نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۹۸ مطلب با موضوع «قرآن وحدیث» ثبت شده است

۰

مجموعه احادیث تصویری

بانک تصاویر قرآن وحدیث احکام سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع

مجموعه احادیث تصویری

مجموعه احادیث تصویری

مجموعه احادیث تصویری زیبا با موضوع سبک زندگی اسلامی

... برای دریافت اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...



بچه های بهشت" الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ "

۱

دل باید پاک باشد و یا آقایان به خودشان سختی بدهند و نگاه نکنند

قرآن وحدیث حجاب سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع تربیت ازدیدگاه اسلام

دل باید پاک باشد و یا آقایان به خودشان سختی بدهند و نگاه نکنند

دل باید پاک باشد و یا آقایان به خودشان سختی بدهند و نگاه نکنند

پیامبر اکرم(ص) از بعضی از بانوانی که عذاب سختی در انتظار آن ها است گله داشتند. که شاید آن ها حجاب را به عنوان پوشش رعایت می کنند اما از نظر روابط با نامحرم بد عمل می کنند و دقت در مسائل عفاف و حیا را نشان نمی دهند با لباس های بدن نما، نازک اندام نما، تنگ، چسبان اندامی آن چیزی که امروزه اسمش را می گذاریم لباس شهرت تبرج چیزی که آن ها نمود کند و شاخص کند و جلب توجه کنند نزد نامحرم مانند نوع روسری و شال ها و نحوه ی پوشش ها و بستن موی سر. این ها را پیامبر اکرم آن روز نام بردند. فکر می کنیم مگر چنین چیزی آن زمان ممکن است؟ بله این ها چیزهایی بوده که در آینده نمو پیدا می کرده است.خلاصه هر نوع رفتاری که اسلام آن ها را قبول ندارد اما متاسفانه بانوان به آن ها ورود پیدا کرده اند. این ها حتی در سخن گفتن با نامحرم مسائل اسلامی را رعایت نمی کنند. با خضوع و فروتنی با نامحرم صحبت می کنند و از حرف اضافی خودداری نمی کنند. این ها همه پیام هایی که اسلام برای ما داشته و مستور غیر محجبه می گویند که پیامبر فرمودند عذابی سخت و دردناک در پی آن ها است.

عفت یک حالتی درونی است

البته عفت یک حالتی درونی است. حال است و ملکه نیست که برای پیوست و ثباتش از خدا یکسره باید طلب کرد و دعا کرد و اولین چیزی که برای دخترهایمان می خواهیم باید عفاف باشد و باید دعا کرد. عفاف هم فقط مخصوص بانوان نیست. عفت حالتی درونی و مربوط به نفس است. جنسیت ندارد و زن و مرد در داشتن عفاف فرقی ندارند و فرازمانی و فرامکانی است و هر لحظه و هر زمان عفت برای جنس زن و مرد ضروری است. چون نفس انسان جنسیت بر نمی دارد و خدا در آیات قرآن به زنان و مردان دستور حفظ عفت را داده است. آیه ۳۰ سوره نور اشاره به عفت در مردان می کند و آیه ۳۹ سوره نور اشاره به عفت زنان دارد. می گوید نگاه هایتان را فرو کشید و از مقدار دیدنتان بکاهید. چشم به نامحرم ندوزید. که هم به زن و هم به مرد توصیه می کنند. در آیه امر و نهی ها را اشاره می کنیم نتیجه می گیریم عفاف فقط به پوشاندن سر و بدن نیست. حرکات و زیور آلات اینها را نشان نامحرم ندادن. جلوه گری در حضور نامحرم نکردن اینها مصادیق حجاب است که خداوند در سوره نور آیه ۳۱ دوبار به بعضی کلمات اشاره دارند. که زن زینتش نباید ظاهر شود نه زینت ظاهری و نه نگاه و حرکات و اندامش نباید در حضور نامحرم نمایان شود. و زیور آلات اعم از آرایش و انگشتر و دستبند. خداوند می فرمایند در راه رفتن هم جنس زن باید مواظب باشد که با پاش جلب توجه نامحرم نشود و با گفتارش کنترل شده صحبت کند. وقتی حضرت زهرا می خواستند صحبت کنند از ابزاری استفاده می کردند و گاهی سنگ ریزه زیر زبان نگاه می داشتند تا صدا تغییر کند و به نحوی که پیش محرمان صحبت می کنند پیش نامحرمان نکنند.
وقتی حضرت زینب (ص) دارند سخنرانی می کنند می گویند انگار از گلوی امیرالمومنین این صدا در می آید. آن ها الماسی ترین زن دنیا بودند ولی صدا در نزد دشمن رسا می شود که حتی می گویند این شخص متکبر کیست؟
بنابراین خضوع در گفتار نداشته باشند و حرف اضافه با نامحرم نزنند. خداوند متعال می فرمایند پنج کلمه با نامحرم زده شود. درجامعه می شود رعایت کرد و هر چقدر به این کمه نزدیک شود بهتر است و ارتباطات به حداقل رسانده شود و فقط در مواقع ضرورت با نامحرم صحبت کنیم.

۴

عملی لذت بخش اما دردناک!

قرآن وحدیث امربه معروف نهی ازمنکر پرسش وپاسخ

عملی لذت بخش اما دردناک!

عملی لذت بخش اما دردناک!

خیلی لذت دارد ... گاهی در لحظه ی انجامش آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمی توان آن را عوض کرد ... نکته ی دردناکش آن جا است که وقتی از آن لذت فارغ می شوم یا حتی نه بعد از آن، بلکه همان لحظه شاید دردناکی اش را متوجه شوم...

معنی فحشاء
به سخن و کاری که در زشتی آن تردیدی نیست، فحشاء گویند. در مواردی به معنی کار بسیار زشت و ننگین و نفرت آور به کار می رود؛ این واژه 24 بار در قرآن آمده است.(1) البته کلمه" فاحشه" یا " فحشاء" در قرآن مجید غالباً در موارد انحرافات جنسى و آلودگی هاى ناموسى به کار رفته است. (2) که به چند مورد از آنها اشاره می شود:

اشاره به عمل شنیع قوم لوط
(وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ)(3)؛و لوط را به یاد آور آن هنگام که به قومش گفت: آیا پیش چشم یکدیگر مرتکب فاحشه مى شوید.

فحشائی به نام ...
" کبائر الاثم" عبارت است از گناهان کبیره اى که آثار سوءش بزرگ است، و کلمه "فواحش" جمع "فاحشة" است که به معناى گناه شنیع و بى شرمانه است

(وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنَى إنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا) (4)؛«و به زنا نزدیک مشوید که آن فحشاست و بد راهى است».
امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه می فرمایند: مَعصیَةً و مَقْتا فإنّ اللّهَ یَمقُتُهُ و یُبغِضُهُ، قالَ: «و ساءَ سَبِیلًا» هُو أشَدُّ الناسِ عَذابا، و الزنا مِن أکبَرِ الکَبائرِ.(5)
منظور از فاحشه یعنى اینکه، معصیت و نفرت انگیز است؛ زیرا خداوند زنا را دشمن مى دارد و از آن نفرت دارد. فرمود: «و بد راهى است» عذاب زناکار از همه گنهکاران سخت تر است و زنا از بزرگترین گناهان کبیره است».

۰

این سوره را به فرزندانتان آموزش دهید

قرآن وحدیث سبک زندگی اسلامی تربیت ازدیدگاه اسلام

این سوره را به فرزندانتان آموزش دهید

این سوره را به فرزندانتان آموزش دهید

یکی از نعمت های خدای سبحان فرزندان پاک و معصوم هستند که خداوند به بشر عنایت کرده است.
کودکان زمینه تربیتی بالایی دارند و هر آنچه به آنها آموزش دهیم فرا می گیرند.
یکی از راه های سپاسگزاری و شکرگزاری از خداوند برای این نعمت های با صفا تربیت درست ایشان است.
یکی از مواردی که در مورد فرزندان به ما توصیه شده است آموزش قرآن کریم به آنها است.

آموزش قرآن به فرزند
تلاوت قرآن در خانه بر سایر افراد خانواده اثر دارد، پدر و مادری که خواندن قرآن جزو برنامه زندگی آنان است فرزندانشان نیز به فراگیری و خواندن قرآن علاقه مند می شوند و این خود یکی از راه های تعلیم قرآن به فرزندان است، زیرا کودک و نوجوان به طور عمده تحت تأثیر سخنان والدین، معلمان و دوستان است و این تأثیرپذیری در کودکی بیشتر از پدر و مادر است.
به این داستان بنگرید تا ببینید نخستین معلم «محمد حسین طباطبایی» پدیده قرنی عصر حاضر کیست؟
«مادر سید محمدحسین (علم الهدی) معمولاً او را با خود به جلسات حفظی که اداره برگزار می کرد می برد، در سن 2.5 سالگی پدرش دریافت که علم الهدی با خود آیاتی از قرآن را زمزمه می کند، لذا با فراست دریافت که او استعداد و آمادگی لازم برای حفظ قرآن را دارد و زمزمه آیاتی از جزء 30 به خاطر حضور او در جلسات حفظ قرآن به همراه مادرش بوده، آیاتی را که شاگردان حفظ کرده و در جلسه تحویل می دادند شنیده و حفظ کرده است.
پس به صورت منسجم حفظ قرآن را با او شروع کرد و نتیجه ای بسیار عالی از موقع شناسی خود در استعدادیابی کودکش به دست آورد که اکنون اثرات آن در داخل و خارج کشور باعث رونق بخشیدن به محافل حفظ قرآن شده است...
بنابراین محیط را برای کودک قرآنی کنید و منتظر باشید او پیشقدم شود...
در مورد اهمیت تعلیم قرآن، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ «فانها ریحانة القرآن؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است».( کتاب شریفه ی «فضائل القرآن و العترة»،تألیف مرحوم آیت اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره))

مهم ترین حق فرزند بر پدر و مادر
یکی از حقوق فرزندان، تعلیم قرآن به آنهاست؛ امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: فرزند را بر پدر حقی است و پدر را بر فرزند حقی، حق پدر بر فرزند آن است که فرزند در هر چیز جز نافرمانی خدای سبحان او را فرمان برد و حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نیکو نهد و نیکو تربیت کند و قرآنش تعلیم دهد.
این تعلیم قرآن می تواند توسط خود پدر به طور مستقیم صورت گیرد و یا اینکه برای فرزندش معلم قرآن بگیرد که در این رابطه اکثر مسلمین غافل بوده و پدران به این حق عمل نمی کنند.
در روایتی است که اگر معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم یاد دهد خداوند آن کودک و آن معلم و پدر و مادر کودک را از دوزخ نجات می دهد. (تفسیر منهج الصادقین ذیل یه اول حمد)
پدر و مادری که در خانه با صدای بلند قرآن می خوانند اثر تربیتی در روح و جان فرزندانشان می گذارد و آنان را به قرآن علاقمند می کنند.
شیوه های آموزش قرآن به کودکان
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: "هیچ مردی فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر این که خداوند پدر و مادر کودک را در روز قیامت تاج پادشاهی عطا کند و دو لباس بهشتی به آنان بپوشاند که هرگز مردم مانند آن را ندیده باشند". (وسائل الشیعه، ج 4، ص 825)
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که می فرماید: "فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت علیهم السلام و قرآن".(کنز العمال، ج 16، ص 456)
ائمه معصومین (علیهم السلام) پدران و مادران را برای انجام این مهم، فراوان تشویق کرده و اجر و پاداش معنوی خداوند را در قبال این عمل یادآور شده اند .امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: خدواند به پدر و مادر پاداش فراوانی را عنایت می کند. آنان با شگفتی سؤال می کنند: پروردگارا ! این همه تفضل درباره ما در قبال چیست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نبوده است. در جواب آنها گفته می شود: هذه بتعلیم کما ولد کما القرآن و تبصیر کما ایه بدین الاسلام. این همه عنایت و نعمت، پاداش شماست که به فرزند خود کتاب خدا، قرآن را آموختید و او را در آیین اسلام بصیر و بینا تربیت کردید. (جمعی از استادان ،1382 ص 182)
سوره ای که آموزش آن به کودک سفارش شده است
در مورد اهمیت تعلیم قرآن، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ «فانها ریحانة القرآن؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است» (کتاب شریفه ی «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیة اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره))
سوره یس یکی از زیباترین سوره های قرآن کریم است که برکات و مزایای بسیاری در مورد این سوره در روایات ذکر شده است.
همچنین بزرگان و علما هم توصیه بسیار برای تلاوت این سوره به ما داشته اند. از جمله ایشان آیة الله وحید خراسانی است که سیره عملی خودشان اینست که هر صبح این سوره تلاوت می کنند و توصیه کرده اند که هر صبح است سوره تلاوت شود و به صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام هدیه شود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: "هیچ مردی فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر این که خداوند پدر و مادر کودک را در روز قیامت تاج پادشاهی عطا کند و دو لباس بهشتی به آنان بپوشاند که هرگز مردم مانند آن را ندیده باشندعنایاتی خاص در قبال آموزش قرآن به فرزندان
از پیامبر بزرگوار و اهل بیت عصمت - علیهم السّلام - روایات زیادى وارد شده که خداوند در برابر آموزش قرآن به فرزندان

عنایت خاصى در روز قیامت به پدران و مادران دارد.
الف - تاج گذارى پدران و مادران از طرف خداوند
معاذ گوید از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله ) شنیدم مى فرمود: هیچ مردى فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر اینکه خداوند پدر و مادر کودک را در روز قیامت تاج پادشاهى عطا کند و دو لباس بهشتى به آنان بپوشاند که هرگز مردم مانند آن را ندیده باشند. (وسائل الشیعه ، ج 4، ص 825)
ب - لباس بهشتى جایزه تعلیم قرآن:
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هر کس به فرزند خود قرآن یاد دهد روز قیامت پدر و مادرش را فراخوانند و دو لباس ٍ بهشتى به آنان بپوشانند که از نور آن چهره بهشتیان روشن و پر فروغ گردد. ( عده الداعى ، ص 79؛ وسائل الشیعه ، ج 15، ص 194)
ج - پاداش شگفت انگیز:
عایشه از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله ) نقل کند که فرمود: هر که فرزند خود را قرآن بیاموزد خداوند روز قیامت حلقه افتخارى به گردن او آویزد که باعث حیرت اوّلین و آخرین شود. (کتاب العیال ، ج 1، ص 478)
د - سیماى اخروى آموزش قرآن:
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
قرآن را بیاموزید زیرا روز قیامت قرآن به صورت جوانى زیبا و سفید روى به سوى صاحبش آمده به او مى گوید: من همان قرآنى هستم که شبهایت را به بیدارى کشانده و در وسط روز تشنه ات گذاشته و آب دهانت را خشک کرده و اشک چشمت را جارى ساخته بودم. پس (امروز) شاد و مسرور باش، سپس تاجى بیاورند و بر سر او بگذارند و برات رهایى از آتش جهنم را به دست راست او و جاودانگى در بهشت را به دست چپش بدهند، و دو لباس بهشتى به او بپوشانند و به او گفته شود بخوان و بالا برو، و او به هر آیه اى که بخواند درجه اى بالاتر رود، سپس اگر پدر و مادرش مومن بوده اند دو لباس بهشتى بر آنان بپوشانند و به آنان گفته شود این پاداش براى آن است که به فرزندتان قرآن یاد دادید. (کافى ، ج 2، ص 441)
ه - سنگینى نامه عمل و تذکره عبور از صراط
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: هر کس به فرزند خود قرآن تعلیم دهد... (همان قرآن) نامه عملش را (در روز قیامت) سنگین کند و او را از پل صراط همانند برق جهنده عبور دهد و هیچ گاه از او جدا نگردد تا از طرف خداوند بهترین چیزى که آرزو مى کرد بر او نازل شود. (مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 290)
منبع:

سایت تبیان
برگرفته از کتاب شریف «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیت اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره)

۰

خانومی شماره میدی ؟

قرآن وحدیث

خانومی شماره میدی ؟

خانومی شماره میدی ؟

پســـر : می شـــه شمـــاره بدی؟؟
دختــــر : ۱۷ _ ۳۲ ….
پســر :این چـــه نوع شمـــــاره ایه دیگه!!!¿¡¡
دختـر:قــــرآن ســـوره ۱۷ آیه ۳۲ :
وَلَا تَقْــــرَبُــــوا الـــــــزِّنَا …
به زنــــا نزدیکــــ نشــــوید …

منبع:من انقلابی ام

۰

۱۰ ویژگی افراد بی حیا

قرآن وحدیث

۱۰ ویژگی افراد بی حیا

۱۰ ویژگی افراد بی حیا

در اهمیت حیا همین بس که امام علی _علیه السلام _در این باره فرمودند: «کسی که دین ندارد حیا ندارد»(۱)پس طبق فرمایش ایشان یکی از نشانه های نداشتن دین و ایمان بی حیایی است. اگر فرد باحیا را فردی بدانیم که فعل قبیح (فعل نابهنجار به معنی انجام دادن کاری که نباید انجام شود و ترک کردن کاری که باید انجام شود) را به احترام فرد ناظر(خود فرد، دیگران، فرشتگان، ائمه،خداوند) ترک می کند، در نقطه مقابل فرد بی حیا است؛ که از انجام دادن فعل قبیح، شرم نمی‌کند. بنابراین بی‌حیایی، یعنی مبادرت به کار قبیح در حضور دیگران، بدون هیچ گونه نگرانی.
در مذمت بی حیایی روایات بسیاری وجود دارد و عوامل متعددی سبب بی حیای فرد می شوند، که در مقالات قبلی به آن پرداخته ایم. در این نوشتار به بررسی ویژگی های روانشناختی افراد بی حیا می پردازیم:

۱_متاثر نشدن

گاه ممکن است کسی در خلوت به گناهی مشغول باشد و از این کار ناخرسند نبوده از نظر روانی هیچ احساس ناخوشایندی نداشته باشد. همین شخص اگر بداند که در منظر دیگران است، ممکن است با حالت انقباض (گرفتگی) و انکسار (آسیب‌پذیری) روانی رو به رو شود. به بیان دیگر شخص باحیا نسبت به نظارت و حضور دیگران حسّاس است؛ امّا شخص بی‌حیا نسبت به نظارت دیگران، به هیچ عنوان حسّاس نیست و از این که در حال انجام دادن رفتاری زشت دیده شود، ناراحت و نگران نمی‌شود. چنین افرادی، هیچ اهمّیت نمی‌دهند که در حضور دیگران چه می‌گویند و یا دیگران چه قضاوتی درباره آنان دارند. امام علی (ع) در رابطه با این افراد می فرمایند: «از بنده صالح خدا لقمان پرسیده شد: … بدترینِ مردم کیست؟ گفت: کسی که باکی ندارد مردم او را در حال انجام دادن کاری زشتی مشاهده کنند.»(۲)

۲_گستاخی و بی‌باکی

ویژگی دیگر این گروه گستاخی و بی باکی آنان است که از آن با عنوان «جری شدن» یاد می‌شود. افراد باحیا، برای نظارت دیگران اهمیّت ویژه‌ای در نظر می‌گیرند و هنگام حضور آنان، پروا دارند و ملاحظاتی را در رفتارهای خود، رعایت می‌کنند؛ امّا فرد بی‌حیا هیچ ارزشی برای حضور و نظارت دیگران، قائل نیست و هیچ پروایی از دیده شدن ندارد و لذا با گستاخی تمام در حضور دیگران به رفتار زشت، اقدام می‌کند. این گونه افراد، هرگز به جهت آنچه انجام می‌دهند دچار اضطراب نمی‌شوند. بخش مهمّی از روایات منقول از امامان معصوم علیهم‌السلام به این مبحث اختصاص دارد و در سخنان آنان گاهی به رفتارهای زشت از این دریچه نگاه شده و این گونه رفتارها مورد بررسی قرار گرفته است.

۳_راضی بودن

ویژگی دیگر افراد گستاخ «رضایت» آنان از انجام دادن فعل قبیح است.
افراد عادی شاید مرتکب فعل قبیح شوند؛ امّا معمولاً از انجام دادن آن اظهار رضایت نمی‌کنند. رضایت از کار ناشایست ویژه افراد بی‌حیاست. اینان نه تنها از آنچه کرده‌اند و می‌کنند متأثّر و شرمنده نمی‌شوند، بلکه نسبت به آن راضی‌اند. به همین جهت در احادیث رضایت از گناه بزرگ‌تر از خودِ گناه دانسته شده است. ممکن است یک رفتار زشت در اثر بی‌توجّهی و غفلت و لغزش شخص صورت گیرد؛ امّا رضایت از آن نشانه بی‌اهمّیت بودن آن کار نزد وی است. رسول خدا می‌فرماید: «خداوند، بهشت را بر هر ناسزاگویِ بد دهانِ کم حیا حرام کرده است؛ کسی که باکی ندارد که چه می‌گوید و چه درباره‌اش می‌گویند»(۳)

۴_خرسند بودن

ویژگی دیگر افراد بی‌حیا خرسند بودن آنان از انجام دادن کار ناشایست است. افراد بی‌حیا نه تنها از کاری که انجام می‌دهند، ناراحت نیستند بلکه از انجام دادن آن خرسندند. خرسندی از انجام دادن فعل قبیح ویژگی افراد بی‌حیاست. انجام دادن گناه زشت است و خرسند بودن از آن زشت‌تر. اگر کسی مرتکب خطا شود، ولی از آن خرسند نباشد شاید بی‌حیا نباشد؛ امّا کسی که مرتکب خطا می‌شود و از آنچه انجام داده خرسند نیز است، این نشانه بی‌حیایی اوست. ارتکاب قبیح همراه با شرمساری بهتر از خرسندی از ارتکاب آن است. در بخشی از روایات معصومان علیهم‌السلام به مسئله خرسندی از گناه، پرداخته شده و این امر مورد نهی قرار گرفته است. خرسندی نشانه نبود غم و اندوه است. وجود حیا، انسان را نسبت به انجام دادن خطا حسّاس می‌کند و نسبت به خطای انجام شده غمگین و ناراحت. امّا اگر کسی نه تنها احساس ناراحتّی ندارد، بلکه خرسند نیز هست این ، نشانه گستاخی و بی‌حیایی اوست. امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «بپرهیز از خرسندشدن به گناه ؛ چرا که این کار ، بزرگتر از انجام دادن گناه است.»(۴)
همچنین امام علی(ع) می فرمایند: «کسی که از رذایلْ خرسند گردد، رستگار نمی‌شود»(۵)

۵_خندیدن

یکی دیگر از ویژگی‌های افراد بی‌حیا، خندیدن به هنگام ارتکاب کار قبیح است. برخی افراد بی‌حیا، به گاه خطا قهقه ای مستانه سر می‌دهند و بدین وسیله خوش‌حالی خود را آشکار می‌سازند. رسول خدا(ص)، این حالت را بدتر از خودِ گناه دانسته(۶) و می فرمایند: «هر که با لب خندان مرتکب گناه شود با چشم گریان، وارد دوزخ می‌شود.»(۷)

۶_کوچک شمردن خطا

یکی دیگر از ویژگی‌های بی‌حیایی کوچک شمردن خطاست. کسانی حیا می‌کنند که خطا را بزرگ بشمرند؛ امّا افراد بی‌حیا خطایی را که قصد دارند انجام دهند و یا انجام داده‌اند، کوچک و ناچیز می‌شمُرَند. ممکن است فردی که در حقّ او خطایی انجام شده است از سرِ بزرگواری آن را کوچک شمُرَد تا به فرد خطاکار، آرامش دهد؛ امّا این که کسی خطایی را که خود مرتکب شده ناچیز شمُرَد نشانه بی‌شرمی اوست. به همین جهت، در روایات معصومان علیهم‌السلام نسبت به کوچک‌شماری گناه، حسّاسیت زیادی نشان داده شده است.

۷-تجاهُر (عَلَنی سازی)

یکی دیگر از ویژگی‌های بی‌حیایی تجاهر به خطا، یا همان علنی‌سازیِ خطاست. افراد باحیا اگر بخواهند خطایی انجام دهند سعی می‌کنند آن را پنهانی انجام دهند و اگر ناخواسته آشکار شود و مورد سؤال قرار گیرند، انکار می‌کنند. پنهان سازی و انکار از نشانه‌های حیاست؛ امّا افراد بی‌حیا سعی در پنهان سازی نکرده، آشکارا اقدام به خطا می‌کنند. گاهی ممکن است ناخواسته خطاکاری افراد ناپیدا باشد. مثلاً شب هنگام، انجام شده باشد و دیگران از آن بی‌خبر باشند. در چنین مواقعی، برخی آنچه را پنهانی انجام شده برای دیگران بازگو می‌کنند و بدین وسیله، پرده‌ها را می‌درند. این نیز از ویژگی‌های بی‌حیایی است. روزی رسول خدا فرمود: «اهل تجاهر از بدترینِ مردم‌اند». پرسیدند: «اهل تجاهر چه کسانی‌اند ؟ رسول خدا پاسخ داد: اهل تجاهر، کسی است که شب، گناه می‌کند و خداوند، آن را می‌پوشاند؛ ولی او صبحْ هنگام، آن را برای مردم بازگو کرده، می‌گوید: «شب گذشته، فلان کار و فلان کار را انجام دادم» و در نتیجه ، به دست خود، پرده خدا را از روی خود می‌درَد.»(۸)
در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «همه امّت من بخشیده می‌شوند مگر اهل تجاهر، و از اقسام تجاهر این است.»(۹)
بنابراین گاهی کار خطا آشکارا انجام می‌شود و گاهی پنهانی؛ و آن گاه که پنهانی است، گاهی فرد خود به افشای آن می‌پردازد. در هر حال، فرد یا پرده نمی‌اندازد و یا پرده موجود را به وسیله گزارش کردن می‌دَرَد. چنین حالتی، ویژه افراد بی‌حیا و از زشت‌ترینِ کارهاست.

۸_افتخار کردن

ویژگی دیگر افراد بی‌حیا، افتخار کردن به انجام دادن کار خطاست. افراد باحیا اگر هم مرتکب خطا شوند، آن را مایه افتخار نمی‌دانند و لذا سعی در پنهان‌سازی و یا انکار آن خواهند کرد. کسانی که به خطاکاری خود، افتخار می‌کنند نه تنها شرم نکرده‌اند، بلکه در نهایت وقاحت به سر می‌برند. چیزی مایه افتخار است که ارزش به شمار آید. امّا چیزی که قبیح است، چگونه می‌تواند مایه افتخار باشد؟ بنابراین، کسی که آنچه را مایه ننگ است، مایه افتخار بداند، نشانه نهایت بی‌شرمی اوست. به بیان دیگر، انجام دادن کار قبیح، یک چیز است و افتخار کردن به آن، چیز دیگر. ممکن است کسی مرتکب فعل قبیحی شود، امّا به آن افتخار نکند. کار این شخص، نادرست است؛ ولی بدتر از آن، این است که به آنچه انجام داده، افتخار هم بکند. به همین جهت رسول خدا، افتخار کردن به گناه را بدتر از خودِ گناه دانسته است.

۹_بشارت دادن به خطا

یکی دیگر از ویژگی‌های بی‌حیایی این است که کار قبیح را مایه بشارت بدانند. بشارت و مژده، مربوط به جایی است که چیز ارزشمندی به دست آمده باشد و یا در حال به دست آمدن باشد. حال، اگر کسی کار خطایی انجام دهد و به دیگران بشارت دهد که توانایی چنین کاری را پیدا کرده است، این نهایت بی‌شرمی اوست؛ چرا که نه تنها از انجام دادن آن شرم نکرده و پس از عمل، شرمنده نشده و نه تنها آن را یک کار عادی ندانسته، بلکه چنان ارزشی برای آن قائل شده که آن را سزاوار بشارت دادن دانسته است.

۱۰_اصرار بر گناه و تکرار آن

یکی دیگر از ویژگی‌های بی‌حیایی، اصرار بر فعل قبیح است. که به معنای پشیمان نشدن از گناه و تکرار آن است. قرآن کریم کسانی را که نسبت به کردار زشت، حسّاس‌اند و پس از انجام دادن آن پشیمان می‌شوند و تکرار نمی‌کنند، ستوده است : «و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند و یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می‌کنند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد و بر گناه، اصرار نمی‌ورزند با این که می‌دانند.»(۱۰)
امام صادق علیه‌السلام نیز به همین آیه استناد کرده و از مردم خواسته که بر کار حرام، اصرار نکنند. آن گاه در تفسیر آیه فرموده اند که این آیه، مربوط به کسانی است که وقتی متوجّه اشتباه خود می‌شوند، استغفار نموده، آن را تکرار نمی‌کنند.(۱۱) امّا کسانی که از انجام دادن کار ناشایست، احساس پشیمانی نکرده، استغفار نمی‌کنند، بلکه آن کار را تکرار می‌کنند، در زمره افراد بی‌حیا هستند. امام علی علیه‌السلام درباره رابطه اصرار بر گناه با بی‌حیایی فرموده است: «هر که اصرار بر گناه کند، بر کسب غضب پروردگارش گستاخ شده است.»(۱۲)
امام باقر علیه‌السلام، اصرار به گناه را در این می‌داند که فرد، پس از ارتکاب گناه، استغفار نکرده، نفس خود را به توبه وا ندارد. (۱۳) در چنین وضعیتی ، «تکرار» گناه رخ می‌دهد. به همین جهت، رسول خدا، اصرار بر گناه را بدتر از خود گناه می‌داند.(۱۴)در این جا مهمْ این نیست که گناه کوچک باشد یا بزرگ. خطای کوچک، اگر همراه با اصرار و تکرار باشد، نشانه بی‌حیایی است؛ ولی اگر خطای بزرگ، تکرار نشده، با استغفار همراه گردد، نشانه بی‌حیایی نخواهد بود. (۱۵)لذا رسول خدا فرموده است: «وای بر اصرار کنندگان! کسانی که بر آنچه کرده‌اند، اصرار دارند، حال آن که به اشتباه خود، آگاه‌اند.»(۱۶)


منبع: بر گرفته از کتاب پژوهشی در فرهنگ حیا_عباس پسندیده

پی نوشت:
۱_ بحار الا نوار، ج۷۸، باب ۱۹
۲_ قصص الأنبیاء ، ص ۱۹۷ ، ح ۲۴۸ ؛ بحار الأنوار ، ج ۱۳ ، ص ۴۲ . همچنین ، ر .ک : غررالحکم ودررالکلم، ح ۵۷۰۲
۳_الکافی، ج ۲، ص ۳۲۳؛ تحف‌العقول، ص۴۴
۴_ أعلام الدین، ص ۲۹۹؛ بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۱۶۱
۵_ غررالحکم ودررالکلم، ح ۱۰۷۰۵
۶_ کنزالعمال، ج ۴، ص ۲۶۱ (ح ۱۰۴۳۲)
۷_ ثواب الأعمال، ص ۲۶۶؛ تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۱۸؛ حلیه الأولیاء، ج ۴، ص ۹۶؛ جامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۶ (ح ۸۳۸۲)؛ الفردوس، ج۳، ص ۵۷۸ (ح ۵۸۱۰)؛ إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۸۵
۸_ حلیه الأولیاء، ج ۲، ص ۱۹۷
۹_ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۲۵۴ (ح ۵۷۲۱)؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۲۴؛ کنزالعمّال، ج ۴، ص ۲۳۹ (ح ۱۰۳۳۸)
۱۰_ آل عمران، آیه۱۳۵
۱۱_ الکافی، ج ۸، ص ۱۰
۱۲_ غررالحکم ودررالکلم، ح ۸۷۶۴
۱۳_ امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «الإصرار هو أن یذنب الذنب فلا یستغفر اللّه ولا یحدّث نفسه بالتوبه، فذلک الإصرار؛ اصرار، آن است که کسی گناه را انجام دهد، ولی استغفار نکند و به خود نگوید که باید توبه کند پس این، اصرار ورزیدن است.» (الکافی، ج ۲، ص ۲۸۸؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۱۹۸)
۱۴_ «أربعه فی الذنب شرّ من الذنب: الاستحقار، والافتخار، والاستبشار والإصرار؛ چهار چیز در گناه است که از خودِ گناه، بدتر است: کوچک شمردن، افتخار کردن، بشارت خواستن و اصرار ورزیدن.»(مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۹، ح ۱۳۲۲۲)
۱۵_ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: «لیس کبیره بکبیره مع الاستغفار ولا صغیره بصغیره مع الإصرار؛ هیچ گناه کبیره‌ای با استغفار کردن، بزرگ نیست و هیچ گناه صغیره‌ای با اصرار ورزیدن، کوچک نیست.» مسند الشهاب، ج۲، ص ۲۰۴، ح ۷۵۲؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۰۴، ح ۷۹۷۰؛ الکافی، ج ۲، ص ۲۸۸)
۱۶_ مسند أحمد، ج ۲، ص ۵۶۵، (ح ۶۵۵۲)؛ کتاب الزهد، ابن مبارک، ص ۹۳، (ح ۳۲۵)؛ الأدب المفرد، ص ۱۲۰؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۴۴ (ح ۹۴۲)؛ کنزالعمّال، ج ۳، ص ۱۶۴ (ح ۵۹۷۶)

۰

توصیه‌امام باقر ع به فرزندشان درباره دوست‌یابی

قرآن وحدیث سبک زندگی اسلامی

توصیه‌امام باقر ع به فرزندشان درباره دوست‌یابی

توصیه‌امام باقر ع به فرزندشان درباره دوست‌یابی

پدرم مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهى‏ فرمود...دوستى با کسى که چشم دیدن نعمت کسى را ندارد، و با کسى که از مصیبت دیگران شاد مى‏‌شود و با سخن‏ چین.
به گزارش فرهنگ نیوز،  امام جعفر صادق علیه‏ السلام فرمودند: پدرم مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهى ‏ فرمود. سه نکته ادب این بود که فرمود:
 
فرزندم! هرکس با دوست بد بنشیند، سالم نمى‏‌ماند و هر کس گفتارش را کنترل نکند، پشیمان مى‏‌شود، و هر کس به جایگاه‏ هاى بد وارد شود، مورد بدگمانى قرار مى‏‌گیرد(زیر سؤال مى‌رود)
و آن سه چیز که مرا از آن نهى فرمود: دوستى با کسى که چشم دیدن نعمت کسى را ندارد، و با کسى که از مصیبت دیگران شاد مى‏‌شود و با سخن‏ چین.
 
متن حدیث:
 
اَدَّبَنى اَبى بِثَلاثٍ ... و نَهانى عَن ثَلاثٍ: قالَ لى: یا بُنَىَّ مَن یَصحَب صاحِبَ السّوءِ لا یَسلَم وَ مَن لا یُقَـیِّد اَلفاظَهُ یَندَم، وَ مَن یَدخُل مَداخِلَ السَّوءِ یُتَّهَم... وَ نَهانى اَن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ وَ شامِتا بِمُصیبَةٍ، اَو حامِلَ نَمیمَةٍ.
 
 
«تحف العقول، صفحه376»

۰

فرهنگ قرآنی عفاف

قرآن وحدیث حجاب سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع تربیت ازدیدگاه اسلام

فرهنگ قرآنی عفاف

عفاف به معنای نگهداری نفس از انجام محرمات و خودداری از گرفتن چیزی از مردم است، در اصل به معنای بسنده کردن در گرفتن چیزی اندک است.کسی را که حالتی از عفت را در اثر تمرین و ممارست حاصل کند متعفف می گویند و استعفاف نیز از همین خانواده است...
نویسندگان : سعیده سادات موسوی نیا (1)، سید علی رضا میرانوری (2)
 
چکیده
عفاف به معنای نگهداری نفس از انجام محرمات و خودداری از گرفتن چیزی از مردم است، در اصل به معنای بسنده کردن در گرفتن چیزی اندک است.
کسی را که حالتی از عفت را در اثر تمرین و ممارست حاصل کند متعفف می گویند و استعفاف نیز از همین خانواده است. فرهنگ عفاف نقش بسیار عمده ای در سالم سازی اجتماع و رهنمون کردن آن به سوی جامعه ای ایده آل دارد. و به عبارت دیگر می توان از رابطه بین این دو با عنوان فواید عفاف نام برد.
عفت ابعاد گوناگونی دارد، عفت نفس، عفت کلام، عفت دامن، عفت در پوشش، عفت چشم، عفت در معاشرت و...و فرد عفیف کسی است که عفاف را در همه ابعاد آن رعایت کند، و خود را با این فرهنگ فرآنی تطبیق دهد. مهمترین بعد عفاف حجاب است و به عبارت دیگر می توان گفت، حجاب میوه ی عفاف است و از سوی دیگر عفاف ریشه حجاب است، برخی افراد ممکن است که حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی در خویش ایجاد نکرده باشند، که این حجاب فقط حفظ پوسته ظاهری می باشد.
 
مقدمه
فرد عفیف کسی است که عفاف را در همه ابعاد آن رعایت کند و خود را با این فرهنگ قرآنی تطبیق دهد، قرآن کریم در معرفی ملکه عفاف هم تمثیل از مرد - یوسف علیه السلام - و هم تمثیل از زن -مریم علیه السلام - آورده است که با تکیه بر ملکه عفاف نجات پیدا کرده اند. فرد و خانواده و اجتماع این سه به کمک یکدیگر می توانند ما را به فرهنگ عفاف نزدیک کنند، از این رو نقش هر یک در گسترش فرهنگ عفاف قابل توجه می باشد.
از سوی دیگر اجتماع نیز باید از هر گونه تحریکات عاری باشد تا عفاف شکل حقیقی خود را بگیرد که تشویق و معرفی الگوهای برتر، ازدواج، امر به معروف و نهی از منکر و... می تواند ما را به این فرهنگ نزدیک تر کند.
ایمان به خدا، بالا بردن سطح آگاهی، کنترل نگاه و فکر، شرم و حیا و غیرت از جمله عوامل گسترش عفاف فردی است که فرد باید در جهت کسب آنها بکوشد. پاکدامنی مادر، پاکسازی خانواده از تحریکات جنسی و تربیت صحیح دینی در خانواده زمینه ساز عفاف در خانواده می باشد. از سوی دیگر اجتماع نیز بایسته است از هرگونه تحریکات عاری باشد تا عفاف شکل حقیقی خود را بگیرد که تشویق و معرفی الگوهای برتر، ازدواج، امر به معروف و نهی از منکر، و... می تواند ما را به این فرهنگ نزدیکتر نماید.
 
تعریف عفاف
در لسان العرب ذیل واژه عفّت چنین آمده است:« الکفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل؛ عفّ عن المحارم و الاطماع الدنّیه» (3)؛ خودداری از آنچه زیبا و شایسته نیست، خودداری از حرامها و طمع های پست.
در قاموس المحیط می خوانیم: « عفّ: کفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل کاستعفّ و تعفّف» (4)؛ خودداری از آنچه زیبا و شایسته نیست و مانند استعفّ و تعفف.
آنچه در مجموع از تتبّع در سایر کتب لغت می توان فهمید این است که عفّت به معنای نگهداشتن نفس از ارتکاب معاصی و کارهای حرام می باشد.
خواجه نصیرالدین طوسی هنگامی که از فضایل چهارگانه اخلاقی سخن به میان می آورد، جایگاه عفّت را چنین تبیین می کند؛ فضایل چهار بود، اول تهذیب قوت نظری و آن «حکمت » بود، دوّم تهذیب قوت عملی و آن «عدالت» بود و سوم تهذیب قوت غضبی و آن «شجاعت» بود و چهارم تهذیب قوت شهوی و آن «عفّت» بود. (5)
برخی از عالمان اخلاق گفته اند: عفّت دارای مفهومی عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتن داری در برابر هرگونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و باری جنسی است. (6)
حاج ملا احمد نراقی در کتاب ارزشمند خود برای قوه شهویه سا حالت در نظر می گیرد، «افراط» که از آن به «شره» و «تفریط» که از آن به «خمود» و«اعتدال» که از آن به «عفّت» تعبیر می نمایند و عفّت را مطیع و منقاد شدن قوه شهویه از برای قوه عاقله می داند. (7)
در نتیجه آنچه از خمیر مایه غالب تعریف ها بر می آید؛ عفت به معنای رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل است البته با رعایت شرط اعتدال، یعنی نه غرق در شهوات شویم که به افراط گراییم و نه ترک غرایز کنیم که به تفریط دچار آییم بلکه استفاده صحیح و مشروع نماییم زیرا خدای تعالی همه غرایز را به حکمت در وجود آدمی به ودیعت نهاده است.
 
واژه عفاف در قرآن کریم
عفاف در قرآن کریم به دو صورت «یستعفف» و «تعفّف» و در چهار آیه آمده است. عفاف با توجه به متن آیه معانی گوناگونی متحمل می شود، که می توان از آن به ابعاد عفاف یاد نمود.
 
1- عفّت به معنای خویشتن داری و عدم اظهار نیاز
(لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ‌) (8)
و (اتفاق شما مخصوصا باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا، قرار گرفته اند؛ (و توجه به آیین خدا آنان را از وطن های خویش آواره ساخته، و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تامین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی بکند ( و سرمایه ای بدست آورند) و از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارد؛ اما آنها از چهره هایشان می شناسی، و هرگز با اصرار از مردم چیزی نمی خواهند (این است مشخصات آنها) و هر چیز خوبی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.
کلمه «تعفّف» به معنای آن است که عفّت صفت آدمی شده باشد و « یحسبهم الجاهل اغنیاء» یعنی کسی که از حال ایشان اطلاع ندارد، از شدت عفّتی که دارند آنان را توانگر می پندارند، چون با اینکه فقیرند ولی تظاهر به فقر نمی کنند و مردم پی به حال آنان نمی برند، مگر اینکه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند. (9)
گفتنی است که «الحاف» به معنای اصرار است و جمله «لا یسالون» به قرینه «یحسبهم الجاهل اغنیاء) و نیز به قرینه «تعفّف» باید به این معنا باشد که تقاضا نمی کنند تا به اصرار منجر شود. (10)
فقرا دو دسته اند، دسته ای که برای حفظ آبرو اظهار فقر و نیاز نمی کنند و دسته ای دیگر که تا برآورده شدن حاجت دست از آدمی نمی کشند.
در اینجا عفاف به معنای عدم اظهار فقر به عنوان یک ارزش اخلاقی برای مسلمین مطرح شده است، بنابراین خداوند برای حفظ عزّت و کرامت ایشان، بهترین مصرف انفاق را در حق ایشان عنوان می فرماید. از این رو است که روایات کثیری در باب استحباب انفاق و کمک پنهانی به فقرا وارد شده است.
عفاف به همین معنا در حدیثی از معصوم علیهم السلام نقل شده که می فرمایند: « العفاف زینته الفقر و الشکر زینته الغنی»؛ (11) عفاف زینت فقر و شکرگزاری زینت بی نیازی است.
 
2- عفّت به معنای قناعت
(وَ ابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَ بِدَاراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ ...) (12) و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید و اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را نخورید و هرکس که بی نیاز است، (از برداشتن حق الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (مطابق زحمتی که می کشد) از آن بخورد.
صاحب المیزان در تفسیر این آیه می فرماید:
گاهی سرپرست یتیم فقیر است و چاره ای ندارد، جز اینکه برای رفع حوائجش برای یتیم کار کند، و از اجرت کارش حوائج ضروریش را برآورد ولی گاهی سرپرست یتیم ثروتمند است، در این صورت خدای تعالی می فرماید: هرکس که ثروتمند است طریق عفت در پیش گیرد و از مال یتیم چیزی را نگیرد و اگر فقیر است به طور شایسته از آن بخورد. (13)
و ثروتمندان به منظور مهرورزی به یتیم و باقی گذاردن مالش به ثروتی که خداوند روزی آنان کرده قناعت کنند. (14) همچنین امام باقر علیه السلام روایتی به همین مضمون دارند. (15)
با توجه به سیاق آیه که درباره احکام حقوقی و قوانین ارث است، از این رو خدای تعالی در آیات بعدی با لحن شدیدتری خورندگان مال یتیم را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: (إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً)؛ آتش جهنم را در شکم خود فرو می برند و به زودی در آتش فروزان دوزخ خواهند افتاد.»
در این آیه شریفه عفاف به معنای قناعت می باشد که به همین مضمون حدیثی از معصوم علیه السلام نقل شده که می فرمایند:«ثمره العفّه القناعه» (16)؛ میوه عفت قناعت است.
 
3- عفت به معنای پاکدامنی
(وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...) (17) و کسانیکه امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا از فضل خود آنان را بی نیاز سازد و مراد از «لا یجدون نکاحا» قدرت نداشتن به دادن مهریه و نفقه است. (18)
از آنجا که در آیه قبل ترغیب به ازدواج می باشد، گاهی با تمام تلاش و کوشش وسیله ازدواج فراهم نمی گردد و خواه یا ناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانی که در این مرحله قرار دارند، گمان کنند که آلودگی جنسی برای آنان مجاز است و ضرورت چنین ایجاب می کند، لذا بلافاصله در آیه بعد دستور پارسایی می دهد. (19)
بر طبق یک قاعده کلی و فطری حساسیت روحی مرد نسبت به زن امری ثابت شده و بدیهی است و شاهد قرآنی این مدعا می تواند آیه ذیل باشد که می فرماید: (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ...)(20) محبت زنان و... در نظر مردم جلوه داده شده است.
بنابراین باید در طلب عفت کوشید تا اینکه لذایذ باطنی و ملکوتی را بر لذایذ جسمانی ترجیح داده و بر شهوات غلبه کرد.
از این روست که معصوم علیه السلام در پاداش شخص عفیف می فرمایند: « ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف، لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه» (21) کسی که در راه خدا جهاد کند و شهید شود، اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت بورزد، انسان پاکدامن نزدیک است فرشته ای از فرشتگان خدا شود.
 
4- عفاف به معنای رعایت چادر
(وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌) (22)؛ و زنان از کار افتاده ای که امید ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس های (رویین) خود را بر زمین بگذارند ، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است، و خداوند شنوا و داناست.
قواعد جمع «قاعد» به معنای زنی است که از نکاح باز نشسته یعنی کسی به خاطر پیری اش به او میل نمی کند. (23) و ثیاب منظور جلبابی است که بالای خمار می پوشند. (24)
همان طور که از آیه بر می آید، زنان سالخورده ای که امیدی به زناشویی ندارند، می توانند روسری خود را بردارند و این برداشتن روسری بدان شرط است که در اندیشه جلوه گری و دلربایی نباشند، زیرا این کار هم بر زنان سالخورده حرام است و هم بر زنان جوان، پاکدامنی و عفت ورزیدن زنان سالخورده نیز به وسیله پوشیدن چادر بهتر از کنار گذاشتن آن است، اگرچه کنار گذاشتن روسری بر آنان گناهی ندارد. (25)
در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: عن ابی عبدالله علیه السلام قال: « القواعد لیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن قال تضع الجلباب وحده» (26)؛ پیرزنان بر آنان حرجی نیست که فقط چادر خویش را نپوشند.
امّا با وجود همه اینها این یک حکم الزامی نیست، بلکه اگر آنها مانند زنان دیگر پوشش را رعایت کنند ترجیح دارد.(27)
زن به علت جاذبه هایی که خدای تعالی در وجود او نهاده است، حکم پوشش به او اختصاص یافته تا زیبایی های او منحصر به محارم خویش باشد و از تحریک مردان بیگانه پیشگیری کند، امّا هنگامی که آن جاذبه ها از بین رود، می تواند چادر خویش را به خاطر حرج و سختی که برای وی دارد، کنار بگذارد.
در این آیه شریفه به خوبی رابطه عفاف و حجاب نمایان است و این تنها آیه ای است که به طور مستقیم به این رابطه اشاره می کند و صریحاً می فرماید: « حجاب را برای حفظ عفت رعایت کنند» برای درک بهتر این رابطه به بررسی معنای حجاب می پردازیم.
حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است، حجاب به معنای پرده نیز هست. (28)
در لسان العرب چنین آمده است: « الحجاب: الستر و امراه المحجوبه: قد سترت بستر» (29)؛ حجاب یعنی پوش و زن محجوب یعنی با پوششی شده باشد.
واژه حجاب پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است و تنها در یک مورد به پوشش زن از نامحرم اشاره دارد.
(وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ ...) (30)
هنگامیکه چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می خواهید از پشت پرده بخواهید، اینکار برای پاکی دلهای شما و آنان بهتر است.
در این آیه شریفه ضمیر (هنّ) به همسران رسول خدا برمی گردد و در خواست متاع از ایشان کنایه است و معنایش این است که با همسران پیامبر از پس پرده صحبت کنید، به دلیل اینکه دلهایتان دچار وسوسه نشود. (31)
در واقع خطاب آیه متوجه مردان است که با زنان اختلاط نیابند و در صحبت کردن با زنان حریمی را رعایت کنند تا موجبات تحریک دل را فراهم نیاورند.
در واقع می توان گفت این امر یعنی پشت پرده قرار گرفتن که دستاویزی برای مخالفان حجاب شده است و آن را عدم آزادی زن می دانند، یک امر ترجیحی و برتر است و قرآن کریم هر چیزی که به عفاف نزدیکتر باشد، مورد توجه قرار می دهد و مادامیکه که ضرورت ایجاب نمی کند، بهتر و مطلوب تر است و هیچ منافاتی با آزادی و حضور زن در اجتماع ندارد.
سیره حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مؤید همین معنا می باشد. ایشان هنگامی که ضرورت ایجاب می کند برای دفاع از حق به سوی مسجد می شتابد و در حضور جمع کثیری از مهاجرین و انصار خطابه ای ایراد کرده و غاصبان حکومت را به زیر سؤال می برد.
 
حجاب اسلامی
دو واژه «خمار» و«جلباب» نقش کلیدی در حجاب اسلامی به عهده دارند، و از این دو با عناوین «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما یاد می شود.
ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره مبارکه نور استنباط می شود که می فرماید: (لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ ...) (32) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود)
راغب ذیل واژه خمار می نویسد: « اصل الخمر ستر الشی و یقال لما یستر به خمار و لکن الخمار و صار فی التعارف اسما لما تغطی الامراه راسها»؛ خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچه ای که زن سرش را با آن می پوشاند. (33)
در لسان العرب می خوانیم: « و الخمار للمراه ، و هو النصیف و قیل: الخمار ما تغطی به المراه راسها» (34)؛ خمار برای زن است و آن دستاری است که زن سرش را با آن می پوشاند. بنابراین می توان گفت که خمار به معنای چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار می گویند که سر را می پوشاند، امّا نکته ای که قابل توجه است این است که مسئولیت مقنعه فقط پوشاندن سر نیست، بلکه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از کلمه جیوب فهمیده می شود.
صاحب التحقیق در تعریف «جیوب» آورده است: « ما ینفتح علی النحر و الجمع اجیاب و جیوب و جابه یجوبه» (35)؛ یعنی قسمتی از پیراهن که برای داخل شدن سر به آن باز می باشد، پس جیب به معنای گریبان است.
در این آیه شریفه خدای متعال طرز پوشیدن خمار را به زنان آموزش می دهد و به زنان مؤمن دستور می دهد که از پوششی استفاده کنند که علاوه بر سر، گریبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان خانم ها از روسری استفاده می کردند و غالبا پست گوش می انداختند و چون یقه لباس آنها باز بود، پوشش کافی نداشتند و گردن و گریبان آنها در معرض دید بود تا وقتی که این آیه نازل شد و امر به پوشاندن این اعضا داد. (36)
آیه ای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش می دهد و می فرماید:
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً) (37)؛ ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو چادرهای خود را ب خویش نزدیک کنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است، (اگر خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.
کلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است. (38) جلباب جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشاند. (39)
ابن منظور ذیل جلباب چنین می آورد: « ثوب اوسع من الخمار، دون الرداء ، تغطی به المراه راسها و صدرها» (40)، لباسی بزرگتر از خمار (روسری) که غیر از رداء است و زن سر و سینه اش را با آن می پوشاند.
در قاموس المحیط آمده است: « جلباب کسرداب و ثوب واسع المراه دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفه او هو خمار» (41)؛ جلباب به غیر از ملحفه بلکه مثل آن است و مانند خمار روی لباسهای دیگر پوشیده می شود.
عده ای گویند منظور از «یدنین علیهن جلابیبهن» یعنی اینکه جلبابها را بر روی خویش بیافکنند و صورت خویش را بپوشانند، در صورتیکه روایات وارده از ائمه اطهار علیه السلام بر عدم ضرورت پوشش وجه و کفّین دلالت دارد و لیکن هرگاه زن احساس کند که مورد نگاه شهوانی مردان قرار دارد واجب است که وجه و کفین را نیز بپوشاند.
جلباب در ملل و نحل مختلف مصادیق گوناگونی پیدا می کند، اما آن چیزی که در همه مشترک است، پوشش اندام و برجستگی های بدن است و بیانگر یک نوع پوشش سرتاسری است که در ایران به آن چادر گفته می شود و به عنوان حجاب برتر یاد می شود.
 
فوائد عفاف
قرآن کریم در قالب آیات نورانی اش فرهنگ عفاف را تبیین می کند تا بوسیله آن، آدمی به سعادتمند شدن زندگی دنیوی و اخروی خویش اهتمام ورزد؛ عمل کردن به دستورات الهی نه تنها باعث سعادتمندی در آخرت می شود بلکه در سعادت زندگی دنیوی نیز نقش بسزایی دارد.
هر دستگاه پیشرفته الکترونیکی دستور عملی دارد که سازنده آن در دفترچه ای روش استفاده از آن را داده است و موارد استفاده صحیح و ناصحیح آن را بیان نموده است، انسان این اشرف مخلوقات نیز دستور عملی دارد که خالق او (خداوند) در کتاب مقدس قرآن کریم آورده است.
خداوندی که آدمی را آفرید، خود در او غرایز گوناگون از جمله زیبا پرستی، شهوت، و... را قرار داد و از سوی دیگر راه های استفاده مشروع آن را نیز بیان کرد، تا آدمی را در بوته آزمایش قرار دهد و جوهره اصلی او را هویدا سازد، همه این دستورات فوایدی دارد که به قدر توان به تبیین آن می پردازیم.
 
استحکام پیوند خانوادگی
بی شک هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی می شود، در ایجاد آن باید حداکثر کوشش را مبذول داشت و هرچیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد با آن مبارزه کرد.
قرآن کریم در آیات گوناگونی به مردان و زنان دستورات جداگانه ای می فرماید، مثلاً به زنان می گوید، چشم های خویش را از نامحرم فرو گیرند و زینت های خویش را بر نامحرمان آشکار نسازند و هنگامی راه می روند زینت هایشان آشکار نباشد (42)، و در کلامشان نرمش زنانه به کار نبرند تا مردان هوسران تحریک شوند (43) و مانند زمان جاهلیت تبرّج و خود آرایی نکنند، (44) و چادرهای خود را به خویشتن نزدیک کنند تا به عفت شناخته شده و مورد آزاد و اذیت قرار نگیرند. (45)
علاوه بر آنها در احادیث وارده از ائمه اطهار آمده است که زن نباید خود را برای غیر شوهر خویش خوشبو سازد و دستورات ارزشمند دیگری نیز که همگی به نوبه خود سهم بسیار زیادی در تحکیم روابط زناشویی دارد، هرگاه هر زنی به این دستورات عمل نماید و زیبایی های خود را برای محارم خویش آشکار نماید، جلو انحرافات و اختلافات خانوادگی زیادی گرفته خواهد شد، چه بسا مردانی به غلط ضعف ایمان با دیدن چنین زنان و دختران آرایش کرده از همسران خود دلسرد شده و بنیان خانوادگی آنها از هم می پاشد. از سوی دیگر قرآن مردان را به چشم پوشی از نامحرم فراخواند (46)؛ زیرا چشم روزنه دل است و گاهی نگاهی هر چند اندک حسرت طولانی به بار می آورد.
منع کامیابی از همسر غیر مشروع از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار رود (47)، در غیر این صورت مرد یا زن اگر با جنس مخالف روابط آزاد داشته باشد همسر قانونی وی نقش زندانبان او را دارد و در نتیجه آمار طلاق روزافزون شده و جوانان کمتر رو به ازدواج آورده و آفت های آن از قبیل افزایش بیماری های جنسی، ایدز، تولّد فرزندان بی سرپرست، آمار روزافزون طلاق و... افزایش می یابد.
 
سلامت اجتماع
یکی دیگر از فواید عفاف سلامت و استواری اجتماع می باشد که از سلامت فرد ناشی می شود، هر گاه زنان و مردان در روابط و معاشرت های خود دستورات اسلامی را رعایت کنند، دیگر هر روز شاهد هزاران تجاوز به عنف در اجتماع نخواهیم بود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان گهرباری می فرمایند: «العفه تضعیف الشهوه»؛ (48) عفت شهوت را تضعیف می کند»، فرهنگ عفاف باعث امنیت و سلامت فرزندان اجتماع خواهد شد و قوای بشر را در جهت صحیح راهنمایی و هدایت خواهد کرد.
واضح است که فعالیت های اجتماعی زنان و حضور آنان در عرصه های مختلف زمینه تعادل و ارتباط میان زن و مرد را بیشتر کرده است. در پرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها و قابلیت های زنان به فعلیت می رسد و از این رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالا رفتن شخصیت علمی و معنوی و اجتماعی آنان است، که بدون این حضور این مهم دست یافتنی نیست.
در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله، زنان پرسش های خود را از ایشان می پرسیدند و هیچ گاه رسول خدا آنها را منع نمی فرمود، آنچه مسلم است و از قرآن و سیره پیامبر دریافت می شود، این است که زنان با رسول اکرم و امامان بزرگوار معاشرت داشتند و این یک امر طبیعی بوده است. از دیدگاه اسلام مشارکت اجتماعی زنان و تعامل ارتباطی که در این زمینه پیش می آید، تجویز شده است، اما این روابط همواره دارای آداب و شرایطی است که از آن به عنوان عفت در روابط اجتماعی یاد می شود.
عفت در معاشرت آن قدر مهم و دقیق است که شامل دستوراتی از قبیل طرز راه رفتن، خوشبو نکردن برای نامحرم، پرهیز از شوخی با نامحرم، پرهیز از خلوت کردن با نامحرم و ... می شود.
خداوند متعال از دخیر شعیب به عنوان یک الگوی رفتاری چنین ستایش می کند: (فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ) (49) « یکی از دختران شعیب که با شرم و حیا حرکت می کرد نزد[موسی] آمد.»
در این آیه شریفه شرم و حیای دختر شعیب ستایش شده است و به عنوان یک الگوی رفتاری می تواند مورد عمل قرار گیرد، و در جای دیگر در مورد راه رفتن به زنان چنین سفارش می فرماید:«وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ »؛ (50) و [زنان مؤمن] هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت های پنهانیشان به گوش برسد.»
زنان در رعایت عفت و دوری از اموری که آتش شهوت را در دل مردان شعله ور می کند و ممکن است منتهی به انحراف از جاده عفت شود، آنچنان باید دقیق و سختگیر باشند که حتی از رساندن صدای خلخالی که در پای دارند به گوش مردان بیگانه خودداری کند، و این گواه باریک بینی اسلام در این زمینه است. (51)
یکی دیگر از موارد عفت در معاشرت اذن طلبیدن قبل از ورود به خانه است، آنجا که می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌)؛ ای مومنان در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا وقتی که اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید. (52)
در این آیه بخشی از آداب معاشرت و دستورهای اجتماعی اسلام که ارتباط نزدیکی با مسائل عفت عمومی دارد بیان شده است و آن طرز ورود به خانه های مردم و چگونگی اجازه گرفتن است، ابو ایوب انصاری گوید، پرسیدیم: یا رسول الله، مقصود از استیناس چیست؟ فرمود: اینکه انسان تسبیح و حمد و تکبیر بگوید و تنحنح کند که اهل خانه متوجه او شوند. (53)
وقتی شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غیر استیناس کند و صاحب خانه را به استیناس خود آگاه سازد، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده است و نسبت به خود ایمنی داده است و معلوم است که استمرار این شیوه پسندیده مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومی بر اظهار جمیل و ستر قبیح دارد. (54)
یکی دیگر از موارد عفت در معاشرت پرهیز از خلوت کردن با نامحرم است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرمایند: « بدانید که هیچ مردی با زنی خلوت نمی کند مگر سومی آنها شیطان است. (55) و در جای دیگر زنان را از آرایش برای غیر شوهر منع کرده زیرا باعث ایجاد بی بند و باری و گناه در جامعه می گردد و چه بسا کاشانه هایی که بدین سبب از هم پاشیده اند.
پیامبر اکرم در این باره می فرمایند: « امرأة استعطرت و خرجت لیوجد ریحها فهی زانیة و کل عین زانیة (56)؛ اگر زنی عطر بزند و بیرون رود و بر گروهی بگذرد که بوی او را دریابند زناکار است.»
هرچند بیشترین امر و نواهی در باب معاشرت متوجه زنان است، اما از این نکته غافل نشویم که مردان نیز باید خود را به سلاح ایمان مجهز کرده و از چشم چرانی و شوخی های بی مورد و... بپرهیزید تا شاهد یک اجتماع سالم باشیم.
نکته ظریف دیگری که قرآن کریم به آن اشاره کرده است، این است که باید خدمه منزل و کودکانی که به سن بلوغ نرسیده اند، گوشزد کرد که در سه موقع شبانه روز بدون اجازه وارد اتاقی که زن و شوهر در آن هستند نشوند، و این سه وقت عبارت است از: پیش از نماز صبح، هنگان قیقوله در ظهر، و پس از نماز عشاء، وقتی که انسان برای استراحت و خواب آماده می شود.
خدای متعال در این باره می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاَةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لاَ عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‌ (57))؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید [بدانید که] باید بندگان ملکی شما و کودکانی که به وقت احتلام و بلوغ نرسیده اند، شبانه روزی سه مرتبه از شما اجازه بخواهند، یک بار پیش از نماز صبح دیگر هنگام ظهر که جامه ها از تن برمی گیرند و سوم پیش از نماز خفتن، که این سه وقت هنگام خلوت شماست [اغلب برهنه و یا در لباس کوتاهید] بعد از این سه بار اجازه بر شما و آنه باکی نیست که بی دستور با بندگان و اطفال خود جمع شده و هر ساعت در کارها بر شما مراجعه کنند، خداوند اینچنین آیاتش را بر شما روشن می سازد و او به کار خلق دانا و محکم کار است.»
چون در این اوقات سه گانه مزبور، انسان غالبا لباس هایی را که معمولاً در اجتماعی با آنها است را از تن خارج می کنند و لباس استراحت و خواب می پوشد و در چنین لباس هایی احتمال ظاهر شدن قسمت هایی از بدن - که شایسته مشاهده نیست، می رود.
 
آرامش روانی و تمرکز حواس
در جامعه امروزین که امار تحصیل دختران و ورود آنها به دانشگاه افزایش یافته است و حضور آنها در اجتماع و مشاغل اداری خصوصی چشم گیر است، لزوم گسترش فرهنگ عفاف بیش از پیش احساس می شود.
پوشانیدن بدن، به استثنای وجه و کفین نه تنها مانع تحصیل و فعالیت اقتصادی نمی شود، بلکه باعث آرامش روانی و تمرکز حواس بیش تر می شود؛ در این صورت مردان و زنان بیش از آنکه به آرایش و پوشش خود اهمیت بدهند و ساعت ها پای میز توالت بنشینند، مشغول کار و فعالیت شغلی خود می شوند.
 
پاکدامنی
آدمی در سایه عفاف عزت دنیوی و اخروی پیدا می کند، تمام اعضای بدن را باید از گناه باز داشت، اما نسبت به حفظ شکم و شهوت جنسی از گناه تأکید زیادی شده است، زیرا انسان بیش از دیگر اعضا به گناهان مربوط به آن دچار می شود، مخصوصاً در ابتدای جوانی و زمان به جوش آمدن شهوت که شناخت انسان از خدا و ایمان و عبادات که ثمره آن عفت است می تواند مانع هوای نفس شود و جلو گمراهی را بگیرد و چنین است که در قرآن کریم می خوانیم: (وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً)؛ «مردان و زنان پاکدامن... خداوند برای آنان مغفرت و پاداش عظیمی را فراهم ساخته است.» (58)
 
جمع بندی و نتیجه گیری
عفاف به عنوان یک فرهنگ که تعادل شعار آن می باشد، روش و منش مسلمانان را تعیین می کند.
از آنجا که در بیشتر مواقع، واژه عفاف و حجاب با یکدیگر به کار می روند، بعضا گمان می رود که به یک معنا می باشند، در حالیکه حجاب یکی از نمودهای بارز آن می باشند و عفت ابعاد گوناگونی دارد همچون عفت نفس، عفت در معاشرت، عفت کلام، عفت چشم، عفت در پوشش و...
سیمای عفاف در قرآن به عنوان یک فرهنگ قرآنی مطرح شده است که مومنان باید همواره خود را با این فرهنگ تطبیق دهند تا از سلامت فردی و اجتماعی همه جانبه ای برخوردار شوند.
آنچه در این فرهنگ قابل توجه است، ظریف بینی و نکته بینی آن در مسائل مربوط به مرد و زن می باشد و تا آنجا که می تواند سعی در کم کردن تحریکات فیما بین دارد.
به عنوان مثال زنان را از اینکه حتی راه رفتن آنها مردان را به سویشان جلب کند منع فرموده و دستور به پوشیدن زینتهای پنهانی می دهد و از سوی دیگر به مردان امر به چشم پوشی می دهد.
آنچه از این فرهنگ قرآنی می توان فهمید این است که همه این دستورات الهی در جهت منافع خود شخص و تامین سعادت دنیوی و اخروی او می باشد، از آنجا که به شهادت خود قرآن «این کتابی است که بر تو نازل نمودیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکی ها به روشنایی ها ببری».
نمونه بارز عفت خود قرآن کریم می باشد که از هر نوع تعبیر زننده پرهیز کرده و مسائل جنسی را به طور کنایه آورده است.
این فرهنگ چگونه حرف زدن، چگونه راه رفتن، چگونه پوشیدن، و چگونه نگاه کردن و... را به مسلمین آموزش می دهد.
همان طور که گفتیم یکی از بارزترین ابعاد عفاف حجاب است و دستور به پوشیدن چادر و مقنعه به طور صریح در قرآن کریم آمده است و این نکته را باید مورد توجه قرار داد که حجابی مورد تأیید اسلام است که همراه با عفت باشد یعنی اگر زنی حجاب مناسبی داشته باشد ولی دارای آرایش زننده و حرکات و اعمال جلب توجه کننده داشته باشد این حجاب او اسلامی به شمار نمی رود زیرا قرآن او را از کمترین تحریک در دل مردان منع فرموده است.
دین اسلام که دین سهل و آسانی می باشد به زنان سالخورده که امیدی به زناشویی ندارند اجازه داده است که لباس روئین خود را کنار بگذارند هر چند که رعایت کردن حجاب برایشان بهتر است.
در هر حال در جهان امروزین آنچه نجات بخش انسان از ورطه نابودی است عمل به فرامین و دستورات الهی است.
 
پی نوشت ها :
1- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
2- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
3- ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، الطبعه الاولی، دار صادر بیروت، 1997، المجلد التاسع، ص252.
4- فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، الطبعه الاولی، دارالجیل بیروت، بی تا، الجزء الثالث، ص177.
5- طوسی، نصیرالدین، اخلاق ناصری، انتشارات خورشید، بی تا، تهران، ص123.
6- مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم، 1381،ج2، ص283.
7- نراقی، احمد، معراج السعاده، چاپ اول، قم، 1371، ص321.
8- بقره/273.
9- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، قم، 1366، ج2،ص613.
10- هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، قم،1374، ج3، ص288.
11- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، چاپ اول، ج8، ص3828.
12- نساء/6.
13- المیزان،ج4، ص276.
14- طبرسی، ابوعلی الفضل، جوامع الجامع، ترجمه احمد امیری، مشهد، 1374، ج1، ص555.
15----------------------- ، مجمع البیان، ترجمه علی کرمی،؛ تهران،1380، ج2، ص718.
16- میزان الحکمه، ج8، ص3828.
17- نور/33.
18-المیزان، ج15، ص227.
19- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری عذهه ای از فضلا قم، چاپ بیست و پنج، تهران، 1376، ج14، ص459.
20- آل عمران/14.
21- آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمد خوانساری، تهران، 1366، ج1، ص36.
22- نور/60.
23- المیزان، ج15، ص227.
24- مجمع البیان، ج7، ص155.
25- همان.
26- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی التحصیل مسائل الشریعه، تحقیق شیخ محمد شیرازی، موسسه آل بیت، قم، الطبعه الاولی، 1412، ج20، ص230.
27- تفسیر نمونه، ج14، ص547.
28- قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، الکتب الاسلامیه، تهران، 1354، ج2، ص180.
29- لسان العرب، مجلد الاول، ص298.
30- احزاب/53.
31- المیزان، ج16، ص506.
32- نور/31.
33- راغب اصفهانی، ابوالقاسم، معجم مفردات الفاظ قرآن، الدار الشامیه بیروت، 1412، ص210.
34- لسان العرب، مجلد الرابع، ص257.
35- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الطبعه ی الاولی، وزاره ی الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1368، المجلد الثانی، ص157.
36- زمخشری، محمود بی عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، دار احیا التراث العربی، بیروت، 1427، ج3، ص235.
37- احزاب/59.
38- مفردات راغب، ص172.
39- المیزان، ج16، ص364.
40- لسان العرب، مجلد الاول، ص272.
41- قاموس المحیط، جزء الاول، ص41.
42-نور/31.
43- همان.
44- احزاب/34.
45- احزاب/59.
46- نور/30.
47- مساله حجاب، مرتضی مطهری، ص48.
48- غرر الحکم و دررالکلم، ج3، ص167.
49- قصص/25، نور/31، تفسیر نمونه، ج14، ص438، نور/37، مجمع البیان، ج17، ص122، المیزان، ج15، ص152، پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، بهمن، 1361، چاپ شانزدهم، ص478، همان، ص205، نور/58.
50- نور/31.
51- تفسیر نمونه، ج14، ص438.
52- نور/27.
53- مجمع البیان، ج17، ص122.
54- المیزان، ج15، ص152.
55- پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، بهمن، 1361، چاپ شانزدهم، ص478.
56- همان، ص205.
57- نور/58.
58- احزاب/35.
 
برگرفته شده از: (1388)، مجموعه مقالات قرآن و جامعه شناسی(2)، تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر، چاپ اول.
منبع : noorportal.net
 

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)