نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۲۵۳ مطلب با موضوع «زندگی درمکتب اهل بیت ع» ثبت شده است

۰

خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیه‌السلام

زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب

خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیه‌السلام

به‌مناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌هایی از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را درباره حیات نورانی این امام معصوم که ۳۳ سال پیش در ۱۳۵۸/۳/۲۱ انجام شده است، منتشر می‌کند.

 

* نقشه‌ی امام صادق علیه‌السلام

وقتی امام باقر علیه‌السلام از دنیا می‌رود بر اثر فعالیت‌های بسیاری که در طول این مدت خود امام باقر علیه‌السلام و امام سجاد علیه‌السلامانجام داده بودند اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بسیار تغییر کرد؛ نقشه‌ی امام صادق علیه‌السلام این بود، که بعد از رحلت امام باقر علیه‌السلام کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی به راه بیندازد و حکومت بنی‌امیه را -که هر روزی یک دولتی عوض می‌شد و حاکی از نهایت ضعف دستگاه بنی‌امیه بود- واژگون کند و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همه‌ی مناطق مسلمان‌نشین که در همه‌ی این مناطق شبکه‌ی حزبی امام صادق علیه‌السلام -یعنی شیعه، شیعه یعنی شبکه‌ی حزبی امام صادقعلیه‌السلام- شبکه‌ی امام صادق علیه‌السلام همه جا گسترده بود، از همه‌ی آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را به راه بیندازد؛ این نقشه‌ی امام صادق بود. لذا وقتی که در خدمت امام باقر علیه‌السلام در روزهای آخر عمرش صحبت می‌شود و سؤال می‌شود که قائم آل محمد کیست، حضرت یک نگاهی می‌کنند به امام صادق علیه‌السلام می‌گویند که گویا می‌بینم که قائم آل محمد این است. البته می‌دانید که قائم آل محمد یک اسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولی‌عصر صلوات‌اللَّه‌علیه نیست. حضرت ولی‌عصر صلوات‌اللَّه‌علیه قائم نهایی آل محمد است، اما همه‌ی کسانی که از آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله در طول زمان قیام کردند -چه پیروزی به دست آورده باشند چه نیاورده باشند- اینها قائم آل محمدند و این روایاتی که می‌گوید وقتی قائم ما قیام کند این کارها را می‌کند، این کارها را می‌کند، این رفاه را ایجاد می‌کند، این عدل را می‌گستراند، منظور حضرت ولی‌عصر عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نبود آن روز، منظور این بود که آن شخصی از آل محمد که بناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتی که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود.

 

کار پنهانی و تشکیلاتی به‌طور معمول در صورتی‌که با اصول درست پنهان‌کاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی می‌ماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمی‌گذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد. به همین جهت است که اکنون بسیاری از ریزهکاری‌ها و حتی فرمان‌های خصوصی و تماس‌های محرمانه‌ی سران بنی‌عباس با پیروان افراد تشکیلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاریخ ثبت است و همه از آن آگاهند.

 

بی‌گمان اگر نهضت علوی نیز به ثمر می‌رسید و قدرت و حکومت در اختیار امامان شیعه یا عناصر برگزیده‌ی آنان در می‌آمد، ما امروز از همه‌ی رازهای سربه‌مهر دعوت علوی و تشکیلات همه‌جاگسترده و بسیار محرمانه‌ی آن مطلع می‌بودیم.

 

تنها راهی که می‌تواند ما را با خط کلی زندگی امام آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابه‌لای این ابهام‌ها یافته، به کمک آنچه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت می‌شناسیم، خطوط اصلی زندگینامه‌ی امام را ترسیم کنیم و آنگاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قرائن و دلایل پراکنده‌ی تاریخی و نیز قرائنی به‌جز تاریخ بمانیم.

نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق علیه‌السلام بدین شرح است:

1. تبیین وتبلیغ مسأله‌ی امامت.

2. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه‌ی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی.

3. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک–سیاسی.

 

* تبیین وتبلیغ مسأله‌ی امامت

امام صادق علیه‌السلام نیز مانند دیگر امامان شیعه، محور برجسته‌ی دعوتش را موضوع «امامت» تشکیل می‌داده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک، روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق علیه‌السلام به روشنی و با صراحت تمام نقل می‌کند. امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحله‌ای از مبارزه می‌دیده است که می‌بایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی نماید؛ و قاعدتاً این عمل فقط هنگامی صورت می‌گیرد که همه‌ی مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته، آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی در قشر وسیعی پدید آمده، آمادگی‌های بالقوه در همه‌جا احساس شده، زمینه‌های ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد گردیده، لزوم حکومت حق و عدل برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزه‌ا‌ی نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، کاری عجولانه و بی‌فایده خواهد بود.

 

نکته‌ی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمی‌کند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد می‌کند و در حقیقت سلسله‌ی امامت اهلبیت علیهم‌السلام را متصل و جدایی‌ناپذیر مطرح می‌سازد. این عمل با توجه به اینکه تفکر شیعی، همه‌ی زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را «طاغوت» بهشمار میآورده، میتواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان بهزمانهای گذشته نیز باشد. در واقع امام صادق علیه‌السلام با این بیان، امامت خود را یک نتیجه‌ی قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، می‌شمارد و آن را از حالت بی‌سابقه و بی‌ریشه و پایه بودن؛ بیرون می‌آورد و سلسله‌ی خود را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر بزرگوار صلی‌الله‌علیه‌وآله متصل می‌کند.

 

روایت «عمروبن‌ابی‌المقدام» منظره‌ی شگفت‌آوری را ترسیم می‌کند: روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گردآمده‌اند و نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلمان‌نشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه، جمع شده‌اند. یک کلمه حرف به‌جا در اینجا می‌تواند کار گسترده‌ترین شبکه‌ی وسایل ارتباط‌جمعی را در آن زمان بکند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پیامی دارد. می‌گوید: دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی که باید در همه‌جا و در همه‌ی گوش‌ها طنین بی‌افکند و به‌وسیله‌ی شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود- پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد. این پیام با این عبارات ادا می‌شد: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ الْحُسَیْنُ(ع)- ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) ثُمَّ . . . »1

حدیث دیگر از ابی‌الصباح‌کنانی است که در آن، امام صادق علیه‌السلام خود و دیگر امامان شیعه را چنین توصیف می‌کند: «ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختیار ماست».

 

صفوالمال، اموال گزیده‌ای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دست‌های مستحق را از آن بریده بودند و هنگامی‌که این اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج می‌شود، مانند دیگر غنایم تقسیم نمی‌شود تا در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامی سپرده می‌شود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده می‌کند. امام در این روایت، خود را اختیاردار صفوالمال و نیز انفال - که آن نیز مربوط به امام است - معرفی می‌کند و با این بیان، به روشنی می‌رساند که امروز حاکم جامعه‌ی اسلامی اوست و این همه باید به دست او و در اختیار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به کار رود.

 

امام در حدیثی دیگر، امامان گذشته را یک‌یک نام می‌برد و به امامت آنان و اینکه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمی است، شهادت می‌دهد و چون به نام خود می‌رسد، سکوت می‌کند. شنوندگان سخن امام به خوبی می‌دانند که پس از امام باقر علیه‌السلام میراث علم و حکومت در اختیار امام صادق علیه‌السلام است. و بدین ترتیب، هم حق فرمانروایی خود را مطرح می‌سازد و هم با لحن استدلال‌گونه، ارتباط و اتصال خود را به نیای والامقامش علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام بیان می‌کند. در ابواب «کتاب الحجه» از کافی و نیز در جلد 47 بحارالانوار از اینگونه حدیث که به صراحت یا به کنایه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان می‌توان یافت.

 

مدرک قاطع دیگر، شواهدی است که از شبکه‌ی گسترده‌ی تبلیغاتی امام در سراسر کشور اسلامی یاد می‌کند و بودن چنین شبکه‌ای را مسلم می‌سازد. این شواهد، چندان فراوان و مدلل است که اگر حتی یک حدیث صریح هم وجود نمی‌داشت، خدشه‌ای بر حتمیت موضوع وارد نمی‌آمد. مطالعه‌گر زندگینامه‌ی مدون ائمه علیهم‌ا‌لسلام از خود می‌پرسد: آیا امامان شیعه در اواخر دوران بنی‌امیه، داعیان و مبلغانی در اطراف و اکناف کشور اسلامی نداشتند که امامت آنان را تبلیغ کنند و از مردم قول اطاعت و حمایت برای آنان بگیرند؟ پس در این صورت، نشانه‌های این پیوستگی تشکیلاتی که در ارتباطات مالی و فکری میان ائمه و شیعه به وضوح دیده می‌شود، چگونه قابل توجیه است؟ این حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدینه؟ این همه پرسش از مسائل دینی؟ این دعوت همه‌جاگستر به تشیع؟ و آنگاه این وجهه و محبوبیت بینظیر آل‌علی علیه‌السلام در بخش‌های مهمی از کشور اسلامی؟ و این خیل انبوه محدثان و راویان خراسانی و سیستانی و کوفی و بصری و یمانی و مصری در گرد امام؟ کدام دست مقتدر، این همه را به وجود آورده بود؟ آیا میتوان تصادف یا پیشامدهای خودبه‌خودی را عامل این پدیده‌های متناسب و مرتبط به هم دانست؟

 

با این همه تبلیغات مخالف که از طرف بلندگوهای رژیم خلافت اموی بی‌استثناء در همه‌جا انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام به عنوان محکوم‌ترین چهره‌ی اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، آیا بدون وجود یک شبکه‌ی تبلیغاتی قوی ممکن است آل‌علی علیه‌السلام در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که کسانی محض دیدار و استفاده از آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان، راههای دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؛ دانش دین را که بنا بر عقیده‌ی شیعه، همچون سیاست و حکومت است، از آنان فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی -و به زبان روایات، قیام و خروج- را ازآنان بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه علیهم‌السلام بود، درخواست قیام نظامی چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ ممکن است سؤال شود اگر به‌راستی چنین شبکه‌ی تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی ازآن نقل نشده است؟ پاسخ به‌طور خلاصه آن است که دلیل این بی‌نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد، و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که این معلول عواملی چند است. اگر بنی‌عباس نیز به قدرت نمی‌رسیدند، بیگمان تلاش و فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیتهای تبلیغاتی داشتند، در سینه‌ها می‌ماند و کسی از آن خبر نمی‌یافت و در تاریخ نیز ثبت نمی‌شد.

 

* تبلیغ و بیان احکام دین  و نیز تفسیر قرآن به شیوه‌ی فقه  و بینش شیعی

این نیز یک خط روشن در زندگی امام صادق علیه‌السلام است. به شکلی متمایزتر و صریح‌تر و صحیح‌تر از آنچه در زندگی دیگر امامان می‌توان دید؛ تا آنجا که فقه شیعه «فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا که همه‌ی کسانی که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفته‌اند، بر این سخن هم‌داستان هستند که امام صادق علیه‌السلام وسیع‌ترین- یا یکی از وسیع‌ترین- حوزه‌های علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است.

 مقدمتاً باید دانست که دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همه‌ی دستگاه‌های دیگر حکومت متفاوت است که این فقط یک تشکیلات سیاسی نیست؛ بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است. نام و لقب «خلیفه» برای حاکم اسلامی، نشاندهنده‌ی همین حقیقت است که وی بیش از یک رهبر سیاسی است؛ جانشین پیامبر صلوات‌اللَّه‌علیه است و پیامبر صلوات‌اللَّه‌علیه، آورنده‌ی یک دین و آموزنده‌ی اخلاق و البته در عین حال حاکم و رهبر سیاسی است. پس خلیفه در اسلام، به‌جز سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست.

با این آگاهی، به‌‌وضوح میتوان دانست که فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق علیه‌السلام فقط یک اختلاف عقیده‌ی دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل می‌کرد: نخست و مهمتر، اثبات بی‌نصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از اداره‌ی امور فکری مردم و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در فقه رسمی که ناشی از مصلحت‌اندیشی فقها در بیان احکام فقهی و ملاحظه‌کاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.

امام صادق علیه‌السلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوه‌ای غیر شیوه‌ی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه‌ی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار می‌آمد، تخطئه می‌کرد و دستگاه حکومت را از بعد مذهبی‌اش تهی‌دست می‌ساخت.

نخستین حکمرانان بنی‌عباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سال‌ها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آل‌علی علیه‌السلام گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چموخم‌های کنار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانه‌ی این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک می‌کردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیری‌های رذالت‌آمیزش با امام صادق علیه‌السلام مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفت‌وآمد و سؤال از آن حضرت منع کرد؛ تا آنجا که به نقل از «مفضل‌بن‌عمر» - چهره‌ی درخشان و معروف شیعی - هرگاه مسأله‌ای در باب زناشویی و طلاق و امثال این‌ها برای کسی پیش می‌آمد، به آسانی نمی‌توانست به پاسخ آن حضرت دست یابد.

 

* وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی

امام صادق علیه‌السلام در اواخر دوران بنی‌امیه، شبکه‌ی تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعه‌ی امامت آل‌علی علیه‌السلام و تبیین درست مسأله‌ی امامت بود، رهبری می‌کرد؛ شبکه‌ای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیت‌های چشمگیر و ثمربخشی دربارهی مسأله‌ی امامت عهده‌دار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشکیلات پنهان در صحنهی زندگی سیاسی امام صادق علیه‌السلام و نیز دیگر ائمه علیهم‌السلام، از جمله مهم‌ترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهول‌ترین و ابهام‌آمیزترین فصول این زندگینامه‌ی پرماجراست.

برای اثبات وجود چنین سازمانی نمی‌توان و نمی‌باید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی - فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد. انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یکی از یارانش چیزی پرسید، او به‌کلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی کار مخفی است.

باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً ساده‌ای بود که اگرچه نظر بیننده‌ی عادی را جلب نمی‌کند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریان‌های پنهانی بسیاری می‌دهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه علیهم‌السلام نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه علیهم‌السلام تقریباً مسلم می‌گردد.

۰

توصیف امیرالمومنین (ع) در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی

زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب

توصیف امیرالمومنین (ع) در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، شناخت حضرت امیرالمومنین به معنای درک شب قدر است و این شناخت جز با مطالعه آثار و اندیشه‌های بزرگان و عالمان اسلامی محقق نخواهد شد، کتاب «جاودانه تاریخ» که شامل سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص ویژگی‌های حضرت علی (ع) است می‌تواند درک تازه‌ای از این شخصیت بزرگ عالم به ما بدهد.

سخنرانی‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز داشته‌اند، مجموعه با ارزشی است که به ابعاد مختلف شخصیت آن حضرت پرداخته و نکات دقیق و در عین حال مفید و جالبی را مطرح کرده‌اند که برای مشتاقان امیرالمومنین (ع) فرصتی را فراهم می‌آورد تا معرفت خویش را نسبت به آن امام بزرگ بیشتر کنند و با تأثیرپذیری از سیره‌ علوی برای زندگی خویش برنامه‌ریزی کنند.

در چهارده قرنی که از تولد حضرت علی (ع) می‌گذرد، همه‌ نسل‌ها احساس کرده‌اند که حضرت علی (ع) با آنها می‌زیسته و سخنانش برای زمان آنها بوده است و بلکه همه‌ نسل‌ها حضرت علی (ع) را متعلق به خود دانسته و تولد او را زودهنگام تصور کرده‌اند، و امروز که نوبت به نسل ما رسیده است، ما نیز چنین احساسی داریم و بلکه یقین داریم نسل‌های بعدی حضرت علی (ع) را بهتر خواهند شناخت و تعلق خاطر بیشتری نسبت به وی احساس خواهند کرد.

امیرالمومنین (ع) یکی از معدود شخصیت‌هایی است که جهانی را به حیرت واداشته است، چهارده قرن است که متفکرین و نوابغ بشری در ابعاد شخصیت مولی حیرانند و هرچه در اقیانوس بیکران علوی فرو می‌روند و عمیق‌تر می‌شوند بر حیرتشان افزوده می‌شود.

برای آشنایی بیشتر و بهتر شخصیت امیرالمومنین (ع) به سراغ یکی از شاگردان مکتب وی رفتیم که عمری را در کنار بوستان علوی خوشه چینی کرده است و مطالعات وسیع و پردامنه‌ای را در این زمینه داشته و در عین حال علم را با عمل توأم نموده و امروزه بحق پرچم عزت و عدالت‌طلبی آن شخصیت ممتاز را در دست گرفته است و پیشاپیش ملتی که عشق به علی‌بن‌ابی‌طالب در وجود آنها ریشه دوانده است حرکت می‌کند تا به آرمان‌های آن امام عزیز عمل بپوشانند و بعد از ۱۴۰۰ سال به ندای ایشان پاسخ مثبت بدهند.

سخنرانی‌هایی که رهبر انقلاب پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز داشته‌اند، مجموعه با ارزشی است که به ابعاد مختلف شخصیت آن حضرت پرداخته و نکات دقیق و در عین حال مفید و جالبی را مطرح کرده‌اند که برای مشتاقان امیرالمومنین (ع) فرصتی را فراهم می‌آورد تا معرفت خویش را نسبت به آن امام بزرگ بیشتر کنند و با تأثیرپذیری از سیره‌ی علوی برای زندگی خویش برنامه‌ریزی کنند.

بدون هیچ اغراقی مطالعات رهبر انقلاب پیرامون سیره و شخصیت امیرالمومنین (ع) اعجاب‌برانگیز بوده و تحلیل‌های عالمانه و جامع ایشان از زندگی پرفراز و نشیب حضرت نشانگر دقت‌نظر و تأمل فراوان ایشان است.

«جاودانه تاریخ» عنوان کتابی است از مجموعه سخنرانی‌های رهبر انقلاب از دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که در خطبه‌های نماز جمعه و یا در دیدارهایی که ایشان با مردم در ایام ولادت و شهادت امیرالمومنین (ع) داشتند، ایراد شده است که به همت حجت‌الاسلام محمدیان با عنوان «جاودانه تاریخ» جمع‌آوری شده است.

از نکات بسیار جالب این کتاب، این است که تکرار در مطالب رهبر انقلاب بسیار کم است. چرا که ایشان برای هر سخنرانی که پیرامون شخصیت امیرالمومنین (ع) داشتند، به مطالب قبلی خویش مراجعه نموده و از تکرار آنها خودداری کرده‌اند و فراز جدیدی از زندگی و یا شخصیت آن حضرت مطرح نموده‌اند. همین امر موجب شده است که امروز با گذشت ۲۷ سال مجموعه‌ی نسبتا کاملی از بیانات رهبر انقلاب پیرامون امیرالمومنین (ع) در دست داشته باشیم.

کتاب «جاودانه تاریخ» به همت انتشارات موسسه انقلاب اسلامی وابسته به موسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی در بیست و شش فصل با توجه به تبیین ابعاد متعدد شخصیت حضرت علی (ع) در بیانات رهبر انقلاب تنظیم شده است.

فصل اول و دوم کتاب به نامتناهی بودن شخصیت حضرت و آوازه‌ی عالمگیر ایشان اختصاص یافته است. در فصول سوم، چهارم و پنجم شرح احادیثی که از زبان پیامبراکرم، امام مجتبی و امام صادق (ع) در توصیف امام علی (ع) وارد شده، مورد استفاده قرار گرفته است.

در فصل ششم و هفتم با جامعیت و توازن شخصیتی حضرت آشنا می‌شویم و هر کدام از فصول هشتم تا بیست‌وسوم به شرح یکی از ویژگی‌های بارز ایشان اختصاص دارد. ویژگی‌هایی همچون:

ایمان، اخلاص و تقوا، صبر و بصیرت، عبادت، فارغ بودن از خودخواهی، ایثار و انفاق، زهد، تسلیم بودن در برابر پیامبر (ص)، انتخاب سخت‌ترین‌ها، جهاد و تلاشگری، عدالت، شجاعت، اصولگرایی و صلابت، قاطعیت در جنگ‌های داخلی، مراقبت از بیت‌المال، یتیم‌نوازی و توجه به فقیران.

عنوان فصل بیست‌وچهارم کتاب، «امیرالمؤمنین (ع)؛ قدرتمندی مظلوم» است و در آن به مظلومیت‌های ایشان با وجود قدرتمندی و جنگ‌آوری حضرت، اشاره می‌شود.

«رابطه‌ عاشقانه‌ی ما با امیرالمؤمنین (ع)» موضوع فصل بیست‌وپنجم کتاب است که در آن، به دلدادگی ما به ایشان و لوازم این محبت پرداخته شده، و فصل آخر کتاب به بحث نیاز ما به الگویی همچون امام علی (ع) اختصاص یافته است.

علاقه‌مندان برای اطلاع از نحوه‌ی تهیه‌ کتاب فوق می‌توانند با شماره‌ تلفن‌های ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس بگیرند یا به پایگاه اطلاع‌رسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.

۰

افول همه ابرقدرتها؛ نتیجه نهایی بعثت

زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

افول همه ابرقدرتها؛ نتیجه نهایی بعثت

شرح نهج‌البلاغه عنوان کتابی است که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی در سه جلد منتشر شده و شامل متن درسهای نهج‌البلاغه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، «نبوتها در نهج‌البلاغه» عنوان یکی از جلدهای این مجموعه است که مربوط به درسهای شرح نهج‌البلاغه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۹ میشود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این جلسات موضوع نبوت را براساس نهج‌البلاغه شرح و تفسیر کرده‌اند. از خصوصیات این جلسات بحثهای عمیق اسلامی درباره‌ی تاریخ پیامبران و فلسفه‌ی نبوتها است. ویژگی مهم دیگر آن، تطبیق مباحث با شرایط روز جامعه‌ی ایران و جهان و تحلیل تفکرات اندیشمندان و پاسخگویی به شبهات است.
بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن عید مبعث، گزیده‌ای از مباحث جلد نبوتها در نهج‌البلاغه از سلسله کتابهای شرح نهج‌البلاغه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را مرور می‌کند. در انتخاب گزیده‌ها سعی شده است اولاً مخاطب از رهگذر مطالعه‌ی آن به مهم‌ترین اصول اندیشه‌ای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره موضوع «نبوت و بعثت» دست پیدا کند و ثانیاً بخشی از درسهای نبوت ذکر شود که برای جامعه و حکومت اسلامی بیان کرده‌اند.
علاقمندان برای تهیه‌ی کتاب به سایت انتشارات انقلاب اسلامی مراجعه نمایند.
 
* زمینه ظهور نبوتها در تاریخ
* ۱) زمانی که انسانها فرمانهای الهی را دگرگونه کرده بودند
سؤال این است که زمینه‌ى اجتماعى و فکرى و اقتصادىِ ظهور نبوّتها چیست. در خطبه‌ى اوّل به دو مناسبت در این زمینه بحث شده... لَمّا بَدَّلَ اَکثَرُ خَلقِهِ عَهدَ اللّهِ‌ اِلَیهم فَجَهِلوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذوا الاَندادَ مَعَهُ وَ اجتالَتهُمُ الشَّیاطینُ عَن مَعرِفَتِهِ وَ اقتَطَعَتهُم عَن عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَه،(۱) «زمانى که انبیا در آن زمان ظهور میکردند آن زمانى بود که بیشترین آفریدگان خدا فرمانى را که وى به انسانها سپرده است دگرگونه کردند، پس حقّ خدا را ندانستند و رقیبانى را با او پذیرفتند و شیطانها آنان را از شناخت او بازداشته و از عبودیّت او برگردانده بودند، در چنین دورانى بود که خدا پیامبرانش را در میان آنان برانگیخت». این زمینه‌ى ظهور پیامبران است در یک بیان از بیانهاى مولا.

اوّلاً بیشترین آفریدگان خدا در این زمان فرمانى را که خدا به انسان سپرده دگرگونه کردند... انسانها فرمانى را که خدا به آنها سپرده و آنها را موظّف به انجام آن فرمان کرده، دگرگونه کردند؛ خدا فرمان داده بود که از شیطانها، از بتها، از رقباى پندارى خدا، یعنى خداوندان زر و زور و خدای‌ گوناگون در جامعه، به هر نحو و با هر عنوان اطاعت نشود امّا انسانها این فرمان را دگرگونه کرده بودند؛ بعضى بتها را عبادت میکردند و بعضى هم خود را بت کرده و بر انسانهاى دیگر تحمیل کرده بودند. پس خصوصیّت بارز آن دوران ــ روزگارى که نبوّتها در آن ظهور میکنند ــ این است که بیشترین انسانها فرمان الهى را، یعنى لزوم عبودیّت انحصارىِ اللّه‌ را دگرگونه میکنند و این نتایج بر این دگرگونه کردن بار میشود: پس حقّ خدا را ندانستند و رقیبانى را با او پذیرفتند و شیطانها آنها را از شناخت او بازداشته و از عبودیّت او برگردانده بودند. در این دوران، خدا نبوّتها را و بعثتها را در جامعه به وجود می‌آورَد.(۲)
 
* ۲) زمانی که مردم فرقه‌های جداجدا و دارای هوسهای پراکنده بودند
در خطبه‌ى اوّل در جاى دیگر منتها به مناسبت ظهور پیغمبر اسلام و نه به طور مطلق ظهور همه‌ى پیامبران، این کلمات ذکر شده... وَ اَهلُ الاَرضِ یَومَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ اَهواءٌ مُنتَشِرَةٌ وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَینَ مُشَبِّهٍ لِلّهِ‌ بِخَلقِهِ اَو مُلحِدٍ فى اِسمِهِ اَو مُشیرٍ اِلىٰ غَیرِه؛(۳) ترجمه: مردمِ روى زمین در آن هنگام فرقه‌هاى جداجدا، داراى هوسهاى پراکنده و شیوه‌هاى گوناگون بودند؛ کسانى خدا را به آفریدگانش همانند میکردند و کسانى در نام او فرومانده و به او نرسیده بودند و کسان دیگرى به حقیقتى جز او اشاره میکردند.

مردمِ روى زمین در آن هنگام که پیامبر ظهور میکند فرقه‌هاى جداجدا بودند، یعنى یک اندیشه‌ى همه‌گیرِ همه‌گستر بر ذهنها حاکم نبود و این نشانه‌ى عدم وجود یک فرهنگ راقى و قابل پذیرش است، و یا نشانه‌ى جداییها و اختلافهاى فراوان میان انسانها است که خود این از نشانه‌هاى جهالت است.

داراى هوسهاى پراکنده [بودند]؛ هوسهاى پراکنده به دو معنا میتواند باشد: معناى ساده‌تر اینکه انسانها در هر بخشى از بخشهاى جامعه یا در هر بخشى از بخشهاى روى زمین داراى خواستها و جهت‌گیریهاى ویژه‌ى خودشان بودند؛ کسانى در این گوشه یا در این طبقه یا در این قشر یا در این صنف به چیزى شوق می‌ورزیدند و کسانى در قشر و طبقه و صنف و شغل دیگر به چیز دیگر؛ آرمانهاى مشترکى در جامعه وجود نداشت، که این هم نشانه‌ى انحطاط یک جامعه است.
معناى دوّمى که براى این جمله ــ هوسهاى پراکنده ــ میشود فرض کرد، این است که هوسها در سطح زندگى مردم پراکنده شده بود؛ یعنى وقتى شما نگاه میکردید، در سراسر عالَم چند قطب و چند قدرت بیشتر وجود نداشت... هر جا هر طاغوتى در رأس یک جامعه‌اى قرار داشت... بنابراین هوس یک انسان در بخش عظیمى از جامعه‌ى بشریّت و خانواده‌ى بشریّت مشاهده میشد و محسوس و ملموس بود؛ دنیا در یک چنین وضعى بود.(۴)
 
* درس امروز: در دنیای امروز بعثتهایی دیگر امکان‌پذیر است
اگر شما میبینید در دنیا این نشانه‌ها [نشانه‌های بعثت] وجود دارد، کشف کنید که بعثتهایى در سراسر دنیا امکان‌پذیر است و معناى آن حرفى  که ما بارها و بارها فریاد زدیم که در آستانه‌ى افول قدرتهاى بزرگ جهانى قرار داریم این است. و این چرا ممکن نیست؟ بله، ممکن است و این را باور کنید و من با همه‌ى دل و با همه‌ى وجود باورم است که دنیا ــ نه ایران ــ وارد مرحله‌ى جدیدى شده با انقلاب شما؛ مسئله [فقط] مسئله‌ى تغییر حکومت ایران نیست، مسئله این است که دنیا با این انقلاب اصلاً وارد شد در یک دوران جدید، دوران پوزخند زدن به قدرتهاى بزرگ، زُل‌زُل به چشم قدرت‌مداران جهانى نگاه کردن و آنها را به بازى نگرفتن؛ و ملّتهاى ضعیف و دولتهاى علی‌الظّاهر کوچک مانند حیوان ضعیفى [شده‌اند] که میرود روى پشت فیل و گوش فیل را میجود و آن حیوان عظیم‌الجثّه با آن هیکلش نه گردن دارد که برگردد، نه میتواند با آن کارى بکند، مجبور است خودش را بغلتاند شاید این حیوان هم که به گوشش مثل کنه چسبیده، زیر بدن آن له بشود، امّا احتمال خُرد و خمیر شدن خودش در این بازى بیشتر است.(۵)
 
* پنج وظیفه پیامبران نسبت به انسانها
در اینجا اگر صحبت از مأموریّتها و مسئولیّتهاى پیغمبر در رابطه با انسان را [به میان] میآوریم، یعنى آن تحوّلى که نبی باید در انسان به وجود بیاورد؛ چون ایجاد یک جامعه‌ى قسط و عدل و جامعه‌ى توحیدى، بى ‌ابزار انسانى ممکن نیست و یک انقلاب اجتماعى هرگز نمیتواند جدا از یک انقلاب انسانى و درونى باشد.(۶)
 
* ۱) از مردم بخواهند در برابر غیرخدا تسلیم نباشند
«لِیَستَأدوهُم مِیثاقَ فِطرَتِه»؛ گویا این ‌جور فرض میشود در کلّ معارف اسلامى و قرآنى که میان انسان و خدا یک معاهده‌اى، یک قراردادى وجود دارد و انسان بایستى این قرارداد را مورد عمل قرار بدهد؛ همچنان که خدا هم بر خود فرض و حتم کرده که بر طبق این قرارداد عمل کند. کلمه‌ى عهد خدا یا میثاق، در قرآن و در نهج‌البلاغه و در حدیث، بارها تکرار شده؛ این معاهده‌ى میان خدا و انسان چیست و به چه معنا است؟ یعنى چطور؟ آیا خدا و انسان سر یک میز نشسته‌اند با هم قرارداد بسته‌اند؟ من در دو جمله‌ى کوتاه اشاره میکنم؛ اوّل خود اصل این قرارداد چیست؟ اصل قرارداد این است که انسانها در مقابل پروردگار متعهّدند که غیر خدا را عبودیّت نکنند؛ این تعهّد انسان در مقابل خدا است. عبودیّت غیر خدا یعنى تسلیم در مقابل غیر خدا؛ چه تسلیم ذهنى و چه تسلیم جوارحى، چه تسلیم از لحاظ اعتقاد و فکر و ذهن و دل و چه تسلیم از لحاظ عمل و از لحاظ جسم؛ و انسانها موظّفند که این تسلیم را در مقابل غیر خدا نداشته باشند.(۷)
 
* درس امروز: مقررات جامعه باید براساس فطرت انسان باشد
وقتى یک جامعه‌اى بر خلاف مقرّرات اسلامى طرح‌ریزى میشود و پایه‌ریزى میشود، این جامعه بر خلاف فطرت انسان و بر خلاف فطرت جهان حرکت کرده و ساخته شده. پیغمبرها میآیند تا به انسانها بگویند که بایستى شما این میثاق فطرت را، یعنى این پیمانى را که با خدا بستید و این پیمان از درون فطرت شما میجوشد و به معناى برابر کردن و هماهنگ و همسان کردن عملکرد و حرکت اختیارى شما با ساخت جهان و ساخت انسان است، عمل کنید و بر طبق این پیمان، این پیمان را اداء کنید، بر طبق این پیمان عمل کنید.(۸)
 
* ۲) نعمت فراموش شده خدا را به یاد مردم بیاورند
«وَ یُذَکِّروهُم مَنسىّ نِعمَتِه»؛ و به یاد بیاورند فراموش‌شده‌ى نعمت خدا را؛ یعنى نعمتهاى فراموش‌‌شده‌ى خدا را به یاد انسان بیاورد. انسان خیلى از نعمتهاى خدا را فراموش میکند؛ از جمله‌ى نعمتهایى که انسان فراموش میکند و مهم‌ترین آنها، نعمت خود انسان و آن مَن انسانى او است؛ و این پایه و محور همه‌ى نعمتهاى خدا است، که در قرآن میخوانیم: « نَسُوا اللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛(۹) درباره‌ى کفّار صحبت شده، گفته میشود که « نَسُوا اللّٰهَ»؛ آنها فراموش کردند خدا را؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که «فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ خدا هم آنها را به خودفراموشى دچار کرد؛ خود آنها و مَن آنها را از یاد آنها برد؛ این محور همه‌ی [نعمتها] است. این «من» که از یاد میرود چیست؟ چه چیزى در انسان هست که در جامعه‌ى جاهلى از یاد انسان میرود و پیغمبرها میآیند انسان را به یاد آن من بیندازند؟ منِ انسانى، آن نعمت فراموش‌شده‌ى بزرگ، اگرچه یک چیز بیشتر نیست امّا فراموش شدن آن، آثار و نمودارهاى گوناگونى دارد.(۱۰)
 
* درس امروز: هر چیزی در جامعه غفلت‌آور باشد مخالف مبانی بعثت است
یقیناً شما در همه‌ى نمودارهاى جامعه‌ى اسلامى، از تعلیم و تربیتش، از اقتصادش، از حکومتش، از شکل رابطه‌هاى انسانى و غیره، نمیتوانید هیچ چیز پیدا کنید و نباید چیزى وجود داشته باشد که با اینها منافات داشته باشد و زمینه‌ساز اینها نباشد. اگر در جامعه‌ى اسلامى چیزى مثلاً پیدا کردید که به جاى یُذَکِّروهُم ــ یعنى به یاد آوردن ــ به جاى یادآور بودن، غفلت‌آور باشد، این بر خلاف حکمت بعثت پیغمبران است. پس هیچ پدیده و نمودار غفلت‌آور، در کلّ جامعه‌ى اسلامى نباید وجود داشته باشد چون بر خلاف مبنا، بر خلاف خطّ اصلى بعثت پیغمبران است.(۱۱)
 
* ۳) پیام خدا را به مردم برسانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ»؛ با رسانیدن پیام، حجّت را بر آنها تمام بکند. ببینید، رساندن پیام، وسیله و کلید اصلى همه‌ى فعّالیّتهاى پیغمبر است. اگر فرض کنید که پیغمبر با همه‌ى این خصوصیّات، خودش را ملزم به تبلیغ نداند، هیچ یک از وظایف او گزارده نمیشود؛ لذا گفتیم که دو محور اصلى نبوّت، اوّل این است که بر مبناى وحى کار کند، دوّم اینکه تبلیغ کند؛ یعنى وحى را احتکار نکند پیش خودش، نگه ندارد، حرف را بگوید.(۱۲)
 
* درس امروز: اگر رساندن حکم خدا در جامعه انجام نشود، هدف بعثت تأمین نشده است
اگر چنانچه پیغمبر این یک وظیفه را انجام ندهد، یعنى تبلیغ نکند، همه‌ى کارها لَنگ است و آن وقت جامعه‌ى اسلامى هم [لنگ میماند]؛ این را هم فراموش نکنید؛ مدام من مثل ترجیع‌بند این را تکرار میکنم براى اینکه چیز مهمّى است؛ در جامعه‌ى اسلامى همه‌ى این چند کارى که اینجا نوشته شده بایستى در مقرّرات، در قوانین، در کلّ نظام تأمین بشود؛ یعنى بایستى کلّ نظام و مقرّرات جامعه‌ى اسلامى جورى باشد که هدفِ تبلیغ، لنگ نماند. پس ما اگر حکومتى، جامعه‌اى، نظامى داشتیم که در آن تبلیغ، یعنى رساندن پیام خدا، لنگ و متوقّف ماند، باید کشف کنیم که این نظام و جامعه‌ اسلامى نیست؛ و آن جامعه و نظامى اسلامى است که در او هدف تبلیغ ــ یا بگوییم وسیله‌ى تبلیغ که دقیق‌تر است ــ تأمین شده باشد.(۱۳)
 
* ۴) گنجینه‌هاى پنهان اندیشه‌ها را در انسانها بشورانند
«وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ و بشورانند براى آنان، دفائن و گنجینه‌هاى اندیشه‌ها را؛ یا به این عبارت که نوشته‌ایم: و گنجینه‌هاى پنهان اندیشه‌ها را در آنان بشورانند؛ این هم یکى دیگر از هدفهاى پیغمبر است که گنجینه‌هاى پنهان اندیشه را در انسانها برمىشوراند؛ این گنجینه‌ها اوّلاً چیست؟ همین قدرت تعقّل و اندیشمندى و تجزیه‌تحلیلى که در انسان هست؛ که گفتیم یکى از خصوصیّات انسان چیست؟ آن حالت اندیشمندى او است؛ این خصلت انسان است، در همه‌ى انسانها هم هست؛ هیچ انسانى را شما پیدا نمیکنید که در طبیعت و در سرشت ذاتی‌اش قدرت اندیشمندى نباشد؛ انسان یعنى این.(۱۴)
 
* درس امروز: جامعه اسلامی باید به اندیشیدن انسانها کمک کند
ساخت جامعه‌ی اسلامی باید آن چنان باشد که همه‌ى پدیده‌ها و نمودارها انسان را به شکفتن اندیشه کمک کند، انسان را از رکود بیرون بیاورد، کمک کند که انسان بیندیشد و کار کند.(۱۵)
 
* ۵) نشانه‌های قدرت خداوند را به مردم ارائه دهند
بالاخره آخرین جمله، وَ یُروهُم آیاتِ المَقدِرَة؛ و به آنها بنمایاند نشانه‌هاى قدرت خدا را که البتّه مضمون این جمله بخشى از مضمون جمله‌ى قبل است که شرح دادم؛ یعنى پیغمبرها به انسانها آثار قدرت خدا را ارائه میدادند و نشان میدادند و به آنها میفهماندند که قدرت الهى در کجاها متجلّى است... پیغمبران میخواهند آیات قدرت خدا را نشان بدهند؛ چرا؟ براى اینکه انسانها را به اندیشیدن وادار کنند دیگر؛ یک نمونه‌هایى را انبیا انتخاب میکنند که این نمونه‌ها براى همه‌ى انسانها به طور برابر وجود دارد، مخصوص جمعى دون جمعى نیست و مردمى دون مردمى نیست؛ وقتى میخواهند مردم را به اندیشیدن وادار کنند، نشانه‌هاى قدرت خدا را که انتخاب میکنند، آن نشانه‌هایى را انتخاب میکنند که انسان بیابان‌گَرد و روستایى و بدوى و دور از تمدّن و فرهنگ هم دقیقاً بتواند این نمونه‌ها را که وسیله‌ى اندیشیدن و فکر کردن است داشته باشد؛ مردم را به این گونه موضوعات متوجّه میکنند؛ نه حالا دقیقاً صددرصد فقط به اینها و نه غیر [بلکه] به این گونه موضوعات طبیعى؛ مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفوع؛ از سقفى که بر فراز آنها برافراشته شده است، وَ مِهادٍ تَحتَهُم مَوضوع؛ و بسترى که در زیر پاى آنان افکنده شده است؛ وَ مَعایِشَ تُحییهِم؛ و وسیله‌هاى زندگى که آنان را زنده میدارد؛ مثلاً خوراک و معیشتها که یک وسیله‌ى زندگى است که انسان را زنده میدارد؛ وَ آجالٍ تُفنیهِم؛ و اجلهایى که آنان را از بین میبرد؛ وَ اَوصابٍ تُهرِمُهُم؛ و دردهایى که آنان را پیر میکند؛ وَ اَحداثٍ تَتابَعُ علیهِم؛(۱۶) و حوادثى که پیدرپى بر آنان وارد میآید.(۱۷)
 
* هدف بعثت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
اِلى اَن بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللّه (صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله). این جریان پیامبرى و سلسله‌ى نبوّتها راه خودش را طى کرد و یکى پس از دیگرى بار را به همدیگر دادند تا نوبت به پیغمبر خاتم رسید و خدا مبعوث کرد محمّد رسول‌اللّه‌ (صلّى ‌اللّه ‌علیه ‌و آله) را «لِاِنجازِ عِدَتِهِ وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه‌»؛ دو جمله به عنوان فلسفه‌ى بعثتِ پیغمبر خاتم ذکر شده: اوّل «لِاِنجازِ عِدَتِه»، براى اینکه خدا وعده‌ى خودش را محقّق کند؛ این یکى؛ و دوّم «اِتمامِ نُبُوَّتِه»‌؛ نبوّت را کامل کند، تمام کند؛ و هر دوى اینها قابل بحث و فهمیدن است.(۱۸)
 
* تحقق بخشیدن به وعده الهی مبنی بر غلبه دین اسلام
اوّل «لِاِنجازِ عِدَتِهِ»؛ گویا خدا یک وعده‌اى داده که این وعده با آمدن پیغمبر محقّق میشود، به این وعده عمل میشود، وعده منجّز و حتمى میشود. آیه این چنین است: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ، هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ.(۱۹) وعده‌ى الهى این است که جریان نبوّت بر همه‌ى جریانهاى فکرى و تجربه‌هاى اجتماعىِ بشر، فائق و غالب میشود؛ البتّه نه به این معنا که در زمان خود پیغمبر حتماً لازم بود که همه‌ى جریانهاى فکرى، تحت تأثیر نبوّت اسلام و رسالت اسلام قرار بگیرند؛ ممکن بود قرار بگیرند، ممکن بود نگیرند؛ کما اینکه در واقعیّت تاریخى نگرفتند؛ یعنى پیغمبر آن قدر فرصت پیدا نکرد. و باز نه به این معنا که در درازمدّت، دین پیغمبر بایستى بر همه‌ى ادیان، بر همه‌ى ملّیّتها، ملّتها و مکتبها پیروز بشود، به معنای پیروزی ظاهری و غلبه؛ این هم نیست؛ البتّه این کار میشود و شده و در طول تاریخ از تاریخ اسلام بارها شده که حکومت اسلامى عالمگیر شده امّا آیه این را نمیخواهد بگوید و ظهور حق به این معنا نیست. براى ظهور حق یک معناى ظریف‌ترى هست.(۲۰)

بنابراین پیغمبر اسلام با پُر کردن پیمانه‌ى فرهنگ نبوّتها و با ارائه دادن همه‌ى آنچه در آگاهى و اندیشه‌ى الهى براى بشر وجود دارد ــ که همه چیز را پیغمبر گفته ــ و با ارائه دادن آخرین حقیقت‌هاى موجود در فرهنگ نبوّتها، بر همه‌ى اندیشه‌ها و راه‌هایى که از مغز بشر ممکن بود تراوش کند، فائق آمد و پیروز شد؛ پس «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ معناى ظهور و غلبه‌ى پیامبر بر همه‌ى دینها این است... خب این وعده‌ى الهى است؛ این وعده کِى عملى میشد؟ وقتى آن آخرین پیغمبر بیاید. مادامى که آن آخرین پیغمبر نیامده، این وعده عملى نمیشود. پس خدا آخرین پیامبر را فرستاد «لِاِنجازِ عِدَتِه»؛ «عِدَة» یعنى وعده؛ تا وعده‌اش را منجّز کند، یعنى حتمى کند.(۲۱)
 
* به پایان رساندن نبوت و توانا شدن انسانها در شناخت راه‌های نو
وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه؛ و نبوّت را تمام کند، یعنى کامل کند. البتّه کامل کردن نبوّت، تفسیرى بر همان جمله‌ى قبلى میتواند باشد که هست، امّا در حقیقت گویا آن خطّى که طبق آن خط، انسان مستقیماً با خدا ارتباط پیدا میکند ــ یعنى به وسیله‌ى وحى ــ یک دورانى دارد؛ از آنجا به بعد، انسان ارتباط مستقیم با خدا [به شکل وحی] لازم ندارد، لازم نیست وحى بیاید، لازم نیست آیه‌ى الهى نازل بشود و جبرئیل بیاید؛ از همه‌ى آنچه گذشته، انسان میتواند راه‌هاى نو را بشناسد؛ یعنى به شناختهاى جدیدى پى ببرد و راه زندگى را خودش از آنچه آنها گفته‌اند استنباط و استخراج کند و درک کند. و آخرین نقطه‌ى پایانىِ نبوّت که البتّه نقطه‌ى اوج نبوّتها نیز هست، ‌عبارت است از آخرین پیغمبر که پیغمبر خاتم است. بنابراین خدا پیغمبر را مبعوث کرد «لِاِنجازِ عِدَتِهِ وَ اِتمامِ نُبُوَّتِه»؛ تا وعده‌اش را محقّق کند و نبوّت را به پایان برساند، یعنى به کمال برساند؛ تمام، یعنى کامل شدن. تا اینکه خداى سبحان محمّد پیامبر خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) را مبعوث کرد.(۲۲)

پی‌نوشت:
۱) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱
۲) شرح نهج‌البلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹) آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، ص۶۷
۳) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱
۴) شرح نهج‌البلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۷۰و۷۱
۵) همان، ص۸۲
۶) همان، ص۱۵۰
۷) همان، ص۱۵۵
۸) همان، ص۱۵۸
۹) سوره‌ی حشر، بخشی از آیه‌ی ۱۹
۱۰) شرح نهج‌البلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۱۵۸و۱۵۹
۱۱) همان، ص۱۵۲
۱۲) همان، ص۱۶۱
۱۳) همان، ص۱۶۲
۱۴) همان، ص۱۶۳
۱۵) همان، ص۱۶۶
۱۶) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى ۱
۱۷) شرح نهج‌البلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۱۶۶و۱۶۷
۱۸) همان، ص۲۰۳
۱۹) سوره‌ی صف، آیه‌ی ۸ و بخشی از آیه‌ی ۹؛ «مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا -گر چه کافران را ناخوش اُفتد- نور خود را کامل خواهد گردانید. او است کسى که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد تا آن را بر هر چه دین است فائق گرداند ...»
۲۰) شرح نهج‌البلاغه: شرح خطبه اول (۱۳۵۹)، ص۲۰۳و۲۰۴
۲۱) همان، ص۲۰۶
۲۲) همان، ص۲۰۶و۲۰۷

۰

مثل امیرالمؤمنین علیه‌السلام

زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب

مثل امیرالمؤمنین علیه‌السلام

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«بی بی زینب کبری سلام‌الله علیها در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ی شگفت آور را ایراد کرد؛ لفظ مثل پولاد محکم، معنا مثل آب روان تا اعماق جانها می‌نشیند. در آن‌چنان وضعیتی زینب کبری سلام‌الله علیها مثل خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را.» ۹۲/۰۸/۲۹
«ریحانه»؛ بخش زن و خانواده پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، لوح «مثل امیرالمؤمنین علیه‌السلام» را منتشر می‌کند.

۰

کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت

کتابخانه اسلامی سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع تربیت ازدیدگاه اسلام حکایت خوبان داستان های صوتی درمسیر بهشت

کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت

کتاب سه دقیقه در قیامت/صوت

مرور و بررسی کتاب زیبای «سه دقیقه در قیامت» توسط حجت الاسلام امینی خواه
این کتاب روایت جانباز مدافع حرمی است که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند.

نمایش صفحه

جلسه ۱
جلسه ۲
جلسه ۳
جلسه ۴
جلسه ۵
جلسه ۶
جلسه ۷
جلسه ۸
جلسه ۹
جلسه ۱۰
جلسه ۱۱
جلسه ۱۲
جلسه ۱۳
جلسه ۱۴
جلسه ۱۵
جلسه ۱۶
جلسه ۱۷
جلسه ۱۸
جلسه ۱۹
جلسه ۲۰
جلسه ۲۱
جلسه ۲۲
جلسه ۲۳
جلسه ۲۴
جلسه ۲۵
جلسه ۲۶
جلسه ۲۷
جلسه ۲۸
جلسه ۲۹
جلسه ۳۰
دانلود تمامی جلسات بعد از اتمام سخنرانی ها بارگزاری خواهد شد

جهت دانلود فایل های سخنرانی، پس از ورود به صفحه مربوطه، بر روی آیکون دانلود (در پایین توضیحات) کلیک نمایید.
 منبع :سایت روشنگری

۰

یک رهبرِ به تمام معنا

زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب

یک رهبرِ به تمام معنا

یک رهبرِ به تام معنا

شخصیت و مجاهدت‌های حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) از زوایای گوناگون، پیام‌ها و درسهای بی‌نظیری برای انسانها به‌همراه دارد؛ شخصیتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی یک «الگو» و «اسوه» است. قطعا بهره‌مندی از این دریای عظیمِ «معنویت و معرفت و مجاهدت» نیازمند این است که شناخت کافی از ابعاد گوناگون شخصیتی این بانوی بزرگوار و سیره و سبک زندگی و مجاهدت‌های ایشان پیدا کنیم.
بخش زن، خانواده و سبک زندگی (ریحانه) پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گزیده بیانات ذیل براساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ابعاد مختلف شخصیت و سیره‌ی ایشان را در ۳ محور: بُعد معنوی و معرفتی، بُعد زندگی خانوادگی و بُعد اجتماعی و سیاسی بازخوانی کرده است:

۱- بُعد معنوی و معرفتی:

* برابرِ مرتبه انبیا
اگر شخصیت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبه‌ای برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن، ستاره‌های فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهم‌السّلام برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قائل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران میشود دید. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰

* عبادتِ نمونه
عبادت فاطمه زهرا، سلام الله علیها، یک عبادت نمونه است. «حسن بصری» که یکی از عبّاد و زهّاد معروف دنیای اسلام است، درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها می گوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها». پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد! امام حسن مجتبی علیه‌الصّلاةوالسّلام می گوید: شبی -شب جمعه‌ای- مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتی انفجرت عمود الصبح». تا وقتی که طلوعِ فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرّع کرد. امام حسن، علیه‌الصّلاةوالسّلام، میگوید -طبق روایت- شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد؛ مردم را دعا کرد؛ برای مسائل عمومی دنیای اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اُمّاه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؛» «یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا صبح دعا، همه برای دیگران!؟» در جواب فرمود: «یا بنىّ، الجّار ثم الدّار؛» «اوّل دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیه والاست. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵

* همپایه امیرالمؤمنین (علیه السلام)
فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده‌ی صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. کسی است که رسول اکرم به امیرالمؤمنین (علیهم‌ السّلام) فرمود: «یا علی... انت قائد المؤمنین الی الجنّة... و فاطمة قد اقبلت یوم القیامة... تقود مؤمنات امّتی الی الجنّة». یعنی در روز قیامت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردان مؤمن را و فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها، زنان مؤمن را به بهشت الهی راهنمایی میکنند. او، عِدل و همپایه و همسنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. آن کسی که وقتی در محراب عبادت می‌ایستاد، هزاران فرشته‌ی مقرّب خدا، به او خطاب و سلام میکردند و تهنیت میگفتند و همان سخنی را بیان میکردند که فرشتگان، قبلاً به مریم اطهر گفته بودند؛ عرض میکردند: «یا فاطمة انّ اللَّه اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین». این، مقام معنوی فاطمه‌ی زهراست.
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. محدّثه است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّه‌ی رفیع، در مقابل همه‌ی زنهای آفرینش و عالم است. فاطمه‌ی زهرا (علیه السلام) در قلّه‌ی این بلندای عظیم ایستاده و به همه‌ی زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید. ۱۳۶۸/۱۰/۲۶

* مثل پیغمبر و امیرالمؤمنین (علیهم‌االصّلاةوالسّلام)
آثار و روایات ما نشان می‌دهد که فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها، فقط مسؤولیت نبوّت و امامت نداشته، و اِلّا از لحاظ معنوی، تفاوتی با پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهم‌االصّلاةوالسّلام ندارد... یک خانم هجده ساله، در سنین فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها که حدّاکثر سن ایشان بوده است به آن مقامات عالی معنوی و عرفانی و آن حکمت و آن گویندگی و آن تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و آن آینده‌نگری و آن قدرت برخورد با عظیم‌ترین مسائل زمان خود رسیده است. ۱۳۷۲/۰۹/۰۸
۰

دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با رهبر انقلاب

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز رهبری انقلاب

تاب‌آوری ملت ایران در برابر فشارهای غول وحشی آمریکا که ناظران جهانی را به حیرت واداشته است به برکت معارف اهل بیت ع می باشد.

در خجسته سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فضای حسینیه امام خمینی(ره) معطر به یاد و نام دخت گرامی پیامبر اعظم(ص) شد و مداحان و شاعران اهل‌بیت علیهم السلام به قرائت اشعاری در وصف آن بانوی بزرگ اسلام پرداختند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار، مهمترین و اصلی ترین وظیفه جامعه مداحان را فرهنگ‌سازی و تعمیق معارف دینی در جامعه از جمله در میان جوانان برشمردند و گفتند: فرهنگ سازی درخصوص سبک زندگی اسلامی به‌ویژه همبستگی اجتماعی و کمک آحاد مردم به یکدیگر و همچنین عمق بخشی به روحیه حماسی و ایستادگی و بصیرت در جامعه از مسئولیت های خطیر جامعه اثرگذار و تعیین کننده مداح است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وظیفه جامعه مداحان در مدیریت و هدایت شادی های معنوی و عزاهای اساسی و عمیق جامعه گفتند: برخلاف آنچه برخی روشنفکرنما در برهه ای تلاش داشتند القاء کنند، گریه و تضرع در مجالس اهل بیت و در مراسم شهدا، گریه ضعف نیست بلکه احساسات عالی یک انسانِ وسط میدان و وسیله‌ای برای احساس عزت و قدرت و شجاعت است و ائمه اطهار پایه‌گذار این سنت و ترویج کننده این مجالس بوده اند.

۰

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

حجاب سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا زندگی درمکتب اهل بیت ع رهبری انقلاب ازدواج

واکنش جالب رهبر معظم انقلاب اسلامی به عقد دختر یک شهید در کهف‌الشهدا+ تصاویر

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محدثه فلاح‌پیشه» که مدتی پیش مراسم عقد خود را در جوار مزار پنج شهید کهف الشهدا برگزار کرده بود در نوشته‌ای به ماجرای برگزاری مراسم عقد خود در کهف الشهدا اشاره و از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی و ابراز خوشحالی ایشان از این اقدام صحبت کرده است.

مرضیه و محدثه، فرزندان شهید مدافع حرم «اصغر فلاح‌پیشه» هر دو مراسم عقد خود را در کهف الشهدا برگزار کردند.

محدثه فلاح پیشه در متنی که به مناسبت تقدیم هدیه عروسی از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته است، تعریف کرد: «تلفن مادر زنگ خورد، اما چون مادر نبود من جواب دادم، پشت تلفن آقایی بود که گفت از بیت رهبری تماس می‌گیرد، سوال کرد شما دختر شهید فلاح پیشه هستید؟ گفتم بله، گفت: محدثه خانم؟ با تعجب گفتم بله بفرمایید، خودم هستم. آن آقا گفت که تصاویر مراسم عقد ما را از صفحه «کهف الشهدا» دیده است و برایمان تبریک و دعای خیر کرد.

مانده بودم چه جوابی بدهم، فقط توانستم بگویم ممنون. آن شب از ذوقم به هرکسی که می‌توانستم موضوع را گفتم.


فردا دوباره تماس گرفتند و برای دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دعوت کردند. باورش برایمان سخت بود، این اتفاق درست مصادف شده بود با یک روز قبل از سفر مشهد که هدیه عقد ما از طرف سپاه قدس بود، گمانم من آخرین نفری بودم که این هدیه را قبل از شهادت حاج قاسم از او گرفتم.

روز دیدار فرا رسید، بعد از خواندن نماز، خانواده‌ها دور رهبر معظم انقلاب اسلامی جمع شدند، ایشان اولین خانواده را صدا کرد و بعد نوبت ما رسید، اول صحبت را با مادرم شروع کردند، بعد مرضیه که فرزند اول خانواده است و من. گفتند خانم محدثه فلاح‌پیشه، بلند شدم، گفتند شما تازه در کهف الشهدا عقد کردید؟ گفتم بله، البته خواهرم هم آنجا عقد کردند. رهبر انقلاب گفتند: من عکس شما و همسرتان را دیدم، چه کار خوب و پسندیده‌ای کردید و به ما تبریک گفتند و دعای خیر کردند.

چند روز پیش صدای زنگ آیفون آمد. مادر جواب داد، بعد رو کرد به من و گفت: محدثه باز محموله پستی سفارش دادی؟ تعجب کردم، گفتم: نه . مادر پایین رفت تا بسته پستی را بگیرد، وارد خانه که شد گفت بسته از طرف بیت رهبری است، دویدم و بسته را گرفتم، دیدم رویش نوشته شده خانم محدثه فلاح پیشه. وقتی بازش کردم اول قران زیبایی را با ترجمه آقای مشکینی دیدم که زیرش چفیه و چادری مشکی بود، دنبال برگه‌ای بودم که آن را لای قرآن پیدا کردم.

۰

سبک زندگی فاطمی/بعدازسه روز

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع دهه فاطمیه

سبک زندگی فاطمی/بعدازسه روز

جنگ احزاب است و مدینه در محاصره بانو برای بچه هایش نان تازه پخته دلش نمی آید بدون رسول خدا (ص) نان را بخورند. برای همین به خط مقدم جبهه پیش پدر می رود . پدر با صدایی خسته می گوید:«این اولین غذایی است که بعد از سه روز می خورم.»

(طبقات،ج1، ص400)

منبع:

سایت موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل بیت ع

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)