نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۳۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حجاب» ثبت شده است

۰

آغاز تحول با غذای حضرت عباس (ع)/ نمی‌دانستم بین‌الحرمین کجاست؟

حجاب سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع

آغاز تحول با غذای حضرت عباس (ع)/ نمی‌دانستم بین‌الحرمین کجاست؟

آغاز تحول با غذای حضرت عباس (ع)/ نمی‌دانستم بین‌الحرمین کجاست؟

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: زمانی‌که به کربلا می‌رسی، هم‌چون تشنه‌ای خواهی بود که به آب می‌رسد. اگر رو به قبله بایستی، همان‌طور که محو تماشای ضریح ارباب هستی، آیه‌ای را می‌بینی که بالای شبکه‌های ضریح خودنمایی می‌کند. «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ. أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ. فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» «و چون بندگان من (از دوری و نزدیکی) من از تو پرسند، (بدانند که) من به آن‌ها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد که (به سعادت) راه یابند.»

«ساناز شایان» دختری که در گذشته خود همیشه در پی آن بود که بهترین باشد و تصور می‌کرد که داشتن اعتقاد قلبی به امام حسین (ع) کفایت می‌کند و تناسب ظاهر و باطن بی‌معناست، تمام تلاش خود را می‌کند تا روزی استاد موسیقی شود؛ در این بین، در شرایط یک انتخاب سخت قرار می‌گیرد؛ انتخاب بین سفر تفریحی یا معنوی. ساناز سفری را انتخاب می‌کند که مسبب تولد دوباره وی می‌شود. ساناز اکنون (به گفته خودش) چهار ساله است. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار دفاع پرس، با «ساناز شایان» را می‌خوانید:

دفاع پرس: در ابتدا کمی از گذشته خود بگویید؟

اعتقادی به حجاب نداشتم. به سبب رفتار‌های برخی خانم‌های چادری از آن‌ها دوری می‌کردم. احساس می‌کردم، فقط خودشان را قبول دارند و تصور می‌کنند، خدای ما با پروردگار آن‌ها متفاوت است. اقدامات گشت ارشاد تاثیر به سزایی در تفکرات من داشت. ظاهر ناپسند من در کشوری که نام آن اسلامی است و قوانین خود را دارد، سبب شد چندین مرتبه دستگیر شوم.

دفاع پرس: با مفاهیم دینی آشنایی داشتید؟

از کودکی در یک خانواده سنتی رشد کردم. همیشه به امام حسین (ع) ارادت داشتم و شعر‌های مداحی یکی از اقوام را می‌نوشتم. تصور می‌کردم، علاقه قلبی کافی است؛ حتی اگر ظاهر مناسب نباشد. کاهل به نماز بودم. گاهی یک ماه نماز می‌خواندم و چند ماه نمی‌خواندم. گاهی مواقعی که گرفتار می‌شدم، نماز می‌خواندم. مثل شب‌های امتحان و... .

دفاع پرس: انگیزه شما برای انجام کار‌های خود چه بود؟

ظاهرم هرروز متفاوت و تفریحاتم بیش‌تر می‌شد. تصور می‌کردم جوان باید جوانی و بسیاری از کار‌ها را تجربه کند. ساعات بسیاری را در برابر آینه می‌گذراندم. دلم می‌خواست همه تاییدم کنند.

دفاع پرس: حجاب را مانع می‌دانستید؟

فکر می‌کردم افراد با حجاب، چون بلد نیستند جوانی کنند، این‌گونه در جامعه حاضر می‌شوند. برای آن‌ها اهمیتی ندارد که چه ظاهری داشته باشند. رنگ لباس‌های آن‌ها باهم تناسب نداشته باشد و... تصور مناسبی از این قشر نداشتم. اکنون هم متعقد هستم افراد چادری الگو هستند، بنا بر این باید ظاهر و باطن آن‌ها موجه باشد.

دفاع پرس: هدف شما در زندگی چه بود؟

دوست داشتم همه جا دیده شوم و برای رسیدن به این هدف هرکاری می‌کردم. غرور کاذبی سراسر وجودم را گرفته بود. خود را بهترین می‌دانستم. دائم غیبت می‌کردم. به کار‌های دیگران می‌خندیدم و... نه تنها در ظاهر، بلکه در تمام موضوعات هم‌چون تحصیلات، هنر و... می‌خواستم اول باشم. بنا بر این موفقیت در موسیقی هم به دغدغه‌های من افزوده شد. تمام تلاش خود را می‌کردم که روزی استاد موسیقی شوم.

دفاع پرس: برسیم به ماجرای تحول؟

سال ۱۳۹۳ با خانواده تصمیم گرفتیم به ترکیه برویم. هنگام تمدید گذرنامه، یکی از کارمندان اداره گذرنامه از مادرم پرسید، «کجا می‌روید؟» مادرم پاسخ داد: «کربلا». با تعجب گفتم، «چرا گفتید کربلا؟» گفت، «خجالت کشیدم بگویم ترکیه می‌رویم.» مهیای رفتن بودیم که برادرم گفت، «کاروانی را می‌شناسم که عازم کربلا هستند. دوست داری بروی؟» گفتم، «ما که آن زمان ترکیه هستیم!» یک هفته ذهن من درگیر بود. یکی از دوستانم می‌گفت، «کربلا جای خوبی است، مثل بهشت است». با شنیدن توصیف‌های وی کنجکاو شدم که به کربلا بروم. احساس می‌کردم امام حسین (ع) دعوتم کرده است. تصمیم سختی بود. با این‌که هیچ‌گاه در صفحه مجازی خود مطلب مذهبی نمی‌گذاشتم، اما در یک نظرسنجی از دوستان خود پرسیدم، «برای سفر، کربلا را انتخاب می‌نمایید یا آنتالیا را؟» مشخص بود که چه کسانی و با چه عقایدی تصاویر من را می‌بینند. هر چند که رای اکثریت آنتالیا بود؛ اما پس از یک هفته به خانواده گفتم، «تصمیم گرفتم به کربلا بروم.» مادرم بسیار استقبال کرد، اما خواهرم مخالف بود. در نهایت راهی کربلا شدیم. اگر اکنون نیز در موقعیت مشابهی فرار بگیرم، بدون تردید انتخاب من کربلا خواهد بود.

دفاع پرس: از حال و هوای اولین زیارت خود بگویید؟

اولین مرتبه تنها برای زیارت امام حسین (ع) از هتل راهی شدم. حتی نمی‌دانستم بین‌الحرمین کجاست؛ درحالی‌که در بین‌الحرمین ایستاده بودم، از فردی پرسیدم، «بین‌الحرمین کجاست؟» به سمت ضریح امام حسین (ع) رفتم. با اولین نگاه به ضریح حالم دگرگون شد. گویا امام حسین (ع) بالای ضریح ایستاده و به زائران خود خوش‌آمد، می‌گوید. ابهت فضا مانع از ادامه حرکتم شد. همان‌جا نشستم و گریه کردم. حال خوبی داشتم که هیچ‌کجا آن‌را تجربه نکردم.

دفاع پرس: خیلی‌ها از اولین نگاه به ضریح حضرت امام حسین (ع) خاطرات شیرینی دارند. شما چطور؟

زمانی‌که برای اولین مرتبه نگاهم به پرچم امام حسین (ع) افتاد، ناخودآگاه خواسته بزرگی را مطرح کردم. دوستم از حجاب و امنیت آن گفته بود. کسی از امام حسین (ع) طلب حجاب می‌کرد که به سبب ظاهرش چندین مرتبه از خادمان حرم حضرت اباعبدالله (ع) تذکر شنیده بود.

دفاع پرس: در این سفر چه اتفافات خوب دیگری برای شما افتاد؟

مادربزرگم را برای زیارت با ویلچر می‌بردیم. نمی‌توانستم هم چادرم را نگه دارم و هم ویلچر را برانم. دائم چادر زیر چرخ‌های ویلچر می‌ماند. گرمای هوا سختی سفر را بیش‌تر کرده بود. هر چند که کلافه بودم، اما تا وارد حرم می‌شدم همه سختی‌ها را فراموش می‌کردم. هم‌سفر‌ها از ظاهرم متوجه شدند که چادری نیستم. از اشتیاقی که برای زیارت داشتم، تعجب می‌کردند.

دفاع پرس: اولین تلنگری که در تغییر ظاهرتان اثر داشت، چه بود؟

به همراه مادرم در بین‌الحرمین نشسته بودیم. جوانی به سمت ما آمد، پرسید، «شب جمعه کربلا هستید؟» پاسخ مثبت ما سبب شد، ادامه دهد، «این غذای حضرتی حضرت عباس (ع) است. ما کربلا نیستیم، شما آن‌ را دریافت کنید.» فیش را داد و رفت. خیلی خوشحال شدم؛ غرور کاذبی من را گرفت که بین این همه جمعیت من را برگزیده‌اند. برگه را در کیف مادرم گذاشتم و برای زیارت راهی حرم امام حسین (ع) شدیم. پس از زیارت، مادرم گفت «ساناز! کیفم نیست.» یاد غذای حضرتی افتادم. تمام باورهایم فرو ریخت. با گلایه گفتم، «خیلی بی‌معرفت هستید، زائرتان را دعوت می‌کنید، وی را با غذای حضرتی خوشحال می‌کنید، اما آن را نمی‌دهید؟» تا هتل گریه کردم. حال بدی داشتم. دقایقی بعد، یکی از همسفر‌های ما همراه با کیف مادرم وارد اتاق شد. گفت «این کیف به درب حرم امام حسین (ع) آویزان بود.» نمی‌دانم چه طور تشخیص داد که شاید کیف مادر من باشد!

دفاع پرس: از نوع رفتار خود در قبال یک فیش غذا ناراحت بودید؟

برای من فقط فیش غذای حضرتی اهمیت داشت. با دیدن آن در کیف گریه کردم. حضرت عباس (ع) هدیه‌ام را برگردانده بود. اولین تلنگر زندگی من این اتفاق بود. با خود می‌گفتم، «این اتفاق یعنی حضرت عباس (ع) ما را می‌بیند. روی همه ما تعصب دارد؛ به نحوی‌که نمی‌تواند حتی اشک زائر خود را ببیند.» با حال خوب راهی نجف شدیم. تصمیم گرفتم موسیقی را کنار بگذارم. دختری که عاشق «ساز» خود بود، حالا تصمیم داشت آن را رها کند. می‌خواستم از صفر به صد برسم و ساناز دیگری بشوم.

دفاع پرس: واکنش خانواده به تصمیم شما چگونه بود؟

زمانی‌که برگشتیم به خانواده گفتم، «من چادر عربی می‌خواهم.» همه تعجب کردند. انتخابی کاملا احساسی داشتم. حتی برای اقامه نماز به مسجد می‌رفتم. پس از گذشت دو هفته سختی‌ها ظاهر شد. دختری که هر لباسی را که دوست داشت، می‌پوشید؛ در خیابان می‌دوید، بلند بلند حرف می‌زد و می‌خندید و...، اکنون چادری شده و حرمت چادر سبب ترک برخی از کار‌های وی می‌شد. خیلی سخت بود.

دفاع پرس: چه انگیزه‌ای سبب می‌شد سختی‌ها را تحمل کنید؟

تمام تلاش خود را می‌کردم که بنده خوبی برای خدا باشم. زائری باشم که قبولی زیارت کربلای وی امضا شده است. نمی‌خواستم ساناز گذشته دوباره زنده شود. نشانه‌های بسیاری را هم درک کردم. در رویایی صادقانه دیدم، شهیدی پس از معرفی خود به من چادر هدیه می‌دهد. چند روز بعد بر اساس نشانه‌های شهید به دنبال وی رفتم و شهید «محمدحسین احمدوند» را پیدا کردم.

دفاع پرس: با توجه به سختی هایی که در این را ه وحود دارد، چه نیرویی سبب شد به انتخاب خود پای‌بند بمانید؟

سختی‌ها روز به روز بیش‌تر می‌شد. کم‌کم تفکراتی در ذهنم شکل می‌گرفت که می‌توانست من را از مسیر منحرف کند. تفکراتی همچون، «اول ساناز درونت را اصلاح کن، سپس به ظاهر خود بپرداز.» تا این‌که خواب دیدم، «مادرم می‌گوید: ساناز برادرِ امام حسین (ع) منتظر تو است. وقتی خدمت ایشان رسیدم، گفتم: سلام. عمو از من راضی هستید؟ پاسخ دادند: از حجابت راضی نیستم.» از خواب پریدم. این خواب تلنگر دیگری برای من شد. با خود گفتم، «می‌دانم حجاب سخت‌ترین مرحله است؛ اما حجاب ظاهر زمینه‌ساز حجاب باطن می‌شود.»

دفاع پرس: حجاب چه تاثیری در زندگی شما داشت؟

حجاب اراده ترک بسیاری از گناهان را افزایش می‌داد و مانع از انجام آن‌ها می‌شد. حجاب برای حضور در جامعه محدودیتی به وجود نمی‌آورد. من فکر می‌کنم، چادر فقط نشان‌دهنده حجاب نیست. خداوند در قرآن حدود حجاب را تعریف کرده است. یک مرتبه هنگام رانندگی همراه با چادر مثل همیشه آرایش داشتم. واکنش یکی از رانندگان به ظاهر من سبب شد، پی ببرم که چادر به تنهایی کافی نمی‌باشد.

دفاع پرس: حرف آخر شما به مخاطبین خبرگزاری دفاع پرس؟

به دوستانی که هم‌چون گذشته ساناز زندگی می‌کنند و تصور می‌کنند اراده تغییر ندارند، پیشنهاد می‌کنم نقش خود را در دنیا پیدا کنند. هر چند که انتخاب من از روی احساس بود؛ اما سبب شد در جستجوی این باشم که «اسلام از من چه می‌خواهد؟ برای چه به دنیا آمده‌ام؟ نقش من در این دنیا چیست؟ برای چه باید بعضی از کار‌ها را انجام بدهم؟ برای چه باید مورد تایید همه باشم؟ به چه چیزی می‌خواهم برسم؟» دنیا اهداف زیباتری دارد. ما برای اهداف بزرگ آفریده شده‌ایم، نه برای رسیدن به لذت‌های پوچ و زودگذر. از دوستانم می‌خواهم راجع به دین اسلام تحقیق کنند که «چرا خداوند بعضی از کار‌ها را در قرآن نهی کرده است؟ چرا حجاب را باید رعایت کنیم؟» سال‌های زیادی را صرف رسیدن به حقیقت کردم، اما سرانجام موفق شدم. من به دوستانم پیشنهاد می‌کنم در جست‌و جوی پاسخ برای سوال‌های ذهن خود باشند.

۰

سرباز خط مقدم

حجاب سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب تربیت ازدیدگاه اسلام سخن نگاشت

سرباز خط مقدم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«خانم‌ها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمی‌گویم. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمی‌شد.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶
در طرح(پوستر) «سربازان خط مقدم»؛ «ریحانه» بخش زن و خانواده، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ایام دهه فجر، براساس بیانات رهبر انقلاب به مرور نقش زنان در مبارزه علیه حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پرداخته‌است.

۰

دختران تازه مسلمان شده بلاروسی: حجاب رفتارهای اجتماعی اطراف ما را تغییر داده

حجاب سبک زندگی اسلامی

دختران تازه مسلمان شده بلاروسی: حجاب رفتارهای اجتماعی اطراف ما را تغییر داده

دختران تازه مسلمان شده بلاروسی: حجاب رفتارهای اجتماعی اطراف ما را تغییر داده

به عقیده دختران بلاروسی که به اسلام گرویده‌اند، حجاب رفتارهای اجتماعی اطراف آنان را تغییر داده و مذهب مفهوم زندگی را برایشان تغییر داده است.
به گزارش ایسنا از توت بای، “آنیا” دختر ۲۲ ساله از پدر و مادری بلاروسی است که برای تحصیل در دانشگاه از شهر برست به مینسک پایتخت بلاروس آمده است. وی پس از ورود به دانشگاه تحقیق در مورد اسلام را آغاز کرد.
آنیا
آنیا می‌گوید که والدینش هرگز وی را در این راه اذیت نکرده‌اند، او پس از مدتی با مسجد مسلمانان در پایتخت بلاروس آشنا می‌شود.
به گفته آنیا مسئولین مسجد با روی گشاده و سعه صدر به سوالات مراجعه کنندگان پاسخ می‌دهند و روزانه ده‌ها دختر به مسجد مراجعه می‌کنند تا با اسلام آشنا شوند.
آنیا ازدواج نکرده و شخصا حجاب را برای خود برگزیده است. به گفته وی داشتن حجاب به امنیت و حفظ حریم زنانه‌اش کمک می‌کند.
“سویتلانا” دیگر دختران مسلمان بلاروسی است. وی براین نظر است که بهترین اتفاق زندگی‌اش پذیرش اسلام است.
او مدیر یک فروشگاه است و دارای فرزندی خردسال است که قبل از مسلمان شدنش به دنیا آمده است.
سویتلانا
این دختر جوان که بیش از ۵ سال از مسلمان شدنش می‌گذرد، می‌گوید: روزانه مراجعه کنندگان از من می‌پرسند شوهرت مسلمان است؟ تو ریشه مسلمان (تاتار) داری؟ که پاسخ همه این سوالات نه است. می‌پرسند پس چرا مسلمان شدی؟ پاسخ این سوال واضح است این انتخاب من است، من فکر می‌کنم اگر کسی اسلام واقعی را بشناسد و درک کند که آن چقدر زیبا است هرگز دین دیگری را انتخاب نمی‌کند.
به عقیده این دختر جوان، اسلام هرگز حق زنان را ضایع نمی‌کند و برعکس به آنان امنیت و آرامش در زندگی می‌دهد.
“یولیا” دختر جوان دیگر بلاروسی است که هفت سال از مسلمان شدنش می‌گذرد.
بعد از پایان تحصیلات دانشگاه، دکتر روانشاسی شده که با مراجعه کنندگان مسلمان و غیر مسلمان کار می‌کند.
یولیا
وی می‌گوید تشرف به اسلام را مدیون جستجوی خود برای پاسخ به سوالات مبهم در معنای زندگی است: قبل از پذیرفتن اسلام من مسیحی کاتالویک بودم، به وضوح متوجه شدم که تنها اسلام پاسخ سوالات من را می‌دهد، با مطالعه قرآن متوجه می‌شوید که متن آن فراتر از مطالبی است که مردی به تنهایی بتواند آن را نگارش کند، قرآن سخن مطلق خداست.
این دختر مسلمان می‌گوید: تشرف به اسلام بسیار سهل و آسان است و اصلا پیچیده نیست، برای تبدیل شدن به یک مسلمان، باید بگوییم و اعتقاد داشته باشیم که هیچ خدایی جز «الله» وجود ندارد و آخرین پیامبر خدا بر روی زمین حضرت محمد (ص) است و پس از آن توجه به اخلاق و قانون اخلاقی اسلام در زندگی است.
وی معتقد است: مُد یک پدیده نظری است اما فضیلت مهم برای یک زن مسلمان، عرفان است. زیبایی درونی، مهربانی و احترام به دیگران زیبایی زن را دو چندان می‌کند.
یولیا اکنون مشغول خواندن زبان عربی به صورت تخصصی است تا معانی آیات و سخنان خداوند را در قرآن با درک بیشتری مطالعه کند.

منبع:سایت باحجاب

۰

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

حجاب سبک زندگی اسلامی

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

جوانان مذهبی و ابراز علاقه به همسران _ قسمت اول

خیلی نمی گذرد از زمانی که این سخن بر زبان ها جاری بود ” زن با لباس سفید به خانه شوهر می روند و با لباس سفید آن را ترک می‌کند” بین زنان شایع بود که می‌گفتند باید با هر شرایطی سوخت و ساخت ولی این روزها کار به جایی کشیده شده که با کوچکترین اختلاف سلیقه زن و شوهر به سوی روند طلاق حرکت می کند.

طلاق عاطفی و خلاء آموزش

در کنار این بحث موضوع دیگری هم در میان زنان و شوهران رایج شده که هم از حیث اجتماعی و هم اخلاقی و دینی به شدت خطرناک است و آن رایج شدن طلاق عاطفی میان همسران است که باعث می شود به مرور زمان زن و شوهر نسبت به هم سرد شده و در راستای ارضای عاطفی خود اگر اهل تقوا و کف نفس نباشند، از خط قرمز هنجارهای روابط اجتماعی عبورمی کنند و یا در بین خانواده‌های مذهبی به خاطر تقید و کف نفس، طرفین تحت فشار روانی و عاطفی آسیب های جدی می بینند. جای اینکه طبق کلام قرآن خانواده و زن و شوهر برای هم مرکز مودت و محبت باشند به سوهان روح هم تبدیل می شوند.

در این میان خلأ یادگیری نوع برقراری روابط عاطفی و همچنین همسرداری پس از روزهای نخستین ازدواج و گذر زمان شور و هیجان، در میان جوانان مذهبی باید مورد توجه قرار بگیرد و گاهاً به یک ضرورت تبدیل می‌شود به نحوی که باید از روند عادی شدن برای یکدیگر جلوگیری کرد به ویژه با فضای اخلاقی و رفتاری و ظاهری این روزهای جامعه این امر، اهمیت آن نموده بسیاری پیدا می‌کند، در حقیقت باید جوانان به ویژه قشر مذهبی را از حیث آیین همسرداری با آموزش‌های مداوم و اطلاعات رسانی پشتیبانی معنوی کرد.

هدف اصلی در این یادداشت تکیه بر امر مهم ابراز علاقه بین همسران و روش های آن طبق آیات و روایات است تا بار عاطفی خانواده به ویژه اهل دینداری سنگین باشد که هم سلامت جامعه تامین شده و از طرفی کاهش فساد در ارتباطات اجتماعی برون خانوادگی نمایان شود.

قطعا ابراز علاقه و محبت و یادگیری این مهارت ها سبب آرامش و نشاط روح و جسم زن و شوهر می‌شود و در نهایت به برقراری سبک زندگی اسلامی و جلب رحمت الهی منجر شده و گامی مهم در راستای اجرای دستورات الهی برداشته می‌شود. برخی از این مهارتها را می‌توان در موارد زیر دسته بندی کرد:

مهارتهای ابراز علاقه بین زن وشوهر:

مهارت‌ها در چند دسته طبقه بندی می شود:
۱_مهارتهای کلامی
۲_ مهارتهای عملی و رفتاری
۳_مهارت های زیبایی شناسی و خلاقانه
۴_مهارت های ارتباطات زناشوئی

در این مقاله نخست به مهمترین شیوه یعنی شیوه کلامی خواهیم پرداخت که همان بهره‌مندی از سخن و زبان و بیان کردن محبت به شیوه های کلامی است و در مقالات بعدی به بررسی دیگر نکات خواهیم پرداخت.

گام اول : هم صحبتی با عشق و درک متقابل

زبان و کلام همراه با عشق و درک و فهم، سبب تلطیف فضای روانی بین همسران شده و منتقل کننده ی انرژی مثبت و برطرف کننده ی تنش ها و درگیری های رایج و عادی بین افراد شده و سبب انتقال احساس رضایت مندی به طرف مقابل می شود. از نظر روانشناسان گیرایی کلام و جذابیت های بیانی زن و شوهر آنچنان میتواند وجود یکدیگر را از لحاظ عاطفی سیراب کنند که فرد را نسبت به عشوه گری ها و جذابیت های نامحرمان چه برای مرد و چه برای زن مصون و ایمن کننده باشد بنابراین مجهز شدن به فن بیان و استفاده از دایره لغات و قدرت بیان نقش مهمی در این ارتباط دارد.

گام دوم : اعتقاد به اصل بیان محبت و عشق

حضرت رسول صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند : “مرد اگر به همسر خود بگوید دوستت دارم ، این سخن هرگز از قلب زن بیرون نمی رود. “به این ترتیب همین ابراز علاقه کلامی آرامش و همراهی با شوهر را در هر حال به روح و جسم زن القا می کند. در شیوه ی عملی علما این شیوه گفتاری دیده می شود، چنان که استاد تمام اخلاق و عرفان امام خمینی رحمه لله در نامه های معروف خود به همسرشان از واژه ها تصدقت شوم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است و …… دیدخ می شود.

در طرف مقابل هم امام صادق علیه السلام از ویژگی‌های زن خوب را ابراز و بیان علاقه و محبت به همسر می‌دانند؛ امری که متاسفانه این روزها تحت عنوان روی زیاد دادن به همسر یا ترشش می‌کنه یا جنبه اش را نداره، از روابط بین همسران حذف شده است.

گام سوم: یادآوری نکات مثبت همسر

همانطور که خداوند در آیه ۱۱ سوره ی ضحی می‌فرماید:“نعمت های خدا را یاد کنید و آنها را اظهار نمایید.” قطعاً بیان نعمت از جمله ویژگی‌های خوب همسر در کلام و نزد همسر خود نوعی شکر نعمت و باعث ترویج محبت بین همسران می‌شود به این بیان که گفته می شود: “عاشق فلان کارت هستند یا فلان شیوه ی شما را دوست دارم.”

گام چهارم: صدا کردن با نام های زیبا

امام علی علیه السلام فرمودند: “در خطاب کردن و صدا کردن زیبا و نیک صدا کنید تا جواب زیبا بشنویم.” پس نه تنها کلام زیبا بلکه آهنگ کلام و نحوه ی صدا کردن می تواند بار مثبت عاطفی برای همسر داشته باشد که در سیره کلامی حضرت امیر(ع ) و حضرت زهرا (س ) تحت عناوین سیدتی، سیدی و مولاتی به نفسی انت دیده می شود.

گام پنجم: ارزش قائل شدن و پاسخ به محبت همسر

از همه واجب تر و نتیجه ی نهایی بحث در حوزه کلام این است که حتما همسران به محبت طرف مقابل پاسخ مثبت دهند. زن و شوهر هر دو با آگاهی از این مسئله باید برای هم از لحاظ کلامی خرج کرده و این محبت کردن نباید به کاری یک طرفه و یک سویه تبدیل نشود. به هر حال استفاده از کلمات به صورت مناسب و در جای خود کاری سخت و دشوار است و باید موقعیت سنجی کرد و از طرفی برخی تعصبات را کنار گذاشت .

درادامه نوعی از پرسش و پاسخ هایی که می توانند گره گشای تنش‌ها باشد و از یک تنش لحظه ای به فرصتی برای ابراز علاقه تبدیل شود را به عنوان نمونه و مثال جمع آوری کرده و در اختیار شما قرار می دهیم و در یادداشت بعدی به زبان رفتار و عمل خواهیم پرداخت.
برخی پاسخ های خلاقانه که برطرف کننده تنش هستند و یا به عبارتی نمونه هایی از طنازی های کلامی محسوب می شوند:


۱)خانم : خواستگاران زیادی داشتم !
آقا : پس من آدم خوشبختی هستم که تورو به چنگ آوردم!

۲)خانم : خسته شدم از بس تواین خونه کار کردم!
آقا : فدای اون دستای ظریف و قشنگت که خسته شدن!

۳)خانم : دلم گرفت توی این خونه !
آقا : در اولین فرصت رودوشم سوارت می کنم تو آسمونا می گردونمت تا دل قشنگت واشه!

۴) خانم : توخیلی زبون بازی !
آقا : آخه زبون ترجمان دله!

۵)خانم : من از خانواده ات خوشم نمی یاد!
آقا : من که به خانواده ات احترام می ذارم !

۶) خانم : توخسیسی!
آقا : منظورت اینه که حسابگرم ؟!

۷) خانم : من حوصله ندارم غذا درست کنم ! از رستوران بیار!
آقا: یعنی من از غذاهای خوشمزه تو محروم بشم ؟!

۸ ) خانم : از قیافه ات خوشم نمیاد !
آقا : عوضش تو خیلی خوشگلی !

۹) خانم : بچه هات منو خیلی خسته کردن !
آقا : بهت حق می دم ! تو خیلی صبوری ! ازت متشکرم ! انشاالله بزرگ می شن جبران می کنن!

۱۰)خانم : تو منو دوست نداری !
آقا : به اندازه دنیا دوستت دارم !

۱۱) خانم : من بدبختم که با تو ازدواج کردم !
آقا: عوضش من خیلی خوشبختم که با تو ازدواج کردم!

۱۲)خانم : تو خیلی بدی!
آقا : عوضش تو خیلی خوبی !

۱۳) خانم : به روت خندیدم پرروشدی !
آقا : فدات بشم ! اخم نکن، زشت می شی !

۱۴) خانم : باهات قهرم !
آقا : قهرت هم مثل مهرت قشنگه !

۱۵) خانم : با من حرف نزن !
آقا : اون وقت دلم از غصه آب می شه !

۱۶) خانم : مادرو خواهرت اصلاً منو دوست ندارند !
آقا : مهم اینه که من تو رودوست دارم !

۱۷) خانم : من می رم خونه بابام !
آقا : دلت میاد منو تنها بذاری!

۱۸) خانم : من اصلاً تو رو نمی خوام !
آقا : من فقط تورو دارم!

۱۹)خانم : می خوام باهات حرف بزنم !
آقا : سراپا گوشم ! امیدوارم سنگ صبورت باشم !

۲۰) خانم : بخت من سیاه بود که زن تو شدم !
آقا : عوضش بخت با من یار بود که تو روبه من بخشید!

۲۱) خانم : تو خیلی زشتی !
آقا : عوضش تو خیلی ناز و قشنگی !

۲۲) خانم : بهت می گم زشتی !
آقا : زیبایی مرد درعقل اونه !

۲۳) خانم : از ته دل منو دوست نداری !
آقا : هزاربار می گم : دوست دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، … !

۲۴) خانم : تو غیر از من دیگران را هم دوست داری !
آقا : عشق من از ازل به نام تو ثبت شده ! باور نمی کنی دلمو بشکاف تا خودت ببینی !


۲۵) خانم : تو فقط از پولت برای من هزینه می کنی ، نه از عشقت !
آقا : دل من اسیر توست ! این چه حرفیه می زنی !

۲۶) خانم : من همینم ! عوض بشو نیستم !
آقا : تو کریستال منی ! همین طوری قشنگی ! لازم نیست عوض بشی !

۲۷) خانم : تو دل منو شکستی !
آقا : خدا نکنه ! به خدا قصد بدی نداشتم ! من فدای دل شکسته تو !

۲۸) خانم : تو به من ایمان نداری !
آقا : با همه وجود قبولت دارم !

۲۹) خانم : تو به من شک داری !
آقا : تو پاک ترین گل وجودی ! اما هرزه چشمان کم نیستند !

۳۰) خانم : تو منو درک نمی کنی !
آقا : امیدوارم به کمک خودت بتونم درکت کنم !

۳۱) خانم : تو تکیه گاه خوبی برام نیستی !
آقا : به من اعتماد کن ! امیدوارم شایسته اعتمادت باشم !

۳۲) خانم : تو خیلی سختگیری !
آقا : حق با توست ! مثل این که خیلی زیاده روی کرده ام !

۳۳)خانم : من که برات زیبا نیستم ! اینو خودم می دونم !
آقا : تو گل خوشبوی منی ! امیدوارم هیچ وقت پژمرده نشی !

۳۴) خانم : من مثل تو نمی شم ! من همینم که هستم !
آقا : من که راضیم ! از این بهتر نمی شه ! خودتو اذیت نکن !

۳۵) خانم : با من بحث نکن ! حوصله ندارم !
آقا : منو ببخش ! مثل این که زیاد حرف زدم !

۳۶)خانم : تو همش از من ایراد می گیری !
آقا : آخه این قدر خوبی که نمی خوام کوچک ترین عیبی داشته باشی !

۳۷) خانم : سر به سرم نگذار!
آقا : می خوامت ! دوستت دارم !

۳۸ ) خانم : زبونت نیش داره ! آقا : گازش می گیرم تا دیگه هوس نکنه تو رو آزار بده !

۳۹) خانم : مسخره ام می کنی ؟!
آقا : غلط بکنم !

۴۰) خانم: من طلاق می خوام! آقا : بسیار خوب ! اول با بزرگ ترها و یک مشاور مشورت می کنیم !

۱)آقا : با تو کسی ازدواج نمی کرد ! فقط من بودم که با تو ازدواج کردم !
خانم : پس من باید خیلی از تو ممنون باشم !

۲) آقا : دوستت ندارم !
خانم : عوضش من به تو افتخار می کنم !

۳) آقا : خانم فلانی از تو بهتره !
خانم : اما تو از همه برای من بهتری !

۴) آقا : من زیر دست تو نیستم !
خانم : همین طوره ! تو آقای منی ! اقتدار و غرورت برام زیباست !

۵) آقا : این قیافست که من دارم ؟ !
خانم : زیبایی شخصیت و عقلت فوق العاده است !


۶) آقا : خیلی اسراف می کنی !
خانم : از توجهت متشکرم !

۷) آقا : برای من ناز نکن !
خانم : ناز نکنم چکار کنم !


۸) آقا : ثروت باباتو به رخم نکش !
خانم : پول و ثروت چرک دسته !

۹) آقا : تو متکبری!
خانم :منو ببخش ! شاید زیادی ناز کردم ؟!

۱۰) آقا : برام دلبری ، فریبای و طناری کن !
خانم : ای به چشم !

۱۱) آقا : تو خیلی احساساتی هستی !
خانم :برای همین عاشق توام !

۱۲) آقا : توخیلی به خودت می رسی !
خانم : برای این که عاشقم بشی !

۱۳) آقا : لجبازی نکن که از چشمم می افتی !
خانم :خدا اون روز رو نیاره !


۱۴) آقا : تو آشپزی بلد نیستی !
خانم :امیدوارم با راهنمایی های شما یاد بگیرم !

۱۵ ) آقا : نمی خوام رانندگی یاد بگیری !
خانم : مهم نیست ! عوضش سازندگی رو یاد می گیرم !


۱۶ ) آقا : چرا آرایش نکردی ؟!
خانم :منو ببخش ! الان خودمو برات خوشگل می کنم !

۱۹) آقا : دهنت بو می ده !
خانم : الان مسواک می کنم تا خوشبو بشه!

۲۰) آقا : چقدر توی خواب خورو پف می کنی !
خانم :کاش بیدار می کردی !منو ببخش !

۲۱ ) آقا:موها تو کوتاه نکن ! دوست ندارم !
خانم :هر جور تو بخوای !

۲۲ ) آقا: چرا اخم می کنی ، طلب باباتو داری ؟!
خانم :معلومه لبخند منو خیلی دوست داری ؟! دیگه اخم نمی کنم !

۲۳) آقا:چرا ناراحتی ، کشتی هات غرق شدن ؟!
خانم :عشق تورنجورم کرده ؟!

۲۴ ) آقا:حوصله توروندارم !
خانم :منم غیر از توکسی روندارم !

۲۵ ) آقا: از خانوادت خوشم نیماد!
خانم :عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !

۲۶) آقا:از دست تو خیلی عصبانیم !
خانم :منو ببخش که عصبانیت کردم !

۲۷ ) آقا:تو مادر منو دوست نداری!
خانم :خدا سایه بزرگ ترها رو برسرما نگه داره!

۲۸ ) آقا:می خوای به من دستور بدی!
خانم :می خوام خواهش کنم !

۲۹) آقا:این قدر کارم سخت ، سنگینه !
خانم :خسته نباشی !خدا بهت قوت بده که به خاطر من خود تو خسته می کنی !

۳۰) آقا:تو آبروی منو می بری !
خانم :خدا اون روز نیاره ! انشاالله تو دنیا و آخرت روسفید باشه !

۳۱) آقا:کاری نداری ؟! من رفتم !
خانم :فدات بشم ! چشم براهت می مونم ! خدا نگهدارت باشه !

۳۲) آقا:تو بی عرضه ای !
خانم :عوضش مربی فهمیده ای مثل تو دارم !


۳۳) آقا:چرا این لباس من اتو نداره ؟!
خانم :شرمنده صبر و حوصله توام ! الان مثل برق برات اتو می کنم !


۳۴) آقا:چقدر شلی ؟!
خانم :عشقت من از پا انداخته !

۳۵) آقا:دیر به هم بجنبی ، رفتم !
خانم :فدات بشم ! آقایی کن ! یک کم مهلت بهده !


۳۶) آقا:چقدر حرف می زنی ؟! سرم رفت !
خانم :شنونده خوبی مثل تو آدمو به ذوق میاره !

۳۷) آقا:خیال کردی کی هستی ؟!
خانم :عاشق و معشوق تو !


۳۹) آقا:می خوام طلاقت بدم !
خانم :دل مهربونت نمی ذاره !

منبع:سایت باحجاب

۰

جنایت بزرگ پهلوی برای نابودی عفت زنان ایرانی

حجاب

جنایت بزرگ پهلوی برای نابودی عفت زنان ایرانی

جنایت بزرگ پهلوی برای نابودی عفت زنان ایرانی

۱۷ دی‌ماه مصادف است با سالروز تصویب قانون کشف حجاب اجباری توسط رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۴؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این اقدام رضاخان را «یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت» پهلوی با هدف «برداشتن عفت» و «برداشتن حیا» از جامعه‌ی اسلامی دانستند تا اینکه «همان بلائی که بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند.» به‌همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل ماجرای «کشف حجاب» را منتشر می‌کند.

* برداشتن حجاب؛ مقدمه برداشتن عفت و حیا در جامعه اسلامی
طبق نقشه‌ی دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روز متصل به دربار پهلوی، تصمیم گرفتند که زن ایرانی را از دائره‌ی عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروی عظیم ایمانی را که به برکت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند...
زن غربی با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودی خانواده بود. اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهای اجتماعی پیشرفت کند؛ همه‌ی اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمه‌ای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعه‌ی اسلامی بود؛ برای سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینکه از همه‌ی کارهای دیگر بمانند؛ و یک مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت.
بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دی‌ماه‌ ۱۳۸۶/۱۰/۱۹

* کشف حجاب اجباری؛ اولین سوغات رضاخان از دنیای غرب برای ایران
رضا خان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدری قزاقی خودش! لباسها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید این‌طوری باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلاً باید کلاه شاپو باشد! اگر کسی جرأت می‌کرد غیر از کلاه پهلوی -کلاهی که آن موقع با این عنوان شناخته می‌شد- کلاه دیگری سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزی بپوشد، باید کتک می‌خورد و طرد می‌شد. این چیزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر -چادر که برداشته شده بود- اگر روسری هم سرشان می‌کردند و مقداری جلوی چانه‌شان را می‌گرفتند، کتک می‌خوردند! چرا؟ برای اینکه در غرب، زنها سربرهنه می‌آیند! این‌ها را از غرب آوردند. چیزی را که برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جد و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیری که نیامد -هر ملتی بالاخره خصوصیات خوبی دارد- این‌ها را که نیاوردند. آنچه را هم که آوردند، بی‌دریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربی است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربی است، بایستی پذیرفت؛ جای بروبرگرد ندارد! برای یک کشور، این حالت بزرگترین سم مهلک است؛ این درست نیست.
بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت‌ ۱۳۸۰/۰۲/۱۲

* مانع بودن حجاب برای فعالیت زنان در امور علمی و اجتماعی؛ بهانه برداشتن چادر
کسی که به نفع فرهنگ غربی -یعنی در حقیقت، به نفع سلطه‌ی غرب بر ایران- و به نفع استعمار به وسیله‌ی انگلیس، در آن روز بزرگترین قدم را برداشت، رضاخان بود. شما ببینید این کارها در وضع امروز چقدر رسواست، که پادشاهی بیاید و یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند! مثلاً شما به هند که تشریف ببرید یا در اقصی نقاط عالم که بگردید، ملتها لباسهای خودشان را دارند؛ احساس افتخار هم می‌کنند؛ احساس سرشکستگی هم نمی‌کنند. اما اینها آمدند و یکباره گفتند: این لباس قدغن است! چرا؟ چون با این لباس، نمی‌شود عالم شد! عجب! ما بزرگترین دانشمندانمان -دانشمندان ایرانی که امروز آثارشان هنوز در اروپا تدریس می‌شود- با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیری دارد؟ این چه حرفی است؟! چنین منطق مسخره‌ای را مطرح کردند. لباس یک ملت را عوض کردند. چادر زنان را برداشتند. گفتند: «با چادر نمی‌شود که یک زن، عالم و دانشمند شود و در فعالیت اجتماعی شرکت کند.» من سؤال می‌کنم: با برداشتن چادر، در کشور ما، چقدر زنان در فعالیت اجتماعی شرکت کردند؟ مگر فرصتی داده شد برای این‌که زنان ما، در دوران رضاخان و پسر رضاخان، در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند؟! به مردان هم فرصت داده نمی‌شد؛ به زنان هم فرصت داده نمی‌شد. آن روز که زنان ایران وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دو دست توانای خود بلند کردند و مردان این کشور را به دنبال خودشان به میدانهای مبارزه کشاندند، با همان چادر به میدانها آمدند. چادر چه تأثیر منفی‌ای دارد؟! لباس چه تأثیری دارد در این‌که مانع شود از فعالیت یک زن یا یک مرد؟! عمده این است که این مرد، دلش چگونه است؛ فکرش چگونه است؛ ایمانش چقدر است؛ روحیه‌اش چگونه است؛ چه انگیزه‌ای برای فعالیت اجتماعی یا علمی، در او گذاشته شده است؟ این مرد قلدر نادان بی‌سواد -رضاخان- آمد و در اختیار دشمن قرار گرفت. ناگهان لباس این کشور را عوض کرد؛ بسیاری از سنتها را عوض کرد؛ دین را ممنوع کرد! کارهایی کرد که همه شنیده‌اید و در دوران پهلویها انجام گرفته است؛ آن هم با قلدری. او به چهره‌ی محبوب غرب -یعنی استعمارگران- تبدیل شد.
بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی ۱۳۷۱/۰۵/۲۱

* تظاهرات زنان در مشهد با شعار «حفظ حجاب» در هفدهم دی ماه ۵۶
یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئله‌ی هفده دی هست. کشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصله‌ای که در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است -که این برای سلامت زن و سلامت مرد است؛ برای سلامت جامعه است- تا همان بلائی که بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند. این اقدام را با چماق، رضاخان در داخل کشور انجام داد...
زنهای مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوی، در زمان خود او به نحوی، در طول دوران بقیه‌ی طاغوت هم به نحوی. لذا در همان دیماه ۱۳۵۶، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتی را به راه انداختند. این، گوشه‌ای از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهای دینی، ارزشهای اخلاقی، پیشرفتهای اقتصادی، عزت بین‌المللی و خلاصه بر باد دادن سرمایه‌های یک ملت جزو کارهائی بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد.
بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دی‌ماه‌ ۱۳۸۶/۱۰/۱۹

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)

شبکه های اجتماعی