدا می شوند. توی روز روشن، راست راست توی چشم های آدم نگاه می کنند و بهش پیشنهاد دوستی می دهند. نمی دانند که من فقط طرفدار زندگی پایدارم!

یکشنبه
امروز مامان بهم گفت: شهناز خانم دارد می رود کیش. بیا برویم بهش بگوییم که اگر می تواند، چند قلم جنس هم برای ما بیاورد.
نشسته بودیم و داشتیم با مامان شربت می خوردیم و پسر شهناز خانم ( یاشار) داشت تلویزیون تماشا می کرد که شهناز خانم با کلی خنده و سر و شانه تکان دادن، به مادرم گفت: مریم خانم! خودتان که بهتر می دانید، پدر یاشار جان صبح می رود، شب می آید. من هم که نیستم. بالاخره همسایه برای همین روزها به درد می خورد. زحمت این چند تا پله را بکشید و حواس تان به یاشار باشد.
با این یاشار جان، یاشار جان گفتن ها، من که فکر نمی کنم این پسر حالا حالاها بزرگ بشود؛ انگار نه انگار که دانشجوست. چه قدر شهناز خانم خنده های الکی و زورکی کرد تا این چند جمله را بگوید. ولی من که فهمیدم منظورش با من بود! واقعا که چه مادرهایی پیدا می شوند! خودشان راه می افتدند دنبال دوست دختر برای پسرشان که مثلا اعتماد به نفسش را بالا ببرند.
همین ها هستند که باعث بدبختی بچه هایشان می شوند. فکر کرده من از آن دخترها هستم که تا یک در باغ سبز بهشان نشان دادند، خودشان را گم کنند. ولی باید بهش می گفتم که من فقط طرفدار زندگی پایدارم.

دوشنبه
امروز رفتم آموزشگاه. کلی تیرآهن و میل گرد ریخته بودند گوشه ی حیاط و داشتند جوشکاری می کردند. کارگرها همین طور هوار هوار با هم حرف می زدند، بس که صدا به صدا نمی رسید. یک بار هم پایم گیر کرد و نزدیک بود با مخ بروم توی آهن ها.
هنوز کسی نیامده بود. این کلاس نمایشنامه نویسی هم از آن کلاس هاست. همیشه با نیم ساعت تاخیر شروع می شود. نشسته بودم توی کلاس که این پسره، مجد آمد تو. عینکش را روی چشم جابه جا کرد و در را پشت سرش بست. مثل ترقه از جا پریدم که چرا در را می بندی؟
تندی در را باز کرد و بعد زل زد توی چشم هایم.
-ببخشید! گفتم شاید صدای جوشکاری اذیت تان کند.
واقعا که چه آدم هایی پیدا می شوند! از هر چیزی برای سرپوش گذاشتن روی افکار و امیال شیطانی شان استفاده می کنند! فکر کرده چون من هر هفته اولین نفر هستم که می آیم، همین طور چشمم به در است که او کی از راه می رسد و مرا از تنهایی در می آورد. مرا نمی شناسد. باید بهش می گفتم که من فقط طرفدار زندگی پایدارم.

سه شنبه
تا در را باز کردم که بروم بیرون، پدر یاشار را دیدم که پشت در ایستاده است. مرا که دید، لبخندی زد و سلام کرد. این پا و آن پا کرد و گفت: چیزه... حاج آقا منزل تشریف دارند؟
واقعا که چه آدم هایی پیدا می شوند! مرد گُنده از موی سفید و سن و سالش خجالت نمی کشد. جای پدرم است، پیش خودش نمی گوید این دخترِ سن پسرم را دارد. من که می دانم پدر بهانه است. می خواهد ببیند که می تواند با خیال راحت سر صحبت را باز کند یا نه! اصلا این ها خانوادگی مشکل دارند. بله دیگر! زنی که تنها راه بیفتد، برود سیاحت کیش و شوهر و پسرش را بسپرد به همسایه، بهتر از این که نمی شود. باید حتما به این خانواده ی شهناز خانم بگویم که من فقط طرفدار زندگی پایدارم.

چهارشنبه
مادر گفت: خاله زنگ زده و گفته اگر امروز بیایی و لباست را پرو کنی، تا جمعه آماده است.
سر خیابان ایستاده بودم. برای یک تاکسی دست تکان دادم که نگه دارد. تا خواستم سوار شوم گفت: تنهایید؟
سر تکان دادم که یعنی بله. گفت: فکر کردم آن خانم هم با شماست.
در ماشین را بستم و سوار نشدم. گفت: اِ! خانم چی شد؟
هیچ محلش نگذاشتم. حقش بود، آدم... انگار خودش خواهر و مادر ندارد. چه قدر هم بی ادب بود. برگشت گفت: مردم آزار!
اصلا نباید با همچین آدم هایی دهان به دهان شد. واقعا که چه آدم هایی پیدا می شوند. همه دنبال دختر تنها هستند. دیگر به تاکسی ها هم نمی شود اعتماد کرد. حیف که محلش نگذاشتم و رفت؛ وگرنه بهش می گفتم که من فقط طرفدار زندگی پایدارم.

پنج شنبه
امروز فهمیدم این که می گویند بحران های اجتماعی در حال افزایش است و بنیان خانواده در آستانه ی فروپاشی است، خیلی هم حرف بی ربطی نیست.
امروز داشتم توی بالکن لباس ها را پهن می کردم که دیدم زهره سوار یک 206 آلبالویی شد که پسر جوانی راننده اش بود. زهره که برادر ندارد از این بشر هم که بعید است خواستگار و نامزدی داشته باشد، پدرش هم یک پراید قراضه ی نقره ای دارد. تازه جوان هم نیست؛ پس معلوم می شود...
واقعا که چه آدم هایی پیدا می شوند. از پدر و مادر و در و همسایه خجالت نمی کشند. باید به زهره بگویم، او هم باید مثل من، فقط طرفدار زندگی پایدار باشد.

برگرفته از : ماهنامه دیدار آشنا ؛ مرداد ماه 1389، شماره 118
منبع : hawzah.net

۰

نتیجه کنترل غضب

قرآن وحدیث سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر

نتیجه کنترل غضب


مردی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ، نصیحتی به من بیاموز . پیامبر فرمود : « اذهب و لا تغضب » (برو و غضب مکن) . آن مرد گفت : همین نصیحت مرا کافی است .....
مردی به حضور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ، نصیحتی به من بیاموز .
پیامبر فرمود : « اذهب و لا تغضب » (برو و غضب مکن) .
آن مرد گفت : همین نصیحت مرا کافی است .
او نزد قبیلة خود رفت ، دید مقدمة جنگی خونین در میان دو گروه قومش پدید آمده و افراد هر دو گروه اسلحه به دست گرفته و صف کشیده و آمادة جنگ هستند . آن مرد نیز تحریک شد و به نفع خویشان خود اسلحه برداشت و به صف یکی از آن دو گروه پیوست. در این هنگام ناگاه سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به یادش آمد که فرموده بود : « غضب نکن » .
همان دم اسلحه اش را به کناری انداخت ، سپس آرام آرام به طرف گروه مقابل که برای جنگ با خویشان او آماده شده بودند ، رفت و به آنها گفت : هر زخم و قتلی که از ناحیة ما به شما رسیده و نشان ندارد ( ضارب و قاتل مشخص نیست )، خونبهای آن را من به عهده می گیرم و می پردازم و هر زخم یا قتلی که نشان دارد ( ضارب یا قاتلش معلوم است )، خونبهای آن را از ضارب و قاتل بگیرید.
همین پیشنهاد نرم و صلح آمیز او باعث شد که طرفهای مقابل آرام شدند و در پاسخ گفتند ما به پرداخت جریمه سزاوارتریم . و در نتیجه بین دو گروه به وجود آمد و خشم و غضب بکلی برطرف گردید (1).

قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم):
الا ادلّکم علی خیر اخلاق الدّنیا و الاخره ؟ تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عمّن ظلمک(2) .
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود :
آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه نسازم ؟ پیوند با کسی که با تو قطع رابطه نموده ، احسان به کسی که تو را محروم ساخته و گذشت از کسی که به تو ظلم کرده است .

پی نوشت ها :
1- داستانهای اصول کافی، ص 255
2- اخلاق عملی، آیه الله مهدوی کنی، ص 595

۰

امر به معروف و کار فرهنگی با پیامک!

امربه معروف نهی ازمنکر

امر به معروف و کار فرهنگی با پیامک!

نویسنده : مختار حسنی سوخته‌سرایی*
پلان اول:
نزدیکی‌های نماز مغرب بود، حول و حوش یک ساعت مانده. سوار اتوبوس شده بودیم و منتظر تا به حرکت در آید. یک ربع بعد ماشین حرکت کرد. هنوز چند دقیقه‌ای از حرکت نگذشته بود که راننده برای رفاه حال مسافران، سیستم صوتی خودرو را روشن کرد!
خواننده‌های آنطرف آبی، اعم از ترکی و فارسی شروع به خواندن کرده بودند که سر و کله خواننده‌های زن نیز به وسط آمد. از همان ابتدا خواستم تذکر بدهم که یا خاموش کند یا موسیقی مجاز بگذارد. هرچه فکر کردم روش درستی به ذهنم نرسید. از واکنش راننده و برخی مسافران موافق او نیز نگران بودم، به ویژه اینکه همسرم نیز همراهم بود.
با نزدیک‌شدن به اوقات نماز نیز بر حساسیتم اضافه شد و خدا خدا می‌کردم تا راه حلی جلوی پایم بگذارد. در همین فکر و خیال بودم که شماره تماس روی شیشه، نظرم را جلب کرد و کنارش نوشته بود «دربست». به ذهنم رسید که این شماره راننده است، پس بهتر است پیامکی برایش ارسال کنم. متنی به این مضمون ارسال کردم: «سلام آقای راننده، خداقوت، خسته نباشی، در لحظات روحانی نماز مغرب هستیم، بهتر نیست ضبط را خاموش نمایید؟»
چند ثانیه‌ای طول نکشید که صدای تلفن همراه آقای راننده بلند شد، آن را برداشت و پیام را خواند و بدون هیچ عکس‌العملی، ضبط را خاموش کرد و دیگر تا پایان مسیر، روشن نکرد.

پلان دوم:
چند روز پیش در صف نانوایی منتظر بودم که تصویر چند جعبه در ویترین مغازه اسباب‌بازی‌فروشی، نظرم را جلب کرد. جعبه‌های استخر بادی بچه‌ها بود که از خارج وارد شده و روی آن، عکس استخر به همراه بچه‌ها و مادرشان به صورت نیمه‌عریان درج شده بود.
متوجه شدم تقریباً تمام افرادی که ایستاده‌اند، به این تصویرها نگاه می‌کنند. ناراحت شدم، خواستم به فروشنده بگویم، اما از واکنش احتمالاً منفی او واهمه داشتم.
ناگهان یاد تجربه قبلی افتادم و به تابلوی مغازه نگاه کردم. خوشبختانه شماره موبایلش را هم نوشته بود. بلافاصله گوشی را از جیبم در آوردم و یک پیامک فرستادم: «سلام، خداقوت؛ فکر نمی‌کنی اگر به جای گذاشتن جعبه‌های استخر بادی با این عکس‌ها، روی یه کاغذ می‌نوشتی استخر بادی موجود است، خدا راضی‌تر بود؟»
فردا که دوباره به صف نانوایی رفتم، دیدم که جعبه‌ها نیست و از این بابت، خدا را شکر کردم.

نتیجه:
در زمانه‌ای که فسادها و بی‌حرمتی‌ها در حال علنی‌شدن هستند و امر به معروف و نهی از منکر نیز به عنوان یک واجب در حال فراموشی است و اکثریت ما به خاطر برخی ملاحظات، امکان بیان و تذکر نداریم، به نظر می‌رسد روش‌های غیرمستقیم مانند ارسال پیامک و حتی ایمیل می‌تواند در برخی امورات راهگشا باشد.

نظر شما کاربران عزیز در مورد این شیوه‌ امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

۰

حدیث تکان دهنده درباره عذاب بدحجابی

قرآن وحدیث حجاب امربه معروف نهی ازمنکر

حدیث تکان دهنده درباره عذاب بدحجابی

به گزارش پایـگاه جوان انقلابی ؛ متن کـامل این حدیث از کـتاب داسـتانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ – زبده القصص ٬ ص۲۰۲ بدین شرح است :
ـ
امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرماید: « روزی با فاطمه (سلام الله علیها) محضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند.
گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟
ـ
فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
ـ
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد...
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.…
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.…
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .…
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.…
زنی را دیدم که…
زنی را دیدم که ٬ که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.…
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .…
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.…
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود...
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.…
ـ
ـ
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
ـ
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
ـ
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.…
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.…
و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد ….
و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.…
و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.…
و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.…
و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.…
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.…
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.

۱

چگونه یک نمازخوب بخوانیم(سری چهارم)

بانک تصاویر احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر نماز

چگونه یک نمازخوب بخوانیم(سری چهارم)

چگونه یک نمازخوب بخوانیم(سری چهارم)

دزد نماز

کسی که از نمازش می دزدد مانند کلاغی است که زمین را نوک می زند
بحار ج 82 ص 222

چرا نماز ما کارایی ندارد

چرا نماز ما فریادش آنچنان رسا نیست که ما را در مواجهه با گناه در جایمان میخکوب کند؟

نماز فرار به سمت خداست

نماز کوچ کردن و فرار به سمت خداست و در این حال در موضع بنده ای هستی که امیدوار و ترسان، خاضع و متضرع و با صمیم قلب در برابر خدا ایستاده ای

من لایحضره الفقیه، جلد 3 صد 558

منبع:سایت گروه اینترنتی رهروان ولایت

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)

شبکه های اجتماعی