نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایت خوبان» ثبت شده است

۰

زندگینامه آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای

علمای دین بانک فیلم رهبری انقلاب حکایت خوبان

زندگینامه آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای

خانه‌ای که مایه افتخار جمهوری اسلامی است
بنده رئیس‌جمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیس‌جمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند.
پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مى‌کردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایه‌ى افتخار و مباهات است...
البته فضل این کار به من برنمى‌گردد؛ به آن دو بزرگوار برمى‌گردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بى‌رغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانه‌یى بود - همه‌ى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مى‌خواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمى‌شد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقه‌مندان زیاد بودند!
گذشتگان ما این‌طور زندگى کردند.
رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۷۵/۴/۱۴
نماهنگ | زندگینامه آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای
۰

دیدار آیت الله حق شناس با امام زمان(عج) در مکه

علمای دین سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع حکایت خوبان

دیدار آیت الله حق شناس با امام زمان(عج) در مکه

دیدار آیت الله حق شناس با امام زمان(عج) در مکه

یکی از شاگردان و دوستان نزدیک فقیه عارف حضرت آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس در گفت‌وگوی تلفنی خبرنگار لبیک با ایشان، خاطره‌ای ناگفته و درس‌آموز را از آن عالم ربانی بیان کرد که در ذیل از نظرتان می‌گذرد:


شاگرد آیت‌الله حق شناس گفت: مرحوم حاج آقا (آیت الله حق‌شناس) هنگامی که می‌خواستند به مکه مشرف شوند در فرودگاه مهرآباد از پرواز جا ماندند و مجبور شدند برای پرواز بعدی، به صورت تنها اعزام شوند.ایشان پس از پیاده شدن از هواپیما در عربستان (مکه) به دلیل اینکه کسی ایشان را نمی‌شناخت و کاروان خود را نیز گم کرده بود و ایشان نیز نمی‌دانست که محل اسکان کاروان و همراهان کجاست سوار بر تاکسی می‌شوند و راننده تاکسی نیز ایشان را در کنار یک کاروانی پیاده می‌کند و در طی این مسیر برخورد احترام آمیزی نیز با ایشان صورت نمی‌گیرد.حتی آن کاروان جایی مثل انباری که پیاز، سیب زمینی و.. در آن مکان بود را در اختیار آیت الله حق‌شناس قرار می‌دهد و می‌گویند شما زائر ما نیستی.

آیت الله حق‌شناس که به دلیل کهولت سن و وضعیت جسمانی از یک طرف و برخورد نامناسب افراد با ایشان "مضطر " شده بودند، در همان مکان (انباری هتل) به وجود مقدس صاحب الزمان (عج) توسل پیدا می‌کنند.

آیت الله حق‌شناس می‌گوید: تا به حضرت حجت(عج) توسل پیدا کردم، آقا‌(عج) تشریف آوردند، بلند شدم، تمام قد ایستادم، ایشان به من لبخندی زدند و 15 دقیقه آقا امام زمان را نگه داشتم و خدمتشان گزارش دادم که من از پرواز جاماندم، راه را گم کردم و...با من بدرفتاری کردند به من این چیزها را گفتند و می‌گویند تو از ما نیستی ....، حضرت(عج) در طول این مدت که به ایشان گزارش می‌دادم و درد و دل می‌گفتم تمام عرایض بنده را می‌شنیدند، پس از پایان عرایضم، حضرت حجت تشریف بردند، با رفتن امام زمان، ناگهان درب انباری باز شد و سر‌کنسول ایران در جده وارد شد و گفت که شما کجا بودید و ما دنبال شما بسیار گشتیم و...

سپس شاگرد آیت الله حق شناس پس از بیان این خاطره به نقل از آیت الله حق‌شناس ادامه داد: این در حالی بود که هیچ کس نمی‌دانست آیت الله حق‌شناس کجا هستند سپس با عزت و احترام فراوان با ایشان برخورد می‌شود و همه امکانات مهیا می‌شود.آیت الله حق‌شناس پس از بیان این خاطره می‌فرمودند: هر شخص مضطری در هر مکانی که باشد به حضرت بقیه الله متوسل شود، خود حضرت تشریف می‌آورند.

منبع:سایت عمارنامه

۱

دو کتاب مرحوم آقانجفی قوچانی که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند

کتابخانه اسلامی علمای دین رهبری انقلاب حکایت خوبان

دو کتاب مرحوم آقانجفی قوچانی که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند

دو کتاب مرحوم آقانجفی قوچانی که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند

۳۱ فروردین مصادف است با سالروز درگذشت آیت‌الله سید محمدحسن نجفی معروف به آقا نجفی قوچانی در سال ۱۳۲۳. وی که فقیه، حکیم و ادیب و نویسنده‌ی دو کتاب مشهور «سیاحت شرق» و «سیاحت غرب» است، بارها مورد تمجید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفته است. ایشان در دیداری به معرفی این دو کتاب آقا نجفی قوچانی پرداخته و مطالعه‌ی آن را به حضار توصیه می‌کنند.

«این کتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی که به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه می‌کنم کتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یک شخصیت بسیار ممتازی بوده، یک انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من می‌گفت ایشان اهل مکاشفه و اهل معنا بودند.

کتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب که در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شکل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم که اینها مکاشفات این مرحوم هست، که به این شکل در کتاب سیاحت غرب آن را ثبت کرده. یک چنین شخصیتی.

آن‌جا منعکس است، که طلبه چه‌جوری درس می‌خواند و چه‌جوری تلاش می‌کند و چه‌جور پای درس استاد می‌رود، و استاد را انتخاب می‌کند و چه‌جور عبادت می‌کند و چه‌جور گرسنگی می‌کشد، البته زمان آقانجفی با حالا یک مقداری فرق می‌کند، و ما نمی‌گوئیم صد در صد آنجور است، نه، خیلی چیزها هست که زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست. آن روز طلبه‌ها جهاد در راه خدا و مبارزه‌ی در راه خدا را مثل امروز بلد نبودند و حضور در میدانهای خطر را. و همّتهای اینچنین بلند که ناظر به اداره‌ی دنیای اسلام است و حاکمیت اسلام در کل دنیای بشریت. از آن طرف هم البته تجرد و غنای نفس طلبه‌های آن روز شاید بیشتر بود. توجهاتشان یک مقداری بیشتر بود. طبعاً جلوه‌های زندگی صنعتی یک تأثیراتی می‌گذارد روی روحها و فکرها. اما عبادت دانستن درس و به عنوان یک کار عبادی یک وظیفه‌ی شرعی و الهی درس خواندن، این یک چیز فوق‌العاده مهمی در حوزه‌های علمیه هنوز هم هست.»
بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح ۱۳۶۴/۹/۲۶

۰

3 فرد تاثیرگذار جنگ به روایت سرلشکر سلیمانی/ احمد را با زور از بدر خارج کردیم

حکایت خوبان

3 فرد تاثیرگذار جنگ به روایت سرلشکر سلیمانی/ احمد را با زور از بدر خارج کردیم

3 فرد تاثیرگذار جنگ به روایت سرلشکر سلیمانی/ احمد را با زور از بدر خارج کردیم

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، چند نفر در جمع ما بودند، نقش مربی داشتند. نه مربی به معنای مربی نظامی که آموزش نظامی بدهند. نه، مربی جامع تر از این حرف ها، و بدون اینها در هر جلسه ای که اینها نبودند، نقص بود و وقتی که بعضی هاشان شهید شدند، این نقص تا آخر جنگ باقی ماند. این سه نفر که نقش مربی را داشتند، «حسن باقری»، «حسین خرازی » و «احمد کاظمی» بودند.

اگر همه ما می نشستیم در جنگ حرف می زدیم، تصمیم گیری می کردیم، سکوت هر یک از این سه نفر، حتماً امکان تصمیم گیری را مشکل می کرد، حرف آخر را می زدند. اگر مخالفت می کردند با عملیاتی، حتماً یک مسأله و دلیل داشت و اگر اصرار می کردند، همین طور بود.

ما در 10 عملیات بزرگ جنگ، یعنی عملیات«ثامن الائمه»، «طریق القدس»، «فتح المبین»، «بیت المقدس»، «بدر»،‌ «خبیر»، «والفجر8»، «کربلای 5»، «الفجر10»، در هر ده عملیات بزرگ جنگ، شش عملیات ناجی محورش احمد بود.

در ثامن الائمه ایستاد تا دشمن آبادان را نگرفت. برای شکست محاصره آبادان، احمد و حسین دو محور اصلی و اساسی بودند. در عملیات بیت المقدس در شب نوزدهم یا هجدهم، وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تأخیر بیفتند، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به قول داده ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است، چطور می توانیم برگردیم.

همه خسته بودند چون ما 40 روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس راشروع کرده بودیم. دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند. هر کدام با 5 گردان، یعنی 3 هزار نفر در مقابل 20 هزار نفر دشمن، لشکرهای احمد و حسین بودند. در عملیات خیبر همه دستاوردها منحصر به آن چیزی شد که احمد مهیا کرد. یعنی جزایر. در بدر مثل یک شهاب، جبهه را شکافت رفت داخل.

من یادم نمی رود، وقتی آخر شب مهدی باکری شهید شده بود، همه رزمندگان، جبهه را تخلیه کرده و عقب نشینی کرده بودند، فقط 10 نفر مانده بودند که اصرار می کردند با التماس، احمد را از منطقه بدر خارج کنند، نمی آمد. می گفت:«چرا جنگ ما این طور شد؟ به این صورت در آمد؟»

کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یک سال ، دو سال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد. کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد. 19 سال احمد[کاظمی]، حسین حسین می کرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، ‌جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند.

هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان گریه نکند. پیوسته این ذکر«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.

۰

مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو

علمای دین سبک زندگی اسلامی حکایت خوبان

مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو

مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: چرا این هرچه می‌بیند دلش می‌خواهد؟ فرمود غَضّوُا ابصارَکم عمّاحرَّمَ اللهُ (چشم‌هایتان را از آنچه حرام کرده است بپوشانید). یعنی چشم‌هایتان را از قشنگی نپوشانید و نگاه کنید. هرچه به چشم دلت زیبا بود نگاه کن، فرمان دلت را ببر و هرچه دلت گفت زیباست آن را نگاه کن. بدن نه! دلت. دلت هرجا خواست برو که آن اذن الله است و متعلق به ولایت و محبّت اهل بیت(ع) است. آن معصوم است و جای اشتباه نمی‌رود. حتّی اگر جایی اشتباه کند و کسی را بکُشد. - ولو دوست اهل بیت(ع) را کشته باشد – خدا به او جزا می‌دهد. به خیالش دشمن اهل بیت است، کارد را گذاشت و به او مزد هم دادند. تعزیه گرفته بودند شمر می‌خواست سر امام حسین(ع) را با خنجر ببرد. یک تبریزی آنجا بود و خنجر همراه داشت آن را درآورد و سر شمر را برید. بختِ شمر بود.

شمر دارد سر امام حسین(ع) را می‌بُرد، آیا اگر شما بودید می‌ایستادید؟ الان من دیده‌ام فوتبال که پخش می‌کنند آنها که پای تلویزیون نشسته‌اند، خود را این طرف آن طرف می‌کنند. آیا این بابا نکُشد؟ شما در تلویزیون، عکس توپ را که مربوط به بازی دیروز است می‌بیند. بچه من در اطاق، خودش را این طرف آن طرف می‌کند که توپ را بزند. وجود بشر خیلی پشتکار دارد. علی ایّ حال این رفیق ما که تعزیه را نگاه می‌کرد یک مرتبه خنجر را بر می‌دارد و سر شمر را می‌بُرد و او را زندان می‌برند. کسی را کشته بود و باید او را محاکمه می‌کردند. او را که محاکمه می کردند گریه می‌کرد و می‌گفت آیا بایستم تا شمر سر امام حسین(ع) را ببرد؟ بلکه نزدیک بود سر قاضی را هم ببرد. قاضی دید نمی‌شود او را از کربلا بیرون آورد. خدا ان شاء الله ما را هم شمائل شناس کند که مثل او چنان داخل تعزیه برویم که اصلاً بیرون نیاییم.


چقدر خوب است که آدمی وقتی حق را پیدا کرد پشتکار داشته باشد. وقتی قلبت حق را می‌بیند، در باطنِ خودت عقبش برو. اگر در نماز است یا در روزه است یا در کارهای خیر است عقبش برو. یا اینکه در کار نیست بلکه در سکوت و نشستن است. روزها دو ساعت، یک ساعت، نیم ساعت جایی بنشین، تفکر و تعقّل کن. راست است که تفکر ساعه افضلُ مِن عبادهِ سَبعینَ سَنهٍ. بیشتر عمر این امت بین شصت و هفتاد است . لذا از هفتاد زیاد می‌فرمایند. کسی که یک ساعت فکر کند یک مرتبه ممکن است دری را باز کند که هفتاد سال عمر، آن را باز نکند. یک ساعت فکر کرد و کلید را یافت و در را باز کرد. تازه منظور، ساعت هم نیست. همان وقت که کلید را پیدا می‌کند را ساعت می‌گویند. می‌گوید اینجاست. والا ممکن است آدمی ده ساعت، بیهوده این طرف و آن طرف را نگاه کند. آن ساعت نیست. ساعت قرآن «آنی» است که آدمی چیزی را پیدا می‌کند. امیدوارم خیلی وقت شناس باشید. پی آن، «آن» بگردید که آدمی چیزی را پیدا می‌کند.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 206
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی

منبع:فرهنگ نیوز

۰

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

علمای دین سبک زندگی اسلامی حکایت خوبان

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف

به گزارش احیاگرمعروف،  سایت «راسخون» نوشت:

حضرت استاد در سال 1316 ه.ش در خانواده ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت ‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ، به اقامه جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏ الله‏ تعالی اهتمام ویژه داشت.
حضرت آیت‏ الله حاج آقا مجتبی تهرانی، طبق رسم تمامی خاندان های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق العاده ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به سوی خود جذب می کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
حضرت استاد با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به ‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم له همین نکته کافی است که به فرموده خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجه رفیع اجتهاد رسیده و به زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام خمینی رحمت الله علیه قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به اندازه ای بود که حضرت امام به طلبه خوش فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته جات درس بیع شان را جمع آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمه حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.
با آن که هنوز مدّت زیادی از استفاضه این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رساله عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست رس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره ‏گیری از دست نوشته های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم بحث شد و رساله ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق ترین رساله های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همه این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می گذشت.
ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه ‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آن که جرقّه های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعه دردناک، حضرت آیت الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایه فیوضات امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه هدی علیهم السلام تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.
حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیه تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت های معظّم له پیش از انقلاب بود. حضور عادّی حضرت استاد در تهران و فعالیّت های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن قدر مفید و مؤثّر بود ¬هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمه جهان تشیّع بماند و نعمتی بی بدیل برای اهل این دیار باشد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح ‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرموده خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام، خود را از قبول مسؤولیت های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنه نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏ صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.
لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن قدر مفید و کم نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود. بدیهی است که درس خارجِ فقیه متتبّعی که به فرموده خویش، بیش از سی مرتبه کتب اربعه را مرور کرده و اغلب عبارات آن را در ذهن حاضر دارد، پُر از نکات دقیق و بدیعی خواهد بود که کمتر نصیب اهل علم شده است.
از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به ‏طور منظّم و هفتگی دائر می گردید، مأمن بی نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی صبرانه و مشتاقانه به دنبال معارف عمیق اسلام بودند.
این استاد بی بدیل اخلاق همان گونه که آرزو داشت در آستانه اربعین حسینی به دیدار معبود خویش نایل آمد و رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی بر پیکر مطهر ایشان اقامه نماز نمودند و سپس با تشییع با شکوهی در آستان مقدس حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام به خاک سپرده شد.

۰

دردانه اخلاق شهر

علمای دین حکایت خوبان

دردانه اخلاق شهر

دردانه اخلاق شهر

به گزارش احیاگرمعروف،  سایت «فرهنگ نیوز» نوشت:

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی جزو علمایی بودند که علاوه بر پیشرفت در حوزه فقه و اجتهاد، جلسات پرباری در حوزه تربیت و اخلاق داشتند؛ هنوز جوانان بسیاری حسرت فقدان شبهای قدر تهران بدون حاج آقا مجتبی را دارند؛ ایشان در در عین اینکه در دوران حیات خود از شهرت به شدت دوری میگزیدند، مورد توجه بسیاری از علما و عامه مردم بودند؛ رحلت آیت الله مجتبی تهرانی در ۱۳ دیماه ۱۳۹۱ ضایعه‌ای برای حوزه های تهران و جوانان جویای معرفت در پایتخت بود.

به مناسبت چهارمین سالگرد رحلت این عالم اخلاق نگاهی داریم به صحبت‌های برخی از اساتید حوزه و علما درباره ایشان.

عامل ارتباط جوانان با خدا بود

حجت الاسلام صدیقی، امام جمعه موقت تهران: آیت الله مجتبی تهرانی شخصی معتقد و با اخلاص بود به طوری که زندگی خصوصی و بیرونی او فرقی با یکدیگر نداشت، زیرا روحیات ایشان بدور از تزویر و دورویی بود. ایشان برای نظام فردی پرفایده بود و هیچ وقت برای نظام هزینه و دردسر درست نکرد و همواره تلاش می‌کرد دل‌ها را به هم نزدیک کند و عامل ارتباط جوانان با خدا بود.

شاگردان بزرگی تربت کرد

من افتخار می‌کنم که از آغاز دهه پنجاه، محضر این عالم بزرگوار در تهران حضور داشتم و در مدرسه فقه او شاگردی کردم. آیت الله آقا مجتبی تهرانی ۴۰ سال اندوخته‌های علمی و معرفتی خود را با الهام از آموزه‌های خود در خدمت مردم شریف قرار داد. مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی با اعتقاد کامل به آرمان‌های امام (ره) ۴۰ سال تلاش کرد و شاگردان بزرگی را تربیت کرد.

در قلبها اثر می گذاشت

جاذبه شخصیتی آیت الله مجتبی تهرانی به این بود که وی برای جذب مردم به دین از معارف اهل بیت بهره می‌برد و چون کلمات معصومان را طرح و اشاعه می‌داد از این رو در قلب‌ها تاثیر می‌گذاشت. استاد از بدو نهضت حضرت امام (ره) در کنار ایشان بود و با اینکه مبارزات انقلابی و قرابتی که با حضرت امام راحل داشت، اما هیچگاه علاقمند نبود پست و مقامی داشته باشد.

مشکلات جوانان را در نظر داشت

حجة الاسلام علی محمدی: آیت الله تهرانی از اخلاص و تواضع درخور توجهی برخوردار بودند و به همین جهت نیز مردم شهر تهران ایشان را با جان و دل دوست می‌داشتند. غالب مباحثی که در جلسات اخلاقی این عالم مجاهد مطرح می‌گردید، حول محور مسائل و ضروریات مورد نیاز جامعه و مشکلات جوانان قرار می‌گرفت. آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) بحق از شاگردان برجسته و مورد وثوق حضرت امام (ره) بودند، که همواره چه در زمان حیات امام و پس از آن در خط ولایت ثابت قدم ماندند. ایشان فقیه، عارف، فیلسوف و معلم اخلاق بودند و کرسی درس خارجشان در تهران معروف بود.

عامه مردم از برکات وجودی اش متنعم می شدند

حجة الاسلام والمسلمین طائب: ایشان ازنظر علمی و فقهی ولایت ولی فقیه را پذیرفته و همچون انسانی متواضع و بی‌ادعا هم در زمان امام (ره) و هم در زمان مقام معظم رهبری تبعیت از ولی امر و رهبری را واجب می‌دانست. ایشان به دلیل اینکه تربیت یافته خاص محضر حضرت امام (ره) بود، از نظرعلمی و فقهی به مراتب بالایی رسیده و بسیاری از ویژگی‌ها و سجایای اخلاقی امام (ره) را سرمشق خود کرده بود. عمل کردن از روی وظیفه و تکلیف بدون توجه به امیال نفسانی خصیصه‌ای بود که ایشان از امام فرا گرفته بود، لذا بدون در نظر گرفتن جایگاه و شأن والای فقهی و علمی خود، بر اساس احساس تکلیف در بین عامه مردم بویژه جوانان حاضر شده و از برکات وجودی و علمش دیگران را متنعم می‌ساخت.

تمرکز بر تربیت جوانان داشت

آیت الله ضیاء الدین نجفی، تولیت مدرسه علمیه نبی اکرم (ص) تهران: مرحوم حاج آقا مجتبی از نوادر روزگار و عالم متخلق به اخلاق اسلامی و موثر در هدایت نسل جوان جامعه بودند. ایشان به معنای واقعی کلمه روحانی، عالم، فقیه و متواضع بود و حضور مقام معظم رهبری در تشییع پیکر این عالم ربّانی و اقامه نماز بر ایشان کاشف از عظمت علمی و اخلاقی آن مرحوم است. بی‌تردید اثربخشی و تاثیر گذاری کلام نافذ ایشان در سطح جامعه ریشه در درجه والای اخلاص و بندگی ایشان داشت. یکی از ویژگی‌های بارز حضرت حاج آقا مجتبی تهرانی توجه به نسل جوان و تمرکز بر تربیت این قشر از جامعه بود که روحانیت معظم باید در این عرصه از ایشان الگو بگیر و راه او را ادامه دهند.

آیت‌الله تهرانی دردانه اخلاق شهر بود

حجت الاسلام محمدرضا زائری از شاگردان آیت الله تهرانی: این مرد الهی جامعیت دارد؛ هم تقریرات فقهی امام (ره) را نوشته و فقیه است و هم درس اصول فنی و محکمی دارد. هم در اخلاق صاحب سبک است و تفصیلی که در اخلاق داده سابقه ندارد. از یک طرف تمام تأکیدش بر عقلانیت و فکر و محکمات است و از طرف دیگر موقع روضه و ذکر مصیبت که می‌شود، چیزی از توسل محکمتر نمی‌بیند. شور را نفی نمی‌کند اما مأموریت خود را درترویج شعور می‌داند.

آیت الله تهرانی را دردانه اخلاق شهر می‌گفتند؛ سلوکی عاشورایی داشت و عروجی عاشورایی؛ روح شیدا و بی‌قرارش نیز در ایام عزای سالار شهیدان و در آستانه اربعین حسینی از خاکدان عالم فانی به ملکوت اعلی پیوست. حاج آقای ما معصوم نیست، بی‌تردید پیش از او فراوان بوده‌اند نسخه‌هایی مانند او که ما ندیده‌ایم، اما وقتی به او نگاه می‌کنیم تصویری از آنچه روایات برای مؤمن نقل کرده‌اند می‌بینیم، تصویری از آنچه برای اوصاف یک شاگرد امام صادق (ع) نوشته‌اند، تصویری از التزام به مکتب اهل بیت (ع) در اندیشه و عمل. ما که امام خمینی (ره) را درست درک نکردیم و سهم ما از او تنها تماشای جمالش بود، از پشت پرده اشک و میان شعارهای مردمی حسینیه جماران، اما آنچه از او خوانده‌ایم و شنیده‌ایم در این مرد تماشا می‌کنیم.

وی پناهگاه فکری، معنوی و عاطی مردم بود

امام و رییس جامعه شیعیان اتریش: ایشان علاوه بر اینکه فقیه و استاد ممتاز دروس حوزوی از جمله فقه و اصول و عرفان بود آنچه که موجب محبوبیت ویژه ایشان شد وجهه مردمی و زندگی ایشان در میان مردم بود. حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی ملجاء و پناهگاه فکری، معنوی و عاطفی مردم بود و همانگونه که در قرآن کریم تصریح شده است، خداوند محبت کسانی را که ایمان می‌آورند و عمل صالح انجام می‌دهند در قلوب مردم جای می‌دهد.

منبع:فرهنگ نیوز

۰

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

سبک زندگی اسلامی تربیت ازدیدگاه اسلام حکایت خوبان

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

جوان تازه مسلمان شده فرانسوی: اسلام دین صلح است/ جهانیان شناخت درستی از ایران ندارند

باحضور در حرم حضرت معصومه(س) گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست ولی من اینگونه فکر نمی‌کردم.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ جوان تازه مسلمان شده فرانسوی باحضور در حرم حضرت معصومه(س) گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست ولی من اینگونه فکر نمی‌کردم.

«لوئیز» جوان فرانسوی که مدت کوتاهی است که مسلمان شده، در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) حضور یافت و به مقام این بانوی بزرگ اسلام ادای احترام کرد.

جوان فرانسوی در ادامه با حضور در دفتر زائران غیر ایرانی، در نشستی با کارشناسان این اداره گفت: حدود دو ماه هست که مسلمان شده ام و امیدوارم خداوند مرا در این مسیری که انتخاب کرده ام، یاری دهد.

وی درباره مسلمان شدنش گفت: بعد از مرگ یکی از دوستانم، از اینکه دوستم را از دست دادم خیلی ناراحت بودم و معتقد بودم که خدا من را می بیند. روزی، در حین ناراحتی، وقتی سرم را بالا گرفتم، مشاهده کردم در آسمانی صاف و بدون ابر، فقط یک ستاره در آسمان در حال درخشش است؛ تحت تاثیر قرار گرفتم آن را نشانه ای از سوی خدا برای خودم دانستم.

* اسلام، پاسخی به نیازهای من بود

«لوئیز» با بیان این که همین مسئله موجب شد تا به آرامش رسیده و پس از تحقیقاتی که انجام دادم، دین اسلام را انتخاب کردم، گفت: اسلام ویژگی های زیادی دارد که به نظرم می توانست به همه نیازها و پرسش های من پاسخ دهد. بعد از پذیرش اسلام تمام غم هایم را فراموش کردم و احساس کردم با مسئله مرگ بهترین دوستم می توانم کنار بیایم.

وی درباره سفر خود به ایران گفت: صلح در ایران را دوست داشتم بخاطر همین به ایران آمدم در حالی که در کشور فرانسه همه فکر می کنند که ایران کشور تروریستی هست در حالی که من اینگونه فکر نمی کردم.

* اسلام دین صلح است

این جوان تازه مسلمان خاطرنشان کرد: با تحقیق به این نتیجه رسیدم که عربستان برای تروریست ها پول خرج می کند و آنها اصلا مسلمان نیستند. اعتقاد دارم همه مسلمان ها باید آزادنه به مکه و مدینه بروند.

وی به نقش اسلام بر صلح جهانی اشاره کرد و گفت: اسلام به معنای سلام و صلح است؛ من خیلی ناراحت بودم چیزهای بدی که در کشورهای اروپایی می دیدم من دوست دارم که دنیا پر از سلام و صلح باشد، دین من دین صلح هست و دوست دارم اسلام را در فرانسه معرفی کنم تا مردم فرانسه دین اسلام را به درستی درک کنند.

منبع:نصرتی وی

۰

فیلم، عنایت ویژه امام رضا به علامه حسن زاده آملی

علمای دین زندگی درمکتب اهل بیت ع حکایت خوبان

فیلم، عنایت ویژه امام رضا به علامه حسن زاده آملی

واقعه ای بسیار زیبا از ملاقات علامه حسن زاده با امام رضا علیه السلام در رویای سحری و القاء حقیقت علم به ایشان:

به نقل از خود ایشان از کتاب هزار و یک کلمه، جلد1، صفحه 342:
"در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش ، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که :


دوش  وقـت  سحـــر  از  غصه  نجــــاتم  دادند                          وندر  آن  ظلمـــت  شـــب  آب  حیــــاتم  دادند
چه  مبارک  سحرى  بود  و  چه  فرخنده  شبى                       آن  شب  قـــــدر  که  این  تازه  بـــــراتم  دادند

منبع:سایت قاصدون

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)

شبکه های اجتماعی