جستجو
بایگانی
- آذر ۱۴۰۳ (۱۹)
- آبان ۱۴۰۳ (۷)
- مهر ۱۴۰۳ (۹)
- شهریور ۱۴۰۳ (۸)
- مرداد ۱۴۰۳ (۴)
- تیر ۱۴۰۳ (۱۴)
- خرداد ۱۴۰۳ (۲۰)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲۴)
- اسفند ۱۴۰۲ (۳۰)
- بهمن ۱۴۰۲ (۲۵)
- دی ۱۴۰۲ (۲۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۸)
- آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۴)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱۴)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۷)
- بهمن ۱۴۰۱ (۲۰)
- دی ۱۴۰۱ (۲۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۱ (۱۵)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۷)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۰)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۹)
- فروردين ۱۴۰۱ (۹)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۰)
- دی ۱۴۰۰ (۱۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۸)
- آبان ۱۴۰۰ (۱۰)
- مهر ۱۴۰۰ (۱۲)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۹)
- تیر ۱۴۰۰ (۸)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۹)
- فروردين ۱۴۰۰ (۹)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲۴)
- دی ۱۳۹۹ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۹ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۹ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱۹)
- دی ۱۳۹۸ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۱۴)
- آبان ۱۳۹۸ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۸ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲۱)
- آذر ۱۳۹۷ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۵)
- شهریور ۱۳۹۷ (۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۳)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۱)
- دی ۱۳۹۵ (۵۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۵۹)
- مهر ۱۳۹۵ (۹۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۷۰)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۸۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۶)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲۸)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۵۶)
نويسندگان
- سرباز ولایت (2421)
پربحث ترين ها
-
-
کاریکاتور:: حجاب یا بی حجاب؟
۹۳/۰۹/۱۰ -
-
-
لطفا قیمت این تصاویر را مشخص کنید
۹۵/۰۱/۲۴ -
نـامـه ای بـرای خـواهـرم !
۹۵/۰۱/۱۶ -
عملی لذت بخش اما دردناک!
۹۵/۰۱/۱۴ -
-
-
آخرين نظرات
پيوندها
۸۴ مطلب با کلمهی کلیدی «کتابخانه اسلامی» ثبت شده است
کتابخانه تخصصی با موضوع امام رضا علیه السلام (امکان دانلود حدود 100 جلد کتاب)
«خلأِ لحظه» را پُر کنید
کتابخانه اسلامی سبک زندگی اسلامی رهبری انقلاب
«خلأِ لحظه» را پُر کنید
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا |
مجموعه ۱۱ قسمتی «رسم کتابخوانی»
روز دوشنبه ۱۳۹۵/۵/۱۸ در مراسمی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب داستانی «تنتن و سندباد» رونمایی شد. این کتابِ داستانِ نوجوان که به بیان دفاعِ استعاری قهرمانان داستانی مشرق زمین به رهبری سندباد در برابر تهاجم قهرمانان داستانی غربی به رهبری تنتن پرداخته، تمجید رهبر انقلاب را برانگیخت. به این مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IRدر یادداشت زیر، به بررسی جایگاه و الزامات تولیدات ادبی و فرهنگی برای کودکان و نوجوانان در اندیشهی رهبر انقلاب میپردازد.
بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند
«در منزل خودِ من، همهی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همهی افراد خانهی ما، وقتی میخواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همهی خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود.» ۱۳۷۴/۲/۲۶ [۱]
این بیانات رهبر معظم انقلاب در سال ۷۴ به صورت توأمان دو موضوع مهم و اساسیِ «توجه به مقولهی کتابخوانی» و «لزوم نهادینه شدن این موضوع در خانوادهها» را نشان میدهد. این توجه برگرفته از فکر و روش ایشان بوده و چنانکه پیداست این الگو در زندگی شخصیشان نیز جاری است. رهبر انقلاب کتابخوانی در سنین پائین را دارای ماندگاری و «عادتِ مراجعه به کتاب» را نکتهای مثبت معرفی میکنند:
«آنچه که همیشه برای انسان میماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هرچه میتوانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راههای مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزهگردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد، منتها این مسئلهی بعدی است؛ مسئلهی اول این است که یاد بگیرند، عادت کنند به این که اصلاً به کتاب مراجعه کنند، کتاب نگاه کنند.» ۱۳۹۱/۷/۲۰ [۲]
توجه به کتاب و محصول فرهنگیِ خوب و مناسب نیز دیگر موضوع مورد تأکید رهبر انقلاب است. چنانکه از سالیان دور در حیطهی تربیتی فرزندانشان نیز به این موضوع توجه داشتهاند:
«من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد [مهدی آذر یزدی] و کتاب این مرد میدانم... آنوقتی که کتاب ایشان درآمد -اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههای خوب برای بچههای خوب»- من رفتم تورق کردم. بچههای ما داشتند به دوران مُراهقی -یعنی نزدیکی به بلوغ- میرسیدند، دوره هم دورهی طاغوت بود و همهی عوامل در جهت گمرهسازی ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد... برای بچههای کوچک، دستمان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش میگردم... من رفتم تهیه کردم و برای فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم.» ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ [۳]
مسئولان از خوابشان هم خواهند زد ...
رهبر انقلاب از سویی رسیدن جامعهی ایرانی به اهدافش را بدون نهادینه کردن فرهنگِ مطالعه و کتابخوانی «ناممکن» دانسته:
«[مردم] باید با کتاب اُنس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعهی ایرانی به هدف و آرزویی که دارد نخواهد رسید.» ۱۳۷۴/۲/۲۶ [۴]و از سوی دیگر رسیدن به آرمانها را منوط به «تربیتِ صحیح» کودکان و نوجوانان دانستهاند:
«اگر حقیقتاً به آرمانهای اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دستهای استبداد سیاه در این صدوپنجاه سال، دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است، فکر میکنیم؛ اگر اینها برایمان مهمّ است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت میدهیم، پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم، دربارهی آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم.» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۵]
بر همین اساس است که مسئلهی کودک و نوجوان از منظر آیتالله خامنهای اهمیتی فوقالعاده مییابد:
«حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسألهی کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند.» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۶]
در واقع میتوان گفت از منظر حضرت آیتالله خامنهای هر دو مقولهی «کتابخوانی» و «تربیتِ کودک» ناظر به آینده بوده و از عوامل مهمِ رشد و پیشرفت ملت است. از ترکیبِ این دو موضوع مهم و اساسی میتوان به اهمیت مقولهی تولیدات فرهنگی و ادبی برای کودکان و نوجوانان در اندیشه و نگاه رهبر انقلاب پی بُرد.
و این همه در حالی است که جریان «تهاجم فرهنگیِ دشمن» نیز وجود دارد. جریانی که به دنبال اثرگذاری بر ذهن، قرهنگ، رفتار و سبک زندگیِ کودک و نوجوان و جوان ایرانی است تا نظام ارزشی خود را تحمیل کند:
«تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند بر روی ذهن ملت ما و بر روی رفتار ملت ما -جوان، نوجوان، حتی کودک- اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است... الان آموزش زبان انگلیسی خیلی رواج پیدا کرده... همهی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبک زندگی غربی است.» ۱۳۹۲/۹/۱۹ [۷]
خطر تهاجم فرهنگی آنجا جدیتر میشود که دسترسی به «کالای فرهنگی فاسد» کار سخت و دشواری نیست:
«در واقع دسترسی کودک ما، یک منبع فرهنگی نیست؛ بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکنندهی فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست... ناگهان مشاهده میکنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگىِ متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۸]
قصّههای خوب، سازنده شخصیت کودک است
در مقابل جریان تهاجم فرهنگی و نفوذ فکری و فرهنگیِ دشمن «کار و ابتکار» لازم است:
«در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکی کار، یکی ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطهی مهم را باید در نظر [داشت]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکاری باشد.» ۱۳۹۲/۹/۱۹ [۹]
در این زمینه تولیدِ کالای فرهنگی و هنری و بهخصوص کتابِ مناسب و مبتنی بر ارزشهای دینی برای کودکان و نوجوانان ضرورتی اجتنابناپذیر است و یکی از قالبهای بسیار اثرگذار برای نیل به این مقصود، توجه به داستان و «قصّهگویی» است:
«قصّهگویی، هنر بسیار خوبی است. قصّههای خوب، سازندهی شخصیت کودک است. همان قصّههای قدیمی را که ما از مادر خودمان، از مادربزرگ و یا از پیرزن دیگری در کودکی شنیدهایم، امروز که مرور میکنیم، میبینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد! انسان، بعضی از خصال و تفکّرات خودش را که ریشهیابی میکند، به این قصّهها میرسد. قصّه مقولهی خیلی مهمّی است؛ منتها قصّههای خوب.» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۱۰]
و البته دائماً باید به این نکته توجه کرد که مهمترین هدف در این فعالیت «ایجاد و تقویت ایمان» است:
«سعی کنید در این قصّهگویی و در این کار هنری، اوّلین چیزی را که در کودک ایجاد میکنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید... سعی کنید بچهها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچهها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده میشود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسبند.» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۱۱]
آیتالله خامنهای در همین زمینهی داستان و قصّهگویی نیز توجه به «افسانه» را پیشنهاد دادهاند البته با تذکر این نکته که پرداختن به وقایع مذهبی در قالب افسانه غلط است:
«افسانه، با داستانی که منطبق بر واقعیات است، تفاوتش همین است که مبالغههایی در افسانه هست. ممکن است چیزهای خیلی بدی باشد، ممکن است خیلی هم بد نباشد. وقتی شما وقایع را مبالغهآمیز کردید و رنگ و روغنهای غلیظ به آن زدید و به ابعاد آن با واقعیت، یک مقدار فاصله دادید، میشود افسانه. وقتی آن را برگرداندید به ابعاد حقیقی خودش و صحنه را منعکس کردید، میشود داستان. همه جا میتوانید این کار را بکنید... ما گاهی اوقات میبینیم ماجراهای پیغمبران، بهعنوان «افسانهی پیغمبران» نقل میشود. یا ماجرای آفرینش، که در قرآن به آن تصریح شده، به عنوان «افسانهی آفرینش» منعکس میشود. این البته غلط است.» ۱۳۷۱/۵/۵ [۱۲]
رشد و تقویت خِصال و ویژگیهای مثبت مقولهی دیگری است که در کنار تقویت ایمان میتوان در آثار مربوط به کودکان و نوجوانان مورد توجه و اهتمام قرار گیرد:
«میتوان بر محور ایمان، تعصّب و جمود و امثال آن را پروراند و تنید؛ میتوان صفات عالی، آزاداندیشی، شجاعت، بزرگواری و سماحت را پروراند و تنید. آنچه را که فکر میکنید برای این بچه و برای شخصیت او لازم است، بر محور ایمان بتنید.» ۱۳۷۷/۲/۲۳[۱۳]
حال اگر کسی با این نگاه به فعالیت در حوزهی تولید کالای فرهنگی مناسب برای کودک و نوجوان پرداخت در واقع اقدامی اصلی و اساسی را انجام داده و «خلأِ لحظه» را پُر کرده است. چنین فردی میتواند از کارِ خود خشنود و نسبت به کسبِ «رضای الهی» خاطرجمع باشد:
«شما مربّی عزیز، شما که در کتابخانه با کودک مواجه میشوید، شما که قصّه میگویید، شما که کتاب میفرستید، شما که کتاب میخوانید و شما که در کار هنری و آفرینش هنری خودتان، آن کودک را مخاطب قرار میدهید، بدانید که الان درست روی نقطهی اصلی و اساسی حرکت میکنید. شما درست آن کاری را که باید انجام گیرد انجام میدهید. آن کسی میتواند از کار خود، شاد و خشنود و از رضای الهی خاطرجمع باشد که خلأِ لحظه را پر کند. خلأِ لحظه این است و شما این خلأ را پُر میکنید.» ۱۳۷۷/۲/۲۳ [۱۴]
پینوشتها:
۱. مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب ۱۳۷۴/۲/۲۶
۲. بیانات در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالی ۱۳۹۱/۷/۲۰
۳. بیانات در دیدار نخبگان استان یزد ۱۳۸۶/۱۰/۱۵
۴. مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب ۱۳۷۴/۲/۲۶
۵. بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۷۷/۲/۲۳
۶. همان
۷. بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۲/۹/۱۹
۸. بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۷۷/۲/۲۳
۹. بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۲/۹/۱۹
۱۰. بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۷۷/۲/۲۳
۱۱. همان
۱۲. بیانات در دیدار اعضاى «کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان» ۱۳۷۱/۵/۵
۱۳. بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۷۷/۲/۲۳
۱۴. همان
رونمایی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد»
کتابخانه اسلامی سبک زندگی اسلامی معروف نیوز رهبری انقلاب
رونمایی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد»
در مراسم دومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی که صبح امروز (دوشنبه) در مؤسسهی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد، از یادداشت حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد» نوشتهی آقای محمد میرکیانی رونمایی شد.
در این مراسم که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای و با عنوان «نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان از منظر رهبر انقلاب اسلامی» برگزار شد، جمعی از شخصیتهای فرهنگی و ادبی حضور داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای در این یادداشت که در آبان ماه ۱۳۷۳ به نگارش درآمده مرقوم داشتهاند:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
ـ من هم همین قصّه را همیشه تعریف میکردم! حیف که خیلیها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخهی این کتاب را به همهی بچهها بدهم . .
*****************************************************************
گفتوگو با محمد میرکیانی، نویسنده کتاب «تنتن و سندباد»
خانوادهها باید فرزندان را هوشیار بار بیاورند
«من هم همین قصه را همیشه تعریف می کردم! حیف که خیلی ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید!» این بخشی از یادداشت کوتاهی است که رهبر انقلاب بعد از خواندن کتاب «تنتن و سندباد» در وصف این اثر نوشتهاند. تنتن و سندباد کتابی داستانی برای مخاطب نوجوان است که در ابتدای دههی هفتاد با موضوع «تهاجم فرهنگی» نگاشته شد. محتوای ارزشمند، پیرنگ داستانی قوی و زبان استعاری از ویژگیهای ممتاز این اثر ارزشمند است. در آستانهی رونمایی از یادداشت رهبرانقلاب بر این کتاب، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR گفتوگویی با نویسندهی کتاب، آقای محمد میرکیانی تریتب داده است. نویسندهای که در کارنامهی ادبی خود کتابهایی همچون «قصهی ما مثل شد»، «پهلوان حیدر» و «قند و پند» را نیز دارد.
* چه شد که شما به حوزهی داستان کودک و نوجوان علاقه پیدا کردید و به این حوزه وارد شدید؟
ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات پایهای و ریشهای است. من تقریباً از اوایل جوانی علاقهی وافری به نوشتن داشتم، بهدلیل اینکه در ایام نوجوانی، کارگر چاپخانه بودم. قدیمها کارگر چاپخانه، بعد از نویسنده یا مترجم، اولین کسی بود که متن را میخواند. از همینجا به ادبیات علاقهمند شدم. البته کار اصلیام برای نوشتن را بعد از انقلاب شروع کردم. مسجدی بود به اسم مسجد نبوی که در آنجا کار تئاتر را شروع کردم. یکی دو سال بعد، شروع به نوشتن قصه کردم. تقریباً اسفندماه سال ۱۳۶۰ بود که داستانی نوشتم به اسم «قلعهی شاه مال منه». این داستان مبنای ورودم به صداوسیما شد. اولین برنامهای هم که شروع کردم، برنامهی «قصهی ظهر جمعه» بود. در آن دوران با آقای رهگذر آشنا شدم و همان آشنایی مبنایی شد برای نوشتن در عرصهی ادبیات کودک و نوجوان.
در رابطه با اینکه چرا برای این گروه سنی مینویسم، باید بگویم معمولاً هنرمندان و نویسندگان این حوزه هرکدام بهدلایلی وارد آن میشوند. اولین و مهمترین دلیلش این است که با این گروه میتوانند ارتباط برقرار کنند؛ یعنی بهراحتی میتوانند وارد فضا یا دنیای ذهنی مخاطب شوند. وقتی توانستند وارد دنیای ذهنی مخاطب شوند، میتوانند با آن حرف بزنند و ارتباط برقرار کنند و زندگی، هستی، معارف و اندیشه را برایشان تعریف کنند. علت اصلی فعالیت من در عرصهی ادبیات کودک و نوجوان هم همین بود؛ یعنی گروهی بود که میشناختمشان و میتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم. علاوه بر این، حوادث و ماجراهای دوران کودکی و نوجوانیام را خوب به یاد داشتم و اینها برای کار بهتر، به من کمک میکرد.
* نکتهی حائز اهمیت این است که ادبیات نوجوان یکی از مهمترین عرصههای ادبی است که میتواند بر هویت نسل آینده تأثیرگذار باشد. در مورد اهمیت این موضوع توضیح دهید و اینکه چرا در ایران این موضوع ضعیف است؟
دورهی نوجوانی، دورهی تفکر و یافتن فلسفهی زندگی است. دورهی بایدها و نبایدهاست. دورهی اندیشه است. دورهای است که نوجوان به من وجودی خودش و به چراها خیلی فکر میکند. زندگی چرا اینگونه است، من در آینده چرا باید آنگونه شوم، چرا اینطور فکر کنم، چرا این لباسها را بپوشم، چرا این غذاها را بخورم و... برای همین، سرمایهگذاری اصلی در دنیا، روی گروه سنی نوجوان انجام میگیرد.
فضای کار برای دوران کودکی، دورهی آموزشی است؛ یعنی در حقیقت، مخاطب شما تحتتأثیر پیامهای آموزشی مستقیم، راحتتر قرار میگیرد. روشنتر عرض کنم، خردسال و کودک راحتتر حرف نویسنده را میفهمند. دوران نوجوانی اما اینگونه نیست. دورهی نوجوانی دورهی چندوچون است. برای همین، نوشتن برای نوجوانان، بهمراتب دشوارتر از نوشتن برای کودکان است. البته من برای همهی ردههای سنی نوشتهام؛ هم برای کودک و هم برای نوجوان. منتها چون دورهی نوجوانی دورهی منطق و اندیشه و فلسفه است، فرد بهسادگی تحتتأثیر پیام یا اندیشهی نویسنده قرار نمیگیرد. به همین علت، تعداد نویسندگان نوجوان کمتر است.
* در سالهای اخیر، رهبر انقلاب تأکید داشتند که تولید محصولات فرهنگیمان، مخصوصاً برای کودک و نوجوان، باید افزایش پیدا کند؛ چراکه محصولات غربی در این حوزه زیاد است، اما محصولات بومی خیلی کم هستند. رفتار مسئولان را در زمینهی تولید محصولات فرهنگی برای این ردهی سنی، چگونه ارزیانی میکنید؟ چرا محصولات فرهنگی ما نسبتبه دههی شصت و هفتاد، کاهش پیدا کرده است؟
دلایل مختلفی دارد. اولاً در دههی شصت، ما در فضای تولید محصول فرهنگی، رقیب نداشتیم. شبکههای مجازی، ماهوارهها، اینترنت و... نبود. مسئولین کشور هم بهدلیل اینکه هنوز نظام تثبیت نشده بود، دائم دغدغهی فعالیتهای فرهنگی داشتند و فکر میکردند بهترین راه تثبیت نظام، تولید کالای فرهنگی است. با گذشت زمان و تصور اینکه دیگر تهدیدات فرهنگی تمام شده است، سطح تولید محصولات فرهنگی کودک و نوجوان هم کاهش یافت و در نهایت به فراموشی سپرده شد.
ثانیاً مدیریت فرهنگی ما قوی نیست. در دنیا دورهای بود که تولید محصول فرهنگی یک کار شخصی محسوب میشد، مثلاً یک نفر تابلویی برای خودش میکشید یا یک نفر برای خودش کتابی مینوشت یا شعری میگفت، ولی با گذشت زمان، برای اینکه محصول فرهنگی به دست مخاطب برسد و تکثیر شود، نیاز به مدیریت فرهنگی به وجود آمد. امروزه در دنیا، پشت هر کتاب یا فیلم خوبی که تولید میشود، یک مدیر توانمند وجود دارد. موجهای سنگین تبلیغاتی برای محصولشان ایجاد میکنند و با آدمهای مختلف راجعبه آن اثر گفتوگو میکنند و به این ترتیب، اثرشان بهعنوان یک محصول فرهنگی مطرح میشود. متأسفانه در سالهای اخیر، مدیریت فرهنگی ما ضعیف بوده است.
* شما در ابتدای دههی هفتاد، کتاب «تنتن و سندباد» را نوشتید. ماجرای نوشتن آن چه بود و چرا احساس کردید باید چنین کتابی با این مضمون نوشته شود؟
من از سال ۶۱ تا ۷۲ سردبیر و نویسندهی قصهی ظهر جمعهی رادیو بودم. خیلی از داستانها را در آن زمان من مینوشتم یا بازنویسی و تنظیم رادیویی میکردم. یکی از کارهایی که مجبور بودم برای رادیو انجام بدهم، این بود که هر هفته یک قصه بنویسم. برای این کار به متون کهن فارسی مراجعه میکردم. دربارهی فضاها، آدمها، قهرمانها، سرزمینهای دور و نزدیک و مخصوصاً فضاهای خاصی که در ادبیات کهن و عامیانهی ما راجعبه جادهی ابریشم بود، مطالعه میکردم. در اوایل دههی هفتاد که رهبر انقلاب بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، کتاب «تنتن و سندباد» را نوشتم که فکر میکنم اولین رمانی بود که راجعبه تهاجم فرهنگی نوشته شده است.
البته در این داستان همهی شخصیتها یکسان نیستند. مثلاً شخصیت تنتن که او را یک جهانگرد میشناسند (که البته از نظر من جهانگیر است، نه جهانگرد) و بچهها هم دوستش دارند و طرفدار هم زیاد دارد، نماد یکی از قدرتهای غرب است. تنتن نماد یک نوجوان آمریکایی شیرین و باهوش است. یا کاپیتان هالوک نماد قدرت نظامی آنهاست. پرفسور نماد اندیشه و فکر و فناوری آنها و سگ پشمالو نماد سبک زندگی آنهاست. ما که در زندگیمان سگ نداریم که وارد زندگیمان شود. اینها شخصیتهایی هستند که همهجای دنیا میروند. من تصور کردم که در مقابل این شخصیتها، باید شخصیتهای داستانی را قرار بدهیم که آنهم بتواند همهجای دنیا برود. دیدم شخصیتی که ما داریم، سندباد داستان «هزارویک شب» است. البته این سندباد با آن کارتونی که ژاپنیها درست کردهاند، تفاوت دارد. سندباد سفرش را از ۳۵سالگی شروع میکند، نه از نوجوانی.
* بعد از نوشتن کتاب، چه حاشیههایی به وجود آمد؟
خیلی از همکاران بنده خوششان نیامد. به نظرشان میآمد این کار، کتابسازی است. خیلی وقتها که میخواهند بگویند کاری ارزش فرهنگی ندارد، میگویند کتابسازی شده است. میگفتند میرکیانی کتابسازی کرده است و این شخصیتها را داخل داستان قرار داده است تا جذابیت ایجاد کند، درحالیکه من واقعاً نیازی به این موضوع نداشتم. هدف اصلیام این بود که تهدید فرهنگی که احساس میکردم وجود دارد، به مخاطب و جامعه منتقل کنم.
* گویا سالها گذشت تا این دوستان متوجه موضوع تهاجم فرهنگی شدند.
بله، این ما هستیم که باید هوشیار باشیم. یکی از کارهایی که غربیها برای تسلط بر دنیا انجام میدهند، «یکسانسازی فرهنگی» است. برای اینکه این کار انجام شود، باید مابقی مردم دنیا مثل آنها فکر و زندگی کنند تا از این طریق، آنها بتوانند محصولات خودشان را بفروشند. در حقیقت راه تسلط اقتصادی، تسلط فرهنگی است. تا فکر یک جامعه را تغییر ندهند، نمیتوانند محصول خود را بفروشند. این یک واقعیت است. مثلاً اینترنت که میآید، بخشی از آن، توسعهی محصولات آنهاست و بخشی دیگر، تبلیغ و ترویج فکر و اندیشهی آنها. ما هم میتوانیم از این امکان استفاده کنیم، بهشرطی که واقعیت را درک کنیم. واقعیت این است که تهاجم فرهنگی را باور کنیم. تهاجم فرهنگی وجود دارد. از قبل هم وجود داشته، منتها حالا چندلایه و پیچیده شده است.
یک زمان آنها علیه اسلام محصول تولید میکردند، بعد علیه انقلاب محصول تولید کردند و حالا علیه ایران هم فیلم میسازند، مثل فیلم «سیصد». برای اینکه فهمیدهاند اندیشهای در مقابل اندیشهی آنها وجود دارد. بنابراین ما هم باید در مقابل آنها برنامهریزی کنیم و نقاط قوت و ضعف خودمان را بهدرستی بشناسیم. همین حوزهی ادبیات کهن که بنده در آن کار میکنم، یکی از نقاط قوت فرهنگی ماست که مانع از یکسانسازی فرهنگی و تبلیغ فرهنگ غرب میشود. غرب بهشدت بهدنبال از بین بردن خردهفرهنگهاست، چون این خردهفرهنگها هستند که موجب پایداری فرهنگ و هویت میشوند. «تنتن و سندباد» هم در حقیقت برآمده از همین خردهفرهنگ شرقی و ادبیات عامه و کهن خودمان است.
ایران از آن جهت برای غرب اهمیت دارد که در چهارراه جادهی ابریشم قرار داشته و نقطهی طلایی تمدنهای بزرگ جهان است. بنابراین آنها سعی دارند بر آن تسلط پیدا کنند، چون اگر بر ایران تسلط پیدا کنند، بر کل منطقه دست پیدا میکنند. از منظر اقتصادی و سیاسی نیز اهمیت ایران قابل ملاحظه است. واضح است که همواره نمیتوانند با لشکرکشی به اهداف خود دست پیدا کنند و ایران را تحت سلطه قرار دهند. بنابراین از طریق فرهنگ این کار را انجام میدهند. محصول فرهنگی تولید میکنند و از این راه هم درآمد کسب میکنند، هم فرهنگ و فکر خود را تبلیغ میکنند و هم موجب از بین بردن فرهنگ ملی ما میشوند.
* در اوایل دههی هفتاد، در بدو ورود پدیدهای به نام ماهواره، گویا شما خیلی زودتر از برخی مدیران فرهنگی متوجه تهدید فرهنگی علیه ما شدید و شروع به نگارش کتاب «تنتن و سندباد» کردید. اگر بخواهید توصیهای برای این روزها داشته باشید، چه میگویید؟
بهترینش به نظر من، همان بصیرت است. بصیرت برای نوجوانان و خانوادههای ما حرف اول را میزند. اولاً خانوادهها باید فرزندان ما را هوشیار بار بیاورند. در سرمایهداری غرب، هیچکاری بدون هدف انجام نمیشود. به قول خودشان، برای سنتسنتشان برنامهریزی میکنند. بنابراین تولید فکر و فرهنگ، تولید فیلم و سریال و پویانمایی، راهاندازی شبکههای ماهوارهای، برگزاری جشنوارههای هنری و علمی بینالمللی، همه و همه با قصد و هدفی انجام میشود. بهترین راه مقابله آن است که ما در برابر آن هوشیار باشیم و بصیرت داشته باشیم.
دوم آنکه براساس اولویتها و نیازهای کشور و جامعه، تولید کنیم. باید قدمهایمان را حسابشده برداریم؛ یعنی اگر از ما پرسیدند که این داستان، این فیلم یا این سریال برای چه ساخته شده است، باید دلیل و هدف قانعکنندهای داشته باشیم. البته متأسفانه در حال حاضر اینگونه نیست. هر محصولی بهصرف اینکه محصولی فرهنگی است، قابل ارائه نیست. کمااینکه هر غذایی بهصرف اینکه اسمش غذاست، قابل خوردن نیست. برای غذای جسم کودکانمان تا چهاندازه اهمیت قائل هستیم، اما به غذای روح آنها اهمیت نمیدهیم. خانوادهها باید قبل از اینکه اتفاقی بیفتد، متوجه خطر فرهنگی موجود بشوند.
سوم آنکه باید به تاریخ خودمان (تاریخ ملی و تاریخ اسلامیمان)، ادبیات کهن و عامهمان و همچنین شناخت عناصر فرهنگیمان، توجه بیشتری داشته باشیم. مثلاً ما در فرهنگ ملیمان چیزی به نام «ضربالمثل» داریم. این ضربالمثلها در حقیقت امربهمعروف و نهیازمنکرند. همان سبک زندگی اسلامی-ایرانیاند. در آنها امانتداری و منظم بودن، دستدرازی نکردن به اموال غیر، آداب معاشرت درست با دیگران، رعایت حقالناس و... وجود دارد. همهی اینها امربهمعروف و نهیازمنکر هستند. گسترش همین فرهنگ و ادبیات عامه و قدیمی، موجب پایداری فرهنگی کشور میشود. متأسفانه در فیلمها و سریالهای خودمان، از این تلمیحات و اشارات خیلی کم بهره میبریم و برعکس، از تلمیحات وارداتی استفاده میکنیم. مثلاً در فلان سریال، یکی از شخصیتها به دیگری میگوید «تو فکر کردی سوپرمنی». تلمیحات در حقیقت نمک یک زبان و فرهنگ محسوب میشوند. اینها را نباید از فرهنگهای دیگر گرفت.
در غرب، گاهی هزینه و زمان زیادی صرف میکنند تا یک اصطلاح جا بیفتد. مثلاً شکسپیر در نمایشنامهی «هملت» مینویسد: «بودن یا نبودن، مسئله این است.» چقدر این جمله را در آثار فرهنگی و هنری خودشان تکرار کردند تا آن را در فکر جامعه جا بیندازند. حالا دیگر ما هم این جمله را میدانیم. در ادبیات ملی ما، کلی از این عبارات حکمتآمیز و پندآموز و جملات نغز وجود دارد، خیلی بیشتر و بهتر و حکیمانهتر از جملات تمدن غرب. مثلاً «خدایا از تو میخواهم که چیزی نخواهم.» اما متأسفانه اینها در تولیدات فرهنگی ما اصلاً وجود ندارد، درحالیکه منبع اصلی تولید فکر و فرهنگ، ادبیات است. ما اگر با ادبیات غنی خودمان آشنا نباشیم، نمیتوانیم حرف بزنیم. کسی که مطالعه نداشته باشد، از دایرهی واژگانی کمی برخوردار است و بنابراین نمیتواند بهخوبی حرف بزند. حتی مدیران فرهنگی ما را هم میتوانید اینگونه امتحان کنید. مدیران فرهنگی زیادی را دیدهام که موقع سخنرانی، متنی را مثل انشای بچهدبستانیها، جلوی چشمشان میگیرند و از روی آن میخوانند. معلوم است این مدیر فرهنگی، نه از ادبیات چیز خاصی میداند و نه اینکه مطالعهی چندانی داشته است. واضح است که اساساً این فرد توانایی تأثیرگذاری بر فلان هنرمند را نخواهد داشت.
بنابراین آن چیزی که من در این کتاب دنبال آن بودهام، هوشیاری نسبتبه زندگی، ایران و اتفاقات جاری در دنیاست تا بچهها بتوانند با خواندن این کتاب، متوجه یک مسیر تاریخی درست شوند. مثلاً در جایی از این کتاب، گفتوگویی بین رستم و تارزان وجود دارد. تارزان به رستم میگوید «غریبه تو اینجا چهکار میکنی؟» رستم میگوید «آن زمانی که در مغربزمین اصلاً خبری نبود، من اینجا داشتم گورخر شکار میکردم.» هدفم این بود که با این گفتوگو نشان بدهم که تمدن ماست که پیشینهای تاریخی دارد، وگرنه از کشف آمریکا فقط سیصد سال میگذرد. نوجوان ما باید این را بداند. باید بداند که در دنیا، ما حرف برای گفتن داریم و حالا که حرف برای گفتن داریم، نباید خیلی راحت تحتتأثیر حرف دیگران قرار بگیرد. البته ما هیچگاه ستیزهجو نبودهایم. آنها همیشه ستیزهجو بودهاند و جنگها را همیشه آنها راه انداختهاند، مخصوصاً در صد سال اخیر. ما فقط در مقابل تهاجمات آنها، ایستادگی کردهایم.
* سؤال آخر اینکه کار بعدی که در دست دارید، چیست؟
مدتهاست که موضوعی برای نوشتن، ذهن من را مشغول کرده و آنهم نگارش رمانی جذاب دربارهی انقلاب اسلامی است. رمانی که جذاب باشد و مخاطبش هم کودکان باشند، کار خیلی سختی است. دوست دارم رمانی بنویسم که بچهها با آن ارتباط برقرار کنند و آن را بخوانند. دربارهی دفاع مقدس الحمدالله کارهای خوبی شده است که البته کافی نیست، اما بههرحال کارهای خوبی انجام شده، اما دربارهی انقلاب اسلامی هنوز این اتفاق نیفتاده است. انشاءالله خدا کمک کند و بتوانم این کار را انجام بدهم.
عشق زیر روسری
عشق زیر روسری
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق». این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهی یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهی غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد.
«کارت روز ولنتاین را که صبح زود بر در اتاقش در خوابگاه چسبانیدهاند را بر میدارد، با ولع تمام، پاکت را پاره میکند، داخل آن یک شعر دستنویس با خط خوش است. بیآنکه اسمی پای آن ببیند پیمیبرد متعلق است به… فرستندهی کارت را همان روز میبیند. نوجوان رمانتیک درونش، حسب زنانگیاش میپرسد: آیا تو به من علاقهمندی؟ آخر آن پسر، مسلمان نبود! یعنی مسلمان میشود؟»
عشق آمده ما را رهنمون سازد به سمت نوع ازلی و ابدیش، و چه زیباست دیدن این عشق در پس همهی ناخوشایندیها و نرسیدنها، در پس همهی تندیهای «شلینا» برای یافتن شاهزادهی افسانهای خود. او به دنبال آن نیمهی گمشده میگردد تا قرارگاه امنی بیابد و در آن آرام گیرد و خداوند عزوجل این کشش و کوشش را در وجود زن و مرد به ودیعت نهاده است. عشقی که گاه نمود آن را قهرمان داستان در روز ولنتاین مییابد و همین چه سادهلوحانه میتواند روح والای انسانی او را به سخره گیرد. اما عشق حقیقی در وجود اوست و نمود آن در در پس روسری او جا گرفته است و شلینا را از رازهای پس پرده به سمت حقیقتی همیشه زنده رهنمون میکند. بیآنکه خود بداند.
کتاب «عشق زیر روسری» داستان سفرهای عاطفی و احساسی دختری مسلمان و ساکن لندن است به نام شلینا (زهرا) جانمحمد. او تحصیلکردهی دانشگاه آکسفورد است. دختری مسلمان با فرهنگ غربی-آسیایی-اسلامی که سعی دارد یار و همراه خود را بیابد. آیا روسریاش که همان مسلمانی اوست پس معرکه میماند و بیخیال عشق گمشدهی خود میشود؟ «عشقی که دیری است از نسل ما رفته، آبکی شده و به دلربایی کردن و قصه و خیال عاشقانه رنگ باخته»، و اگرچه لندنی است اما با رسوخ تفکر اسلامی در آن حیات گرفته است.
داستانهایی از این دست، ناشنیده ماندهاند و یا جرأت بازگو کردن نیافتهاند. داستانیهایی که نشان میدهد «زیر حجاب مات زنان مسلمان، دلهای تپنده هست و رؤیاهایی از عشق» در حالی که «اغلب افراد، زنان مسلمان را موجوداتی تکبعدی و نهفته در پس حجابهای ماتشان میدانند». اما حقیقت چیز دیگری است. این داستان افسانه نیست بلکه حکایتی واقعی از تجربهی یک زن مسلمان، روزنامهنگار و اجتماعی است که با وجود تمام هجمههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و گاه نژادپرستانه که در بطن جامعهی غربی وجود دارد توانسته محکم و استوار باشد. کارهای شلینا و ماجراهایش در جهت اثبات انسانیتی فراتر از جنسیت اوست؛ چیزی که در غرب یافت نمیشود. او به دنبال اثبات منیتهای خود نیست بلکه قدم در راهی گذاشته تا انسانیت را در معدن ظلم و اباحهگری به عرصهی نمایش بگذارد.
از زاویهی دیگر او قد علم میکند، در نظر تمام «خاله خانباجیها»یی که فکر میکنند دختر نباید هر کاری که دلش میخواهد بکند، در عین آداب و پایبندیاش به اصول و فرهنگ خانوادگی و اسلامی. او تصمیم میگیرد تا پای ارادهاش را قوی کند با فتح یک قله، قلهای بسیار بلند، کلیمانجارو! هیچ تردیدی ندارد که عشق تجربهای شورانگیز و متحولکننده است. تجربهای که باید رام شود و در مسیر خودش که همان ازدواج است قرار بگیرد، تمام موقعیتهای موجود برای ازدواج، مثل بنگاههای ازدواج و همسریابی سریع، اینترنتی و… را جستجو میکند. اما میبیند که…
شلینا مسلمانزاده است اما خودش تصمیم میگیرد که مسلمان باشد. «در جهانی که گیجکننده و توانفرسا است.» او دریافته است که اسلام است که راه را به او نشان میدهد.
عشق و روسری شلینا همسفران غریبی هستند بعد از ماجراهای برجهای دوقلو و هجمههایی که رنگ او، او و روسری او را نشان میکرد که برچسب تروریست بخورد. اما این شلینا بود که محکمتر و مقاومتر از قبل به راه خود و ادامهی فعالیتهای اجتماعیاش علیرغم بدبینیهایی که بود ادامه میدهد. در آن فضا پوشیدن روسری کار سادهای نبود. برای او پوشیدن روسری تصمیم سیاسی یا گونهای ابراز عقیدهی عمومی نبود، فقط بخشی از لباسی بود که هر روز میپوشید و گمان نمیکرد که در آن روزها این پوشش اینقدر ناراحتکننده باشد.
شلینا برای پیدا کردن یار و همدل خود سفرهایی به مصر و اردن داشت، او به ۱۰ زبان صحبت میکرد و حتی تا جایی پیش رفت که خاله خانباجیها پیشنهاد کردند برای یافتن نیمهی گمشدهاش، حجابش را کنار بگذارد؛ این جستجو تا جایی پیش رفته بود که حواس او را از کاوش دنیای درونیاش پرت کرده بود. اما مصممتر از قبل، نماد مسلمانیش را حفظ کرد. او در ملاقاتهایی که با خواستگارانش داشت متوجه هدف نهفته در ازدواج شد، انسانیت. شلینا عشق را زیر روسری پنهان نکرد بلکه او را چونان درختی پرثمر پروراند و ساخته و پرداخته کرد برای بودن در میان معرکهی این جهانِ پر از فریب و نیرنگ.
کتاب «عشق زیر روسری» اولین بار در سال ۲۰۰۹ در انگلیس چاپ شد و سپس در ایالات متحده و هند نیز طبع و پخش گردید. همچنین ترجمههای آلمانی، هلندی، اندونزیایی و عربی آن نیز تاکنون منتشر شده است.
زندگینامه مرشدچلویی
زندگینامه آخوندملاعباس تربتی
زندگینامه رسول ترک
پنجشنبه فیروزهای
کتابخانه اسلامی حجاب سبک زندگی اسلامی
پنجشنبه فیروزهای
مؤلف: سارا عرفانی
ناشر: کتاب نیستان
رویدادهای داستانی «پنجشنبه فیروزهای» به شدت امروزی است. اگرچه یک رمان دینی است اما از آنجا که روایت دینی این رمان در ساختارهای عادی و روزمره و قابل دسترسی زندگی امروزین همه ماست می توان گفت در زمره آثار آپارتمانی و لوکس و شبه روشن فکرانه است و نه آثاری که به تمامی در مسجد و مکانهای مذهبی میگذرد. شخصیت غزاله در «پنجشنبه فیروزهای» بسیار چشمگیر و جلب توجه کننده است. او دختری دانشجو و دم بخت است و در عین حال باورهای مذهبی عمیقی دارد اما از افعال دخترانه نیز دور نیست. این شخصیت به شدت رئال و واقعی تصویر شده و خواننده احساس نمیکند که وصلهای نچسب به بدنه رمان است و آن را در بستر جامعه پیدا میکند.
در بخشی از رمان می خوانیم:
یکی از دخترها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوهای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو مینویسی! هر چی نگاه کردم دیدم کم مونده سرفههای استادم بنویسی.» خندید.
پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریهاش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سؤال میده.»
چی شد چادری شدم
کتاب چی شد چادری شدم
تالیف و گرد آوری: عالیا نراقی عراقی
ناشر: انتشارات نوای دانش
خانم عالیا نراقی با راه انداختن یک وبلاگ خاطرات افراد مختلف درباره چرایی چادری شدنشان را جمع و منتشر کرده است. این خاطرات علاوه بر اینکه تبدیل به نمایشگاه پوستر شده، به صورت کتاب هم به دست مخاطبان رسیده است. فراخوانی نیز در این زمینه در وبلاگ “چی شد چادری شدم” صورت گرفته با عنوان:
فراخوان وبلاگی من و چادرم: «چی شد چادری شدم؟»
عالیا نراقی در مقدمه کتاب آورده است:
«همیشه با خود فکر میکردم ای کاش همه آنها که قدر چادر خود را میدانند و عاشقانه دوستش دارند از خاطره انتخاب خود بگویند تا هر کس در هر شرایطی که هست، یک نفر را هم شرایط خود ببیند که در این مسیر و برای این انتخاب حرکت کرده و به جوابی که برای او قانع کننده بوده، رسیده است. آرزو داشتم این دلایل را همه بشنوند: افرادی که قدر چادر خود را نمیدانند، افرادی که در انتخاب حجاب برتر مرددند، افرادی که در این باره دچار سوء تفاهم شدهاند، خانوادههایی که میخواهند برای این انتخاب به فرزندان خود کمک کنند و…»
بهم میاد
کتاب بهم میاد
نویسنده: رنده عبدالفتاح
مترجم: محسن بدره
ناشر: نشر آرما
در رمان خواندنی و زیبای خانم رنده عبدالفتاح با نام اصلی «آیا سرم با این گنده میشه؟» یک دختر مسلمان استرالیایی که از پدر و مادری فلسطینی زاده شده است و در حومه ملبورن زندگی میکند، بزرگترین تصمیم زندگیاش را میگیرد. «أمل» دختری پرشور، با هوش و پر هیجان که در بحرانی ترین سنین زندگی عظیم ترین تصمیم خود را مبنی بر اتخاذ حجاب به صورت دائم (یا به قول خودش فول تایم) می گیرد.
ادبیات آمیخته به طنز و در عین حال روان نویسنده که گویی خاطره نویسی نوجوانی زبر دست در دفتر روزانه اش است؛ میل به ادامه را برای یافتن انتهای مسیر ماجراهای او در خواننده افزایش می دهد.
می توان گفت نویسنده به نحو مناسبی تمام احوالات یک نوجوان مانند ترس از رویارویی با قضاوت دیگران، کنش های او با والدین، میل به رجوع به فطرت و پاکی، دوستی های شیرین نوجوانی ، علاقه های آتشین به جنس مخالف، خستگی از نصیحت شنوی و گاهاً یک طرفه به قاضی رفتن را به خوبی به نمایش گذاشته؛ در عین حال بازگویی های «امل» با وجدان خود امکان نتیجه گیری های اخلاقی را در عین بی طرفی بیشتر کرده است.
شخصیت اصلی داستان دختری کاملاً معمولی است. ساعتها جلوی آینه، لباسهایش را امتحان میکند و برای خریدن لباسهای جدید، انتظار میکشد. موقعی که روزه میگیرد، دلش برای شکلات محبوبش تنگ میشود و چشمانتظار افطار میماند. وقتی با مادرش مشکل دارد، با لطایف الحیل میکوشد تا سر او را کلاه بگذارد و به مقصود خود برسد و در هنگام مواجهه با هر مشکل، پیش از هر چیزی، گوشی تلفن را برمیدارد تا با «یاسمین» یا «لیلا» نزدیکترین دوستان خود، حرف بزند.
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه اسلامی (۸۶)
- بانک تصاویر (۲۴۸)
- علمای دین (۱۰۳)
- قرآن وحدیث (۹۸)
- حجاب (۳۶۴)
- احکام (۸۳)
- نرم افزارهای مذهبی (۴۴)
- بازی های مذهبی (۲)
- قرآن (۲)
- بانک فیلم (۴۱۸)
- سبک زندگی اسلامی (۴۸۶)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۱۶۱)
- پرسش وپاسخ (۶۹)
- زندگی به سبک شهدا (۱۹۹)
- من حضرت محمد (صلی الله علیه و آل (۱۴)
- خاطرات مدرسه (۱۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت ع (۲۵۰)
- معروف نیوز (۸۹۸)
- رهبری انقلاب (۸۴۴)
- استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب (۳۵)
- نماز (۳۱)
- بشقاب های توخالی (۲۹)
- فضای مجازی (۳۴)
- تربیت ازدیدگاه اسلام (۶۶)
- نرم افزاراندرویدی (۱۲)
- قرآن (۲)
- ویژه نامه مذهبی (۱۶۲)
- ماه مبارک رمضان (۳۲)
- ماه محرم (۲۶)
- ماه شعبان (۱۲)
- ماه صفر (۸)
- ماه رجب (۹)
- ماه ذی الحجه (۳)
- بسیج (۲۹)
- بانک صوت (۱۰۴)
- سخن نگاشت (۴۱)
- محرم وامام حسین ع (۱۰۵)
- حاج محمودکریمی (۲۷)
- حاج منصورارضی (۱۴)
- نزار قطری (۲)
- دهه فاطمیه (۷۷)
- سرِّ قَدر (۶)
- شرح خطبه فدکیه (۶)
- آموزش (۱۵)
- معرفی سایت های مذهبی (۸)
- سبک زندگی غربی (۳۸)
- حکایت خوبان (۴۱)
- مدافعان حرم (۴۴)
- نیاک از نگاه دوربین (۸)
- داستان های صوتی (۱۰)
- درمسیر بهشت (۳)
- ازدواج (۲۲)
- دانستنی های حقوقی وقضایی (۲)
- گناه (۶)
- مجموعه دروس عرفان دروادی عمل (۲۲)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- رسالة الولایة (۲)
- لغت موران شیخ اشراق (۲)
- اسرارنماز (۴)
- اشارات بوعلی(نمط8) (۲)
- دهه فاطمیه (۱۰)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- نمآهنگ (۱۰۷)
- کودکانه (۷)
- سیاسی (۲۶)
- ماه مبارک رمضان (۸)
- غدیرخم (۶)
- حدیث (۲)
- معرفی سایت (۳)
- امام خمینی ره (۲۰)
- جنگ ودفاع مقدس (۴۰)
- شهیدسلیمانی (۲۱)
کلمات کلیدی
يادداشت ویژه
-
ایران همدل (پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین ولبنان)
يكشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ایران همدل (پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین ولبنان)
ایران همدل
حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند. و کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب آنان را یاری کنند.
رهبر انقلاب اسلامی | ۱۴۰۳/۷/۷ و ۱۴۰۳/۷/۴
آخرين مطالب
-
امام خامنهای: راه سید حسن نصرالله و سنوار ادامه دارد/ اسرائیل ریشهکن میشود
سه شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ -
مجموعه مستند «این ستارهها» مستند «جاذبه»
دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳ -
-
خط حزبالله ۴۷۳ | نهرهای جاری مقاومت در غرب آسیا
سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ -
اولین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها فاطمیه ۱۴۴۶
سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
شرح آیات قرآن درخطبه فدکیه به همراه فایل صوتی، حجتالاسلام رفیعی: جلسه ششم
يكشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ -
شرح آیات قرآن درخطبه فدکیه به همراه فایل صوتی، حجتالاسلام رفیعی: جلسه پنجم
يكشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ -
-
-
خط حزبالله ۴۷۲ | بنبستشکنان بیادعا
شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
بانک فیلم
-
مجموعه مستند «این ستارهها» مستند «جاذبه»
دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | وداع با ودیعه پیغمبر (ص)
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ -
نماهنگ | مثل خورشید
يكشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | مقاومت فلسطین پیروز است؛ حزبالله پیروز است
شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | صد جوان امروز صد مدیر فردا
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | بر عمق هوش مصنوعی مسلط شوید
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ -
مقام معظم رهبری:اول افزایش مشارکت،بعدانتخاب خوب
يكشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ -
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر رئیسجمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پیام رهبر انقلاب در پی شهادت رئیسجمهور و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | ایران، ایران امام رضاست
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ | کربلای ری
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فرمانده معظم کل قوا: نیروهای مسلح چهرهای ستودنی از قدرت ملت ایران به نمایش گذاشتند
يكشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین (ع)
دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۳ -
-
گفتوگوی قرآنی رهبر انقلاب با دو دختر خردسال حافظ کل قرآن برنامه محفل
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای افتتاح
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای سحر
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ مناجات اگر چه در بدر کوچه ی خطا شده ام/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
نرم افزارهای مذهبی موبایل
-
نرم افزار خواص بی خواص/محرم 1399
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ -
مسابقه فرهنگی بچه های عاشورا
شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ -
نرم افزارقرآنی کوثرتشنه کامان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ -
نرم افزارختم جزءسی قرآن مجید همراه با زندگینامه سرداران دفاع مقدس وشهدای نیاک
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ -
ویژه نامه شورعشق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
ویژه نامه خون خدا
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
نرم افزارتقویم سرداران دفاع مقدس1396
سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ -
نرم افزارتحت وب خط امام خمینی(ره)
يكشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ -
مجموعه چندرسانهای «عبد صالح
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ -
کلیدسعادت
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
ویژه نامه ماه مبارک رمضان (نرم افزارتحت وب)
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارادعیه های ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارصوتی تصویری دعای روزهای ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزار جامع راهیان نور رونمایی شد +لینک دانلود
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ -
بازی محرم ونامحرم(احکام ویژه پسران)
يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی زیارت عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی کاروان عشق 3 ( حاج محمودکریمی )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارکاروان عشق 2 ( ویژه محرم )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای تحت وب خون خدا(ویژه محرم)
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای غدیرخم
يكشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵