نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهیدسلیمانی» ثبت شده است

۰

نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه

بانک فیلم معروف نیوز رهبری انقلاب نمآهنگ شهیدسلیمانی

نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه

نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه

روایت رهبر انقلاب از نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در تعلیم نرم‌افزار مقاومت در منطقه و شکست دادن طرح بزرگ آمریکا موسوم به خاورمیانه‌ی جدید

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره‌ بین‌المللی شهدای مقاومت و مدافع حرم: «خاورمیانه‌ی جدید یعنی سلطه‌ی مطلق آمریکا، هم در عراق،‌ هم در سوریه، به نام دین امّا به کام اسرائیل و آمریکا و فشار روی جمهوری اسلامی از دو طرف... حرکت مدافعان حرم، منطقه را از یک خطر و شرّ بزرگ نجات داده است.» ۱۴۰۳/۳/۳۰

 

رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «پرچمدار نجات منطقه» را منتشر میکند.

بیانات رهبر انقلاب که در این نماهنگ میبینید:

شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد؛ اینها ادّعا نیست، اینها چیزهایی است که اثبات‌شده است... ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

یک نمونه از تدبیر و شجاعت او که این را دشمنانِ او خوب میدانند -شاید بعضی از دوستان ندانند- این بود که او به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همه‌ی نقشه‌های نامشروع آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا را خنثی کند... ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

گفتند شش‌ کشور هست که قبل از ایران بایستی حکومتهای این شش کشور را ما ساقط کنیم، تسلّط بر اینها پیدا کنیم؛ این شش‌ کشور که ساقط شدند، ایران ضعیف میشود؛ آن‌ وقت میشود به ایران هم حمله کرد... ایران چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی چه کار کرد؟ جمهوری اسلامی در شمال آفریقا مطلقاً ورود پیدا نکرد... نخواستیم وارد بشویم و وارد نشدیم. امّا در این سه کشور، یعنی کشور عراق و کشور سوریه و کشور لبنان، سیاست ایران در آنجاها کارکرد پیدا کرد. ما به آن صورت حضور نظامی نداشتیم، امّا آنجا کار انجام گرفت؛ کار بزرگ، کار مهم. نتیجه‌ی این کار چه شد؟ شکست آمریکا در این سه کشور... امروز هسته‌های مقاومت در عراق، در قضیّه‌ی فلسطین وارد میشوند و دولت عراق با قدرت موضع میگیرد؛ یعنی آن چیزی که آمریکایی‌ها اسمش را گذاشته بودند «خاورمیانه‌ی جدید»، ۱۸۰ درجه با این چیزی که امروز هست تفاوت دارد. آنها میخواستند عراق را یکجا ببلعند و نتوانستند، نشد. آنها میخواستند سوریه را قبضه کنند، عوامل نیابتی خودشان را به اسم «داعش» و «جبهةالنّصرة» و از این حرفها انداختند به جان دولت سوریه، حدود ده سال هم مدام تزریق کردند، پشتیبانی کردند، پول دادند، امکانات دادند، نشد. ۱۴۰۱/۰۹/۰۵

در مورد لبنان، آمریکایی‌ها مایلند لبنان را از مهم‌ترین عامل استقلال لبنان -یعنی نیروی مقاومت و حزب‌الله- محروم کنند تا لبنان بی دفاع در مقابل اسرائیل قرار بگیرد که بیاید تا خود بیروت را بگیرد؛ کما اینکه قبلها و سالهای قبل آمدند... ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

حزب‌الله بعد از جنگ ۳۳ روزه، بیش از ۱۰ برابر گذشته قوی‌تر شد... ۱۴۰۲/۰۹/۰۸

قدرت مقاومت محاسبه آنها را بهم زد و نشان داد  آمریکایی‌ها نه تنها نمی‌توانند بر منطقه مسلط شوند بلکه حتی نمی‌توانند در منطقه بمانند و ناچارند منطقه را تخلیه کنند. ۱۴۰۳/۰۱/۰۱

آمریکایی‌ها سعی داشتند قضیه‌ی فلسطین را به فراموشی بسپارند و کاری کنند که فلسطینی‌ها در حالت ضعف قرار گیرند تا جرئت مبارزه نداشته باشند اما این مرد بزرگ، دست فلسطینی‌ها را پُر کرد... ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

شما امروز ببینید موقعیّت فلسطین با بیست سال پیش چقدر تفاوت کرده! بیست سال پیش فلسطین چه بود، امروز چیست؛ حماس بیست سال پیش چه بود، امروز چیست... حادثه‌ی طوفان‌الاقصیٰ یک حادثه‌ی تاریخ‌ساز بود؛ توانست جدول سیاستهای آمریکا در این منطقه را به هم بریزد و ان‌شاءالله [اگر] این طوفان ادامه پیدا بکند، جدول سیاست آمریکا در منطقه را محو خواهد کرد... ۱۴۰۲/۰۹/۰۸

نقشه‌ی اینها، توطئه‌ی اینها با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد که مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی بود به نام حاج قاسم سلیمانی... ۱۴۰۱/۰۹/۰۵

در واقع ایشان نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد، در ملّتها رایج کرد؛ اینها خب نقشهای خیلی مهم و بسیار حسّاسی است؛ لذاست که ایشان به معنای واقعی کلمه، یک شخصیّت برجسته و یک چهره‌ی قهرمانیِ اسلامی است. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

۰

خط حزب‌الله ۴۲۵ | فرمانده رزمندگان بدون مرز

معروف نیوز رهبری انقلاب شهیدسلیمانی

خط حزب‌الله ۴۲۵ | فرمانده رزمندگان بدون مرز

خط حزب‌الله ۴۲۵ | فرمانده رزمندگان بدون مرز

* چهارصد و بیست و پنجمین شماره خط‌‌حزب‌الله با عنوان «فرمانده رزمندگان بدون مرز»‌ منتشر‌‌‌‌ شد.

* شهید‌القدس «حاج قاسم سلیمانی» چگونه جبهه مقاومت علیه صهیونیسم و استکبار‌ جهانی را احیا کرد؟ پرسشی است که گزارش‌هفته این شماره خط‌ حزب‌الله به آن پاسخ داده است.

* «‌زن ایرانی، پیشگام پیشرفت و دانایی»‌ به این پرسش، پاسخ داده است که چرا دختران و زنان ایرانی، تجربه شکست‌خورده زن در جامعه غربی‌ را نمی‌پذیرند.

* شماره‌ این هفته خط‌ حزب‌الله به روح مطهر شهید مدافع حرم، سردار سید رضی موسوی تقدیم می‌شود.
۰

یار دیرین حاج قاسم را بشناسید/ علت تلاش‌های مکرر اسرائیل برای ترور «سید رضی» چه بود؟

زندگی به سبک شهدا معروف نیوز شهیدسلیمانی

یار دیرین حاج قاسم را بشناسید/ علت تلاش‌های مکرر اسرائیل برای ترور «سید رضی» چه بود؟

یار دیرین حاج قاسم را بشناسید/ علت تلاش‌های مکرر اسرائیل برای ترور «سید رضی» چه بود؟

همرزم شهید سید رضی موسوی می‌گوید: از سال گذشته و با اعلام خبری از رسانه‌های معاند، ظن و گمان‌ها برای برنامه دقیق رژیم صهیونیستی جهت ترور شهید سید رضی بیشتر و جدی‌تر شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سید رضی موسوی معروف به سید رضی از مستشاران باسابقه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت بود که روز گذشته، چهارم دی ماه 1402 در حمله رژیم صهیونیستی به منطقه زینبیه در حومه دمشق، به شهادت رسید. سید رضی از سربازان پیشکسوت در عرصه مقاومت بود که قریب به 25 سال در مقاومت منطقه نقش‌آفرینی ‌کرد. او یار دیرین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود که در آستانه چهارمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی به دیدار او شتافت.

سید علی صالحی ملقب به ابوتراب از همرزمان شهید سید رضی موسوی است. او در گفتگو با تسنیم از خصوصیات اخلاقی این شهید چنین می‌گوید: شهید سید رضی موسوی پشتکارش خیلی زیاد بود و شبانه‌روز کار می‌کرد، آدم نترسی بود، در کار شباهت زیادی به حاج قاسم داشت و زیاد کار می‌کرد، روحیه مهربانی داشت و با نیروهایش خوش‌برخورد بود اما در کار فوق‌العاده جدی بود، برایش فرقی نمی‌کرد طرف حسابش ایرانی است یا سوری و عرب، جدیت در کار برایش مسئله اول بود، البته در جمع‌های دوستانه اهل شوخ‌طبعی و خنده هم بود.

او از پیش‌قدم بودن شهید موسوی در کارهای خیر نسبت به همه مردم خصوصاً مظلومان جنگ‌زده سوری می‌گوید: دستش خیلی به کار خیر بود. ازآنجایی که بیشتر در سوریه بود به فکر کمک به مردم سوریه هم بود. از ارتباطاتی که داشت برای رسیدگی به خانواده شهدای سوری و شیعیان جنگ‌زده استفاده می‌کرد. برایشان خانه مهیا می‌کرد و برای دختران دم‌بخت جهیزیه تأمین می‌کرد. برای افراد مقیم سوریه و رفع مشکلات آنان تلاش زیادی کرد.

مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی , کشور سوریه , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی ,

کار خیر او فقط درباره مردم شیعه سوریه نبود بلکه هرجا دست نیازی بلند بود شهید سید رضی برای گرفتن آن پیش‌قدم می‌شد. صالحی در این باره می‌گوید: در جریان زلزله بزرگی که در ترکیه و سوریه آمد و خرابی‌های زیادی در برخی مناطق سوریه به‌بار آمد، سید رضی کمک زیادی به مردم زلزله‌زده سوری کرد. هیچ کدام از این‌ها جزو کارش نبود و در این باره وظیفه‌ای نداشت اما ازآنجایی که در کارهای خیر پیش‌قدم بود این‌ها را دلی انجام می‌داد.

همرزم شهید سید رضی موسوی در ادامه می‌گوید: دوستی داشت به‌نام ابوکریم که از خیلی سال پیش با هم عیاق بودند و خیلی از کارهای خیر را با هم انجام می‌دادند. شب قدر سال گذشته بود که سید رضی با ابوکریم بدون هیچ تشریفاتی به حرم حضرت رقیه سلام الله علیها رفت. در آنجا به توسل و نماز و عبادت خود رسید در حالی که آقا سید با توجه به مسئولیت بزرگش در منطقه وزنه‌ای برای جبهه مقاومت محسوب می‌شد و شاید کسی انتظار نداشت این‌قدر ساده و بدون تشریفات به حرم رفت‌وآمد داشته باشد.

ابوتراب به نقش اثرگذار سید رضی در ماجرای تعویض ضریح حضرت رقیه(س) و بازسازی آن اشاره می‌کند و می‌گوید: در موضوع ساخت ضریح جدید حضرت رقیه(س) و انتقال ضریح جدید از ایران به سوریه تأثیر بسزایی داشت. انتقال ضریح جدید مدتی به تأخیر افتاده بود به‌دلیل اینکه جعبه‌های انتقال قطعات ضریح بسیار بزرگ بود، اسرائیل هم در آن ایام چندین مرتبه فرودگاه دمشق را زده بود و تهدید کرده بود هواپیماهای باری را می‌زند، ولی سید رضی با قدرت در این مسئله جلو آمد و با درایت او انتقال قطعات ضریح جدید از ایران به سوریه محقق شد و به بازسازی حرم حضرت رقیه(س) کمک بزرگی کرد.

همرزم شهید از رابطه نزدیک او با حاج قاسم می‌گوید و ادامه می‌دهد: سید رضی دوست، یار دیرین و امین حاج قاسم بود، هیچ‌کس غیر از ایشان از ساعت رفت‌وآمد حاج قاسم خبر نداشت. بعد از شهادت حاج قاسم او انتظار شهادت را می‌کشید. از دوران دفاع مقدس با حاج قاسم رفیق بود و این دوستی تا شهادت ادامه داشت، خودش تعریف کرده بود که حاج قاسم به او گفته بود "دیگر وقت شهیدشدنت است".

مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی , کشور سوریه , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی ,

هرچند سید رضی کارهای مختلف و زیادی در سوریه را به سرانجام رسانده بود اما کار اصلی او پشتیبانی بود. صالحی در این باره می‌گوید: سید رضی از سال‌ها پیش در سوریه حضور داشت و کار می‌کرد و  پشتیبانی جبهه مقاومت دست او بود، در واقع کار اصلی او پشتیبانی جبهه بود چه در سوریه و چه در لبنان. همسر او هم مدیر مدرسه ایرانی در سوریه بود. سید چندین بار توسط اسرائیل تهدید به ترور شده بود، خودش اصلاً چیزی در این باره مطرح نمی‌کرد و برایش اهمیتی نداشت.

او از نقشه‌های مختلف اسرائیل برای ترور سید رضی چنین می‌گوید: سال گذشته شبکه اینترنشنال خبری از او پخش کرد و در آن تصویر سید رضی را منتشر کرد. از آن زمان به بعد ظن و گمان‌ها برای برنامه دقیق اسرائیل جهت ترور ایشان بیشتر و جدی‌تر شد، پیش‌تر چندین بار مقرّی را که در آن فعالیت داشت، زده بودند اما موفق به ترورش نشده بودند. یکی از ترورهای ناموفق ایشان در ماجرای شهادت سید مصطفی بدرالدین مشهور به ذوالفقار از فرماندهان حزب‌الله لبنان بود که در دفتر سید رضی اتفاق افتاده بود. بدرالدین در این ماجرا به شهادت رسید اما سید رضی آنجا نبود و در امان ماند.

شهادت یکی از سرداران سپاه در سوریه/ «سید رضی» در حمله اسرائیل به دمشق به شهادت رسید

اما چرا رژیم صهیونیستی این‌قدر برای به شهادت رساندن سید رضی تلاش می‌کند؟ ابوتراب در پاسخ به این سؤال می‌گوید: سید رضی یکی از فرماندهان اثرگذار سپاه در مقاومت منطقه بود. در کارهای رزمی، پشتیبانی نقش بسیار مهم را ایفا می‌کند. اگر پشتیبانی نباشد، هیچ عملیاتی جلو نمی‌رود و نیرو توان کار کردن ندارد. هدف اسرائیل از ترور سید رضی تضعیف پشتیبانی جبهه مقاومت بود ازآنجایی که اسرائیل می‌خواهد پشتیبانی جبهه مقاومت را ببندد فکر می‌کند با زدن سید رضی توانسته است این مسیر را مسدود کند، در حالی که کسان دیگری هستند که بتوانند راه این شهید بزرگوار را دنبال کنند.

مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم , جبهه مقاومت اسلامی , کشور سوریه , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی ,

او در پایان به تصاویر ماندگار از سید مهربان سوریه در ذهن رزمندگان می‌گوید: یادم هست یک بار در ماه رمضان که زمان پروازهای سوریه به زمان افطار برخورد می‌کرد ایشان خیلی اصرار داشت که زمان پرواز را جابه‌جا کند تا بچه‌های رزمنده جمع شوند و دور هم افطار کنند و بعد به کارشان مشغول شوند، خودش هم کنار بچه‌ها دورهمی افطار می‌کرد و ازآنجایی که اهل شوخی بود سر افطار با طنز سخن می‌گفت و خاطره‌های جالبی برای ما به‌یادگار می‌گذاشت.

۰

مهم‌ترین دغدغه‌های شهید «قاسم سلیمانی» به روایت وصیت‌نامه‌اش

زندگی به سبک شهدا معروف نیوز شهیدسلیمانی

مهم‌ترین دغدغه‌های شهید «قاسم سلیمانی» به روایت وصیت‌نامه‌اش

مهم‌ترین دغدغه‌های شهید «قاسم سلیمانی» به روایت وصیت‌نامه‌اش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، قاسم سلیمانی در روز ۲۰ اسفند سال ۱۳۳۵ در شهرستان رابُر از توابع استان کرمان در ایل عشایر سلیمانی چشم به جهان گشود. در ۱۸ سالگی به استخدام اداره آب کرمان درآمد و در راهپیمایی‌ها و اعتصابات کرمان علیه رژیم پهلوی در زمان انقلاب مشارکت فعال داشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در سال ۱۳۵۹ عضو سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و هم‌زمان با شروع جنگ تحمیلی، چند گردان را در کرمان آموزش داده و به جبهه‌ها فرستاد. وی در دوره‌ای فرماندهی سپاه آذربایجان غربی را هم بر عهده داشت و در سال ۱۳۶۰ش با حکم فرمانده وقت سپاه پاسدارن، به عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) منصوب شد.

سلیمانی پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۷ش، به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرز‌های شرقی ایران هدایت می‌شدند و با باند‌های قاچاق مواد مخدر در مرز‌های ایران و افغانستان مبارزه می‌کرد. قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۹ش از سوی حضرت امام خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) به فرماندهی سپاه قدس منصوب و فرماندهی محور مقاومت در مبارزه علیه داعش در عراق و سوریه را هم عهده‌دار شد. وی در بهمن سال ۱۳۸۹ش به درجه سرلشکری نائل آمد.

بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ در حمله موشکی بالگرد‌های آمریکایی به دو خودرو در اطراف فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در این حمله هدف قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.

وصیت‌نامه موضوعی حاج قاسم سلیمانی

•بسم الله الرحمن الرحیم

•شهادت دادن
شهید سلیمانی در آغاز وصیت خویش براساس باور‌های اسلامی واعتقادات قلبی‌اش موارد زیر را شهادت داده است:

•شهادت می‌دهم به:

۱) اصول دین
۲) اشهد أن لا اله الا الله
۳) و اشهد أنّ محمداً رسول الله
۴) و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب
۵) و اولاده المعصومین
۶) اثنی‌عشر ائمّتنا
۷) و معصومیننا حجج الله.

•شهادت می‌دهم که:

۸) قیامت حق است،
۹) قرآن حق است،
۱۰) بهشت و جهنّم حق است،
۱۱) سؤال و جواب حق است،
۱۲) معاد،
۱۳) عدل،
۱۴) امامت،
۱۵) نبوت حق است.

سپاس به درگاه الهی

مواردی که شهید سلیمانی لازم دانسته تا در وصیت خود شکر و سپاسگزاری کند:

•خدایا! تو را سپاس می‌گویم

۱) به‌خاطر نعمت‌هایت.

•خداوندا! تو را سپاس که

۲) مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی.
۳) و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم.
۴) و سرباز رکاب او شوم.
۵) اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی(ص) را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آن‌ها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

•خداوندا! تو را شکرگزارم که

۶) پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.

• پروردگارا! تو را سپاس که

۷) مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.

• خداوندا!‌ ای قادر عزیز و‌ ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر و شرم بر آستانت می‌سایم که

۸) مرا در مسیر فاطمه اطهر(س) و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی.
۹) و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و فاطمه اطهر(س) بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بی‌قراری که در درون خود بالاترین قرار‌ها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.

• خداوندا، تو را سپاس که

۱۰) مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدین و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرمایی.

درخواست از خدا

نجوا‌ها و درخواست‌های شهید سلیمانی از خداوند؛ درج شده در وصیت‌نامه اش:
۱) خدایا! به عفو تو امید دارم.
۲)‌ای خدای عزیز و‌ای خالق حکیم بی‌همتا! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی. من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را]در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
۳) سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه(ع) است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت(ع) است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
۴) خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آن‌ها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آن‌ها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ این‌ها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
۵) خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پا‌ها در حَرَمت پا گذارده‌ام، دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم و این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آن‌ها را ببخشی.
۶) خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛
۷) یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
۸) خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام.
۹) خداوند،‌ای عزیز! من سال‌هاست از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آن‌ها را از یاد ببرم.
۱۰) پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.
۱۱) عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است.
۱۲) چگونه ممکن [است]کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟
۱۳) خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
۱۴) عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم.
۱۵) کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام،
۱۶) تو خود می‌دانی دوستت دارم.
۱۷) خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم.
۱۸) مرا به خودت متصل کن.
۱۹) خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است.
۲۰) من قادر به مهار نفس خود نیستم،
۲۱) رسوایم نکن.
۲۲) مرا به‌حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آن‌ها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به‌سویت آمدند، متصل کن.
۲۳) معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم.
۲۴) بار‌ها تو را دیدم و حس کردم،
۲۵) نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس.
۲۶) مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم.

هشدار به برادران و خواهران مجاهد

شهید سلیمانی به برادران و خواهران مجاهد نسبت به نظام اسلامی چنین هشدار داده است:

• خواهران و برادران مجاهدم در این عالم،

•‌ای کسانی که سر‌های خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید:

۱) جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
۲) امروز قرارگاه حسین‌بن علی(ع)، ایران است.
۳) بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند.
۴) ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).

• برادران و خواهرانم!

۵) جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم.
۶) خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید]به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
۷) خیمه، خیمه رسول‌الله است.
۸) اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید.
۹) والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله الحرام و مدینه حرم رسول‌الله(ص) و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.

وصیت به برادران و خواهران ایرانی

شهید سلیمانی به برادران و خواهران ایرانی چنین وصیت کرده است:

• برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صد‌ها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛

۱) از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه،
۲) خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید،
۳) حرمت او را مقدسات بدانید.

• وصیت به برادران و خواهران؛ پدران و مادران

شهید سلیمانی به برادران و خواهران؛ پدران و مادران چنین وصیت کرده است:

• برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!

• جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند.

• بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان]چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آن‌ها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.

• بدانید که می‌دانید مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد.

• و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد.

• اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛

• آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد،

•، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد،
• انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند.
• عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.

وصیت درخصوص شهدا و خانواده شهدا

شهید سلیمانی درخصوص شهدا و خانواده شهدا چنین وصیت کرده است:

• شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه این‌ها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند.

۱) آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند.
۲) فرزندانتان را با نام آن‌ها و تصاویر آن‌ها آشنا کنید.
۳) به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید.
۴) به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آن‌ها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.

وصیت خطاب به خانواده شهدا

شهید سلیمانی درخصوص به خانواده شهدا چنین وصیت کرده است:

• فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا،

•‌ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا!

• در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم،

• صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛

• صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم.

۱) عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید.
۲) شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر کنید، به‌طوری که هر کس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، به‌عینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.
۳) خواهش می‌کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید.

• من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شما‌ها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم،

۴) هم استغفار می‌کنم و هم طلب عفو دارم.
۵) دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آن‌ها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.

وصیت در خصوص نیرو‌های مسلح

شهید سلیمانی درخصوص نیرو‌های مسلح چنین وصیت کرده است:

۱) نیرو‌های مسلّح خود را که امروز، ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید.
۲) و نیرو‌های مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند.
۳) و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیرو‌های مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد.
۴) و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد.
۵) و زینت کشورش باشد.

وصیت در خصوص مردم عزیز کرمان

شهید سلیمانی درخصوص مردم عزیز کرمان چنین وصیت کرده است:

• نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛

• مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول ۸ سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند.

• و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند.

• من همیشه شرمنده آن‌ها هستم.

• هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی، چون کربلای ۵، والفجر ۸، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند

• و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند.

• این لشکر همچون شمشیری برنده، بار‌ها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آن‌ها زدود.

• عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام.

• من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آن‌ها بودم؛ ضمن اینکه من پاره‌تن آن‌ها بودم و آن‌ها پاره وجود من، اما آن‌ها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.

۱) دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند.

• این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید.

• با همه شما هستم.

• می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم.

• خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.

۲) وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید.

• دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است.

۳) در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، این‌ها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.

وصیت به سیاسیون کشور

شهید سلیمانی به سیاسیون کشورچنین وصیت کرده است:

• نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم:

• چه آن‌هایی [که]اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آن‌هایی که اصولگرا.

• آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم.

۱) عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرز‌ها را تفکیک کنید.
۲) اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست.

اصول عبارت از چند اصل مهم است:

۳) اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که]اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!
۴) اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
۵) به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.
مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.
۶) در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزش‌ها را بایکوت کنند.
۷) مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند.

• حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.

• اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.

وصیت به برادران سپاهی و ارتشی

شهید سلیمانی به برادران سپاهی و ارتشی چنین وصیت کرده است:

• کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم:

۱) ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید.

• طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیرو‌های مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیرو‌های مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد.

۲) نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از این‌ها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.

خطاب به علما و مراجع معظم

شهید سلیمانی به علما و مراجع معظم چنین خطاب کرده است:

• سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که]شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود.

• این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند.

• راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و، ولی فقیه است.

• نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند.

• همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم، ولی فقیه است.

• من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند.

• من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید.

• اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.

• دست مبارکتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد.

• سربازتان و دست‌بوستان

طلب عفو و عذرخواهی

شهید سلیمانی از افراد و گروه‌های زیر طلب عفو وبخشش کرده است:

۱) از همسایگانم
۲) و دوستانم
۳) و همکارانم

• طلب بخشش و عفو دارم.

۴) از رزمندگان لشکر ثارالله
۵) و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است،

• طلب بخشش و عفو دارم؛

۶) خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند.
شهید سلیمانی از افراد زیر عذرخواهی کرده است:

• نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم.

• البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.

گزارش از سید جواد هاشمی فشارکی

۰

فرزند کرمان؛ افتخار ایران

معروف نیوز رهبری انقلاب شهیدسلیمانی

فرزند کرمان؛ افتخار ایران

فرزند کرمان؛ افتخار ایران

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «از خصوصیّات استان کرمان پرورش نخبگان، نجابت اخلاقی و ایمان صادقانه و پیشگامی مردم کرمان در پیوستن به نهضت اسلامی و انقلابی است. زمینه‌ی بُروز شخصیّت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی اینها است. بله، یک قاسم سلیمانی کافی است که نه فقط استان کرمان، بلکه ملّت ایران به او افتخار کند.» ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، مجموعه لوح «فرزند کرمان؛ افتخار ایران» را منتشر میکند.

 

۰

نقش بی‌نظیر حاج قاسم

زندگی به سبک شهدا معروف نیوز رهبری انقلاب شهیدسلیمانی

نقش بی‌نظیر حاج قاسم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «چون بنیه‌ی انقلاب بنیه‌ی قوی‌ای است، در هر دو قضیه [حمله‌ی نظامی آمریکا به افغانستان و عراق] طرف مقابل به طور واضح شکست خورد و شکستش همراه بود با توسعه‌ی دست‌وبال جمهوری اسلامی؛ چیزی که آنها فکرش را نمیکردند. خدا رحمت کند شهید سلیمانی را که نقش او در این قضیّه نقش واقعاً بی‌نظیری بود؛ من که از نزدیک در جریان کارها بودم، میدانم. خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۷
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب لوح «نقش بی‌نظیر حاج قاسم» را منتشر میکند.

دریافت تصویر با کیفیت اصلی

۰

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

معروف نیوز رهبری انقلاب شهیدسلیمانی

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (یکشنبه) در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی، دمیدن روحی تازه به جبهه مقاومت را کار بسیار برجسته و اساسی شهید سلیمانی خواندند و افزودند: سردار با تقویت مادی، معنوی و روحی مقاومت، این پدیده ماندگار و رشد یابنده را در مقابل رژیم صهیونیستی و نفوذ امریکا و دیگر کشورهای استکباری حفظ، مجهز و احیاء کرد.


ایشان گواهی سیدحسن نصرالله به عنوان انسانی بی بدیل را درباره مجاهدت سردار سلیمانی، باب بزرگی در درک اهمیت کار سردار سلیمانی در احیای مقاومت برشمردند.

رهبر انقلاب با اشاره به پیشرفت فلسطینی ها در مواجهه با صهیونیست ها و دستاوردهای مقاومت در عراق و سوریه و یمن افزودند: سردار سلیمانی با استفاده از تجربیات سالهای دفاع مقدس و مشورت های یارانش، مقاومت را با تکیه بر امکانات داخلی همان کشورها مقتدر کرد.

ایشان همچنین متوقف کردن غائله بزرگ داعش و زدن بسیاری از ریشه های آن را یکی از کارهای مهم سردار سلیمانی خواندند و افزودند: شهید سلیمانی در آن قضیه هم امتحان خوبی داد.

رهبر انقلاب با قدردانی از فعالیت های تحسین برانگیز سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس گفتند: الحمدلله خلأ سردار در موارد بسیاری پر شده است.

ایشان افزودند: مجموعه مقاومت خودشان را عمق راهبردی جمهوری اسلامی و پَر و بال اسلام می دانند و این حرکت در همین جهت ادامه خواهد یافت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان تجلیل عمومی از سردار سلیمانی و حضور خودجوش مردم در مراسم مختلف بزرگداشت یاد او را نتیجه اخلاص سردار سلیمانی برشمردند و افزودند: امسال هم مثل سال گذشته حضور مردم پرشور است و به فضل الهی در زمینه حضور با معنا و قدرشناسی ملت از سردار سلیمانی هیچ مشکل و کمبودی وجود ندارد.

ایشان با اشاره به برخی صفات شخصی سردار از جمله شجاعت، ایمان، مسئولیت پذیری، خطرپذیری، هوش، عقلانیت، پیش قدم بودن در کارهای بر زمین مانده، و حرکت بدون تردید و توقف گفتند: اخلاص شهید از همه این ویژگی ها برتر بود و همین باعث شد پروردگار او را در دنیا اینگونه محل احترام و تمجید و تجلیل قرار دهد ضمن اینکه پاداش اخروی او بگونه ای است که عقل انسان به آن راه ندارد.


رهبر انقلاب صداقت را از دیگر صفات سردار سلیمانی دانستند و گفتند: با وجودی که در مسائل پیچیده سیاسی ورود و فعالیت های خوبی می کرد اما انسان بی خدعه و صادقی بود که باید همه سعی کنیم خصوصیات او را در خود بوجود آوریم.

ایشان با اشاره به نکته ای مهم در تجلیل از سردار و تبیین خصوصیات او گفتند: نباید بگونه ای سخن گفت و عمل کرد که خصوصیات سردار ماورایی و دست نیافتنی تصور شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم زنده نگه داشتن یاد همه شهیدان که سردار سلیمانی از برجسته ترین آنها است افزودند: باید با استفاده از انواع هنرها بگونه ای یاد شهید و خصوصیات فردی و کاری او را زنده نگه داریم و تبیین کنیم که حضور مردمی در تجلیل از او همیشگی و مستمر باشد.

در ابتدای این دیدار سردار سرلشگر سلامی فرمانده سپاه پاسداران، ۱۳ دی ۱۳۹۸ روز شهادت شهید سلیمانی را روز تجدید حیات معنوی شهید سلیمانی خواند و با برشمردن برخی از ویژگیهای شخصیتی برجسته آن شهید گفت: میراث ماندگار و پرچم پر افتخار شهید سلیمانی یعنی پرچم مقاومت در همه جبهه ها در حال پیشروی است.
همچنین در این دیدار خانم زینب سلیمانی نیز گزارشی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بنیاد شهید سلیمانی بیان کرد.

۰

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

معروف نیوز شهیدسلیمانی

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند و در صبحگاه ۱۳ دی سال ۹۸ ماشین حامل وی و همزرمش، ابو مهدی المهندس را با موشک در فرودگاه بغداد عراق مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
ولی برخلاف محاسبه سران آمریکا نه تنها سپهبد شهید با این ترور جنایتکارانه حذف نشد؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آیه الله خامنه ای، شهادتش به (فرهنگ و مکتب) همیشه ماندگار  تاریخ تبدیل شد.، سالگرد این شهید بلند مرتبه فرصتی است برای همه ما که به تأمل و تدبر در ویژگی وی به پردازیم تا به راز و سر آسمانی شدن سردار سلیمانی پی ببریم وان را الگو و درس زندگی خود قرار دهیم ازهمین رو با بیان دو نکته به تحلیل همه جانبه (مکتب سلیمانی )خواهیم پرداخت:

*******

خصوصیت ششم: ژنرال استراتژیک
 ششمین خصوصیت بی نظیر و استثنایی مکتب سلیمانی ((ژنرال استراتژیک)) بودن شهید سلیمانی است.
 به این معنا با اینکه وی آموزش کلاسیک نظامی ندیده، و در دانشکده افسری دوره نظامی را نگذرانده بود ولی در عین حال در حساس ترین مراتب نظامی (فرماندهی)  قرار می گرفت،
چراکه می توانست طرح عملیات نظامی که دیگران انجام می دادند، وی با کمترین ریسک و با هزینه کمتر با کارایی بیشتر انجام دهد، و یا طراحی عملیاتی کند که غیر او نمی توانست انجام دهد.
عظمت این خصوصیت زمانی قابل فهم است که سه نکته به درستی توضیح داده شود:

 نکته اول: از نظر تعریف کلاسیک نظامی تیپ به مجموع هزار تا پنج هزار پانصد نفر، و لشکر به تشکیل یافته از چند تیپ که تعدادش ده هزار تا بیست و پنج هزار نفر است که فرمانده تیپ و لشکر را، فرماندهی که با درجه ستاره دار سرتیپ تمام و یا سرلشکر که این سلسله مراتب را گذرانده و طی کرده باشد می تواند عهده دار شود.

 نکته دوم: کسی وارد ارتش می شود اگر بخواهد مراتب درجه داری نظام را طی کند چون طی کردن از درجه پایین تر و رسیدن به درجه بالاتر بین دو تا چهار سال طول می کشد شخص وقتی به بازنشستگی و به سن در حدود پنجاه سالگی می رسد به سرهنگ تمامی مفتخر می گردد؛ مگر آنکه افتخارات، تحصیلات و کارنامه های دیگری داشته باشد تا به صورت اعطایی به درجه ستاره داری چون سرتیپی، و سر لشکری و بالاتر مفتخر شود.

 پس دو چیز را بایست توجه داشت:

اولا؛ از نظر کلاسیک نظامی کسی می تواند در سمت فرماندهی تیپ یا لشکر قرار بگیرد که دارای درجه سرتیپی، و سرلشکری را داشته باشد.

ثانیا‌‌؛ میانگین سنی چنین فرماندهی با توجه به سالیانی که طی کردن سلسله مراتب دارد تقریبا پنجاه سال به بالا خواهد بود.
آنچه که دفاع مقدس هشت ساله را تبدیل به یک فرهنگ نموده این است فرماندهی تیپ و لشکر را جوانانی از نوزده تا بیست و هشت سال ((محسن رضایی 27 سال، شمخانی 25 سال، رحیم صفوی27سال،شهید حسن باقری 25 سال،خرازی 23 سال، شهید همت 25 سال، شهید باکری 26 سال، متوسلیان 27 سال، شهید زین الدین 21 سال، قالیباف 19 سال، شهید سلیمانی 24 سال، اسلامی 20 سال،کشکولی 25 سال، جعفری 23 سال، مرتضی قربانی 23 سال، بروجردی 26 سال، قاآنی23 سال،فدوی 19سال، مصطفی ایزدی 24 سال...))  به عهده داشتند که هیچ یک سابقه نظامی نداشتند سلسله مراتب نظامی را نگذرانده بودند؛
 بلکه دانشجو، خبرنگار، کارمند، کارگر و معلم بودند به عنوان نیروی مردمی در جبهه حضور یافتند و از دل جبهه به صورت تجربی و خلاقیت شخصی اصول و فن نظامی را آموخته و استعدادهای خود را که ژنرال های چند ستاره نظامی پس از سی سال تجربه و آموزش نشان می‌دهند آنان در بین یک سال یا دو سال نشان دادند و قابلیت فرماندهی را به اثبات می رساندند و با عنوان معنادار برادر و حاجی در سمت فرماندهی لشکر و تیپ قرار می گرفتند، و بزرگترین و پیچیده ترین طرح عملیاتی را طراحی و فرماندهی کردند.

 نکته سوم:
از بین فرماندهان در دوران دفاع مقدس حاج قاسم چند ویژگی خاص برخوردار بودند که موجب شد تبدیل به ژنرال فرامرزی و بین المللی شود، برای اینکه:

 اولا: همان حاج قاسم بدون ستاره در هشت سال دفاع مقدس، پس از جنگ و فرماندهی لشکر ثارالله و سپاه قدس از سرتیپی به سرلشکری و از سرلشکری برای نخستین بار در نظام جمهوری وی تنها ژنرالی است که موفق به دریافت مدال ذوالفقار از دست فرمانده کل قوه رهبر معظم انقلاب  شد.

 ثانیا: در دوره 17ساله فرماندهی سپاه قدس وی، استکبار جهانی در راس آنها آمریکا و صهیونیست سه جنگ برای شکستن جبهه مقاومت طراحی و عملیاتی نمود و در همه این جنگ ها توسط این فرمانده شجاع سپاه قدس شکست خورد:

1- جنگ 33 روزه:
در22 تیرماه سال 1385  ارتش رژیم صهیونیستی برای شکست کشاندن حزب الله که در خط اول جبهه مقامت قرار داشت، تجاوز  همه جانبه ای با بکارگیری همه امکانات نظامی از زمین و هوا و دریا به لبنان را آغاز کرد، و درمدت 33 روز،15 هزار خانه را به صورت کامل نابود کرد و هزاران مرکز حساس ازجمله نیروگاه برق، بنادر، پل ها و... لبنان را ویران نمود،
ولی ژنرال سلیمانی به جای هدایت و مشاوره دادن از راه دور، شخصا در اطاق فرماندهی عملیات حزب الله در لبنان، در کنار سید حسن نصرالله وجود مغنیه حضور یافت و هدایت مقابله تجاوز ارتش صهیونیستی را به عهده گرفت و در تمام مدت 33 روز شجاعانه کنار سیدحسن نصرالله ماند تا ارتش صهیونیستی که مدعی بود که جزو شش ارتش برتر جهان است به شکست کامل کشاند، وسردمداران این رژیم را وادار به قبول آتش بس در صبح روز سی و چهارم جنگ برابر با ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ (۲۳ مرداد ۱۳۸۵) بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت نمود.

 2-جنگ داخلی سوریه:
 در ادامه بهار عربی، بحران سوریه  توسط عده‌ای از ارتشیان ناراضی در
قدس در اقصی نقاط عراق مورد ستایش و قدردانی قرار گرفت به ویژه از سوی شیعیان؛ چرا که او احتمالاً تنها کسی است که می‌تواند پیشروی داعش را متوقف کند.
اسفند ماه سال 1398رقم خورد، پس از چند ماه از این بحران رژیم صهیونیستی که در جنگ 33 توسط حزب‌الله با حمایت ایران و دولت سوریه شکست سختی خورده بود و به دنبال انتقام‌جویی بود به همراه آمریکا، عربستان، قطر، و ترکیه برای ساقط کردن دولت بشار و شکست دادن تنها کشور عربی پشتیبان جبهه مقاومت، در ابتداء جبهه النصره (تحریر الشام فعلی) که 70 درصد از نیروهای ناراضی سوری و کمتر از 30 درصد تروریستی خارجی بودند،
و همچنین ارتش به اصطلاح ازاد نیروهای سکولار جدا شده از ارتش سوریه را آموزش نظامی داده و پشتیبانی لجستیکی و مالی وسیعی کردند که در مدت شش‌ماه دولت بشار را ساقط کنند، ولی پس از یک سال برای حامیان جبهه النصره و ارتش آزاد ثابت شد اینان توانایی ساقط کردن دولت سوریه را ندارند، به دنبال این شکست، طرح دیگری اجرا کردند، گروهک داعش که 70 درصد خاجی و کمتر از30 درصد سوری بودند و رویکرد وهابی و سلفی داشتند، و بسیار خشن تر از جبهه النصره بودند، و با نام دیگر در عراق فعالیت می نمودند، با حمایت همه‌جانبه وارد سوریه کردند و این گروهک توانست در مدت کوتاهی 70درصد از خاک سوریه را اشغال و ((شهر رقه)) را مرکز حکومت دولت اسلامی خود اعلام کند  و تا حدود 500 متری کاخ ریاست جمهوری پیش برود.
 در سال 1390 ژنرال حاج قاسم سلیمانی که می دید هدف نهایی این بحران شکست دادن جبهه مقاومت و در نهایت جمهوری اسلامی اسلامی است، با هدف تامین امنیت ایران و حمایت از تنها دولت عربی حامی جبهه مقاومت به همراه حزب الله لبنان هدایت مقابله با داعش در سوریه را به عهده گرفت، و به سرعت با سازمان دهی نیروی مردمی سوری حامی بشار، نیروهای آموزش دیده لبنانی، عراقی، افغانی، پاکستانی، و ایرانی مدافع حرم  سرنوشت جنگ را تغییر داده و دولت بشار را از سقوط حتمی نجات داد، و با خارج‌کردن منطقه ابوکمال آخرین مقر گروهک سلفی وهابی داعش پیروزی جبهه مقاومت رابه  محضر رهبر انقلاب تبریک گفته و در نامه 30 بهمن 96، خطاب به معظم له نوشت:
... به ‌عنوان سرباز مکلف‌شده از جانب حضرت‌عالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه‌ی داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره‌ی این شجره‌ی خبیثه‌ی ملعونه را اعلام می‌کنم
و به نمایندگی از کلیه‌ی فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند،
 این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت‌ساز را به حضرت‌عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت‌های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به شکرانه‌ی این پیروزی بزرگ بر زمین می‌سایم.
(و مَا النَّصر الّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم)
فرزند و سربازتان، قاسم سلیمانی"

 3-فتنه داعش در عراق:
داعش پس از آنکه توانسته بود با تصرف کردن 70 درصد از خاک سوریه در ((شهررقه)) دولت اسلامی تشکیل دهد، عملیات گسترده ای را در اردیبهشت سال 1393در کشور عراق آغاز کرد، و در مدت کوتاهی موصل و تکریت زادگاه صدام و نینوا را به تصرف درآورد. و خودش به پشت دروازه بغداد رساند، و از سمت شمال عراق برای تصرف کردستان حرکت کرد.
سپبهد شهید حاج قاسم سلیمانی که می دید فتنه داعش برای آسیب رساندن به عتبات مقدسه ((کربلا، سامراء، کاظمین، نجف)) و نیز ناامن کردن نوار مرزی ایران است شخصا وارد عراق شد، وبا حضور در نزدیکترین خط مقدم مبارزه با داعش، با هماهنگی دولت عراق و بسیج کردن نیروی مردمی و ارتش عراق، زمینه  سقوط داعش در عراق را فراهم نمود، و توطئه استکبار جهانی را در این جبهه هم به شکست‌ کشاند.
واین شکست پی در پی فتنه گران بین المللی توسط این ژنرال استراتژیک آنچنان وی را کانون توجه بیگانگان قرارداد که زبان به تحسین وی گشودند که تنها دو مورد را در اینجا می آوریم:

 1 ‌-مدیر کل سابق سیا، حدود دو سال پیش طی مصاحبه‌ای به ویژگی‌های منحصر به فرد رقیب قدرتمندش در غرب آسیا اشاره کرد و گفت:
«قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام می‌دهد، اما این بازی طولانی است پس اجازه دهید ببنیم حوادث چگونه به پیش می‌رود».

 2-روزنامه انگلیسی "آبزرور" تأکید کرد که سردار "قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس احتمالاً تنها کسی است که می‌تواند داعش را شکست دهد.
 "آبزرور" عنوان داشت: هنگامی‌که در ژوئیه گذشته ارتش عراق از مقابل داعش گریخت، این ژنرال ایرانی در صحنه حضور یافت و چند ساعت پس از سیطره داعش بر موصل، سلیمانی در بغداد بود و از آن زمان عملیات دفاع از بغداد را هماهنگ و نیروها را بسیج کرد.
"آبزرور" در پایان نوشت: فرمانده سپاه.

*******

خصوصیت هفتم: عشق به حضرت فاطمه سلام الله علیها
هفتمین ویژگی مکتب سلیمانی ((عشق به حضرت زهرا سلام الله علیها )) است.
برای اینکه راز  و سرّ این دلدادگی سپهبد شهید به حضرت فاطمه سلام الله علیها تبیین شود، توضیح دو نکته و توجه به آن بسیار لازم است:

نکته اول‌؛ از جهت نظری راز وَ این دلدادگی اولیاء الهی به وجود مقدس و نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها این است، رابطه و نسبت آن حضرت به پیامبر (ص) و امام علی(ع) ازنظر غایت خلقت در این است که حضرت، حلقه وصل بین مقام نبوت وامامت و ((مجمع البحرین)) دریای نبوت وامامت، و((مجمع النورین)) نورنبوت وامامت است،
چراکه بواسطه اوست که امامان بعد از امام علی علیه السلام متولد شدند تا راه نبوت وامامت که در واقع هدف نهایی خلقت است استمرار پیدا کند.
ازهمین روست که در حدیث قدسی آمده است، حق تعالی خطاب به پیامبر فرمود:
"یاأَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما" (مستدرک سفینه البحار، ج3، ص334)
هان اى احمد! اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را نمى ‏آفریدم.
کسانی که چنین نگاهی به مقام قدسی حضرت فاطمه سلام الله علیها دارند نمی توانند به وی ارادت عاشقانه نداشته باشند و حوضچه وجودیشان را پر از محبت و ارادت آن حضرت نکنند، چراکه عشق به او عشق به مقام نبوت و امامت و عشق به همه اهل‌بیت سلام الله علیهم است.

نکته دوم؛ از جهت عملی، جنس کار و مسؤلیت سپهبد شهید به گونه ای بود که پیوسته مواجه با گره های کوری می شد که اگر توسل به اهل بیت نبود به بن بست کامل می رسید، ولی شهید سلیمانی باتوسل حضرت فاطمه سلام الله علیها کارناشدنی را حل شده می دید، و چون کمک آن حضرت را عملا مشاهده و تجربه کرده بود، هرروز ارادت و عشقش به ((ام ابیها)) افزوده می شد.
از همین رو دربیان خاطراتش از جنگ 33روزه در لبنان می گوید:
"در آن کوران حوادث که خیلی سخت بود، یکی از برادرهای حزب‌الله که اهل تدین و تشرع بود و در جنوب مسئول بود، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبوده گفت:
«دیدم یک بانویی آمد و یک یا دو بانوی دیگر هم در کنارش بودند. من در عالم خواب حس کردم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. رفتم به سمت پاهای مبارکشان؛
به ایشان گفتم که ببینید وضع ما را، ببینید ما چه وضعی داریم. حضرت فرمودند که «درست می‌شود». گفتم نه.
من مُصر بودم به پای ایشان بیفتم و اصرار داشتم از ایشان چیزی بگیرم. بعد از اصرار کردن، ایشان فرمودند «درست می‌شود» و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند «تمام شد».
یک لحظه بعد یک هلی‌کوپتر اسرائیلی با موشک زده شد و بعد از این، زدن تانک‌ها شروع شد.» و زدن تانک‌ها همان نقطه‌ی شکست رژیم در جنگ بود.
از اینجا بود که معادله‌ی جدید آمد و اولین موشک‌های کُرنت در این جنگ رونمایی شد و برای اولین بار تانک‌های مرکاوای اسرائیلی که تا حالا به این شکل زده نشده بودند، منهدم شدند و نزدیک به هفت تانک در یک روز زده شد"
سردار سپهبد شهید در جمع خانواده معزز هشت سال دفاع مقدس دربیان خاطراتش و نقش توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها می گوید:
"هر موقع در جنگ فشارها بر ما حادث می‌شد و هیچ کاری از دست‌مان برنمی‌آمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا (س) نداشتیم و در عملیات «والفجر 8» وقتی چشم‌مان به آب‌های پرطوفان، خشمگین و ترسناک «اروند» افتاد، آن‌جا هیچ نامی آشناتر از نام حضرت زهرا (س) نداشتیم؛
بنابراین در کنار «اروند» ایشان را در تلألؤ اشک‌های غریبانه و مظلومانه بسیجی‌ها صدا زدیم و اروند را با «یازهرا (س)» کنترل و از آن عبور کردیم".
وی همچنین گفت:
"در عملیات کربلای 4، وقتی دشمن آتش مسلسل‌ها، خمپاره‌ها و توپ‌های خود را مستانه را بر ساحل باز کرد و جوی‌هایی از خون به «اروند» روانه شد، آن‌وقت هم همه تدابیر از کار افتاده بود و نامی جز نام حضرت زهرا (س) بر زبان‌ها جاری نمی‌شد".
سردار شهید سلیمانی در ادامه سخنانش می گوید:
"وقتی هم که عراقی‌ها در کنار اروند ایستاده بودند و رزمندگان را با تیر می‌زدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما حضرت زهرا (س) بود".
فرمانده لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس، در عنایت حضرت زهرا (س) به رزمندگان اسلام می گوید:
"در عملیات «کربلای 5» وقتی مضطر شدیم، نگاهی به آب‌های «بوبیان» کردیم؛ آن‌وقت هم سر خود را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه حضرت زهرا (س) را صدا کردیم".
وی خطاب به مادران شهدا خاطرنشان می کند:
"من قدرت و محبت مادری حضرت زهرا (س) را در هور، غرب کانال ماهی، وسط میدان مین دیدم .
وقتی شما مادرها نبودید و فرزندان‌تان در خون دست‌وپا می‌زدند، من حضرت زهرا (س) را دیدم".

نکته سوم؛ معرفت نظری و عملی سپهبد شهید به مقام قدسی و ملکوتی حضرت زهرا سلام الله.

عشق به حضرت زهرا سلام الله علیها موجب می شود که آن چنان عشق و ارادتش به حضرت در قلبش شعله ور گردد که نه تنها خانه مسکونیش در کرمان را وقف ((بیت الزهراء)) نماید، و هر ساله در ایام فاطمیه در آن مجلس عزای آن حضرت را برگزار کند، و شخصا ساعت ها جلوی درب بایستد و از شرکت کنندگان استقبال نماید.
بلکه با حساسیت ویژه ای از شرکت کنندکان درخواست کند که در جلسه ای که به نام صدیقه شهیده است در اوج احترام و ادب حضور پیدا کنند.
از همین رو در توصیه خود می فرماید:
"مجلس حضرت زهرا(س) جای عمه چطوره؟ عمو چطوره؟ همسایه چکار کرده؟ چی‌چی خریدی؟ نیست. مجلس حضرت زهرا(س) است.
باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد؛ همان جا که نشستی. همه اصرار من در برگزاری این مجلس این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد.
به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته می‌شود توجه شود.
من حریصم. من آنجا می‌نشینم و گوش می‌دهم. اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش می‌دهید ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان.
اما حرف‌هایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا(س) نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود. بگذارید برای وقت دیگری.
از این جلسه که بیرون رفتید وقت فراوان است، تماس بگیرید با همدیگر صحبت کنید، حرف بزنید، احوال‌پرسی کنید. هم مستحب است هم لازم و ضروری. اما نه در این جلسه. این جلسه، جلسه گوش دادن است. این جلسه، جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است".
نتیجه چنین دلدادگی، به صدیقه شهیده این می شود که وی تنها شیعه از بین شیعیان علی بن ابی طالب سلام الله علیه در تاریخ تشیع باشد، که مزد و اجر فداکاری ازدفاع حرم اهل بیت علیهم السلام را این گونه بگیرد که پس از فیض شهادت در عراق، تشییع بین المللی شود.
نخست در حرم امامین کاظمین علیهماالسلام، و حرم سیدالشهدا علیه السلام در کربلا، و نیز حرم امام امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نجف اشرف روی دوش مردم عراق، و آنگاه درایران درحرم امام علی‌بن موسی الرضا علیه السلام، و سپس در قم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، و در پایان در مسجد جمکران، روی دوش میلیون ها عاشق اهل‌بیت علیهم السلام طواف داده شود.
به راستی باید دربرابر این شهید عاشق ایستاد و این آیه را قرائت کرد:
"وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً" (مریم /15)
و سلامى (شایسته) بر او باد روزى که متولّد شد و روزى که مى‏ میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‏ شود.

*******

خصوصیت هشتم: اخلاص درعمل
هشتمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((اخلاص درعمل)) است.
برای اینکه این خصوصیت نورانی و ملکوتی که در حقیقت، کلید و رمز شخصیت جاودانه و محبوبیت شهید سلیمانی به درستی شناخته و شناسانده شود، بیان سه نکته  بسیار لازم و ضروری است:

نکته اول: لقاءالله غایت خلقت انسان
غرض و هدف غایی از خلقت انسان این است که بتواند با قرار گرفتن در امتحانات و آزمایشات سخت  الهی جوهره وجودیش را از قوه به فعلیت برساند تا شایستگی و لیاقت وصال و لقاء الهی را پیدا کند.
از همین روست که در آیه (6) سوره (انشقاق) آمده است:
"أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیه"
هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسیارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسید.))
و چون غایت خلقت، قرب به حضرت حق و ملاقات باذات اقدس الهی است امام العارفین سید الساجدین اینگونه بی قرار وصال ذات حق شده ودر مناجاتش  می فرمایند:
"لِقاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنی وَ وَصْلُکَ مُنی نَفْسی وَ إِلَیْکَ شَوْقی وَ فی مَحَبَّتِکَ وَ لَهی وَ إِلی هَواکَ صَبابَتی وَ رِضاکَ بُغْیَتی و رُؤْیَتُکَ حاجَتی وَ جِوارُکَ طَلِبَتی وَ قُرْبُکَ غایَةُ سُؤْلی وَ فی مُناجاتِکَ رَوْحی وَ راحَتی وَ عِنْدَکَ دَواءُ عِلَّتی وَ شِفاءُ غُلَّتی وَ بَرْدُ لَوْعَتی وَ لا تَقْطَعْنی عَنْکَ وَ لا تُباعِدْنی مِنْکَ یا نَعیمی وَ جَنَّتی وَ یا دُنْیایَ وَ آخِرَتی.(مفاتیح الجنان، مناجات المریدین"
نور چشمان من! لقاء تو، و آرزویم رسیدن به تو، و تمام اشتیاقم به تو، شیدائی من در محبت تو، و دوای دردهایم و شفای عطش تشنگی‎ام و خنکی دل‎ سوخته‎ام همه نزد توست. پس مرا از خود جدا مکن و به هجرانم مبتلا مساز. ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرت من. کیست که طعم حلاوت محبت تو را چشید و جز آن را طلب کرد و کیست که به قرب تو مأنوس گردید، آنگاه از تو روی گرداند.

نکته دوم: اخلاص راه رسیدن به لقاءالله
راه رسیدن به قرب الهی و وصال ذات اقدس حق تعالی (( اخلاص درعمل)) است.
به این معنا سلوک رفتاری و سبک عمل شخص به گونه ای باشد که از آن شائبه ریاکاری و تظاهر وجود نداشته باشد،و فقط در جهت خشنودی و رضای الهی باشد.
چراکه در آیه(110) سوره(کهف) شرط رسیدن به لقاء الهی را عمل صالح آمیخته به اخلاص می داند و می فرماید:
"فَمَنْ کٰانَ یَرْجُوا لِقٰاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صٰالِحاً وَ لاٰ یُشْرِکْ بِعِبٰادَةِ رَبِّهِ أَحَداً"
پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.

نکته سوم: مراتب اخلاص در عمل
انسان‌هایی که در مسیر انجام عمل خالصانه قرار می گیرند به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول؛
کسانی هستند که  کارنامه درخشانی از انجام عمل صالح چون جهاد، ایثار، جانبازی، اسارت، انفاق، و... دارند ولی نیت خالصانه در انجام عمل ندارند؛ بلکه غرض و هدف شان از انجام  این همه عمل صالح ، تظاهر و ریاکاری، کسب اعتبار، عنوان و دیده شدن است.
از همین رو در آیه(264) سوره(بقره)عمل صالح آمیخته به ریاکاری و تظاهر این دسته را این گونه توصیف می کند:
"یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على شى‏ء مما کسبوا والله لا یهدى القوم الکافرین‏"
اى کسانى که ایمان آورده‏اید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمى‏آورد، کار او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد [و بذرهایى در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالى از خاک و بذر رها کند آنها از کارى که انجام داده‏اند، چیزى به دست نمى‏آورند، و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله سرنوشت این دسته را درقیامت اینگونه توصیف می‌کنند و می فرمایند:
"یُقالُ لِأهَلِ الرِّئاءِ صُمْتُمْ وَ صَلَّیْتُمْ وَ تَصَدَّقْتُمْ وَ جاهَدْتُمْ وَ قَرَأتُمْ لِیُقالَ ذلِکَ فَقَدْ قیلَ ذلِکَ ثُمَّ قالَ: إنَّ هؤُلاءِ اَوَّلُ مَنْ تُسْعَرُبِهِمُ النّارُ" _تفسیر قرطبی: ج ۹، ص...)
روز روز قیامت به کسانی که اعمال خود را از روی تظاهر و ریا انجام داده اند گفته می شود شما نماز خواندید و روزه گرفته اید.
از همین رو رهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای درعبرت گیری از سرنوشت این دسته می فرماید:
" خیلی ها بودند که در رکاب پیامبر(ص) شمشیرها زدند؛ ولی نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین(ع) درباره‌ی شمشیر کسی(زبیر) که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولی پس از ایشان در جنگی (جمل) کشته شده بود. شمشیری که در جنگها، غبارکدورت را از چهره پیامبر سترد.
همان شمشیر، شمشیری بود که روی علی بن ابی‌طالب کشیده شده بود!  سوابق را باید نگهداشت، پرونده الهی، این‌طور نیست.
ما حبط هم داریم: "اولئک حبطت اعمالهم" (توبه/69) حبطت، یعنی چه؟ حبط، یعنی اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت.
خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبی انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدی هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقی است.
نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طوری است که کار خوب را از بین می‌برد. گاهی کار و حرکت بد، طوری است که اصل ایمان را هم از انسان می‌گیرد.
"الّذین أساؤا السّوأی ان کذّبوا بایات اللَّه"(روم/10).
گاهی کار بد، انسان را به تکذیب آیات الهی می‌کشاند"
(۱۳۶۹/۱۱/۲۹)

دسته دوم‌؛
کسانی اند نه تنها کارنامه درخشانی از انجام عمل صالح و کارهای خیر دارند در پرونده خود دارند؛ بلکه مهم این است اینان از آغاز انجام عمل صالح در اوج اخلاص قرار دارند و به شدت مراقبت می کنند که فقط عمل صالح در جهت مرضی رضای حق تعالی باشد و آمیخته به ریاکاری و تظاهر نشود تا جایی مقدور باشد پنهان از چشم انجام می دهند و در مواردی همچون جهاد، و نماز چاره ای جز انجام در انظار وجود ندارد.
تلاششان براین است با تمرین و ممارست و نفس کشی این دسته از اعمال صالح را در اوج اخلاص انجام دهند، و این فضیلت اخلاقی دراین دسته در «علاقه نداشتن به ستایش توسط دیگران»، «نداشتن چشمداشت مادی»، «پذیرش کار‌های سخت و با نمود و منفعت شخصی کم» و «آمادگی برای مرگ و دست شستن از جان»بروز و نمود می کند.
به عبارت دیگر این دسته آنچنان عمل صالح را خالصانه انجام می دهند که ((مدح و یا ذم دیگران)) نسبت به آن عمل برایشان یک سان است،
چراکه امام باقر علیه السلام فرمودند:
"لایصیرُا لعبدُ خالصاً لِلّهِ عزّوجَلَّ حتّی یصیرَالمدحُ وَ الذَمُّ عِندَه سَواءً"
:بنده به درجة خلوص برای خدای متعال نمی‌رسد مگر زمانی که تعریف یا مذمتی که از او می‌شود هر دو در نزد وی یکسان باشد. (بحار، ج ٧٣، ص)

نکته چهارم‌؛ اخلاص کلید شخصیت ژنرال شهید
هر چند از عمر 63 ساله سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، چهل سالش در عرصه جهاد، ایثار و فداکاری گذشت ((8سال در دفاع مقدس، 15 سال در فرماندهی لشکر ثارالله و مبارزه با اشرار، 17سال در فرماندهی سپاه قدس و جهاد فرامرزی))، سپری شد؛ ولی با وجود داشتن چنین کارنامه درخشان و پر پیمانه، نه تنها تظاهر به آن نمی نمود و سعی در کتمان آن می کرد؛ بلکه دستش را در محضر حق تعالی خالی می دید.
ازهمین رو در وصیتنامه اش اینگونه نوشت:
"خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است.
وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.
امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی."
ازهمین رو رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم در18دی1398 دست روی همین خصوصیت کلیدی سپهبد شهید گذاشته و فرمود:
"در جلسه‌های رسمی با مسئولان مختلف، او به‌گونه‌ای در حاشیه و دور از چشم می‌نشست که باید می‌گشتید تا او را پیدا می‌کردید و می‌دیدید"
ایشان در دیدار با خانواده شهید نیز فرمود:
"می‌بینید مردم چه کار دارند می‌کنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلا است... بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از اخلاص است"
آن چنان برای معظم له، این خصیصه سپهبد شهید مهم و کلیدی بود که در نماز بر بدن مطهرش از متن دعایی استفاده کردند که اشاره به اخلاص وی دارد، و در نماز بر جنازه اش با اشک خواندند:
"اللهُم اِنَّک تَوَفَّیتَهُم مُتَلَطِّخِینَ بِدِمائِهِم فِی سَبیلِ رِضاک، مُستَشهَدینَ بَینَ اَیدیهِم، مُخلِصینَ فِی ذلک لِوَجهِک الکریمِ"
خاک بکشاند و فتنه داعش را از حدقه چشمان گروه تکفیری، وهابی خارج کند و پرچم فتح عزت و افتخار در خارج از ایران بالا ببرد.

ثانیا: با اینکه ((پوتین)) برای خودش یل سیاسی و استاد در تحقیر کردن در روابط بین المللی است که رئیس جمهور ترکیه و همراهان را چند دقیقه پشت درب دفتر ملاقات روی پا معطل می کند و زحمت تا جلوی درب به استقبال هیئت بلند کشوری چون ترکیه را نمی دهد، ولی ژنرال سلیمانی دو ساعت و نیم با چنین شخصیت سیاسی به گفتگو می نشیند و او را متقاعد می کند که اگر در جنگ سوریه، ارتش روسیه شرکت نکند و جبهه مقاومت شکست بخورد دولت روسیه ضرر می کند و غرب به سراغش می رود.
پس از این مذاکره بود که مستشاران و نیروی هوایی روسی رسما وارد جنگ سوریه شد، و در کنار مستشاران ایرانی و رزمندگان جبهه مقاومت معادلات جنگ را به نفع دولت سوریه تغییر دادند.

ثالثا: اردوغان رئیس جمهور ترکیه که تمام قد به حمایت شورشیان سوری برآمده بود و شورشیان وحشی چون ((النصره))و ارتش آزاد سوری را تجهیز می کرد و می گفت:
در شش‌ ماه آینده در مسجد اموی نماز خواهیم خواند، ژنرال سلیمانی در مذاکره با وی توانست نظر اردوغان را عوض نماید تا دست از حمایت  ارتش آزاد سوری بردارد.
رابعا: در مهرماه سال 96 اقلیم کردستان انتخابات برگزار کرد و پس از آن اعلان استقلال کرد، و در گام اول کرکوک را که منطقه اصلی نفت خیز عراق است به تصرف خود درآورد، و دولت مرکزی عراق که حیدر العبادی نخست وزیری آن را به عهده داشت با بسیج کردن ارتش و نیروهای حشد الشعبی تصمیم به سرکوب کردن نیروهای کرد در کردستان  و خارج کردن کرکوک از تصرف انان  گرفت.
سپهبد شهید سلیمانی که می دید چه فاجعه ای با این حمله نظامی به وجود خواهد آمد، با سفر کردن به سلیمانیه و گفتگو با مسعود بارزانی توانست با زبان دیپلماسی، کردها را ودار به عقب نشینی کند و کرکوک را به آسانی از تصرف کرده ها خارج نماید و آتش جنگ داخلی در عراق را خاموش نماید، و نیروهای دولت مرکزی عراق  بدون درگیری این منطقه نفت خیز را در تصرف خود درآورند.
این ها نمونه ای از فعالیت های دیبلماسی ژنرال شهید در کنار فرماندهی نظامی فرامرزی است.
همین تلاش نافذ گسترده بین المللی بود که دشمنان را به نقش وی حساس کرد و سرانجام دولت جنایت آمریکا در صبحگاه 13دی 98 در فرودگاه عراق وی را به شهادت می رساند.

*******

خصوصیت نهم: حاج قاسم ژنرال دیپلمات
نهمین ویژگی مکتب سلیمانی که او را شهره بین المللی کرد، و کانون توجه سیاسیون جهان قرارداد ((قدرت دیپلماسی)) حاج قاسم و((دیپلمات)) بودن این ژنرال 63 ساله است.
از آنجایی که دیپلمات بودن ژنرال نظامی درجهان امروز یک استثناء است، برای اینکه این بُعد شخصیتی حاج قاسم در عرصه دیبلماسی به درستی تحلیل شود بیان چند نکته بسیار لازم است:

نکته اول: ((تعریف دیپلماسی و دیپلمات))
دیپلماسی در تعریف علم سیاست و کشور داری عبارت است از:
گفتگو رایزنی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی  با کشورهای بیگانه در جهت حفظ و تامین منافع ملی کشور،
و به عبارت روشن‌تر دیپلماسی فراهم ساختن زمینه ارتباط و تبادل اقتصادی و فرهنگی و نظامی بین یک کشور و کشورهای جهان در سایه قدرت گفتگو و رایزنی  است.
سکاندار چنین گفتگویی در سطح بین المللی وزیر امور خارجه هر کشور است که به اصطلاح به وزیر امورخارجه و همه سفرایی که از طرف وزیر امور خارجه در همین راستا در کشورها منصوب می شوند دیپلمات گفته می شود.

نکته دوم: ((ویژگی دیپلمات موفق))
از آنجایی که هر دیپلماتی آیینه تمام نمای کشور متبوع خویش است، صاحبنظران دیپلماسی اتفاق نظر دارند که دیپلمات باید این ویژگی ها در او جمع شده باشد:

1- به صفات عقلانی و جسمانی ممتاز متصف، و از موهبتی طبیعی برخوردار باشد که در انجام وظایف و اقدام به تکالیف او را مساعدت کند. عدم استعداد لازم در یک دیپلمات بزرگ‌ترین عامل مخرب سیاست خارجی است.

2- رییس یک دولت قادر است تمام وسایل لازم را در اختیار یک مامور بگذارد؛ ولی هرگز نمی‌تواند هوش و استعداد را به کسی بدهد که از آن بهره‌ای خدادادی ندارد.
یک دیپلمات، جنگجو یا قهرمان نیست؛ بلکه مذاکره‌ کننده است و باید بتواند به جای تزریق ترس، اعتماد دیگران را جلب کند.
یک دیپلمات باید وفای به عهد داشته باشد و به وعده‌هایی که می‌دهد پایبند باشد.
دیپلمات باید محتاط باشد و تمام هم و غم خود را معطوف وظایف دیپلماتیک خویش نماید و از پرداختن به امور غیرمرتبط با شغل دیپلماتیک خودداری کند.
دیپلمات اهل تعامل، اهل گفت‌وگو و اهل معاشرت است، او در برابر مشکلات یا راهی می‌یابد یا راهی می‌سازد.

3- یک دیپلمات باید از علوم و معارف و به ویژه آنچه مربوط به دیپلماسی است بهره کافی داشته باشد.
دیپلمات باید از آگاهی خوبی نسبت به آنچه مربوط به شغل اوست برخوردار باشد و هماهنگ با زمانه بر معلومات خود بیفزاید.

4- یک دیپلمات باید با زبان خارجی آشنایی کافی داشته باشد.
تسلط بر اطلاعات، احاطه نظر و رازداری، اعتدال در کلام، وقار در رفتار و متانت در گفتار برای هر دیپلماتی پسندیده است.

5- هوش و استعداد،
شم سیاسی،
قوه تجزیه و تحلیل و استدلال،
قوه ابتکار و اتکای به نفس،
آینده‌نگری،
صبر و بردباری،
کنترل احساسات،
پرهیز از جزم اندیشی،
اجتماعی بودن،
توانایی نفوذ بر دیگران،
میهمان‌نوازی،
برخورداری از علو طبع،
سنخیت خانواده با شؤون دیپلماتیک،
اخلاق نیک،
اعتدال روانی،
تعلق خاطر به سرزمین و کشور و مردم خود،
وجدان کاری،
روحیه همکاری،
پرهیز از خودنمایی و ظاهر‌سازی،
قدرت بیان و نگارش،
آراستگی،
آگاهی از تشریفات،
تجربه و سابقه کار دیپلماتیک که بعضا از دانش دیپلماتیک نیز مهم‌تر است،
آشنایی با کشور خود،
آشنایی با کشور محل ماموریت،
موقع‌شناسی،
تحصیلات عالیه،
آشنایی با ماهیت نظام بین‌الملل و تحولات بین‌المللی،
آگاهی از فن مذاکره،
قدرت دیده بانی،
توانایی شخصی برای حل و فصل کردن معضلات در روابط دوجانبه و مسائل بین‌المللی،
و بالاخره توانایی ایفای نقش، از جمله ویژگی‌های یک دیپلمات است.

6- دیپلمات باید از آن چنان منزلتی برخوردار باشد که حقیرش نشمارند.
چنین کسی می‌تواند باعث تولید ثروت، قدرت و حیثیت برای کشور خود شود.

نکته سوم: ((حاج قاسم ژنرال دیپلمات))
با تامل در ویژگی های ((دیپلمات)) که  در یاد داشت یکی از کارشناسان عظمت دیپلماسی شهید  در عرصه بین المللی بیشتر خودش را نشان می دهد و همه را در شگفتی وا می دارد،
چراکه برخی از این ویژگی تنها با کسی تطبیق می کند که واحدهای علوم سیاسی و نیز روابط بین المللی را پاس کرده، و مدارج کارشناسی ارشد و دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه اخذ کرده باشد، و از نظر تجربه سابقه دیپلماسی داشته باشد،
ولی ژنرال سلیمانی با اینکه فاقد چنین مدارج عالیه بوده و پیشینه دیپلماتیک نداشت در عرصه دیپلماسی خوش درخشید، و همه کارشناسان سیاسی را به شگفتی وا داشت.

*******

خصوصیت دهم: حاج قاسم سلیمانی عاشق شهادت
دهمین ویژگی مکتب سلیمانی که موجب جاودانگی سردار شهید شده است ((عشق به شهادت)) است.
برای اینکه این خصوصیت مکتب سلیمانی به درستی تبیین و تحلیل شود بیان چند نکته بسیار لازم است:

نکته اول:
از بین مقدرات الهی مرگ از جمله مقدراتی است که انسانها، از غنی تا فقیر، از بیسواد تا باسواد، از معصوم تا غیر معصوم، از شقی تا غیر شقی شامل همه خواهد شد و هیچ استثنایی وجود ندارد.
ازهمین رو در آیه (57)سوره (عنکبوت) آمده است:
"کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ"
هر نفسى، چشنده‌ى مرگ است؛ سپس به سوى ما باز گردانده مى‌شود.

نکته دوم:
هرچند ممکن است با رعایت بهداشت جسمی و روحی و دادن صدقات مرگ و مردن را به تاخیر انداخت، ولی تحت هیچ عنوانی نمی توان آن را تعطیل کرد و جلوی این مقدر الهی را گرفت.
ازهمین رو در آیه(34) سوره(اعراف) آمده است:
"وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ"
و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسید، نه مى‌توانند لحظه‌اى تأخیر اندازند و نه پیشى گیرند.

نکته سوم:
انسانها در مواجهه با این تقدیر الهی به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول؛
کسانی اند توجه به مظاهر دنیا آن چنان آنها را مشغول و سرگرم بخود می کند که بطور کلی غافل از مرگ و مردن می شوند.
ازهمین رو قرآن کریم در آیه (7-8) سوره(یونس) در توصیف این دسته می فرماید:
"ان الذین لا یرجون لقاءنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون. اولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون"
کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته اند و کسانی که از ایات ما غافل هستند.آنان به کیفر آنچه به دست می آوردند، جایگاهشان آتش است.

دسته دوم؛
کسانی اند غافل از مرگ نیستند و توجه کامل به مرگ دارند، ولی آمادگی برای مردن ندارند و به خاطر اعمال ناپسند و کارهاى خلاف خود از مرگ مى ‏ترسند و از آن وحشت دارند؛ زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود مى ‏بینند. بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند در این دنیا بمانند.

دسته سوم‌‌؛
کسانی اند آنچنان رشد معنوی و معرفتی پیداکردند که مرگ را یکی از آفریده های الهی می دانند و آن را همانند زندگی و حیات، آفریده ای به دست خداوند می دانند. (ملک، آیه 2)
اینان تصویری دیگر از حقیقت مرگ دارند و آن را نه تنها نابودی زندگی نمی دانند، بلکه به معنای انتقال از نوع زندگی به نوعی دیگر می دانند. به این معنا که انسان موجودی مرکب از روح و بدن است. این جان و تن در جهان مادی، چنان ترکیب یافته است که گویی دوگانگی در میان آنها نیست؛
اما در حقیقت تن و بدن تنها کالبدی برای روح و جان است و وقتی روح آدمی به کمال شایسته و بایسته خود برسد از این کالبد بیرون می آید. همانند کرم پروانه که از پیله خود بیرون می آید و پروانه ای زیبا می شود و جلوه دیگری از زندگی را تجربه می کند.
بنابراین، حقیقت مرگ در نظر ایشان، جدا شدن روح از بدن است (انعام، آیه 93؛ و سجده، آیه 11؛ و زمر، آیه 42؛ و غافر، آیه 77) این جدایی همانند جدایی روح از تن هنگام خواب است که بارها انسان آن را تجربه می کند. (زمر، آیه 42  انعام، آیه 60)
از نظر این عده، مرگ و فانی شدن از دنیا و همچنین عالم برزخ و مانند آن، از نعمت های خداوندی برای انسان و جنیان است (الرحمن، آیات 26 و 28) و آن چه به عنوان مصیبت و اصابت مرگ به آدمی در دنیا از آن یاد می شود، گامی برای پیوستن به خدا و دست یابی به حق و کمال حقیقت است. (بقره، آیات 155 و 156)
از نظر ایشان، مرگ مطلوب، مرگ اختیاری است که شخص خود را تسلیم خدا می کند و فانی در او می شود. (بقره، آیه 132 و اعراف، آیه 126 و یوسف، آیه 101 و آیات دیگر)
آنان چون حقیقت مرگ را انتقال جان و روح از مرحله ای به مرحله دیگر می دانند و به تداوم حیات روح انسانی پس از مرگ ایمان دارند (انبیاء، آیه 35 و عنکبوت، آیه 57) و آن را مسیر بازگشت به خداوند، این حقیقت مطلق، می شمارند. (قصص، آیه88 و عنکبوت، آیه57 و قیامت؛ آیات 28 تا 30)
لذا آرزوی مرگ دارند و در انتظار آن لحظه شماری می کنند؛ چون ایشان اولیای الهی هستند که متاله (خدایی) شده و ربانی گشته اند. (جمعه، آیات 6 و 7).

نکته چهارم؛
سپهبد شهید از این دسته از اولیاء الهی است که نه تنها ازمرگ نمی هراسید و آمادگی کامل برای ملاقات با مرگ داشته است؛ بلکه به دنبال شهادت در راه خدا که برترین جنس از مرگ است بوده است؛
ازهمین رو چهل سال در انتظار لحظه شیرین و وصال و لقاء الهی بوده است، و خودش را آماده برای مرگ سرخ کرده بود. چرا که: 

اولا: چهل سال از 63 سال ازعمرش درمقام  فرماندهی در جبهه و جهاد بوده است، ((8سال دربرابر عفلقیان عراق، 15سال در جبهه مقابله با اشرار، 17 سال در جبهه فرامرزی، نبرد مسقیم با صهیونیست ها درجنگ 33 روزه لبنان، جهاد با جبهه النصره سوریه، و جنگ با داعش گروهک تکفیری وهابی)).
چنین مسئولیتی جنسش بگونه ای است که هر لحظه آن احتمال شهادت می رود، و کسی جرئت و جسارت پذیرش چنین مسولیتی دارد به تعبیر زیبا و قشنگ خودش، قبل از شهادت شهید شده باشد و بداند پایان این مسؤلیت جز شهادت نخواهد بود.

ثانیا: سپهبد شهید آن چنان معاد باور بود، و قیامت و مرگ را در جلوی چشمش می دید نه تنها منتظر شهادت بود، بلکه زمینه و مقدمات ملاقات با آن را فراهم می کرد.

ازهمین رو همیشه  پارچه سفیدی به همراه داشت،  از اولیاء الهی، مراجع تقلید، و خانواده شهداء، جانبازان و دوستان می خواست که بنویسند شهادت بر خوبی وی می دهند، و به همین اکتفاء نمی کرد؛ بلکه در سخنرانی ها وقتی دربرابرجمعیت قرار می گرفت و از آنان نیز می خواست که شهادت به خوبی وی بدهند.

به دلیل همین  اخلاص و صفای باطن بود که آخرین شهادت بر وی با اشک رهبر معظم انقلاب، و میلیون نفر درنماز بر جناره اش همراه شد.
 آنگاه که رهبر معظم این فراز از نماز میت را با بی تابی  و گریه بلند خواند: 
                               
"اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا"

ثالثا: آنچنان خودش را آماده رفتن و به آغوش گرفتن مرگ همراه با شهادت نموده بود، که پیش از سوار شدن هواپیمای مرگ از سوریه به عراق، آخرین نامه اش را به دخترش فاطمه در سوریه به امانت گذاشت و در آن چنین نوشت: "فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو می‌نویسم، چون می‌دانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم، اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟

مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... 

خدایا! 30 سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم.."

خداوند این دعایش را به استجابت رساند، در صبحگاه (13دی 98) در فرودگاه بین المللی عراق به همراه همرزش، مهندس المهدی توسط جنایتکاران آمریکایی به شهادت رسیدند و جاودانه تاریخ شدند.

پس جا دارد بار دیگر این آیه را تلاوت کرده و بخوانیم:

"وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا" (15/مریم ) 
و سلامى (شایسته) بر او باد روزى که متولّد شد و روزى که مى‌میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‌شود.

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول


۰

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

معروف نیوز شهیدسلیمانی

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند و در صبحگاه 13 دی سال 98 ماشین حامل وی و همزرمش، ابو مهدی المهندس را با موشک درفرودگاه بغداد عراق مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
ولی برخلاف محاسبه سران آمریکا نه تنها سپهد شهید با این ترور جنایتکارانه حذف نشد؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آیه الله خامنه ای، شهادتش به (فرهنگ ومکتب) همیشه ماندگار تاریخ تبدیل شد.، سالگرد این شهید بلند مرتبه فرصتی است برای همه ما که به تأمل وتدبر درویژگی وی به پردازیم تا به راز وسراسمانی شدن سردار سلیمانی پی ببریم وان را الگو ودرس زندگی خود قرار دهیم ازهمین رو بابیان دو نکته به تحلیل همه جانبه (مکتب سلیمانی )خواهیم پرداخت:

*******

خصوصیت اول: تعریف مکتب سلیمانی
مقصود ازمکتب سلیمانی این نیست که وی فقیه، فیلسوف، کلامی، اصولی است و در نظریه پردازی صاحب مکتب وسبک است؛ بلکه مقصود از ((مکتب سلیمانی)) این است درسلوک 60 ساله از حیات نظری و عملی، این ژنرال شهید دقایق، و ظرافت‌ و استثنائیاتی وجود دارد که اگر درست شناسانده شود می تواند ورودی های در این مکتب را آنچنان از نظر رفتار عملی و نظری متحول نماید که سلیمانی های فراوانی ازاین مکتب تولید ومتکثر شوند.

*******

خصوصیت دوم: ویژگی های مکتب سلیمانی
هرچند مکتب سلیمانی ویژگی و شاخص های فراوانی دارد که هرکدام می تواند الگو برای رهروان این شهید والامقام باشد؛
ولی ازباب ((مالایدرک کله، لایترک کله)) اهم از این ویژگی هارا مورد شرح وتفسیر قرار می دهیم؛

1-(( معنویت گرایی))
نخستین ویژگی مکتب سلیمانی ((معنویت گرایی)) است.
به این معنا سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی در برنامه معنویش:
اولا: سخت مداومت درانجام ((نافله، شب، سحر خیزی، شب زنده داری)) داشت.
ثانیا: نافله خوانی و شب زنده داری را با ((ابتهال تضرع، سوز و گداز)) آمیخته می کرد، تا برای وی عادت نشود، بلکه حضور ((عند رب الارباب)) باشد، و شور و شوق و عطش عبادت در جانش شعله ور گردد، چراکه دریافته بود (( نوافل)) تضمین کننده ((فرائض)) است؛ نمی شود کسی مداومت در نوافل داشته باشد ولی فرائض را ترک کند.
 همچنین به این باور رسیده بود که تفاوت ((نوافل)) و((فرائض)) در این است که در فرائض، خدای متعال است که با واجب کردن آن بنده را به سوی خود می خواند، ولی در نوافل این بنده است که خدای خود را به سمت خود می کشاند، و خداوند نیز به چنین بنده ای که عاشقانه وی را می خواند مقام ((محمود)) به وی عنایت می کند((اسراء، آیه 98)۰در راستای همین مداومت بر نافله شهید است که سردار معروفی همرزم سال های طولانی می گوید:
" بارها گفتم طی سال‌ها رفاقت با حاج قاسم هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آن هم نه نماز شبی عادی، نماز شب‌های او همیشه با ناله و اشک و اندون به درگاه خدا بود.
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزل‌شان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت؛ اما من با اشک‌ها و صدای ناله‌های او برای نماز بیدار می‌شدم."نصر الله جهانشاهی، راننده سپهد شهید می گوید:
"هر شب نماز شب می‌خواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریت‌ها من با حاجی بودم.
 اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت می‌خوابید، بیدار می‌شد و بعد شروع می‌کرد به نماز. واقعاً این صحنه عشق‌بازی و نجواهای حاجی در نماز شب‌هایش تماشایی بود.
ما هم که می‌خواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بیخود می‌شدیم و دیگر نمی‌توانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم.
باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید."
چون سردار شهید خود لذت معنویت نافله شب راچشیده و تجربه کرده بود، در توصیه به برادرزاده اش می نویسد:
"عمو جان! تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است.
سحر را دریاب.
نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چند بار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی"
معنویت گرایی،
مداومت به نمازشب،
شب زنده داری از سپهد شهید عارف و سالک با سیمای نورانی و پرجذبه معنوی فوق العاده و استتنایی ساخت که هر کسی با او روبرو می شد، یا تصویرش را می دید ژنرال نظامی در مقابل خود نمی دید؛ بلکه عارف با سیمای نورانی مشاهده می کرد که پیش از آنکه کسی را متوجه خود نماید متوجه خدای خود می کرد.
پیام (معنویت گرایی شهید) به این نسل و نسل آینده این است که می توان از دل روستای کرمان بیرون آمد و فرمانده جنگ با جبهه های باطل عفلقیان عراق، وداعشی ها تکفیری شد؛
 ولی هر روز رشد معنوی پیدا کرد و از دل آتش جنگ عارف، سالک، واصل الی الله شد تاجایی که پس از شهادت هم به روایت دکتر قالیباف:
"با عبای رهبر انقلاب که 14سال نماز شب خواند، و انگشتری که حاج قاسم با آن نماز شب می‌خواند و تربت کربلا مدفون شد"

2-((متشرع بودن سلیمانی))
دومین ویژگی مکتب سلیمانی که وی را کانون توجه همگان قرار داد و تبدیل به اسطوره نمود ((متشرع بودن)) در دل دود و آتش جنگ بوده است.
به این معنا ((تقوا واراستگی درونی)) سه مرتبه دارد:

مرتبه اول:
و در عین حال سخت ترین مرتبه از تقوا و آراستگی درونی به این است که شخص آنچنان روی خودش کارکرده، ریاضت نفسانی نموده، و بر تمایلات درونی خود فائق آمده باشد و قوه و قدرت روحی پیدا نماید که اگر دربرابر حرام بین قرار بگیرد کم نیارد و نلغزد.

مرتبه دوم:
شخص آنچنان خودش را ساخته و به مرتبه ای از قوه و قدرت روحی رسیده باشد که اگر در برابر(امر مشتبه بین حرام وحلال) قرار بگیرد که با آن معامله حرام نموده و بنام حلال مرتکب امر مشتبه هم نشود، بلکه احتیاط بکند.
 چراکه رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند:
"حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ" (بحارالأنوار ج۲ ص ۲۲۰ باب ۲۹)
امور سه گونه است: حلال واضح و روشن و حرام آشکار و بدون ابهام و اموری که مردد میان این دو است. هر کس شبهات را ترک کند از محرمات نجات می یابد و هر کس به شبهات اقدام کند مرتکب محرمات می شود و ندانسته هلاک و نابود می گردد.

مرتبه سوم:
شخص در مرتبه و درجه ای از سلوک معنوی برسد که بتواند برای رسیدن به مرتبه بالاتر از کمالات معنوی از مباحات هم بگذرد و عبور نماید.

سبک زندگی سپبهد شهید سلیمانی به شهادت همرزمانش گواه این معنای از سلوک است که با وجود مشکلات جنگ با عفلقیان عراق و داعشی های تکفیری وهابی آنچنان این شهید بلند مرتبه، خود را منضبط به رعایت حرام و حلال و متشرع به چارچوب های دستورات دینی می نمود که خروج از آن امکان پذیر نمی شد، چراکه:

اولا: با وجود اینکه جنگ شرایط خاص خودش را دارد و به دلیل اضطرار خیلی حرام ها رنگ حلال بخودش می گیرد، تا برسد به امر مشتبه بین حرام و حلال، شهید بلند مرتبه به دلیل وارستگی درونی و قوت و قوه باطنی و روحی که داشت متشرع به رعایت حرام و حلال بود، نه تنها ازمحرمات، بلکه به شدت از مشتبهات اجتناب می کرد.
ازهمین رو رهبر انقلاب «مراقبت از حدود شرعی» را در همه شرایط حتی در میدان جنگ، از دیگر خصوصیات حاج قاسم برشمردند و فرمودند:

 "او فرماندهی جنگاور و مسلط بر عرصه نظامی بود اما در میدان جنگ نیز حدود شرعی را کاملاً رعایت می‌کرد تا به هیچ کس ظلم و تعدی نشود، آن‌هم درحالی که خیلی‌ها در عرصه نظامی اهل احتیاط و رعایت حدود شرعی نیستند." (18دی98)
به دلیل همین روحیه متشرع بودن، ورعایت حرام و حلال و اجتناب از مشتبهات است، که نامه ای به صاحب خانه داعشی در جنوب‌شرق سوریه نوشته که نیروهای مقاومت از خانه آنها در عملیات آزادسازی منطقه «البوکمال» به عنوان قرارگاه فرماندهی استفاده کرده بودند:

"خانواده عزیز و محترم، سلام علیکم. من برادر فقیر شما، قاسم سلیمانی هستم. شما من را مطمئناً می‌شناسید. من شیعه هستم و شما اهل سنت هستید. البته ما هم به شکلی سنی هستیم چون معتقد به سنت رسول‌الله هستیم و ان‌شاءالله تلاش می‌کنیم به شیوه ایشان عمل کنیم و شما هم به شکلی شیعه هستید چون اهل بیت(ع) را دوست دارید... از شما عذرخواهی می‌کنم که بدون اجازه از خانه‌تان استفاده کردیم. اگر خسارتی به خانه شما وارد آمده، آماده پرداخت بهای آن هستیم. این شماره تلفن منزل من در ایران است. اگر فکر می‌کنید دینی به گردن ماست، لطفاً تماس بگیرید، من آماده‌ام هر کار بخواهید انجام دهم."

ثانیا: حقوق و مزایای تعریف شده حق هرکارگزاری است که می تواند ازآن استفاده کند، ولی سردار شهید، آن چنان خودش را تربیت و رشد معنوی داده بود، درسختی معیشت و تنگنای اقتصادی قرار می گرفت؛ ولی از حق مباح و قانونی خودش می گذشت و استفاده نمی کرد.

ازهمین روست حجه الاسلام شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس که سی سال همکاری نزدیک با سلیمانی داشت می گوید:
"حاج قاسم با اینکه بیشتر از خیلی از نیروهای سپاه مأموریت می‌رفت، هیچ‌وقت حق مأموریت نگرفت. بعد از شهادتش هم مسئول نیروی انسانی نیروی قدس گفت، حاج قاسم حقوق عادی خود را بدون اضافه کار و حق مأموریت می‌گرفت. خودش هم به من گفت من برخی مواقع در اداره زندگی می‌مانم. به‌تازگی که بحث ازدواج پسرش بود، می‌گفت برای هزینه خرید ازدواج پسرم (انگشتر و...) مشکل دارم، بعد گفت فعلاً حل‌ شد"

این نوع از روحیه متشرعانه و احتیاط و گذشت درحالی از این ژنرال بی ادعا صورت می گرفت، بودند کسانی که با کمترین زحمت از صندوق بیت المال مسلمین حقوق نجومی دریافت می کردند!!

این هم درس دیگری بود که حاج قاسم در مکتب خود به رهروانش آموخت که چگونه می توان به ((حیات طیبه)) رسید و ماندگار همیشه تاریخ شد.

*******

خصوصیت سوم: احترام به والدین در مکتب سلیمانی
سومین خصوصیت فوق العاده مکتب سلیمانی ((احترام به والدین)) است.
تبیین درست این خصیصه دقت و توجه به دو نکته را لازم دارد:

نکته اول: (آداب احترام به والدین)
هرچند درفرهنگ منحط وماشینی غرب و اروپا روابط خانوادگی از هم گسسته شده است؛ ولی کشورهای اسلامی و به ویژه ایران اسلامی، به دلیل تاثیر پذیری از آموزه های قرآنی روابط خانوادگی به ویژه روابط فرزندان با پدر ومادر استحکام لازم دارد.
از همین رو در آیه (23و24) سوره (اسراء)، وظایف و تکالیفی را در جهت احترام به والدین به عهده فرزند گذاشته است و آن این که:

اولا: در قرآن کریم خدمت و احترام و احسان به والدین در طول پرستش و عبادت حق تعالی دانسته شده و فرموده است:"وقَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا"
و پروردگارت فرمان داده است: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.

ثانیا: در انجام این تکلیف احسان و خدمت به والدین هیچ تفاوتی بین پدر و مادر نگذاشته است؛ بلکه به وظیفه فرزندان نهاده است که بطور یکسان به والدین احسان وخدمت نمایند:
"إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما ریمًا"
هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها به پیری رسیدند.

ثالثا: فرزندان را مکلف کرد که مواظب باشند که رفتارشان کوچک ترین لرزش غم آلودی در قلب والدین به وجود نیاورد.
 این مطلب را قرآن با انتخاب یک نمونه بیان می کند و می فرماید:
 «به آن دو اف نگو.»
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«اگر خداوند کلمه ای کمتر از اف سراغ داشت،از گفتن آن نهی می فرمود».
ازهمین رو خطاب به فرزندان می فرماید:
"فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما"
کمترین اهانتی به آنها روا نداشته و بر آنها فریاد مزن و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو.

رابعا: فرزندان را موظف می کند در معاشرت و سخن گفتن با والدین از کلمات فاخر و پسندیده استفاده کنند و می فرماید:
"وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریما"
و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو.

خامسا: هرچند خود را شکستن جز در برابر حق تعالی امر پسندیده ای نیست و اسلام آن را منع کرده؛ ولی در برابر والدین فرزند را مکلف نموده است که باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار کند که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند و بفهمند که او خود را با اظهار محبتش در برابر آنها خوار می‌کند و می شکند.
ازهمین رو می فرماید:

"وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا"
و بال‌های تواضع خویش را خاضعانه در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
آنکه این را به حاج قاسم گفتم، شروع به گریه کرد و بعد از گریه گفت: درست است من هر روز یا یک روز در میان، زنگ می‌زدم و احوال پدرم را می‌پرسیدم.

این دفعه یک عملیات سختی بود و داعشی‌ها در املی این قدر شیعه‌ها را اذیت می‌کردند و خود و بچه هایشان را می‌کشتند که من ۴ یا ۵ روز سخت درگیر شدم و نتوانستم با پدرم تماس بگیرم.
حاج قاسم همان شب با وجود خستگی گفت: به قنات ملک برویم و حدود ساعت‌های ۱ یا ۱ و نیم شب که رسیدیم به سر مزار مادرشان رفتیم و صبح زود نیز بعد از اقامه نماز صبح، دوباره سر مزار مادرشان رفتیم."
سپهد شهید آن چنان دل بسته به پدر ومادرش بود که درآخرین وصیت نامه خود محشور شدن و دیدار ملاقات با آنان را از خداوند متعال مسئلت می کند و می نویسد:

"خداوندا ! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهلبیت و پیوسته در مسیر پاکی بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه می خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما"

این مرتبه از خاکساری، دلدادگی، احسان، خدمت و ادب، همه و همه درس و پیام ((مکتب سلیمانی)) به مخاطبین در هر سن و سال، و در هر مرتبه و درجه، و در موقعیت علمی و شغلی است که بالاترین توفیق خدمت، احسان، وادب در مقابل والدین است که قبل از آخرت در همین دنیا راهگشای بسیاری از پیچیدگی های در زندگی و منشاء کسب بسیاری از توفیقات است، که بایست تا فرصت از دست نرفته و سایه بلند والدین بر سر است قدر آن را دانست.

نکته دوم: ((ژنرال تربیت شده آموزه قرآنی))

قهرمان مکتب سلیمانی نمونه ای از تربیت یافتگان آموزه های قرآنی است.
از آن روزی که نوجوان 13 ساله بوده‌ است تا آن روزی که آن چنان تعالی و ترقی پیدا کرد و به درجه سرلشکری رسید، وتا ان زمانی که برای اولین بار در نظام جمهور اسلامی به بالاترین مدال ((ذوالفقار)) نائل شد، برای والدینش همان قاسم بود، نه سردار، سرلشکر، که همیشه درخدمت، احسان، ادب، خاکسار شدن در برابر والدینش بود.
از همین روست خاطره ای از خود و پسر عموی شهیدش در سن 13 سالگی درجهت خدمت والدینش نقل می کند که:

"روزگار سختی بود.
 پدرانمان مقروض دولت بودند.
 وام کشاورزی گرفته بودند اما حالا نمی‌توانستند پس بدهند.
شب‌ها از غم این که روزی آدم‌های دولت بریزند و پدرانمان را دستگیر کنند و ببرند زندان، خوابمان نمی‌برد و یاد چنین روزی دلمان را خالی می‌کرد.
پدر من نهصد تومان بدهکار بود و پدر احمد پانصد تومان.
حال ما آمده بودیم به شهر غریب تا کار کنیم.
احمد گفت: قاسم بیا عهد ببندیم تا وقتی که یک پول درست و حسابی جمع نکرده‌ایم به ده برنگردیم!
دست همدیگر را فشردیم.
 سپس یا علی گفتیم و وسایلمان را برداشتیم و راه افتادیم.
در کوچه پس کوچه‌های خیابان ناصری اتاقی اجاره کردیم ماهی پانزده تومان.
صاحبخانه‌امان پیرزنی بود به نام آسیه.
مستأجر دیگری داشت به نام معصومه که او هم پسر کوچکی داشت به اسم مهدی.
سیزده سال بیشتر نداشتیم جثه‌هایمان آن‌قدر کوچک و نحیف بود که به هر کجا می‌رفتیم کار بگیریم قبولمان نمی‌کردند.
تا این که در خیابان خواجو که آن زمان در انتهای شهر بود، مدرسه‌ای می‌ساختند و ما را نیز به‌کار گرفتند با روزی دو تومان!
برفی که در سال پنجاه به کرمان بارید مشهور است.
تا آن روز هشت ماه بود که از آمدن ما به کرمان می‌گذشت.
حالا دیگر سیصد تومان من داشتم و سیصدوپنجاه تومان هم احمد.
گمان می‌کردیم به عهد‌مان وفا کرده‌ایم و حالا وقتش است که سری به پدر و مادرمان بزنیم.
شوق دیدار خانواده، ما را به بازار کشاند و حدود هفتاد تومان خرید کردیم.
طوری که برای همه بستگانمان یک تکه سوغاتی خریده بودیم.
سپهد شهید خود خاطره دیگری بسیار جذاب وشنیدنی بسیار آموزنده نقل می کند که:"یک زمانی وقتی می خواستم بروم((ماموریت)) گفت ننه بمون گفتم ننه کار مهمی دارم دو روزه برمیگردم. گفت هی می گویی آمریکا امریکا آمریکا، من هم مادرتم...
گفتم قول می دهم زود بر می گردم گفت ممکن است من را نبینی، خیلی باور نداشتم که مادرم رفتنی است. تصمیم گرفتم که نروم و تاخیر بیندازم. رفتم یک دوری زدم و برگشتم دیدم خواهرهایم مادرم را قانع کردند. گفت ننه می خواهی بروی برو.
سردار در ادامه اینگونه روایت می کند:
«من دم آخر چیزی در ذهنم بود و آن اینکه کف پای مادرم را ببوسم. خیلی وقت ها دلم میخواست اینکارو بکنم ولی نمی شد یا خجالت می کشیدم ...ناخودآگاه تا دم در رفتم و برگشتم و کف پای مادرم را بوسیدم. و این توفیق نصیمان شد. سرمایه بزرگی بود که از دست دادیم.»
در راستای همین خاکساری سپهد شهید نسبت به مادرش، شهریاری یکی از همراهان سال های طولانی با بیان اینکه تقریبا آخرین وداع وی با مادرش بود بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا (س) کرمان در ایام ماه مبارک رمضان، اتفاق افتاد، گفت:
"حاج قاسم آن روز از هرکس که در بیمارستان بالای تخت مادرش بود خواست، برود و گفت: امشب خودم می‌خواهم بمانم.
او با بیان اینکه حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند، افزود: ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی می‌دیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و پا‌های مادر را بر روی پیشانی و چشمانش می‌کشد و اشک می‌ریزد".

*******

خصوصیت چهارم: ولایی بودن مکتب سلیمانی
چهارمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((ولایت مداری)) است.
برای اینکه تفسیرو برداشت دقیقی از این خصوصیت داشته باشیم، توضیح دو نکته که فهم وقرائت صحیح از ((ولایت مواری))را فراهم می کند بسیار لازم است:

نکته اول: (ولایت فقیه استمرار نبوت وامامت)
همانگونه که نبوت باطن و تجلی توحید است، و اگر نبوت نباشد خدا آنگونه که هست شناخته نمی شد و بشر به زعم خودش خدای مولود ذهن و خلق شده توهمش را می پرستید،
همانگونه که هندوها در عصر مدرن جاهلیت، گاو را مظهر تجلی خدا می دانند و می پرستند و نه خدای توصیف شده در قرآن که می فرماید:
"هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ" (حدید/3 )
امامت نیز باطن و تجلی توحید و نبوت است؛ چراکه به برکت امام علیه السلام است که رسول الله صلی الله علیه وآله با مقام عصمت علمی:
 "وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی" (نجم، آیات 3 و 4)
و همچنین عصمت عملی:
"إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا"(احزاب، آیه 33) معرفی و شناسانده می شود، نه درحد مدیر اجرایی که می تواند خطاء علمی وعملی داشته باشد.
به حکم توقیع از ناحیه حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء به اسحاق بن یعقوب که نوشتند:
"وَأَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ"
واما در حوادث و رخدادهایى که پیش می آید به راویان احادیث ما، رجوع کنید ، زیرا آنان حجت من بر شما ومن حجت بر آنان هستم)) می یابیم که:
ولایت فقیه هم در تحلیل صحیح نیز باطن و تجلی نبوت و امامت است که به برکت رهبری و زعامت فقیه جامع الشرایط، تلاش و مجاهدت( 250) ساله ائمه معصومین علیهم السلام درعصر غیبت عینیت و شکل عملی می گیردو در قالب نظام اسلامی به ثمرمی نشیند.

نکته دوم: (موضع نظری، عملی، قلبی سردار شهید نسبت به ولایت فقیه)
از آغاز انقلاب کسانی که به نوعی نقش درانقلاب داشتند به دوگروه تقسیم شدند.
 اقلیت که به شخص حضرت امام علاقه مند بودند؛ ولی به اندیشه امام نسبت به اصل ولایت فقیه باور نداشتند.
پس از رحلت امام، این عده به مرور زمان ریزش کردند نه تنها رهبری آیه الله خامنه ای را به رسمیت نشناختند؛ بلکه بنا را بر مخالف گذاشتند و روبروی نظام و رهبری ایستادند؛ ولی اکثریت به همان اندازه در ده سال پس از انقلاب اسلامی، به رهبری شخص حضرت امام خمینی (ه) به عنوان فقیه جامع الشرایط باور داشتند به همان اندازه به اندیشه ولایت فقیه حضرت امام نیز باورمند بودند.
ازهمین رو پس از رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی و انتخاب آیه الله خامنه ای از طرف اعضای خبرگان همان باوری که به امام داشتند به معظم له باورمند شدند و در حمایت از رهبری در این سی سال از هیچ چیز دریغ نکردند.

ثانیا: از نظر مصداقی رهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای را از بین فقهای موجود شایسته ترین ولایق ترین شخص برای منصب ولایت فقیه و رهبری جهان اسلام می دانست و چون به این باور داشت درهر کنگره یا سخنرانی پس از طرح نظر یه ولایت فقیه با آن صداقت ویژه اش به معرفی معظم له می پرداخت.
ازهمین رو در سخنرانی کنگره شهدای کرمان به مردم می گوید:
" از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم.
اما این را بدانید؛ والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می‌شناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است.
 علمای لبنان را می‌شناسم، علمای پاکستان را می‌شناسم، علمای حوزه خلیج فارس را می‌شناسم. چه شیعه و چه سنی، والله! اشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیت‌الله العظمی خامنه‌ای» است.
من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و می‌شناسم آنها را، ارادت داریم. دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم.
در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست‌شناسی این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازی‌های سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم.
 آدم‌ها می‌آیند و می‌روند. آن چیزی که مهم است اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است". (کنگره شهدای کرمان- ۱۳۸۹)

و همچنین یادواره شهدای حرم می گوید:
"برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است.
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.
 در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است". (17-10-96)

و در جمع فرماندهان سپاه می گوید:
"حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از اولیاء الهی است و نزدیک ترین صفات را به ائمه اطهار دارند و ما تابع تشخیص ایشان هستیم، چون عاقبت بخیری در این است. حرف حضرت آقا بر من حجت شرعی دارد و همین که ایشان از ما راضی اند و سر ما را می بوسند به همه عالم می ارزد" (12-4-98)
ثالثا: از سال(( 1376 تا 12دی 1399)) که درسمت فرمانده سپاه قدس قرار داشتند ارتباط قلبی خاصی بین مقام معظم رهبری و سپهد شهید به وجود آمد که تبدیل به ((مراد و مریدی)) شد؛
به گونه ای که به همان اندازه سردار سپهد درملاقات ها از سر ارادت دست وصورت معظم له رامی بوسید به همان اندازه رهبر معظم انقلاب نیز باعنایت ویژه ای سروصورت این شهید بلند مرتبه را بوسیده می داد و نه تنهادر نماز جنازه مطهرش عاشقانه دل تنگی کرد و اشک ریخت؛ بلکه درزمان حیاتش می دید که این سرباز دل باخته به فیض شهادت نائل می شودو به مقام محمود می رسد و از جمله شفاعت کنندگان در عالم قیامت می گردد.

از همین رو در اردبیهشت‌ماه سال ۱۳۸۴ به‌همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل خانواده شهید محمدرضا عظیم‌پور در کرمان حضور پیدا کردند، در این دیدار جواد روح‌اللهی داماد بزرگ خانواده‌ی شهید عظیم‌پور از رهبر معظم انقلاب درخواست می‌کنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند، معظم له با اشاره به سردار آسمانی شهید سلیمانی می‌فرماید:
"این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله"
بنابراین یکی از درس های کلیدی و بسیار تعیین کننده ((مکتب سلیمانی)) برای این نسل و نسل های آینده همان پیام سرنوشت ساز حضرت امام خمینی است که فرمود:
"پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت آسیب نرسد".

*******

خصوصیت پنجم: فراجناحی بودن مکتب سلیمانی
پنجمین مشخصه بسیار حساس و مهم مکتب سلیمانی ((فراجناحی بودن)) سپهد شهید بوده است.
طرح و تفسیر این مشخصه مبتنی بر توضیح دقیق دو نکته است:

نکته اول:
هرچند در تحلیل صحیح وجود دو جریان فکری بنام ((اصلاح طلب واصول گرا)) واقعیت ندارد، چراکه نمی شود اصلاح طلب درچارچوب اسلامی بود ولی اصول گرا نبود،
وهمچنین نمی توان اصولگرا وپای بند به ارزش های اسلامی وانقلابی بود ولی اصلاح طلب نبود.

ازهمین رو رهبر معظم انقلاب در تاریخ (19\2\1384) و در دیدار با دانشجویان کرمان می فرماید:
"بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست.
نقطه‌ی مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است.
 یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛
 حتی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه‌روز و نوبه‌نو"

ولی آنچه که نه قابل انکار است، ونه قابل حذف، این است عده ای موجودیت خود را در اصلاح طلب بودن می دانند و می خواهند با آرم و تابلوی اصلاح طلبی شناخته شوند، و عده دیگر موجودیت خود را در اصولگرایی می دانند.
آنان می خواهند با آرم وتابلوی اصولگرایی شناخته شوند و تازمانی که صندوق انتخابات وجود دارد این دو جریان وجود دارد و همین دو جریان عهده دار مدیریت بخشی از کشور خواهند بود؛ تنها اتفاقی که پس از هر انتخابی می افتد این است جای این دو جریان در مدیریت کلان نظام عوض می شود.

نکته دوم:
سپهد شهید در برخورد با این دو جریان سیاسی ((فراجناحی))بود، مواضع او بگونه ای بود، درقالب و ظرف اصولگرایان و اصلاح طلبان قابل تعریف نبود؛ برای اینکه :
اولا:هم به دلیل متشرع ومتعبد.بودن به دیدگاه و فتاوای حضرت امام خمینی (ه) که ورود نظامیان را به جریان سیاسی منع کرده و فرموده بود:

1-"همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد آنها یک چیزی می فهمند که می گویند این را؛
 ما که می خواهیم که سپاه و ارتش جند الله باشند و دسته بندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند؛
 برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم". (صحیفه امام، ج 19، ص 11)

2-"برای سپاهی ها جایز نیست که وارد بشوند به دسته بندی و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی، به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می گذرد؟
 در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهی ها باز صحبت هست، خوب انتخابات در محل خودش دارد می شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا بکنند،
 برای سپاه جایز نیست این، برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست باز می دارد و همین طور ارتش را".(صحیفه امام، جلد 19، ص 12)

3- "باید سعی کنید جهات سیاسی در سپاه وارد نشود،که اگر افکار سیاسی وارد سپاه شود، جهات نظامی آن از بین می رود،
همیشه به سپاه سفارش کنید که آنان خودشان را یک جنگنده خدمتگزار مردم بدانند". (صحیفه امام، جلد 18، ص 45)

4-"از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح، چه رده های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند،
 هر چند آن حزب و گروه صد در صد و به جمهوری اسلامی وفادار باشند و هر کس در یک حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قوای انتظامی و نظامی و قوای مسلح خارج شود.

و فرماندهان و مسئولان موظف هستند که هر کس در یکی از احزاب یا گروه های سیاسی یا دینی وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود. و اگر تخلف کرد او را از ارتش یا دیگر قوای مسحل اخراج کنند،
و همه افراد موظفند چنین اشخاصی را به فرماندهان معرفی نمایند. و باید توجه داشته باشند که ورود قوای مسلح در احزاب وگروهها و سازمانها، پایه قوای مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود. (صحیفه)
 سردار سلیمانی درمدت چهل سال هرگز وارد هیچ حزب و جریان سیاسی نشد وهضم دردو جریان اصولگرا واصلاح طلب نشد و مواضعی سیاسی اوهمسوی ولی فقیه بود نه احزاب سیاسی، وبرای اینکه جریان سیاسی تکلیفشان را باوی بدانندوهیچ انتظاری نداشته باشند بطور رسمی وشفاف می فرمود:
"از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم"

ازهمین رو رهبر معظم در دیدار دانشجویان دانشگاه کرمان در توصیف شهید سلیمانی می فرماید:
"یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح نبود لکن به شدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابی گری خط قرمز قطعی او بود. این را بعضی ها سعی نکنند کمرنگ کنند این واقعیت اوست. ذوب در انقلاب بود".

ثانیا: شهید سلیمانی به دلیل داشتن همین مرام ((فراجناحی)) اعتقاد به جذب((حداکثری)) و دفع((حداقلی)) داشت، و بر این باور بود هنر انقلابیون و حزب اللهی باید در این باشدکه معاند را به مخالف، ومخالف را به موافق تبدیل نمایند؛
نه اینکه کسی که همسوی با سلیقه و فکر آنها نیست با برچسب ضعف ولایت، اباحه گری، وضد ولایت فقیه موافق را به مخالف و مخالف را به معاند تبدیل کنند، و از اردوگاه نظام و زیر خیمه ولی فقیه خارج نمایند.

چراکه پیام قرآن این است:
"مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّاررُحَمَاءبَیْنَهُمْ" (فتح/29) محمدرسول خداست و کسانى که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند.
پس بایست آیه مبارکه را نصب العین قرار داد و تاجایی که می شود و می توان هر روز افراد را جذب نظامی اسلامی کرد، وفرصت را از دشمن گرفت.

از همین رو سپهد شهید در جمع روحانیون خطاب به آنان می گوید:
 "اگر بخواهیم دائم از القاب بی‌حجاب و باحجاب یا اصلاح‌طلب و اصولگرا استفاده کنیم، پس چه کسی می ماند؟ اینها همه مردم ما هستند.
 آیا همه بچه‌های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه این‌ها را جذب می‌کند و جامعه هم خانواده شماست.
 اینکه بگوییم من هستم و بچه‌های حزب اللهی خودم، اینکه نمی‌شود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب کند".

و در راستای همین روحیه پرهیز از ((افراط وتفریط)) است در وصیت نامه اش، سیاسیون کشور، جناح راست و چپ، اصولگرا واصلاح طلب را دعوت به رقابت سالم در محور ولایت فقیه و نظامی اسلامی می کند و خطاب به آنان می نویسد:
"نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم:
چه آنهایی [که] اصلاح طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم.

عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛
مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است"
و با این نگاه ((جذب حداکثری)) و ((دفع حداقلی)) بود که
انگشتر عقیق زرد رنگی که از کربلا آورده بود به همسر یکی از شخصیت های متوفی داده که به هنگام دفن بر پیشانی متوفی قرار دهند.

و همچنین وقتی یکی از شخصیت ها، موضع قاطع مقابل آمریکا گرفت و تهدید کرد که اگرشما امریکائیها دست از پا خطاء کنید و امنیت ما را درخطر قرار دهید صادرات نفت از خطر خلیج فارس به رویتان خواهیم بست، سپهد شهید به وی نوشت:
"دست شما را برای ایراد این سخنرانی حکیمانه و صحیح می بوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستم".

درهمین راستا حجت الاسلام حاجی صادقی نماینده ولی فقیه می گوید:
"یک‌بار به او عرض کردم: حاج قاسم! شما نسبت به بعضی از مدیران این‌همه تواضع نشان می‌دهید چرا این کار را می‌کنید این سزاوار نیست.
گفت: «من برای رفع مشکلات مردم دست هرکسی را می‌بوسم.»
حاج قاسم یک‌تکه کلامی داشت که می‌گفت: «دست شما را می‌بوسم.»
 من به ایشان گفتم: «بعضی از افراد شایستگی این را ندارند که شما این جمله را به ایشان بگویید.»
گفت: «برای مردم دست هرکسی را می‌بوسم.»
و می‌گفت: «اگر دست‌بوسی من سبب شود که مسئولین به این مردم خدمت کنند باکی از این کار ندارم".

همین نجابت و روحیه جذب حداکثری داشتن، موجب شد سردار دل ها شود؛ به گونه ای که برای نخستین بار در تاریخ بشریت هفت میلیون نفر با گرایش و سلایق مختلف، مذهبی و غیرمذهبی، انقلابی و غیر انقلابی، محجبه و غیر محجبه در تشییع جنازه قهرمان ملی خود، ژنرال سپهد شهید سلیمانی حضور پیداکنند و شهادت بر نام و یاد نیک او بدهند، و این پیام و درس دیگری ازمکتب سلیمانی به رهروان اوست که می شود با حفظ اصول نظام و تعبد به اصل ولایت فقیه چنین روحیه و مرام و مسلک جذب ((حداکثری)) و ((دفع حداقلی)) داشت.

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)