نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

۰

ازدواج وفرزندآوری وسیله حرکت به سمت خدا

سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب ازدواج

ازدواج وفرزندآوری وسیله حرکت به سمت خدا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

برای اینکه از همین دقایقی که به مناسبت این جشن ازدواج، دوستان گردِ هم هستند یک استفاده‌ای شده باشد، طبق معمولی که داریم، قبل از [اینکه] صیغه‌ی عقد جاری بشود، معمولاً یک چند کلمه در پیرامون مسائل لازم مربوط به این تشریفات عرایضی میکنیم. حالا که دست و پای ما بشدّت به تشریفات هیچ و توخالی از هر نوعش پیچیده و بسته است، اگر بتوان به این تشریفات جان داد، با ذکر مطالب لازم و با مطرح کردن مباحثی که به هر صورت نیاز به آنها هست، گویا بُردی شده باشد.

درباره‌ی مسئله‌ی ازدواج، بسیاری از نقاطِ مبهم و بلکه نقاطِ بغلط فهمیده‌شده در میان ما وجود دارد. این مطالب مبهم یا تحریف‌‌شده، در اصل بینش اسلامی و تعالیم اسلامی، غالباً با اشارات یا با بیانهای صریح روشن شده؛ منتها یک مقداری گذشت زمان، یک مقدار آلوده شدن و غلتیدن در آن بستری که برای ما به طور معمولی به وجود آوردند و به طور قهری ما را دارند میغلتانند در آن بستر -بستر تشریفات و ظواهر بسیار پوچ و بی‌معنی و تُهی- مجموع این عوامل موجب شده است که از درک اسلامی و از نظر اسلام در زمینه‌های مورد نظر اسلام، دور بمانیم؛ در همه‌ی موارد، از جمله در زمینه‌ی مسائل مربوط به ازدواج و وصلت و تشکیل خانواده و پرورش کودک و نگاه به کودک به عنوان یک عطیّه‌ی الهی و امید و آرزو بستن به آینده‌ی کودک و به همین ترتیب تا بقیّه‌ی مسائل.

در قرآن، در یک جا ضمن اینکه ویژگی‌های «عبادالرّحمان» را خدای متعال بیان میکند -وَ عِبادُ الرَّحمٰنِ الَّذینَ یَمشونَ عَلَی الاَرضِ هَونًا وَ اِذا خاطَبَهُمُ الجٰهِلونَ قالوا سَلٰمًا-(۱) میرسد به اینجا که «وَ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیُّـتِنا ‌قُرَّةَ اَعیُنٍ وَ اجعَلنا لِلمُتَّقینَ اِمامًا»؛(۲) یعنی بندگان پروردگار، بندگان واقعی خدا، آن کسانی هستند که به زبان حال و قال و با درک و فکری که از خدا گرفته‌اند، این جور میگویند و نیز این طور می‌اندیشند که: پروردگارا! از همسران ما و از فرزندان ما فروغ دیده‌هایی به ما عنایت کن؛ یعنی همسر و فرزند باید مایه‌ی روشنی چشم و دل انسان باشند. برای اینکه بفهمیم که چطور فرزند و همسر مایه‌ی فروغ دیده و دل انسان میشوند، ناگزیر باید بدانیم که فروغ دیده و دل به چه چیزی باید حاصل بشود.

از نظر اسلام، تمام نیروهایی که در وجود انسان هست و همه‌ی امکاناتی که به او عنایت شده است، در حقیقت ابزارهایی هستند برای این سِیری و حرکتی که خدا برای او معیّن و مقرّر کرده. همه چیز در راه خدا ارزشمند است؛ وقتی برای خدا بود، از نظر اسلام عزیز و معتبر است. اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لله رَبِّ العٰلَمین؛(۳) نماز و عبادت و زندگی و مرگ، همه برای خدا و در راه خدا باید باشد. نمازی که برای ساخته شدن انسان و به تَبَع، ساختن محیط پیرامون انسان نباشد و در انسان آن اثر سازنده را نگذارد، آن نماز، نماز واقعی نیست؛ نمازی که برای خدا نباشد، یعنی در راه خدا نباشد، یعنی از آن جهت و سَمت واقعی خودش دور افتاده باشد، آن نماز انسان را به خدا نزدیک نمیکند؛ تمام جلوه‌های زندگی همین جور است. در اسلام این جور نیست که ما عبادت و غیر عبادتمان فرق داشته باشد، یعنی بگوییم عبادت را برای خدا انجام میدهیم و کارهای غیر عبادی را برای خاطر مقاصد دیگر؛ تمام کارهایی که از یک مسلمان سر میزند و یک انسان معتقد به اسلام و به توحید انجام میدهد، باید در جهت‌گیری و در آن روح و معنا مثل نماز باشد یعنی برای خدا باشد. اگر چنانچه یک انسان مسلمان یک بخشی از زندگی‌اش را برای خدا قرار داد و در راه خدا قرار داد و دیگر بخشها را نه، این انسان صد درصد یک انسان خدایی و توحیدی نیست و شرط خدایی بودنِ به طورِ کامل این است که دربست و به طور کامل، همه‌ی نمود‌های زندگی این انسان در راه خدا و برای خدا باشد؛ از جمله همسر گرفتن، از جمله فرزنددار شدن و از جمله آینده‌ی این فرزندان.

ما امروز با یک کج‌رَوی بسیار عمیقی در میان خودمان و در اجتماع خودمان روبه‌رو هستیم؛ فرزند و زن، حتّی در حوزه‌ی مردمی که یک پایبندی‌ای به دین دارند، یک ابزار و وسیله‌ِی پرش و تکامل نیست، بلکه به عکس، یک وسیله‌ی سکون و جمود و عدم تحرّک است؛ به جای اینکه زنِ انسان یا شوهرِ انسان یا فرزندِ انسان بالی باشد که با آن بال انسان پرواز کند، لنگری است که با آن لنگر، انسان هر چه به زیرتر و طبقه‌ی اسفل کشانده میشود، و مانع از حرکت معمولی ما میشود؛ نه فقط ما را در حرکتمان به سوی خدا و به سوی اهداف الهی هُل نمیدهد و تشویق نمیکند، از همین اَدنیٰ‌حرکتی هم که نشانه‌ی انسان زنده و موجود زنده است ما را بازمیدارد. و این به خاطر این است که ما معنا و مفهوم فرزند را یا همسر را نفهمیده‌ایم.

این مطلبِ خیلی کوتاه و از‌ اسلام روشن [باید] برای ما واضح باشد که ما یک ذرّه‌ای هستیم در این دستگاه متحرّک هستی؛ یک ابزار کوچکی هستیم در این دستگاه عظیم، و این دستگاه به سوی جهتی و در راهی در حرکت است: «یُسَبِّحُ لِله ما فِی السَّمٰوٰت وَ ما فِی الاَرضِ»،(۴) «وَ ما خَلَقنَا السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضَ وَ ما بَینَهُما لٰعِبینَ، ما خَلَقنٰهُما اِلّا بِالحَقّ»؛(۵) در یک جهت واحدی و به سوی یک سرمنزل واحدی همه‌ی این کاروان هستی در حرکتند و انسان هم تا آنجایی که اراده‌ی او و خواست او اثر سازنده‌ای ندارد، در آن شعاع و منطقه‌ای از وجودش که بدون اراده دارد حرکت میکند، در همین جهت در حرکت است. آنجایی که اراده‌ی انسان تأثیر میکند -در جهت‌گیری‌های زندگی، در موضع‌گیری‌های اجتماعی، در حالات فردی و روانی- اگر بخواهد و تصمیم بگیرد، میتواند با این کاروان و در جهت این کاروانی که به سوی خدا است، در حرکت و در پویش بیفتد؛ بلکه میتواند در حرکت این مجموعه، نقش مؤثّر و سازنده‌ای داشته باشد.

وقتی که انسان به حکم اعتقاد به خدا باید در این کاروان -کاروان هستی- در موضع فاخر انسانی خود حرکت بکند، از همه‌ی آنچه در اختیار او است باید برای این حرکت استفاده کند. وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ الیها؛(۶) زوجیّت، دوگونگی نوع انسان و خصوصیّات و ویژگی‌هایی که در هر جنسی، متناسب با ویژگی‌های آن جنسِ دیگر قرار داده شده، برای این است که هر یک از این دو جنس -زن و مرد- بتوانند با آسایشی که در سایه‌ی ازدواج، همسری، با هم بودن و توأم بودن به دست می‌آورند، راه را آسان‌تر بپیمایند و بهتر حرکت کنند. یعنی ازدواج و همسر یک وسیله‌ است برای پویندگی بهتر این راه، حرکت بهتر در این راه.

 وقتی که فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌اللّه‌ علیها) به همسری علی‌ابن‌ابی‌طالب درمی‌آید، این به این معنا نیست که علیّ‌بن‌ابی‌طالب حالا [باید] یک بخشی از نیروی خود را که جز در راه خدا مصرف نمیشد و جز برای خدا به کار نمیرفت، اختصاص بدهد به یک موجودی در برابر خدا، به نام همسر؛ نه، بلکه به این معنا است که این نیرویی را که تا کنون در راه خدا مصرف میکرده، باز هم همچنان در راه خدا مصرف کند، منتها با کمک یک انسان پوینده‌ی جوینده‌ی دیگری که او نیز برای خدا و در راه خدا است و او نیز همه‌ی انرژی‌های خود را در راه خدا مصرف میکرده؛ تا ضریب این دو جریان فردی، یک جریان جمعیِ با کاربرد بیشتر را به وجود بیاورد. لذا علیّ‌بن‌ابی‌طالب بعد از ازدواج با فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌اللّه ‌علیها) یک سرباز سلحشورتر است، یک انسان پوینده‌تر است؛ و دلیلش هم همین است که به نیروی او نیروی دیگری منضَم(۷) شده و موجودی مثل خود او، نیاز او را و خلأهای وجود او را که ممکن بود او را از کار و از راه و از حرکت و از پویش باز بدارد تأمین میکند و این خلأها را پر میکند و موجب میشود که هیچ بخشی از این انرژیِ متراکم هدر نرود و همه در راه خدا بهتر و بیشتر و با شتاب بیشتری مصرف بشود. مسئله‌ی فرزند و کودک هم همین است؛ فرزند و کودک با دید اسلامی، یک وسیله‌ای برای حرکت باید باشد، یک مایه‌ای برای پرش بیشتر باید باشد، نه یک لنگری بر پای انسان، نه یک سنگی که انسان را از پرواز که هیچ، از حرکت معمولی خود هم باز بدارد. و این هم با این دریافت و تلقّی امکان‌پذیر است که انسان بداند که آنچه به او داده شده است به عنوان فرزند، امانتی است از سوی خدا، امانتی است که او باید این امانت را در جهت هدف و غایت آفرینشش، به اندازه‌ی امکان و مقدور بسازد؛ مرغ بی پر و بالی است که پدر و مادر باید او را تحت تربیتِ توأم با عطوفتِ خود، کمک کنند تا بال و پر بیاراید(۸) و بتواند آن پرواز بلنداوج را انجام بدهد؛ با این دید باید نگاه کرد. کبوتربچّه‌ی عاجلی(۹) است که اگر به او دلبسته هستیم، نباید بکوشیم که برای همیشه، با بریدن بال او، با کندن بال او، با بستن پای او، او را در خانه‌ی خودمان و در قفس خودمان نگه داریم. کمک به او و خدمت به او این است که او را در جهت طبیعی خودش، در آن راهی که برای آن است مدد بدهیم و کمک کنیم؛ آب و دانه دادن برای این منظور است. می‌بینید که اگر ما با این دید به همسر و به فرزند نگاه کنیم، بسیاری از اشتباه‌نگری‌ها و سطحی‌نگری‌ها و اشکالات کار ما به خودی خود برطرف میشود.

و این مطلب، بار دیگر ما را به این حقیقت متوجّه میسازد و به اعتقاد به این حقیقت وادار میکند که با اینکه روزگار، روزگار تجلّی فرهنگهای برخاسته‌ی از بینش‌های دقیق انسانی است و روزگاری است که در بازار افکار جهانی، هیچ متاعی پُررونق‌تر از یک فکر درست، یک فکر راهنما، یک فکری که از متن حقیقت و وجود و ذات انسان برخاسته باشد نیست، در عین حال ما برای فهمیدن افکار اسلامی و بینش اسلامی -که این بینش با توجّه به طبیعت و فطرت انسان ارائه شده و عرضه شده- هنوز آن چنان که باید، کاری و تلاشی نکرده‌ایم و بسیاری از مسائل اسلامی هنوز برای ما روشن نیست.

به هر صورت، از این فرصت باید استفاده کرد -منظورم فرصتِ این محفل است- برای این منظور که به خودمان بقبولانیم که ازدواج را و تشکیل خانواده را و تولید فرزند را و زندگی با همسر را و تربیت فرزند را قدمها و گامهای ضروری و لازمی بدانیم در راه پیشرفت به سوی آن سرمنزلی که هدف و مقصود از حیات ما است؛ به این چشم نگاه کنیم به این گونه رسوم و سنّت‌ها؛ که البتّه در بخش بزرگی از جامعه‌ی ما متأسّفانه مسائل به این شکل مطرح نیست؛ هنوز ازدواج شکل تجارت دارد و مراسم ازدواج شکل خودنمایی‌های خیلی پست و بی‌ارزش را دارد، و هنوز مسئله‌ی تشکیل خانواده فراتر از اشباع یک غریزه‌ی حیوانی و یا چیزی در همین حدود نیست، و به عنوان یک ابزار، به عنوان یک وسیله، برای حرکت و سیر تکاملیِ انسان به حساب نمی‌آید؛ این، واقعیّت تلخ پیرامون ما است. [پس] در آن حدّی که برای ما امکان‌پذیر است بایستی کمک بگیریم از بینش اسلامی و از طرز تعلیم و آموزشی که اسلام در این زمینه‌ها برای ما دارد. در همین حوزه‌های کوچک، در همین گوشه‌های بظاهر بی‌اهمّیّت از زندگی، این نوع پایبندی‌ها میتواند بسیار ثمربخش باشد.

به هر صورت در همین چند جمله مطلب را خلاصه کردم و اکتفا میکنم به همین مقداری که صحبت شد. امیدوارم که دلهای ما با معارف اسلامی و با شناختهای اسلامی بیش از پیش روشن بشود؛ و امیدوارم که دعای عبادالرّحمن در مورد ما هم مستجاب بشود؛ و فرزندان ما و همسران ما در دنیا و آخرت مایه‌ی فروغ چشم و دل ما باشند. امیدوارم که این گفته‌ها در شنونده اثرهای سازنده‌ای داشته باشد، و براستی کوشش بشود که در واقع آن ‌چنانی که میگوییم باشیم.


۱) سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۶۳؛ «و بندگان خدای رحمان کسانی‌اند که روی زمین بنرمی گام برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند بملایمت پاسخ میدهند.»
۲) همان، آیه‌ی ۷۴
۳) سوره‌ِی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۶۲؛ «... در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است.»
۴) سوره‌ِی جمعه، بخشی از آیه‌ی ۱؛ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدای را تسبیح میگویند ...»
۵) سوره‌ی دخان، آیه‌ی ۳۸ و بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازی نیافریده‌ایم. آنها را جز به حق نیافریده‌ایم.»
۶) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۸۹؛ «... و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد ...»
۷) ضمیمه‌شده، متّصل
۸) مهیّا کردن
۹) گذرا
۰

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب ازدواج

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

«نشان» ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی اینترنتی نگار است که به موضوعات ویژه خواهد پرداخت. دومین شماره‌ی «نشان» به مناسبت اول ماه ذی‌الحجّه و سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله علیها به موضوع «ازدواج آسان» میپردازد.

در بخش نخست این برنامه، سرکار خانم دکتر قاسمپور، نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اجتماعی به تبیین دغدغه‌های رهبر انقلاب در حوزه‌ی ازدواج جوانان در دیدار خصوصی با فعالان این حوزه پرداختند و در ادامه برنامه‌های مجلس جدید برای تسهیل فرایندهای مرتبط با ازدواج جوانان را تشریح کردند.

در بخش دوم برنامه، حجت‌الاسلام شهاب مرادی، کارشناس مسائل سبک زندگی و خانواده ضمن آسیب‌شناسی مسائل مرتبط با حوزه ازدواج، به تبیین دلایل اولویت مشکلات فرهنگی بر مسائل اقتصادی در وضعیت امروز جامعه در این حوزه پرداختند و در ادامه دغدغه‌های رهبر انقلاب در حوزه ازدواج و خانواده که در دیدارهای خصوصی مطرح کردند، از جمله نارضایتی از عملکرد مسئولین، افزایش جمعیت، سقط جنین و... را بیان کردند.

در این برنامه بیانات منتشرنشده‌ای از رهبر انقلاب در حوزه ازدواج و خانواده برای نخستین‌بار منتشر شده است. همچنین به تناسب موضوع برنامه، این ویژه‌نامه به صورت اختصاصی در منزل قدیمی رهبر انقلاب در خیابان ایران ضبط شده است.
 

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

۰

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

حجاب سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب ازدواج

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محدثه فلاح‌پیشه» که مدتی پیش مراسم عقد خود را در جوار مزار پنج شهید کهف الشهدا برگزار کرده بود در نوشته‌ای به ماجرای برگزاری مراسم عقد خود در کهف الشهدا اشاره و از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی و ابراز خوشحالی ایشان از این اقدام صحبت کرده است.

مرضیه و محدثه، فرزندان شهید مدافع حرم «اصغر فلاح‌پیشه» هر دو مراسم عقد خود را در کهف الشهدا برگزار کردند.

محدثه فلاح پیشه در متنی که به مناسبت تقدیم هدیه عروسی از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته است، تعریف کرد: «تلفن مادر زنگ خورد، اما چون مادر نبود من جواب دادم، پشت تلفن آقایی بود که گفت از بیت رهبری تماس می‌گیرد، سوال کرد شما دختر شهید فلاح پیشه هستید؟ گفتم بله، گفت: محدثه خانم؟ با تعجب گفتم بله بفرمایید، خودم هستم. آن آقا گفت که تصاویر مراسم عقد ما را از صفحه «کهف الشهدا» دیده است و برایمان تبریک و دعای خیر کرد.

مانده بودم چه جوابی بدهم، فقط توانستم بگویم ممنون. آن شب از ذوقم به هرکسی که می‌توانستم موضوع را گفتم.


فردا دوباره تماس گرفتند و برای دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دعوت کردند. باورش برایمان سخت بود، این اتفاق درست مصادف شده بود با یک روز قبل از سفر مشهد که هدیه عقد ما از طرف سپاه قدس بود، گمانم من آخرین نفری بودم که این هدیه را قبل از شهادت حاج قاسم از او گرفتم.

روز دیدار فرا رسید، بعد از خواندن نماز، خانواده‌ها دور رهبر معظم انقلاب اسلامی جمع شدند، ایشان اولین خانواده را صدا کرد و بعد نوبت ما رسید، اول صحبت را با مادرم شروع کردند، بعد مرضیه که فرزند اول خانواده است و من. گفتند خانم محدثه فلاح‌پیشه، بلند شدم، گفتند شما تازه در کهف الشهدا عقد کردید؟ گفتم بله، البته خواهرم هم آنجا عقد کردند. رهبر انقلاب گفتند: من عکس شما و همسرتان را دیدم، چه کار خوب و پسندیده‌ای کردید و به ما تبریک گفتند و دعای خیر کردند.

چند روز پیش صدای زنگ آیفون آمد. مادر جواب داد، بعد رو کرد به من و گفت: محدثه باز محموله پستی سفارش دادی؟ تعجب کردم، گفتم: نه . مادر پایین رفت تا بسته پستی را بگیرد، وارد خانه که شد گفت بسته از طرف بیت رهبری است، دویدم و بسته را گرفتم، دیدم رویش نوشته شده خانم محدثه فلاح پیشه. وقتی بازش کردم اول قران زیبایی را با ترجمه آقای مشکینی دیدم که زیرش چفیه و چادری مشکی بود، دنبال برگه‌ای بودم که آن را لای قرآن پیدا کردم.

۰

جشن آغاز زندگی مشترک یک زوج تهرانی میان ساکنان کوره‌پزخانه‌های جنوب پایتخت

بانک فیلم سبک زندگی اسلامی ازدواج

جشن آغاز زندگی مشترک یک زوج  تهرانی میان ساکنان کوره‌پزخانه‌های جنوب پایتخت


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 22 ثانیه

۰

حضرت خدیجه(س) چگونه با نبی مکرم اسلام ازدواج کرد؟/ پاسخ به شبهاتی درباره سیره و زندگی بانوی بزرگ اسلام

سبک زندگی اسلامی پرسش وپاسخ زندگی درمکتب اهل بیت ع ازدواج ماه مبارک رمضان

حضرت خدیجه(س) چگونه با نبی مکرم اسلام ازدواج کرد؟/ پاسخ به شبهاتی درباره سیره و زندگی بانوی بزرگ اسلام

اولین زنی که به اسلام مشرف شد، اولین و عزیزترین همسر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله، مادر حضرت زهرا سلام الله علیها، یکی از چهار بانویی که به عنوان برجسته‌ترین و بهترین زنان عالم معرفی شدند و... تنها بخشی از کمالات شخصیتی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است.


اگر بخواهیم شخصیت ارزشمند و کمالات معنوی حضرت خدیجه سلام الله علیها را مرور کرده و بشناسیم، باید به بررسی دقیق زندگی‌نامه و سیره حضرت خدیجه سلام الله علیها بپردازیم؛ زندگی‌ای که بخش‌های زیادی از آن مورد غفلت ثبت و ضبط کنندگان تاریخ اسلام قرار گرفت.

خبرگزاری تسنیم، سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها را فرصتی دانست تا در گفتگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام، شبهات و سؤالات رایج درباره زندگی و سیره بانوی ارزشمند و بزرگوار اسلام را مورد بررسی قرار دهد.

رفع شبهه درباره سن حضرت خدیجه(س)

یکی از پرسش‌هایی که درباره حضرت خدیجه سلام الله علیها مطرح می‌شود، مربوط به سن ایشان در زمان ازدواج با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است. آیا درست است که ایشان حدود 15 سال از نبی مکرم اسلام بزرگ‌تر بودند؟

خیر. سن حضرت خدیجه سلام الله علیها برخلاف نقلی که گفته شده، درست نیست؛ یعنی ایشان در زمان ازدواج با نبی مکرم اسلام 40 ساله نبودند، بلکه روایت‌های معتبرتری نشان می‌دهد که ایشان تقریباً هم‌سن رسول خدا صلی الله علیه و اله بودند و در زمان ازدواج مانند آن حضرت، حدود 25 سال داشتند.

باید دقت شود که بعضی از علمای بزرگ مانند علامه جعفر عاملی این نقل را پذیرفته‌اند و اعتقاد دارند که سن حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگامی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوند ازدواج بستند، بیشتر از 25 یا 26 سال نبود و حتی قبل از آن هم هیچ ازدواج دیگری نداشته‌اند.

صحت و سقم ازدواج بانوی بزرگ اسلام قبل از پیوند با نبی مکرم اسلام

در برخی مطالب عنوان شده که آن بانوی بزرگوار، پیش از آنکه با پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله ازدواج کنند، بافرد دیگری ازدواج کرده بودند. آیا چنین مطلبی صحت دارد؟

طبق بعضی از روایت‌ها، حضرت خدیجه سلام الله علیها پیش از این که با حضرت محمد صلی الله علیه و آله ازدواج کنند، دو بار ازدواج کرده بودند و حتی از همسران قبلی خود دارای فرزندانی هم بودند. اما باید دقت شود که در مورد زندگی آن بانوی بزرگوار روایت‌های دیگری هم وجود دارد که تأکید می‌کند ایشان قبل از آن ازدواج مبارک با رسول خدا صلی الله علیه و آله با مرد دیگری زندگی نکرده بودند.

در این میان، کدام نقل را باید قبول کنیم؟

نقلی که علمای بزرگ مانند علامه جعفر عاملی عنوان کرده و پذیرفته‌اند، صحیح‌تر از سایر نقل‌ها است. چون کسی که مادر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، یعنی مادر امامت و همسر ولایت است و به عنوان یکی از چهار زن بزرگ تاریخ شناخته می‌شود، بعید است قبل از ازدواج خود با نبی مکرم اسلام ازدواج دیگری داشته باشد. آن هم اینکه همسر دو مردی بوده باشد که مطابق با شرایط حاکم بر جامعه، مشرک بودند.

این نوع نقل‌ها با اعتقادات شیعی هماهنگی ندارد. چنانکه در زیارت وارث نیز از زبان امام معصوم خطاب به حضرت سیدالشهدا علیه السلام عرضه می‌داریم که: «أشهد ان کنت نورا فی الاصلاب شامخه و الأرحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها» درنتیجه حضرت خدیجه سلام الله علیها نمی‌توانسته‌اند قبل از آنکه با نبی مکرم اسلام ازدواج کنند، همسر مردی مشرک شده و از او صاحب فرزند شده باشند.

واسطه‌گری جناب ابوطالب در ازدواج حضرت خدیجه(س) با نبی مکرم اسلام

آیا حضرت خدیجه سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد ازدواج دادند یا نبی مکرم اسلام از ایشان خواستگاری کردند؟

حضرت خدیجه سلام الله علیها دارای شخصیتی بسیار ارزشمند و نمونه بودند که افراد بسیاری می‌خواستند با ایشان ازدواج کنند اما حضرت خدیجه سلام الله علیها به آن‌ها جواب منفی می‌دادند. در همان زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله از جوانان برجسته مکه بودند که به امانت‌داری و فهم و درک بالا و فضایل فراوان شهرت داشتند.

همین فضایل موجب شد تا حضرت خدیجه‌ سلام الله علیها به ایشان علاقه‌مند شوند و بعد از آنکه ایشان با پیامبر صلی الله علیه و آله قرارداد تجاری بستند، غلامانشان را همراه پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند تا حضرت را در آن سفر تجاری تحت نظر داشته باشند و اعمال و حرکات آن بزرگوار را به او گزارش کنند. وقتی غلامان از ویژگی‌های پیامبر صلی الله علیه و آله تعریف کردند، حضرت خدیجه‌ سلام الله علیها بسیار شیفته ایشان شدند و به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد دادند که اگر مایل باشند با او ازدواج کنند. پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه و آله هم پس از مشورت با عموی بزرگوارشان جناب ابوطالب‌ به این پیشنهاد پاسخ مثبت دادند.

همین واسطه‌گری جناب ابوطالب منجر به این ازدواج پر خیر و برکت شد. ظاهراً عاقد ازدواج هم جناب ابوطالب بوده‌اند. درست است؟

بله. خطبه عقد ازدواج پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها را حضرت ابوطالب خوانده است، با وجود اینکه بقیه بزرگان قبیله قریش و مضر حضور داشتند. نکته جالب‌تر هم این است که در ابتدای خطبه عقد، خداوند متعال را با اوصافی که یکتاپرستان خطاب می‌کنند یاد کرده و خودش را هم به حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السلام منسوب کرده است.

این ماجرا هم مورد تائید علمای شیعه و اهل سنت است که حضرت ابوطالب در روز ازدواج پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها این خطبه را خوانده است که: «سپاس خدای را که ما را از نسل ابراهیم و ذریه اسماعیل قرار داد و برای ما خانه‌ای نهاد که مردمان گرد او طواف کنند و همچنین حرم امنی که از اطراف جهان نعمت‌ها به سوی آن می‌آورند. و ما را در دیار خود بر مردم فرمانروا قرار داد.»

و بعد از آن گفت: «این برادرزاده من محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نشود جز آن‌که برتری یابد و با هیچ کس از آنان قیاس نگردد، جز آن که بزرگ‌تر آید اگرچه از مال دستش تهی است (اما این نقص نیست) زیرا که مال نصیبی ناپایدار و سایه‌ای زودگذر است. و اکنون او را به همسری با خدیجه رغبتی است و خدیجه را به ازدواج با او، شوقی. آنچه از مهریه و صداق باشد بر عهده من خواهد بود، چه نقدینه و چه بر ذمه، و او دارای موقعیت حساسی است شخصیت و مرتبه‌ای والا و رفیع دارد.»

فرزندان حضرت خدیجه(س)

فرزندان حضرت خدیجه سلام الله علیها و پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله چه کسانی بودند؟ چرا از میان فرزندان ایشان، فقط حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌شناسیم؟

حضرت زهرا سلام الله علیها در خانه پدری خود دارای خواهران و برادرانی هم بودند. طبق نقلی گفته شده که حضرت خدیجه سلام الله علیها و پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله شش فرزند داشتند، چهار دختر و دو پسر. هرچند که عده‌ای گفته‌اند دختران حضرت خدیجه سلام الله علیها به جز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، همه از همسران قبلی ایشان بوده‌اند، اما شواهد نشان می‌دهد که چنین نقلی صحت ندارد و آن بانوی مکرم همه این فرزندان را نبی مکرم اسلام داشته است. دختران ایشان زینب، رقیه، ام‌کلثوم و حضرت زهرا سلام الله علیها بودند. به این ترتیب حضرت زهرا سلام الله علیها کوچک‌ترین و آخرین فرزند حضرت خدیجه سلام الله علیها هستند که بعد از بعثت نبی مکرم اسلام به دنیا آمدند.

اشاره کردید که ایشان دو پسر هم داشتند. با این وجود چرا از دو پسر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مطلبی عنوان نشده و دشمنان اسلام، نداشتن فرزند پسر را دلیلی برای آزار حضرت قرار می‌دادند؟

بله. حضرت خدیجه سلام الله علیها دو پسر برای نبی مکرم اسلام به دنیا آورد به نام‌های قاسم و عبدالله. قاسم زودتر از عبدالله به دنیا آمد و به همین علت، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را ابوالقاسم یعنی پدر قاسم هم می‌نامند. اما این فرزند در کودکی از دنیا رفت. عبدالله هم پسر دیگر ایشان بود که او هم عمر کوتاهی داشت و مانند قاسم در خردسالی وفات کرد.

البته عده‌ای معتقدند که حضرت خدیجه دو پسر دیگر به دنیا آورد به نام‌های طیب و طاهر، اما طبق روایت‌هایی طیب و طاهر لقب قاسم و عبدالله است که هر در کودکی از دنیا رفتند.

البته خوب است یادآوری شود که نبی مکرم اسلام بعد از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها همسران دیگری داشته‌اند ولی تنها از ماریه قبطیه صاحب فرزندی شدند که او را ابراهیم نامیدند. چون این کودک را خداوند متعال پس از سال‌ها به نبی مکرم اسلام عطا کرده بود، ابراهیم برای آن حضرت بسیار عزیز بود. او تقریباً هم سن امام حسین علیه السلام بود ولی او هم مانند سایر پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله در کودکی و در حالی که حدود یک سال و نیم داشت، از دنیا رفت.

ماجرای خورشیدگرفتگی در آن زمان، ربطی به وفات ابراهیم داشته است؟

خیر. گفته شده که در زمان وفات ابراهیم، خورشیدگرفتگی اتفاق افتاد و عده‌ای از مردم این واقعه را به دلیل مصیبتی که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله روی داده بود، تعبیر کردند. اما آن حضرت به صراحت فرمودند که این امری طبیعی است که به طور اتفاقی در این زمان روی داده است.

علاقه بسیار نبی مکرم اسلام به همسر خود

برخورد و نوع زندگی حضرت خدیجه و نبی مکرم اسلام چگونه بود؟

هرچند در زمانی که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج کردند، مردسالاری در زندگی‌ها بیداد می‌کرد و زن‌ها از حقوق چندانی در زندگی خود بهره‌مند نبودند، اما زندگی نبی مکرم اسلام و حضرت خدیجه سلام الله علیها سراسر عشق و دوستی بود.

نبی مکرم اسلام حرمت و شخصیت والای زن را در خانواده رعایت می‌کردند و به همسر خود بسیار احترام می‌گذاشتند. در عین حال همیشه محبت خود را به حضرت خدیجه سلام الله علیها نشان می‌دادند.

به عنوان مثال زمانی که پیش از تولد حضرت زهرا سلام الله علیها جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت که تا چهل روز شهر را ترک کند و چله‌نشین شود، حضرت از این دوری غیرمنتظره از حضرت خدیجه سلام الله علیها ناراحت بودند. طوری که بعد از چند روزی که در غار حرا بودند پیغامی را توسط عمار یاسر برای همسر خود فرستادند. در این پیغام حضرت فرموده بودند: «ای خدیجه! از این جدایی من گمان بد مبر و آن را نشانه بی‌علاقگی من به خودت مپندار. بلکه این به امر الهی است و خداوند خواسته امرش تحقق یابد. پس جز گمان نیک چیزی به قلبت راه نده چراکه خداوند به افتخار تو به طور مکرر به فرشتگان بزرگ خود افتخار می‌کند.»

۰

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی ازدواج

چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام

پیش از عروسی

بزرگان به خواستگاری زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌روند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار می‌توانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا می‌خواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیه‌السلام) با کار در نخلستان‌های مدینه، به تنهایی روزگار می‌گذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمی‌ورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دختر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتری‌های دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌آمد، ایشان می‌فرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین می‌کند.
گاهی نیز می‌فرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبکر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبه‌روی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگی‌ها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگی‌های خود را بر می‌شمرد تا این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می‌خواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌روم و همانی را که تو می‌خواستی، می‌طلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار کرد و عمر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایه‌داران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچه‌های گران‌بهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیشنهاد کرد.[ 3] پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بنده‌ی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) را برای دختر دردانه‌اش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیه‌السلام) را به این کار، تشویق کنند.
علی(علیه‌السلام) و خواستگاری

امام علی(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب می‌کشید. ناگاه دید ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او می‌آیند. آنان چون به علی(علیه‌السلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمی‌کنی؟ علی(علیه ‌السلام) که از مدت‌ها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌اندیشید، فرمود:
میلی را که در من، ساکن و بی‌حرکت بود، به حرکت در آوردید و امری را که در من خفته بود، بیدار کردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشیند، جز این که کمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس می‌خواهد به ازدواج چه کسی درآورد؟ در حالی که تو نزدیک‌ترین فرد به او هستی. این مسأله نشان می‌دهد که علی(علیه‌السلام) از مدت‌ها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل کمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نکرده است.
علی(علیه‌السلام) با توکل به خدا ره سپار خانه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود که علی(علیه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد کیست که پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.[ 5] ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز کرد. علی وارد شد و روبه‌روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده‌ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می‌دانی در کودکی، مرا از ابی‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام، آیا شما می‌پذیرید؟[6] در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می‌گفتم، ولی نشانه‌ی کراهت در صورتش می‌دیدم.[ 7]
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه‌السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی‌های علی(علیه‌السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه‌السلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می‌دانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده‌اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [8]
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می‌داشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره‌ی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه‌ی رضایت اوست. [9]
علی(علیه‌السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه‌السلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بوده‌اید. سلام خدا بر شما باد.[10]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب کشی می‌کنم.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بی‌نیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد می‌کنی و دشمنان خدا را می‌کشی. با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و با آن، مسافرت‌ می‌کنی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی. سپر را می‌پذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.[12] سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشته‌ای از اسمان نزد من آمد که بیش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.[13]
خطبه عقد در مسجد

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است.[14]
در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی‌شد.[15]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمان‌ها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16]
علی ایستاد و با چهره‌ای شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمت‌های او سپاس‌گزارم و گواهی می‌دهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجه‌اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارک الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماع‌تان را پاینده بدارد.[18]
مهریه

درباره‌ی مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، روایت‌های گوناگونی رسیده است. برای نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفته‌اند که در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زیرا در روایت‌هایی، اهل بیت(علیهم‌السلام) مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را 500 درهم عنوان کرده‌اند. علامه مجلسی در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(علیه‌السلام) و ام فضل آورده است که مهر ام فضل را مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قرار دادند که 500 درهم است.[21]
باید دانست این 500 درهم، جنبه مالی و ظاهری مهریه آن حضرت است؛ زیرا در عالم ملکوت و ماوراء این طبیعت مادی، مهر گران بهاتری برای ایشان در نظر گرفته‌اند. برای نمونه، در روایت‌های فراوانی تصریح شده است که شفاعت گناه کاران امت محمد(صلی الله علیه و آله) مهریه‌ی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است.[22]
هنگامی که حضرت زهرا شنید پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او، مهری قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چیست؟ از شما می‌خواهم که از خدا بخواهی مهریه‌ی مرا، شفاعت از گناه کاران امت شما قرار دهد. در این هنگام، جبرئیل نازل شد. نوشته‌ای از حریر در دستش بود که بر آن چنین نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبین من امة ابیها؛ خداوند، مهریه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه کاران امت پدرش قرار داد.[23]
جهیزیه‌ی با برکت

علی(علیه‌السلام) به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپر خود را که حطیمیه[24] نامیده می‌شد و هدیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غنیمت‌های غزوه بدر بود، به 400 یا 480 یا 500 درهم فروخت. بنابر قولی، عثمان زره را خرید، ولی بعد به علی(علیه‌السلام) پس داد.[25] علی(علیه‌السلام) پول را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد. ایشان نیز پول را سه بخش کرد؛ بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش دیگر برای غذای ولیمه عروسی، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پول جهیزیه را به ابوبکر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شایسته است برای دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهیزیه‌ای بسیار مختصر، ولی با برکت برای این تازه عروس و داماد خریدند. این وسایل عبارت بود از: روسری بزرگ به 4 درهم. یک قواره پیراهن به 7 درهم، یک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوش بوی اذخر پر شده بود، یک پرده‌ی پشمی، یک قطعه حصیر، یک مشک چرمی، یک عدد آسیاب کوچک دستی، یک تشت مسی، یک ظرف برای دوشیدن شیر و یک سبوی گلی سبز رنگ.[26]
البته در برخی منابع،[27] مقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 کوزه و در برخی دیگر،[28] عبای خیبری، ریسمانی که از پوست خرما بافته شده، سفره پوستی و فرشی بافت مصر را که لا به لای آن از پشم بود، به شمار جهیزیه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) افزوده‌اند. هنگامی که جهیزیه حضرت فاطمه را نزد پیامبر بردند، حضرت بر آن وسایل دست کشید و فرمود: بارک الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت(علیهم‌السلام) مبارک گرداند.[29] بنابر گفته آیت الله مکارم شیرازی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌ای که مهم‌ترین ظروف آن ظرفی سفالین است، مبارک گردان.[30]
عروسی مبارک
فاصله افتادن میان عقد و عروسی

پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصله‌ای افتاد که برخی آن را یک ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانسته‌اند.[32]
دلیل این فاصله افتادن، آن بود که علی(علیه‌السلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترک به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز کرامت و شأن دخترش را حفظ می‌کرد و منتظر گفتن علی(علیه‌السلام) بود. از این رو، هر بار که علی(علیه‌السلام) را می‌دید، از فاطمه و از جمال و کمالش سخن می‌گفت.
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیه‌السلام)ـ آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق کرد. علی(علیه‌السلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیه‌السلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده‌دار این کار کردند.
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیه‌السلام) درباره‌ی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم که اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن می‌گشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه کسی همتای خدیجه است و می‌تواند جای خالی او را برای من پر کند؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و در راه دین خدا، آزار می‌دادند، مرا تصدیق کرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجه‌های بهشت و رضوان و رحمتش جمع کند. ای رسول خدا! علی(علیه‌السلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد که زنش را به خانه ببرد.[35]
به روایتی، ام ایمن که سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیه‌السلام) و فاطمه روشن می‌شد. همانا علی(علیه‌السلام)، همسرش را می‌خواهد و چشمان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز به دیدن شوهرش روشن می‌گردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیه‌السلام) نمی‌خواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیه‌السلام) برو و او را نزد من بیاور.
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیه‌السلام) بازگو کرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیه‌السلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو می‌دهم تا زندگی خود را آغاز کنید، ان شاء الله خانه‌ات را آماده کن.[37]
آراستن خانه

علی(علیه‌السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانه‌اش را به علی(علیه‌السلام) و فاطمه داد.[38] نخستین کار، آماده ساختن و پاکیزگی حجله‌ی عروس بود. برای این کار، علی(علیه‌السلام) وسایلی را خرید که عبارت بود از: یک چوب برای آویزان کردن لباس یا مشک آب، یک متکا، یک مشک آب و یک غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه ‌السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) آماده گشت.
ولیمه

ولیمه از سنت‌های نیکو و پسندیده اسلام است که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان‌ها به یکدیگر می‌شود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیه‌السلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و کشک را فراهم کن.[39] سعد برای کمک به ولیمه عروسی، یک گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، کمک کردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) دستور داد که مردم را برای ولیمه دعوت کند. علی(علیه‌السلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمی‌خواست برخی را دعوت کند و برخی دیگر را دعوت نکند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمه‌ی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندک بود و به همه نمی‌رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارک خود را بر غذا نهاد و دعا کرد. به برکت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز کم نیامد.[42]
عروس نور در خانه

علی(علیه‌السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر می‌گوید: ما در عروسی علی(علیه‌السلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی که شعر می‌خواندند،[45] لباسی را که از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی کهنه می‌خواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام می‌رساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی کردند تا این که غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیه‌السلام) را طلبید. فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در حالی که عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن می‌لغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار کرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام می‌سپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مرکب فاطمه راه می‌رفتند. در روایت است که جبرئیل در سمت راست، میکائیل در سمت چپ و 7000 ملک در پست سر حضرت فاطمه بودند که تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس می‌کردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می‌کردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می‌خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار می‌کردند و تکبیر می‌گفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی کنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
که دشواری‌ها و آفت‌های بسیاری از ما زدود
پس از آن که کافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی کنید
کـه عـمـه‌هـا و خاله‌هایشان به فدایشان گردند
ای دختر پیامبری که خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالت‌های آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب کاروان عروس در هاله‌ای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه ‌السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه‌السلام) و زهرا(سلام‌الله‌علیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارک الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه ‌السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیه‌السلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیه‌السلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا کرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی که با هم آمیختند و دو ستاره‌ای که به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلکه پیمانی است که خدیجه با من کرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند که زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاک و پاکیزه آفرید و نسل شما را پاک ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر کسی که با شما در آشتی است و با کسی که با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بی‌همتای زمین و زمان، زندگی مشترک و پربرکت خود را آغاز کردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه‌ی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید که حاضر کردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارک خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیه‌السلام) فرمود که جرعه‌ای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینه‌ی علی(علیه‌السلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاک و پاکیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین کار را درباره‌ی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) تکرار کرد[57].
سال ازدواج و سن ازدواج

درباره‌ی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌ علیها) نظر‌های گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند.
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری می‌دانند و حتی قایل به استحباب روزه‌‌ی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری می‌داند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری می‌داند.[60] صاحب کشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندکی پس از جنگ بدر در سال دوم برمی‌شمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری می‌داند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان می‌دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اکثریت آنان اتفاق نظر دارند که این نکاح مبارک پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید می‌کند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی که در تاریخ تولد ایشان به چشم می‌خورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت می‌کند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت می‌دانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض می‌کنند. آنان درباره چنین برداشتی می‌گویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است که این امر، پدیده شگفتی است.
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سن‌های پایین‌تر از آن، بچه‌دار می‌شوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند که حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفته‌ها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیه‌السلام) را 25 سال بدانیم.
پی نوشت ها
[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از دیگر خواستگاران فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوی نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 47.
[4] - کشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 39 ـ کشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علی(علیه‌السلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها): دکتر یمانی: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبی(صلی الله علیه و آله): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفی(صلی الله علیه و آله): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد ص 184.
[24] - حطیمیه، نام قبیله حطیمیه بن محارب است که زره‌های خوبی می‌ساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 52-53.
[27] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 53.
[31] - کشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بیت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[38] - البته این خانه‌ی نخستین ایشان است که بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در کنار خود، سکونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوی اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - کشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها)، علی(علیه‌السلام) محمد علی(علیه‌السلام) دخیل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفی: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفی: ص 484.
[57] - ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوی نمونه اسلام: ص 90.
[61] - کشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهی از تحقق این نظریه نک: 9 ماه انتظار، دکتر شعاع فروغی: ص 8.
[65] - بانوی نمونه اسلام: ص 38-41.

منبع:موسسه جهانی سبطین

۰

جزوه گرفتن یا بهانه ای برای ارتباط؟

بانک فیلم سبک زندگی اسلامی فضای مجازی سبک زندگی غربی ازدواج

جزوه گرفتن یا بهانه ای برای ارتباط؟

جزوه گرفتن یا بهانه ای برای ارتباط؟

فقط کافی است قدمی در یکی از دانشگاه های تهران بزنید؛ تصاویری که این روزها در صحن دانشگاه ها مشاهده می شود حرف از یک بحران اجتماعی می دهد؛ دختران و پسرانی که بر روی صندلی ها و در محوطه دانشگاه ها نشسته ‌اند، دست در دست هم داده اند و در حال سیگار کشیدن هستند!

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بدون شک فضای این روزهای دانشگاه ها دستخوش تغییرات زیادی شده است، افزایش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور و بالطبع افزایش دانشجویان که آمارها از نسبت نزدیک جمعیت دختران و پسران است، باعث شده است که مسئله ارتباط بین دانشجویان حساسیت بیشتری به خود بگیرد.

بسیاری از این جوانان، دختران و پسران دانشجویی هستند که حداقل در محیط دانشگاه، مجبورند ارتباط نسبتاً مستمری با جنس مخالف خود داشته باشند. پس از پایان تحصیل نیز دختران به‌کار در محیط‌های بیرون خانه و حضور در اجتماع علاقه دارند که میزان ارتباط آنان با مردان را افزایش می‌دهد.در نوع مواجهه با این شرایط معمولاً جوان دچار نوعی تضاد و تنش می‌گردد؛ زیرا، ازطرفی در جامعه نمی‌توان این دو جنس را کاملاً از هم جدا ساخت و از طرف دیگر ابهام در نحوه ارتباط با جنس مخالف و محدوده آن و نیز تمایل غریزی جوان به جنس مخالف او را دچار سردرگمی کرده است؛ بنابراین، نحوه سامان‌دهی ارتباطات مزبور متناسب با شرع و آموزه‌های دینی از جمله پرسش‌های اساسی قابل طرح در این‌باره است.
البته در این میان اگر به دانشجویانی که حد و مرزی برای برقراری ارتباط با جنس مخالف خود قائل نگاهی بیاندازیم، از عادی بودن روابط خود و تنها از ارتباط «درسی» خود می گویند؛ اما واقعا این ارتباطات همیشه «درسی» باقی می ماند؟!

مستند چهار قسمتی "ردپای فرهنگ"، ضمن بررسی این مسئله، مقایسه ای بین «آزادی های رفتاری و جنسی» در ایران و دیگر کشورهای جهان می کند، که در ادامه بخش اول این مستند با عنوان "دوستی از جنس دیگر"، آمده است:

منبع:سایت روشنگری

۰

آنچه که از عروسی فرزندان رهبر انقلاب نمی‌دانید + فیلم

بانک فیلم سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب ازدواج

آنچه که از عروسی فرزندان رهبر انقلاب نمی‌دانید + فیلم

آنچه که از عروسی فرزندان رهبر انقلاب نمی‌دانید + فیلم

حاج غلامرضا سازگار مداح اهل بیت (ع) ؛ با بیان خاطره‌ای از عروسی فرزندان رهبر انقلاب گفت: عروسی کارگر ساده از عروسی فرزند رهبر انقلاب تجملاتی‌تر است، بشقابی گذاشته بودن و تنها چند میوه در آن. در مراسم تنها یک نوع غذا بود که حضرت آقا هم همراه با مهمانان در سر سفره نشستند، من گفتم آنهایی که عروسی میلیاردی می گیرند بیایند ببیند رهبرشان چه کار می کند.


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 35 ثانیه

منبع:عمارنامه

۰

احکام مراسم عروسی و نهی از منکر در مجلس عروسی

سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر پرسش وپاسخ ازدواج

احکام مراسم عروسی و نهی از منکر در مجلس عروسی

احکام مراسم عروسی و نهی از منکر در مجلس عروسی

هر روز در گوشه و کنار شهر شاهد برگزاری مراسم مختلف عروسی هستیم.

شاید خیلی از ما هم جزو مهمانان یا برگزارکنندگان این مراسم باشیم. متأسفانه برخی از این مجالس به بهانه‌هایی مثل اینکه « یک شب ، هزار شب نمی‌شود » تبدیل به مجلس گناه می‌شود. خیلی از افراد هم به‌دلیل ناآگاهی از مسائل شرعی، با حضور در این مجالس گرفتار گناه می‌شوند. اما گاهی « یک شب هزار شب می شود » و اعمال آن بر کل زندگی ما اثر می گذارد .
اینجا می‌توانید با برخی از احکام مراسم عروسی آشنا شوید. همراه بنیانا باشید

مراسم عروسی برویم یا نه؟
حکم کلی: رفتن به مجالسی که انسان علم دارد در آنجا لهو و لعب برپا می‌شود جایز نیست مگر برای نهی از منکر و جلوگیری از ارتکاب گناه. بنابراین رفتن یا نرفتن به مجلس عروسی بستگی به شکل برگزاری آن دارد. اگر مجلس به‌گونه‌ای نباشد که عنوان مجلس لهو و حرام و معصیت بر آن صدق کند و حضور در آن مفسده‌ای نداشته باشد و درضمن حضور و نشستن در آن تأیید کار حرامی محسوب نشود، اشکال ندارد.

نکته: اگر دست‌زدن در مجالس عقد و عروسی به نحو لهوی باشد اشکال دارد و اگر به‌طور متعارف باشد، اشکال ندارد. لهوی در اینجا یعنی حالتی از دست‌زدن و خواندن است که مثلا حالت رقص در انسان به‌وجود می‌آورد.

سؤال: اگر رفتن به عروسی به‌خاطر احترام به عادت‌های اجتماعی باشد آیا به‌علت احتمال، انجام عمل حرام اشکال شرعی دارد؟

اصل شرکت در عروسی‌هایی که احتمال عمل حرام در آنها وجود دارد تا زمانی که به‌عنوان تأیید انجام‌دهنده کار حرام محسوب نشود و موجب ابتلا به حرام هم نشود، اشکال ندارد.

حضور در مجالس مختلط عروسی
حکم کلی: مجالس مختلط عروسی مصداق واضح مجلس حرام است. شرکت در مجلس حرام اگر به نوعی تأیید کار حرام باشد، جایز نیست مگر اینکه شرایط امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد.
اما اگر می‌دانیم در فلان مجلس قرار است کار حرامی صورت بگیرد و ما نیز توان نهی نداریم، در حالت معمولی حضور جایز نیست، مگر اینکه عدم‌حضورمان مفسده‌هایی داشته باشد که بیشتر از مفسده حضور در آن مجلس باشد که در این صورت حضور به مقدار ضرورت اشکالی ندارد. فرض کنید عدم‌حضور شما در آن مجلس باعث درگیری‌هایی بین فامیل شود. در این حالت به حداقل حضور در محفل حرام اکتفا کنید.

گاهی نیز ممکن است حضور شما اگرچه مانع کامل ارتکاب حرام نمی‌شود، اما باعث شود گناه کمتری صورت گیرد و همین حضور شما باعث حیای آنها از ارتکاب حرام‌های بیشتر شود؛ در این صورت نیز حضور شما اگر مفسده نداشته باشد، حتی ممکن است لازم نیز باشد.

سؤال: اگر مردی وارد عروسی شود و در آنجا زن بی‌حجابی باشد و مرد بداند که نهی از منکر تأثیری ندارد، آیا واجب است مجلس را ترک کند؟

اگر خروج از مجلس معصیت به‌عنوان اعتراض، مصداق نهی از منکر باشد، واجب است.

حضور در مجلس رقص ( احکام مراسم عروسی )
حکم کلی: در مراسم عروسی، ممکن است افرادی اقدام به رقص کنند. قبل از بیان فتوای شرعی در این زمینه باید به‌معنای رقص از نظر شرعی توجه کنیم. رقص عبارت است از حرکاتی که براساس لعب به اندام می‌دهند. لذا اگر براساس لعب نباشد، بلکه براساس نظمِ دارای غایت و هدف باشد، رقص نیست؛ مثل اجرای کاتا در ورزش‌های رزمی که اگرچه زیباست، اما رقص نیست. یا حرکات ژیمناستیک یا نرمش‌های زورخانه‌ای.

بنابراین نکته اصلی در تعریف رقص، لعب‌بودن حرکات است. براساس فتوای شرعی، رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند، مثل اینکه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر این‌صورت هم اگر به‌گونه‌ای باشد که باعث تحریک شهوت شده و یا مفسده‌ای ایجاد کند و یا همراه با فعل حرام (مانند موسیقی و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمی حضور داشته باشد، حرام است.

در این حکم شرعی، تفاوتی بین مجلس عروسی و غیرآن نیست. شرکت در مجالس رقص هم اگر به‌عنوان تأیید کار حرام دیگران محسوب شود و یا مستلزم کار حرامی باشد، جایز نیست.

نکته ۱: درباره رقص در مجلس زنانه عروسی باید گفت که اگر تبدیل‌کردن این جلسه به جلسه رقص، به‌گونه‌ای باشد که یکی پس از دیگری بلند شود و مفصلا برقصد، این رقص محل اشکال است. بنابراین احتیاط واجب این است که این نوع رقص انجام نگیرد؛ حتی در مجالس زنانه. پس اگر در مجلس زنانه در رقصیدن زنان اغراق کنند؛ به‌طوری که مجلس را به مجلس لهو تبدیل کنند، این محل اشکال است و به احتیاط واجب، حرام است.

نکته ۲: اگر مثلا در مجلس زنانه به خواهر داماد یا خواهر عروس اصرار می‌کنند که حرکتی کند و بنشیند، با اینکه رقص هم صدق می‌کند اما در صورت رعایت سایر شرایطی که عنوان شد این رقص حرام نیست.

نکته ۳: لهوی بودن رقصیدن مرد در مقابل مردان روشن‌تر است؛ چون رقص زن در مجالس زنانه متعارف است؛ به‌خصوص در مجالس عروسی که خیلی جنبه لهوی‌بودن آن محسوس نیست. اما رقصیدن مرد بین مردان، از مصادیق لهو است.

نکته ۴: اگر رقص زن برای شوهرش یا برعکس، همراه ارتکاب حرامی نباشد، اشکال ندارد.

سؤال: شرکت در جشن‌های عروسی که زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص به‌طور جداگانه می‌کنند چه حکمی دارد؟

شرکت در مجلس معصیت اگر مستلزم ارتکاب حرام باشد یا حضور در آن تأیید گناه محسوب شود، جایز نیست.

سؤال: رقص زنان در برابر مردان در مجالس عروسی روستایی که آلات موسیقی در آنها به‌کار می‌رود چه حکمی دارد؟ و تکلیف ما در برابر آن چیست؟
رقص زنان در برابر بیگانگان و همچنین هر رقصی که موجب مفسده و برانگیخته‌شدن شهوت شود، حرام است و به‌کارگیری آلات موسیقی و گوش‌دادن به آنها هم اگر به‌صورت لهوی و مطرب باشد، حرام است و وظیفه مکلفین در این موارد نهی از منکر است.

نهی از منکر کردن در عروسی
حکم کلی: نهی از منکر در مجلس عروسی هم باید با همان شرایط و احکام شرعی مربوط به امربه‌معروف و نهی از منکر صورت گیرد؛ یعنی باید شرایط و مراحل و مراتب آن رعایت شود که قبلا در همین صفحه، احکام آن توضیح داده شده است. یک نکته مهم که در مجالس عروسی کاربردی به‌نظر می‌رسد این است که تکلیف امر به معروف و نهی از منکر با عدم‌احتمال تأثیر ساقط است. اما اگر مثلا خروج از مجلس عروسی که تبدیل به مجلس معصیت شده به‌عنوان اعتراض، مصداق نهی از منکر باشد، واجب است این کار انجام شود.

مسائل متفرقه مربوط به عروسی

سؤال: کراوات زدن در شب عروسی خود یا دیگران چه حکمی دارد؟
به‌طور کلی پوشیدن کراوات و یا دیگر لباس‌هایی که پوشش و لباس غیرمسلمانان محسوب می‌شوند به‌طوری که پوشیدن آنها منجر به ترویج فرهنگ منحط بیگانگان شود جایز نیست.

سؤال: در بعضی از مناطق به‌خصوص روستاها مجلس عروسی را در مساجد برگزار می‌کنند، به این صورت که مجلس رقص و آواز در خانه بر پا می‌شود، ولی نهار یا شام را در مسجد تناول می‌کنند. آیا این کار شرعا جایز است یا خیر؟

غذا دادن به دعوت‌شدگان در مسجد فی‌نفسه اشکال ندارد.

سؤال: هنگام جشن عروسی چند عکس از من گرفته شد که در آنها حجاب کامل نداشتم، این عکس‌ها در حال حاضر نزد دوستان و اقوام من هستند. آیا جمع‌آوری آنها بر من واجب است؟

اگر وجود عکس‌ها نزد دیگران مفسده‌ای ندارد و یا برفرض ترتب مفسده، شما در دادن عکس‌ها به دیگران نقشی نداشته‌اید یا جمع‌کردن آنها از دیگران برای شما مشقت دارد، تکلیفی در این‌باره ندارید.

همیشه راهی هست

اگر مجبور هستید برای جلوگیری از یک مفسده بزرگ‌تر در یک مجلس عروسی که در آن فعل حرام انجام می‌شود حضور یابید درصورت امکان باید از گوش دادن و توجه کردن به رقص و یا موسیقی حرام، اجتناب کنید.

لذا اگر شرایط نهی از منکر فراهم نیست و نیز نمی‌توانید مجلس را ترک کنید، می‌توانید خود را از محل فعل حرام دور کرده و مثلا در محل تهیه پذیرایی خود را به‌کار دیگری مشغول کنید و یا به نوعی توجه خود را به جای دیگری معطوف دارید.

آن مقدار از موسیقی حرام هم که ناخودآگاه به گوش شما می‌رسد، در این حالت ضرورت، مشکلی ندارد زیرا «گوش کردن» به موسیقی حرام، حرام است، ولی به گوش رسیدن صدای آن بدون توجه شما اشکال ندارد.

منبع:مجله بنیانا

۰

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

علمای دین سبک زندگی اسلامی ازدواج

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

خواستگاری جالب آیت‌الله بهشتی از دختر شهید مفتح برای یک جوان مومن

محمد پیشگامی‌فرد گفت: شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیدند دخترتان قصد ازدواج دارد و مرا معرفی کردند و مفتح از بهشتی پرسیدند :« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ مثبت دادند.
به گزارش فرهنگ نیوز، محمدرضا کائینی: مهندس محمد پیشگاهی فرد داماد شهید آیت‌الله محمد مفتح و از اقوام نزدیک شهید آیت‌الله بهشتی است، و اساسا وصلت او با خانواده شهید مفتح، به دلیل صمیمیت آن دو عالم اندیشمند صورت گرفته است. پیشگاهی فرد به دلیل همین ارتباط نزدیک با این دو شخصیت و بسیاری دیگر از چهره های انقلابی، از فراز و نشیب های نهضت اسلامی در تهران، اصفهان و بسیاری دیگر از نقاط ایران، خاطراتی شنیدنی دارد که شمه ای از آن را در گفت و شنود پیش روی باز گفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب را مفید ومقبول آید.

*جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله مفتح آشنا شدید؟ این آشنایی چگونه توسعه یافت و به وصلت با خانواده ایشان منجرشد؟

قبل از وصلت با خانواده شهید آیت‌الله مفتح(رحمت الله علیه)، از طریق مطالعه کتاب‌هایشان، با افکار او آشنائی داشتم. پدرم در سال 48 به رحمت خدا رفتند و شهید بهشتی از آلمان برای من نامه تسلیت فرستادند و گفتندکه: «نگران نباش، من هر کاری از دستم بر بیاید برای تو انجام می‌دهم». ایشان از آلمان که برگشتند، در منزلی در نزدیکی منزل شهید مفتح سکونت کردند و رفت‌ و آمد و مراوده بین دو خانواده برقرار بود. در سال 50 که مسئله ازدواج من مطرح شد، شهید بهشتی از شهید مفتح پرسیده بودند که: آیا دخترشان قصد ازدواج دارند و وقتی پاسخ مثبت دریافت کردند، مرا پیشنهاد دادند. شهید مفتح از ایشان خیلی صریح سئوال کرده بودند که:« اگر خودشان دختر دم‌بخت داشتند، آیا حاضر بودند مرا به دامادی خود بپذیرند؟» و شهید بهشتی پاسخ داده بودند که:« قطعاٌ این کار را می‌کردم». به این ترتیب مقدمات آشنائی خانواده ما با خانواده شهید مفتح فراهم شد. در آن زمان ایشان درقم سکونت داشتند و مادرم برای خواستگاری به قم رفتند و صحبت‌های معمول انجام شد. بعد هم شهید بهشتی مدیریت امور را به عهده گرفتند و همچون پدری مهربان، هر کاری را که لازم بود انجام دادند. سرانجام با مهریه یک جلد کلام‌الله مجید، 15 هزار تومان و یک و نیم دانگ از منزل ما در اصفهان که به نام خانم زده شد، این وصلت سر گرفت.

*آیا شما و شهید بهشتی نسبت خویشاوندی‌ داشتید؟

بله، ایشان شوهر خاله من بودند و همواره مثل پدری مهربان از من سرپرستی و حمایت کردند.

*خطبه عقد را شهید بهشتی خواندند؟

خیر، من خودم اصرار داشتم که ایشان عاقد مراسم باشند، ولی ایشان صلاح دانستند که آیت‌آلله آملی که از بستگان ایشان و امام جماعت مسجد امام زمان (عج) در خیابان مختاری تهران بودند، از سوی داماد وکیل باشند و خطبه عقد را جاری کنند. شهید مفتح هم آیت‌الله زنجانی، امام جماعت حسینیه ارشاد را وکیل عروس خانم کردند.

*شهید مفتح هنگامی که با ازدواج شما و دخترشان موافقت کردند، چه صحبت‌هائی با شما کردند؟

اول از کار و تحصیلاتم پرسیدند و بعد هم فرمودند:« دارم گوهر گرانبهائی را به دست شما می‌دهم. خوب از او مراقبت کنید».

*در برخورد اول با شهید مفتح چه ویژگی‌هائی در ایشان بود که شما را جذب کرد؟

محبت و مهربانی، تواضع و احترامی که برای کوچک و بزرگ قائل بودند. چهره گشاده و لبخند محبت‌آمیز ایشان، بسیار دلگرم‌کننده بود. بعدها که بیشتر آشنا شدیم، نوآوری‌های بدیع ایشان در امور علمی و دینی و عزم جزم ایشان در نشر معارف دینی و عقاید شیعی، بسیار برایم جذاب بود. همین مهربانی و تواضع بی ‌حد و حصر ایشان موجب گردید که جوان‌ها، بسیار به ایشان جذب شوند. خدا رحمت کند مرحوم آقای پرورش را. می‌گفتند:« من با شخصیت‌ها و افراد مختلفی آشنا هستم، ولی وقتی به تهران می‌آیم، تنها جائی که بی‌رودربایستی می‌توانم بمانم و احساس شرم و ناراحتی نکنم، منزل آقای مفتح است». شهید مفتح به‌قدری خاکی و بی‌تکبر بودند که هر کسی از هر صنف و طبقه‌ای که بود، می‌توانست در کنار ایشان بنشیند و ساعت‌ها با ایشان درددل کند. مخصوصاٌ علاقه خاصی به جوانان داشتند و می‌گفتند: «وقتی به مسجد قبا می‌آیم و شور و هیجان جوان‌ها را برای کسب معارف دینی و مسائل انقلابی می‌بینم، احساس می‌کنم آینده این مملکت با وجود چنین جوانانی تضمین شده است!»

*یکی از فرازهای مهم زندگی شهید مفتح، فعالیت‌ها و خدمات برجسته ایشان در مسجد قبا، به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی انقلاب است. با توجه به قرابت و خویشاوندی نزدیک شما با ایشان، طبیعتاٌ در جریان کامل این فعالیت‌ها هستید ، لذا شنیدن خاطرات آن دوران از زبان شما شنیدنی است. آیا خود شما هم در این فعالیت‌ها شرکت داشتید؟

مسجد قبا به‌ویژه پس از بسته شدن مسجد هدایت، مسجد جاوید و حسینیه ارشاد، تبدیل به مهم‌ترین پایگاه انقلاب شد و به همت بزرگانی چون شهید مفتح، نقش اصلی را در حرکت اسلامی انقلابی مردم ایفا کرد، به‌طوری که همیشه در هنگام سخنرانی‌ها خیابان‌های اطراف مسجد تا حسینیه ارشاد، از جمعیت پر می‌شد. مخصوصاٌ در شب‌های ماه‌های رمضان و محرم و مناسبت‌های مذهبی، واقعاٌ جای سوزن انداختن نبود.

بنده هم در کنار این بزرگواران هر کاری که از دستم برمی‌آمد و یا از من خواسته می‌شد، انجام می‌دادم. از جمله در اواخر سال 52 شهید بهشتی و شهید مفتح به من توصیه کردند که با سازماندهی نیروهای جوان، دامنه فعالیت‌هایم را گسترده‌تر کنم. من به همراه آقایان حداد و منوچهر بزرگی، شرکتی به نام ایران فوکو را تاسیس کرده بودیم و تحت پوشش آن جوانان مستعد و انقلابی را دعوت می‌کردیم. نام شرکت را هم جوری انتخاب کرده بودیم که سوءظن ساواک را برنیانگیزیم و به همراه عده‌ای از دانشجوها، برای تبعیدی‌ها وسایل مورد نیازشان را می‌بردیم.

*به چه کسانی سر زدید؟

آیت‌الله پسندیده، آیت‌الله خلخالی، آیت‌الله خسروشاهی، آقای کلانتر و... به نقاط مختلف کشور می‌رفتیم تا کمک‌هایمان را به آنان برسانیم.

یکی دیگر از کارهایی که تحت پوشش شرکت «ایران فوکو» انجام می‌دادیم، راه‌اندازی نمایشگاه سراسری کتاب بود. شهید مفتح حدود صدهزار جلد کتاب فراهم کردند که ما بسته‌بندی کردیم و به شهرهای مختلف فرستادیم.

*معمولاً کتاب‌های چه کسانی بود؟

شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سبحانی، آقای حجتی کرمانی و... واقعاً بسیار هم مورد استقبال جوانان قرار می‌گرفتند.این نمایشگاه‌ها درواقع مقدمه‌ای برای برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ بودند. مخصوصاٌ شهید بهشتی روی کردستان تاکید زیادی داشتند و می‌گفتند: به آنها بیشتر برسید!

*نقش شهید مفتح در جامعه روحانیت مبارز نیز بسیار برجسته بود. در باره نقش این جامعه و ارتباط شهید مفتح با آن نیز به نکاتی اشاره بفرمائید.

جامعه روحانیت مبارز با همفکری و همت بزرگانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید باهنر، مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تشکیل شد و نقش فوق‌العاده برجسته‌ای در سازماندهی حرکت‌های مردمی، تظاهرات، گردآوری اطلاعات و ایجاد ارتباط با بخش‌هائی از بدنه رژیم از جمله ارتش داشت...

*چگونه با ارتش ارتباط برقرار کرد؟

در این مورد خاطره‌ای را نقل می‌کنم. یک روز به منزل شهید مفتح رفته بودم که در آنجا با فردی به نام سرگرد اقارب‌پرست روبرو شدم. من ایشان را از اصفهان می‌شناختم. هنگامی که رفت، قضیه را از شهید مفتح جویا شدم و ایشان گفتند که: آقای اقارب‌پرست در واقع، رابط جامعه روحانیت مبارز با ارتش است و اطلاعات و اخبار ارتش را به آنها می‌رساند.

جامعه روحانیت با این گونه اقدامات تلاش می‌کرد جوانان و توده مردم را از انحرافاتی که رژیم درصدد گسترش آنها بود، حفظ کند و با تزریق افکار اسلامی انقلابی به بدنه اجتماعی، درواقع اقشار مختلف مردم را از مهلکه‌ها برهاند و در آنها مصونیت ایجاد کند.

*جامعه روحانیت در پی شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی هم نقش برجسته‌ای را ایفا کرد.اینطور نیست؟

همین‌ طور است. پس از تغییر ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین و ضربات سهمگین رژیم بر پیکره انقلابیون، نوعی دلسردی و ناامیدی در بین مبارزان به وجود آمده بود. اختلاف بین دو جریان روحانیت در سال 56 هم، به دست رژیم فرصت خوبی داده بود تا در صدد بهره‌برداری از این اختلافات برآید. درچنین فضائی، شهادت حاج آقا مصطفی همچون شعله‌ای بود که به این خرمن افسرده خورد و ناگهان مردم به شکل خودجوش فریاد برآوردند و چنان تحرکی درجامعه پدید آمد که تا آن روز سابقه نداشت.

جامعه روحانیت مبارز که دیگر تشکل و انسجام خوبی پیدا کرده بود، با درایت و هوشمندی زیاد، از این واقعه بهره‌برداری و با برنامه‌ریزی‌های دقیق و وسیع در سطح کشور، مراسم‌های متعددی را، به‌خصوص برای چهلم شهید حاج آقا مصطفی در شهرهای مختلف برگزار کرد. شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله مفتح، شهید آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی معتقد بودند که باید اطلاعیه سراسری بدهند و همه علما هم پای آن را امضا کنند، اما طیفی از روحانیون، به‌ویژه وعاظ تهران اعلام کردند: به شرطی امضا خواهند کرد که نام آقای مطهری و آقای مفتح حذف شود!!

*چرا؟

آنها از شهید مطهری به خاطر آرای ایشان به‌خصوص در باره حجاب و از شهید مفتح به خاطر طرفداری از بعضی از افکار دکتر شریعتی دلخور بودند. البته شهید بهشتی با قاطعیت در برابر این خواسته آنها ایستادند و گفتند که: به هیچ وجه زیر بار این قضیه نمی‌رویم و نهایتاٌ دو مجلس ختم جداگانه برگزار شدند و وعاظ تهران در مسجد عزیزالله، مراسم ختم حاج آقا مصطفی را گرفتند. جامعه روحانیت مبارز هم مجلس باشکوهی را درمسجد ارک برگزار کرد که واقعاٌ تاریخی شد. قبل از برگزاری این مجلس، روزی به منزل شهید مفتح رفته بودم که ایشان فرمودند: می‌خواهیم در مسجد ارک مراسم بگیریم و از آقای معادیخواه هم بخواهیم که بیاید و سخنرانی کند. من گفتم: شما بیشتر با جوانان سر و کار دارید و آنها، به‌خصوص کسانی که با آقای معادیخواه در زندان بوده‌اند، به عملکرد ایشان در زندان انتقاد دارند! از آنجا که این مراسم و مجلس جنبه نمادین هم دارد و قرار است نوار این سخنرانی تکثیر و در تمام کشور پخش شود، به نظر من ایشان انتخاب مناسبی نیست. شهید مفتح گفتند: «من هم در این باره یک چیزهائی شنیده‌ام، ولی خود من که ممنوع‌المنبر هستم و فعلاً هم کسی را نداریم که بتواند این کار را انجام بدهد.»من آقای حسن روحانی(رئیس جمهور کنونی) را از سال 54- که در مسجد حکیم اصفهان ده شب سخنرانی کرده بودند- می‌شناختم و نوارهای آن سخنرانی‌ها را برای شهید مفتح آوردم. ایشان گوش دادند و گفتند: خوب صحبت می‌کند و قرار شد با ایشان تماس بگیرند، اما پیش از آن با شهید بهشتی تماس گرفتند و مشورت کردند و گفتند: که پیشگاهی نسبت به سخنان آقای معادیخواه انتقاد دارد و دکتر روحانی را پیشنهاد می‌کند. شهید بهشتی آقای روحانی را در این حد که از شاگردان آقای مطهری و طلبه جوان و بااستعدادی بود، می‌شناختند، لذا قرار شد ایشان با آیت‌الله مطهری مشورت کنند. شهید مطهری گفته بودند که: آقای روحانی هرچند هنوز چندان شناخته شده نیست، اما بسیار خوب صحبت می‌کند و گزینه بسیار مناسبی است. در هر حال آقا روحانی آمدند و سخنرانی حیرت‌انگیز، تاریخی و عجیبی شد. در آنجا دکتر روحانی با استناد به آیه‌ای از قرآن، برای نخستین بار از لفظ «امام» برای امام خمینی استفاده کردند که با تکبیر مردم تائید و تصویب شد. نوار سخنرانی را هم به‌سرعت تکثیر و در سراسر ایران پخش کردیم و یکی از برجسته‌ترین سخنرانی‌های دوره مبارزات شد.

*یکی دیگر از فرازهای برجسته زندگی شهید مفتح، برگزاری نماز عید فطر در قیطریه است که به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب به ثبت رسیده است. از این رویداد شاخص برایمان بگوئید؟

در آخرین شب ماه رمضان سال 57، شهید مفتح مردم را برای اقامه نماز عید فطر در قیطریه دعوت کردند. ساواک فوراٌ دست به کار شد و اعلامیه‌ای را همان شب بین مردم پخش کرد که در غیبت امام‌زمان(عج) اقامه نماز عید فطر به جماعت مجاز نیست، اما شهید مفتح با هوشمندی و درایت از این فریب پرده برداشتند و به مردم اعلام کردند که: ما شاگردان و پیروان امام خمینی هستیم و از فتوای ایشان باخبریم و این حرف به هیچ وجه صحت ندارد و نماز عید فطر به جماعت در قیطریه برگزار خواهد شد. بعد هم نماز باشکوه تمام برگزار شد و راه‌پیمائی عظیمی که پس از آن صورت گرفت، واقعاٌ رژیم را به وحشت انداخت.

*شما در این مراسم حضور داشتید؟

خیر، من در اصفهان بودم، اما شرح مفصل آن را از شهید مفتح و شهید بهشتی شنیدم. در آن روز نماز به امامت شهید مفتح برگزار می‌شود و سپس شهید دکتر باهنر، سخنرانی مبسوطی درباره وضعیت کشور و تصمیم روحانیت برای تغییر اوضاع ایراد و در پایان اعلام می‌کنند که برای بزرگداشت شهدای تهران و شهرستان‌ها، روز پنجشنبه تعطیل عمومی اعلام می‌شود. راه‌پیمائی در میان ماموران امنیتی رژیم آغاز می‌شود. در دوراهی قلهک، شهید مفتح توسط نیروهای رژیم مجروح می‌شوند و از آن به بعد، هدایت و مدیریت راه‌‌پیمانان به عهده شهید بهشتی قرار می‌گیرد. ایشان نهایتاٌ در میدان آزادی سخنرانی پرشوری را ایراد می‌کنند و نماز ظهر به امامت ایشان اقامه می‌شود.

*ماجرای دستگیری شهید مفتح چه بود؟

من در روز 16 شهریور برای شرکت در مراسم عروسی دختر دوم شهید مفتح، از اصفهان به تهران آمدم. شهید مفتح به دلیل مجروحیت در بیمارستان بستری بودند و اعضای خانواده معتقد بودند صلاح نیست که ایشان به خانه برگردند، اما خود ایشان برای شرکت در مراسم عروسی دخترشان برگشتند. من موقع عصر به خانه شهید مفتح رفتم که ماموران امنیتی ریختند و هر سه طبقه خانه را اشغال کردند و گفتند: تا آقای مفتح را پیدا نکنیم از اینجا نخواهیم رفت! ما را هم عملاً حبس کردند و اجازه ندادند کسی بین طبقات تردد کند. من و برادرِ شهید مفتح، همین که صدای اتومبیل را از کوچه شنیدیم، با عجله بیرون دویدیم که مانع از ورود ایشان به خانه بشویم که دیدیم ماموران ماشین ایشان را محاصره کرده‌اند! زن‌ها و بچه‌ها گریه می‌کردند و شهید مفتح سعی داشتند آنها را آرام کنند. من و چند نفر دیگر سعی کردیم به طرف ایشان برویم و اجازه ندهیم که ماموران ایشان را ببرند، اما ما را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و مانع شدند و ایشان را داخل ماشین نشاندند و بردند. ایشان قبل از اینکه سوار ماشین ماموران بشوند، به ما گفتند: حتماً همین امشب مراسم را برگزار کنید و نگذارید مجلس عروسی به هم بخورد! ما هم طبق دستور ایشان به هر شکلی که بود مراسم را برگزار کردیم.

فردای آن روز هنگامی که خانم ها را برای مراسم پاتختی به منزل داماد می‌بردیم، از طرف میدان ژاله (شهدا) صدای تیراندازی‌ شنیدیم. فاجعه 17 شهریور در واقع رویدادی بود که سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.

*شهید مفتح کی از زندان آزاد شدند؟

دو ماه بعد و موقعی که شریف امامی دولت آشتی ملی را اعلام کرد.

*از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله حضور حضرت امام در فرانسه چه خاطراتی دارید؟

شهید مطهری از دیدار با امام در پاریس برگشته بودند و شهید مفتح خواستند به ملاقات ایشان بروند. شهید مطهری پیشنهاد کردند که به اتفاق هم به عیادت آیت‌الله زنجانی -که بیمار بودند- بروند. شهید مفتح به من فرمودند که: آنها را همراهی کنم و من هم با اشتیاق پذیرفتم. ابتدا به منزل شهید مطهری رفتیم و همراه ایشان برای عیادت آیت‌الله زنجانی راهی منزل ایشان شدیم. در بین راه شهید مطهری نگرانی خود را از وضعیت اطرافیان امام بیان داشتند و گفتند که: اینها اعتقادی به فقه ندارند و دیدگاه اسلامی‌شان، به کلی با ما تفاوت دارد! بعد هم گفتند که: امام ابداً نگران نیستند و به ایشان فرموده‌اند که: با وجود امثال شما جای نگرانی نیست! این سخن امام نشان می‌دهد که ایشان چقدر به یارانی چون شهید مطهری اعتماد داشتند و با وجود آنان، همه مشکلات را قابل حل می‌دانستند.

*با وجود سوابق علمی و مبارزاتی شهید مفتح، عدم حضور ایشان در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی سئوال برانگیز بود. ماجرا از چه قرار بود؟

در جریان انتخابات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی عده زیادی از تهران کاندید شده بودند، در حالی که تنها 15 نماینده می‌توانستند از تهران به مجلس بروند. در جلسات روحانیت مبارز سعی شد روی 15 نفری که احتمال رای آوردن آنها بالا بود تصمیم گرفته شود. شهید بهشتی به شهید مفتح پیشنهاد می‌دهند که از همدان کاندید شوند تا احتمال رای آوردن ایشان صد در صد باشد. درست از این زمان بود که خناسان تلفن زدن‌ها و رفت‌ و آمدهایشان را شروع کردند که: دیدید آقای بهشتی شما را کنار زد! حق شماست که از تهران کاندید بشوید، نه از همدان! سرانجام هم متأسفانه این تحریکات موجب گردید که شهید مفتح درست در لحظات آخر از نامزدی از همدان استعفا دهند و از تهران نامزد شوند که متأسفانه رأی نیاوردند.

*کی و چگونه از شهادت ایشان باخبر شدید؟

من آن موقع مدیر صدا و سیمای اصفهان بودم. آن قدر هم مشغله داشتم که آن روز نرسیده بودم به اخبار رادیو گوش بدهم. ساعت نه یا نه و نیم بود که منشی آمد و از من پرسید: «اخبار را شنیدید؟» گفتم خیر! او هم حرفی نزد و رفت. بعد از چند دقیقه عده‌ای از معاونین و مدیران آمدند و آرام آرام به من فهماندند که دکتر مفتح مورد سوء قصد قرار گرفته و در حال حاضر در بیمارستان است. هنوز خبر شهادت ایشان را به صدا و سیمای تهران نداده بودند. من به خانه رفتم و سعی کردم قضیه را با آرامش به همسرم بگویم. بعد هم بلیط هواپیما تهیه کردیم و به تهران آمدیم و با دیدن سیل جمعیت سیاه پوش در اطراف منزل شهید مفتح، متوجه شدیم که چه فاجعه‌ای روی داده است.

*ماجرای راه‌پیمائی در سالگرد شهادت شهید مفتح در سال 59، چه بود و راه‌پیمایان چه قصدی داشتند؟

قبل از سالگرد شهادت آیت الله مفتح، شیخ علی تهرانی به اصفهان آمد و سخنرانی کرد. بعد از سخنرانی او، منافقین در حالی که شعار مرگ بر بهشتی می‌دادند، به سمت صدا و سیما حرکت کردند. اعضای حزب جمهوری اسلانی در اصفهان هم در حالی که شعار مرگ بر بنی‌صدر می‌دادند، با آنها به مقابله برخاستند. ما انتظامات صدا و سیما را به‌سرعت تقویت کردیم که یک وقت آنجا را تصرف نکنند. از همه صحنه‌ها هم فیلمبرداری و شب از شبکه استانی پخش کردیم.

ظاهراٌ در فیلم صحنه‌ای بود که فردی عکس امام را پاره می‌کرد! از دفتر آقای طاهری اصفهانی زنگ زدند که چنین اتفاقی افتاده و ایشان فوق‌العاده ناراحت هستند. من گفتم: موضوع را بزرگ نکنید و بگذارید این بحران تمام شود. عبدالله نوری از تهران تلفن زد که: اتفاقاً باید موضوع را بزرگ و جو را علیه بنی‌صدر متشنج کنید. بعد هم قرار شد در همه کشور راهپیمائی اعتراضی نسبت به توهین به عکس امام برگزار شود و روز سالگرد شهادت شهید مفتح برای این کار در نظر گرفته شد. فضا کاملاً متشنج و بحرانی بود و هر لحظه بیم آن می‌رفت که در تمام کشور درگیری‌هائی بین طرفداران بنی‌صدر و دیگران صورت بگیرد. مهار کار کاملاً داشت از دست همه در می‌رفت که امام اعلامیه دادند و راه‌پیمائی را لغو کردند و به این ترتیب جلوی یک بلوای بزرگ را گرفتند.

و سخن آخر؟

برای ایجاد و تقویت نظام جهوری اسلامی بزرگان زیادی شهید شدند که شهید مفتح یکی از نمونه‌های برجسته آن هستند. بر ماست که این میراث گرانبهارا حفظ کنیم و در برابر توطئه‌های دشمنان داخلی و خارجی بایستیم و نگذاریم به انقلاب شکوهمند اسلامی صدمه‌ای وارد شود.

منبع:فرهنگ نیوز

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)