نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۲۳۶ مطلب با موضوع «زندگی درمکتب اهل بیت ع» ثبت شده است

۰

درمان گناه با نسخه امیرالمؤمنین علیه السلام

قرآن وحدیث پرسش وپاسخ زندگی درمکتب اهل بیت ع

درمان گناه با نسخه امیرالمؤمنین علیه السلام

درمان گناه با نسخه امیرالمؤمنین علیه السلام

کمیل یکى از یاران مخلص امیرالمؤمنین است ، مى گوید:
از امیرالمؤمنین (ع ) پرسیدم ، انسان گاهى گرفتار گناه مى شود و به دنبال آن از خدا آمرزش مى خواهد، حد آمرزش خواستن چیست ؟
فرمود:
حد آن توبه کردن است .
کمیل : همین مقدار؟
امام (علیه السلام ) نه !
کمیل : پس چگونه است ؟
امام : هرگاه بنده گناه کرد، با حرکت دادن بگوید استغفرالله .
کمیل : منظور از حرکت دادن چیست ؟
امام : حرکت دادن دو لب و زبان ، به شرط این که دنبال آن حقیقت نیز باشد.
کمیل : حقیقت چیست ؟
امام : دل او پاک باشد و در باطن تصمیم بگیرد و به گناهى که از آن استغفار کرده باز نگردد.
کمیل : اگر این کارها را انجام دادم از استغفار کنندگان هستم ؟
امام : نه !
کمیل چرا؟
امام : براى این که تو هنوز به اصل آن نرسیده اى .
کمیل : پس اصل و ریشه استغفار چیست ؟
امام : انجام دادن توبه از گناهى که از آن استغفار کردى و ترک گناه . این مرحله ، اولین درجه عبادت کنندگان است .
به عبارت دیگر، استغفار اسمى است که شش معنى دارد؛
1- پشیمانى از گذشته .
2- تصمیم بر بازنگشتن بدان گناه به هیچ وجه . (تصمیم بر این که گناهان گذشته را هیچ وقت تکرار نکنى ).
3- پرداخت حق همه انسانها که به او بدهکارى .
4- اداى حق خداوند در تمام واجبات .
5- از بین بردن (آب کردن ) هر گونه گوشتى که از حرام بر بدنت روییده است ، به طورى که پوستت به استخوان بچسبد سپس گوشت تازه میان آنها بروید.
6- به تنت بچشانى رنج طاعت را، چنانچه به او چشانیده اى لذت گناه را.
در این صورت توبه حقیقى تحقق یافته و انسان از توبه کنندگان به شمار مى رود.
بحار: ج 6، ص 27؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 59.


منبع: گناه شناسی

۱

اینفوگرافیک؛ هشتمین آفتاب ولایت

بانک تصاویر زندگی درمکتب اهل بیت ع سخن نگاشت

اینفوگرافیک؛ هشتمین آفتاب ولایت

اینفوگرافیک؛ هشتمین آفتاب ولایت

دانلود تصویر با کیفیت عالی

در این اینفوگرافی اطلاعاتی از وجود نازنین هشتمین امام و پیشوای مسلمانان آورده شده است. گوشه ای از سیره زندگی امام رضا علیه السلام (علمی، رفتاری، اجتماعی و سیاسی)، بیان اتفاقاتی از مسیر حرکت حضرت، آداب زیارت آن امام بزرگوار و همین طور اطلاعاتی دیگر در آن آورده شده است.

منبع:بچه های بهشت

۰

چهل حدیث گهربار از امام صادق علیه السلام

زندگی درمکتب اهل بیت ع

چهل حدیث گهربار از امام صادق علیه السلام

چهل حدیث گهربار از امام صادق علیه السلام

قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصَّادقُ علیه السلام:

1- حَدیثی حَدیثُ أبی، وَ حَدیثُ أبی حَدیثُ جَدی، وَ حَدیثُ جَدّی حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ أمیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]

 سخن و حدیث من همانند سخن پدرم می باشد و سخن پدرم همچون سخن جدّم و سخن جدّم نیز مانند سخن حسین و نیز سخن او با سخن حسن یکی است و سخن حسن همانند سخن امیرالمؤمنین علیّ و کلام او از کلام رسول خدا می باشد که سخن رسول اللَّه به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.

2- مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا أرْبَعینَ حَدیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِماً فَقیهاً وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.[2]

 هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند و به آن ها عمل نماید، خداوند او را دانشمندی فقیه در قیامت محشور می گرداند و عذاب نمی شود.

3- قَضاءُ حاجَةِالْمُؤْمِنِ أفْضَلُ مِنْ ألْفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلةٍ بِمَناسِکِها، وَ عِتْقِ ألْفِ رَقَبَةٍ لِوَجْهِ اللَّهِ، وَ حِمْلانِ ألْفِ فَرَسٍ فی سَبیلِ اللَّهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها.[3]

 برآوردن حوائج و نیازمندی های مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است.

4- أَوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُالصَّلاةُ، فَإنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ إذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ.[4]

 اوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته می گردد وگرنه مردود خواهد شد.

5- إذا فَشَتْ أرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ أرْبَعَةٌ: إذا فَشا الزِّنا کَثُرَتِ الزَّلازِلُ، وَ إذا اُمْسِکَتِ الزَّکاةُ هَلَکَتِ الْماشِیَةُ، وَ إذا جارَ الْحُکَّامُ فِی الْقَضاءِ اُمْسِکَ الْمَطَرُ مِنَ السَّماءِ، وَ إذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِکُونَ عَلَی الْمُسْلِمینَ.[5]

 هنگامی که چهار چیز در جامعه شایع و رایج گردد چهار نوع بلا و گرفتاری پدید آید:

چنانچه زنا رایج گردد زلزله و مرگ ناگهانی فراوان شود.

چنانچه زکات و خمسِ اموال پرداخت نشود حیوانات اهلی نابود شود.

اگر حاکمان جامعه و قُضات ستم و بی عدالتی نمایند باران رحمت خداوند نمی بارد.

و اگر اهل ذمّه تقویت شوند مشرکین بر مسلمین پیروز آیند.

6- مَنْ عابَ أخاهُ بِعَیْبٍ فَهُوَ مِنْ أهْلِ النَّارِ.[6]

 هرکس برادر ایمانی خود را برچسبی بزند و او را متّهم کند از اهل آتش خواهد بود.

7- الصَّمْتُ کَنْزٌ وافِرٌ، وَ زَیْنُ الْحِلْمِ، وَ سَتْرُالْجاهِلِ[7]

 سکوت همانند گنجی پربهاء، زینت بخش حلم و بردباری است؛ و نیز سکوت، سرپوشی بر آبروی شخص نادان و جاهل می باشد.

8- إصْحَبْ مَنْ تَتَزَیَّنُ بِهِ، وَلاتَصْحَبْ مَنْ یَتَزَّیَنُ لَکَ.[8]

 با کسی دوستی و رفت و آمد کن که موجب عزّت و سربلندی تو باشد و با کسی که می خواهد از تو بهره ببرد و خودنمائی می کند همدم مباش.

9- کَمالُ الْمُؤْمِنِ فی ثَلاثِ خِصالٍ: الْفِقْهُ فی دینِهِ، وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ، وَالتَّقْدیرُ فِی الْمَعیشَةِ.[9]

 شخصیّت و کمال مؤمن در سه خصلت است: آشنا بودن به مسائل و احکام دین، صبر در مقابل شداید و ناملایمات، زندگی او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزی دقیق باشد.

10- عَلَیْکُمْ بِإتْیانِ الْمَساجِدِ، فَإنَّها بُیُوتُ اللَّهِ فِی الْاءرْضِ و مَنْ أتاها مُتَطِّهِراً طَهَّرَهُ اللَّهُ مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ کَتَبَ مِنْ زُوَّارِهِ[10]

 بر شما باد به دخول در مساجد، چون که آن ها خانه خداوند بر روی زمین است؛ و هر کسی که با طهارت وارد آن شود خداوند متعال او را از گناهان تطهیر می نماید و در زمره زیارت کنندگانش محسوب می شوند.

۰

داستان آهنگری که آتش دستش را نمی سوزاند!

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع

داستان آهنگری که آتش دستش را نمی سوزاند!

داستان آهنگری که آتش دستش را نمی سوزاند!

در کتاب انوار المجالس صفحه سیصدو چهارده نقل مى کند از حسن بصرى که گفت:
یک روز در بازار آهنگران بغداد مى گذشتم که ناگهان چشمم افتاد به آهنگرى که دستش را داخل کوره حدادى مى کند و آهن گداخته شده قرمز را مى گرفت بدون آنکه ابدا احساس سوزشى کند روى سن دان مى گذاشت و با پُتک روى آن مى زد و به هر نوع که مى خواست در مى آورد ومى ساخت. چون مشاهده این کار شگفت انگیز بود مرا وادار به پرسش از او کرد رفتم جلو سلام کردم جواب داد بعد پرسیدم آقا مگر آتش کوره و آهن گداخته بشما آسیبى نمى رساند؟
آن مرد گفت: نه.
گفتم چطور؟
گفت: یک ایّامى در اینجا خشک سالى و قحطى شد ولى من همه چیز در انبار داشتم. یکروز یک زن وجیه و خوش سیمائى نزد من آمد و گفت اى مرد من کودکانى یتیم و خردسال دارم و احتیاج به آذوقه و مقدارى گندم دارم خواهشمندم براى رضاى خدا کمکى بکن و بچه هاى یتیم مرا از گرسنگى و هلاکت نجات بده منهم چون بهمان یک نظر فریفته جمالش شده بودم، در مقابل خواسته اش گفتم: اگر گندم مى خواهى باید ساعتى با من باشى تا خواسته ات را برآورده کنم.
آن زن از این پیشنهاد ناراحت و روترش کرده و رفت.
روز دوم باز آن زن نزدم آمد، در حالیکه اشک میریخت، سخن روز قبل را تکرار نمود، من هم حرفهاى روز گذشته را براى او تکرار کردم، دوباره بادست خالى برگشت، دوباره روز سوّم دیدم آمد و خیلى التماس مى کند که بچه هایم دارند مى میرند بیا و آنها را از گرسنگى و مرگ نجات بده من حرفم را تکرار کردم و دیدم آن زن بطرف من مى آید و پیداست که از گرسنگى بى طاقت شده.
خلاصه وقتى که نزدیک مى شد به من گفت: اى مرد من و بچه هایم گرسنه هستیم بیا و رحمى کن و گندمى در اختیار ما بگذار؟ من گفتم:اى زن بیخودى وقت من و خودت را نگیر همان که بهت گفتم بیا با من باش تا بتو گندم دهم.
در این موقع زن به گریه افتاد و زیاد اشک ریخت و گفت: من هرگز از این کارهاى حرام نکردم و چون دیگر طاقت نمانده و کار از دست رفته و سه روز است که خود و بچه هایم غذائى نخورده ام بآنچه که میگوئى ناچارا حاضرم ولى بیک شرط گفتم به چه شرطى ؟ گفت: بشرط اینکه مرا بجایى ببرى که هیچ کس ما را نبیند.
مرد آهنگر گفت: ناراحت نباش من اتاق های زیادی دارم،تو در تو و جایی می رویم که هیچکس نبیند…رفتم و او از دنبالم آمد تا به اتاق اندرونی رفتیم. همینکه خواستم از او بهره اى بردارم. دیدم آن زن دارد مى لرزد و خطاب بمن گفت: اى مرد! چرا دروغ گفتى و خلاف شرطت عمل کردى ؟ گفتم کدام شرط؟
گفت: مگر بنا نبود مرا بجاى خلوت ببرى تا کسى ما را نبیند؟
گفتم: آرى مگر اینجا خلوت نیست ؟
گفت: چطورى اینجا خلوت است با آنکه پنج نفر مواظب ما هستند و ما را دارند مى بینند؟!
«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق 14)
آیا نمی دانی که خدا می بیند؟

اول خداوند عالم و غیر از او دو ملکى که بر تو موکلند و دو ملکى که بر من موکلند همه شان حاضراندو ما را مشاهده مى کنند با این حال تو خیال میکنى اینجا کسى نیست که ما را ببیند؟
بعدا گفت: اى مرد بیا و از خدا بترس و آتش شهوت خود را بر من سرد کن تا منهم از خداى خود بخواهم حرارت آتش را از تو بردارد و آتش را بر تو سرد کند.
من با شنیدن سخنان زن و آیه قرآن متنبه شدم و با خود گفتم این زن با چنین فشار زندگى و شدت گرسنگى اینطور از خدا مى ترسید ولى تو که این همه مورد نعمتهاى الهى قرار گرفته اى از او (خدا) نمى ترسى ؟ فورا توبه کردم و از آن زن دست کشیدم و گندمى را که میخواست باو دادم و مرخصش کردم. زن چون این گذشت را از من دید و جریان را بر وفق عفت خود دید سرش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت اى خدا همینطور که این مرد حرارت شهوتش را بر خود سرد نمود، تو هم حرارت آتش دنیا و آخرت را بر او سرد کن از همان لحظه که آن زن این دعا را در حقم کرد حرارت آتش بر من بى اثر شد.
آری اگر خدا اراده کند همانطور که آتش را بر حضرت ابراهیم علیه السلام سرد کرد بر سایر بندگانش هم سرد خواهد کرد:
(قُلنَا یَا نَارُ کُونِی بَرداً و سَلاماً عَلَی اِبراهِیم)(انبیاء/69)
«ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش»
منبع:قصص التوابین یا داستان توبه کنندگان

منبع:سایت گناه شناسی

۰

داستانی زیبا از عاقبت بخل لطفا با ذکر منبع منتشر کنید

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع

داستانی زیبا از عاقبت بخل  لطفا با ذکر منبع منتشر کنید

داستانی زیبا از عاقبت بخل

امام صادق علیه السلام درباره بخل می فرمایند:
إنْ کانَ الخَلَفُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ حقّا فالبُخلُ لماذا؟!
اگر پاداش و عوض دادن خداوند عزّ و جلّ حق است پس دیگر بخل ورزیدن چرا؟ (میزان الحکمه،ج‏1، ص505 )

آورده اند که روزى بخیلى با عیال طعام مى خورد. سائلى بر درآمد. زن خواست که سائل را طعام دهد. از شوهرش مى ترسید. به بهانه اى به در خانه آمد و نیم نانى در زیر جامه گرفت و به سائل داد. شوهر خبر یافت و وى را طلاق داد.
روزگارى برآمد. زن شوهر دیگرى اختیار کرد. روزى با این شوهر نیز طعام مى خورد. سائلى دیگر بر در آمد. خواست که وى را طعام دهد. گفت : مبادا این شوهر، خوى شوهر پیشین داشته باشد. از وى دستورى خواهم . دستورى خواست .
شوهر گفت : همچنین سفره طعام را بردار و به وى ده . زن طعام برداشت و در سراى باز کرد، شوهر پیشین خود را دید. فریادى از آن زن برآمد. شوهرش از خانه بیرون دوید که تو را چه شده ؟ گفت : این سائلى که مى بینى شوهر من بود و مال بسیار داشت اما بخل زیادى داشت ، به سبب بخل ، مالش از دست رفته و محتاج خلق شده .
مرد گفت : بهتر از این بشنو. آن درویشى که به در خانه شما آمد که وى را نیم نانى دادى که بدان سبب این مرد تو را طلاق داد، من بودم . درویش و محتاج خلق بودم . اما سخى و بخشنده بودم حق تعالى به سبب جوانمردى مرا توانگر گردانید و او را به سبب بخل ، وى را درویش و فقیر گردانید.
منبع: داستان عارفان ، ص 223.

منبع: سایت گناه شناسی



بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)