نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۷۰ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰

23جشنواره اشک ولبخندشهدای نیاک

معروف نیوز

23جشنواره اشک ولبخندشهدای نیاک



سخنران : سرداردکترحاج حمیدرضامقدم فر
مشاورارشدفرهنگی ورسانه ای فرمانده کل سپاه

مداح : حاج مهدی سلحشور

مجری : حاج مجیدیراق بافان


زمان: جمعه 15 مرداد ساعت 10 الی 14
مکان : آمل /لاریجان/ حسینیه سیدالشهدای روستای نیاک

ستاد یادواره شهدای نیاک

۱

دلایل بد‌حجابی از منظر روانشناسی/ افزایش سن ازدواج یکی از دلایل گرایش به بدحجابی است

حجاب

دلایل بد‌حجابی از منظر روانشناسی/ افزایش سن ازدواج یکی از دلایل گرایش به بدحجابی است

دلایل بد‌حجابی از منظر روانشناسی/ افزایش سن ازدواج یکی از دلایل گرایش به بدحجابی است

دکتر محمدرضا مسجدی آرانی، متخصص روان‌شناسی بالینی درباره دلایل و عوامل روانی بی‌توجهی به مقوله حجاب و عفاف در جامعه گفت: یکی از مشکلات در این حوزه وجود شخصیت‌های نمایشی است و این موضوع یک اختلال روانی محسوب می‌شود، اینکه فرد علاقمند به جلوه‌گری است و تمایل دارد تا با پوششی بیرون بیاید که دیگران به وی نگاه کنند و مورد توجه قرار بگیرد.

وی ادامه داد: افرادی به دلیل تحقیرهایی از سوی خانواده دچار عقده حقارت هستند که تلاش می‌کنند این عقده را با آرایش، مدل لباس، پوشش و نوع رفتاری که در اجتماع دارند، عرضه کنند.

این روان‌شناس با بیان اینکه عده‌ای از افراد بی‌حجاب و بی‌عفاف سادیسم دارند و دوست دارند به هر روشی که ممکن است دیگران را مورد آزار قرار دهند، تصریح کرد: این افراد فکر می‌کنند اگر به این شکل از خانه بیرون بیاید می‌تواند غریزه دیگران را شعله ور کند و از این موضوع احساس لذت می‌کنند البته در برخی مواقع ممکن است به دلیل انتقام جویی باشد.

برخی افراد با بی‌حجابی به دنبال انتقام جویی هستند

وی ادامه داد: به عنوان مثال فردی دوست دار آزادی غربی است، اما امکان دستیابی برای وی وجود ندارد پس با این روش به دنبال انتقام گرفتن از مملکت، نظام و حکومت است.

مسجدی، با اشاره به اینکه دلیل دیگر بی‌توجهی به حجاب و عفاف مازوخیسم یا خود آزاری است، تاکید کرد: در این حالت فرد خودش را عقب افتاده می‌داند و نسبت به خودش بی‌تفاوت است، از شکست‌های اجتماعی خود ناراحت نمی‌شود و خیلی برای خودش قانون و صَلاحی در نظر نمی‌گیرد.

وی ادامه داد: بخشی از این افراد کسانی هستند که با این کار‌ها به دنبال شکست‌های خود هستند و به جهت اینکه عدم کفایت دارند، در موقعیت‌های اجتماعی بازمانده هستند از بسیاری از آرزوهای ایده آل‌های خود جا مانده‌اند و فکر می‌کنند با این موضوع می‌توانند شکست‌های خود را جبران کنند اینگونه رفتار می‌کنند، البته عده‌ای نیز افرادی ناآگاه هستند و نمی‌دانند که چه ضربه‌ای را به خود و جامعه وارد می‌کنند.

افزایش سن ازدواج یکی از دلایل گرایش به بدحجابی است

این متخصص روان‌شناسی بالینی با اشاره به اینکه افزایش سن ازدواج یکی از دلایل گرایش به بدحجابی یا بی‌توجهی به عفاف است، تصریح کرد: به جهت بالا رفتن سن ازدواج و نیاز به ارضاء تمایلات جنسی برخی از افراد خود را عریان و یا نیمه عریان عرضه می‌کنند.

وی تاکید کرد: برخی افراد بدحجاب دچار کمبودهایی هستند که به دلیل این کمبود‌ها دنبال تظاهر و خودنمایی هستند و دچار فخر فروشی می‌شوند، انواع آرایش‌ها را انجام می‌دهند، لوازم زینتی و لباس‌های متفاوت استفاده می‌کنند و افتخار می‌کنند که فلان لباس را از فلان کشور خریداری کرده‌اند و در واقع این موضوع به دلیل کمبودهای روانی است که وجود دارد.

رنگ مشکی چادر باعث ایجاد امنیت برای بانوان می‌شود

مسجدی، مسائل سوء فرهنگی را به عنوان یکی از عوامل بی‌حجابی در جامعه دانست و گفت: حجاب برای زن ایرانی یک قلعه غیرقابل نفوذ است، حتی رنگ مشکی چادر ابعاد روان‌شناسی دارد و اینکه بعضی افراد استدلال‌های غلطی از رنگ چادر دارند به این معنا که باعث افسردگی می‌شود، اما باید گفت که با نگاه روان‌شناسی اساسا رنگ مشکی باعث می‌شود که طرف مقابل این جرات را به خود نمی‌دهد که در حریم این خانم ورود پیدا کند.

این عضو شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی در ادامه افزود: نکته دیگری که در بستر توطئه فرهنگی می‌توان بیان کرد تبلیغات سوء است که حجاب را محدودیت می‌دانند، در حالی که ابعاد روانی زن و مرد بسیار متفاوت است و در واقع حجاب برای زن محدودیت نیست، بلکه مصونیت است.

برخی مواقع روش‌های دفاع از حجاب غیر منطقی و خشن است

این استاد دانشگاه ادامه داد: بخشی از این افراد نیز هستند که کارشان مقابله سیاسی با نظام اسلامی است و طیفی هستند که نمی‌توانیم آن‌ها را نادیده بگیریم و هدف اصلی آنان عقب رفتن مرزهای رفتاری و اعتقادی جوانان و زنان ما است البته روش‌های غلط در دفاع از حجاب نیز بر بی‌حجابی موثر است و در برخی مواقع روش‌های خشن، غیرعاطفی و غیر مشروع در دفاع از حجاب دیده می‌شود.

وی با اشاره به عوارض ناشی از تکنولوژی بر مقوله بی‌حجابی در جامعه بیان کرد: ماهواره و سایر فضاهای مجازی دیگر بر این موضوع اثر گذار هستند به عنوان مثال در دهه ۶۰ ویدئو بر این موضوعات حجاب و عفاف اثرگذار بود، دهه ۷۰ ماهواره و در حال حاضر اینترنت باعث افزایش تحریک پذیری جنسی می‌شود.

این عضو شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی کشور ادامه داد: اگر تکنولوژی سازماندهی نشود و ما استفاده صحیح از این فضا را بلد نباشیم خودمان به دچار مشکل زدنمان دامن خواهیم زد.

منبع:سایت سازمان بسیج مستضعفین

۰

گوشه‌ای از مکاشفات عالم ربانی آیت‌الله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت

علمای دین سبک زندگی اسلامی پرسش وپاسخ رهبری انقلاب حکایت خوبان

گوشه‌ای از مکاشفات عالم ربانی آیت‌الله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت

گوشه‌ای از مکاشفات عالم ربانی آیت‌الله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت

حجت‌الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در آستانه پانزدهمین سالگرد رحلت آیت‌الله بهاءالدینی ماجراهای مختلفی از مکاشفات این عالم ربانی و آیت الله العظمی بهجت بیان کرد.

به گزارش جهان به نقل از ماهنامه پاسدار اسلام، در آستانه پانزدهمین سالگرد رحلت عالم ربانی و عارف پارسا، حضرت آیت‌الله سیدرضا بهاءالدینی، فرصت را مغتنم دانستیم تا خدمت حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی برسیم و از زبان ایشان شمه‌ای از حالات و کمالات آن سالک الی الله را بشنویم.

در این گفت‌وگوی صمیمی، صحبت‌های شنیدنی و نکات جالبی هم درخصوص آیت الله بهجت، امام خمینی و رهبر معظم انقلاب مطرح شد که دریچه‌های جدیدی را در شناخت این بزرگواران به روی مخاطب می‌گشاید.

*سؤال اولمان این است که از چه زمانی با آیت‌الله بهاءالدینی آشنا شدید؟

ـ خیلی دقیق یادم نیست. من بچه طلبه بودم در یک مجلسی که ایشان بودند، روضه خواندم و آقای بهاءالدینی خیلی مرا تحویل گرفت. این حرف‌هایی که الان به برکت امام و انقلاب مطرح است، آن موقع اصلاً کسی در این وادی‌ها نبود، ولی خب امثال آنها را دوست داشتم. اینها هم ما را دوست می‌داشتند و خیلی عادی تفقد و نوازش می‌کردند، ولی رفت و آمد اصلی ما با مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی از اواخر دوره حضرت امام بود که رسماً گاهی به منزلشان می‌رفتیم. ایشان هم سراغ ما را می‌گرفت. قهراً هم آدم یک احساس خاص و جدیدی پیدا می‌کند. کرامت‌های ایشان را می‌شنیدیم و دیگر با این دید به ایشان نگاه می‌کردیم. آن وقت‌ها این جوری نبود. نماز آقای بهجت می‌رفتیم، روضه آقای بهجت می‌رفتیم و حالیمان نبود که آقای بهجت از اولیاءالله است، اشرافی دارد، چشم بازی دارد. اینها حالیمان نبود، ولی دوست داشتیم. آقای بهاءالدینی هم همین‌ جور بود. بعد از انقلاب، امام افق را عوض کرد و خیلی از ناگفتنی‌ها را دریافتیم و فهمیدیم که اینجاها هم خبرهایی هست.

ما معمولاً خدمت آیت‌الله بهاءالدینی می‌رفتیم و معمولاً هم ایشان نوازش خاصی داشت و گاهی ما را برای ناهار نگه می‌داشت. صبح که می‌رفتیم، می‌پرسید صبحانه خوردی یا نه و به ما صبحانه می‌داد. یک بار تهران آمدند، منزل ما و شب ماندند. تنها شبی که خدمت ایشان بودم، همان شبی بود که ایشان تهران بود. دلم می‌خواست بدانم شب را ایشان چگونه می‌گذراند؟ و آن شب را نخوابیدم. ایشان بعد از نیمه شب بلند شد. می‌دانستیم که چای باید کنارشان باشد، چایشان آماده بود. قبل از وضو، بلند شدند، نشستند مدتی در عالم خودشان بودند و داشتند نگاه می‌کردند، بعد رفتند وضو گرفتند و آمدند و نماز شب مختصری خواندند. شاید نماز شب آقا یک ربع بیشتر طول نکشید. بعد از نماز شب همین‌طور ساعتها در عالم خودشان بودند.

* با آیت‌الله بهجت از چه زمانی آشنا شدید؟

ـ دقیقا یادم نمی‌آید ولی از همان دورانی که بچه طلبه بودم خدمت آیت‌الله بهجت، علاقه داشتم. همان ایام یک بار که رفته بودم مشهد، برای آقا یک پوستین‌ خریدم. وقتی برگشتم رفتم درِ خانه آقای بهجت. در زدم، آمد دم در، گفتم: «آقا! من این را برای شما آورده‌ام».

فرمودند: «اگر روز قیامت، مرا دیدی که وضع بدی دارم، پشیمان نمی‌شوی که این را آوردی؟ اگر به عنوان یک آدم خوب آوردی، به من نده». از همان ‌جا خلاصه حجت را رساند که اینکه دیگران فکر کنند آدم خوبی هستی فایده ندارد...

ما که افق آنها را نداشتیم، فقط ظواهرشان را می‌دیدیم. آقای بهجت کلاس دیگری بود، آقای بهاءالدینی مسیر خاص خودش را داشت و در نوع خودش بی‌نظیر بود.

آقای بهجت استاد داشته، استادش آقای قاضی بوده و کار کرده، رفقایشان امثال آقای علامه طباطبایی و دیگران بودند و اهل دستورات و نسخه‌ها و سیر و سلوک بوده است. اما آقای بهاءالدینی تا آخر عمر اصلاً در این وادی‌ها نه رفت و نه کسی را تشویق کرد که فلان ذکر را بگویند، فلان کار را بکنند. مجالسش خیلی عُرفی و عادی و نشست و برخاستش خیلی مردمی بود. با همه بود و با هیچ‌کس نبود. آقای بهجت امساک داشت در اینکه همه را بپذیرد یا وقتش را به همه کسی بدهد و علی‌الدوام مشغول کارهای خاص خودش بود، ولی آقای بهاءالدینی خیلی دست‌باز بود در اینکه همه را بپذیرد و رفت و آمد کند. هیچ تکلفی، هیچ نوع تقیدی جز قید شرعی در وجود آقای بهاءالدینی مطلقاً نبود.

وقتی ایشان آمد منزل ما، خب به اعتبار ایشان عده دیگری هم آمده بودند. عیال ما هم با یک عشقی، آستین بالا زده بود و غذاهای خوبی درست کرد. برای آقا سوپ به همراه آن غذاها درست کرده بود. اما ایشان هیچ دست به غذاها نبرد، ولی سوپ را خورد. آب هویج آوردیم، آب هویج را هم خورد، ولی نه گله کرد که چرا این‌ جور غذایی را درست کردید، نه خودش این ‌جور بود که حالا که اینها زحمت کشیده‌اند باید بخوریم. هیچ! هیچ! راحتِ راحت! انگار مثلاً خانه خودش است و هیچ تکلفی نداشت. بعد هم صبح که شد، گفت: «من می‌خواهم بروم کنار باغچه بنشینم». فرش انداختیم و آنجا نشست. حالا اینکه مهمان است و چیز خاصی باشد، اصلاً مطرح نبود.

محضرشان هم که می‌رفتیم، این جور نبود که حالا کسی آمده و چیز جدیدی باید باشد. همان حالات عادی خودشان را داشت. بی‌تکلفی آقای بهاءالدینی بارز بود و علاوه بر آن، از بازی و بازیگر خیلی بدش می‌آمد.

فردی از ایشان درخواست کرده بود که بروند منزلش و شاید مقدماتی را هم فراهم کرده بود. آن بنده خدا کاره‌ای هم بود، وقتی آمد، آقا یک حالتی نشان دادند که خیلی برای ما عجیب بود و نرفتند. هم نرفتند و هم نشان دادند که خوششان نمی‌آید. اما اشخاصی بودند که در آن رده‌ها نبودند، ولی آقا به قدری راحت برخورد می‌کرد که طرف احساس می‌کرد آقا خیلی دوستش دارد. معمولاً این شیوه ایشان، شیوه حضرت رسول‌«ص» بود.

خود من هم فکر می‌کردم، آقا هیچ‌کس را بیشتر از من دوست نمی‌دارد! آخرین دیداری که با ایشان داشتم، حالشان خوب نبود، سکته‌شان شدید بود. می‌خواستند بلند شوند نمی‌توانستند، من رفتم کمک کنم. حاج‌آقا عبدالله آمد، ایشان گفت: «بعضی‌ها از فرزند به آدم نزدیک‌ترند، بگذار کمک کند»، ولی احساسم این است که با خیلی‌ها این جور بودند. وقتی عنایتشان شامل بود، هر کسی که می‌رفت فکر می‌کرد که آقا خیلی به ایشان لطف دارند.

* از کرامات و حالات معنوی آن بزرگواران چه مواردی را در یاد دارید؟

ـ من در محضر آقای بهاءالدینی نه سؤال می‌کردم و نه پیش آمد که ایشان از کرامت‌ها چیزی بگوید.

با آقای بهجت هم در طی سنواتی که روضه‌خوانشان بودیم و خیلی وقت‌ها در خلوت‌هایشان بودیم، گاهی می‌رفتم، آقا می‌آمدند، می‌نشستند و تحملمان می‌کردند، ولی یادم نمی‌آید یک بار چیزی سؤال کرده باشم. معمولاً دوست داشتم خودشان عنایتی بکنند و حرفی بزنند. من نه چیزی پرسیدم، نه ایشان از این مسائل با ما چیزی مطرح کردند البته گاهی بعضی از کرامت‌های دیگران را می‌گفتند.

آقای بهاءالدینی قضیه‌ دوره بچگی خود را این گونه فرمودند که: «با بچه‌ها بازی می‌کردیم، خواب دیدیم، مَلَکی چیزی تقسیم می‌کند. به ما که رسید، گفتند این اهل بازی است. به او چیزی ندهید». فرمودند: «بچه بودم که این خواب را دیدم. از آنجا بازی را از ما گرفتند و ما بازی را کنار گذاشتیم» و ایشان هم خودش واقعاً بازی نداشت. از این تشریفاتی که بعضی از ماها، در شأن آخوندی‌مان رعایت‌هایی می‌کنیم، اصلاً نداشت. هیچ نداشت. ایشان با اشخاصی که این جور بودند، خوشحال نبود.

یک چیزی هم که در آقای بهاءالدینی یافتم، هم خودشان تصریح می‌کردند و هم خودم گاهی دیده بودم. ایشان نفوس ناریه را می‌شناختند. یک بار رفتم خدمت ایشان. ساعت را نگاه کردم، دیدم چهار ساعت است در منزل ایشان هستم. خیلی خجالت کشیدم. بین خود و خدا منفعل شدم. چنین آقایی و چنین نوری را ما چه کاره‌ایم که چهار ساعت وقت ایشان را گرفتیم؟ با خجالت به ایشان گفتم: «آقا! ما در محضر شما گویا در زمان نیستیم. من به ساعت نگاه نکرده بودم. خیلی مزاحم شدیم، اذیت شدید.» ایشان فرمودند: «نه! ما از وجود شما اذیت نمی‌شویم. ما از نفوس ناریه اذیت می‌شویم».

آقای بهاءالدینی یک چیزی را برای همه تکرار می‌کرد، آقای بهجت هم یک چیزی را برای همه تکرار می‌کرد. آقای بهجت یکی قضیه عمروعاص را که موقع مردن، از شدت حسرت انگشت به دهان بود و با آن حال سقط شد، خیلی برای عبرت تکرار می‌کرد. دیگر اینکه به همه این کلید را می‌گفتند که در مسلّمات شرع، به یقینیات خودتان عمل کنید، در غیر یقینیات توقف کنید تا برایتان روشن شود. در بعضی از مواقع این را هم تکرار می‌کردند، ولی پیش همه نمی‌گفتند. ایشان حدیثی را اضافه می‌کردند: «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»(?).

مکرر از مرحوم بهاءالدینی این حدیث را در جلسات مختلفی که ایشان موعظه می‌کردند، مکرر از ایشان می‌شنیدم که پیغمبر فرموده است: «خداوند تمام مَساوی(بدی‌ها) را در یک بیت جمع و قفل کرده است، کلیدش شراب است. هر که شراب می‌خورد، این بیت مَساوی را باز می‌کند و به همه مَساوی راه دارد» و می‌فرمودند، پیغمبر فرمود: «دروغ بدتر از شراب است». ایشان در مقام معالجه دردهای اجتماعی، خیلی روی این موضوع حساس بودند و بارها می‌گفتند که دروغ بدتر از شراب است.

به نظر می‌رسید حالتی که آقای بهاءالدینی داشت، حالت شهود بود، حضورش هم قوی بود. آدم وقتی خدمت آقای بهاءالدینی بود، واقعاً احساس حضور در محضر خدا را می‌کرد. گویا این خودِ آئینه خداست و خدا در وجودش جلوه دارد. در عین حال که با آدم حرف می‌زد، عالمش عالم عجیبی بود که جز تعبیر به حضور نمی‌شود چیزی گفت. دیگر اینکه نگاه‌هایش حاکی از این بود که ایشان یک چیزهایی را می‌بیند. بعضی از دوستان ما می‌گفتند که مکاشفات آقای بهاءالدینی آنقدر زیاد است که گاهی این رؤیت سَر را با رؤیت سِرّش اشتباه می‌کند! علی‌الدوام پسِ پرده را با آن چشم باطنش می‌دید، در عین حال که چشم ظاهرش هم باز بود.

ایشان منزل ما که بودند، آقای فاطمی‌نیا آمد. دیروقت بود. آقای بهاءالدینی فرمودند: «خیلی گشتی». ظاهرا آقای فاطمی‌نیا راه را گم کرده بودند و زیاد گشته بودند و گفت: «تا راه را پیدا کنیم خیلی گشتیم». ایشان گشتن آنها را داشتند می‌دیدند.

جریان شهید صیاد هم مشهور است. ما هم هر وقت رفتیم، گویا آقا آماده بودند و می‌دانستند که بناست ما بیاییم. یک بار هم نشد که آمدن برایشان غیرمنتظره باشد. گویا بنا بوده و خودشان خواستند که شما بیایید و با آمادگی می‌پذیرفتند.

* داستان شهید صیاد شیرازی که اشاره کردید چه بود؟

مرحوم صیاد از جبهه که می‌آمدند، به قم رسیده بودند، شب دیروقت بوده. ایشان به دوستش پیشنهاد کرده بود که برویم پیش آقای بهاءالدینی. رفیقش گفته بود که الان که وقتش نیست. گفته بود: «نه، دلم برای آقا تنگ شده». وقتی رفته بودند، در زده بودند، آقا خودش در را باز کرده بود و چایی هم آماده بود. مرحوم صیاد گفته بود: «آقا! ما فکر می‌کردیم دیروقت داریم می‌آییم. چه‌جور شد که چایتان آماده است؟» فرموده بود: «همانی که در دل شما انداخت که بیایید، همان هم به ما گفت که چای درست کنیم».

*شهید صیاد اهل معنا بود...

ـ به بزرگان و به اخلاقیون علاقمند بود، به توسلات علاقمند بود. صیاد کارش درست بود، خدا رحمتش کند.



*اشاره فرمودید که علی الظاهر نماز شب آقای بهاءالدینی ساده بود، آن ذکر و ورد هم به آن صورت و با آن دستورالعمل‌های خاص که در سیر و سلوک هست، ایشان نداشت. پس این مقام و ویژگی را از کجا به دست آورده بود؟

ـ اینکه عرض کردم ایشان بی‌نظیر بود، برداشتم با عقل قاصر خودم همین است، فکر می‌کنم این موهبتی است. اینها اول مجذوب می‌شوند، بعد راه می‌افتند. دیگران راه می‌افتند تا جذبه‌ها ببرند. اینها از اول مجذوب‌اند. آقای بهاءالدینی که فرمودند در بچگی بازی را از من گرفتند، پیدا بود که از همان وقت دستی با ایشان همراه شده است. اینکه «ناجاهم فی قلوبهم» امیرالمؤمنین در جملات نهج‌البلاغه دارند، سکوتشان حاکی از این است که از جای دیگر با آنها اشراق می‌شود، خودش سکوت کرده است که او بگوید.

* گاهی وقت‌ها برای ما که نمازمان ناقص است، خیلی حواسمان جمع باشد، تازه توجه به الفاظ پیدا می‌کنیم که داریم چه لفظی را با چه معنایی می‌گوییم. خیلی تلاش کنیم معنای آن لفظ را هم در ذهنمان مرور می‌کنیم. «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ...»، اما قرب و خدا را در آن لحظه با همه وجود یافتن و احساس کردن و حضور در محضر او را احساس کردن و سخن گفتن با او را درک نمی‌کنیم و گاهی اوقات الفاظ به نوعی حجاب می‌شوند و همین طور تقید به تجوید و آداب قرائت و تلاوت. البته اینها جای خودشان را دارند و آثار خودشان را. حتی در روایات داریم که شنیدن آیات قرآن یا خواندن و مطالعه‌ کردنش برای هر حرفی حسنه و درجه و محو سیئه دارد و بی‌اثر نیست و آثار زیادی دارد، ولی شاید مرحله عمیق‌تر قضیه، نکته‌ای باشد که فرمودید آقای بهاءالدینی بعد از نماز مدتها در سکوت می‌نشست و غرق در فکر و اندیشه و تمرکز روی خدا... «تَفَکُّر السَّاعَةِ اَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِین سِنَة».

ـ همان حالات حضرت ابی‌ذر: «کانَ أَکْثَرُ عِبادَةِ أَبی‌ذَر أَلتَّفَکُرَ و الْأِعتِبارَ»(?)

*تفکر در خدا... «اُذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»(?) که همان ذکر قلبی است.

ـ بله...

*رابطه آقای بهاءالدینی با امام چگونه بود؟

ـ ایشان معتقد بود که امام ولایت تکوینی دارد. ایشان می‌گفتند اینکه امام با یک صحبت یا یک نوشته، خلقی را بیرون می‌کشد یا تعطیل می‌کند، این جور نیست که بر اساس یک امر اعتباری این کار را بکند. ایشان در خلق تصرف می‌کند و حتی افرادی که در خط نیستند، همراهی می‌کنند. معتقد بود که همان ولایت تکوینی است. آقای بهاءالدینی درباره امام فرمودند که این ولایت تکوینی است. یکی هم اینکه فرمودند: «امام که می‌آید و دستش را بالا می‌برد، نیت می‌کند و برای خدا دستش را بالا می‌برد. همه کارهایش برای خداست، دستش را هم که تکان می‌دهد، برای خداست».

* از آقای بهاءالدینی در ارتباط با مقام معظم رهبری مطالب مختلفی نقل شده است. شما در این خصوص چه می‌دانید؟

ـ حافظه‌ام خیلی قوی نیست. گاهی خدا می‌آورد در ذهنمان و یک چیزهایی به مناسبت‌ها می‌آید، ولی الان چیزی که یادم هست، ایشان همین اواخر عمرشان آمدند تهران و رفتند بیمارستان. من هم اینجا رفتم دیدنشان و هم بعد رفتم قم. ایشان فرمود: «می‌دانستم مشکل من پزشکی نیست. با طبیب حل نمی‌شود، ولی چون حضرت آقا خواستند بروم، به احترام ایشان رفتم».

* آقا از ایشان خواسته بودند که برای معالجه بروند؟

ـ بله. ایشان با پیشنهاد حضرت آقا رفته بود و می‌گفتند با اینکه می‌دانستم مؤثر واقع نمی‌شود، به احترام ایشان رفتم.

تا اینجا را خودم از آقای بهاءالدینی شنیدم. آقای شمشیری می‌گفت که آقای بهاءالدینی فرمودند: «من می‌دانستم کار این ‌جوری نیست و به احترام آقا آمدم بیمارستان شهید رجایی، ولی وقتی آمدم فهمیدم خیری در آن بوده و وجود مبارک امام زمان ـ ‌اروحنا فداه‌ـ برای عیادت اینجا تشریف آوردند». معلوم شد که حکمتش این بوده که حضرت قرار بوده قدمشان را اینجا بگذارند.

*به غیر از این مورد آیا ایشان باز هم به حضرت حجت تشرف داشتند؟

ـ بله، ما یک آقای سجادی در قم داریم که همشهری‌مان است. هم از مریدهای آقای بهجت بود و هم از مریدهای آقای بهاءالدینی. گاهی هم می‌آمد و آب و جارو می‌کرد و خیلی به آقا عشق داشت. گفت: «روزی آقای بهجت آمد عیادت آقای بهاءالدینی. آمد خم شد دست آقای بهاءالدینی را ببوسد، آقای بهاءالدینی دستشان را کشیدند، ولی آقای بهجت با ایشان معانقه کردند. دو زانو نشستند کنار تختشان. مدتی نشستند، همین‌جوری نگاه می‌کردند و هیچی نمی‌گفتند». می‌گفت شاید یک ساعتی آنجا بود.


*یعنی آقای بهجت، می خواستند دست آقای بهاءالدینی را ببوسند؟

ـ بله. آقای سجادی گفت: «من ایشان را بدرقه کردم. وقتی آقای بهجت از در خانه آقای بهاءالدینی آمد بیرون، برگشت نگاهی به درِ این خانه کرد و گفت: همسایه‌های ایشان ندانستند که با چه کسی همسایه‌اند، ولی بدانند یا ندانند، برکات حضور حضرت در این خانه به اینها هم می‌رسد».

بله، خیلی نعمت‌ها را از دست دادیم ما.

*درباره موضوعی که از ایشان در مورد قائم مقام رهبری نقل شده و اینکه چه کسی جانشینی امام خواهد بود، شما چیزی در ذهنتان هست؟

ـ خودم از ایشان نشنیدم، ولی یکی از دوستانمان آقای فرحناک برایم نقل کرد، صحبت قائم‌مقامی [آقای منتظری] که شد، ایشان گفت: «نه! من این‌جور نمی‌بینم. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آسید علی آقا است». آن وقت اصلاً کسی خوابش را هم نمی‌دید، اصلاً آن فضا، فضایی بود که کسی نمی‌توانست مقابل قائم‌مقامی چیزی بگوید.

ایشان خیلی عاطفی نسبت به حضرت آقا بود. حتی گاهی که آقازاده‌های آقا می‌رفتند آنجا و بعد که ما می‌رفتیم، با خوشحالی می‌گفت که آقامصطفی یا آقازاده دیگرشان اینجا بود.

* ذکر نکاتی از رابطه آقای بهجت و آقا هم در اینجا خالی از لطف نیست!

ـ اجمالاً ارادت آقا به آقای بهجت، خیلی سابقه دارد. آقا از ابتدا نسبت به اهل باطن یک کشش خاصی داشته، لذا خیلی‌ها سر راهش قرار گرفتند. مثلاً حضور ایشان در جلسات مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی. ملاقات‌های مکررشان قبل از انقلاب و در دوره نهضت با آقای بهجت سابقه داشته است. من خودم به خاطر اینکه علاقمند به آقا بودم و هستم و امیدوارم تا آخر هم خدا ثابت‌قدم نگهم ‌دارد، گاهی نسبت به بعضی از مقدسین تردید داشتم که اینها نسبت به انقلاب، نظام، رهبری و ولایت سلیقه خاص خودشان را داشته باشند لذا چیزی نمی‌گفتم و سؤالی نمی‌کردم، ولی یکی از رفقایمان -که ایشان هم مثل من گاهی برای آقای بهجت روضه می‌خواند و آقا هم تشویقش می‌کرد- گفت در جلسه‌ای که خدمت آقای بهجت بودیم، یکی دو نفر آمدند خدمت آقای بهجت، یک چیزی را سؤال کردند که به نظر می‌رسید سؤالشان طوری بود که گویا تعریضی به آقا دارند. آقای بهجت با ناراحتی زیاد و نگاه تند و با عصبانیت گفتند: «شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم».

*معروف است که همان اوایل، ایشان وقتی در حضورشان راجع به جوان بودن و کم‌سن بودن آقا نسبت به بزرگان دیگر صحبت ‌کردند، ایشان قریب به این مضمون فرموده بودند: همان یکبار که گفتند علی(ع) جوان است برای هفت پشتمان کافی است!

ـ پیشنهاد مرجعیت آقای بهجت را هم آقا به ایشان داده بود. آقای بهجت در کاغذ کوچکی که معمولاً مصرف نمی‌شود، چهار شرط نوشته و داده بودند به آقا که: از من تبلیغ نشود. رساله‌ام باعث نشود از رساله دیگری جلوگیری شود. دو شرط دیگر خاطرم نیست.

*یعنی آقا از ایشان خواسته بودند که رساله چاپ شود؟

ـ بله.

* به عنوان حسن ختام بفرمایید جنابعالی در این سال‌ها از ابعاد معنوی آقا چه دریافت کرده‌اید؟ احساس می‌شود در ایشان زمینه‌هایی از قبل بوده است. از پیشینه، سابقه و روحیه عبودیتی که ایشان داشت، انس با قرآنی که داشت، انسی که با امام رضاو اهل بیت «ع» داشت، هم‌سن‌های ایشان نکات خیلی جالبی را تعریف می‌کنند. در دوران نهضت و مبارزه و انقلاب هم که روشن است. زمان ریاست جمهوری و زمان امام و عنایت‌های خاص امام هم به ایشان روشن است، اما می‌خواهم این را عرض کنم که بعد از اینکه علی‌رغم عدم تمایل ایشان برای تصدی رهبری، خداوند مقلّب القلوب، قلب‌ها را به سوی او متمایل کرد و مسئولیت رهبری بر دوش ایشان قرار گرفت، احساس می‌شود یک نورانیت دیگری، یک معنویت دیگری، یک پیوند عمیق‌تری با خداوند، اهل‌بیت، عبادت و قرآن در وجود ایشان ایجاد شد.

ـ الحمدلله همین‌طور است. بنده علاقه دارم که هر ماه خودم را به امام رضا«ع» عرضه کنم. مدتی است که توفیق دست داده است و می‌روم. گاهی هم که کار دارم، می‌روم حرم و برمی‌گردم فرودگاه. فقط در همین حد. یک بار رفتم، از آستانه پایینِ پا که می‌خواستم وارد صحن شوم، صورتم را گذاشتم روی سنگ آستانه و به امام رضا«ع» عرض کردم: «آقا! من مهمان شما هستم. می‌خواهم بدانم که آیا شما مرا به عنوان مهمان پذیرفته‌اید؟ می‌خواهم به حساب شما اینجا باشم. خودم نمی‌خواهم هزینه کنم. تقاضای دیگرم این است که یا حضرت مهدی«عج» را ببینم یا کسی را ببینم که او حضرت را دیده باشد».

این را عرض کردم و رفتم تو. رفتم مفاتیح را باز کردم، می‌خواستم زیارت جامعه بخوانم. هنوز شروع نکرده بودم. یک آقای سلیمی در مشهد بود که منبر می‌رفت و خیلی هم حدیث حفظ بود. مرحوم طباطبایی که تابستان‌ها به مشهد می‌آمدند، ما آن وقت‌ها که مشهد بودیم جلسات آقای طباطبایی، در روزهای پنج‌شنبه را می‌رفتیم. نوعاً هم ایشان احادیث نابی را آنجا مطرح می‌کرد و آقای طباطبایی توضیح می‌داد. با آقای سلیمی در حد سلام و علیکی که در جلسات آقای طباطبایی همدیگر را می‌دیدیم، ارتباط داشتیم. غیر از آن هم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم. هنوز شروع نکرده بودم که ایشان آمد کنار من و گفت: «فلانی! ناهار بیایید خانه ما». من چون از حضرت خواسته بودم، فوری به ذهنم آمد شاید حضرت پذیرفته‌اند. استخاره کردم، ببینم اگر این اجابت حضرت است که ناهار را بمانیم و بعد از ناهار برگردیم. استخاره خوب آمد. فهمیدم که مطلب اول برآورده شد. به ایشان گفتم: «من منزل شما را بلد نیستم». گفت: «ظهر بیا مسجد ملاحیدر، نماز آقای مروارید، من می‌آیم و از آنجا با هم می‌رویم».

رفتم مسجد آقای مروارید، نماز ظهر را خوانده بودند. جوانی آمد و مقابل من نشست، خم شد دستم را بوسید و اشک ریخت. گفت: «من با منبرهای شما خیلی صفا کردم، ولی یک اتفاقی برایم افتاده، می‌خواهم این را برای شما بگویم». گفت: «مرحوم آقای مولوی قندهاری که از دنیا رفت، من مطمئن بودم که در تشییع جنازه ایشان حضرت حضور پیدا می‌کند، لذا به شوق و اشتیاق حضرت رفتم و سایه به سایه از اولین آناتی که مطلع شدم، کنار جنازه بودم، تا اینکه آمدیم توی صحن. به صحن که آمدیم، دائماً حواسم به اطرافم بود که ببینم شخصیت فوق‌العاده‌ای یا کسی را می‌بینم... به نزدیک‌های حرم که رسیدیم، یک حالت سرزنشی نسبت به خودم شروع کردم: مگرتو کی هستی؟ با چه رویی می‌خواهی حضرت را ببینی؟ اصلاً چه توقعی داری؟ شروع کردم به بدی‌های خودم بد و بیراه گفتن. ‌ما کجا؟ آقا کجا؟ در حال سرزنش خودم بودم که صدایی خیلی ملایم و آرام آمد: می‌خواهی آقا را ببینی؟ برگشتم جهت صدا را ببینم، دیدم ماشاءالله حضرت در این جمعیت از همه به قول معروف یک سر و گردن بلندتر بود... و توصیفاتی از حضرت کرد از جمله اینکه گفت «موهای مبارکشان از زیر عمامه تا بناگوششان بود، محاسن پرپشت. دقت کردم و در موهای سر و صورت حضرت یک موی سفید ندیدم». این جوان این را با یک حالت انقلابی به من گفت و رفت. من این جوان را نه قبلش یادم می‌آید دیده باشم، نه بعد از آن. خیلی هم آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم.

بعد آقای سلیمی آمد و ما را برد خانه‌اش و از جریاناتی که با مرحوم آقای علامه طباطبایی داشت، سخن گفت. خدا رحمتش کند، وفات کرد. آقای طباطبایی هم به ایشان یک اذکاری داده بود. معلوم شد که اهل بعضی حرف‌ها بود. آقای سلیمی گفت: «من سی سال همسایه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای خامنه‌ای را از دوره‌های جوانی‌اش تا الان نسبت به نسوان معصوم می‌دانم».

در سفری هم ما به مکه می‌رفتیم. در هواپیما یکی از آقایان روحانیون کنار من نشسته بود، گفت: «در قم یک آقایی است که حالاتی برایش پیش می‌آید که در آن حالات، گذشته و آینده را می‌بیند. ایشان گفته است که در مدینه، کنار حجره حضرت صدیقه طاهره«س»، در محراب تهجد در آن قسمت آخر، نقطه‌ای است که اگر کسی آنجا بنشیند و حداقل صد بار لعن را بگوید، آثاری دارد». لعن هم این بود: «لَعَنَ الله غاصِبِیک وَ ظالِمِیک وَ ضارِبِیک وَ قاتِلِیک یَا فاطمة الزهـــراء (سلام الله علیها)». من این را که آنجا شنیدم، در باطن خودم گفتم در این سفر ما مهمان خانم فاطمه‌ایم و ایشان از اینجا سفره را پهن کرده‌اند. رفتیم مدینه و هر شب که می‌رفتم آنجا این ذکر را بگویم، با اینکه آنجا معمولاً شلوغ است و گاهی آدم می‌ایستد و ناامید می‌شود، ولی هر وقت که رفتیم گویا برایم جا نگه داشته‌اند. در همان نقطه نشستیم و این ذکر را گفتیم.

بعد رفتیم مکه. در مکه جمعی از دوستان بودند، یک آقایی هم آنجا بود. این دوستان که گاهی حرف‌های بی‌ربط می‌زدند، ایشان ‌گفت: «شما می‌دانید کجا هستید؟ شما که اهل علمید. چرا اینجا وقتتان را به این چیزها صرف می‌کنید؟» به من الهام شد آن کسی که گذشته و آینده را می‌بیند، باید این باشد.. رفتم جلو و گفتم: «شما این ذکر را توصیه کردید؟» پرسید: «شما گفتی؟» جواب دادم: «بله». گفت: «شما امسال دوباره به مدینه برمی‌گردی و مهمان خانم زهرایی». همانی که در ذهنم آمده بود که مهمان خانم زهرا«س» هستم، گفت این سفر برمی‌گردی به مدینه و مهمان خانم زهرایی!. خدا گواه است نه خودم برنامه داشتم برای برگشتن به مدینه، نه از بعثه چنین قراری بود. اتفاقاً آقای ری‌شهری بعد از موسم حج برگشت، بنا شد آقای جنتی بیاید به‌جای ایشان در مدینه، به من گفت: فلانی! من دارم می‌روم مدینه، شما هم بیا با هم برویم و من به اسهلِ وجه، منتظر هم بودم ببینم چگونه می‌روم که این‌جوری جور شد.

از ایشان پرسیدم: «آن نقطه که آدم بنشیند و آن ذکر را بگوید، چه خصوصیتی دارد؟» گفت: «حضرت زهرا«س» وقتی به هوش آمد و سراغ امیرالمؤمنین«ع» را گرفت، فضّه عرض کرد: علی را بردند. حضرت زهرا«س» آمد که با همان حالش امیرالمؤمنین«ع» را نجات بدهد. به آن نقطه که رسید از شدت درد، دیگر از حرکت بازماند و آنجا نشست. نفسی گرفت و بعد رفت. من با تعجب گفتم: «ما روضه‌خوانیم و برای حضرت زهرا«س» زیاد مطالعه کرده‌ایم. این را من در هیچ جا ندیده‌ام. شما این را از کجا نقل می‌کنید؟» آرام گفت: «خودم دیدم. خودم دیدم». دیگر در آن سفر با ایشان مأنوس بودیم.

ایشان گفتند که در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید! نکنه دیگر که ایشان گفت اینکه: «آقای خامنه‌ای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنه‌ای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـ‌ارواحنا فداه‌ـ در عرفات با اسم ایشان را دعا می‌کرد».

با توجه به قرائن صدقی که ایشان برای بازگشت ما به مدینه پیشگویی قطعی کرد و همین‌جور شد، من یقین دارم آنکه گفت حضرت زهرا«س» را خودم دیدم، گذشته را هم همین‌ جور می‌بیند و در مورد آقا هم یقیناً درست می‌گفت، هم دعای امام زمان«عج» را و هم تشرفات ایشان را خدمت حضرت.

*جملاتی که آقا در پایان آن خطبه نمازجمعه‌شان خطاب به حضرت حجت«عج» بیان کردند، یک سِرّ عجیبی دارد که هربار که انسان می‌شنود، آتش می‌زند آدم را.

ـ خدا به حق مادرش حضرت زهرا«س» مستدامش کند. انشاءالله پرچم را خودشان بدهند به دست آقا. [با حالت تضرع]



پی‌نوشت‌ها:

۱ـ «بحارالانوار» ج‌ ۶۸، ص‌ ۳۶۳؛ «الفصـول‌ المختارة‌« ج‌ ۱، ص‌ ۶۸؛ «إحیاء العلوم‌« ج‌ ۱، ص‌ ۶۳، از طبع‌ دارالکتب‌ العربیّة‌ ـ مصر.

۲ـ حدیثی از امام صادق(ع)؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۳.

۳ـ قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ۴۱.

۴ـ قرآن کریم، سوره قصص، آیه ۸۵.

منبع:جهان نیوز

۰

آرامش یعنی

حجاب

آرامش یعنی

آرامش یعنی

هر دو داشتیم برای شروع یک روز دیگر آماده میشدیم…

اما
🔹وقتی من چادرم را اتو میزدم تا با پوشیدنش زیبایی و اندام دخترانه ام را از نگاه مردهای غریبه و همسر یک زن و پدر یک بچه حفظ کنم و لبخند خدا را بخرم…
.
🔸تو داشتی مانتوی بدون دکمه و تنگت را جلوی آینه پرو میکردی و در ذهنت تصور میکردی نگاه هایی که به سمتت خواهد چرخید وقتی با ساپورتت ستش کنی…
.
🔹وقتی من داشتم لاک و آرایشم را پاک میکردم تا مثل یک فرشته پاک از خانه خارج شوم
( همان لاک و آرایشی که برای نامحرم و غریبه ها لقب شیطانی میگیرند و میشود ابزار دست شیطان )

🔸تو داشتی با وسایل تباهی ات خودت را هفت رنگ میکردی…
تا شبیه فلان دختر بدنام معروف توی اینستاگرام شوی و دلبری کنی از مردهای غریبه و دل امام زمان را بشکنی…
.
🔹وقتی من با بسم الله و آیت الکرسی از خانه خارج میشدم و مواظب بودم موهایم بیرون نباشد…

🔸تو داشتی به دوست پسر جدیدت زنگ میزدی تا یک قرار حرام را رقم بزنی و موهایت را گیس میکردی تا از (مثلا) روسری ات بیرون بیندازی…
.
◀️و دیر یا زود…
🔹وقتی من در آغوش گرم خدا آرام گرفته ام و لبخند حضرت زهرا از من برداشته نمیشود…

🔸تو در آتش خودخواهی ها و نفس خواهی هایت میسوزی…
.
🔸بله گفتن به شیطان و نفست…
در حالی که خشم خدا را خریده ای و حضرت زهرا نگاهت نمیکند!
.
➿بله هر دوی ما  خدا و  حضرت زهرا را دوست داشتیم…
می دانم…
✔️اما من دوست داشتنم را ثابت کردم،
✔️روی نفسم پا گذاشتم
✔️وانتخاب های درست کردم….
❌و تو فقط از دوست داشتن  دم زدی!!
❌و درانتخاب هایت بی سلیقگی کردی
❌و چیز دیگری را نشان دادی!!

💫ای کاش دوست داشتنت را ثابت میکردی!!!
.
🔼آرامش یعنی: در خیابان قدم بزنی و خیالت راحت باشد که ده قافله دل کثیف با تونیست…

🔼آرامش یعنی: بدانی از نگاه گرگ ها محفوظی…

🔼آرامش یعنی: در این روزگار که شنل قرمزی ها خودنمایی میکنند، متفاوت ماندن!

🔼آرامش یعنی: وجدانی که آسوده و آرام است …
وجدانی که میداند امروز دل مردهای متاهل و پسران جوان را نبرده است!!

🔼آرامش یعنی: خجالت نکشیدن از عکس شهدا توی خیابان!

🔼آرامش یعنی: طعمه و وسیله #ارضاء چشم های ناپاک و کثیف نشدن!

🔼آرامش یعنی: شبیه ترین حالت به ریحانه خدا، حضرت زهرا شدن…
 

🔼آرامش یعنی:  
💥لایق لبخند آقا شدن…

منبع:گلستان بلاگ

۰

کارگردان مستند «بی مرز با حجاب» گفت:

حجاب سبک زندگی اسلامی

کارگردان مستند «بی مرز با حجاب» گفت:

کارگردان مستند «بی مرز با حجاب» گفت:

به مناسبت هفته حجاب و عفاف، "شیدا نیکوروین" تهیه کننده و کارگردان مستند "بی مرز، با حجاب" مهمان پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس بود. وی در گفت وگوی مشروح با خبرنگار ما، ضمن بیان نظرات و دیدگاه های خود در خصوص مقوله "حجاب و عفافِ" جوانان در سطح جامعه و آسیب شناسی مسائل زنان در بین خانواده های متدین، به چرایی و چگونگی ساخت مستند "بی مرز، با حجاب" پرداخت.

وی در ابتدای گفت وگو در پاسخ به این سؤال که چرا از بین همه موضوعات اجتماعی به فکر تولید مستندِ" بی مرز، با حجاب" افتاده است، اظهار داشت: من از سال 1371 با تدریس در مقاطع مختلف دانشگاهی، همکاری با نهاد رهبری در دانشگاه، بسیج و حتی شرکت در جلسات مناظره های احزاب مختلف، با سؤالات جوانان در حوزه حجاب و عفاف نه تنها برخورد داشته ام بلکه نسبت به آنها اشراف دارم.


کاستی‌ها و مشکلات، گریبانگیر روشنگری فلسفه حجاب

ارتباط با نسل های سوم و چهارم انقلاب، ما را متوجه این نکته می کند« انصافاً؛ خودمان در تبیین فلسفه حجاب و عفاف نه تنها کاستی بلکه اشکال و مشکل هم داشته ایم! داشتن اشکالاتی که اگر ریشه یابی کنیم به ضرس قاطع می توان گفت 15- 10 درصد حریم شکنی ها به خودمان بر می گردد و این انکار شدنی نیست.»


اشتباهی استراتژیک در حل مسائله زنان

نیکوروین در ادامه گفت: « اشتباه استراتژیک ما این است که در حوزه مسائل زنان،تک جنسیتی کار کرده و دو جنسیتی نگاه کرده ایم در حالی که جا دارد در موضوع زنان گاهی دو جنسیتی کار کنیم. برای مثال؛ « در مسئله فمنیسم، همیشه تقابلی بین جنس زن و مرد وجود دارد، در برخورد با این مسئله ما همیشه زنان را توجیه کرده ایم در حالی که مردان را نه! غافلیم از اینکه آن زن برای چه کسی طنازی می کند؟ برای مردان!؛ او برای چه کسی خودنمایی می کند؟ برای جامعه مردان! از این رو به همان میزان که باید روی دختران جامعه کار کنیم باید روی کف نفس، خودکنترلی، نگاه، مراقبت از نفس جامعه پسران هم کار کنیم.»


مردان مقصر فربه شدن جریان فمنیسم!

این فعال امور زنان و خانواده گفت: متوجه شدید چرا بر روی تبیین مسائل زنان با حضور مردان تأکید می کنم؟ به خاطر اینکه در بسیاری از موارد در فربه شدن جریان فمنیسم ،خطای جامعه مردان و اتفاقاً جامعه مردان متدین، بسیار تأثیرگذار بوده است و حتی در عفاف و حجاب.

وی در تبیین این موضوع با ارائه مثالی افزود: « در یک مثال ساده، تمام زنان متدینی که پسران در سن ازدواج دارند، بلااستثنا می گویند که چون پسرم چشمانش را بالا نمی کند، می خواهم دختر حوریه و زیبا رو برایش بگیرم !. مطالبه تزویج پسران متدین با دختران زیبارو اولین نتیجه اش این است که مطب های جراحی زیبایی پُر می شود!

با این اوصاف به چه دلیل باید از دختران پرسید که چرا اقدام به جراحی زیبایی می کنند!؟


گام نخست واکاوی مسائل زنان با خانواده‌ها و اقشار متدین

کارگردان " بی مرز، با حجاب" با تأکید بر اینکه من اصلا با جامعه غیرمتدین کاری ندارم، ادامه داد که مقام معظم رهبری در هفته مبارک زن سال 86 فرمودند: « ما در نقد جریانات انحرافیِ جریان فمنیسم، کار عمیق و مؤثری انجام نداده ایم، من این را از تمام اصحاب قلم، رسانه، پژوهشگران و محقاقان و اساتید دانشگاه ها مطالبه می کنم» ایشان در ادامه فرمودند: « البته من اینرا عرض کردم و بارها گفتم متأسفانه ما در خانواده های متدین، هنوز خشونت علیه زنان را کم نداریم، ما مردان متدینی داریم که تدین شان باعث نشده است که غلظتشان در تعامل با نسوانشان کاسته شود، من این مردان متدین را اولا به تهذب، اگر نشد به تهذیب و اگر نشد به قانون توصیه می کنم.»

مقام معظم رهبری جامعه متدین را مورد خطاب قرار می دهند برای اینکه به جامعه غیرمتدین کاری ندارند! چرا که این جامعه افسارگسیخته است یا به سمت افسارگسیختگی پیش می رود.

نیکوروین بیان کرد: چرا حضرت آقا می فرماید: « ما مردان متدین داریم، مُتِدَینَنا!؛ اما این مردان متندین هنوز بلند نیستند چگونه با زنان تعامل کنند.» ؟

وی گفت: کافی است شما یک واکاوی درست و بدوت تعصب داشته باشید،می بینید که آسیب های اجتماعی در خانواده های متدین چقدر زیاد و در شهرهای مذهبی چقدر بالاتر است!

می پرسید چرا؟ برای اینکه مرد متدین یاد نگرفته است با شیوه اهل بیت علیه السلام با زن و فرزندانش رفتار کند.

وی در توضیح این گفته خود با ذکر مثالی ادامه داد: در طول دو دهه تدریس در دانشگاه و اعتقادم به کار فرهنگی از تمام دختران پرسیدم که شما چرا درس می خوانید؟ یکی جواب نداده برای تکاملم! برای خودم! برای فهمم!

می گویند که درس می خوانیم تا کار کنیم؛ می پرسم چرا می خواهید کار کنید؟ پاسخ می دهند، کار می کنیم که پول در بیاوریم. در پاسخ به این سوال که چرا می خواهید پول در بیاورید؟ می گویند پول در بیاوریم تا مستقل باشیم؛ و علت این استقلال طلبی را – اگر چه بر مبنای فقه اسلامی دختر باید تحت پوشش و سرپرستی و انفاق پدر و ولی پدری ، برادر یا همسر باشد- این مطرح می کنند: خسته ایم از اینکه مادرهایمان برای چندرغاز پول خرید یک شاخه گل هدیه روز مادر، از پدرمان گدایی می کنند.!

این کارشناس مسائل زنان تأکید کرد: اگر مردان ما مسئولیت انفاق و سرپرستی زنان و خانواده را به درستی انجام دهند، دختران ما در این برهه از زمان، اولین دغدغه شان اشتغال نیست تا برای اشتغال از خانه بیرون بزنند و بخاطر جذب کار، خود آرایی کنند .

وی تأکید کرد: حال شما بیایید مردان جامعه را اغنا کنید که باید بنشینید و حرف گوش بدهید درست عین زنان آموزش ببینید، حال کدام مرد زیربار می رود؟ از بسیج و سپاه شروع کنید از حوزه های علمیه شروع کنید.. مردان همه چیز را بلد هستند البته به نظر خودشان !

این فعال امور زنان و خانواده گفت: اگر می خواهیم یک واکاوی درست داشته باشیم باید از جامعه متدین شروع کنیم و جامعه متدین هم یعنی حوزه های علمیه چرا که اشکالات و مشکلات ما از همین سطوح است،برای مثال با پخش فیلم سخرانی مداحی که به اعتراض وزارت یک زن به جامعه زنان بر روی منبر رسول الله (ص) توهین می کند و یک مسلئه تکوینی و خلقی زن محجبه و عفیف را در برابر سایر مردان به تمسخر می گیرد، آن هم درست در جایی که پشت سرش بیلبوردی "یازهرا" سلام اللهوجود دارد، چطور بیاد از فرزندانمان انتظار داشته باشیم که با دیدن این فیلم دین گریز نشود!

وی بیان کرد: درست است که این خطای یک فرد است و نه دین، اما ما معرف دین هستیم ..این ها خطاهای جامعه ما است که اگر اصلاحشان بکنیم، شما می توانید هویت جنسی، دختر بودن یا پسر بودن را به جامعه زنان و مردان متدین بقبولانید.


تعمیق دغدغه‌های دینی خانواده‌های متدین

نیکوروین اظهار داشت: روزی، خانواده های متدین دغدغه این را داشتند که فرزندانشان ساق دست – آستینک- زیر مانتو بپوشند، اما الان فقط دغدغه شان این دست که فرزندانشان با همه مشکلاتی که دارند، یک نمازی بخوانند! ما پَست رفت داریم، ولی نمی بینیم! بسیج جامعه زنان و نیروهای متدین و خدوم که به لحاظ سخت افزاری و هم نرم افزاری، دستشان باز تر است، اگر می خواهند خدمت کنند باید وارد متن مردم شوند.


چرا مسلمانان خارجی؟

کارگردان "بی مرز، با حجاب" گفت: همه این مسائل باعث شد که من، متمسک بشوم به یکسری از جریانات خارجی؛ اصلاً خوب است بپرسیم که چرا من رفتم سراغ خارجی‌ها؟ مگر در ایران آدم کم داریم؟

نه! کار خارج از مرز را انتخاب کردم چون این ظرفیت را دارم که به دو زبان عربی و انگلیسی صحبت کنم در حالی که معتقدم در داخل کشور ما بسیاری از سوژه‌ها هستند که سراغشان نمی‌رویم، برای مثال از یک طرف می‌خواهیم هنرمندان را جذب می‌کنیم و وقتی یک هنرمندی خودش جذب می‌شود، می‌گوییم نه دروغ می‌گوید! یعنی به سراغ‌شان نمی‌رویم و تصور درستی از آنها نداریم و با قضاوت‌های نادرست و غلط آنها را می‌سنجیم.


اولین هدف از ساخت بی‌مرز باحجاب؛ شکر نعمت اجرای احکام اسلام در جامعه

وی ادامه داد: « من در حاشیه سفرهای شخصی ام – در ابتدای کار که هزینه بالایی هم نداشت- می خواستم به جوانان بگویم به این افراد – مصاحبه شونده های خارجی- نگاه کنید و ببینید که ما چه امکاناتی داریم و آنها چه امکانات و شرایطی دارند!، بیایید نگاه کنیم که ما چه نعمت هایی داریم و با این نعمات به راحتی زندگی می کنیم، اما در خارج از مرزهای کشورمان هستند افرادی که برای پایبندی به اعتقاداتشان می جنگند! آنها برای سر کردن یک روسری کوچک همراه با بلوز و شلوار معمولی، سختی ها می کِشند! بیایید به داشته هایمان نگاه کنیم نه به نداشته هایمان ...»


هدف دوم، ثبت دیده‌ها و شنیده‌ها با دوربین برای جوانان

کارگردان "بی مرز با حجاب" گفت: « در سفرهایم چیزهایی را می دیدم و می شنیدم که بچه های ما نبودند تا ببینند و بشنوند از این رو دوربین به دست گرفتم و ضبطشان کردم، به طوری که می توانم بگویم پروژه " بی مرز، با حجاب" ورژن خارجی " لاک جیغ" است و ما دو – سه دوره فلسفه حجاب را هم از لحاظ عقلی و نقلی و هم از نظر تجربه میدانی، از زبان این مسلمانان یا تازه مسلمانان خارجی بیان کردیم.»


هدف سوم، نفی دمکراسی غربی در مستند "بی‌مرز باحجاب"

وی در ادامه نفی دمکراسی دورغین غرب یکی دیگر از مسائلی دانست که در متن مستند "بی مرز با حجاب" در حال تبیین شدن است و گفت: در کشورهای غربی حقوق بشر زمانی معنا پیدا می کند که که شما بخواهید حجاب را از سر بردارید اما وقتی بخواهید، محجبه باشید کسی از شما حمایت نمی‌کند! در این برنامه‌ها مشخصاً پای مردان خانواده را هم به میان می‌کشیدیم تا آنها هم بگویند چه خون دلی به خاطر سلامت خانواده و همسرشان خوردند.


زندگی برای مسلمانان در غرب زندان است

نیکوروین در ادامه با بیان اینکه اگر انسان بخواهد در خارج از کشور کاملا هویت دینی، ایرانی و اسلامی خود را آنطور که مد نظر خداست رعایت کند، بسیار سخت است، افزود: انصافا زندگی در غرب زندگی نیست؛ زندان است در چنین شرایطی این افراد – مهمانان برنامه بی مرز با حجاب- به هر دلیلی به دنبال زیستی مثل زیست ما هستند و ما باید آن را نشان دهیم.

آنها می‌گویند بارها و بارها تصمیم گرفتیم، بیاییم ایران زندگی کنیم اما نتوانستیم؛ از طرف دیگر جمهوری اسلامی نیاز دارد، سفیرانش در خارج از کشور باشند.


اویس‌های قرن امام روح‌الله و امام خامنه‌ای

کارگردان مستند" بی رمز، باحجاب افزود: جریان سومی که در توسط این طرح مستند در حال شکل گرفتن است، «معرفی دوستداران انقلاب اسلامی است» معرفی کسانی که با نام انقلاب اسلامی، فهمیدن اسلام چیست و به خاطر واژه اسلام در کنار انقلاب مردم ایران، به دنبال شناخت آن رفته اند.برای مثال« فرد آلمانی 35 سال پیش شنیده که در ایران یک انقلاب اسلامی صورت گرفته است و چون به رسانه آلمان اعتماد نداشته است، به بررسی و تحقیق واژه اسلام در انقلاب اسلامی می پردازد و چند ماه بعد مسلمان می‌شود.»

وی ادامه داد: همین فرد در برنامه ما تعریف می کند که چه مشکلاتی بعد از مسلمان شدن با پدر و مادر و همسایه هایش داشته است و چقدر تخطئه شده و از خیلی مسائل محروم بوده است.. وقتی ما این زندگی ها را برای جوان امروز بگوییم با خود فکر خواهد کرد که به عنوان یک مسلمان چه راحت می تواند با اعتقادات مذهبی خود زندگی کند در حالی که مسلمانی دیگر در خارج از مرزها به سختی اعتقادات خود را در زندگی اجتماعی اش جاری می سازد .

این کارگردان صدا و سیما جریان چهارمی که با ساخته شدن "بی مرز، با حجاب" در حال تبیین است را به تصویر کشیدن تأثیرانقلاب اسلامی بر نگرش خارجی های بیرون از مرز دانست و افزود: امام خمینی(ره) اویس های قرن زیادی در خارج از مرزهای ایران دارد، امام خامنه ای هم اویس قرن زیاد دارد، چه بسا که اما خامنه ای به خاطر اینکه جوانان را زیاد مورد خطاب قرار می دهند و تأکید زیادی برای کادرسازی بین جوانان داشته و دارند-مثل نامه ای که به جوانان غربی نوشتند- شناخته شده تر هستند.

این فعال فرهنگی در ادامه با تأکید بر اینکه کار او یک کار فرهنگی است نه سیاسی، افزود: نکته جالب در خصوص مهمانان برنامه ما این بود که برخی از آنان به شدت نسبت به مسائل ریز سیاسی کشور ما توجه نشان می دادند! مثلا قبل از ضبط برنامه می پرسیدند: « فلان جریان سیاسی چه شد، مراقب آقا- رهبری- باشید .. من اصلا فکر نمی کردم آنان در خارج از مرزهای کشور ما اینقدر دقیق باشند!، بالاخره حضور ما اقتضائات فکری و زبانی هم دارد و باید مراقب بود که وحدت داخلی ما در خارج حفظ شود، اما نگاه می کردیم که برخی از آنها از ما جلوتر هستند و این خیلی برای من جالب بود.»


ولایت‌مداری حتی به واسطه یک رویا!

یکی از دوستان خارجی که با همدیگر آشنا شدیم خانواده ای بودند اهل غزه ، مرد خانه بعد از اینکه در زندان های رژیم صهیونیستی زندانی شد، دست بر قضا به مدت چهارسال با مردی الجزایری و شیعه مذهب هم سلولی می شود که همراه خود تفسیرالمیزان داشته است، وی بعد از چهار سال، شیعه و حافظ قرآن و مسلط به تفسیر علامه طباطبایی از بند آزاد می شود و خانواده و اطرافیان را شیعه می کند، همسر این آقای تازه شیعه شده که هنوز اسامی امامان به ترتیب بلد نبوده و اماکن متبرکه ایران را نمی شناخته است، شبی خواب می بیند که دارد جایی به اسم "مشهد" می‌رود.

این خانم خوابش را اینگونه تعریف می کند که در فرودگاه آنجایی که اسمش مشهد بوده وقتی پیاده شدیم، امام خامنه‌ای به استقبال مان آمد در آن حالت که بسیار خوشحال شده بودیم، - به رهبر عالیقدر ایران - گفتیم که ما چقدر دلمان می خواهد به ایران بیاییم اما امام خامنه ای به ما گقتند من آنقدر که به شما در غزه احتیاج دارم در ایران به شما احتیاج ندارم.

در حالی که رهبر انقلاب در رویا به این خانواده نگفته بودند که به ایران نیایند اما همین مسئله باعث شد سالی که آنها به حج مشرف شده بودند وقتی که از بعثه مقام معظم رهبری شرایط ویزای ورقی برایشان جور شد که به ایران بیایند، گفتند: «نه امام خامنه ای گفته نیایید». ولایت‌پذیری را می‌بینید با یک خوابی که اصلاً حجت هم نیست اینگونه برخورد می کنند بسیاری از مهمانان برنامه من مصداق این فرمایش رسول گرامی اسلام‌اند که فرمود: «ما اینها را ائمه‌ای قرار دادیم که به امر ما ملت را هدایت کنند».


مهمانان بی مرز با حجاب، روزی خانم کارگردان

نیکورروین در ادامه گفت وگو در پاسخ به این سؤال که مهمانان برنامه اش را چگونه انتخاب می کرده است، ضمن بیان این نکته که مهمانان من روزی من بودند! اظهار داشت: کسانی که من پیدا می کردم در کشورهایی زندگی می کردند که هیچ لینک ارتباطیی با آنها نداشتم چرا که در فاز اول این پروژه از همکاری رایزنی های فرهنگی برخوردار نبودیم،از این رو دوستانمان در سایر کشورها، لینک ارتباطی ما با مهمانان برنامه می شدند.

این فعال عرصه حجاب و عفاف ادامه داد: اعتقاد دارم که حتماً با کسانی صحبت کنم که تحصیل کرده باشند چرا که می خواهیم زن مسلمان را در جای جای دنیا قوی نشان دهیم، مفهوم این نیست که زن مسلمان کم سواد یا خانه دار ارزشمند نیست، نه! این رسالت برنامه من است که حتماً با فرهنگی‌ها و دانشگاهی‌ها و متخصصین حرف بزنم و صد البته اگر خانه‌دار هم باشد قابل احترام و تصویربرداری است زیرا مهم این است که در وقت بیان دیدگاهش بتواند مخاطب را اغنا سازد.

وی مهمترین مؤلفه‌های مهمانان برنامه‌اش را وجهه خوب آنها در بین دوستان و جامعه دانست و ادامه داد: در ساخت این مستند با هر کسی مصاحبه نمی‌کردم اگر از رفتارش متوجه شدم که در روابط اجتماعی آدم خداترسی نیست یا به همان میزان متوجه می شدم که بین دوستانش نگاه مثبتی نسبت به او وجود ندارد، آن سوژه را رها می‌کردم.


حضور 99 درصدی خانم کارگردان با چادر در کشورهای غربی

کارگردان مستند" بی مرز با حجاب" با بیان اینکه تا کنون به کشورهای آمریکا، اروپا،( سوئد، دانمارک، المان، فرانسه) امارات، تونس، ترکیه و لبنان سفر کرده است، گفت: البته در این سفرها اینطور نبوده که فقط در پایتخت مستقر باشیم، مثلا برای ضبط برنامه یک خانم آلمانی 400 کیلومتر رانندگی می کردیم و سایر مشکلات ما مانند محل اسکان کم هزینه، پیداکردن غذای حلال و ..هم کم نبود.

وی افزود: من مقید بودم حتما با حجاب چادر باشم، واقعا دلم می خواست در آن فضا بازخوردی از چادرم داشته باشم - معنای این حرف من این نیست که در طول این سفرها چادرم را کنار نگذاشتم، شرایط پوشش در هر کشوری متفاوت است - خب البته تحقق این مسئله، مشکلات امنیتی هم به همراه داشت مثلا در فرودگاه ها... ولی من به خاطر اینکه حتما می خواستم جلوی دوربین هم با چادر باشم در این سفرها توفیقی دست داد که تقریبا 99 درصد چادرم سرم باشد حتی در خیلی از مهمانی هایی که دعوت می شدم.


نگاه ملت‌ها به حجاب بد نیست

وی ادامه داد: « شما در برنامه فرانسه -خانم نوره- می بینید که من در خیابان نزدیک برج ایفل در حالی که چادر به سر دارم از جوانان فرانسوی آدرس خیابان شانزلیزه را می گیرم؟ یک نفر از این دختران و پسران دانجشو نگاه خاص یا بدی به حجابم نکرد!در فیلم می گویم که علیرغم تصوری که ما در داخل داریم،نگاه به حجاب در بین ملت ها نگاه بدی نیست و من اینرا ثابت کردم بر خلاف تصور که برخی می روند آنجا و حجاب را کنار می گذارند، نه این خبرها نیست! و شما می توانید در مقاطعی هم، حجاب ملی ات را هم بپوشی.


کارکرد چادر به مشکی بودن آن است

این کارشناس فعال در حوزه حجاب و عفاف افزود: در داخل کشور برخی می‌گویند، رنگ چادر را سرمه ای یا قهوه ای کنیم، جواب من این است: «کار کرد حجاب به رنگ مشکی آن است و اگر قرار باشد یک رنگ دیگری رواج یابد؛ در صورتی کارکرد خود را حفظ می کند که همه در آینده - مثل خانم‌های اصفهانی در قدیم - چادرهای گلدار سر کنند و نُرم جامعه باشد.» چرا که من معتقد هستم نباید چادر را خراب کرد، چادر مشکی هست و باید مشکی بماند، زیرا رنگ مشکی نگاه و توجه نامحرم را از ما دفع می‌کند.


کارکرد برنامه‌های فرهنگی در چهره به چهره بودنشان است

نیکوروین در ادامه این گفت وگو با اشاره به اهمیت کارکردن چهره به چهره در حوزه فرهنگی گفت: برنامه "بی مرز با حجاب" آنقدر به من درس و نگاه جدید داده و کمکم کرده است که اگر یک روزی به من پینشهاد یک مدیریت مهم هم بدهند، می‌گویم ارزش و اجر کار فرهنگی چهره به چهره من پیش خدا بیشتر از مسئولیتی است که در پس آن باید به هزار و یک نفر پاسخ بدهم.

این مستندساز صدا و سیما ضمن اشاره به موفقیت های خود در دوران تدریس‌اش در دانشگاه در حوزه ارتباط گیری چهره به چهره با مخالفان و معاندان افزود: من به عنوان یک فردی که در حوزه عفاف و حجاب فعالیت می کنم گاهی واقعا از حواشی امنیتی که برام بوجود می آورند .بشدت میترسم ! چرا ؟! در حالی که برای اثرگذاری باید چهره به چهره و رو در رو بنشینیم و گفتگو کنیم و برای تأثیرگذاری خوب باید در کنار افراد بنشینی و صحبت کنی با کنترل از راه دور که نمی توان کار کرد. اینها خطای ماست و با این دیدگاه به نظر من اصلا نمی توانیم به وضعیت جامعه سامان بدهیم.


نمی‌خواهم غیرمححبه را محجبه کنم!

کارگردان مستند" بی مرز، با حجاب" در ادامه به بازتاب های مختلف کارش در جامعه اشاره کرد و گفت: این کار هم مثل بقیه کارها مخالفان و موافقان خودش را دارد، مخالفان "بی مرز با حجاب" حتی در بین اهالی رسانه هم پیدا می شوند با این نگاه که در شرایط اقتصادی کنونی چرا نیکوروین با پول بیت المال گردش گری می کند که به نظر من بیشتر جنبه حسادت دارد!

عده‌ای هم به واسطه جریاناتی خاص با نشان دادن صدور انقلاب اسلامی در این کار، داد مخالفت سر داده اند!و تعدادی از متدینین هم هستند که می‌گویند این کار چه لزومی دارد!؟، رفتن به اروپا و آمریکا و ..

جواب من به همه این افراد این است که وقتی جوانان، حرف من و شما را گوش نمی دهند؛ امتحان کنیم، ببنیم که حرف اینها– خارجی ها- را گوش می دهند.

وی تأکید کرد: بارها گفته ام، هدف من از این برنامه این است که بچه های جامعه متدین را از انحراف نجات دهیم، من نمی‌خواهم غیرمححبه را محجبه کنم، من می خواهم محجبه‌ها حجابشان را کنار نگذارند و این کف هدف برنامه من است، اینکه دختران و پسران خانواده متدین به داشته‌های خود رضایت داشته باشند و بگویند این شرف ماست. حالا اگر برنامه ما بر روی یک دختر خانم غیرمحجبه یا بدحجاب هم اثری گذاشت، خب! الحمدالله رب العالمین.


در بی‌مرز باحجاب جهادی کار کردیم/ کار در خارج از کشور عذاب است

این مستندساز صدا و سیما در بخشی از صحبت های خود با اشاره به سختی کار تولید برنامه های مستند در خارج از کشور گفت: کار کردن در خارج از کشور عذاب است؛ تصاویری که الان شما با دو چشم از تلویزیون نگاه می کنید؛ خود من نیز برای اولین بار است که با دو چشم می بیینم ، چون گاهی پشت دوربین بوده‌ام!

کارگردان مستند "بی مرز با حجاب" بخشی از سختی کار در خارج از کشور را در تغییرات ناگهانی و شرایط جوی حاکم بر برخی از کشورهای اورپایی – مانند تغییرات ناگهانی در تابش نور خورشید-، سختی کار هنگام تصویر برداری در فضاهای باز که گاها منجر به تکرار چندین باره یک صحنه می می شد – بیشترین دلیل این کار در شدن عابرین با لباس های نامناسب، طی کردن مسافت های طولانی برای انجام مصاحبه ، پیدا کردن غذای حلال و صرفه جویی کردن در هزینه های خورد و خوراک و اقامتگاه برای تولید بیشتر برشمرد و افزود: انصافاً کار ما یک کار جهادی بوده و تا حالا 57 ضبط داشته ایم که 23 تا پخش شده است و امیدوارم برای ادامه کار بتوانیم یک اسپانسر پیدا کنیم.

نیکوروین تصریح کرد: متعقدم که در مجموع با همه اشکلاتی که به کار وارد هست و من به لحاظ کارگردانی معتقدم که می تواند بهتر از این باشد اما عِدِه و عُدِه ما همین است، فکر می کنم برنامه مخاطب خودش را پیدا کرده و اگر برنامه ادامه پیدا کند ان شاءالله می توانیم یک موج بسیار خوب بین المللی در حوزه حجاب و عفاف داشته.


تلفیق تأثیرگذار تصاویر بدیع و افکار شریف

وی در ادامه با اشاره به یکی از بارخوردهای خوب برنامه اش گفت: یک شب بعد از برنامه خانم سموره از ترکه، پیامی در کانال تلگرامی ام دریافت کردیم از ادبیات ارسال کننده، مشخص بود که اهل دیدن شبکه های ماهواره ای است او دقیقا نوشته بود «خیلی عجیبِ ما تا حالا این فضاهای زیبا و قشنگ و جذاب – سواحل مدیترانه - را در فیلم هایی دیدم که همه‌اش خیانت زوجین به هم، خیانت افراد به هم بوده است و این اولین باری است من صحنه هائی به این قشنگی را می بینم اما در کنارش یک خانم عفیف پاکدامن، دارد از چگونگی تفکرش حرف می زند، پس می شود از این جاذبه‌های طبیعی خدادادی به نفع اسلام و دین استفاده کرد نه اشاعه فحشا»


ترویج سبک زندگی اسلامی در بی‌مرز با حجاب

این فعال حوزه فرهنگی ادامه داد: یکی از اهداف من در این برنامه این است که تعمدا به خانه افراد بروم - مگر اینکه هسمرشان مخالف بوده و یافضای خانه برای فیلم برداری مناسب نبوده است- اصلاً تنوع کار در پروژه "بی مرز با حجاب" و تفاوت آن با کارهای دیگه خارجی این است که خانه تونسی یا ترک ، امریکایی ، سوئدی ، دانمارکی و لبنانی را به تصویر می کشیم تا سبک زندگی آنها را نشان دهیم؛ حتی از آنها می خواهم میز غذا درست کنند تا به مردم خودم نشان دهم که خیلی از اروپایی ها فست فود خور نیستند و مقید هستند غذا درست کنند و دور هم غذا بخورند .

این مستند ساز صدا و سیما افزود: در برخی از خانه ها عکس موبایل فرزندان شان تصویر مقام معظم رهبری است در سوئد بر دیوار خانه ی آقای "ثقلین" و خانم "نیکول" مهمان برنامه ما ، عکس سیدحسن نصرالله قرار داشت وقتی از آنها علت را پرسیدم؟ تعبیر آقای ثقلین این بود: « یک عده می روند پیاده روی اربعین و سعی بین صفا و مروه اربعینی را دارند، سید حسن نصرالله و امام خامنه ای هر روز سعی صفا و مروه دارند. »

به صراحت بگویم ما انقلابمان را اینگونه صادر کردیم و خیلی از این افراد، به مراتب از ما جلوتر هستند.

نیکوروین با بیان اینکه، نکته مهم دیگر که در این برنامه می توان دید این است که شما در هیچ کدام از فیلم ها، اپیزودها و حلقه ها چه تصاویر مهمان ها و چه افراد سطح شهر؛ یک زن را نمی بینید که آرایش داشته باشد! افزود: در نگاه آنها آرایش زیاد برای بانوان موقر نیست.

وی ادامه داد: این مورد را یکی از کارگردانان زن خارجی که در همین سفرها با او آشنا شده و چند روزی مهمان من در ایران بود بعد از دیدن فیلم محمدرسول الله در سینما کورش تهران به من گفت! «شاید ناراحت شوی ولی فقط زنان بدکاره و یا بسیار پیر در روپا اینگونه آرایش می کنند...» البته رسالت من از آن زمان این بود که برایش تبیین کنم کسانی که تو اینگونه ازشان تعبیر کردی، شب قدر قرآن برسرشان می گیرند و خیلی هاشان نماز هم می خوانند ...متاسفانه اینجا فرهنگ پوشش و آرایش اینطور تغییر کرده است.


چرا بی‌مرز با حجاب ؟

وی در پایان این گفت و گو در خصوص وجه تسمیه مستندش گفت: اسم اولیه‌ای که مد نظرم "حریر عفاف" بود چرا که قبلاً دو برنامه بنام "حریر عفاف"در آمریکا ساخته بودم و می خواستم این کار ادامه آن باشد، زمانی که برنامه با حضور خانم "دکتر جلالی" مدیر سابق گروه خانواده و فرهنگ کلید خورد به ایشان گفتم که می خواهم برنامه اسم بین‌المللی داشته باشد، ایشان پیشنهاد داد، بگذار "بی‌مرز ، با حجاب" با این تفکر که مرزها افراد محجبه ای را که در خارج کشور هستند از ما جدا نمی کنند.

گفت و گو از منیره غلامی توکلی

منبع:سایت سازمان بسیج مستضعفین

۰

ماجرای محجبه شدن دختر تازه مسلمان چینی از زبان خودش

حجاب سبک زندگی اسلامی

ماجرای محجبه شدن دختر تازه مسلمان چینی از زبان خودش

ماجرای محجبه شدن دختر تازه مسلمان چینی از زبان خودش

من نورا جاسمین (Nora Jasmine) اهل چین ، از کشور چند نژادی سنگاپور در جنوب شرق آسیا هستم. در تاریخ ۱۱ مه ۲۰۱۳ با حمایت برخی از دوستان نزدیکم، همسرم و خانواده اش و خانواده خودم به خصوص مادرم مسلمان شدم. مادرم این حقیقت که من مسلمان شده ام را پذیرفت، با اینکه او تا کنون نیز به سختی با شرایط کنار آمده است. او در تمام دوران تغییر زندگی ام مرا درک و از من حمایت کرده و من بسیار از او سپاسگزارم. در واقع، نعمت بزرگی به من داده شده که خداوند اسلام آوردن مرا آسان قرار داد تا من به او نزدیک تر شوم.
از زمانی که مسلمان شدم، فکر پوشیدن حجاب هرگز از ذهن من دور نبود. با این حال، به بعضی بهانه ها مانند “صبر کنم تا زمانی که بچه دار شوم” و یا “هنوز برای این مساله آماده نیستم”، آن را یک سال به تاخیر انداختم. با اینکه در یک کشور چند نژادی زندگی میکردم، اما هنوز هم ترس از اینکه ممکن است مردم اطرافم قادر به پذیرش حجاب نباشند در من وجود داشت. هر زمان که به پوشیدن حجاب فکر می کردم، عصبی میشدم و ضربان قلبم بالا می رفت.
یک روز در ماه آوریل سال ۲۰۱۴، با شوهرم برای اولین بار از یک مسجد بازدید کردیم. من از این که نمی دانستم چه چیز در انتظار ماست و یا آداب مسجد چگونه است نگران بودم. حتی زمانی که شوهرم سعی می کرد به طور خلاصه برایم شرح دهد، قلبم به شدت می تپید و حرف های او را نمی فهمیدم. الحمدلله به مسجد رفتم و نماز مغربم را درآنجا بجا آوردم و آرامش را در مسجد برای اولین بار تجربه کردم. وقتی بار دیگر در چند هفته بعد از آن، دوباره به مسجد رفتم، متوجه شدم که دوست دارم مانند بانوان مسلمان آنجا لباس بپوشم. من از اینکه حجاب را به تاخیر انداخته بودم عمیقا در قلبم احساس ناراحتی میکردم و دیگر نمیخواستم به این کار ادامه دهم. شوهرم بسیار مرا حمایت می کرد و از آنجا که این سفر من به سوی خدا بود، او به من زمان داد تا کاملا مطمئن شوم و قلبا بپذیرم.



بنابراین به ” چالش ۳۰ روز حجاب ” در صفحه فیس بوک روز جهانی حجاب پیوستم و فکر کردم که در ماه رمضان کار فوق العاده ای خواهد بود.
به مادر و همسرم و برخی از دوستانم گفتم که میخواهم پوشیدن حجاب را شروع کنم. خدا را شکر در روز اول ماه رمضان ۲۰۱۴ تمام روز حجاب پوشیدم و از آن زمان بسیار از خدا سپاسگزارم که بار دیگر مرا به خود نزدیک تر کرد. من از همیشه بیشتر احساس امنیت و احترام میکنم و افتخار می کنم که مسلمان هستم. شوهرم از اینکه حجاب را پس از گذشت یک سال از اسلام آوردنم برگزیدم غافلگیر شد، اما او قطعا خوشحال است که من این ره را از روی اراده و تنها برای خدا انتخاب کرده ام.
بنابراین خواهران، اگر شما هم مشکلی مانند آنچه من داشتم دارید، به درگاه خدا دعا کنید که راهش را برای شما آسان گرداند. او همیشه در کنار ما خواهد بود و ما را در کشمکش ها، هر چه که باشد حفظ می کند.. ان شاء الله که در این راه و هر مسیر خوبی که میخواهید توانایی آن را بیابید.
در روز جهانی حجاب، این کار خوب را ادامه دهید. داستان خواهران دیگر قطعا الهام بخش من برای برگزیدن شجاعت انجام این کار بود. ان شاء الله شما هم الهام بخشیدن به بسیاری دیگر را ادامه خواهید داد.


رهیافته

۰

پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام پوشش و آرایش

حجاب احکام رهبری انقلاب

پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام پوشش و آرایش

پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام پوشش و آرایش

یکی از مباحث مهم فقهی که مورد نیاز آحاد افراد جامعه می‌باشد احکام «پوشش و آرایش» است. «پوشش» یک امر طبیعی برای انسان‌ها و از ممیزات او نسبت به دیگر موجودات است. «آرایش» هم رفتاری است که از تمایل انسان به خودآرایی نشئت می‌گیرد. اسلام در احکامی که در مورد پوشش و آرایش وضع کرده، این دو مسئله را نظام‌مند کرده به‌گونه‌ای که شخصیت وزین و مطلوب را برای آقایان و بانوان حفظ کند.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (KHAMENEI.IR) چندی پیش اعلام کرد به پرسش‌های شرعی مخاطبان درباره‌ی احکام پوشش و آرایش پاسخ می‌دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح‌زاده -عضو دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و رئیس مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی- به پرتکرارترین سؤالات مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پاسخ داده است که متن پاسخ‌ها همزمان با ۲۱ تیرماه، روز عفاف و حجاب به شرح زیر منتشر می‌شود.

پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان

۲

مراقبتهای لازم دختران جوان

حجاب سبک زندگی اسلامی

مراقبتهای لازم دختران جوان

مراقبتهای لازم دختران جوان

۱- دختر جوان باید خود را از محیطها و موقعیتهای تحریک آمیز دور نگه دارد و از گوش دادن به موزیکهای محرک و دیدن فیلمهای فاسد اجتناب ورزد.
۲- از پوشیدن لباسهای تنگ و چسبنده، حتی در مقابل برادر و خویشان محرم خود هم، خودداری کند.
۳- خود را از محیطی که مورد نگاه نامحرم است، دور نگاه دارد.
لذا حضرت زهرا علیهاالسلام یکی از ویژگیهای زن پارسا را این می داند که او مردها را نبیند و خود نیز مورد دید مردها قرار نگیرد.
۴- تخیلات و تفکرهای خود را کنترل کند و بداند هر چه که به ذهن و اندیشه اش می گذرد، خداوند بر آن آگاه است و او در این زمینه مسؤولیت دارد و باید تنها به آنچه که عقل و قوانین شرعی تأیید می کنند و مجاز می دانند، بیندیشد تا رستگار شود.
تخیل و تصور درباره مسائل جنسی و شهوت انگیز منجر به تحریکهای مداوم گردیده و نیروی حیات را از بین برده و انسان را از مسائل حقیقی و واقعی زندگی باز می دارد.(۶۳)
۵- بیکاریمنشأ تمام انحرافها و فسادهاست؛ دختر جوان باید با یاد گرفتن آشپزی زمینه موفقیت اینده خود را فراهم سازد.
۶- در جلسه های فرهنگی و مذهبی شرکت نماید و سؤالات و پرسشهایی که برایش پیش می آید مطرح کرده و پاسخ آنها را بیابد.
۷- توجه داشته باشد که در ایام عادت ماهانه از ورزشهای سخت و سنگین و کارهای دشوار خودداری نماید و از آب سرد و شنا در آن بپرهیزد.
همچنین از عدم تعادل و بی قواره شدن بدن ناراحت نباشد، زیرا که پس از دوران بلوغ وضعش به تدریج عادی و متناسب خواهد شد.
۸- با دوستان مؤمن و خوب رفت و آمد و مجالست داشته باشد؛ حتی المقدور سعی کند نمازها را در اول وقت به جا آورد. اگر دوستدار سعادت آینده خود است باید مطلقاً از همنشینی و رفت و آمد با دوستان بی بندوبار و منحرف (ولو از نزدیکان و خویشاوندان) دوری گزیند.
۹- قبل از خوابیدن حتماً وضو بگیرد و در هنگامی که به بستر می رود سوره های قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب الناس (معوذتین) و آیه الکرسی(۶۴) را با توجه و حضور قلب بخواند و با ذکر خدا به خواب برود.
۱۰- حتی المقدور هفته ای یک بار روزه بگیرد. این عمل در تقرب او به خدا و افزایش ایمان، بسیار مفید بوده و در تقویت اراده اش نقش بسزایی دارد.(۶۵)
۱۱- پرخوری و تغذیه مداوم از مواد مقوی و گرم و محرک، علاوه بر اختلالهای جسمی، همیشه مقداری انرژی و نیروی مازاد بر احتیاج، تولید خواهد کرد که این نیروی اضافی، محرک میل جنسی است.
افراط در پرخوری موجب حماقت و بروز خوی حیوانی در انسان است؛ لذا در تعالیم اسلامی توصیه شده است که مستحب است سیر نشده از سر سفره برخیزیم و از پرخوری که مکروه بوده و از طرفی حرص و طمع به غذا که مذموم شمرده شده دوری جوییم. رعایت اعتدال در غذا نیز لازم است، همچنین در هنگام عادت ماهانه از غذاهایی که اصطلاحاً سرد است، باید خودداری شود.
۱۲- دختر جوان باید حریم محرم و نامحرم را حفظ بنماید و از توقف در محل خلوت با فرد نامحرم جداً دوری گزیند، زیرا شیطان و نفس اماره قوی است؛ اگر شخص ثالثی نباشد، وسوسه های شیطانی بر عقل انسان، غلبه کرده و زمینه انحراف و گناه برای هر دو طرف، فراهم خواهد شد.
۱۳- از شوخی و خنده با نامحرمان خودداری کرده و در صحبت کردن با آنان مراعات جدی بودن کلام را بنماید و حالت و صدا را طوری نازک و ظریف نکند که موجب انحراف پسران جوان شود، چنانکه در قرآن کریم می فرماید: در گفتارتان نرمی نشان ندهید تا دلهای بیمار بر شما طمع نورزند و سخن را درست ادا کنید.(۶۶)
۱۴- جوان باید تمایلات و افکار خود را از توجه به روابط نامشروع به روابط صحیح و مشروع و به سوی ازدواج و زندگی آیننده معطوف سازد و بداند که دیر یا زود این ایام سپری خواهد شد و او رد آینده ای نه چندان دور باید به انتخاب همسری پاک بپردازد و در خود، آمادگیها و شایستگیهای لازم را برای چنین زندگی سعادتمندانه که بیش از هر چیز، نیاز به سلامتی جسمی و روانی دارد، فراهم سازد.
همواره و در هر حال با ذکر و یاد خدا انس و الفت داشته باشد، زیرا در قرآن آمده است: آگاه باشید که تنها با یاد خدا قلبها آرامش می یابد؛(۶۷) همچنین هر کس از یاد خدا فاصله گیرد، زندگانی بر او سخت و دشوار خواهد گشت.
دختران جوان باید قدر جوانی و پاکی خود را بدانند؛ در حفظ و نگهداری آن، نهایت مراقبت را بنمایند و از معرض هر گونه تحریکها و وسوسه های شهوانی خود را دور کنند و به هیچ وجه حاضر نشوند در محیطهای آلوده و با افراد منحرف و بی بندوبار مجالست و ارتباط داشته باشند. البته در این راه گاهی ممکن است خللی در تصمیم آنان پدید آید، ولی باید استقامت و پشتکار را از دست ندهند و با ایمانی کامل به یاری خدا امید داشته باشند تا در حفظ این پاکی موفق بمانند و عفت و نجابت خود را حفظ کنند.
برگرفته از کتاب آنچه یک جوان باید بداند
نویسنده : رضا فرهادیان – بتول فرهادیان
ادرس اینترنتی کتاب http://www.ghadeer.org/Book/1127/168094

جبهه سایبری امیرالمومنین(ع)

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)