نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت
۱

ویژه نامه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و روز مبارزه با استکبار جهانی

معروف نیوز

ویژه نامه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و روز مبارزه با استکبار جهانی

ویژه نامه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و روز مبارزه با استکبار جهانی

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سیزده آبان 1358، در واقع تسخیر لانه سلطه و توطئه بود. تسخیر لانه جاسوسی خروشی آگاهانه بود که، هم چون خونِ جاری در رگ­‌های جامعه، حیات واقعی ملت ما را تضمین کرد، به دل­‌های مؤمنان قوّت بخشید و غروری مقدس و حماسه آفرین را در آنان زنده ساخت. فریاد پرجوش و ضد استکباری دانشجویان به هنگام تسخیر لانه جاسوسیِ ادامه ...

۰

دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبریانقلاب

رهبری انقلاب مدافعان حرم

دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبریانقلاب

«به شهدای دفاع از حریم اهل بیت علیهم‌السلام به طور ویژه افتخار می‌کنیم.»
این جمله‌ایست که رهبر انقلاب اسلامی ظهر امروز در دیدار صمیمانه با جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم اهل بیت علیهم‌السلام بیان کردند. این دیدار ظهر سه شنبه یازدهم آبان‌ماه پس از اقامه نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد و در آن اعضای خانواده شهدا پس از معرفی خود با رهبر انقلاب به گفتگو پرداختند.

۱

شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت

زندگی به سبک شهدا

شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت

شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت

به گزارش فرهنگ نیوز, شهید شاخص دانش‌آموز, مرحمت بالازاده در هفدهم خردادماه 1349، در روستای «چای گرمی» یکی از روستاهای شهرستان گرمی از توابع انگوت در دامان سر سبز مغان و در یک خانواده متدین و محروم، دیده به جهان گشود, پدرش حضرتقلی و مادرش ختائی عظیمی نام داشت.

حضرتقلی در روستاهای اطراف دستفروشی می‌کرد و به‌دنبال رزق روزی حلال بود, وی موذن مسجد روستا بود, شهید بالازاده بزرگ‌تر که می‌شود، همراه پدر در مسجد حضور می‌یابد و پای منبر روحانی و درس قرآن می‌نشیند, شهید دوران کودکی را در دشت و کوه و دره‌ها و مناظر سر سبز روستا، با بچه‌های هم سن و سال خود گذرانده و سال 65 در هفت سالگی پا به مدرسه عباسی انگوت نهاد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران و بسیج، در سال 1359 هنگام تشکیل نخستین هسته‌های مقاومت بسیج در این منطقه دور افتاده، با عده‌ای از نوجوانان و جوانان روستا، هماهنگ شده و پایگاه مقاومت بسیج ((امام موسی صدر))را در روستا، راه اندازی کردند, شهید به همراه جمعی دیگر از جوانان پرشور و فعال انقلابی، در این پایگاه عضویت یافته و با وجود سن و سال کم شروع به فعالیت می‌کند.

شهید بالازاده آموزشهای نظامی، قرآن و عقیدتی را در همین پایگاه گذرانده و با شور و حال عجیبی به پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی می پردازد و در پایگاه مقاومت مسوولیت تبلیغات را عهده دار شده و با سخنان معصومانه و پاک خویش، پیام امام خمینی(ره) را به دوستان می رساند و آنها را با فعالیت های فرهنگی فوق العاده موثر خود جهت اعزام به جبهه تشویق می‌کرد.

شهید بالازاده با سن پایین و جثه کوچک، وارد بسیج شده و در کنار بزرگ‌ترها مثل بزرگ‌ترها رفتار می‌کند, شناخت و آگاهی شهید بالازاده در کنار پاسداران و بسیجیان، تکمیل می‌شود و به بصیرت دست می‌یابد, بصیرتی که وظیفه او و هموطنانش را در قبال انقلاب و جنگ تحمیلی، در اولویت اول قرار می‌دهد.

شهید بالازاده نوجوان، جنگجوی خردسال کربلای ایران بود که با بسیاری از پیشروان انقلاب، همچون امام خمینی(ره)، ریاست جمهوری، نخست وزیر و ریاست مجلس دیدار کرده و بارها مورد تفقد و نوازش و تمجید آنها قرار گرفته بود, در شهرستان گرمی مغان، مرحمت سخنگوی انقلاب و رزمندگان اسلام شده بود امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نمازجمعه، از شهید بالازاده می‌خواست که برای مردم سخنرانی کند و پیام عاشوراییان ایران را به جوانان و نوجوانان شهر برساند.

شهید مرحمت بالازاده، حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت

۱

نرم افزار«پیاده تا بهشت» منتشر شد

نرم افزارهای مذهبی نرم افزاراندرویدی محرم وامام حسین ع

نرم افزار«پیاده تا بهشت» منتشر شد

نرم افزار«پیاده تا بهشت» منتشر شد

این نرم افزار وب بیس(web base) محتویات کاملی از اطلاعات لازم در مورد پیاده روی اربعین را در خود جای داده است.نرم افزار پیاده تا بهشت که ارائه دهنده سبک زندگی زائران اربعین حسینی است از مراحل قبل از سفر تا پس از زیارت اباعبدالله(ع) را به صورت متنی و صوتی ارائه داده است.

راهنمای زائر،نقشه مسیر و آزموده های به درد بخور از دیگر بخش های این نرم افزار است که در قالبی زیبا برای مخاطبان تهیه شده است.

این نرم افزار علاوه بر قابلیت اجرا روی کامپیوتر دارای نسخه اندروید جهت نصب بر روی تلفن همراه نیز می باشد.

برای مشاهده و نصب این نرم افزار به آدرس زیر بروید.در صورت باز کردن آدرس زیر در تلفن همراه مستقیم برنامه به روی تلفن همراه نصب خواهد شد.

ورود به نرم افزارپیاده تابهشت

۰

«بچه شیعه‌ باس…»

معروف نیوز فضای مجازی

«بچه شیعه‌ باس…»

«بچه شیعه‌ باس…»

بچه شیعه باس سیب زمینی تشریف نداشته باشه، بچه شیعه باس اخلاق بد شوهرش رو تحمل کند، بچه شیعه باس ناخن‌اش رو بلند و تمیز نگه داره البته فقط خانوما و … این جملات گوشه‌ای از پست‌های پیجی‌ست به نام «بچه شیعه باس» که این روزها خبرساز شده است. برخی افراد، جملات و تصاویر این پیج را توهین آمیز می‌دانند و برخی دیگر نیز نسبت به احادیث و روایاتی که در آن مطرح شده انتقاد وارد می‌کنند. همه این موضوعات سبب شده تا در هفته‌های گذشته این پیج و برخی پست‌هایش به یکی از پربحث‌ترین‌ها در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا با ادمین این صفحه صحبت کنیم و از او در مورد نحوه تولید محتوای این صفحه که در حدود ۱۴۵ هزار فالوئر دارد، بپرسیم. نام او «سید مجتبی» است اما از ما می‌خواهد که فامیلی‌اش را چاپ نکنیم. خودش می‌گوید بسیاری از دوستان نزدیک او نیز خبر ندارند که این فرد صاحب پیج «بچه شیعه باس» است. خودش می‌گوید هدفش از راه‌اندازی این صفحه آن است که افرادی که ته مایه‌های مذهبی دارند را با استفاده از دنیای مدرن و نوشته‌های به روز، به سمت مذهب جلب کند. این گفت و گو را بخوانید.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*ایده اولیه پیج «بچه شیعه باس» از کجا شکل گرفت؟

حدود دو سال پیش دیدیم یک سری از صفحات، سبک زندگی ناهنجار را ترویج می‌هند. سبک زندگی که مناسب ما ایرانی‌ها و مسلمان‌ها نیست. به نظر ما این صفحات نه تنها با دین ما همخوانی نداشت بکله با فرهنگ ایرانی‌ها نیز ناسازگاری داست. در آن موقع نام این صفحات «دختر باس»، «پسر باس»، «مرد باس» و … نام داشت. این صفحات سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی را به مردم القا می‌کرد و صفحات اورجینال آن‌ها آمریکایی و انگلیسی بودند. همگی ترجمه بودند و عینا کپی می شدند.

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

*تیم اولیه چند نفر بود؟ چگونه با هم آشنا شدید؟‌ آیا عضو سازمان خاصی بودید؟

دو نفر دوست بودیم که این فعالیت را آغاز کردیم و فعالیت خاصی نیز نداشتیم. دوست من نیز به علت مشغله زیاد پس از مدتی جدا شد و در حال حاضر به تنهایی این صفحه را اداره می‌کنم.

 

*چند سال سن دارید و در چه رشته‌ای تحصیل می‌کنید؟

۲۴ سال سن دارم. لیسانس روابط دیپلماتیک دارم و الان دانشجوی فوق لیسانس همین رشته هستم.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*استارت کار چگونه شکل گرفت؟

ابتدا از جیب خود هزینه و یک لوگو طراحی کردیم. یک خانه که با تسبیح ساخته شده است که منظورمان سبک زندگی ایرانی  اسلامی است. در ابتدا طرح‌های شخصیت‌ها و کاراکتر ها بسیار ساده بود و فقط ۳ نفر بودند. یک خانم، یک آقا و یک زوج.

 

*مخاطب و گروه هدف شما چه کسانی بودند؟

ما چون در فضای مجازی فعالیت می‌کنیم عمده مخاطب‌های ما در بازه سنی ۱۸ تا ۳۰ سالگی هستند. در این حدود سنی هم پسر مجرد داریم، هم دختر مجرد و هم زوج. پس ما باید روی این سه گروه کار می‌کردیم.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*طرح‌هایتان را چه افرادی طراحی می‌کنند؟

به دلیل آنکه ما بودجه خاصی نداشتیم، عموما از طراح‌هایی استفاده می‌کردیم که یا رایگان فعالیت می‌کردند و یا مبالغ بسیار اندکی می‌گرفتند. به همین دلیل طراح‌های مختلفی داشتیم و هر کدام از آن‌ها به دلایل مختلفی فرصت کمک به ما را نداشتند. فصل جدید «بچه شیعه باس» با حضور طراحی آغاز شد که حتی حاضر نبود نام او را بنویسیم و به صورت رایگان برای ما طراح می‌کشید. طرح‌های ما فقط به دلیل علاقه با ما هکاری می‌کنند.

 

*احادیث و روایات را چگونه پیدا و انتخاب می‌کنید؟

مبنای ما بر این است حدیثی که منبع ندارد و یا منبع آن معتبر نیست را کار نکنیم.

 

*آیا شما با روحانیون و افراد آشنا به دین هم مشورت می‌کنید؟

بله. این فعالیت را به طور مستمر انجام می‌دهیم. در ابتدای کار نیز با روحانیون مشورت کردیم و چند کتاب به ما معرفی کردند. یکی از کتاب‌های شاخصی که به ما معرفی کردند کتاب «مفاتیح الحیات»‌آیت الله جوای آملی بود. این کتاب احادیث سبک زندگی را به تفکیک آورده است. ما گشتیم و دست گذاشتیم روی احادیثی که کمتر شنیده شده باشند و جلوه رحمانی و اقلانی دین را بتواند نشان دهد. با روحانیون مشهوری که در فضای مجاری فعال بودند صحبت کردیم و قرار شد آن‌ها بر کار ما نظارت داشته باشند. چون ما کارشناس دینی نیستیم و نمی‌خواستیم در کار ما مشکلی ایجاد شود.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*آیا در میان افراد مذهبی نیز منتقد داشتید؟‌مخالفانی داشتید که بگویند نباید این احادیث کار شوند؟

بله بسیار زیاد در ابتدای امر که می‌خواستیم این کار را انجام دهیم مبنا را بر این گذاشتیم که افراد مذهبی سبک زندگی مشخص خود را دارند و نمی‌آیند از ما الگوبرداری کنند. ما تلاش داریم تا افراد غیرمذهبی را مذهبی کنیم. افرادی که ما بین گیر کردند و شاید از احکام واقعی دین خبر ندارند. مثلا برخی افراد همواره احادیث عذاب به گوششان رسیده است. ما گفتیم صورت‌های بخشندگی و رحمانی دین اسلام را نیز به آن‌ها نشان دهیم.

 

*انتقادهای افراد مذهبی در مورد چه موضوعاتی بود؟

ما احادیثی را انتخاب می‌کنیم که کمتر شنیده شده است. بنابراین افرادی که برای بار اول آن‌ها را می‌بینند، می‌گویند که سندیت ندارد. در حالی که همه احادیث از منابع معتبر جمع آوری شده‌اند. همچنین ما برای محکم کاری یک فیلتر دیگر هم قرار دادیم و وقتی یک حدیث پیدا می‌کنیم، آن را نزد روحانیون می‌بریم تا اطمینان پیدا کنیم منظور آن‌ها را درست متوجه شدیم.

 

*در مورد پوشش زنان طرح‌های صفحه شما چطور؟

برخی‌ها به ما گفتند چون صفحه مذهبی است زنان باید حتما پوشش چادر داشته باشند ما در این قسمت نیز مشورت کردیم. با افراد شناخته شده‌ای صحبت کردیم که آن‌ها تأکید کردند حجاب کامل الزاماً چادر نیست. چادر حجاب برتر است ولی یک زن پوشیده هم می‌تواند حجاب کامل داسته باشد. ما هم همین کار را انجام دادیم.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*حتی در برخی موارد طرح‌های زنان بی‌حجاب را نیز کار کرده‌اید. آیا این طرح‌ها انتقادهایی را در پی نداشت؟

برخی دوستان مذهبی به ما ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند نباید چنین طرح‌هایی کار شود. ما در پاسخ تأکید کردیم که این در منزل است. در منزل نیز زن باید خودش را برای همسرش آراسته نگاه دارد. ما چگونه باید این را در معرض نمایش می‌گذاشتیم؟ همچنین نباید این موضوع را از نظر دور داشت که برخی از افراد نیز ممکن است به دین آشنایی نداشته باشند. مثلا افرادی بودند که در خارج از کشور زندگی می‌کردند و زیاد با دین اسلام آشنایی ندارند. به این افراد موارد غیرواقعی در مورد دین اسلام گفته‌اند. آن‌ها می‌آیند و در پیج ما سوال می‌کنند آیا زنان شما باید در خانه هم حجاب داشته باشند؟

 

*نحوه پوشش فالوئرهای پیج شما چگونه است؟

نکته جالب اینجاست که شاید در حدود ۵۰ درصد فالوئرهای پیج ما حتی حجاب اولیه را نیز ندارند.

 

*فالوئرهای شما فقط از ایران هستند؟

طبق آماری که خود اینستاگرام به ما نشان می‌دهد، ترتیب بیشترین فالوئرها به این صورت است: ایران، بحرین، عراق،‌‌ آمریکا و اروپا هستند. از سایر نقاط جهان نیز فالوئرهای مختلفی داریم.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*از سوی دیگر برخی انتقادها نیز به طرح‌ها و نوشته‌های شما وارد است. منتقدان می‌گویند نقش زن در پیج شما فقط به خانه معطوف است.

ما داریم می‌گوییم سبک زندگی وقتی می‌خواهیم سبک زندگی یک زوج را بگوییم، مسلما سبک زندگی زوج را در خانه می‌گوییم اما در پست دیگری حدیثی آوردیم در مورد ورزش زنان و تقدیر کردیم از قهرمانان المپیک. معنی انی پست یعنی رفتن زنان به عرصه‌های بین المللی امام خمینی(ره) گفته‌اند زنان باید در اساسی‌ترین تصمیم‌گیری‌های مملکت حضور داشته باشند. ما که نمی‌توانیم برخلاف صحبت بزرگان صحبت کنیم.

 

*پست‌هایی مانند آن که زن باید خودش را برای شوهرش آرایش کند، هوای او را داشته باشد و …

اتفاقا بیشترین منتقدان ما مردان هستند که به ما می‌گویند چرا اینقدر می‌نویسید که باید هوای همسرانمان را داشته باشیم! مردان منتقد به ما می‌گویند چرا اینقدر نقشی ندارند؟ در واقع ۹۰ درصد اعتراض‌ها اتفاقا از سوی مردان است! ما به صورت میانگین حدود ۱۰ پست در مورد تکریم زن در خانه می‌گذاریم و یک پست می‌گذاریم در مورد تکریم مرد. اما همه آن یک پستی که در مورد تکریم مردان هست را می‌بینند و آن را دست به دست می‌کنند.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*مثلا یکی از پست‌های جنجالی این بود که زن باید هوای همسرش را داشته باشد حتی اگر عصبانی باشد…

چند روزی است که یک سری افراد به این صفحه هجمه آورده‌اند. من همه بازتاب‌ها را نگاه کردم و متوجه شدم کار آن‌ها تخریب است. یعنی طرف وقت گذاشته و همه را مطالعه کرده است. ما مثلا پست گذاشتیم اگر مردی وسع مالی داشته باشد باید هوای زن خود را داشته باشد. آن افراد این پست‌ها را به اشتراک نمی‌گذارند و تنها آنچه مد نظر خودشان است را مطرح می‌کنند. مثلا ما در زمان میلاد حضرت معصومه(س) احادیثی گذاشتیم که کمتر کسی آن‌ها را شنیده است. یا مثلا در مورد کمک به حیوانات چندین پست گذاشته‌ایم. آیا آن‌ها را بازنشر کرده‌اند؟ ما مانند پازل عمل کرده‌ایم. یعنی چندین پست گذاشته‌ایم که شوهر باید هوای همسر خود را داشته باشد و در پست بعدی گفته‌ایم که حالا شوهر اگر زمانی اخلاقش خوب نبود، زن باید مدتی هوای او را داشته باشد.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*پس منظورتان همیشگی نبوده است؟

نه به هیچ عنوان. اگر مردی همیشه اخلاقش بد است، فاسد است و … که نباید هوای او را داشت. اصلا چنین مردانی را نیز باید تادیب کرد. دین اسلام طلاق را برای همچین مواردی گذاشته است. من با مطالعه خدمت‌تان عرض می‌کنم که بزرگ‌ترین روانشناسان هم تأکید داشته‌اند اگر مردی برای مدتی اخلاقش عوض شد بهتر است در یک بازه زمانی با او مدارا داشته باشد. خیلی‌ها نتیجه گرفته‌اند و پس از مدتی اخلاق شوهر کاملا تغییر کرده است.

 

*پست‌هایی که در مورد غیرت گذاشته‌اید چطور؟

ما چندین پست و احادیث معتبر در مورد غیرت گذاشته‌ایم اما از سوی دیگر حدیثی از امام علی(ع) نیز منتشر کرده‌ایم که غیرت زیاد، زن را به فساد می‌کشد.

 

*یک پست شما که بسیار دست به دست می‌شود این است که مرد نباید سیب زمینی باشد …

اولا همه مردهای ایرانی غیرت دارند. حتی فردی که از حجاب اولیه نیز باخبر نیست، برادری دارد که روی او غیرت دارد. اصلا مگر می‌شود مردی غیرت نداشته باشد؟ حالا ما این را با زبان طنز آورده‌ایم و گفته‌ایم که مرد نباید سیب زمینی باشد.

 

«بچه شیعه‌ باس...»؛ گفتگو با مدیر یک صفحه اینستاگرام محبوب +تصاویر

 

*پست دیگری هم در مورد لاک زدن خانم‌ها دارید که باید وقتی بیرون می‌روند آن را پاک کنند.

مستحب است که خانم‌ها ناخن‌هایشان بلند باشد. در برخی حدیث‌های دیگری داریم که ناخن زنان زینت است. در حدیث دیگری داریم که خانم‌ها نباید زینت خود را به نامحرم نشان دهند. ما هم در توضیح این پست گفته‌ایم که باید به مرجع تقلید خود مراجعه کنید. اگر مرجع شما ناخن را زینت حساب کرده پس باید آن را از دید نامحرم بپوشانید. مثلا مرجعی که من از او تقلید می‌کنم گفته است که ناخن زینت محسوب نمی‌شود. اگر من بر مبنای مرجع خودم می‌زدم، خیلی‌ها ایراد می‌گرفتند.

 

*آیا شما از نهاد و سازمانی بودجه می‌گیرید؟

ما به هیچ عنوان از هیچ جا بودجه نمی‌گیریم. البته یک بار از پدرم پول گرفتم.

مشرق

۰

با خواندن فقط دو سوره ی اول قرآن، ایمان به خدا را آموختم

حجاب سبک زندگی اسلامی

با خواندن فقط دو سوره ی اول قرآن، ایمان به خدا را آموختم

با خواندن فقط دو سوره ی اول قرآن، ایمان به خدا را آموختم

در سال ۲۰۱۱ در برنامه ای مشترک که برای جوانان ژاپن و آسیای جنوب شرقی برگزار می شد شرکت کردم و ۵۳ روز را با ۲۰۰ نفر از اهالی آسیا گذراندم.آنجا عمیقا تحت تاثیر اسلام قرار گرفتم.همچنان با همسرم که اهل مالزی بود و تعدادی ازدوستان مسلمانم نیز آشنا شدم.در سفری که به مالزی داشتم خیلی شگفت زده بودم که می دیدم مسلمانان در صلح و صفا با یکدیگر زندگی می کنند ,خیلی خوش شانس بودم که توانستم چهره واقعی آنها را بدون هیچ پیش داوری و تصورغلطی ببینم.

برای اینکه نمی خواستم از کسانی باشم که فقط برای ازدواج مسلمان می شوند,بعد از نامزد کردن با همسرم,فرصت را غنیمت شمرده و سعی کردم درطول سه ,چهارسال رفت و آمد به کوالالامپور فرهنگ اسلامی را تجربه کرده و بیشتر درمورد اسلام فرا بگیرم.

سال ۲۰۱۵ دوران سختی برایم بود.یک عمل جراحی داشتم که بهبود کاملش یک سال زمان نیاز داشت.از نظرروحی ویران شده بودم زیرا فکر می کردم بهترین زمان برای ازدواج از دست رفته است. اما همسرم به من گفت”چیزهایی را که داری قبول کن و یقین داشته باش که بهتر خواهی شد.تمام تلاشت را بکن و من هم هرکاری بتوانم برایت می کنم.”به خاطر این کلمات و حمایت های مداومش توانستم آن دوره سخت را پشت سر بگذارم .مطمئنم کلمات او از ایمانش نشات گرفته است.به همین دلیل قرآن خواندن را شروع کردم و غرق در شگفتی شدم چون با خواندن فقط دو سوره ی اول آن قرآن به من آموخت ایمان به خدا یعنی چه !

معتقدم هفتم نوامبر ۲۰۱۵ روز من بود.در جلسه سخنرانی یک مبلغ و عالم دینی ,با حضور ۱۲۰۰ شاهد شهادتین را بر زبانم جاری کردم.او به سوالاتم راجع به شیوه تعامل با افراد از مذاهب گوناگون در جامعه ژاپن پاسخ داد.پاسخ ایشان این بود:

“تا جایی که با فرموده های قرآن مخالفت نکنی ,هیچ مشکلی پیش نخواهد امد“.این جمله را با لبخند گرم و چشمانی روشن به من گفت.قویا معتقدم این جمله می تواند جوابی اساسی برای مشکلات مسلمانان در سراسر دنیا باشد.این آخرین سوال من پیش از مسلمان شدن بود و فکر میکنم همه چیز در آن نهفته است.بعد از شهادتین از این که جزیی از اسلام شدم و قلبم پاک شده بود احساس آسودگی خاطر عمیقی می کردم.آن روز اولین باری بود که بعد از عمل جراحی به تنهایی از خانه بیرون رفته بودم,اولین باری بود که خواهر نوراریسا مریم را ملاقات کردم که مرا به جلسه سخنرانی برد و اولین باری بود که پی بردم طیبعت مخلوق خداوند است.واقعا آن روز,روز من بود.

از خداوند و برادران و خواهرانی که شاهد شهادتین من بودند و از دوستان مسلمانم که الهام بخش من بوده و مرا به اسلام رهنمون کردند تشکر می کنم.اگرچه همسرم چون در مالزی بود نتوانست شاهد اسلام آوردن من باشد اما یقینا او شاهد زندگی من به عنوان یک مسلمان خواهد بود و ان شاالله تا بهشت باهم خواهیم ماند.


رهیافته

۰

ما همه جا سرمان را بلند می‌کنیم و با افتخار می‌گوییم:«پدرمان شهید مدافع حرم است

زندگی به سبک شهدا مدافعان حرم

ما همه جا سرمان را بلند می‌کنیم و با افتخار می‌گوییم:«پدرمان شهید مدافع حرم است

محدثه باقری می‌گوید: ما همه جا سرمان را بلند می‌کنیم و با افتخار می‌گوییم:«پدرمان شهید مدافع حرم است

«مدافعان حرم» که این روزها نام آن‌ها را زیاد بر سر زبان‌ها می‌شنویم و هر از گاهی پیکرهای مطهر و آسمانی شده این عزیزان، فضای شهرها و روستاهای کشور را مملو از عطر خوش شهدا می‌کنند، هر کدام برای خانواده خود، عزیز و دوست داشتنی بودند و چه بسیار از آن‌ها که فرزندان کوچک و نازدانه‌های خود را به همسران صبور و مقاومشان سپردند که کار آن‌ها نیز همانند یک جهاد است. دل کندن از مادر، همسر و فرزند برای هر انسانی سخت است، ولی وقتی حرف از دفاع از عقاید و جلوگیری از دست درازی حرامیان به حرم‌های منور حضرت زینب(س)، حضرت رقیه(س) و امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) به میان می‌آید، از همه این وابستگی‌های دنیا دل می‌کنند.


«محدثه» دختر نوجوان شهید مدافع حرم «عبدالله باقری» است که با شور و حال وصف ناشدنی از خاطره‌های به یاد ماندنی با پدر می‌گوید. محدثه از روز آخری که پدر او را به مدرسه برد و حرف های پدر و دختری آخر خود را به او زد، تعریف کرد و روح بزرگ خود را در نگاه به شهادت پدر در قالب جملات به تصویر کشید.

شهید مدافع حرم«عبدالله باقری نیارکی» متولد 29 فروردین ماه سال 61 از اعضای تیم حفاظت سپاه انصارالمهدی(ع) که داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سوریه رفته و در شب تاسوعای سال گذشته به دست تروریست‌های تکفیری در حومه شهر حلب به شهادت رسید. از این شهید والامقام، 2 فرزند دختر به نام‌های محدثه 12 ساله و زینب 5 ساله به یادگار مانده است. گفتگوی تفصیلی تسنیم با «محدثه باقری» را در ادامه می‌خوانید:

* از خاطرات مشترکت با پدر و سفرها و بازی‌هایی که با او داشتی، تعریف کن.

سالی سه یا چهار مرتبه شمال می‌رفتیم. یادم هست کلاس اول یا دوم که بودم، بابا من را روی کولش بالا می‌برد و از پشت پایین می‌انداخت که خیلی خوش می‌گذشت. می‌گفت:«خطر ندارد.» دریا که می‌رفتیم من را روی کولش می‌گرفت و در آب راه می‌رفتیم. خانوادگی با هم به پشت بام خانه می‌رفتیم. روی پشت بام آلاچیق درست کرده‌ و تخت گذاشته‌ایم. آنجا شام و چای می‌خوردیم. چای ذغالی خیلی مزه می‌دهد و وقتی هوا سرد می‌شد، چای حسابی می‌چسبید. وقتی به پارک ارم می‌رفتیم و سوار وسایل بازی می‌شدیم، گاهی استرس داشتم که بابا می‌گفت:«نترس، این‌ها چیزی نیست.»

چند قدم برگشتم و پیش خودم گفتم شاید آخرین بار باشد

* می‌دانستی که پدر قرار است به سوریه برود؟ روز رفتن پدر، چه احساسی داشتی؟

می‌دانستم که پدرم می‌خواهد به سوریه برود. بابا همیشه من را با موتور به مدرسه می‌برد، چون صبح‌ها با موتور سریع می‌رسیدیم. دفعه آخر هم من را به مدرسه برد. کنار در مدرسه همیشه همدیگر را می‌بوسیدیم، این دفعه هم مثل همیشه او را بوسیدم و خداحافظی کردم و رفتم سمت مدرسه، ولی دوباره چند قدم برگشتم و پیش خودم گفتم شاید آخرین بار باشد. به پدرم گفتم: «یک بار دیگر هم ببوسم؟» گفت:«باشد» وقتی دوباره او را بوسیدم انگار احساسی به من می‌گفت که این آخرین بار است و دیگر مطمئن شدم که آخرین مرتبه است. دفعه‌های قبل که می‌رفتند این حس را نداشتم، آن حسی که آدم مطمئن باشد خیلی فرق دارد.

شب روضه حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) یاد پدر و عمویم بودم

* پدر حرف یا نصیحت خاصی داشت؟

الان که آن لحظه‌ها را یادم می‌آید، احساس می‌کنم می‌خواست چیزی بگوید ولی نمی‌توانست. فقط با یک حالتی می‌گفت: «مواظب زینب و مادر باش،» که من ترسیده بودم. سفارش و نصیحت زیاد کرد. خودش می‌دانسته که شهید می‌شود، حتی به دوستانش گفته بود:«شب تاسوعا شهید می‌شوم.» به من هم سفارش کرد: «درس‌هایت را خوب بخوان تا ببینم امتحان‌هایت 20 شده، مواظب زینب، مامان، مامان بزرگ و بابا بزرگ باش.» وقتی بابا این حرف‌ها را می زد، روی موتور نشسته بود و من پیاده بودم.

* چطور از شهادت پدر باخبر شدی؟

شب تاسوعا بود و ما هیئت بودیم. مداح، آن شب روضه حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) می‌خواند و درباره وابستگی و عشق و علاقه این دو امام می‌گفت. پیش خودم گفتم: «خدایا بابا و عمو مجیدم به هم وابسته هستند و مثل دوقلوها هستند.» عمو و بابا هر چی از هم می‌خواستند، دیگری نه نمی‌آورد و به هم چشم می‌گفتند. پیش خودم می‌گفتم که نکند الان دوتایی رفته‌اند و یکی برگردد، خدا نکند یکی از آن‌ها شهید شود، اگر نه، آن یکی به هم می‌ریزد. شب که آمدم خانه، احساس خاصی داشتم و دیدم که همه ناراحت هستند. صبح ساعت 10، عمویم با مادرم تماس گرفت و گفت که پایین برود. دیدم که صدای گریه می‌آید، ترسیدم و دست و پاهایم یخ کرده بود و نمی‌توانستم نفس بکشم. آبجی خواب بود. اول پدربزرگم بالا آمد و رفت بالا سر زینب نشست و گریه کرد. احتمال می‌دادم یا عمو مجید یا پدرم شهید شده، یکی از نزدیکان آمد بالا و به من گفت:«خودت می‌دانی چی شده» دلش نمی‌آمد به زبان بیاورد که پدرم شهید شده است.


می‌شود معجزه شود و این دفعه هم که او را می‌بوسم، چشمانش را باز کند؟

* وقتی پیکر پدر را در معراج دیدی، با او چگونه وداع کردی؟

همیشه هر وقت که می‌خواستم بابا را از خواب بیدار کنم، صورتش را می‌بوسیدم و بیدار می‌شد. معراج که رفتیم با خودم می‌گفتم: خدایا می‌شود معجزه شود و این دفعه هم که او را می‌بوسم، چشمانش را باز کند؟ می‌دانستم که نمی‌شود ولی خودم را آرام می‌کردم و می‌گفتم که می‌شود او را ببوسم، بیدار شود؟ سه مرتبه بابا را بوسیدم و آخرین بار گفتم:«خدایا خواهش می‌کنم آخرین بار بیدار شود.»

ما پایین ترین درجه از مصیبت حضرت زینب(س) را هم ندیدیم/یک هزارم آن سختی‌ها را هم نکشیدیم

چند روز بعد از معراج، مادرم پرسید: «ناراحت نیستی به معراج آمدی و آن صحنه‌ها را دیدی؟» گفتم: «ما در آن حد نیستیم که حرف حضرت زینب(س) را تکرار کنیم، چون مصیبت‌هایی که ایشان کشیده، اگر در بالاترین درجه باشد، ما پایین ترین درجه از آن مصیبت هم نیستیم و یک هزارم آن سختی‌ها را هم نکشیدیم، اصلا نمی‌دانیم حضرت زینب(س) چه کشیده است. ولی این جمله که حضرت زینب(س) در روز عاشورا و بعد از شهادت امام حسین(ع) فرمودند: «ما رایت الا جمیلا» یعنی چیزی جز زیبایی ندیدم، برای ما هم واقعا همین بوده و همه زیبایی بوده است.»

با افتخار می‌گویم: پدرم شهید مدافع حرم است/آن دنیا پیش حضرت زینب(س) سرمان پایین نیست که بگوییم داشتیم و ندادیم

* از این که پدر در این راه رفت و شهید شد چه احساسی داری؟

ما همه جا سرمان را بلند می‌کنیم و با افتخار می‌گوییم:«پدرمان شهید مدافع حرم است و آن دنیا پیش حضرت زینب(س) سرمان پایین نیست که بگوییم داشتیم و ندادیم. می‌گوییم داشتیم و دادیم و خدا را شکر و از این بابت خیلی خوشحال هستم.»

* حالا بعد از شهادت، حضور پدر را احساس می‌کنی؟

احساس می‌کنم و حرف می‌زنم و مطمئن هستم که شهید زنده است. هر کجا باشیم با او حرف می‌زنم، می‌دانم که می‌شنود و همین آرام بخش است.

آن دنیا پارتی داریم

* بعد از شهادت پدر، خواسته‌ای او داشته‌ای که اجابت کند؟

بله؛ همه چیز. مثلا گاهی پیش آمده پیش خودم می‌گویم یادش بخیر آن شب این را خوردم و بابا این‌ها را می‌خرید و می‌خوردیم، یک دفعه می‌بینم که یک نفرآشنا از همان خوراکی‌ها خریده و به خانه آورده است. هر چیزی که به نظرمان می‌رسد را قبل از بیان کردن به ما می‌دهد. ما می‌گوییم که آن دنیا پارتی داریم. اینجا سخت است و اذیت می‌شویم ولی اصل، آن دنیا است. پدرم می‌گفت: «این دنیا فانی است، آخرش چه؟ باید برویم. یا تصادف می‌کنیم یا در رختخواب می‌میریم.» می‌گفت:«شهادت خوب است.» از شهادت که می‌گفت، من می‌گفتم:«نرو؛ می‌روی شهید می‌شوی» که می‌گفت: «بگو ان شاالله.»

شهریور پارسال که دسته جمعی و خانوادگی به مشهد رفته بودیم، بابا گفت:«من راهی سوریه هستم» و با ما نیامد. موقع برگشت، حدود نیم ساعت مانده بود که به خانه برسیم، تماس گرفت و گفت: «کنسل شده و در راه آمدن به خانه هستم.» ما خیلی خوشحال شدیم. وقتی آمد یک لباس بنفش و شلوار آبی رنگ پوشیده بود و طبق معمول عینک آفتابی هم زده بود.

بعد از شهادت بابا، یک شب خواب دیدم و احساس کردم که بابا در یک جاده‌ای است که دو طرف آن باغ خیلی قشنگی قرار دارد. روبروی جاده، نور بود و نور به گل‌ها هم می‌رسید، ولی از شدت نور، اصلا نمی‌توانستم جلو را ببینم. در این خواب بابا، همان لباس بنفش و شلوار آبی رنگ را پوشیده بود و با همان شکل دیدم. در خوابم، حسرت این چند وقت که ندیدم را در آوردم و فقط بغلش کردم. با همدیگر فاصله داشتیم که سریع دویدم و بغلش کردم و دلتنگی‌هایم را رفع کردم. این خوابِ خیلی خوبی بود و وقتی بیدار شدم، احساس کردم این اتفاق واقعا افتاده است و انرژی گرفتم.

منبع:فرهنگ نیوز

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)