نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت
۰

حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو

حجاب بانک فیلم سبک زندگی اسلامی

حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو

 حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو


حرفهای بسیارشنیدنی وشیرین رهیافته ای از پرو که در19 سالگی باکمک خواهرش به ژاپن می رود و در آنجا با همسرش آشنا می شود. همسرش همیشه برای او از دختران ایرانی می گوید . صحبتهای ایشان در مورد اسلام ، حضرت محمد (ص)، امام حسین (ع)، امام رضا (ع)، زن ، مادر و مسلمان کامل را دراین ویدیو میتوانیدببینید.

دریافت فیلم

۰

اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدانپناه نیاکی)مجموعه دوم

مجموعه دروس عرفان دروادی عمل استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی اسرارنماز

اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدانپناه نیاکی) مجموعه دوم

حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین سیدیدالله یزدان‌پناه نیاکی، از استادان سطوح عالی فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم هستند. معظم‌له در طول بیش از بیست سال تدریس حکمت و عرفان در حوزه علمیه، شاگردان پرشماری را پرورش داده و کتاب‌ها و مواد درسی متعددی را تدریس فرموده‌اند.

معرفی کتاب‌های منتشر شده حضرت استاد یزدان‌پناه نیاکی

فایل صوتی درس کتاب اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدان پناه نیاکی)مجموعه دوم





دریافت جلسه بیست ویکم





دریافت جلسه بیست ودوم




دریافت جلسه بیست وسوم




دریافت جلسه بیست وچهارم




دریافت جلسه بیست وپنجم




دریافت جلسه بیست وششم




دریافت جلسه بیست وهفتم




دریافت جلسه بیست وهشتم




دریافت جلسه بیست ونهم




دریافت جلسه سی ام




دریافت جلسه سی ویکم




دریافت جلسه سی ودوم




دریافت جلسه سی وسوم




دریافت جلسه سی وچهارم




دریافت جلسه سی وپنجم




دریافت جلسه سی وششم




دریافت جلسه سی وهفتم




دریافت جلسه سی وهشتم




دریافت سی ونهم




دریافت جلسه چهلم






دریافت جلسه چهل ویکم






دریافت جلسه چهل ودوم





دریافت جلسه چهل وسوم





دریافت جلسه چهل وچهارم





دریافت جلسه چهل وپنجم





دریافت جلسه چهل وششم
۱

بیست جمله طلایی راجع به «۹ دی» و «فتنه»

رهبری انقلاب استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب

بیست جمله طلایی راجع به «۹ دی» و «فتنه»

بیست جمله طلایی راجع به «۹ دی» و «فتنه»

حماسه ۹ دی

روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. حماسه «نهم دی ماه» در کلام رهبر انقلاب

* فتنه‌ها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه‌انگیز دستش کوتاه میشود. ۱۳۷۸/۰۵/۰۸

* فتنه‌انگیختن و بد دل کردن مردم نسبت به یکدیگر، یکی از مواد برنامه‌ای است که دشمنان نسبت به این ملت در نظر دارند. ۱۳۷۹/۰۱/۰۶

* دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میکنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاست‌بازیهای ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبیهاست. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

* در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنیها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴

* در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. ۱۳۸۸/۱۰/۱۹

* فتنه معنایش این است که یک عده‌ای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهره‌ی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹

* وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹

* مهمترین هدف از حوادث دوران فتنه‌ی بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

* آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را میکنند؛ ربطی به توده‌ی مردم ندارند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

* شما دیدید فتنه‌ای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنه‌گران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی، منافقین و سلطنت‌طلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همه‌ی این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ۱۳۸۹/۰۳/۱۴

* باید حواسمان را جمع کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبهه‌ی دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد. به نظر من، فتنه‌ی سال ۸۸ هم همین بود؛ برای ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود. ۱۳۸۹/۰۶/۲۵

* گناه بزرگی که برخی از دست‌اندرکاران فتنه‌ها در کشور انجام میدهند، امیدوار کردن دشمن است؛ دشمن را امیدوار میکنند که میتواند منفذی در بین مردم، در بین عوامل گوناگون، در بین مسئولان نظام باز کند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸

* مردم ما در مقابله‌ی با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنه‌گران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانه‌ی این است که این مردم بیدارند، هشیارند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸

* حادثه‌ی نهم دی یک حادثه‌ی عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. اینها نشان دهنده‌ی اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحت‌جویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ی مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶

* در فتنه‌ی ۸۸، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضیه‌ی عظیم نهم دی به راه افتاد. همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازه‌ی امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجوری است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۰

* یکی از خصوصیاتی که در حادثه‌ی ۹ دی هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئله‌ی عاشوراست. یعنی در حوادث اول انقلاب هم محرّم پیش آمد و امام آن نکته‌ی عظیمِ عجیبِ تاریخی را بیان کردند: «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است». ۱۳۹۰/۰۹/۲۱

* ۹ دی یک نمونه‌ای بود از همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت؛ یعنی مردم احساس وظیفه‌ی دینی کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. ۱۳۹۰/۰۹/۲۱

* در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصور می‌کرد طراحی ده‌ساله‌ی او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملت ایران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بین‌المللی زد؛ چه برسد به مزدوران داخلی آنها که در مقابل عظمت ملت ایران به حساب نمی‌آیند. ۱۳۹۱/۱۰/۲۷

* در مسئله‌ی انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال ۸۸ پیش آمد ــ که برای کشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود ــ همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند؛ نخواستند به رأی مردم تمکین کنند. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱

* دشمنان این ملت، روز نهم دی را فراموش کرده‌اند آن کسانی که فکر میکنند در این کشور یک اکثریتی خاموش و مخالف با نظام جمهوری اسلامیاند، یادشان رفته است که سی و چهار سال است که هر سال در بیست و دوم بهمن، در همه‌ی شهرهای این کشور، جمعیتهای عظیم به دفاع از نظام جمهوری اسلامی بیرون میآیند و «مرگ بر آمریکا» میگویند. ۱۳۹۲/۰۳/۱۴

۰

اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدانپناه نیاکی)

کتابخانه اسلامی مجموعه دروس عرفان دروادی عمل استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی اسرارنماز

اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدانپناه نیاکی)

اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدانپناه نیاکی)

حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین سیدیدالله یزدان‌پناه نیاکی، از استادان سطوح عالی فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم هستند. معظم‌له در طول بیش از بیست سال تدریس حکمت و عرفان در حوزه علمیه، شاگردان پرشماری را پرورش داده و کتاب‌ها و مواد درسی متعددی را تدریس فرموده‌اند.

معرفی کتاب‌های منتشر شده حضرت استاد یزدان‌پناه نیاکی

فایل صوتی درس کتاب اسرارنماز (استاد سید یدالله یزدان پناه نیاکی)




دریافت جلسه اول




دریافت جلسه دوم



دریافت سوم



دریافت چهارم



دریافت جلسه پنجم



دریافت جلسه ششم



دریافت جلسه هفتم



دریافت جلسه هشتم



دریافت جلسه نهم



دریافت جلسه دهم



دریافت جلسه یازدهم



دریافت جلسه دوازدهم



دریافت جلسه سیزدهم



دریافت جلسه چهاردهم



دریافت جلسه پانزدهم



دریافت جلسه شانزدهم



دریافت جلسه هفدهم



دریافت جلسه هجدهم



دریافت جلسه نوزدهم



دریافت جلسه بیستم

۰

ویدیو کلیپ« معراج ماهی ها »

بانک فیلم زندگی به سبک شهدا نمآهنگ

ویدیو کلیپ« معراج ماهی ها »

ویدیو کلیپ« معراج ماهی ها »


دریافت
مدت زمان: 7 دقیقه 33 ثانیه

منبع:سایت روشنگری

۰

پاورپوینت کودکانه: مسجد

آموزش کودکانه

پاورپوینت کودکانه: مسجد

 پاورپوینت کودکانه: مسجد

این پاورپوینت با عنوان«مسجد» درباره آداب رفتن به مسجد، یکی از تولیدات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برای کلاسهای فرهنگی طرح هجرت است که برای کودکان مقطع دبستان تهیه شده است.

دریافت
عنوان: پاورپوینت کودکانه مسجد
حجم: 7.73 مگابایت

منبع:موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت

۰

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

علمای دین سبک زندگی اسلامی ازدواج

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

محمد پیشگامی‌فرد گفت: شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیدند دخترتان قصد ازدواج دارد و مرا معرفی کردند و مفتح از بهشتی پرسیدند :« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ مثبت دادند.
به گزارش فرهنگ نیوز، محمدرضا کائینی: مهندس محمد پیشگاهی فرد داماد شهید آیت‌الله محمد مفتح و از اقوام نزدیک شهید آیت‌الله بهشتی است، و اساسا وصلت او با خانواده شهید مفتح، به دلیل صمیمیت آن دو عالم اندیشمند صورت گرفته است. پیشگاهی فرد به دلیل همین ارتباط نزدیک با این دو شخصیت و بسیاری دیگر از چهره های انقلابی، از فراز و نشیب های نهضت اسلامی در تهران، اصفهان و بسیاری دیگر از نقاط ایران، خاطراتی شنیدنی دارد که شمه ای از آن را در گفت و شنود پیش روی باز گفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب را مفید ومقبول آید.

*جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله مفتح آشنا شدید؟ این آشنایی چگونه توسعه یافت و به وصلت با خانواده ایشان منجرشد؟

قبل از وصلت با خانواده شهید آیت‌الله مفتح(رحمت الله علیه)، از طریق مطالعه کتاب‌هایشان، با افکار او آشنائی داشتم. پدرم در سال 48 به رحمت خدا رفتند و شهید بهشتی از آلمان برای من نامه تسلیت فرستادند و گفتندکه: «نگران نباش، من هر کاری از دستم بر بیاید برای تو انجام می‌دهم». ایشان از آلمان که برگشتند، در منزلی در نزدیکی منزل شهید مفتح سکونت کردند و رفت‌ و آمد و مراوده بین دو خانواده برقرار بود. در سال 50 که مسئله ازدواج من مطرح شد، شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیده بودند که: آیا دخترشان قصد ازدواج دارند و وقتی پاسخ مثبت دریافت کردند، مرا پیشنهاد دادند. شهید مفتح از ایشان خیلی صریح سئوال کرده بودند که:« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ داده بودند که:« قطعاٌ این کار را می‌کردم». به این ترتیب مقدمات آشنائی خانواده ما با خانواده شهید مفتح فراهم شد. در آن زمان ایشان درقم سکونت داشتند و مادرم برای خواستگاری به قم رفتند و صحبت‌های معمول انجام شد. بعد هم شهید بهشتی مدیریت امور را به عهده گرفتند و همچون پدری مهربان، هر کاری را که لازم بود انجام دادند. سرانجام با مهریه یک جلد کلام‌الله مجید، 15 هزار تومان و یک و نیم دانگ از منزل ما در اصفهان که به نام خانم زده شد، این وصلت سر گرفت.

*آیا شما و شهید بهشتی نسبت خویشاوندی‌ داشتید؟

بله، ایشان شوهر خاله من بودند و همواره مثل پدری مهربان از من سرپرستی و حمایت کردند.

*خطبه عقد را شهید بهشتی خواندند؟

خیر، من خودم اصرار داشتم که ایشان عاقد مراسم باشند، ولی ایشان صلاح دانستند که آیت‌آلله آملی که از بستگان ایشان و امام جماعت مسجد امام زمان (عج) در خیابان مختاری تهران بودند، از سوی داماد وکیل باشند و خطبه عقد را جاری کنند. شهید مفتح هم آیت‌الله زنجانی، امام جماعت حسینیه ارشاد را وکیل عروس خانم کردند.

*شهید مفتح هنگامی که با ازدواج شما و دخترشان موافقت کردند، چه صحبت‌هائی با شما کردند؟

اول از کار و تحصیلاتم پرسیدند و بعد هم فرمودند:« دارم گوهر گرانبهائی را به دست شما می‌دهم. خوب از او مراقبت کنید».

*در برخورد اول با شهید مفتح چه ویژگی‌هائی در ایشان بود که شما را جذب کرد؟

محبت و مهربانی، تواضع و احترامی که برای کوچک و بزرگ قائل بودند. چهره گشاده و لبخند محبت‌آمیز ایشان، بسیار دلگرم‌کننده بود. بعدها که بیشتر آشنا شدیم، نوآوری‌های بدیع ایشان در امور علمی و دینی و عزم جزم ایشان در نشر معارف دینی و عقاید شیعی، بسیار برایم جذاب بود. همین مهربانی و تواضع بی ‌حد و حصر ایشان موجب گردید که جوان‌ها، بسیار به ایشان جذب شوند. خدا رحمت کند مرحوم آقای پرورش را. می‌گفتند:« من با شخصیت‌ها و افراد مختلفی آشنا هستم، ولی وقتی به تهران می‌آیم، تنها جائی که بی‌رودربایستی می‌توانم بمانم و احساس شرم و ناراحتی نکنم، منزل آقای مفتح است». شهید مفتح به‌قدری خاکی و بی‌تکبر بودند که هر کسی از هر صنف و طبقه‌ای که بود، می‌توانست در کنار ایشان بنشیند و ساعت‌ها با ایشان درددل کند. مخصوصاٌ علاقه خاصی به جوانان داشتند و می‌گفتند: «وقتی به مسجد قبا می‌آیم و شور و هیجان جوان‌ها را برای کسب معارف دینی و مسائل انقلابی می‌بینم، احساس می‌کنم آینده این مملکت با وجود چنین جوانانی تضمین شده است!»

*یکی از فرازهای مهم زندگی شهید مفتح، فعالیت‌ها و خدمات برجسته ایشان در مسجد قبا، به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی انقلاب است. با توجه به قرابت و خویشاوندی نزدیک شما با ایشان، طبیعتاٌ در جریان کامل این فعالیت‌ها هستید ، لذا شنیدن خاطرات آن دوران از زبان شما شنیدنی است. آیا خود شما هم در این فعالیت‌ها شرکت داشتید؟

مسجد قبا به‌ویژه پس از بسته شدن مسجد هدایت، مسجد جاوید و حسینیه ارشاد، تبدیل به مهم‌ترین پایگاه انقلاب شد و به همت بزرگانی چون شهید مفتح، نقش اصلی را در حرکت اسلامی انقلابی مردم ایفا کرد، به‌طوری که همیشه در هنگام سخنرانی‌ها خیابان‌های اطراف مسجد تا حسینیه ارشاد، از جمعیت پر می‌شد. مخصوصاٌ در شب‌های ماه‌های رمضان و محرم و مناسبت‌های مذهبی، واقعاٌ جای سوزن انداختن نبود.

بنده هم در کنار این بزرگواران هر کاری که از دستم برمی‌آمد و یا از من خواسته می‌شد، انجام می‌دادم. از جمله در اواخر سال 52 شهید بهشتی و شهید مفتح به من توصیه کردند که با سازماندهی نیروهای جوان، دامنه فعالیت‌هایم را گسترده‌تر کنم. من به همراه آقایان حداد و منوچهر بزرگی، شرکتی به نام ایران فوکو را تاسیس کرده بودیم و تحت پوشش آن جوانان مستعد و انقلابی را دعوت می‌کردیم. نام شرکت را هم جوری انتخاب کرده بودیم که سوءظن ساواک را برنیانگیزیم و به همراه عده‌ای از دانشجوها، برای تبعیدی‌ها وسایل مورد نیازشان را می‌بردیم.

*به چه کسانی سر زدید؟

آیت‌الله پسندیده، آیت‌الله خلخالی، آیت‌الله خسروشاهی، آقای کلانتر و... به نقاط مختلف کشور می‌رفتیم تا کمک‌هایمان را به آنان برسانیم.

یکی دیگر از کارهایی که تحت پوشش شرکت «ایران فوکو» انجام می‌دادیم، راه‌اندازی نمایشگاه سراسری کتاب بود. شهید مفتح حدود صدهزار جلد کتاب فراهم کردند که ما بسته‌بندی کردیم و به شهرهای مختلف فرستادیم.

*معمولاً کتاب‌های چه کسانی بود؟

شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سبحانی، آقای حجتی کرمانی و... واقعاً بسیار هم مورد استقبال جوانان قرار می‌گرفتند.این نمایشگاه‌ها درواقع مقدمه‌ای برای برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ بودند. مخصوصاٌ شهید بهشتی روی کردستان تاکید زیادی داشتند و می‌گفتند: به آنها بیشتر برسید!

*نقش شهید مفتح در جامعه روحانیت مبارز نیز بسیار برجسته بود. در باره نقش این جامعه و ارتباط شهید مفتح با آن نیز به نکاتی اشاره بفرمائید.

جامعه روحانیت مبارز با همفکری و همت بزرگانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید باهنر، مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تشکیل شد و نقش فوق‌العاده برجسته‌ای در سازماندهی حرکت‌های مردمی، تظاهرات، گردآوری اطلاعات و ایجاد ارتباط با بخش‌هائی از بدنه رژیم از جمله ارتش داشت...

*چگونه با ارتش ارتباط برقرار کرد؟

در این مورد خاطره‌ای را نقل می‌کنم. یک روز به منزل شهید مفتح رفته بودم که در آنجا با فردی به نام سرگرد اقارب‌پرست روبرو شدم. من ایشان را از اصفهان می‌شناختم. هنگامی که رفت، قضیه را از شهید مفتح جویا شدم و ایشان گفتند که: آقای اقارب‌پرست در واقع، رابط جامعه روحانیت مبارز با ارتش است و اطلاعات و اخبار ارتش را به آنها می‌رساند.

جامعه روحانیت با این گونه اقدامات تلاش می‌کرد جوانان و توده مردم را از انحرافاتی که رژیم درصدد گسترش آنها بود، حفظ کند و با تزریق افکار اسلامی انقلابی به بدنه اجتماعی، درواقع اقشار مختلف مردم را از مهلکه‌ها برهاند و در آنها مصونیت ایجاد کند.

*جامعه روحانیت در پی شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی هم نقش برجسته‌ای را ایفا کرد.اینطور نیست؟

همین‌ طور است. پس از تغییر ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین و ضربات سهمگین رژیم بر پیکره انقلابیون، نوعی دلسردی و ناامیدی در بین مبارزان به وجود آمده بود. اختلاف بین دو جریان روحانیت در سال 56 هم، به دست رژیم فرصت خوبی داده بود تا در صدد بهره‌برداری از این اختلافات برآید. درچنین فضائی، شهادت حاج آقا مصطفی همچون شعله‌ای بود که به این خرمن افسرده خورد و ناگهان مردم به شکل خودجوش فریاد برآوردند و چنان تحرکی درجامعه پدید آمد که تا آن روز سابقه نداشت.

جامعه روحانیت مبارز که دیگر تشکل و انسجام خوبی پیدا کرده بود، با درایت و هوشمندی زیاد، از این واقعه بهره‌برداری و با برنامه‌ریزی‌های دقیق و وسیع در سطح کشور، مراسم‌های متعددی را، به‌خصوص برای چهلم شهید حاج آقا مصطفی در شهرهای مختلف برگزار کرد. شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله مفتح، شهید آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی معتقد بودند که باید اطلاعیه سراسری بدهند و همه علما هم پای آن را امضا کنند، اما طیفی از روحانیون، به‌ویژه وعاظ تهران اعلام کردند: به شرطی امضا خواهند کرد که نام آقای مطهری و آقای مفتح حذف شود!!

*چرا؟

آنها از شهید مطهری به خاطر آرای ایشان به‌خصوص در باره حجاب و از شهید مفتح به خاطر طرفداری از بعضی از افکار دکتر شریعتی دلخور بودند. البته شهید بهشتی با قاطعیت در برابر این خواسته آنها ایستادند و گفتند که: به هیچ وجه زیر بار این قضیه نمی‌رویم و نهایتاٌ دو مجلس ختم جداگانه برگزار شدند و وعاظ تهران در مسجد عزیزالله، مراسم ختم حاج آقا مصطفی را گرفتند. جامعه روحانیت مبارز هم مجلس باشکوهی را درمسجد ارک برگزار کرد که واقعاٌ تاریخی شد. قبل از برگزاری این مجلس، روزی به منزل شهید مفتح رفته بودم که ایشان فرمودند: می‌خواهیم در مسجد ارک مراسم بگیریم و از آقای معادیخواه هم بخواهیم که بیاید و سخنرانی کند. من گفتم: شما بیشتر با جوانان سر و کار دارید و آنها، به‌خصوص کسانی که با آقای معادیخواه در زندان بوده‌اند، به عملکرد ایشان در زندان انتقاد دارند! از آنجا که این مراسم و مجلس جنبه نمادین هم دارد و قرار است نوار این سخنرانی تکثیر و در تمام کشور پخش شود، به نظر من ایشان انتخاب مناسبی نیست. شهید مفتح گفتند: «من هم در این باره یک چیزهائی شنیده‌ام، ولی خود من که ممنوع‌المنبر هستم و فعلاً هم کسی را نداریم که بتواند این کار را انجام بدهد.»من آقای حسن روحانی(رئیس جمهور کنونی) را از سال 54- که در مسجد حکیم اصفهان ده شب سخنرانی کرده بودند- می‌شناختم و نوارهای آن سخنرانی‌ها را برای شهید مفتح آوردم. ایشان گوش دادند و گفتند: خوب صحبت می‌کند و قرار شد با ایشان تماس بگیرند، اما پیش از آن با شهید بهشتی تماس گرفتند و مشورت کردند و گفتند: که پیشگاهی نسبت به سخنان آقای معادیخواه انتقاد دارد و دکتر روحانی را پیشنهاد می‌کند. شهید بهشتی آقای روحانی را در این حد که از شاگردان آقای مطهری و طلبه جوان و بااستعدادی بود، می‌شناختند، لذا قرار شد ایشان با آیت‌الله مطهری مشورت کنند. شهید مطهری گفته بودند که: آقای روحانی هرچند هنوز چندان شناخته شده نیست، اما بسیار خوب صحبت می‌کند و گزینه بسیار مناسبی است. در هر حال آقا روحانی آمدند و سخنرانی حیرت‌انگیز، تاریخی و عجیبی شد. در آنجا دکتر روحانی با استناد به آیه‌ای از قرآن، برای نخستین بار از لفظ «امام» برای امام خمینی استفاده کردند که با تکبیر مردم تائید و تصویب شد. نوار سخنرانی را هم به‌سرعت تکثیر و در سراسر ایران پخش کردیم و یکی از برجسته‌ترین سخنرانی‌های دوره مبارزات شد.

*یکی دیگر از فرازهای برجسته زندگی شهید مفتح، برگزاری نماز عید فطر در قیطریه است که به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب به ثبت رسیده است. از این رویداد شاخص برایمان بگوئید؟

در آخرین شب ماه رمضان سال 57، شهید مفتح مردم را برای اقامه نماز عید فطر در قیطریه دعوت کردند. ساواک فوراٌ دست به کار شد و اعلامیه‌ای را همان شب بین مردم پخش کرد که در غیبت امام‌زمان(عج) اقامه نماز عید فطر به جماعت مجاز نیست، اما شهید مفتح با هوشمندی و درایت از این فریب پرده برداشتند و به مردم اعلام کردند که: ما شاگردان و پیروان امام خمینی هستیم و از فتوای ایشان باخبریم و این حرف به هیچ وجه صحت ندارد و نماز عید فطر به جماعت در قیطریه برگزار خواهد شد. بعد هم نماز باشکوه تمام برگزار شد و راه‌پیمائی عظیمی که پس از آن صورت گرفت، واقعاٌ رژیم را به وحشت انداخت.

*شما در این مراسم حضور داشتید؟

خیر، من در اصفهان بودم، اما شرح مفصل آن را از شهید مفتح و شهید بهشتی شنیدم. در آن روز نماز به امامت شهید مفتح برگزار می‌شود و سپس شهید دکتر باهنر، سخنرانی مبسوطی درباره وضعیت کشور و تصمیم روحانیت برای تغییر اوضاع ایراد و در پایان اعلام می‌کنند که برای بزرگداشت شهدای تهران و شهرستان‌ها، روز پنجشنبه تعطیل عمومی اعلام می‌شود. راه‌پیمائی در میان ماموران امنیتی رژیم آغاز می‌شود. در دوراهی قلهک، شهید مفتح توسط نیروهای رژیم مجروح می‌شوند و از آن به بعد، هدایت و مدیریت راه‌‌پیمانان به عهده شهید بهشتی قرار می‌گیرد. ایشان نهایتاٌ در میدان آزادی سخنرانی پرشوری را ایراد می‌کنند و نماز ظهر به امامت ایشان اقامه می‌شود.

*ماجرای دستگیری شهید مفتح چه بود؟

من در روز 16 شهریور برای شرکت در مراسم عروسی دختر دوم شهید مفتح، از اصفهان به تهران آمدم. شهید مفتح به دلیل مجروحیت در بیمارستان بستری بودند و اعضای خانواده معتقد بودند صلاح نیست که ایشان به خانه برگردند، اما خود ایشان برای شرکت در مراسم عروسی دخترشان برگشتند. من موقع عصر به خانه شهید مفتح رفتم که ماموران امنیتی ریختند و هر سه طبقه خانه را اشغال کردند و گفتند: تا آقای مفتح را پیدا نکنیم از اینجا نخواهیم رفت! ما را هم عملاً حبس کردند و اجازه ندادند کسی بین طبقات تردد کند. من و برادرِ شهید مفتح، همین که صدای اتومبیل را از کوچه شنیدیم، با عجله بیرون دویدیم که مانع از ورود ایشان به خانه بشویم که دیدیم ماموران ماشین ایشان را محاصره کرده‌اند! زن‌ها و بچه‌ها گریه می‌کردند و شهید مفتح سعی داشتند آنها را آرام کنند. من و چند نفر دیگر سعی کردیم به طرف ایشان برویم و اجازه ندهیم که ماموران ایشان را ببرند، اما ما را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و مانع شدند و ایشان را داخل ماشین نشاندند و بردند. ایشان قبل از اینکه سوار ماشین ماموران بشوند، به ما گفتند: حتماً همین امشب مراسم را برگزار کنید و نگذارید مجلس عروسی به هم بخورد! ما هم طبق دستور ایشان به هر شکلی که بود مراسم را برگزار کردیم.

فردای آن روز هنگامی که خانم ها را برای مراسم پاتختی به منزل داماد می‌بردیم، از طرف میدان ژاله (شهدا) صدای تیراندازی‌ شنیدیم. فاجعه 17 شهریور در واقع رویدادی بود که سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.

*شهید مفتح کی از زندان آزاد شدند؟

دو ماه بعد و موقعی که شریف امامی دولت آشتی ملی را اعلام کرد.

*از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله حضور حضرت امام در فرانسه چه خاطراتی دارید؟

شهید مطهری از دیدار با امام در پاریس برگشته بودند و شهید مفتح خواستند به ملاقات ایشان بروند. شهید مطهری پیشنهاد کردند که به اتفاق هم به عیادت آیت‌الله زنجانی -که بیمار بودند- بروند. شهید مفتح به من فرمودند که: آنها را همراهی کنم و من هم با اشتیاق پذیرفتم. ابتدا به منزل شهید مطهری رفتیم و همراه ایشان برای عیادت آیت‌الله زنجانی راهی منزل ایشان شدیم. در بین راه شهید مطهری نگرانی خود را از وضعیت اطرافیان امام بیان داشتند و گفتند که: اینها اعتقادی به فقه ندارند و دیدگاه اسلامی‌شان، به کلی با ما تفاوت دارد! بعد هم گفتند که: امام ابداً نگران نیستند و به ایشان فرموده‌اند که: با وجود امثال شما جای نگرانی نیست! این سخن امام نشان می‌دهد که ایشان چقدر به یارانی چون شهید مطهری اعتماد داشتند و با وجود آنان، همه مشکلات را قابل حل می‌دانستند.

*با وجود سوابق علمی و مبارزاتی شهید مفتح، عدم حضور ایشان در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی سئوال برانگیز بود. ماجرا از چه قرار بود؟

در جریان انتخابات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی عده زیادی از تهران کاندید شده بودند، در حالی که تنها 15 نماینده می‌توانستند از تهران به مجلس بروند. در جلسات روحانیت مبارز سعی شد روی 15 نفری که احتمال رای آوردن آنها بالا بود تصمیم گرفته شود. شهید بهشتی به شهید مفتح پیشنهاد می‌دهند که از همدان کاندید شوند تا احتمال رای آوردن ایشان صد در صد باشد. درست از این زمان بود که خناسان تلفن زدن‌ها و رفت‌ و آمدهایشان را شروع کردند که: دیدید آقای بهشتی شما را کنار زد! حق شماست که از تهران کاندید بشوید، نه از همدان! سرانجام هم متأسفانه این تحریکات موجب گردید که شهید مفتح درست در لحظات آخر از نامزدی از همدان استعفا دهند و از تهران نامزد شوند که متأسفانه رأی نیاوردند.

*کی و چگونه از شهادت ایشان باخبر شدید؟

من آن موقع مدیر صدا و سیمای اصفهان بودم. آن قدر هم مشغله داشتم که آن روز نرسیده بودم به اخبار رادیو گوش بدهم. ساعت نه یا نه و نیم بود که منشی آمد و از من پرسید: «اخبار را شنیدید؟» گفتم خیر! او هم حرفی نزد و رفت. بعد از چند دقیقه عده‌ای از معاونین و مدیران آمدند و آرام آرام به من فهماندند که دکتر مفتح مورد سوء قصد قرار گرفته و در حال حاضر در بیمارستان است. هنوز خبر شهادت ایشان را به صدا و سیمای تهران نداده بودند. من به خانه رفتم و سعی کردم قضیه را با آرامش به همسرم بگویم. بعد هم بلیط هواپیما تهیه کردیم و به تهران آمدیم و با دیدن سیل جمعیت سیاه پوش در اطراف منزل شهید مفتح، متوجه شدیم که چه فاجعه‌ای روی داده است.

*ماجرای راه‌پیمائی در سالگرد شهادت شهید مفتح در سال 59، چه بود و راه‌پیمایان چه قصدی داشتند؟

قبل از سالگرد شهادت آیت الله مفتح، شیخ علی تهرانی به اصفهان آمد و سخنرانی کرد. بعد از سخنرانی او، منافقین در حالی که شعار مرگ بر بهشتی می‌دادند، به سمت صدا و سیما حرکت کردند. اعضای حزب جمهوری اسلانی در اصفهان هم در حالی که شعار مرگ بر بنی‌صدر می‌دادند، با آنها به مقابله برخاستند. ما انتظامات صدا و سیما را به‌سرعت تقویت کردیم که یک وقت آنجا را تصرف نکنند. از همه صحنه‌ها هم فیلمبرداری و شب از شبکه استانی پخش کردیم.

ظاهراٌ در فیلم صحنه‌ای بود که فردی عکس امام را پاره می‌کرد! از دفتر آقای طاهری اصفهانی زنگ زدند که چنین اتفاقی افتاده و ایشان فوق‌العاده ناراحت هستند. من گفتم: موضوع را بزرگ نکنید و بگذارید این بحران تمام شود. عبدالله نوری از تهران تلفن زد که: اتفاقاً باید موضوع را بزرگ و جو را علیه بنی‌صدر متشنج کنید. بعد هم قرار شد در همه کشور راهپیمائی اعتراضی نسبت به توهین به عکس امام برگزار شود و روز سالگرد شهادت شهید مفتح برای این کار در نظر گرفته شد. فضا کاملاً متشنج و بحرانی بود و هر لحظه بیم آن می‌رفت که در تمام کشور درگیری‌هائی بین طرفداران بنی‌صدر و دیگران صورت بگیرد. مهار کار کاملاً داشت از دست همه در می‌رفت که امام اعلامیه دادند و راه‌پیمائی را لغو کردند و به این ترتیب جلوی یک بلوای بزرگ را گرفتند.

و سخن آخر؟

برای ایجاد و تقویت نظام جهوری اسلامی بزرگان زیادی شهید شدند که شهید مفتح یکی از نمونه‌های برجسته آن هستند. بر ماست که این میراث گرانبهارا حفظ کنیم و در برابر توطئه‌های دشمنان داخلی و خارجی بایستیم و نگذاریم به انقلاب شکوهمند اسلامی صدمه‌ای وارد شود.

منبع:فرهنگ نیوز

۲

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

بانک فیلم سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا رهبری انقلاب

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی

انتشار برای نخستین بار / حضور سال گذشته رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی همراه با خاطره رهبر انقلاب از دوست مسیحی‌

منبع:انصارکلیپ

۰

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

سبک زندگی اسلامی

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

«دیوار مهربانی» کجا رفت؟

به گزارش فرهنگ نیوز، همه چیز خیلی ساده شکل گرفت. اول چند عکس دیوارهایی ساده با چند لباس آویخته به میخ در شبکه های مجازی با شعار « اگر نیاز نداری بذار و اگر نیاز داری بردار» و بعد موجی که انگار سر باز ایستادن نداشت. دیوار مهربانی برای ایرانیان از دیوار برلین مشهورتر شد. در تمام استان ها مردم لباس هایی که استفاده نمی کردند را می شستند، اتو می زدند و به دیوارهای مهربانی آویزان می کردند تا مستحقی بردارد. خیابان خوابی سرمازده یا حتی نیازمندی آبرومند که شرمش می آمد دستش را برای گدایی دراز کند.

لذت بخشش آنقدر شیرین بود که بسیاری از روزنامه های جهان از گاردین تا نیویورک تایمز درباره اش گزارش نوشتند و این کار ایرانیان را در خاورمیانه ای که بوی باروت و خون و عرق چندش آور داعش گرفته بود را تحسین کردند. اما این روزها انگار عمر دیوار مهربانی هم به سر آمده!

بعضی ها گفتند که معتادها و دله دزدها می آیند و لباس ها را می برند و دست مستحق نمی رسد، برخی بهانه آوردند که این کار فخرفروشی به نیازمندان است و اگر راست می گویید بروید لباس نو بخرید، عده ای نوشتند که باید یک نهاد رسمی از این کار حمایت کند وگرنه فایده ندارد، کسانی ایراد گرفتند که لباس ها ممکن است آلوده به بیماری باشد و ... از این بهانه هایی که عموماً کسانی می آورند که خودشان حتی یک قدم برنمی دارند و مثل شخصیت «گلام» در سریال گالیور فقط می گویند: من می دونستم ما موفق نمی شیم!

این روزها از دیوار مهربانی فقط دیوارش مانده و انگار مهربانی اش کوچ کرده. چند میخ کج و کوله یا حفره های باقیمانده از رخت آویزی که آن را هم عده ای کنده اند. آیا همه نیازمندان صاحب لباس شدند؟ کارتن خواب ها به گرمخانه ها منتقل شدند و این شب های سرد کسی در خیابان تن اش نمی لرزد؟ چرا یک کار خوب و انسانی را نیمه تمام رها کردیم؟ آن همه شور و اشتیاق چرا این همه زود در بسیاری از شهرها فرونشست؟ به دیوار اگر اعتقاد نداریم به مهربانی که هنوز باور داریم.

پیش تر هم آوردیم که این روزها به محض باز کردن اینستاگرام باید بروی زیر پتو شلغم بخوری وگرنه از هجوم این همه عکس از برف، سرما می خوری! خوب است که لذت می بریم از برف و بارانی که از راه می رسد اما یادمان نرود برفی که باعث می شود بالاخره بوت های خوشگل مان را بپوشیم و از پلیور و کت چرم مان رونمایی کنیم مثل افعی از سوراخ کفش کسی بالا می رود. از لای یقه باز کودکی، از آرنج شکافته شده مردی که روزگار با او نساخته یا او با روزگار نساخته. بالا می رود و خونش را منجمد می کند. به آنها هم فکر کنیم.

شعار درمانی و سخنرانی های کوبنده برخی مسئولان وسط زمستان برای هیچکس لباس گرم نمی شود. برای هیچکس پاپوشی نمی شود که آب باران از سوراخش به داخل نلغزد.

لطفاً همین امروز بروید سراغ لباس هایتان. آنهایی که نیاز ندارید را بشویید، اتو بزنید و کنار بگذارید و هر وقت به خیابان می روید چند تایی را توی کوله پشتی تان بگذارید و به خیابان خواب ها، به بچه های کار بدهید. به لطف تلاش برخی مدیران به محض بیرون آمدن از خانه یک نفر را می بینید که مثل بید می لرزد! به او لباس گرم بدهید و "پاداش آنی تان" را از شنیدن تشکرش، از دیدن چشم های قدردانش، از سرتکان دادنش بگیرید و لذت ببرید از حس خوب بخشش.

سال گذشته چند کارتن خواب گوشه خیابان ها از سرما یخ زدند، مُردند. دفن شدند. از یاد رفتند. به داد هم برسیم. با دیوار مهربانی، با کوله پشتی مهربانی ... با مهربانی.

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)