جستجو
بایگانی
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۸)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲۴)
- اسفند ۱۴۰۲ (۳۰)
- بهمن ۱۴۰۲ (۲۵)
- دی ۱۴۰۲ (۲۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۸)
- آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۴)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱۴)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۷)
- بهمن ۱۴۰۱ (۲۰)
- دی ۱۴۰۱ (۲۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۱ (۱۵)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۷)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۰)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۹)
- فروردين ۱۴۰۱ (۹)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۰)
- دی ۱۴۰۰ (۱۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۸)
- آبان ۱۴۰۰ (۱۰)
- مهر ۱۴۰۰ (۱۲)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۹)
- تیر ۱۴۰۰ (۸)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۹)
- فروردين ۱۴۰۰ (۹)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲۴)
- دی ۱۳۹۹ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۹ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۹ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱۹)
- دی ۱۳۹۸ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۱۴)
- آبان ۱۳۹۸ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۸ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲۱)
- آذر ۱۳۹۷ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۵)
- شهریور ۱۳۹۷ (۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۳)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۱)
- دی ۱۳۹۵ (۵۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۵۹)
- مهر ۱۳۹۵ (۹۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۷۰)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۸۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۶)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲۸)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۵۶)
نويسندگان
- سرباز ولایت (2326)
پربحث ترين ها
-
-
کاریکاتور:: حجاب یا بی حجاب؟
۹۳/۰۹/۱۰ -
-
-
لطفا قیمت این تصاویر را مشخص کنید
۹۵/۰۱/۲۴ -
نـامـه ای بـرای خـواهـرم !
۹۵/۰۱/۱۶ -
عملی لذت بخش اما دردناک!
۹۵/۰۱/۱۴ -
-
-
آخرين نظرات
پيوندها
مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو
علمای دین سبک زندگی اسلامی حکایت خوبان
مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: چرا این هرچه میبیند دلش میخواهد؟ فرمود غَضّوُا ابصارَکم عمّاحرَّمَ اللهُ (چشمهایتان را از آنچه حرام کرده است بپوشانید). یعنی چشمهایتان را از قشنگی نپوشانید و نگاه کنید. هرچه به چشم دلت زیبا بود نگاه کن، فرمان دلت را ببر و هرچه دلت گفت زیباست آن را نگاه کن. بدن نه! دلت. دلت هرجا خواست برو که آن اذن الله است و متعلق به ولایت و محبّت اهل بیت(ع) است. آن معصوم است و جای اشتباه نمیرود. حتّی اگر جایی اشتباه کند و کسی را بکُشد. - ولو دوست اهل بیت(ع) را کشته باشد – خدا به او جزا میدهد. به خیالش دشمن اهل بیت است، کارد را گذاشت و به او مزد هم دادند. تعزیه گرفته بودند شمر میخواست سر امام حسین(ع) را با خنجر ببرد. یک تبریزی آنجا بود و خنجر همراه داشت آن را درآورد و سر شمر را برید. بختِ شمر بود.
شمر دارد سر امام حسین(ع) را میبُرد، آیا اگر شما بودید میایستادید؟ الان من دیدهام فوتبال که پخش میکنند آنها که پای تلویزیون نشستهاند، خود را این طرف آن طرف میکنند. آیا این بابا نکُشد؟ شما در تلویزیون، عکس توپ را که مربوط به بازی دیروز است میبیند. بچه من در اطاق، خودش را این طرف آن طرف میکند که توپ را بزند. وجود بشر خیلی پشتکار دارد. علی ایّ حال این رفیق ما که تعزیه را نگاه میکرد یک مرتبه خنجر را بر میدارد و سر شمر را میبُرد و او را زندان میبرند. کسی را کشته بود و باید او را محاکمه میکردند. او را که محاکمه می کردند گریه میکرد و میگفت آیا بایستم تا شمر سر امام حسین(ع) را ببرد؟ بلکه نزدیک بود سر قاضی را هم ببرد. قاضی دید نمیشود او را از کربلا بیرون آورد. خدا ان شاء الله ما را هم شمائل شناس کند که مثل او چنان داخل تعزیه برویم که اصلاً بیرون نیاییم.
چقدر خوب است که آدمی وقتی حق را پیدا کرد پشتکار داشته باشد. وقتی قلبت حق را میبیند، در باطنِ خودت عقبش برو. اگر در نماز است یا در روزه است یا در کارهای خیر است عقبش برو. یا اینکه در کار نیست بلکه در سکوت و نشستن است. روزها دو ساعت، یک ساعت، نیم ساعت جایی بنشین، تفکر و تعقّل کن. راست است که تفکر ساعه افضلُ مِن عبادهِ سَبعینَ سَنهٍ. بیشتر عمر این امت بین شصت و هفتاد است . لذا از هفتاد زیاد میفرمایند. کسی که یک ساعت فکر کند یک مرتبه ممکن است دری را باز کند که هفتاد سال عمر، آن را باز نکند. یک ساعت فکر کرد و کلید را یافت و در را باز کرد. تازه منظور، ساعت هم نیست. همان وقت که کلید را پیدا میکند را ساعت میگویند. میگوید اینجاست. والا ممکن است آدمی ده ساعت، بیهوده این طرف و آن طرف را نگاه کند. آن ساعت نیست. ساعت قرآن «آنی» است که آدمی چیزی را پیدا میکند. امیدوارم خیلی وقت شناس باشید. پی آن، «آن» بگردید که آدمی چیزی را پیدا میکند.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 206
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
منبع:فرهنگ نیوز
صبر و تحمل زینب(س) عامل بقای ارزشهای دینی
سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب
صبر و تحمل زینب(س) عامل بقای ارزشهای دینی
رهبر معظم انقلاب ضمن معرفی چهره قرآنی حضرت زینب(س) فرمودند: نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است. آن صبر عظیم، آن ایستادگى، آن تحمل مصائب و مشکلات موجب شد که امروز شما مىبینید ارزشهاى دینى در دنیا، ارزشهاى رایج است.
همزمان با سالروز ولادت حضرت زینب(س) شاید یکی از مهمترین نکاتی که در شناخت حضرت زینب(س) مورد غفلت قرار گرفته است، معرفی شاخصههای این بانوی گرامی اسلام بر اساس آیات قرآن است، زیرا تا الان بیشتر بر اساس مطالعات تاریخی به شخصیت والای حضرت پرداختهاند. بر این اساس چهره قرآنی حضرت زینب(س) را بر اساس سخنان مقام معظم رهبری میخوانیم.
رهبر معظم انقلاب با مقایسه رنج آسیه(س) با رنج جسمانی حضرت زینب(س) در بیانات خود فرمودند: «یک مقایسه کوتاه بین زینب کبرى(س) و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبرى را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا نمونه ایمان شناخته شده است، آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسى ایمان آورده بود و دلبسته آن هدایتى شده بود که موسى عرضه میکرد، وقتى در زیر فشار شکنجه فرعونى قرار گرفت که با همان شکنجه هم - طبق نقل تواریخ و روایات - از دنیا رفت، شکنجه جسمانى او، او را به فغان آورد «إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ» از خداى متعال درخواست کرد که پروردگارا! براى من در بهشت خانهاى بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. «وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» من را از دست فرعون و عمل گمراهکننده فرعون نجات بده. در حالى که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادى از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهاى روحى که براى زینب کبرى پیش آمد، اینها براى جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود ... وقتى از او سؤال میشود که چگونه دیدى؟ میفرماید «مارأیت الّا جمیلاً» این همه مصیبت در چشم زینب کبرى زیباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعتلاى کلمه اوست.»
رهبر انقلاب در ادامه کلام ارزشهای دینی کنونی را در گروی صبر و استقامت حضرت زینب(س) معرفی کردند. در این راستا اشاره داشتند: «نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است. بقاى دین اسلام، بقاى راه خدا، ادامه پیمودن این راه به بندگان خدا یعنی امام حسینبنعلى علیهالسلام و(به تبع ایشان) زینب کبرى(س) متکى شده و مدد و نیرو گرفته است. یعنى آن صبر عظیم، آن ایستادگى، آن تحمل مصائب و مشکلات موجب شد که امروز شما مىبینید ارزشهاى دینى در دنیا، ارزشهاى رایج است.(بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروى هوائى ارتش (19/11/88)
منبع:فرهنگ نیوز
نصیحت شیطان به حضرت یحیی(ع) چه بود؟
نصیحت شیطان به حضرت یحیی(ع) چه بود؟
روزی شیطان با حضرت یحیی (ع)گفتگویی انجام داد.شیطان به این پیامبر الهی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم.
حضرت یحیی(ع) فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد تو چگونه اند.
شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:
1 - عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.
2 - دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.
3 - دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم.
منبع:فرهنگ نیوز
پرستار؛ فرشتهی رحمت برای بیمار
سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی
پرستار؛ فرشتهی رحمت برای بیمار
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت فرارسیدن سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها و روز «پرستار» گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی دربارهی پرستاران را منتشر میکند.
* پرستاری جزو ارزشمندترین حرفهها است
اگر بخواهیم ارزش خدمات مختلفی را که قشرهای مردم به یکدیگر تقدیم میکنند، اینگونه محاسبه کنیم که هر خدمتی که مستقیماً به انسان ارتباط پیدا میکند، هر خدمتی که نوعی غمگساری نسبت به انسانهای دیگر است، هر خدمتی که تقدیمکننده آن خدمتْ رنج بیشتری میبرد و هر خدمتی که از روی علم و معرفت و آگاهی و تحصیلات است، ارزشش بیشتر است، در این صورت گمان میکنم که خدمت پرستاری، جزو ارزشمندترین حرفهها و خدمتگزاریها خواهد بود. چون پرستار، هم مستقیماً با انسان سر و کار دارد، هم غمگسارِ انسانی است که به غمگساری و همدردی و کمک او نیاز دارد و هم اینکه، بحمداللَّه، کاری از روىِ دانش و تحصیلات و علم است.
پرستار چون با بیمار سر و کار دارد، با بیداری و دردکِشی سر و کار دارد و رنجش بیشتر از دیگران است؛ بنابراین حرفهاش حرفه عزیز و باارزشی است. اینها حقایق است؛ نه اینکه مردم بخواهند با پرستاران - چه مرد و چه زن - تعارف کنند. واقع مطلب چنین است. وقتی کاری خیلی بزرگ و خیلی عزیز باشد، دو طرف در مقابل آن مسؤولند: یکی مردمند؛ که باید آن کار را عزیز به حساب بیاورند و صاحب آن را معزّز بشمارند؛ دیگری خودِ آن شخص است که این شیء عزیز و این کار بزرگ در اختیار اوست. خود او هم باید آن را گرامی بدارد.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۷۳/۰۷/۲۰
* نقش پرستار نقش احیاگر و زندهکننده است
نقش پرستار و همچنین قابله در نظام سلامت کشور یک نقش بسیار مهمی است؛ نقش بسیار عظیمی است. اگر پرستار دلسوز و مهربانی در کنار بیمار نباشد، گمان اینکه معالجهی پزشک در آن بیمار تأثیری نبخشد، بسیار زیاد است. آن عنصر و آن موجود فرشتهگونی که بیمار را در واقع از مسیر طولانی و دشوارِ مرض و شدت آن عبور میدهد، عبارت است از پرستار. این را هر کدام از ما که دچار بیماری شده باشیم و در جریان بیماریهای سخت و عملهای جراحی دشوار قرار گرفته باشیم - از جمله خود من - بالعیان احساس کردیم و احساس میکنیم. نقش پرستار، نقش احیاگر است؛ زنده کننده است. این هم اهمیت این. قابلهها هم همینجور؛ نقششان در سلامت نوزاد، در سلامت مادر، نقش حیاتی و تعیین کننده است. اینجا هم من عرض میکنم به پرستاران - چه برادران، چه خواهران پرستار - و همچنین به قابلههای محترم که قدر این خدمت، این نعمت بزرگ را بشناسند؛ همچنانی که مردم به چشم تکریم به آنها باید نگاه کنند، خودشان هم به این شغل خود به چشم تکریم نگاه کنند، که خودِ این کرامت دادن به خود، قدر خود را دانستن، نقش عظیمی دارد در همهی قشرهای گوناگون در کیفیت انجام کار.
بیانات در دیدار جمعی از معلمان و پرستاران و کارگران ۱۳۸۸/۰۲/۰۹
* نقش پرستار مانند نقش یک پزشک ماهر است
برای حفظ سلامتی در جامعه، اهمیت پرستاری در طراز اول قرار دارد؛ یعنی اگر بهترین پزشکان و جراحان کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستاری نشود، به طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالیقدر بی فایده خواهد بود. نقش پرستاری و بیمارداری در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، نقش درجه ی اول است؛ معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیاری از این نکته غفلت دارند؛ لذا آن وزن و ارزشی که باید برای پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول می ماند و به آن توجه نمی کنند.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۸۳/۰۴/۰۳
* پرستاری از سختترین کارها از لحاظ فشار روحی و جسمی است
پرستاری یکی از سخت ترین کارها از لحاظ فشار روحی و جسمی برای پرستار است. نشستن پهلوی بیمار، معاشر بودن دائمی با بیمار، شکوه ی بیمار را شنیدن، با او به مهربانی رفتار کردن، به او لبخند زدن، او را با عمل، رفتار و پذیرایی خود از رنجهای فراوان دوران بیماری رهاندن، تحملِ پولادین لازم دارد؛ پرستار با چنین وضعیتی روبه روست. بیماری که درد می کشد، بیماری که امید زندگی در او ضعیف می شود، بیماری که دسترسی به هیچ کس و هیچ جا ندارد؛ بخصوص بیمارانی که کودک اند، یا دچار بیماریهای بسیار سخت اند، یا در دوران مراقبتهای ویژه هستند، ببینید که پرستاری و بیمارداری از چنین کسانی چقدر فشار بر روی روح، جسم و اعصاب وارد می کند. چه سرمایه ی عظیمی از حلم و تحمل و گذشت و مدارا و اخلاق خوش لازم است تا پرستار بتواند با این بیمار سر کند. اما منش بیمار با پرستار، برعکس منش پرستاری، مهربانی نیست؛ گاهی تندی است. علاوه بر بیمار، کسان بیمار هم که دور و بر او هستند، اگر خدمتی اندکی دیر شود، توقعاتشان نسبت به پرستار حالت اعتراض می گیرد؛ گاهی تندی می کنند و گاهی پرخاش؛ تحمل اینها خیلی سخت است. سختی کار پرستار سختی جسمی نیست؛ کلنگ زدن و در فضای سختِ فرض بفرمایید معدن یا امثال آن رفتن نیست؛ اما از لحاظ فشار روحی و عصبی از آن سخت تر است.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۸۳/۰۴/۰۳
* پاداش الهی پرستاری توسط ملائکه کرام الکاتبین ثبت میشود
پرستار فرشته ی رحمت برای بیمار است. آن وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتی که حتی همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالای سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه ی آسمانی، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهای جسمی و عاطفی او پاسخ می دهد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها پیش خدای متعال فراموش نمی شود. البته ممکن است هیچ چشمی هم این زحمت شما را نبیند. خیلی از زحماتی که شما می کشید و رنجهایی که می برید، کسی آنها را نمی بیند. گاهی یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره می دهد. چه کسی این لبخند را می بیند؟ چه کسی آن را به حساب می آورد؟ چه کسی یک معادل و پاداش مالی و پولی در مقابل این لبخند می گذارد؟ هیچکس؛ اما کرام الکاتبین می بینند؛ محاسبه گرانِ میزان الهی همین لبخند شما را می بینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم می بینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئه یی از دید تیزبین حسابگران دیوان الهی و میزان الهی غائب نیست. قدر این کار و این خدمت باارزش را بدانید. اگر یک وقت دیگران قدرناشناسی کردند، خود شما قدر این کار را بدانید؛ این کار بسیار کار مهمی است. در روایت هست که کسی که بر سر بیمار می رود، مثل کسی است که در رحمت الهی غوطه ور می شود. ممکن است بعضی تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتی دارد. خود شما که نیاز بیمار و تأثیر کار خودتان را می دانید، می فهمید که چرا چنین پاداش بزرگی برای بیماردار و پرستار گذاشته شده است؛ چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولی است. روحیه دادن به مریض گاهی از دادن داروی او بسیار حیات بخش تر و مؤثرتر است؛ این روحیه را شما می دهید. در دعاها می خوانیم: «اللّهم انّی اسألک موجبات رحمتک»؛ رحمت الهی را که بی محاسبه و بی جهت به کسی نمی دهند؛ باید التماس کرد پیش خدا تا موجبات رحمت را به ما بدهد؛ یعنی آن کاری را انجام بدهیم که موجب رحمت می شود، تا بعد خدا رحمت خودش را بفرستد. این کار، برترین موجبات رحمت است، که خیلی مغتنم و خیلی باارزش است. این، آن نکته یی بود که مایل بودم شما توجه کنید و بدانید مشغول چه کار باارزشی هستید.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۸۳/۰۴/۰۳
* احترام و تکریم پرستاران برای مردم و مسئولان لازم است
پرستار، انسان مهربانی است که با رفتار و اخلاق و خدمات خود، سلامت بیمار را به او هدیه میکند. اگر طبیب، درمان خود را به انجام رساند، اما خدمات پرستاری نباشد، تأمین سلامت بیمار دشوار است. هر کس که از خدمات پرستارانِ مهربان برخوردار شده باشد، میفهمد و میداند که نقش پرستاران در هدیه کردن سلامت به بیماران، چقدر مؤثّر است. این موجود بشری - که کار فرشتهگون انجام میدهد - با سختیهای زیادی روبهروست. بیمارهای گوناگون، اخلاق تند و به ستوهآمده بیمار در بستر و روی تخت بیماری، مشکلات ناشی از وضع بیمار، بیماریهای سخت و احیاناً واگیر، فضای گرفته بیمارستان؛ همه اینها چیزهایی است که این حرفه را با همه شرافت و قداستش، در شمار یکی از سختترین مشاغل قرار میدهد. فرق است بین کسی که فقط با جسم خود خدمت میکند، و آن کسی که علاوه بر اینکه جسم و بازوان و نیروی بدنی خود را در خدمت کار قرار میدهد، ناگزیر است با روح و اخلاق و عواطف خود هم کار کند؛ به روی بیمار لبخند بزند، او را دلگرم کند، تندی و تلخی را از او تحمّل کند و فضای دشوار بیماری را برای او آسان نماید. این حقیقتاً یکی از سختترین کارهاست.
کسانی که در زمینههای مختلف، برنامهریز و تصمیمگیرند، باید به این شغل با این چشم نگاه کنند و برطبق این خصوصیت، درباره آن تصمیم بگیرند. مردم هم که به خدمتگزاران جامعه در همه ردهها، به چشم احترام نگاه میکنند، باید با این چشم به این شغل و شاغلان زحمتکش آن نگاه کنند. احترام پرستار لازم است. پرستار باید این را احساس کند که برای شغل و مسؤولیت و تلاش او، مردم و جامعه و مسؤولان اهمیت قائلند. این، سختیها را برای او آسان میکند.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۸۰/۰۵/۰۳
* باید منشور اخلاقی پرستارها فراهم شود
پرستار کار سختی را بر عهده دارد، اجر بزرگی را هم دارد؛ اما وظیفهی سنگینی هم دارد. این تعادل میان وظیفه و پاداش، میان حق و تکلیف، یکی از ارکان بزرگ مفاهیم اسلامی و مبانی اسلامی است. این بازآموزیای که وزیر محترم بیان کردند - که بسیار باارزش است - جا دارد که در زمینهی نه فقط مسائل علمی، بلکه در زمینهی اخلاق پرستاری هم وجود داشته باشد. حقیقتاً باید منشور اخلاقی پرستارها فراهم شود، میثاق پرستاری و معاهدهی پرستاری باید تعلیم داده شود و تدریس شود؛ پرستار عظمت کار خود را - که طبعاً این عظمت کار، ملازم با اهمیت شخصیت خود اوست - بداند؛ کار را آنچنان که شایسته است، انجام دهد.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
* کار پرستاری اگر برای رضای خدا انجام شود نورانیت پیدا میکند
بدانید خدای متعال پاداش زحمات سخت را چنان که حق و شایسته آن است، ادا میکند. کار را برای خدا و به حساب او بگذارید. بله، مردم و مسؤولان باید به وظیفه خودشان عمل کنند؛ اما پرستار، طرف خود را خدا بداند. اگر این احساس در پرستار بیدار شود که کار او برای خداست، به بنده خدا و به انسانِ نیازمند کمک میکند تا رضای الهی را جلب کند. بنابراین کار او نورانیّت پیدا میکند و از سطح یک کار بشری فراتر میرود؛ آنگاه اجر کار او «لاتعدّ و لاتحصی» است. هر لحظه دشوار شما در کنار تخت بیمار و در مواجهه با سختیهای این کار دشوار - که این لحظهها را هیچ کس نمیتواند درک کند؛ فقط خود شما درک میکنید و کسی که کار شما را انجام میدهد - از چشم تیزبین مأموران الهی بیرون نیست. آن دقیقه بیشتری که کار میکنید، آن چهره مهربان و پُرعطوفت و لبخندی که نشان میدهید و به حسب ظاهر هیچ کس از آن قدرشناسی نمیکند - نه مسؤولِ شما آن را میبیند، نه مأموران عالیرتبه دولتی از آن حرکت کوچک مهربانانه شما مطلع میشوند، و نه خود آن مریض مجال تشکّر پیدا میکند - در دفتر انصاف و عدل الهی ثبت میشود.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۸۰/۰۵/۰۳
نخستین زندان مدرن ایران/موزه عبرت
نخستین زندان مدرن ایران/موزه عبرت
به گزارش فرهنگ نیوز؛ نخستین زندان مدرن ایران؛ ساختمانی در منطقه تاریخی باغ ملی تهران است که در زمان حکومت پهلوی به اولین زندان تخصصی زنان شهرت داشت. بعدها از سوی سازمان های مختلف امنیتی و انتظامی خصوصاً ساواک و کمیته مشترک ضدخرابکاری جهت بازداشت و شکنجه زندانیان اسلام خواه و آزادی طلب مورد استفاده قرار میگرفت و سرانجام در تاریخ هشتم بهمن ماه 1382 به عنوان «موزه عبرت ایران» نامگذاری شد.
موزه ای که باید از آن «عبرت» گرفت + تصاویر
موزه عبرت یا همان شکنجهگاه ساواک، در زمان شاه پذیرای 10 هزار مبارز در طول 7 سال فعالیت خود بود. 1000 نفر از آنان زنان و دختران عمدتا جوان بودند که تن به شکنجه بازجوها سپردند. نام 118 نفر از این زنان با عکس در راهرو زندان درج شده است.
موزه ای که باید از آن «عبرت» گرفت + تصاویر
آویزان کردن صلیبی، دستبند قپانی، وصل کردن جریان برق، نمک پاشیدن روی زخم، سوزاندن نقاط حساس بدن با فندک و شعله شمع، قفس هیتردار، آزار دادن بچههای شیرخواره برای گرفتن اقرار از مادر و پدر و آویزان کردن از سقف؛ از متداولترین شیوه ها و ابزار شکنجه مأموران آن دوران بوده است.
موزه ای که باید از آن «عبرت» گرفت + تصاویر
موزه عبرت ایران، با استفاده از کلیه اسناد و مدارک موجود و با بهرهمندی از وجود مجربترین هنرمندان متعهد ایرانی و با حفظ و بازسازی فضای آن زمان سعی در به تصویر کشیدن جنایات رژیم پهلوی و معرفی آن به نسل جوان و فراهم آوردن زمینههای پژوهشی برای محققین و اندیشمندان داخلی و خارجی نموده است.
اتاقی به نام فوتبال
یکی از اتاق های شکنجه کمیته مشترک ضد خرابکاری «اتاق فوتبال» نام داشت. در این اتاق، ابتدا دست های مبارز را به صورت قپانی از پشت می بستند، سپس پنج یا شش نفر بازجو دور تا دور او دایره وار می ایستادند و مبارز را شبیه توپ فوتبال، با ضربات سهمگین لگد به اصطلاح به یکدیگر پاس می دادند. بازجوها در این شیوه شکنجه، بیشتر از کفش های نوک تیز فلزی استفاده می کردند. «اتاق فوتبال» از شیوه های شکنجه ابداعی ساواک به شمار می رود.
شایان ذکر است؛ از چهره های معروفی که در این مکان زندانی بوده اند می توان به حضرت آیت الله خامنه ای، سید محمدقاضی طباطبایی، شهیدان محمد علی رجایی، محمد جواد باهنر، سید محمد بهشتی، علی شریعتی و مرحوم آیت الله علی اکبر هاشمی رفسجانی اشاره کرد.
شرکت درنظر سنجی سایت احیاگرمعروف
شرکت درنظر سنجی سایت احیاگرمعروف
سلام
مدیرسایت احیاگر معروف هستم
از حضورگرمتون وحمایت های تمام دوستان وکاربران عزیزی که توی این دوسالی که شروع به کار کردیم از سایت احیاگرمعروف بازدید کردند وکم وکاستی های ما رو درقالب پیام ونظر به ما رسوندن خیلی تشکر وقدردانی می کنم
خیلی خوشحالم که تونستم یک محیط باصفا وگرم با مطالبی که درسایت قرار میدم بوجود بیارم
یه زحمت هم دارم برای شما عزیزی که از سایت احیاگرمعروف بازدید می کنید درانتهای قالب سمت چپ یک نظرسنجی برای سایت وجود داره اگه دوست داشتی اونجا هم نظرت رو تیک بزن
خیلی زحمت دادم انشاالله با مطالب خوبی که براتون توی سایت قرار میدم جبران بکنم
یا حق
عبد صالح | انقلاب قرآن
عبد صالح | انقلاب قرآن
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در پنجمین قسمت از مجموعه چندرسانهای عبدصالح، خاطرهای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمهالله در سال ۱۳۵۷ به کشور و ماجرایی دربارهی انس ایشان با کلامالله مجید را منتشر کرد. عنوان این قسمت «انقلاب قرآن» است و بخشی از فایل صوتی خاطرهی رهبر انقلاب برای اولین بار پس از سی و سه سال در این برنامه منتشر میشود.
متن خاطرهی رهبر انقلاب اسلامی:
بیانات در جلسه درس تفسیر قرآن کریم ۱۳۶۰/۱۱/۰۹
امام که آمده بودند ایران - سال ۵۷ - خب ما اوّل یک نظر امام را دیدیم، روزی که ایشان وارد شدند آنجا زیارت کردیم امام را بعد هم شب که آمدند مدرسهی رفاه یک نظر دیدیم، نزدیک هم نرفتم که مبادا مزاحمشان بشویم که همهی دورشان را گرفته بودند، میبوسیدند، من گفتم، من یک نفر حداقل اذیت نکنم امام را، نرفتم،[گفتم] بعد میرویم خدمت امام. فردا شبش بود ظاهراً، یا یکی دو شب بود که آن مدرسهی علوی بودند، فرستادند ما را خواستند، بنده و بقیهی برادرانی که عضو شورای انقلاب بودیم ماها را خواستند. من وارد اتاق شدم، سر شب بود دیدم امام نشستند پشت قرآن دارند قرآن میخوانند. حالا کِی است؟ دو سه روز بعد از ورود امام، آن روزهایی که شماها لابد یادتان هست در خیابان ایران و آن محوطهی اطراف چه خبر بود از جمعیت و ولولهی جمعیت. امام مراجعات به او شده، آمدهاند، رفتهاند. حالا غیر از اینکه مردم آمدهاند مراجعه کردند، افراد خصوصی، سیاستمداران، روحانیون، - نمیدانم - دوستان قدیمی، افراد متفرقه آمدند خدمت امام، یکی پیشنهاد کرده، یکی پرسیده، یکی چیزی گفته، مرتب مشغول بود امام. سرشب ایشان در این همه غوغا که حالا بعدش هم باز یک عدّهای بخواهند ملاقات کنند، یک عدّهای کار دارند، تا آخر شب باز امام کار داشت، در همهی این غوغاها بعد از نماز مغرب و عشا ایشان نشسته بودند در یک اتاق تنها انگار که در این دنیا هیچ خبری نیست قرآن را باز کرده بودند، مشغول قرآن خواندن بودند. یعنی امام یک روز هم قرآن خواندن یادشان نمیرفت؛ مرتب قرآن میخواند. ببینید این دل با قرآن آشناست که اینجوری است.
۱۳۷۶/۱۱/۱۴
یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیدهاید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلیکوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلیکوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر میخواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم میریختند و اصلاً اجازه نمیدادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. میخواستند دور امام را بگیرند.
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آنجا در یک قسمت، کارهایی را که من عهدهدار بودم، انجام میگرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر میکردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّهای آنجا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام میدادیم.
آخر شب - حدود ساعت نهونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار میکردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط میآید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی میآید؛ مثل اینکه کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان میآیند! برای من خیلی جالب و هیجانانگیز بود که بعد از سالها ایشان را میبینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آنجا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خستهاند.
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشتهاند و ایام دوازده بهمن، گرامی میدارند - به نحوی طرف پلهها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پلهها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه میکردیم. روی پلهها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمیآید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پلهها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. بههرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آنجا بود. این خاطره به یادم مانده است.
سخننگاشت | شهیدان راه خدمت
بانک تصاویر رهبری انقلاب سخن نگاشت
سخننگاشت | شهیدان راه خدمت
حضرت آیتالله خامنهای:«خانوادههای داغدار و همهی ملت ایران به این عزم و شهامت برخاسته از ایمان ببالند و صاحبنظران، این پدیده را در تحلیلها و محاسبات خود دربارهی ایران و ایرانی مؤمن به حساب آورند. این حادثه از سوئی غمانگیز و از سوئی افتخارآمیز است. اینها شهیدان راه خدمت دشوار و انجام وظیفهی پر خطرند و هرگز فراموش نخواهند شد انشاء الله.» ۹۵/۱۱/۱۰
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بر اساس پیام رهبر انقلاب به مناسبت بزرگداشت فداکاری با شکوه و مظلومانه آتشنشانان مؤمن و با اخلاص در حادثه پلاسکو، مجموعه سخننگاشت«شهیدان راه خدمت» را منتشر میکند.
منبع:شهدای نیاک
یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون...
یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون...
حضرت آیتالله خامنهای:«قهرمانان کمادّعا و با اخلاص آتشنشان، یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان است عزمی راسخ و شجاعتی مثالزدنی را تجسّم میبخشد و در راه خدا متاع جان را بیچند و چون عرضه میکند.» ۹۵/۱۱/۱۰
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از پیام رهبر انقلاب به مناسبت بزرگداشت فداکاری با شکوه و مظلومانه آتشنشانان مؤمن و با اخلاص در حادثه پلاسکو، پوستر «یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون...» را منتشر میکند.
منبع:شهدای نیاک
جوونها امید امام زمان (عج) رو ناامید نکنید.. امام زمان به شما دلبسته است
جوونها امید امام زمان (عج) رو ناامید نکنید.. امام زمان به شما دلبسته است
منبع:روشنگری
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه اسلامی (۸۲)
- بانک تصاویر (۲۴۷)
- علمای دین (۱۰۳)
- قرآن وحدیث (۹۸)
- حجاب (۳۶۳)
- احکام (۸۳)
- نرم افزارهای مذهبی (۴۴)
- بازی های مذهبی (۲)
- قرآن (۲)
- بانک فیلم (۴۰۷)
- سبک زندگی اسلامی (۴۸۴)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۱۶۱)
- پرسش وپاسخ (۶۹)
- زندگی به سبک شهدا (۱۹۹)
- من حضرت محمد (صلی الله علیه و آل (۱۴)
- خاطرات مدرسه (۱۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت ع (۲۳۴)
- معروف نیوز (۸۰۵)
- رهبری انقلاب (۷۷۴)
- استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب (۳۵)
- نماز (۳۱)
- بشقاب های توخالی (۲۹)
- فضای مجازی (۳۴)
- تربیت ازدیدگاه اسلام (۶۶)
- نرم افزاراندرویدی (۱۲)
- قرآن (۲)
- ویژه نامه مذهبی (۱۶۲)
- ماه مبارک رمضان (۳۲)
- ماه محرم (۲۶)
- ماه شعبان (۱۲)
- ماه صفر (۸)
- ماه رجب (۹)
- ماه ذی الحجه (۳)
- بسیج (۲۸)
- بانک صوت (۱۰۰)
- سخن نگاشت (۴۱)
- محرم وامام حسین ع (۱۰۵)
- حاج محمودکریمی (۲۷)
- حاج منصورارضی (۱۴)
- نزار قطری (۲)
- دهه فاطمیه (۶۲)
- آموزش (۱۵)
- معرفی سایت های مذهبی (۸)
- سبک زندگی غربی (۳۸)
- حکایت خوبان (۴۱)
- مدافعان حرم (۴۴)
- نیاک از نگاه دوربین (۸)
- داستان های صوتی (۱۰)
- درمسیر بهشت (۳)
- ازدواج (۲۲)
- دانستنی های حقوقی وقضایی (۲)
- گناه (۶)
- مجموعه دروس عرفان دروادی عمل (۲۲)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- رسالة الولایة (۲)
- لغت موران شیخ اشراق (۲)
- اسرارنماز (۴)
- اشارات بوعلی(نمط8) (۲)
- دهه فاطمیه (۱۰)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- نمآهنگ (۱۰۳)
- کودکانه (۷)
- سیاسی (۲۶)
- ماه مبارک رمضان (۸)
- غدیرخم (۶)
- حدیث (۲)
- معرفی سایت (۳)
- امام خمینی ره (۱۹)
- جنگ ودفاع مقدس (۳۹)
- شهیدسلیمانی (۲۰)
کلمات کلیدی
يادداشت ویژه
-
ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید
کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمیکرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا میگرفت.
صفرِ صفر بودیم. دقیقا ایستاده در همان نقطهای که دست از همه جا کوتاه است. چیزی شبیه حال و روز مُردهای که نه راه پس دارد و نه حتی درست و حسابی میتواند پیش برود! معلق بودیم. بین زمین و هوا. آن هم نه یک معلقِ سر به هوا که کسی کارش نداشته باشد؛ نه. یک معلق که بیشتر از ده کشور جهان دست به دست هم داده بودند تا خرد و خاکِ شیرش کنند! صدام هم پیشقراولشان شده بود. آنها موشک میدادند و اینها، ما را پشت سر هم میکوبیدند؛ با موشکهای شوروی؛ از سی و یکم شهریور ۵۹ تا مرداد سال ۶۳ که کتاب، دقیقاً از همان جا شروع میشود. آن هم با روایتی مستند و واقعی از زندگی مردی که همهی ما او را به اسم «پدر موشکی ایران» میشناسیم.
کتاب «خط مقدم»، نه پیچیدگیهای سر هم کردنِ توصیفات و رویاپردازیهای نویسندهها را دارد؛ و نه حتی قرار است شما را غرق در بازی با کلماتش کند؛ کتاب، صاف است و ساده و پر از جملههایی کوتاه که در روایتی بلند، از دو سالِ زندگی پدر موشکی ایران، به هم پیوسته شده است و خانم فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب، در مقدمهاش، اینطور از آن میگوید: کتاب را که نوشتم، دیدم که فقط دو سال از زندگی یک نفر نیست. داستانی است واقعی از تلاشی دستهجمعی و جهادی در روزهای ناامیدی و بحران.
ماجرای کتاب در روزهای اوج جنگ است؛ از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که در آن کشته میشدیم بیآنکه دفاع درخوری از خودمان و خاکمان داشته باشیم چون موشکی نداشتیم. نداشتن دانش موشکی به نقطه ضعف ما تبدیل شده بود اما ناگهان، سر و کلهی جوانی پیدا میشود به اسم «حسن طهرانی مقدم»، که آمادگی نشان میدهد تا از این نقطهی ضعف، نقطهی عطف بسازد! و «با اینکه دو ماه از عروسیاش میگذشت، فقط دو روز با عروسش زندگی کرده بود. چون دو روز بعد از مراسم، عروسش را تنها گذاشت و برگشت اهواز. بهمن و اسفند پر شده بود از مأموریتهای مهم برای توپخانه.»
در ادامه کتاب، او را به «حسن آقا» میشناسیم. مردی که فرمانده وقتِ توپخانه جمهوری اسلامی ایران است اما ردپای خندهها و شوخیهای شیریناش در خط به خط روایت ملموس است. او، کسی است که در اوج ناامیدی، امیدوار است؛ در انتهاییترین حد شکست، مطمئنِ به پیروزی است؛ و در سیاهترین لحظات جنگ، دنبال نور میگردد و پیدایش میکند.
اوایل سال ۶۰ که برای اولین بار وارد آبادان شد، کارهای زیادی میتوانست بکند. هم از تخریب چیزهایی میدانست هم کار با اسلحه؛ جنگ شهری را در جبهه غرب یاد گرفته بود. اما مستقیماً رفت سراغ خمپاره. میگفت: ما از توی سوراخی کوچک این ژ۳ هیچ وقت نمیتوانیم پیروز شویم.کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمیکرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا میگرفت. روی زمین بود اما اتصالی آسمانی، از او، که مجموعهای انسانی از گوشت و رگ و استخوان و خون بود، کوهی آهنین ساخته بود برای حلول در نماد قدرت و مقاومتی به نام «موشک».
او زندگی را، همسرش را، و نشستن در کنج آرام خانهاش را دوست داشت؛ در یکی از نامههایش به آدرس سفارتخانهی دمشق برای همسرش نوشته بود: نمیدانم نامههایی که فرستادهام به دستت رسیده یا نه. ولی من میدانم که تا به حال اینقدر نامه ننوشته بودم و علت آن اعتبار و علاقه و درجه محبت من به تو است. اما به سرگردان بودن در سفارتخانهها و هتلها و کشورها میبالید تا زمانِ رسیدن به دانشی که اولین موشک را برای جمهوری اسلامی ایران؛ آن هم در شرایط جنگ و زور و تحریم، بسازد.
دستور پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی، عصر روز یکشنبه ۱۹ اسفند به حسن آقا ابلاغ شد. حس عجیبی بود. همه چیز امتحان نشده و بکر بود. همه کسانی که به نوعی مسئول بودند، توی ذهنشان درگیر مسائل لاینحلی بودند که جوابش را فقط آینده تعیین میکرد. آیا بعد از این همه تلاش و دوندگی، واقعا ایران میتوانست موشک هوا کند؟
اضطراب، ترس و زیر ذرهبینی به وسعت جهان بودن کافی بود تا آقا حسن از آرزویی به بزرگی و دست نیافتنیِ ساخت موشک دست بکشد اما جلو ایستاد و همه با لباس سبز سپاه به او اقتدا کردند. نمازش این بار کمی بیشتر طول کشیده بود و در قنوت، راز و نیازش متفاوتتر بود: خدایا، تو شاهدی که ما برای عزت دادن به دین تو و نجات مردم بیگناه و خوشحالی امام شهدا عازم چنین ماموریتی هستیم. خدایا، دستمان را بگیر و هر آنچه خیر ماست بر ما نازل کن. ربی إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر.
و آیا خدا، بندههای راستینش را تنها خواهد گذاشت؟ آیا به حال خود رها خواهند شد؟ دفتر خاطرات حسن آقا؛ ۲۷ اسفند ۱۳۶۳ـ ظهر خبر رسید که موشک زمین به زمین به ساختمان جدید البنای وزارت خارجه بغداد، اصابت کرده است. صدای انفجار، مراسم جشنی را که صدامیها بابت عقبنشینی نیروهای ایرانی راه انداخته بودند به هم زده و صدای انفجار موشک همراه صدای سخنران مراسم از رادیو پخش شده.
حسن آقا موشک را میسازد. اولین موشک جمهوری اسلامی ایران و بغداد را با آن میزند؛ درست بیخ گوش صدام را. جهان شوکه میشود. صدام کپ میکند. بیشتر شبیه معجزه است. بیبیسی خبرش را منتشر میکند: یک موشک دوربرد زمین به زمین به بغداد اصابت کرد که شدت انفجار آن به حدی بود که صدای آن تا کیلومترها فاصله از محل انفجار، شنیده شده است.
ذوقزده میخوانم و می خندم و کتاب خط مقدم را ورق میزنم. دردها و رنجها و صبوریهای حسن آقا را. دلم روشن میشود از خواندنِ دو سالِ پربرکت از عمر یک مرد و آفرین میگویم به ارادهای که شبیه معجزه است. انگار که با او دوستی صمیمی شدهام. حالا در صفحه آخر کتاب ایستادهام و آخرین جملههای نامه محسن رضایی به امام را پس از شلیک موشکِ حسن آقا را آرام زمزمه میکنم: فرزندان پاسدار حضرتعالی ظرف مدت هفده روز هم سایت پرتاب موشک و هم موشکها را آماده و عملیاتی نمودند که این خود شبیه به یک معجزه است. اکثر عناصر لیبیایی که در ایران هستند و در این زمینه مسئولیت دارند، پس از شلیک موشک به برادران سپاه گفتند: «حتما یک هیئت از شوروی به اینجا آمده و این تجهیزات را راهاندازی کرده؛ امکان ندارد که خود شما توانسته باشید این کار را انجام بدهید، چرا که این کار به سالها آموزش و تجربه عملی نیازمند است.
کتاب را میبندم و روی سینهام فشارش میدهم. راستی که معجزه است. و با خودم میگویم حال من چطور میتوانم برای وطنم معجزه کنم؟ ما چطور میتوانیم برای وطنمان، مثل حسن آقای طهرانی مقدم معجزه کنیم؟ آینده، چشم به راه معجزه ماست.
آخرين مطالب
-
رکن جهش تولید کارگر است/ با جهش تولید، کشور و آحاد مردم ثروتمند میشوند
چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ | کربلای ری
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
خط حزبالله ۴۴۱ | بیسابقه، تحقیرکننده و تغییردهنده محاسبات
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
سرودهی حضرت آیتالله خامنهای که یک بیت از آن را در آستانه عملیات وعده صادق در جلسهای خواندند
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
شناسایی باندهای تجارت جنسی در طرح نور/ حرکت طرح نور به سمت هوشمندسازی
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فیلم/ گزارش میدانی از طرح نور فراجا
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
بهترین راه ترویج و تحکیم «حجاب» از نگاه امام خامنهای
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فرمانده معظم کل قوا: نیروهای مسلح چهرهای ستودنی از قدرت ملت ایران به نمایش گذاشتند
يكشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
بیست ونهم فروردین روز یادمان حماسه سازی وایمان ودلاوری سربازان ارتش جمهوری اسلامی ایران مبارک
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ -
نگاهی به کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
بانک فیلم
-
نماهنگ | کربلای ری
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فرمانده معظم کل قوا: نیروهای مسلح چهرهای ستودنی از قدرت ملت ایران به نمایش گذاشتند
يكشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین (ع)
دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۳ -
-
گفتوگوی قرآنی رهبر انقلاب با دو دختر خردسال حافظ کل قرآن برنامه محفل
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای افتتاح
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای سحر
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ مناجات اگر چه در بدر کوچه ی خطا شده ام/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ عبدگنه کارت دلش بی قراره/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ یاخیرالناظرین/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ بی پناهم غرق آهم حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ با روی سیاه با گریه و آه/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
-
نماهنگ | روایت یک طوفان تاریخساز
شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ -
نماهنگ | انتظار فرج
شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ -
مستند «غیر رسمی» ۶ | روایتی از انس رهبر انقلاب با کتاب و اهالی فرهنگ
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ -
نماهنگ | پرتویی از عظمت حسینبنعلی (ع)
سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ -
نماهنگ | مبارزه هویتی انقلاب
شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ -
مستند روایت دیدار | پرچمداران تولید داخلی
جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲
نرم افزارهای مذهبی موبایل
-
نرم افزار خواص بی خواص/محرم 1399
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ -
مسابقه فرهنگی بچه های عاشورا
شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ -
نرم افزارقرآنی کوثرتشنه کامان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ -
نرم افزارختم جزءسی قرآن مجید همراه با زندگینامه سرداران دفاع مقدس وشهدای نیاک
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ -
ویژه نامه شورعشق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
ویژه نامه خون خدا
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
نرم افزارتقویم سرداران دفاع مقدس1396
سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ -
نرم افزارتحت وب خط امام خمینی(ره)
يكشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ -
مجموعه چندرسانهای «عبد صالح
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ -
کلیدسعادت
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
ویژه نامه ماه مبارک رمضان (نرم افزارتحت وب)
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارادعیه های ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارصوتی تصویری دعای روزهای ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزار جامع راهیان نور رونمایی شد +لینک دانلود
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ -
بازی محرم ونامحرم(احکام ویژه پسران)
يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی زیارت عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی کاروان عشق 3 ( حاج محمودکریمی )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارکاروان عشق 2 ( ویژه محرم )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای تحت وب خون خدا(ویژه محرم)
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای غدیرخم
يكشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵