نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۸۶۱ مطلب با موضوع «معروف نیوز» ثبت شده است

۰

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبرنقل شده است; و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) می فرماید:

«فاطمه(س) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسایلی ازآینده نقل می کرد.» ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراوده ای بوده است; یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم....

در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند: با این که آنها هم فضایل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیرانبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا وبعضی اولیایی که در ربته آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده.(امام خمینی، 11/12/64)

امام خمینی(ره) عاشق خدا بود وشیدای حق. دلداده رسالت بود و جرعه نوش کوثر ولایت. یاد و نام مادرش زهرای اطهر برایش دل انگیز بود و شورآفرین. تقدیر نیزاین دوستداری و جذبه ولایی را زیبا و نیک به هم پیوند داد ومیلاد فرزند را قرین تجلی نور فاطمی در بیستم جمادی الثانی قرار داد. کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه »، پرتوی از شیدایی و مهر ولایی اوست و سخنان فوق جلوه شکوهمندی از مهرو معرفت مقام فاطمی.

امام(ره) با نقل روایتی معتبر از اصول کافی به عظمت معنوی فاطمه(س) که همان محدثه بودن است اشاره می کند و آن رامهمترین فضیلت بانوی نمونه اسلام می شمارد. فضیلتی که جز برای طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل به مدت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان که به خاطرمکرمت و عظمت فاطمی به حضورش می شتافتند. امام صادق(ع) در پاسخ فردی که می پرسد: محدث چیست؟ می فرماید: «یاتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت ».

محدثه کسی است که فرشته به سویش می آید و به قلب او لطایف ونکات آسمانی را یاد آور می شود.

امام باقر(ع) می فرماید: محدث کسی است که فرشته را نمی بیند;اما سخن او را در بیداری می شنود.

وجود فردی که محدث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورداتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنی است. و از اختصاصات شیعه شمرده نمی شود. مرحوم علامه امینی در بحث «المحدث فی الاسلام »نصوص فراوانی از اهل سنت ذکر می کند که وجود محدث راپذیرفته اند و بر افرادی تطبیق کرده اند.

البته شیعه موارد تطبیقی آن را قبول نکرده، مصادیق و جلوه های آن را در عترت پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام می داند;ولی متون مزبور بیانگر این است که شیعه در مساله وجود محدث در اسلام تنها نیست و دیگر فرق اسلامی نیز آن را پذیرفته اند. ازطرفی، پذیرفتن وجود انسانهایی مورد خطاب فرشتگان به معنای نبوت و پیامبری نیست. حمران ابن اعین می گوید: امام باقر(ع) به من فرمود که علی(ع) محدث بود. من آن را برای یاران خویش نقل کردم. آنان پرسیدند:

چه کسی با او گفتگو می کرد؟ پاسخی نداشتم. به سوی امام باقر(ع)

برگشتم و پرسش را به وی عرضه داشتم.

حضرت فرمود: فرشته با او سخن می گفت. گفتم منظورتان این است که پیامبر بود؟

حضرت دست خود را حرکت داد و فرمود: خیر، آنان همانند کسانی اندکه همراه حضرت سلیمان و حضرت موسی بودند و یا مثل ذوالقرنین شمرده می شوند.

امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این پرسش می فرماید: خیر، پیامبرنیستند. آنها از علمایند، همانند ذوالقرنین در علم خویش.

در اصول کافی، در باب فرق بین رسول و نبی و محدث، نیز به این مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام پس ازبیان اینکه امام «محدث » و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است،می فرماید:

«لقد ختم الله بکتابکم و ختم بنبیکم الانبیاء.» با قرآن کتابهای آسمانی پایان یافت و با حضرت محمد(ص) پیامبری به آخررسید.

بدین ترتیب، «محدث » هرگز به معنای نبوت و پیامبری نیست.

دراین راستا امام خمینی(ره) می فرماید: البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم(ص).

در باره حضرت صدیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است:

یکی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.

حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «فاطمه بنت رسول الله(ص) کانت محدثه و لم تکن نبیه » فاطمه دختر رسول خدا، محدثه بود نه پیامبر.

سپس در ادامه توضیح می دهد که فاطمه را از این جهت محدثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همان گونه که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می گفتند:

«یافاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید.» شبی حضرت صدیقه(س) به فرشتگان فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟

جواب دادند: نه، مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خویش بود;ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها ازاولین و آخرین قرار داده است. روایتی که امام خمینی از آن یادکرده، چنین است:

«ان فاطمه مکثت بعد رسول الله خمسه و سبعین یوما و قدکان دخلها حزن شدید علی ابیها و کان جبرئل یاتیها فیحسن و یخبرهابما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی یکتب ذالک فهذا مصحف فاطمه.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بیش از هفتاد وپنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود; به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می آمد و او را درعزای پدر تسلیت می گفت.خاطر غمین زهرا را تسلی می بخشید و ازمقام و منزلت پدرش، حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می گردید، خبر می داد. امیرمومنان(ع) آنچه جبرئیل می گفت به رشته تحریر در می آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه » را شکل می دهد.

این جهت نیز به شان و منزلت نبوت ارتباط ندارد; زیرا در قرآن کریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد می کند. بااینکه آن حضرت پیامبر نبود. امام خمینی در این زمینه می نویسد:

در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت می کند بر آنکه اشخاصی که پیغمبر نبودند، ملائکه; بلکه جبرئیل را دیدند و با او سخن گفتند. ما نمونه ای از آن را اینجا یاد می کنیم: (اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک واصطفیک علی نساءالعالمین) (سوره آل عمران، آیه 42) یعنی چون ملائکه گفتند به مریم که خدا تو را برگزیده و پاکیزه کرده و فضیلت داد برزنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حکایت مریم را نقل می کند از«آیه 44» بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجرات او را ملائکه برای مریم نقل می کند و از غیب به او اخبار می دهند; و در سوره مریم (آیه 17) می گوید: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا); و قضیه مراوده ملائکه و جبرئیل با مریم در بسیاری ازآیات قرآن مذکور است و خبرهایی که از غیب به او دادند، خداوندنقل می کند.

آمدن جبرئیل نزد حضرت صدیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می کند; زیرا در باره کیفیت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریه است. نظریه ای که فلاسفه برآن تاکید دارند، این است که می گویند: انسان تا در طبیعت وماده است، در حجاب است و نمی تواند به ملا اعلی دست یابد. همین که خود را از معاصی و لذات و تعلقات نفسانی آزاد ساخت، نورمعرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلی می کند.

این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که دراصطلاح فلاسفه عقل فعال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده می شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن می گردد. و حقایق اشیا را می بیند، همان گونه که نور مادی را در صورتی که حجاب نباشد مشاهده می کند. در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است; برای نمونه خداوند می فرماید:

(و طبع علی قلوبهم فهم لایفقهون) بر دلهای آنها مهر زده شده،پس آنان چیزی نمی فهمند.

(بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) گناهانی که انجام دادندبر دلهای آنان غلبه کرده است.

پس از آنکه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز می کند; سر ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده می کند. چنانکه خداوند می فرماید:

(لقد رای من آیات ربه الکبری) سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیایی اش تاثیر می نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثل آشکار می سازد. بدین ترتیب،شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است،به صورت محسوس مشاهده می کند.

بر اساس این نظریه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملکوت می شود.

نظریه دوم این است که روح ولی یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مامور می کند در پیشگاه ولی خداقرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادله نیز بر درستی این نظر گواهی می دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولی الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهدشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

(الله اعلم حیث یجعل رسالته) (انعام، 124) خداوند آگاه تر است که پیامبری و رسالت خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.

در شان نزول این آیه می خوانیم که: ولید ابن مغیره می گفت: چون ثروتمند هستم و سن بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.

خداوند متعال می فرماید: شایستگی ها را خداوند می داند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی می نماید و می فرماید:

(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانو بآیاتنایوقنون) (سجده، 34) از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند; و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردندو به آیات ما یقین داشتند.

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هرکسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قابل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است، اوتنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور می کند که برو و این مسایل را بگو.

چه آن قسم بگوییم که بعضی اهل نظر می گویند. و چه این قسم بگوییم که بعض از اهل ظاهر می گویند تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد امکان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر ازهمه می دانم که برای غیر انبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیابرای طبقه بالای ابیناعلیهم السلام و بعضی از اولیایی که دررتبه آنها هست، برای کسی دیگر حاصل نشده.

امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم.

منبع: سایت حوزه نت

۰

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

بی تردید یکی از آیاتی که در شأن اهل بیت علیهم السلام نازل شده، آیه مباهله است. آیه شریفه در جریان یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام که به مباهله معروف است نازل شده است. گروهی از نصاری از نجران برای مناظره درباره اسلام و ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نزد ایشان آمدند. سرانجام کار برای اثبات حقانیت یکی از دو طرف به آنجا انجامید که هر دو گروه در برابر خداوند دعا کنند تا لعنت و عذاب خدا بر دروغگویان و منحرفان از حق نازل شود. وقت خاصی معین شد. در روز موعود مردم جمع شدند، در حالی که هنوز بر مسیحیان نجران معلوم نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی را برای مراسم دعا و مباهله حاضر می کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش آمد در حالی که علی، حسن، حسین و فاطمه زهرا علیهم السلام را با خود می آورد. بدین سان پیامبر صحنه پر شکوهی آفریده بود. مسیحیان نجران چون حالت پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام را دیدند لرزه بر اندامشان افتاد و به رایزنی با پیشوای خود، اسقف ابا حارثه پرداختند. بزرگ آنان گفت:

«من چهره هایی را مشاهده می کنم که اگر لب به دعا و نفرین بگشایند و بخواهند کوهی را از زمین برکنند آن کوه را متلاشی کرده، برمی دارند. سوگند به مسیح که اگر آنان لب به نفرین ما بگشایند برای ما خانواده و مال و منالی باقی نخواهد ماند».

پس آنان را از مباهله باز داشت. لذا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند و گفتند:

«ای ابوالقاسم! از ما بگذر، خداوند از تو بگذرد». سپس شرایط پیامبر را پذیرفتند و به نجران باز گشتند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام داشت: اگر آنان برای مباهله پیش می آمدند مسیحیان نابود می شدند(1).

«فَمَنْ حَآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَاَنْفُسَنَا وَاَنْفُسَکُمْ...(2)»

پس هر کس که با تو درباره عیسی بعد از آنکه با تعالیم وحی بر احوال او آگاهی یافتی، به مجادله برخیزد [و سخنان و ادعای تو را نپذیرد[ بگو پیش آیید تا ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، زنانمان و زنانتان و نفسهایمان با نفسهایتان در پیشگاه خداوند دعا و نفرین نموده تا لعنت و عذاب خدا را بر دروغگویان و حق گریزان قرار دهیم.

دانشمندان اهل سنت در مصادر متعدد روایی و تفسیری اذعان کرده اند که مراد از «ابنائنا» (فرزندان ما [پیامبر]) حسن و حسین علیهماالسلام ، «انفسنا» (نفس های ما [پیامبر]) علی علیه السلام و «نسائنا» (زنان ما) فاطمه زهرا علیهاالسلام است(3). این آیه بعد از آنکه برهانهای منطقی و قیاسهای عقلی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای گروه مسیحیان نجران سودی نبخشید و همچنان به مکابره و انکار خود ادامه دادند نازل شد، و به پیامبر فرمان داد به برهان مشاهده که بالاترین براهین است رو آورد. برهان مشاهده در حقیقت استمداد از قدرت مطلق و لایزال الهی برای ذلیل ومنکوب کردن طرف باطل با نزول عذاب بر آنان و اعزاز و سرافرازی طرف حق به طور عینی و قابل مشاهده است. ارزش این برهان هرگز قابل مقایسه با برهانهای نظری نیست؛ چرا که برهان مباهله حس، عقل و دل هر سه را با هم به کار می گیرد و توسط هر سه منبع، ادراک جان آدمی تصدیق می شود. برهان مباهله قبل از اثبات ادعای حق و ابطال پندار باطل، جلالت، عظمت، رفعت، روحانیت و کمال تقرب طرف حق را که پیروز میدان مباهله اند ثابت می کند. برهان مشاهده مباهله در حقیقت خدا را در طرف حق و شیطان را در طرف باطل متجلی می سازد و اثبات می کند این تجلی خاص زمان مباهله نیست، بلکه امری دائم و ابدی است.

بنابراین پیام آیه مباهله چیزی بالاتر و وسیع تر از اقناع اهل نجران و اثبات حقانیت دعوی پیامبری رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. آیه علاوه بر این پیام، مسیر استمرار پیامبری رسول خدا صلی الله علیه و آله را اعلام و ترسیم می نماید. در واقع اگر هیچ آیه دیگری برای نشان دادن عظمت و رفعت مکان اهل بیت [علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام ] و مسیر و طریق استمرار دین خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله جز همین آیه نبود برای اهل بصیرت کفایت می کرد.

تعبیر «نسائنا» از حضرت فاطمه و «انفسنا» از علی علیه السلام در حالی که یک زن و یک مرد بیشتر نبودند و تعبیر «ابنائنا» از حسن و حسین علیهماالسلام در حالی که دو فرزند بیشتر نبودند فقط ناشی از رعایت اصول و مبانی زیبایی لفظی نیست. چنان که از جنبه های عاطفی و خانوادگی سرچشمه نمی گیرد، چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله در امر رسالت هرگز گرفتار عواطف خانوادگی نبود، لذا بعد از بعثت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غریبه هایی چون سلمان خویشاوند و نزدیکانی چون ابولهب غریبه شدند. هم انتخاب آنان به عنوان طرفِ پیامبر در مباهله به امر پروردگار بود و هم تعابیر یاد شده درباره آنان از سوی خداوند متعال بود؛ زیرا این تعابیر در وحی الهی قرآن قرار دارد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اعلام داشت:

«اگر خداوند در روی زمین بندگانی گرامی تر از علی، فاطمه، حسن و حسین سراغ داشت که من با آنان مباهله کنم، هر آینه با آنان به صحنه مباهله می آمدم، اما خداوند مرا امر کرده که همراه اینان مباهله نمایم»(4).

تعبیر نسائنا از فاطمه علیهاالسلام

در آیه مورد بحث، خداوند از فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان «نسائنا» (زنان ما) یاد کرده است. درباره علت اینکه از فاطمه علیهاالسلام که یک زن بیشتر نبود با صیغه جمع نساء (زنان) یاد شده، روایات متعددی وجود دارد و مفسران سخنان فراوانی گفته اند. این تعبیر شگفت خداوند از فاطمه که با زبان پیامبر صلی الله علیه و آله «زنان ما» صورت گرفته حاوی یک پیام بزرگ درباره شأن آن بانو برای بشر و تمام خداباوران است. آن پیام این است که فاطمه زهرا علیهاالسلام سمبل و مظهر ویژگیهای تمام زنان مقدس از گذشته و هم عصر او و آینده است. فاطمه علیهاالسلام اگر چه یک زن است، اما در واقع، دارنده ویژگیهای تمام زنان نیک عالم است. دلیل این مطلب این است که:

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فرد در قرآن

1 خداوند گاهی از یک شخص با واژه جمع یاد می کند و عمل یا شخصیت آن فرد را به تعداد زیادی نسبت می دهد، چنان که گاه عملی را که گروهی در گذشته انجام داده اند و قرنها از آن گذشته است به گروهی در زمان حاضر نسبت می دهد؛ مثلاً در آیه 181 سوره آل عمران یک نفر یهودی به نام فِنْحاص از روی توهین گفت: خدا فقیر است، اما آیه این گفتار یا اعتقاد را به جمع نسبت می دهد و می فرماید: «الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ وَنَحْنُ اَغْنِیَآءُ».

این سبک بیان این پیام را می دهد که آن فرد در واقع زبان تمام کسانی است که در گذشته، حال و آینده این سخن را بر زبان جاری کرده و بر این باورند، یا با این سخن راضی و موافق بوده، آن را تأیید می کنند. آن فرد اگر چه یک نفر است، اما مظهر و ترجمان تمام کوتاه اندیشان خدانشناس می باشد.

در ادامه همین آیه آمده است:

«وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِیَآءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»(5).

فرد گوینده در زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله زندگی می کرده، اما قتل پیامبران گذشته را با صیغه جمع به آنان نسبت می دهد، در حالی که در زمان انبیای پیشین هرگز حضور نداشتند، و این نیست مگر اینکه قرآن می خواهد بگوید چنین کسانی دارای شخصیت همان قاتلان مستقیم انبیاء و مظهر ویژگیهای همان انسانهای گذشته در این زمان هستند و به فعل آنان راضی اند.

قرآن در جای دیگر می فرماید:

«الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَیْنَآ اَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَاْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقینَ»(6).

آیه می فرماید: این معجزه ای که شما برای ایمان آوردن درخواست می کنید، پیامبران گذشته آورده اند. پس اگر شما راست می گویید چرا آن پیامبران را کشتید؟ این سخن در حالی است که هرگز دست این انسانها آلوده به خون آن پیامبران نبوده است، اما قرآن می فرماید: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ»؛ یعنی عمل کشتن گذشته را به آنان که در چندین قرن بعد زندگی می کنند نسبت می دهد. این نسبت در صورتی صحیح است که بپذیریم شخصیت و روح انسانهای قبلی در اینها متجلی شده و گویا دقیقا همان انسانهای پیشین هستند که مرتکب قتل شده اند و به فعل آنان راضی هستند.

در آیه 91 سوره بقره نیز همین سبک به کار رفته است:

«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِیَآءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».

اساسا رضایت باطنی به فعل دیگری حاکی از مشابهت و مسانخت روحی با دیگری است، و گویا یک روح در دو قالب با زمان و مکان متفاوت است.

این سبک بیانی در قرآن درباره انسانهای صالح و نیکوکار هم آمده است؛ مثلاً از ابراهیم علیه السلام تعبیر به ملت شده است:

«اِنَّ اِبْراهیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنیفًا»(7).

بنا به تحلیل سابق، پیام آیه ظاهرا این خواهد بود که ابراهیم علیه السلام مظهر و تجلّیگاه ویژگیهای تمام انسانهایی است که قبل و بعد از آن حضرت، بر اطاعت و عبادت خداوند پایدار و ثابت قدم بوده یا هستند، گویا روح تمام انسانهای توحیدی یکی است و بالاترین مرتبه آن در ابراهیم علیه السلام متجلی شده است.

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فاطمه علیهاالسلام

آنچه گذشت، روشن می سازد اگر قرآن تعبیر «زنان ما» را درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام به کار می برد، می خواهد این پیام را بدهد که آن حضرت مظهر و اسوه تمام زنان حنیف، پاک و منسوب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشد و گویا تمام زنان مقدس قبل و بعد از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یک روح بوده و کمال و تمام تجلی و ظهور آن در فاطمه زهرا است.

اما آن زنان چه کسانی هستند؟ بی تردید زنانی که قرآن به خاطر تقدس و ویژگی الهی از آنان یاد می کند، همه از تبار پاکیها، حنیف، و از منسوبان حقیقی گوهر انسانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.

زنان مقدس قرآنی

قرآن بجز فاطمه زهرا علیهاالسلام به صراحت یا به کنایه، از دوازده زن پاک نام می برد:

1 حوا(8)، 2 آسیه همسر فرعون(9)، 3 سارا همسر ابراهیم(10)، 4 هاجر همسر ابراهیم(11)، 5 یوکابد مادر موسی(12)، 6 صفورا همسر موسی و دختر شعیب(13)، 7 الیزابت یا یصابات همسر زکریا(14)، 8 حنّه همسر عمران(15)، 9 همسر ایوب(16)، 10 بلقیس(17)، 11 مریم علیهاالسلام (18)12 خدیجه علیهاالسلام (19).

قرآن برای هر یک از این زنان صفت یا صفات بارزی را به عنوان شاخصه ذکر می نماید که به ترتیب یاد شده به آن صفات اشاره می شود:

1 حوا همسر حضرت آدم از تائبات بود:

«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَآ اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا...»

... پروردگارا! ما به خود ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشایی و بر ما ترحم ننمایی هر آینه از زیانکاران خواهیم بود(20).

2 آسیه همسر فرعون از مؤمنات و مشتاقان خدا بود:

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ امَنُواامْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا...»(21)

خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند (آسیه) زن فرعون را مثال می زند... آن گاه که [در مقابل تهدیدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه ای در نزد خودت (بهشت)، برای من بنا نما... .

3 سارا همسر ابراهیم از قائمات و خدمتگزاران پیامبر بود:

«وَ امْرَاَتُهُ قَائِمَة...»؛ و همسر او به خدمتگزاری به پا بود...(22).

4 هاجر همسر ابراهیم از سائحات بود.

سائحات که در قرآن به عنوان یکی از صفات کمالی برای زنان ذکر شده(23) به معنای زنان مهاجر است. علامه طباطبایی می گوید سائحات کسانی هستند که با گامهای خود از مسجدی به مسجد دیگر و از معبدی به معبد دیگر هجرت نموده، با بدنهای خود در پی اطاعت و انجام دستورات پروردگار می روند(24). هاجر نمونه سائحات بود؛ زیرا به امر خداوند همراه ابراهیم از اورشلیم به مکه هجرت کرد و رنج دوری از وطن، خانه و شوهر خود را تحمل نمود و در جست وجوی آب بارها میان دو کوه صفا و مروه را پیمود.

5 یوکابد مادر موسی از مسلمات و توکل کنندگان بر خدا بود:

«اِذْ اَوْحَیْنَآ اِلَیآ اُمِّکَ مَا یُوحَیآ * اَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ...»(25).

مادر حضرت موسی نمونه زنان مسلمان بود. او به امر پروردگار و با توکل بر او عزیزترین نعمت پروردگار، فرزندش را به دریا انداخت.

6 صفورا دختر شعیب، همسر موسی نمونه حیا و حسن انتخاب بود:

«فَجَآءَتْهُ اِحْدیهُمَا تَمْشی عَلَی اسْتِحْیَآءٍ... یَآ اَبَتِ اسْتَءْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَءْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمینُ»(26).

دختر شعیب در هنگام دعوت از موسی به سوی پدرش نهایت حیا، و آزرم را رعایت نمود و به رغم تهیدستی موسی ملاک گزینش را امین و توانا بودن می داند.

7 الیزابت همسر زکریا از صالحات و خاشعات بود:

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعینَ»(27)

... و ما همسر زکریا را برایش صالح گردانیدیم، آنها در کارهای خیر سبقت می گرفتند و ما را با حالت بیم و امید دعا می کردند و همواره در برابر ما خاضع و خاشع بودند.

8 حنه همسر عمران از متصدقات و صادقات و مخلصات بود:

«اِذْ قَالَتِ امْرَاَتُ عِمْرَانَ رَبِّ اِنّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فی بَطْنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّیآ...»(28)

حنه همسر عمران، مادر مریم علیهاالسلام با اخلاص نذر نمود فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد و به آنجا هدیه کند؛ پس چون فرزندش متولد شد صدق خود را با وفای به نذرش به اوج رساند.

9 همسر ایوب نمونه صبر و ایثارگری و خدمتگزاری پیامبر بود:

«وَ اتَیْنَاهُ اَهْلَهُ...»(29) «... وَ وَهَبْنَا أَهْلَهُ...»(30).

همسر ایوب نمونه بزرگی از ایثار و فداکاری بود، از همین رو لیاقت یافت که خداوند در قرآن از او به کنایه به نیکی یاد کند؛ زیرا در هنگام گرفتاری حضرت ایوب و بیماری و تعفن بدن او همه حتی فرزندان از او دوری گزیدند و ترکش کردند و در حالی که ایوب به فقر و فاقه دچار بود و به دلیل بیماری جسمانی حتی کسی برای صدقه دادن نزد او نمی آمد، فقط همسرش ایثار نموده، در کنار او ماند و حتی با گدایی برای حضرت ایوب به مدت طولاتی نان و غذا تهیه می نمود و دست از آن حضرت برنمی داشت. افزون بر اینها حاضر شد برای نشکستن سوگند حضرت ایوب بعد از بهبود و تمکن او، ضربه ضغث را تحمل کند:

«وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا»(31) و هرگز زبان به اعتراض نگشود که ای ایوب! بعد از آن همه صبوری و خدمتی که به پای تو ریختم آیا باید نسبت به من گمان بد ببری و عجولانه سوگند یاد کنی و هم اکنون نیز برای شکستن قسم تو، من باید ضغث را تحمل کنم؟!(32)

10 بلقیس نمونه عقل، درایت و آینده نگری و حق گرایی بود:

«اِنّی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ ... قَالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ»(33).

سیاق و دلالت این آیات به طور ضمنی روشن می کند که بلقیس زنی هوشمند، با درایت، عاقبت اندیش، اهل مشورت، و دارای روح حق گرایی بوده است؛ زیرا پس از مشاهده دلایل درستی نبوت حضرت سلیمان بلافاصله به خداوند ایمان آورده، مسلمان می شود و از کفر خود نادم شده، آن را ظلم به خویش (ظلمتُ نفسی) معرفی می کند. هوش و درایت او از آنجا آشکار می شود که وقتی نامه سلیمان به دستش می رسد با تعمق در آن، از نامه به وصف کریم یاد کرده، بلافاصله اظهار نظر نمی کند، بلکه نخبگان کشوری و لشکری را گرد آورده، با آنان به مشورت می نشیند. نخبگان لشکری راه مقابله با قدرت را پیشنهاد می کنند، اما با این حال تصمیم گیری نهایی را برعهده خود بلقیس می گذارند که خود نشان از مقبولیت حزم و عقل او در میان نخبگان دارد. بلقیس بر اساس شناخت و درایت خود تصمیم به تحقیق، تأمل و مذاکره می گیرد و چون حق برایش آشکار می گردد بلافاصله تسلیم حق می شود(34). افزون بر این، علامه طباطبایی معتقد است عبارت «اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» بر اساس قرائن در آیه شریفه بیان می دارد که از جمله چیزهایی که به بلقیس داده شده بود دوراندیشی، عقل، درایت، حزم، عزم و سطوت بود(35).

11 خدیجه نمونه ایثار و احسان بود:

«... وَ وَجَدَکَ عَائِلاً...»(36).

مفسران آیه را اشاره به حضرت خدیجه(س) دانسته اند؛ زیرا کلمه عائل را به معنای فقیر گرفته و گفته اند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از آنکه مالی نداشت خداوند او را به وسیله حضرت خدیجه علیهاالسلام که اموالش را پس از ازدواج به پیامبر بخشید، ثروتمند نمود(37). افزون بر این، روایاتی نقل شده که این نظر را تأیید می کند(38).

تجلی کمال یازده زن الهی قرآنی در فاطمه علیهاالسلام

قرآن از فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در موارد متعددی به کنایه یاد کرده، وی را نمونه وفا کنندگان به عهد، صائمات، متصدّقات، صابرات و ذاکرات(39) معرفی می کند. با عنایت به آیات قرآنی که در شأن آن بانو نازل شده و روایات بسیاری که درباره آن حضرت رسیده است، فاطمه علیهاالسلام نمونه برجسته صفاتی چون تائبه، مؤمنه، صالحه، خاشعه، قائمه، سائحه، مسلمه، متصدقه، صادقه، مخلصه، صابره، عقل، درایت، حزم، حیاء، ایثار، احسان، رحمت، حسن انتخاب، مشتاق خدا و خادم پیامبر می باشد(40). این صفات، همان ویژگیهایی است که قرآن برای زنان پاک و مقدس اثبات نمود و این همانندی در صفات به معنای تجلی خوبی آن زنان در فاطمه زهرا علیهاالسلام به نحو اتم و اکمل است.

تجلی کامل تر تقدس مریم علیهاالسلام در فاطمه علیهاالسلام

مریم، مادر حضرت عیسی زن پاکی است که قرآن بیشتر ازسایر زنان به نیکی از او یاد نموده است. خداوند 34 بار به صراحت نام وی را در قرآن آورده و ویژگیهای متعالی آن بانو را مستقیم یا غیر مستقیم یادآور شده است؛ مانند، رویش نیکو (و انبتها نباتا حسنا)، صاحب محراب (کلما دخل علیها الزکریا المحراب)، قلب پر از ایمان و دارای کمال علم (صدقت بکلمات ربها و کتبه)، عصمت، تطهیر و برگزیده خدا (و اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه اصطفاک و طهرک)، پاکدامنی و عفت، مادر فرزندی پاک (مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا)، واسطه الحاق نسل به انبیاء، برگزیدگی و برتری بر زنان (إن اللّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین)، محدَّثه بودن و نزول ملائکه بر او (اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه یبشرک بغلام...) و کرامت و دریافت غذای بهشتی، مشتاق بهشت و اشتیاق بهشت به او. قرآن به صراحت او را صدیقه (و امه صدیقة) و از قائنات معرفی می کند:

«وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتینَ»(41).

... و مریم کلمات پروردگار خویش و کتب آسمانی او را با کمال ایمان تصدیق کرد و او از قانتین بود.

قانت از ماده قنوت به معنای مداومت بر طاعت همراه با خضوع است(42) و از نظر مرحوم طبرسی به معنای نماز، طاعت، طول رکوع، قیام، دعا و سکوت است.

در کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نیز صفات دیگری درباره حضرت مریم ذکر شده است؛ مانند نیل به آخرین درجه کمال، پاکی از خون زنانه و...(43) در مقاله «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم در آیات و روایات» به تفصیل چهل ویژگی برای آن بانو ذکر شده است(44)؛ لذا در اینجا از تفصیل بیشتر خودداری می شود.

نگارنده در آنجا ضمن مقایسه میان آن حضرت علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام نشان داد که چهل ویژگی حضرت مریم در وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به طریق اولی ظهور داشت و آن بانو نمایاننده و تجلی گر حضرت مریم علیهاالسلام در زمان خود بود(45).

با این حال، در اینجا اشاره به برخی آیات که به کنایه از آن حضرت علیهاالسلام یاد می کند و صفات بارزی از ایشان را بیان می نماید خالی از لطف نمی باشد:

1 فاطمه علیهاالسلام ؛ نمونه کامل صائمات و صادقات:

«... یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا»(46).

ائمه اطهار علیهم السلام (47) و تمام مفسران شیعه(48) و بیشتر مفسران اهل سنت(49) این آیات سوره دهر را در مورد نذری می دانند که علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام برای شفای حسن و حسین علیهماالسلام کردند، و پس از بهبود آنان به نذر خود وفا کرده، سه روز را روزه گرفتند و افطاری خود را به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار کردند.

2 فاطمه؛ نمونه کامل متصدقات، مخلصات و مشتاقان به خدا:

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ اَسیرًا * اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لاَ نُریدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُکُورًا»(50).

3 فاطمه؛ نمونه کامل صابرات:

«وَ جَزیهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریرًا»(51).

4 فاطمه، نمونه کامل ذاکرات، قانتات و خاشعات:

«اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَریرًا»(52).

گزیده سخن

آنچه گذشت، به خوبی علت و راز اینکه قرآن در آیه مباهله از فاطمه زهرا علیهاالسلام به «نسائنا» تعبیر نموده و در حالی که یک زن بیشتر بود ایشان را زنان منسوب به پیامبر می نامد نشان می دهد. علت و راز این تعبیر، آن است که حضرت فاطمه مظهر تجلی خوبیها و شخصیت الهی زنانِ قرآنی چون حوا، آسیه، یوکابد، سارا، هاجر، رحمت، حنه، الیزابت، مریم، بلقیس، صفورا، و خدیجه بود و تقدس همه آنها در ایشان جمع بود. این زنان گویا دارای روحی واحدند که در فاطمه پیامبر صلی الله علیه و آله متجلی شده است، لذا تمام آنها منسوب به پیامبرند؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام منسوب به اوست. از همین رو قرآن از زبان پیامبر از فاطمه علیهاالسلام به «زنان ما» تعبیر نمود.

منابع و مآخذ:

1 آلوسی بغدادی، محمود. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

2 ابن حنبل، احمد بن محمّد. المسند، مصر، دارالمعارف، 1368ق.

3 ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل. قصص الانبیاء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.

4 امینی، ابراهیم. فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام، قم، شفق.

5 بحرانی، هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

6 برازش، علی رضا. المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الکافی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1408ق.

7 بیهقی، ابی بکر احمد بن حسین. السنن، بیروت، دارالفکر.

8 ترمذی، ابو عیسی محمّد. سنن ترمذی، استانبول، 1981م.

9 توفیق، ابو علم. فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ترجمه علی اکبر صادقی، تهران، امیرکبیر، 1364ش.

10 جزایری، نعمت اللّه . قصص الانبیاء، ترجمه یوسف عزیزی، تهران، انتشارات هاد، 1377ش.

11 حافظ ابوالمؤید الموفق بن احمد. المناقب للخوارزمی، نجف، حیدریه، 1385ق.

12 حسکانی، عبیداللّه بن عبداللّه . تفسیر شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.

13 حسینی مرعشی شوشتری، نوراللّه . احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه عمومی آیة اللّه مرعشی، 1406ق.

14 حسنی (سبیتی) عبداللّه . المباهله، تهران، مکتبه النجاح، 1402ق.

15 دیلمی، محمّد حسن بن محمّد. ارشاد القلوب، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1395ق.

16 ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد. سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، 1410ق.

17 رازی، فخر الدین. التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

18 راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین. المفردات فی ترتیب القرآن، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1362ش.

19 رسولی محلاتی، هاشم. فاطمه زهرا، قم، علمیه اسلامیه، 1357ش.

20 زمخشری، جاراللّه . تفسیر الکشاف، بیروت، دارالفکر، 1397ق.

21 سلمانپور، محمّد جواد. «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81 ، زمستان 82 .

22 سیوطی، جلال الدین. الدرّ المنثور فی تفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر.

23 شرقاوی، عبدالرحمن. علی امام المتقین، مصر، مکتبة قریب.

24 شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مصر، 1384ق.

25 شهیدی، جعفر. زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365ش.

26 طباطبایی، محمّد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1392ق.

27 طبرسی، ابی علی. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، پنج جلدی.

28 فعال عراقی، حسین. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش.

29 فیض کاشانی، محسن. تفسیر الصافی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، پنج جلدی.

30 قرطبی، محمّد بن احمد. تفسیر الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربی، 1387ق.

31 قزوینی، محمّد کاظم. فاطمه از ولادت تا شهادت (فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد)، ترجمه حسین فریدونی، آفاق، 1404ق.

32 قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم. ینابیع الموده، تحقیق علی جمال اشرف الحسینی، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416ق.

33 مجلسی، محمّد باقر. بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

34 محمّد فؤاد، عبدالباقی. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، مطبعة دارالکتب المصریه، 1364ق.

35 محلاتی، ذبیح اللّه . ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

36 مسلم، ابی الحسین بن مسلم قشیری. صحیح، بیروت، دارالفکر.

37 مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.

38 میلانی، (الحسینی)، فاضل. فاطمة الزهراء ام ابیها، بیروت، دارالتعارف، 1398ق.

39 نراقی، ملا مهدی. شهاب ثاقب، بی جا، بی نا، 1380.

40 نقی پور، ولی اللّه . بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن به روش قرآن به قرآن، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380ش.

1 بنگرید به: نورالابصار، ص 223؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 16؛ تفسیر صافی، ج1، ص 318؛ علی امام المتقین، ج 1، ص 23.

2 آل عمران / 61.

3 بنگرید به: فخر رازی، تفسیر الکبیر معروف به مفاتیح الغیب، ج 8، ص 85. جالب اینکه فخر رازی بعد از ذکر حدیثی از عایشه می گوید: این روایت [که آیه درباره اهل البیت، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام است [مورد اتفاق اهل تفسیر و حدیث است. همچنین بیضاوی در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 2، ص 47؛ زمخشری در تفسیر کشاف، ج 1، ص 368؛ حقی در روح البیان، ج 2، ص 44؛ سیوطی در تفسیر جلالین؛ نهاوندی در تفسیر نفحات الرحمن؛ واحدی در اسباب النزول؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه؛ دلائل النبوه، ج 2، ص 124؛ ترمذی در صحیح، ج 5، ص 225؛ بیهقی در سنن، ج 7، ص 63؛ مسلم در صحیح، ج 4، ص 1871؛ احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 185؛ بغوی در مصابیح السنه، ج 4، ص 183 و ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 286، همگی روایت را نقل کرده و اعتراف نموده اند که آیه در شأن علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام است.

4 المباهله، ص 66.

5 آل عمران / 181.

6 آل عمران / 183.

7 نحل / 120.

8 بقره / 35 و 36، اعراف / 19-25 و طه / 117 و 121-123.

9 تحریم / 11 و قصص / 9.

10 هود / 71 و ذاریات / 29.

11 ابراهیم / 35-40.

12 طه / 38 و 40 و قصص / 7 و 10-13.

13 قصص / 23-27.

14 انبیاء / 90، آل عمران / 40 و مریم / 5 و 8.

15 آل عمران / 35 و مریم / 28.

16 انبیاء / 84.

17 نمل / 24-44.

18 آل عمران / 33-37 و 42-47، نساء / 156، مریم / 16-34، انبیاء / 91 و تحریم / 12.

19 ضحی / 8 .

20 اعراف / 23، حوا اولین زنی بود که فریب شیطان را خورد، اما به زودی متوجه شد و به سرعت با همسرش نادم شدند و صادقانه و خاشعانه توبه کردند. محلی که حوا به توبه پرداخت مروه نام گرفت. بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 86 .

21 تحریم / 11.

22 هود / 71. برای کلمه قائمه در این آیه چند احتمال داده شده است؛ از جمله خدمتگزاری. بر این اساس معنی آیه چنین می شود؛ «هنگامی که فرستادگان ما برای بشارت نزد ابراهیم آمدند... چون دید دست آنان به گوسفند بریان دراز نمی شود... در حالی که همسر او در حال خدمتگزاری بود خندید...».

سیاق سه آیه که قسمتی از آنها ترجمه شد همین احتمال را تقویت می کند، چون سخن از مهمان نوازی از ضیوف با گوشت بریان شده و سخن از حاضر بودن همسر ابراهیم است (تفسیر المیزان، ج 10، ص 323).

افزون بر اینکه در برخی روایات و تفاسیر تصریح شده که «وامرأته ساره قائمة تخدمهم» (الدرّ المنثور). گذشته از این قرائن، نقلهای تاریخی گواهی می دهد ساره همواره در خدمتگزاری حضرت ابراهیم با اشتیاق حاضر بود. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان.

23 تحریم / 5.

24 تفسیر المیزان، ج 9، ص 396.

25 طه / 38-39.

26 قصص / 25-26.

27 انبیاء / 90.

28 آل عمران / 35.

29 انبیاء / 84 .

30 صآ / 43. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان، ص 167.

31 صآ / 44.

32 ابی الفداء در تاریخ قصص الانبیاء و قمی در تفسیر خود آورده اند که وقتی خداوند حضرت ایوب را شفا داد و اموال، باغ و مزرعه را به صورت ناگهانی به او بازگرداند، همسرش از راه رسید و چون صحنه را چنان دید گریست و به سجده افتاد و خدا را شکر نمود. چشمان ایوب در حین سجده وی به گیسوان بریده همسرش افتاد. ایوب قبل از اینکه علت بریده شدن گیسوان رحمت را از وی جویا شود گمان بد برد و سوگند یاد کرد که صد تازیانه به او بزند، اما چون علت را پرسید، فهمید که ماجرا چنین بوده که همسرش نزد مردم برای گدایی می رفت تا صدقه ای بگیرد و برای ایوب طعامی تهیه کند. روزی چیزی به وی صدقه ندادند و چون گیسوان زیبایی داشت به او گفتند، ما به تو طعام می دهیم به شرطی که تو گیسوانت را به ما بفروشی. رحمت از روی اضطرار و ناچاری و به منظور اینکه همسرش ایوب گرسنه نماند گیسوان خود را فروخت. ایوب چون به اشتباه خود پی برد غمگین شد، از یک طرف سوگند یاد کرده بود و از طرف دیگر به گمان نادرست دچار شده بود. پس خداوند به وی وحی کرد، برای اینکه حنث قسم نکرده باشی و از سوگند خود رهایی یابی 100 شلاق را روی هم بگذار (ضغث) و یکبار بر همسرت (رحمت) بزن. بنگرید به: تفسیر قمی، ج 2، ص 241-239؛ قصص الانبیاء، ج 1، ص 374.

33 نمل / 43-23.

34 بنگرید به: ابی الفداء، قصص الانبیاء، ج 2، ص 273؛ سید نعمت اللّه جزائری، قصص الانبیاء، ص 534.

35 المیزان، ج 15، ص 355.

36 ضحی / 8 .

37 المیزان، ج 30، ص 311.

38 بحارالانوار، ج 43، ص 49؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 473.

39 سوره دهر و نساء / 41 و بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 327.

40 بنگرید به: سید شرف الدین، کلمه الغراء؛ توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ شوشتری، احقاق الحق؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا؛ علامه قزوینی، فاطمه از ولادت تا شهادت؛ ابراهیم امینی، فاطمه زهرا؛ رسولی محلاتی، فاطمه زهرا؛ فاضل میلانی، فاطمة الزهراء اُم ابیها؛ بحارالأنوار، ج 43؛ خوارزمی، مناقب؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ ریاحین الشریعه؛ ینابیع الموده؛ مجله مشکوة، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، شماره 81، زمستان 82.

41 تحریم / 12.

42 مفردات راغب، ص 428.

43 توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ خوارزمی، مناقب؛ شوشتری، احقاق الحق؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ علامه قزوینی، فاطمة من المهد الی اللحد؛ مجلسی، بحارالأنوار، جلد 43؛ ریاحین، الشریعه و ینابیع الموده.

44 بنگرید به: سلمانپور، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81، زمستان 82 .

45 همان.

46 انسان / 7.

47 بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 412.

48 بنگرید به: المیزان، ج 20، ص 132؛ تفسیر نمونه، ج25، ص 348؛ دکتر نقی پور، اهل بیت در قرآن.

49 بنگرید به: تفسیر قرطبی، ج 10، ص 690؛ سیوطی، الدرّ المنثور، ج 8 ، ص 365؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ص 393؛ آلوسی، روح المعانی، ج 29، ص 158؛ تفسیر فخر رازی، ج 30، ص 240؛ واحدی، اسباب النزول، ص 296؛ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ج 1، ص 279؛ طبری، الریاض النضره، ج 2، ص 180 و 208؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ص 502.

50 انسان / 8-9.

51 انسان / 12.

52 انسان / 10.

منبع: سایت حوزه نت

۰

مادری مهربان تر از خورشید

سبک زندگی اسلامی زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

مادری مهربان تر از خورشید

مادری مهربان تر از خورشید

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

یکی از ابعاد زندگی فاطمه زهرا (س)، که خیلی درخشان و دلنواز است، «بعد تربیتی » زندگی حضرت است .

سیره علمی و عملی فاطمه زهرا (س) در امور تربیتی، چیزی نیست که بتوان ظرافتها و لطافتهای آن را به قلم آورد و یا اینکه در یک مقال و مقاله بتوان ترسیم کرد .

سیره علمی، تا به مرحله عمل نرسد و عملی نگردد، فایده چندانی ببار نمی آورد . از سیره عملی فاطمه (س)، در امر تربیت، سخن بگوئیم، وی را «بانو و کوثر بیکران » و «مادر محبت » معرفی کنیم; ولی خودمان در میدان عمل، بی عاری و بی پروایی بکنیم، آیا چنین کاری شایسته است؟

زمزمه های تربیتی زهرا (س)

زلالتر از آب زمزم:

وارهیده از جهان عاریه

ساکن گلزار و «عین جاریه » (1)

آوازه و آرزوهای مادر، به «تربیت » پیوند خورده است .

در حقیقت، مادر «پیش مرگ و سر پیشاهنگ » ، امر تربیت است و از جمله دل مشغولیها و دلجوئیهای دیرینه وی تربیت فرزند در ابعاد گونه گون زندگی است .

از دیدگاه اسلام، «تربیت اسلامی » ، خدایی ترین مسئله ای است که یک مادر دانا با آن مواجه است .

اسلام دین «تربیت محور» است و در این راستا مردان و زنان بزرگی را با «چراغ هدایت » ، جهت ایصال الی المطلوب و ارائه طریق به سوی بشریت فرستاده است .

مولانا در همین راستا راست گفت:

کلکم راع نبی چون راعی است

خلق مانند رمه او ساعی است

از رمه چوپان نترسد در نبرد

لیکشان حافظ بود از گرم و سرد (2)

به هر تقدیر، آیا مادران در میدان تعلیم و تربیت به الگوی توانا و زیبا، نیاز دارند یا خیر؟

جای تردید وجود ندارد که همه انسانها نیازمند الگو هستند و دنبال الگوگیری و الگویابی می باشند و این امر، برای انسانهای عاقل، بسیار طبیعی است .

آنچه مهم است و جای دقت دارد، این است که از چه کسی باید پیروی کرد و فرد به عنوان الگو، باید دارای چه شرایط و ویژگیها باشد؟

از دیدگاه اسلام، اولین شرط برای یک الگو، آن است که خود عامل به گفته هایش باشد و سیره عملی و علمی زندگی او به عنوان حجت شرعی و عقلی شناخته شده باشد .

این شرط که الگو باید، سیره عملی و علمی وی حجت باشد جز در مورد انبیاء و امامان (ع) مصداق ندارد .

در این نوشتار کوتاه، کوشش شد تا بخشی از فضایل و سیره عملی و علمی فاطمه زهرا (س) در میدان تربیت، به عنوان مادری مهربانتر از خورشید و «مادر محبت » به عنوان الگو، برای مادران بیان گردد . تا میدانی و دریایی به سوی عاشقان گشوده گردد .

زندگی فاطمه زهرا (س) لبریز از لایه ها و لطافت ها است و دسترسی و شناخت عمیق از تمامی لایه ها و لطافت های زندگی معنوی وی، برای همه کس مقدور نیست .

شخصیت معنوی این بانوی «بی کران » متشکل از «بسترهای معنوی » بسیاری است که هر کدام از آنها برای یک زندگی معنوی و معنادار بکار آید .

از این جهت، کوثر بی کران، کاملترین الگویی است که می توان در ابعاد گونه گون زندگی، وی را مقتدای خویش قرار داد، که یکی از «لایه ها و لطافت های » زندگی معنوی وی که بستر معنوی خوبی را برای رشد ربانی و معنوی فراهم می سازد، «بستر تربیتی » زندگی او است .

در «سیره عملی و علمی » زندگی وی، ظرافت ها و دقتها موج می زند .

او مادر است، اما چگونه مادر؟ !

مادر امامت است و حسنین در دامن مبارک او تربیت یافته اند .

مادری است که از راه تکان دادن گهواره، برای همیشه جهان را تکان می دهد و از طریق «لالایی و تاتایی های » حساب شده، جهان و جهانیان را پر از فریادهای عدالت خواهی می کند و به سمت عدالت پیش می راند .

حضرت امیر (ع) در مورد تربیت خانوادگی می فرمایند:

«یا کمیل، مر اهلک ان یروحوا فی کسب المکارم . . .»

«ای کمیل! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند . سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازد .» (3)

تربیت کلامی کودکان، از زمزمه های زیبای مادر در قالب «لالایی » و «تاتایی » ، آغاز می شود .

از اینجاست که ظرافتهای تربیت، رخ می نماید و یک مادر مسؤول را با مشکلات و موانع تربیتی مواجه می سازد .

مادر با زمزمه های «لالایی و تاتایی » ، در واقع می خواهد در پاکترین سرزمین وجود کودک که همان هستی و انسانیت کودک است تصرف کند و تصرف می کند . آیا در چنین حالتی شایسته و بایسته است که مادر، امر تربیت را سبک و سرسری انگارد؟

آیا زمزمه های کلامی مانند لالایی، تاتایی و غیره مهم نیست و هر لفظ مهمل و بی معنایی که باشد، اشکال ندارد؟

در اینجا جالب است که توجه عزیزان را به یک داستان تربیتی که بسیار جلب توجه می کند جلب نمائیم .

در شعری منسوب به «مادر تربیت » فاطمه زهرا (س) آمده:

اشبه اباک یا حسن

واخلع عن الحق الرسن

واعبد الها ذا المنن

و لا توال ذا الاحن

یعنی

حسن جان مانند پدرت باش

حق را از بند اسارت رهاساز

خدایی پر فضل و احسان را بپرست

از دشمنان کینه توز دوستی و پیروی مکن (4)

این سخن زیبا، از جمله نوازش های نورانی حضرت زهرا (س) است به نوزادش حسن (ع) . آن زمانی که حضرت، نوزادش را روی دست بازی می داد و به هوا می پراند و به دنبال آن با وی با زبان کودکی سخن می گفت، چنین زمزمه می نمود .

فاطمه زهرا (س)، قبل از آنکه یک مادر باشد، معلم و مدیر شایسته بود . مربی و روان شناسی بود که در عمل، «تربیت دینی » را کاربردی ساخت و ظرافتهای تربیتی را در خاندان اهل بیت (ع) به نمایش گذاشت .

آنگاه که حضرت زهرا (س) امام حسین (ع) را بر روی دست نوازش می کرد، می فرمود:

انت شبیه بابی

لست شبیها بعلی

«حسین جان تو به پدرم شباهت داری و به پدرت علی (ع) شبیه نیستی .»

امام علی (ع) سخنان فاطمه (س) را می شنید و لبخند می زد . (5)

مادرانی که فاطمه زهرا (س) را الگوی خویش می دانند، آیا در امر تربیت هم این «مادر تربیت » را الگوی خود می دانند یا خیر؟

اگر فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگوی تربیتی قبول دارند - و باید هم قبول داشته باشند - تا به حال چه فکری کرده اند؟

چه کاری کرده اند؟

چاره ای اندیشیده اند یا خیر؟ . . .

مادری که منتظر مد و تجمل روز است و بازار او را فریفت و گیج کرد، چه کار می تواند بکند؟

او خود به دهها سرپرست و مادر احتیاج دارد تا هستی خود را به ثمن اندک نفروشد .

مادری «فن و هنری » است که هر کس استعداد تحصیل آن را ندارد .

مادری «کلاس عشق » است که به قول مولانا:

در آسمان درها نهی، در آدمی پرها نهی

صد شور در سرها نهی، ای خلق سرگردان تو

مادرانی که به خطا، خویشتن را از «عشق مادری » محروم می سازند، وحشتناکترین گمراهی ها را مرتکب می شوند و خسران ابدی است که نه در زمان و نه در ابدیت جبرانی ندارد .

یک مادر کم حوصله و عصبی، چگونه می تواند به ظرافتهای تربیتی جامه عمل بپوشاند؟

چرا «سوراخ دعا را گم کرده ایم » ؟

بیائیم قبول کنیم که «تربیت بزرگترین منبع و معدن » است و ما، در کشف و بهره برداری آن مشکل داریم .

چند درصد از مادران، همانند فاطمه زهرا (س)، زمزمه ها و سایر رفتارهای تربیتی آنها حساب شده و با «استانداردهای تربیت اسلامی » سازگار است؟

آیا شعر: اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره . . . با استاندارهای تربیت اسلامی می سازد؟

آیا یاد دادن چنین جملاتی، اولین وظیفه برخی ها است؟

مادری که دختر هفت تا ده ساله خویش را تقریبا «نیمه عریان » در معرض دید عموم قرار می دهد، چه تضمینی برای حجاب اسلامی و تربیت او دارد؟ چرا عده ای به نام مادر، به بچه ها و فرزندان خیانت می کنند؟

مگر خیانت چه هست؟

خیانت به این نیست که سر کودک را از قفا جدا بکنند، هر کاری که روح و اندیشه کودک را خدشه دار کند، خود بزرگترین خیانت است و هیچ خیانتی، عمق فاجعه اش، عمیق تر از خیانت در امور تربیتی نیست و گناه آن بابخشودنی است .

به هر حال، تا شور و شعور لازم در امر تربیت تحقق پیدا نکند و تا زندگی را سراسر عشق نبینیم، تربیت انقلابی و یا پاکسازی و خودسازی، نوسازی انقلابی تحقق پیدا نمی کند و به بار نمی نشیند .

مادران یخچالی!

تربیت منهای محبت، آب در هاون کوبیدن است .

کتاب کریم می فرمایند:

«و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا، اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا;

پروردگارت مقرر داشته است که جز او را نپرستید، به پدر و مادر نیکی کنید، چنانچه یکی یا هر دوی آنها نزد تو به پیری رسیدند کلمه ای رنجش آور به آنها نگو، و بر سرشان فریاد نزن، و با اکرام با آنها سخن بگو، و با آنها خاکساری و مهربانی کن، و بگو: پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کودکی پرورش دادند، تو نیز آنها را مشمول رحمت خود قرار بده .» (6)

ظاهر آیه یک معنای روشنی دارد و آن مهربانی و احترام به والدین است . ولی آنچه مهم است و از روح و معنای پنهان این دو آیه استفاده می شود، این است که وقتی پای تربیت انسانی و اسلامی به میان آمد، در مرحله اول والدین باید این آیات را در عمل تفسیر کنند و یکی از دستورالعمل های کار تربیتی خود قرار دهند تا در مرحله بعدی نوبت به فرزندان برسد .

مادری که می خواهد کار تربیتی معنادار انجام دهد، خود باید:

1 - به فرزندان نیکی کند .

2 - هنگام ناتوانی در دوران نوزادی و کودکی، و یا دوران دیگر، حتی به آنها اف نگوید .

3 - بر سرشان فریاد نزند .

4 - با اکرام با آنها سخن بگوید .

5 - با آنها خاکساری و مهربانی کند و بال و پر پر مهر و آغوش گرم خویش را به سوی آنها بازگشاید .

6 - از خداوند برای فرزندان، طلب سعادت و رحمت بکند .

فاطمه زهرا (س) که خود قرآن ناطق و مفسر کبیر است، یقینا در کار تربیتی، این نکات ظریف و عمیق قرآنی را کاربردی ساخت و بدان جامعه عمل پوشاند .

در روایت آمده، امام حسن (ع) مریض شد و درد و بی تابی آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزیزش را خدمت رسول خدا برده :

«قالت: یا رسول الله ادع الله لابنک ان یشفیه، ای رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد .» (7)

در جای دیگر آمده، حضرت زهرا (س) با یاد روزگار شیرین و محبتهای رسول خدا، خطاب به کودکان خود فرمود:

«این ابوکما الذی کان یکرمکما و یحملکما مرة بعد مرة؟

این ابوکما الذی کان اشد الناس شفقة علیکما؟

فلا یدعکما تمشیان علی الارض و لا اراه یفتح هذا الباب ابدا و لایحملکما علی عاتقه کما لم یزل یفعل بکما؟

کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم؟ که شما را عزیز و گرامی می داشت، و همواره شما را بر روی دوش خود می گرفت، و نمی گذاشت بر روی زمین راه روید .

کجاست پدر شما که مهربان ترین مردم نسبت به شما بود .

دیگر هرگز او را نمی بینم که این درب منزل را باز کند، و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتاری که همواره نسبت به شما انجام می داد .» (8)

با این شیوه با فرزندان سخن گفتن، در واقع یک دوره کامل، کلاس «آموزش محبت » است . همان کلاسی که پدر بزرگوارش برای وی برگزار کرد، خود دارد برای فرزندان دلبند خویش برگزار می نماید . این همان کلاس کاربردی عملی است، که از زیباترین کلاسهاست .

فاطمه زهرا (س) «مادر محبت » است و با محبت معنادار وی باید جهان هدایت می شد .

اگر با وجود الگوی تربیتی چون فاطمه زهرا (س)، عده کثیری از مادران مسلمان با مشکل تربیتی مواجه هستند، این به خاطر آن است که :

اولا شناخت و معرفت عمیق، نسبت به شخصیت الگو ندارند .

ثانیا شناخت و تلقی و برداشت درست از تربیت اسلامی ندارند .

ثالثا برخورد و رفتارشان در امر تربیت محبت آمیز نیست .

رابعا بسیاری از مادران و پدران تربیت را به عنوان بزرگترین منبع، به حساب نمی آورند .

نویسنده کتاب «کوچک زیباست » که یک بحث اقتصادی در آن مطرح شده است، یکی از عناوین بحث کتاب را «تربیت، بزرگترین منبع » قرار داده است .

می گوید:

«عامل اصلی همه توسعه های اقتصادی از ذهن آدمی برمی خیزد . ناگهان، شهامت، قدرت ابتکار، اختراع، تکاپوی سازنده، نه تنها در یک زمینه بلکه در بسیاری زمینه ها در آن واحد از وجود آدمی فوران می کند . . . بنابراین می توان گفت که تربیت حیاتی ترین منبع برای بشریت است .» (9)

به هر تقدیر، اگر ظرافتهای تربیتی که «مادر مهربان » فاطمه زهرا (س)، آنها را در امر تربیت بکار می گرفت، در زندگی انسانی - اسلامی مسلمانان جامه عمل پوشیده می شد، می بایست در انتظار می ماندیم که:

از محبت تلخها شیرین شود

از محبت مسها زرین شود

از محبت دردها صافی شود

از محبت دردها شافی شود

از محبت مرده زنده می کنند

از محبت شاه بنده می کنند (10)

متاسفانه و صد متاسفانه یکی از مشکلات بسیار بزرگ بر سر راه تربیت، «فقر شادی و فقر محبت » است . از چهره و رفتار برخی از نوجوانان و جوانان کمبود محبت و فقر شادی می بارد .

برخی از والدین، آنقدر نسبت به فرزندان بی مهری و نامهربانی می کنند که بهتر است از آنها به «والدین یخچالی » نام ببریم .

مادری که مسؤولیت خطیر مادر شدن را پذیرفت، چگونه آغوش محبت و مهربانی به سمت و سوی فرزندان باز نمی کند؟

آیا تمامی مشکلات بر سر راه تربیت را می توان با «عروسک انبوه » حل و فصل کرد؟

برخی ها، کودک را بمبارانی از عروسکهای عاجز و عجیب و غریب می کنند و اجازه فکر کردن را از بچه ها می گیرند .

آیا عروسکها جای لبخند و محبت مادر را پر می کنند؟

برخی از مادران کم حوله و بعضا عصبی می خواهند، فقط بچه ها را سرگرم بکنند، دیگر مهم نیست با چه چیز آنها را سرگرم بکنند؟

کسی با عروسک و اسباب بازی مخالف نیست، سخن بر سر این است که:

1 - عروسک جای لبخند، بوسه، نوازش و محبت مادر را پر نمی کند و مشکلات بر سر راه امر تربیت را، تنها با اسباب بازی، نمی توان حل و فصل کرد .

2 - فرزندان را بمبارانی از عروسک و اسباب بازی کردن و قدرت تفکر و خلاقیت را از بچه ها گرفتن درست نیست .

3 - در بازار خرید و فروش عروسکها و اسباب بازی، باید حد و مرزی باشد و والدین عزیز، هر اشیایی را به نام اسباب بازی و عروسک نخرند و بدانند که پشت بعضی از اشیاء به نام عروسک، غرض و مرضهای زیادی خوابیده است .

عروسکی که با باطری روشن می شود وشروع به رقصیدن می کند، چه آثاری در ذهن صاف کودک ببار می آورد و چه پیام و پیامدی دارد؟

مادر باید در امر تربیت، هدفمند، اهل شناخت و مطالعه، با حوصله و صبور، مدیر، مهربان و با ادب، با عاطفه و . . . باشد .

بهشت را به بهاء زیر پای مادران می گسترانند، نه به بهانه .

تا با دست مبارک مادران، جهان به لرزه درنیاید و تا در دامن و آغوش گرم مادران، گرمای محبت به جهان صادر نشود . . . و تا تربیت به مرز استاندارد اسلامی نرسد، هدف اسلام عزیز تامین نمی شود . هدف اسلام عزیز و مورد دعوت دین اسلام، همه بشریت هستند و رسیدن به سعادت از کانال محبت و تربیت .

داستان داوری و مادری:

اگر مادری با داوری بین فرزندان مواجه گردد چه باید بکند؟

داوری و قضاوت، از ظرافت و لطافت خاصی برخوردار است و این امر بر کسی پوشیده و پنهان نیست . ولی داوری بین فرزندان و کودکان، ظرافت و لطافت کار را صد چندان می نماید .

- ذهن صاف و دست نخورده کودکان

- روح لطیف و ظریف آنها

- داوری توام با تربیت

- فضای ذهن کودک و محدودیت های آن، همه و همه دست به دست هم می دهند و کار داوری بین فرزندان و کودکان را با مشکل مواجه می کند .

آیا مادران می توانند داوران خوبی برای فرزندان و کودکان خود باشند؟

در اینجا توجه عزیزان را به یک داستان جالب توجه، که از طرف «مادر محبت » حضرت زهرا (س)، صورت گرفت، جلب می نمائیم .

داستان داوری بدین قرار است که:

«رسول گرامی اسلام درباره مسابقه خطاطی به حسن و حسین (ع) سفارش فرمود:

هر کس خط او زیباتر است، قدرت او نیز بیشتر است .

حسن وحسین هر کدام خط زیبایی نوشتند، اما رسول خدا قضاوت نکرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان، فاطمه (س) هدایت فرمود، تا نگرانی قضاوت، با عاطفه مادری جبران شود .

حضرت زهرا (س) دید که هر دو خط زیبا و هر دو در این مسابقه هنری شرکت نموده اند، چه باید کرد؟ با خود گفت:

قالت: انا ماذا اصنع و کیف احکم بینهما؟

من چه می توانم بکنم و چگونه میان دو کودکم داوری کنم؟

قضاوت نهایی را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود:

یا قرتی عینی انی اقطع قلادتی علی راسکما و انشر بینکما جواهر هذه القلادة فمن اخذ منها اکثر فخطه احسن و تکون قوته اکثر .

ای نور دیدگانم! من دانه های این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما می ریزم و میان شما دانه های گردنبند را پخش می نمایم . هر کدام از شما دانه های بیشتری بگیرد، خط او بهتر و قدرت او بیشتر است .» (11)

به حق، ظرافت و زیبایی از لابلای این داوری، موج می زند .

این داستان حق، دارای لایه هایی است و آمادگی دارد دریای بیکرانی از داوریهای زیبا را به دینداران و مادران بگشاید و مسیر زندگی انسانها را عوض کند . البته این داستان از باب «مشت نمونه خروار» است و از این قبیل مطالب در سیره علمی و عملی امامان (ع) موج می زند و فراوان است .

حال مادران در مورد این داوری، خود به داوری بنشینند و خودشان را در امور تربیتی محک بزنند!

از دیدگاه قرآن و امامان، امر تربیت و ظرافتهای آن بسیار جدی است و ذره ای کوتاهی در آن روا نباشد .

ذهن، اندیشه، روح و انسانیت چیزی نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذر کرد و یا آن را نادیده گرفت .

علی (ع) می فرمایند:

«لا غنی کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب، و لا ظهیر کالمشاورة; هیچ ثروتی چون عقل، و هیچ فقری چون نادانی نیست . هیچ ارثی چون ادب، و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست .» (12)

حقوق کودکان و عقوق مادران

رسول اکرم (ص) می فرمایند: «یا علی یلزم الوالدین من ولدهما ما یلزم لهما من عقوقهما» (13)

یا علی (ع)، همانطوری که فرزندان ممکن است عاق والدین گردند، والدین هم ممکن است عاق فرزندان گردند .

همانطوری که حقوق طرفینی و فراگیر است، عقوق (ضیق و سختی ها) هم، طرفینی است .

از دیدگاه اسلام، به یک اعتبار، حقوق به دو قسم تقسیم می گردد:

1 - حقوق مادی، 2 - حقوق معنوی .

صاحبان حقوق، عموم مردم می باشند و مرد و زن، پیر و جوان، حتی رحم (بچه در شکم مادر)، صاحبان حق محسوب می شوند .

تربیت انسانی اسلامی، از جمله حقوق معنوی محسوب می شود و نتیجه آن، پیام یا پیامد بزرگی را به همراه خواهد داشت .

آنچه در بین عرف و عموم مرسوم است و شیوع دارد مساله «حقوق و عقوق » والدین است و در اذهان حک شده است که در صورت سرپیچی فرزندان از والدین، فرزندان مورد عاق والدین قرار می گیرند و در دنیا و آخرت پیامدهای بدی در انتظار فرزندان خواهد بود .

این نکته درست، اما حقوق فرزندان چه؟

آیا در صورت سهل انگاری و بی توجهی به امر تربیت، والدین مورد عاق فرزندان قرار نمی گیرند؟ یقینا چنین است و در صورت کوتاهی در امر تعلیم و تربیت، پیامدهای بسیار بدی در انتظار پدر و مادر خواهد بود .

مادری که به خاطر چشم به هم چشمیهای کور و مدستائیها و مدپرستی های پلید، شوهر را زیر سؤال می برد و با شخصیت و مردانگی او بازی می کند، آرامش خانواده را به هم می پاشد و برای امر تربیت ذره ای ارزش قایل نمی شود، مورد عاق فرزندان قرار نمی گیرد و حقوق آنها را پایمال نکرده است؟ !

مادری که می تواند فرزندش را همانند حسین فهمیده، تربیت بکند و باید هم چنین بکند، ولی به خاطر توقعات بیجا و کور، و سرگرمیهای فریبنده، فرزندش با همان استعداد و آمادگی سرشار، سر از زندان درمی آورد، چه جوابی دارد؟

عده ای می گویند در ایران نمی شود کار فرهنگی و تربیتی عمیق و هدفمند انجام داد . ولی باید گفت:

چطور شد، پدر وزیری، وقتی پسرش در پاکستان متولد شد، و استعداد و نبوغ خاصی را در پسرش شناسایی کرد، مسئله را با یکی از بزرگان محلی در میان گذاشت، آن عالم، گفت: شما در پاکستان نمی توانید به هدف برسید، بهترین و مناسب ترین جا برای رشد و کار فرهنگی، ایران است و شما بروید ایران .

آقای وزیری، راهنمایی عالم محل را پذیرفت و آمد قم مقدس و الآن که پسرش حدود شانزده سال سن دارد، حافظ کل قرآن، حافظ کل نهج البلاغه، حافظ بیش از هفتاد دوره کتاب، در گرایشهای مختلف اعم از روایات، فقه، رجال، تفسیر وغیره .

خلاصه یک خانواده پنج نفره، کلشان حافظ کل قرآن هستند و زندگی بسیار ساده هم دارند .»

با این مقدمه، برویم سراغ اصل بحث، و ببینیم رابطه پدر فرزندی بین رسول اسلام (ص) و فاصله زهرا (س) چگونه بوده است؟

شیخ صدوق می فرمایند:

«رسول گرامی اسلام (ص) هر گاه به مسافرت می رفت، با فاطمه (س) خداحافظی می کرد و وقتی از سفر برمی گشت، ابتدا به دیدن فاطمه می شتافت .

در یکی از مسافرت های پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) دو دستبند نقره و یک جفت گوشواره برای خویش و یک پرده برای درب منزل خرید، پیامبر (ص) از مسافرت بازگشت و به دیداردختر شتافت .

پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه (س) توقف کوتاهی کرد و به مسجد رفت .

حضرت زهرا (س) با خود اندیشید که پدر ناراحت است و فوری دستبند و گوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا فرستاد و پیام داد:

«قالت: تقرا علیک ابنتک السلام و تقول اجعل هذا فی سبیل الله » دخترت برای تو سلام می فرستد و می گوید که این [زیور آلات اندک] را نیز در راه خدا انفاق کن .

پیامبر (ص) پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه (س) سه بار فرمود:

«فداها ابوها; پدرش فدای او باد .» (14)

در مقابل، حضرت زهرا (س) درباره عواطف گرم پدرانه رسول خدا (ص) مطلبی را نقل فرمود که قابل توجه و ارزیابی است:

وقتی آیه 63 سوره نور نازل شد که:

«رسول خدا را آنگونه که همدیگر را صدا می زنید، نخوانید»

فاطمه زهرا (س) می فرماید:

ترسیدم که رسول خدا را به لفظ «ای پدر» بخوانم .

من [هم مانند دیگران پدر را] به نام «یا رسول الله » صدا زدم .

[بدین خاطر] پیامبر، یک بار، یا دوبار، یا سه بار از من روی گردانید [و پاسخ نگفت] . سپس رو به من کرد و فرمود:

ای فاطمه (س) این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است . تو از من هستی و من از تو هستم .

همانا این آیه برای ادب کردن جفاکاران درشت خوی قریش، انسانهای خودخواه و متکبر، نازل شده است .

مرا با جمله «ای پدر» خطاب کن که مایه حیات قلب من است و خداوند را خشنود می کند . (15)

این گونه مطالب در سیره عملی پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) و امامان (ع) موج می زند و اینجا دیگر سخن از عقوق والدین و فرزندان نیست، سخن از حقوق محض است و اخلاق جهانشمول .

نقش تربیتی اینگونه روابط، بسیار بالا است و انسانیت و عاطفه در آن، بسیار فراوان و ریشه دار .

تا بحال، در هیچ جای دنیا، چنین روابطی بین «پدر و دختر» صورت نگرفته است . این رابطه، بر خلاف همه روابط معروف در دنیا دارای شان نزول است و همیشه تاریخ، درس آموز .

این جمله پیامبر (ص) که در حق فاطمه زهرا (س) فرمود:

«فداها ابوها» ، به بلندای تاریخ پیام تربیتی دارد .

این جمله گرانسنگ، می تواند میزان و محک بسیار مناسبی باشد، تا همه کسانی که با امور تربیتی در ارتباط و تماس هستند عموما و والدین خصوصا، خودشان را در معرض محک قرار دهند و فاصله ها را آسیب شناسی کنند .

اگر فاصله ها زیاد هست، که زیاد هم هست چرا؟

چه باید کرد؟

خلاصه سخن آن که:

مردم عصر فضا و تکنولوژی عموما و مسلمانان خصوصا، دنبال آن چیزهایی که به جد باید باشند، نیستند، و دنبال آن چیزهایی که اصلا نباید باشند، هستند . و به عبارت دیگر «سوراخ دعا را گم کرده اند» .

دکور و تجمل، مسلح شدن به مد روز، هماهنگی و همراهی با بازار، رقابت کور با همسایه در ظاهرسازی، پیروی و الگوگیری سریع از وامانده ها و سرخورده های غربی، دنبال هر خس و خاشاک، روانه شدن، روی آوردن به مواد مخدر، به بهانه عروسی ادا و اطوار درآوردن، ریخت و پاش فراوان، سر و صداها و روی آوردن به سوی صداهای آلوده و . . . همه و همه برای آنها مهم است و سراسیمه دنبالش می دوند ولی امر تربیت، قناعت زیبا، محبت و مدارا، الگوگیری دینی و ارزشی، حلال و حرام الهی، روح قرآن، سیره عملی امامان و معصومین (ع) برادری و برابری، تعهد دینی و . . . چندان برایشان مهم نیست و به راحتی از کنارش گذر می کنند .

متاسفانه عده ای از مسلمانان که زیاد هم هستند، از سیره عملی امامان و معصومین الگو نمی گیرند ولی از غربی، آنهم غربی بنجول و سرخورده از زندگی، الگو می گیرند و در جامعه دینی، انگشت نمایی می کنند .

به هر تقدیر، مادران بدانند، که با اندک توجه، می توانند زمینه های زندگی بسیار زیبا را فراهم کنند .

مگر حضرت زهرا (س) از چه ابزارهای تربیتی استفاده می کرد که مادران عصر فضا با آن امکانات بی بهره هستند؟ !

فاطمه زهرا (س)، فقط روح و اندیشه بلند داشت و بس .

ابزارهای تربیتی حضرت، عاطفه بود و محبت .

بینش بود و هدفمندی .

و جاذبه بود و جانفشانی در امر تربیت .

نتیجه و خلاصه:

امور تربیتی و ظرافتها و لطافت های آن، مقام و منزلت مادر و مسؤولت پذیری وی، الگو بودن فاطمه زهرا (س) در «سیره علمی و عملی » در این نوشتار، مثلث بحث را تشکیل می دهد .

امر تربیت، به عنوان بزرگترین منبع و از خدایی ترین مسئله ای است که هر انسان مسؤول با آن روبرو است و کوتاهی در این امر تمام هستی یک انسان را زیر سؤال می برد .

کسی که بیش از همه در میدان تعلیم و تربیت نقش ایفا می کند مادر است، و مادر اولین فردی است که کار تربیتی را آغاز می کند و در این جهت تمام حرکات و رفتار مادر، اعم از زمزمه ها و لالایی، لبخند، نفس کشیدن، ظاهر و باطن، تاثیر عمیقی بر کودک و روح او می گذارد و مثلث شخصیت وی را تشکیل می دهد .

اگر مادران در امر تربیت کوتاهی بکنند و به عنوان مادران بی مسؤولیت معرفی و معروف گردند، عقوق و عوارض بدی در انتظار آنها است و هیچ عذری پذیرفته نیست .

در پایان باید گفت، آنچه می تواند مادران و فرزندانشان را در امر تربیت، بیمه کند، عمل کردن به «سیره و رفتار عملی و علمی » فاطمه زهرا (س) است ولا غیر .

پی نوشت ها:

1) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 1767، اشاره به آیه 12 غاشیه .

2) همان، دفتر سوم .

3) نهج البلاغه، حکمت 257 .

4) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 389 .

5) همان .

6) سوره اسراء، آیات 17 - 23 - 24 .

7) بحارالانوار، ج 59، ص 104 .

8) محمد، دشتی، «نهج الحیاة - فرهنگ سخنان فاطمه » قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1375، ص 74 .

9) ای . اف . شوماخر، «کوچک زیباست » علی رامین، تهران: صدا و سیما، چهارم، 1378، ص 61 .

10) مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 1529 - 1531 .

11) محمد، دشتی، همان، یا بحارالانوار، ج 45، ص 190، ح 36 .

12) نهج البلاغه، حکمت 54 .

13) بحارالانوار، ج 77، ص 60، ح 3، باب 43 .

14) محمد دشتی، همان .

15) همان .

منبع: سایت حوزه نت

۰

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد

معروف نیوز رهبری انقلاب

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد/ غرب متجدد نسبت به مسئله‌ی زن گناهکار و مقصر است

در آستانه ایام سالروز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها، جمعی از بانوان فرهیخته، مادران برگزیده و فعالان عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی، صبح امروز (چهارشنبه) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی، با تبیین نگاه مترقی و عادلانه اسلام به «زن» در عرصه‌های «جنسیتی و انسانی – حقوقی و تکالیف – مسئولیت پذیری فردی و خانوادگی- و نقش و تکالیف اجتماعی» ضربات غرب متجدد به زن را اساسی و خائنانه خواندند و تأکید کردند: زن در نقش همسر، مظهر عشق و آرامش بخشی و در نقش مادر، مانند حق حیات است البته باید توجه کرد که خانه‌داری به معنای خانه نشینی نیست بلکه به معنای اصالت دادن به خانه، در عین فعالیت در عرصه‌های مختلف جامعه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ابراز خرسندی فراوان از مفاهیم عالی و برجسته در سخنان شماری از میهمانان، افزودند: پیشنهاد استفاده از زنان فرهیخته، دانشمند، فرزانه و مجرّب در رده‌های گوناگون تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور، موضوع مهمی است که ذهن من را نیز مدتها است مشغول کرده و ان‌شاءالله برای آن راه حلی خواهیم یافت.

رهبر انقلاب اسلامی قبل از تبیین نگاه اسلام به زن در عرصه‌های مختلف تأکید کردند: موضع جمهوری اسلامی در قبال مدعیان ریاکار غربی در مقوله زن، مطالبه‌گری و هجوم است زیرا غرب متجدد و فرهنگ منحط غربی در این زمینه واقعاً مقصر است و در حق حیثیت و کرامت زن، جنایت کرده است که امیدواریم دیدگاههای اسلام با تبیین و تکرار مناسب از زبان و قلم نخبگان و فرهنگیان زن، حتی در افکار عمومی غرب اثر بگذارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با استناد به آیات قرآن مجید، تساوی زن و مرد در نگاه انسانی و جنسیتی را جزو مسلمات اسلام برشمردند و گفتند: در ارزش‌گذاری اسلامی و انسانی، ‌هیچ تفاوتی میان جنس زن و مرد نیست.

ایشان حقوق و تکالیف زن و مرد در اسلام را متفاوت اما متعادل خواندند و افزودند: تفاوت‌هایی در طبیعت زنانه و مردانه وجود دارد که در مسئولیت پذیری فردی در خانه و اجتماع اثرگذار است و طبعاً زن یا مرد نباید برخلاف این طبیعت رفتار کند.
رهبر انقلاب تکالیف زن و مرد در جامعه و مسائل اجتماعی را «وظایفی یکسان اما در نقش ها و شکل های متفاوت» برشمردند و افزودند: به عنوان مثال در دفاع مقدس، زنان و مردان هر دو، البته در نقش های متفاوت مکلف به دفاع بودند که زنان اگر نه بهتر از مردان، حداقل مثل آنان به این وظیفه دشوار عمل کردند.

رهبر انقلاب در نوعی جمع‌بندی گفتند: برخلاف نظام عمیقاً مردسالار سرمایه‌داری غربی، در اسلام هم زن و هم مرد در مسائلی، برجسته و برخوردار از امتیازات قانونی، فکری، نظری و عملی هستند اما غربی‌ها به دروغ، مردسالاری ذاتی خود را به اسلام نسبت می دهند.

ایشان با اشاره به مبنای اصلی نظام سرمایه داری یعنی برتری سرمایه بر انسان گفتند: در این دیدگاه هر کسی بتواند بیشتر ثروت اندوزی کند، ارزش ماهوی بیشتری دارد و طبعاً با توجه به خصوصیات مردان در سرمایه اندوزی، نظام سرمایه داری، نظامی مردسالارانه می شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «عرصه کار» و «نگاه لذت‌جویانه به زن» را دو سوءاستفاده اساسی غرب از زن دانستند و گفتند: هدف اصلی مطرح شدن مسئله آزادی زنان در غرب، کشاندن آنها از خانه به کارخانه بود تا از زنان به عنوان نیروی کار ارزان استفاده شود.

ایشان جنجال آزادی بردگان سیاهپوست در جنگ های خونین داخلی امریکا در قرن ۱۹ را نمونه دیگری از تقلب و سوءاستفاده نظام سرمایه ای از مضامین ارزشمند دانستند و افزودند: در آن ماجرا نیز سرمایه داران شمال امریکا، سیاهپوستان مزارع جنوب را به اسم آزادی به شمال کشیدند و با دستمزدهای کم آنان را به کار گرفتند.

رهبر انقلاب نگاه لذت‌جویانه را دیگر ضربه اساسی غرب به زن خواندند و گفتند: در این ماجرای واقعاً غم انگیز، نظام سرمایه‌داری با استفاده از انواع روش‌ها، زن را قانع می‌کند که منفعت و ارزش او در رفتاری است که جذابیت‌های جنسی‌اش را برای مردان کوچه و خیابان، برجسته‌تر و بیشتر کند و این، بزرگترین ضربه به حیثیت و جایگاه زن است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تلاش زنان غربی برای الگو قرار دادن و اصالت دادن به خواسته های مردان را، نتیجه نگاه مردسالارانه نظام سرمایه داری دانستند و تأکید کردند: برخلاف این نگاه منحط، پروردگار در قرآن کریم زن را الگوی مردان می نامد و می فرماید زن نوح و زن لوط الگوی مردان و زنان کافرند و زن فرعون و حضرت مریم الگوی همه زنان و مردان مؤمن.

ایشان با اشاره به آمار و واقعیاتی که حتی مراکز رسمی کشورهای غربی اعلام می کنند، ادعای غرب درباره دفاع از حقوق زنان را، نهایت وقاحت نامیدند و گفتند: آزادی ادعایی نظام سرمایه داری عین «اسارت و اهانت» به زن است و انسان شرم می کند از برخی ماجراها در غرب حتی نام ببرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشتباه خواندن نگاهی که آزادی ارتباط زن و مرد در غرب را موجب سیر شدن چشم و دل مردان و کاهش مشکلات زنان می داند، افزودند: همین ارتباطات آزاد، باعث صد برابر شدن حرص و هوس مردان غربی شده است به‌گونه‌ای که خودشان هم می گویند تعرض به زنان و دختران علاوه بر خیابان و محیط کار و محیط درس، به تشکیلات منظم و آهنین ارتش هم کشیده و روز افزون شده است.

رهبر انقلاب گفتند: تجارت و برده داری جنسی، شکسته شدن همه حد و مرز های اخلاقی و عرفی و قانونی کردن مسائلی مانند همجنس‌بازی که در همه ادیان الهی حرام است و افتضاحات دیگر، نتایج نگاه و فرهنگ غرب به زن است بنابراین اجتناب شدید از نگاه غربی در مقوله زن، از واجبات عملی است.

رهبر انقلاب با ابراز خرسندی از حضور متکثر زنان دانشمند، فرزانه و مؤمن در کشور، تبیین و افشای نگاه فاجعه‌آمیز غرب به مسئله جنسیت و زن را کاری ضروری خواندند و گفتند: با استفاده از ارتباطات مجازی، نگاه اسلام به مسئله زن و مرد را در قالب گزاره‌های کوتاه و گویا و ابتکارهایی مانند هشتگ‌سازی‌، تنظیم و به تشنگان این حقایق بخصوص در کشورهای اسلامی عرضه کنید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان، مسئله خانواده و نقش زن در آن را مورد توجه قرار دادند و گفتند: تشکیل خانواده بر اساس یک قانون عام در آفرینش یعنی قانون زوجیت است، این نگاه در نقطه مقابل تضاد هگلی و مارکسیستی است که می‌گوید حرکت ناشی از تضاد است چرا که در منطق اسلام، حرکت از جمله ادامه نسل برخاسته از زوجیت و همراهی است که این نظریه نیاز به کار جدی و اساسی دارد.

ایشان علت تعیین ضابطه و قانون برای زوجیت و تشکیل خانواده در اسلام و سایر ادیان الهی را جلوگیری از اغتشاش و بی‌قاعدگی دانستند و افزودند: رعایت این ضوابط موجب سلامت خانواده و جامعه می‌شود چرا که خانواده سلول تشکیل جامعه است.

رهبر انقلاب در تبیین نقش زن در خانواده، زن را به گلی و عطر خوشبو و هوای تنفس در فضای خانه تشبیه کردند و گفتند: چنانچه زن در خانه داوطلبانه مایل به انجام کار باشد، اشکالی ندارد اما به تصریح روایات، زن در خانه همچون یک کارگر نیست که دیگران بتوانند او را به انجام کار وادار کنند.

ایشان دو نقش اصلی زن در خانه را نقش مادری و نقش همسری برشمردند و افزودند: زن در نقش همسری مظهر عشق و آرامش برای مرد است که نمونه‌هایی از درخشش این نقش در کتابهای شرح حال همسران شهدا برجسته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در برشمردن خصوصیات نقش مادریِ زن، گفتند: در نقش مادری، زن صاحب حق حیات است چرا که فرزندان خود را متولد می‌کند و با عشقی بی‌بدیل آنها را پرورش می‌دهد، ضمن اینکه مادران بیش از همه عامل انتقال عناصر هویت ملی و افشاننده بذرهای ایمان و اخلاق در فرزندان هستند.

رهبر انقلاب، مهمترین و اصلی‌ترین وظیفه زن را دو نقش مادری و همسری، یعنی نقش خانه‌داری خواندند اما تأکید کردند: البته خانه‌داری به معنی خانه‌نشینی و پرهیز از تدریس، مجاهدت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیست بلکه یعنی زن هر کار دیگری که ذیل اصالت خانه‌داری امکان و به آن علاقه داشت، بتواند انجام دهد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه خانواده بدون حضور و احساس تکلیف زن قابل اداره شدن نیست و برخی گره‌ها جز با سرانگشت ظریف زن باز نمی‌شود، افزودند: همچنانکه هیچ زنی در تقدم حفظ جان فرزندش با فلان کار اداری، تردید ندارد در اهمیت تربیت اخلاقی و ایمانی فرزند نیز تردیدی نیست و چنانچه زن ناگزیر از انتخاب یکی از دو عرصه باشد، خانواده مهمتر است.

ایشان البته برخی کارهای اجتماعی را فریضه‌هایی برتر از هر کار دیگری دانستند و گفتند: گاهی اهمیت یک فریضه حتی از حفظ جان فرزند، همسر و پدر و مادر هم بالاتر است.

رهبر انقلاب وضعیت خانواده در غرب را متلاشی خواندند و افزودند: این خطر، صدای اعتراض متفکران خیرخواه و مصلح غربی را نیز بلند کرده است اما سرازیری فروپاشی تدریجی خانواده در غرب به قدری تند است که امکان توقف یا اصلاح آن وجود ندارد.

رهبرانقلاب در بخش دیگری از سخنانشان به مسئله حجاب پرداختند و گفتند: حجاب بی‌تردید یک ضرورت شرعی و خدشه‌ناپذیر است اما این ضرورت خدشه‌ناپذیر نباید موجب شود کسانی که به صورت کامل حجاب را رعایت نمی‌کنند به بی‌دینی یا ضدانقلابی متهم شوند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: چند سال قبل در یکی از سفرهای استانی و در جمع علمای آن منطقه گفتم که چرا خانمی را که قدری موهایش بیرون و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع، ضعیف‌الحجاب است، متهم می‌کنید در حالی که در استقبال مردمی شماری از خانم ها چنین حجابی داشتند. اینها زنان و دختران خودمان هستند که در مراسم دینی و انقلابی هم شرکت می‌کنند.

ایشان با یادآوری تجلیل‌های سابق خود از حضور زنانی با ظواهر مختلف در مراسم‌های مناجات و راز و نیاز با پروردگار در شبهای قدر، خاطرنشان کردند: من به آن اشکها حسرت می‌خوردم و می‌گویم ای کاش می‌توانستم مانند آن دختر و زن جوان اشک بریزم.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمی‌شود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم همه ما هم نقص‌هایی داریم که باید تا حد امکان آنها را برطرف کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خدمات جمهوری اسلامی به زنان را مقوله‌ای مهم و فراموش‌نشدنی دانستند و خاطرنشان کردند: پیش از انقلاب، زنان فرزانه، دانشمند و اهل تحقیق انگشت‌شمار بودند اما انقلاب موجب رویش انبوه زنان فرهیخته شد به نحوی که دانشجویان دختر از پسر در برخی سالها پیشی گرفته و تعداد بسیار زیادی از زنان در شاخه‌های مختلف علم و فناوری مشغول کار هستند.

ایشان درخشش دختران ایران در میادین جهانی ورزش را عرصه دیگری از پیشرفت‌های پس از انقلاب زنان برشمردند و افزودند: بهترین تبلیغ برای حجاب این است که دختر ورزشکار ما قهرمان می‌شود و پرچم کشورش را در مقابل دوربین‌های بین‌المللی بالا می برد آن هم در حالی که با حجاب بر روی سکوی قهرمانی ایستاده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تلاش‌های فراوان در قضایای اخیر علیه حجاب، خاطرنشان کردند: چه کسی در مقابل این تلاشها و فراخوانها ایستادگی کرد؟ خود زنها بودند که ایستادند، آن‌هم در حالی که بدخواهان امیدشان به همین زن‌های اصطلاحاً بدحجاب بود تا کشف حجاب کنند اما زنان این کار را نکردند و در دهان تبلیغ‌کننده‌ها وفرستندگان فراخوان زدند.

ایشان در بیان آخرین نکته با ابراز تأسف از ظلم به زنان در بعضی از خانواده‌ها گفتند: گاهی مردان با تکیه به توان جسمی خود به زنان ظلم می‌کنند که در این موارد برای حفظ خانواده قوانین مربوط به خانواده باید آنچنان محکم و قوی و حامی طرف مظلوم باشد که مرد قادر به ظلم کردن به زن نباشد، البته مواردی نیز وجود دارد که زن ظلم می‌کند که اندک و محدود است.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، ۷ تن از زنان حاضر در این دیدار، خانم‌ها:
-    عاطفه خادمی؛ پژوهشگر و عضو شورای فرهنگی و اجتماعی کشور
-    پریچهر جنتی؛ نویسنده و خانه‌دار
-    مریم نقاشان؛ حقوقدان فعال در محاکم قضایی آلمان
-    مهدیه‌سادات محور؛ برنده جوایز ملی و بین‌المللی سینمای مستند
-    شهرزاد زاده‌مدرس؛ استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
-    نگین فراهانی؛ کنشگر حوزه دختران نوجوان
-    سارا طالبی؛ دکتری علوم ارتباطات و طلبه سطح چهار حوزه علمیه
به بیان دیدگاههای خود پرداختند.

لزوم توسعه زیست‌بوم‌های تخصصی زنان، حفظ و ترویج الگوهای مناسب شهری برای توسعه فرهنگ صحیح، توسعه تعاونی‌های زنانه، اصلاح نگاه به فرهنگ خانه‌داری در دستگاههای مختلف بویژه نظام آموزشی کشور، ارائه تصویر روشن از زن ایرانی به غرب، لزوم بکارگیری مطلوب زنان موفق در سطوح مدیریتی کشور، ضرورت حضور زنان فرهیخته در شوراهای عالی و نهادهای مرجع تصمیم‌ساز، ضرورت تبیین مزیت نسبی زن تراز جمهوری اسلامی، اصلاح بازنمایی زنان در تولیدات رسانه‌ای، ضرورت اصلاح مشوق‌های سیاست افزایش جمعیت متناسب با نیازهای واقعی مادران، توسعه امکانات مورد نیاز مادران از جمله اتاق‌های کودک در دانشگاه‌ها و مراکز عمومی، لزوم تأسیس قرارگاه رسانه‌ای زنان، لزوم احیا و تجهیز بیمارستان‌های تخصصی زنان و حمایت از کادر درمان مختص بانوان، ضرورت ساخت و ترویج الگوهای تراز دخترانه برای نسل نوجوان، زمینه سازی حاکمیتی برای فعالیت مجتهدان زن حوزه‌های علمیه و ضرورت توسعه امر تبلیغ در حوزه‌های علمیه بانوان،
از جمله نکات مطرح شده در سخنان میهمانان این دیدار بود.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بسته‌های خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حساب‌های رسمی آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
* بسیار جلسه‌ی خوشایند و مفید و ان‌شاءالله دارای سود فراوانی برای آینده‌ی ما، برای فکر ما امروز اینجا تشکیل شد. من خیلی خرسندم از اینکه توانستیم این جلسه را امسال تشکیل بدهیم. سال گذشته خانم‌ها یک نامه‌ای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به مداح‌ها اختصاص دادید، خب حالا روز زن خصوصیتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها درست است، اشکال واردی است و اگر زنده بودیم، در آینده هم ان‌شاءالله این جلسه را تشکیل میدهیم.

این جلسه یک جلسه‌ی زنانه‌ی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بوده تا الان، تا این لحظه. صحبتهایی که خانمها کردند، بسیار خوب بود و حقیقتاً بنده بهره بردم.

پیشنهادهایی بود، ان‌شاءالله بتوانند راه‌حلی برای آن پیشنهادها پیدا کنند. شاید بعضی از این مطالب مرتبط بشود به شورای انقلاب فرهنگی، مثلاً در آنجا باید مطرح بشود یا هر جای دیگری. به خصوص این موضوع به‌کارگیری زنان فرزانه‌ی ما، کارآمد ما، مجرب ما، دانشمند و عاقل و فهمیده‌ی ما در رده‌های گوناگون تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور، این مطلب مهمی است. البته ذهن بنده مشغول است به این قضیه. باید یک راهی برایش پیدا کنیم. باید یک مسیری ان‌شاءالله پیدا کنیم ببینیم چه کار میشود کرد.

* در مسئله‌ی زن موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش در دانشگاه دانشجوها از من پرسیدند شما در فلان قضیه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم، من هجومی دارم. در قضیه‌ی زن این‌جوری است، دنیا مقصر است، دنیا که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفه‌ی غربی و فرهنگ غربی موجود البته غرب متجدد به قول خودشان مدرنیته غرب تاریخی را من کاری ندارم آن بحث دیگری است، غرب متجدد یعنی همینی که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همه‌ی شئون زندگی حرفی ابراز کرده، ما در قبال اینها مطالبه کننده‌ایم اینها نسبت مسئله‌ی زن گناهکارند، مقصرند، جداً، ضربه زدند، جنایت کردند.

بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبه‌ی دفاع ندارد، جنبه‌ی بیان نظر و عقیده‌ی اسلامی است، موضع اسلامی است. حتی من امیدوارم که اگر این مطالبی که درباره‌ی مسئله‌ی زن، موضوع زن مطرح میکنیم و شماها بحمدالله می‌بینم که مسلطید به این مسائل یا خانمهایی که صحبت کردند و کاملاً مسلطند، امثال شماها اینها را تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند. جامعه‌ی زن غربی امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی و آگاه در یک موارد دیگری است، روی آنها هم ممکن است اثر بگذارد.‌

* جهاد هم بر زن، هم بر مرد واجب است منتها جهاد مرد یک‌جور است جهاد زن یک‌جور دیگر است. یعنی همین جنگ مثلاً‌ دفاع هشت ساله زنها هم مکلف بودند، تکلیف داشتند تکلیفشان را هم خوب عمل کردند زنها در این مدت اگر بهتر از مردها عمل نکرده باشند حداقل به اندازه‌ی مردها عمل کردند.

اگر نخواندید کتابهایی را که در مورد بانوان در دوره‌ی دفاع مقدس هست بخوانید. کتابهایی نوشته شده الحمدلله حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرح حالهایی که مربوط به همسران شهداست. گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرح حالها را بخوانید و در مدت خواندن این، ده بار اشک نریزید، امکان ندارد.

یعنی انسان وقتی میبیند این جهاد این زن را، حالا مرد رفته در میدان اما این زن دارد جهاد میکند. این جهاد بر هر دوی آنها واجب است. امر به معروف و نهی‌ از منکر هم بر زن واجب است هم بر مرد واجب است منتها تقسیم نقش شده؛ نقش‌ها یکسان نیست. این نگاه اسلام است، هم یک نگاه مترقی است هم عادلانه است.

* نظام سرمایه‌داری غرب یک نظام مردسالار است. در نظام سرمایه‌داری سرمایه بالاتر از انسانیت است. انسانیت انسانها در خدمت سرمایه قرار میگیرد. خب هر انسانی که بیشتر بتواند سرمایه‌آوری کند، سرمایه‌اندوزی کند، ارزشش بیشتر است. مرد گردن کلفت‌تر است، قوی‌تر است.

مدیریت‌های کلان اقتصادی و تجاری و مانند اینها را مردها انجام میدادند. بنابراین در نظام سرمایه‌داری مرد اولویت دارد بر زن. چون رجحان‌ سرمایه بر انسان در مورد مرد بیشتر صادق است. خب، حالا که بنا شد سرمایه جایگاه انسانها را تعیین بکند انسانها یکسان نیستند دیگر طبعاً مختلف‌اند. گفتیم بر طبق این نگاه سرمایه‌سالاری، جنس مرد طبعاً بالاتر از جنس زن است.

مزد زن همین الان در بسیاری از کشورهای غربی برای کارِ مشابه با مرد، کمتر از مرد است. این یک‌جور سوء‌استفاده است که یک علت اینکه در قرن نوزدهم و بعد قرن بیستم، بیشتر قرن نوزدهم، مسئله‌ی آزادی زن مطرح شد برای این بود که زنها را از خانه بکشند بیرون، ببرند کارخانه. از آنها استفاده کنند با مزد کمتر.

* وقاحت غرب اینجا ظاهر میشود که اینها با این همه ضربه‌ای که به زن، به حیثیت زن و به کرامت زن وارد آوردند خودشان را پرچمدار حقوق زن وانمود میکنند.

آدم خجالت میکشد اسم بیاورد این چیزی که راه افتاد بین زنهای غربی در سالهای گذشته و تعرضهای جنسی و... با همه‌ی اینها باز میگویند ما طرفدار زن و حقوق زن هستیم. آن چیزی که در زبان بی‌تقوای غربی‌ها بعنوان آزادی زن نامیده میشود اینهاست. اینکه میگویند آزادی زن، مرادشان همین آزادی به این معناست. این آزادی نیست، عین اسارت است، عین اهانت است.

قبل از انقلاب حتی بعضی از بزرگان تصورشان این بود که این آزادی ارتباط زن و مرد در غرب موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلفات جنسی انجام نگیرد. حالا شما نگاه کنید ببینید که این چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده؟ نه فقط چشم و دل سیر نشده حرص و هوس صد برابر شده.

لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، برده‌داری جنسی هست، شکستن همه‌ی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی که در همه‌ی ادیان حرام است هست؛ این هم‌جنس‌بازی و این حرفها اینها مربوط به اسلام فقط نیست در همه‌ی ادیان اینها جزو محرّمات کبیره است. اینها را قانونی میکنند اصلاً خجالت هم نمیکشند واقعاً.‌

* اصلی‌ترین نقش یک زن، از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه میکنند وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیتهای سیاسی نکنید، معنای خانه‌داری این نیست.

خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌

کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید.

* در این قضایای اخیر خب دیدید دیگر، علیه حجاب و اینها خیلی کار شد. چه کسی ایستادگی کرد در مقابل این تلاشها و فراخوانها؟ خود زنها. زنها ایستادگی کردند. آنها امیدشان به همین زنهایی بود که شما بهشان میگویید بدحجاب. امیدشان به اینها بود. امیدشان این بود که همینهایی که حالا حجاب نیمه‌کاره دارند، به کلی کشف حجاب کنند؛ نکردند. یعنی زدند تو دهن آن تبلیغ‌کننده و فراخوان فرستنده.

* حجاب یک ضرورت شرعی است. شریعت است. یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد این را همه باید بدانند. اینکه حالا خدشه و شبهه کنند که آیا حجاب هست؟ لازم است؟ هیچ جای خدشه و شبهه ندارد. یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود.

منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند اینها را نباید متهم کرد به بی‌دینی و ضدانقلابی، نه. من قبلاً هم گفتم یک وقتی در سفری از سفرهای شهرستانی، استانی که میرفتم در جمع علما گفتم این را، علمای آنجا جمع بودند. گفتم چرا بعضی از شما متهم میکنید گاهی این خانمی را که حالا مثلاً فرض کن یک مقداری موهایش بیرون است یا به تعبیر رایج بدحجاب است که حالا باید گفت ضعیف‌الحجاب، حجابش ضعیف است. چرا متهم میکنید؟! اینها کسانی هستند [که وقتی] بنده وارد این شهر شدم و جمعیت آمدند استقبال، شاید یک سوم جمعیت اقلاً این جور خانم‌ها هستند دارند اشک میریزند، نمی‌شود گفت این ضدانقلاب است. مثلاً فرض کنید که فلان مراسم دینی یا فلان مراسم انقلابی شرکت میکند. اینها بچه‌های خودمان‌اند، دخترهای خودمان‌اند. در مراسم ماه رمضان در شب‌های احیا عکس‌هایش را برای من می‌آورند، با ریخت‌های مختلف قواره‌های مختلف، زنها اشک میریزند. من حسرت میخورم به آن جور اشک ریختن. میگویم ای کاش من هم میتوانستم این جور مثل این دختر مثل این زن جوان اشک بریزم. این را چه طور میشود متهمش کرد؟!

بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست اما این موجب نمی‌شود که ما این را از حوزه‌ی دین و انقلاب و اینها خارج بکنیم خارج بدانیم، چرا؟ خب البته همه‌ی ما یک نقص‌هایی داریم باید نقص‌ها را برطرف کنیم هر چه میتوانیم برطرف کنیم بهتر است.‌
۰

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

معروف نیوز رهبری انقلاب شهیدسلیمانی

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (یکشنبه) در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی، دمیدن روحی تازه به جبهه مقاومت را کار بسیار برجسته و اساسی شهید سلیمانی خواندند و افزودند: سردار با تقویت مادی، معنوی و روحی مقاومت، این پدیده ماندگار و رشد یابنده را در مقابل رژیم صهیونیستی و نفوذ امریکا و دیگر کشورهای استکباری حفظ، مجهز و احیاء کرد.


ایشان گواهی سیدحسن نصرالله به عنوان انسانی بی بدیل را درباره مجاهدت سردار سلیمانی، باب بزرگی در درک اهمیت کار سردار سلیمانی در احیای مقاومت برشمردند.

رهبر انقلاب با اشاره به پیشرفت فلسطینی ها در مواجهه با صهیونیست ها و دستاوردهای مقاومت در عراق و سوریه و یمن افزودند: سردار سلیمانی با استفاده از تجربیات سالهای دفاع مقدس و مشورت های یارانش، مقاومت را با تکیه بر امکانات داخلی همان کشورها مقتدر کرد.

ایشان همچنین متوقف کردن غائله بزرگ داعش و زدن بسیاری از ریشه های آن را یکی از کارهای مهم سردار سلیمانی خواندند و افزودند: شهید سلیمانی در آن قضیه هم امتحان خوبی داد.

رهبر انقلاب با قدردانی از فعالیت های تحسین برانگیز سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس گفتند: الحمدلله خلأ سردار در موارد بسیاری پر شده است.

ایشان افزودند: مجموعه مقاومت خودشان را عمق راهبردی جمهوری اسلامی و پَر و بال اسلام می دانند و این حرکت در همین جهت ادامه خواهد یافت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان تجلیل عمومی از سردار سلیمانی و حضور خودجوش مردم در مراسم مختلف بزرگداشت یاد او را نتیجه اخلاص سردار سلیمانی برشمردند و افزودند: امسال هم مثل سال گذشته حضور مردم پرشور است و به فضل الهی در زمینه حضور با معنا و قدرشناسی ملت از سردار سلیمانی هیچ مشکل و کمبودی وجود ندارد.

ایشان با اشاره به برخی صفات شخصی سردار از جمله شجاعت، ایمان، مسئولیت پذیری، خطرپذیری، هوش، عقلانیت، پیش قدم بودن در کارهای بر زمین مانده، و حرکت بدون تردید و توقف گفتند: اخلاص شهید از همه این ویژگی ها برتر بود و همین باعث شد پروردگار او را در دنیا اینگونه محل احترام و تمجید و تجلیل قرار دهد ضمن اینکه پاداش اخروی او بگونه ای است که عقل انسان به آن راه ندارد.


رهبر انقلاب صداقت را از دیگر صفات سردار سلیمانی دانستند و گفتند: با وجودی که در مسائل پیچیده سیاسی ورود و فعالیت های خوبی می کرد اما انسان بی خدعه و صادقی بود که باید همه سعی کنیم خصوصیات او را در خود بوجود آوریم.

ایشان با اشاره به نکته ای مهم در تجلیل از سردار و تبیین خصوصیات او گفتند: نباید بگونه ای سخن گفت و عمل کرد که خصوصیات سردار ماورایی و دست نیافتنی تصور شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم زنده نگه داشتن یاد همه شهیدان که سردار سلیمانی از برجسته ترین آنها است افزودند: باید با استفاده از انواع هنرها بگونه ای یاد شهید و خصوصیات فردی و کاری او را زنده نگه داریم و تبیین کنیم که حضور مردمی در تجلیل از او همیشگی و مستمر باشد.

در ابتدای این دیدار سردار سرلشگر سلامی فرمانده سپاه پاسداران، ۱۳ دی ۱۳۹۸ روز شهادت شهید سلیمانی را روز تجدید حیات معنوی شهید سلیمانی خواند و با برشمردن برخی از ویژگیهای شخصیتی برجسته آن شهید گفت: میراث ماندگار و پرچم پر افتخار شهید سلیمانی یعنی پرچم مقاومت در همه جبهه ها در حال پیشروی است.
همچنین در این دیدار خانم زینب سلیمانی نیز گزارشی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بنیاد شهید سلیمانی بیان کرد.

۰

امام خامنه‌ای: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود

معروف نیوز رهبری انقلاب

امام خامنه‌ای: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود

 امام خامنه‌ای: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود

رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (دوشنبه) در دیدار اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، انجمن‌های اسلامی را یکی از ثروت‌های جمهوری اسلامی و دارای مأموریتهایی منحصر بفرد خواندند و تأکید کردند: استمرار ثبات قدم، اثرگذاری بر محیط پیرامونی و تبیین حرف نوی جمهوری اسلامی از کارهای لازم انجمن‌های اسلامی است.



حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با گرامیداشت یاد مرحوم حجت‌الاسلام دکتر اژه‌ای از بنیانگذاران اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، فعالیت جوانان دانشجو و برخوردار از نگاههای نو و تحولی را مغتنم دانستند و افزودند: انجمن‌های اسلامی با دو هدف تقویت پایه‌های فکری و اعتقادی خود اعضاء و همچنین اثرگذاری بر محیط پیرامونی شکل گرفت اما انجمن‌های اسلامی در خارج از کشور یک مأموریت دیگر نیز دارند که معرفی تفکر بنیادی و مرکزی جمهوری اسلامی است.

ایشان تبیین اصول جمهوری اسلامی از جمله پیوند و ارتباط جمهوریت و اسلامیت را کلیدی برشمردند و گفتند: حرف نوی جمهوری اسلامی همین است که در تشکیل یک حکومت، علاوه بر اثرگذاری مردم، اصول دینی و ایمانی نیز اثرگذار است.

رهبر انقلاب، به روز رسانی انجمن‌های اسلامی با حفظ اصول و مبانی را الزام دیگری برای شرایط امروز دانستند و خاطرنشان کردند: برخی اصول و مفاهیم ثابت و ماندگار هستند همچون اصل عدالت که از هزاران سال قبل وجود داشته و کهنه نمی‌شود اما در شکل اجرای عدالت امکان تغییر و نوآوری وجود دارد.

ایشان مسئله علم و پیشرفت علمی را گفتمان رایج کشور در سالهای اخیر خواندند و با تقدیر از برگزاری گردهمایی علمی در همایش کنونی انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا گفتند: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش، و اینگونه تصور شود که توجه به جنبه های دینی و انقلابی موجب غفلت از پیشرفت‌های علمی است.

در ابتدای این دیدار، حجت‌الاسلام واعظی نماینده مقام معظم رهبری در انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نیز گزارشی از فعالیت‌ها و برنامه‌های این انجمن‌ها بیان کرد.

۰

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

معروف نیوز شهیدسلیمانی

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند و در صبحگاه ۱۳ دی سال ۹۸ ماشین حامل وی و همزرمش، ابو مهدی المهندس را با موشک در فرودگاه بغداد عراق مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
ولی برخلاف محاسبه سران آمریکا نه تنها سپهبد شهید با این ترور جنایتکارانه حذف نشد؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آیه الله خامنه ای، شهادتش به (فرهنگ و مکتب) همیشه ماندگار  تاریخ تبدیل شد.، سالگرد این شهید بلند مرتبه فرصتی است برای همه ما که به تأمل و تدبر در ویژگی وی به پردازیم تا به راز و سر آسمانی شدن سردار سلیمانی پی ببریم وان را الگو و درس زندگی خود قرار دهیم ازهمین رو با بیان دو نکته به تحلیل همه جانبه (مکتب سلیمانی )خواهیم پرداخت:

*******

خصوصیت ششم: ژنرال استراتژیک
 ششمین خصوصیت بی نظیر و استثنایی مکتب سلیمانی ((ژنرال استراتژیک)) بودن شهید سلیمانی است.
 به این معنا با اینکه وی آموزش کلاسیک نظامی ندیده، و در دانشکده افسری دوره نظامی را نگذرانده بود ولی در عین حال در حساس ترین مراتب نظامی (فرماندهی)  قرار می گرفت،
چراکه می توانست طرح عملیات نظامی که دیگران انجام می دادند، وی با کمترین ریسک و با هزینه کمتر با کارایی بیشتر انجام دهد، و یا طراحی عملیاتی کند که غیر او نمی توانست انجام دهد.
عظمت این خصوصیت زمانی قابل فهم است که سه نکته به درستی توضیح داده شود:

 نکته اول: از نظر تعریف کلاسیک نظامی تیپ به مجموع هزار تا پنج هزار پانصد نفر، و لشکر به تشکیل یافته از چند تیپ که تعدادش ده هزار تا بیست و پنج هزار نفر است که فرمانده تیپ و لشکر را، فرماندهی که با درجه ستاره دار سرتیپ تمام و یا سرلشکر که این سلسله مراتب را گذرانده و طی کرده باشد می تواند عهده دار شود.

 نکته دوم: کسی وارد ارتش می شود اگر بخواهد مراتب درجه داری نظام را طی کند چون طی کردن از درجه پایین تر و رسیدن به درجه بالاتر بین دو تا چهار سال طول می کشد شخص وقتی به بازنشستگی و به سن در حدود پنجاه سالگی می رسد به سرهنگ تمامی مفتخر می گردد؛ مگر آنکه افتخارات، تحصیلات و کارنامه های دیگری داشته باشد تا به صورت اعطایی به درجه ستاره داری چون سرتیپی، و سر لشکری و بالاتر مفتخر شود.

 پس دو چیز را بایست توجه داشت:

اولا؛ از نظر کلاسیک نظامی کسی می تواند در سمت فرماندهی تیپ یا لشکر قرار بگیرد که دارای درجه سرتیپی، و سرلشکری را داشته باشد.

ثانیا‌‌؛ میانگین سنی چنین فرماندهی با توجه به سالیانی که طی کردن سلسله مراتب دارد تقریبا پنجاه سال به بالا خواهد بود.
آنچه که دفاع مقدس هشت ساله را تبدیل به یک فرهنگ نموده این است فرماندهی تیپ و لشکر را جوانانی از نوزده تا بیست و هشت سال ((محسن رضایی 27 سال، شمخانی 25 سال، رحیم صفوی27سال،شهید حسن باقری 25 سال،خرازی 23 سال، شهید همت 25 سال، شهید باکری 26 سال، متوسلیان 27 سال، شهید زین الدین 21 سال، قالیباف 19 سال، شهید سلیمانی 24 سال، اسلامی 20 سال،کشکولی 25 سال، جعفری 23 سال، مرتضی قربانی 23 سال، بروجردی 26 سال، قاآنی23 سال،فدوی 19سال، مصطفی ایزدی 24 سال...))  به عهده داشتند که هیچ یک سابقه نظامی نداشتند سلسله مراتب نظامی را نگذرانده بودند؛
 بلکه دانشجو، خبرنگار، کارمند، کارگر و معلم بودند به عنوان نیروی مردمی در جبهه حضور یافتند و از دل جبهه به صورت تجربی و خلاقیت شخصی اصول و فن نظامی را آموخته و استعدادهای خود را که ژنرال های چند ستاره نظامی پس از سی سال تجربه و آموزش نشان می‌دهند آنان در بین یک سال یا دو سال نشان دادند و قابلیت فرماندهی را به اثبات می رساندند و با عنوان معنادار برادر و حاجی در سمت فرماندهی لشکر و تیپ قرار می گرفتند، و بزرگترین و پیچیده ترین طرح عملیاتی را طراحی و فرماندهی کردند.

 نکته سوم:
از بین فرماندهان در دوران دفاع مقدس حاج قاسم چند ویژگی خاص برخوردار بودند که موجب شد تبدیل به ژنرال فرامرزی و بین المللی شود، برای اینکه:

 اولا: همان حاج قاسم بدون ستاره در هشت سال دفاع مقدس، پس از جنگ و فرماندهی لشکر ثارالله و سپاه قدس از سرتیپی به سرلشکری و از سرلشکری برای نخستین بار در نظام جمهوری وی تنها ژنرالی است که موفق به دریافت مدال ذوالفقار از دست فرمانده کل قوه رهبر معظم انقلاب  شد.

 ثانیا: در دوره 17ساله فرماندهی سپاه قدس وی، استکبار جهانی در راس آنها آمریکا و صهیونیست سه جنگ برای شکستن جبهه مقاومت طراحی و عملیاتی نمود و در همه این جنگ ها توسط این فرمانده شجاع سپاه قدس شکست خورد:

1- جنگ 33 روزه:
در22 تیرماه سال 1385  ارتش رژیم صهیونیستی برای شکست کشاندن حزب الله که در خط اول جبهه مقامت قرار داشت، تجاوز  همه جانبه ای با بکارگیری همه امکانات نظامی از زمین و هوا و دریا به لبنان را آغاز کرد، و درمدت 33 روز،15 هزار خانه را به صورت کامل نابود کرد و هزاران مرکز حساس ازجمله نیروگاه برق، بنادر، پل ها و... لبنان را ویران نمود،
ولی ژنرال سلیمانی به جای هدایت و مشاوره دادن از راه دور، شخصا در اطاق فرماندهی عملیات حزب الله در لبنان، در کنار سید حسن نصرالله وجود مغنیه حضور یافت و هدایت مقابله تجاوز ارتش صهیونیستی را به عهده گرفت و در تمام مدت 33 روز شجاعانه کنار سیدحسن نصرالله ماند تا ارتش صهیونیستی که مدعی بود که جزو شش ارتش برتر جهان است به شکست کامل کشاند، وسردمداران این رژیم را وادار به قبول آتش بس در صبح روز سی و چهارم جنگ برابر با ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ (۲۳ مرداد ۱۳۸۵) بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت نمود.

 2-جنگ داخلی سوریه:
 در ادامه بهار عربی، بحران سوریه  توسط عده‌ای از ارتشیان ناراضی در
قدس در اقصی نقاط عراق مورد ستایش و قدردانی قرار گرفت به ویژه از سوی شیعیان؛ چرا که او احتمالاً تنها کسی است که می‌تواند پیشروی داعش را متوقف کند.
اسفند ماه سال 1398رقم خورد، پس از چند ماه از این بحران رژیم صهیونیستی که در جنگ 33 توسط حزب‌الله با حمایت ایران و دولت سوریه شکست سختی خورده بود و به دنبال انتقام‌جویی بود به همراه آمریکا، عربستان، قطر، و ترکیه برای ساقط کردن دولت بشار و شکست دادن تنها کشور عربی پشتیبان جبهه مقاومت، در ابتداء جبهه النصره (تحریر الشام فعلی) که 70 درصد از نیروهای ناراضی سوری و کمتر از 30 درصد تروریستی خارجی بودند،
و همچنین ارتش به اصطلاح ازاد نیروهای سکولار جدا شده از ارتش سوریه را آموزش نظامی داده و پشتیبانی لجستیکی و مالی وسیعی کردند که در مدت شش‌ماه دولت بشار را ساقط کنند، ولی پس از یک سال برای حامیان جبهه النصره و ارتش آزاد ثابت شد اینان توانایی ساقط کردن دولت سوریه را ندارند، به دنبال این شکست، طرح دیگری اجرا کردند، گروهک داعش که 70 درصد خاجی و کمتر از30 درصد سوری بودند و رویکرد وهابی و سلفی داشتند، و بسیار خشن تر از جبهه النصره بودند، و با نام دیگر در عراق فعالیت می نمودند، با حمایت همه‌جانبه وارد سوریه کردند و این گروهک توانست در مدت کوتاهی 70درصد از خاک سوریه را اشغال و ((شهر رقه)) را مرکز حکومت دولت اسلامی خود اعلام کند  و تا حدود 500 متری کاخ ریاست جمهوری پیش برود.
 در سال 1390 ژنرال حاج قاسم سلیمانی که می دید هدف نهایی این بحران شکست دادن جبهه مقاومت و در نهایت جمهوری اسلامی اسلامی است، با هدف تامین امنیت ایران و حمایت از تنها دولت عربی حامی جبهه مقاومت به همراه حزب الله لبنان هدایت مقابله با داعش در سوریه را به عهده گرفت، و به سرعت با سازمان دهی نیروی مردمی سوری حامی بشار، نیروهای آموزش دیده لبنانی، عراقی، افغانی، پاکستانی، و ایرانی مدافع حرم  سرنوشت جنگ را تغییر داده و دولت بشار را از سقوط حتمی نجات داد، و با خارج‌کردن منطقه ابوکمال آخرین مقر گروهک سلفی وهابی داعش پیروزی جبهه مقاومت رابه  محضر رهبر انقلاب تبریک گفته و در نامه 30 بهمن 96، خطاب به معظم له نوشت:
... به ‌عنوان سرباز مکلف‌شده از جانب حضرت‌عالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه‌ی داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره‌ی این شجره‌ی خبیثه‌ی ملعونه را اعلام می‌کنم
و به نمایندگی از کلیه‌ی فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند،
 این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت‌ساز را به حضرت‌عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت‌های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به شکرانه‌ی این پیروزی بزرگ بر زمین می‌سایم.
(و مَا النَّصر الّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم)
فرزند و سربازتان، قاسم سلیمانی"

 3-فتنه داعش در عراق:
داعش پس از آنکه توانسته بود با تصرف کردن 70 درصد از خاک سوریه در ((شهررقه)) دولت اسلامی تشکیل دهد، عملیات گسترده ای را در اردیبهشت سال 1393در کشور عراق آغاز کرد، و در مدت کوتاهی موصل و تکریت زادگاه صدام و نینوا را به تصرف درآورد. و خودش به پشت دروازه بغداد رساند، و از سمت شمال عراق برای تصرف کردستان حرکت کرد.
سپبهد شهید حاج قاسم سلیمانی که می دید فتنه داعش برای آسیب رساندن به عتبات مقدسه ((کربلا، سامراء، کاظمین، نجف)) و نیز ناامن کردن نوار مرزی ایران است شخصا وارد عراق شد، وبا حضور در نزدیکترین خط مقدم مبارزه با داعش، با هماهنگی دولت عراق و بسیج کردن نیروی مردمی و ارتش عراق، زمینه  سقوط داعش در عراق را فراهم نمود، و توطئه استکبار جهانی را در این جبهه هم به شکست‌ کشاند.
واین شکست پی در پی فتنه گران بین المللی توسط این ژنرال استراتژیک آنچنان وی را کانون توجه بیگانگان قرارداد که زبان به تحسین وی گشودند که تنها دو مورد را در اینجا می آوریم:

 1 ‌-مدیر کل سابق سیا، حدود دو سال پیش طی مصاحبه‌ای به ویژگی‌های منحصر به فرد رقیب قدرتمندش در غرب آسیا اشاره کرد و گفت:
«قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام می‌دهد، اما این بازی طولانی است پس اجازه دهید ببنیم حوادث چگونه به پیش می‌رود».

 2-روزنامه انگلیسی "آبزرور" تأکید کرد که سردار "قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس احتمالاً تنها کسی است که می‌تواند داعش را شکست دهد.
 "آبزرور" عنوان داشت: هنگامی‌که در ژوئیه گذشته ارتش عراق از مقابل داعش گریخت، این ژنرال ایرانی در صحنه حضور یافت و چند ساعت پس از سیطره داعش بر موصل، سلیمانی در بغداد بود و از آن زمان عملیات دفاع از بغداد را هماهنگ و نیروها را بسیج کرد.
"آبزرور" در پایان نوشت: فرمانده سپاه.

*******

خصوصیت هفتم: عشق به حضرت فاطمه سلام الله علیها
هفتمین ویژگی مکتب سلیمانی ((عشق به حضرت زهرا سلام الله علیها )) است.
برای اینکه راز  و سرّ این دلدادگی سپهبد شهید به حضرت فاطمه سلام الله علیها تبیین شود، توضیح دو نکته و توجه به آن بسیار لازم است:

نکته اول‌؛ از جهت نظری راز وَ این دلدادگی اولیاء الهی به وجود مقدس و نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها این است، رابطه و نسبت آن حضرت به پیامبر (ص) و امام علی(ع) ازنظر غایت خلقت در این است که حضرت، حلقه وصل بین مقام نبوت وامامت و ((مجمع البحرین)) دریای نبوت وامامت، و((مجمع النورین)) نورنبوت وامامت است،
چراکه بواسطه اوست که امامان بعد از امام علی علیه السلام متولد شدند تا راه نبوت وامامت که در واقع هدف نهایی خلقت است استمرار پیدا کند.
ازهمین روست که در حدیث قدسی آمده است، حق تعالی خطاب به پیامبر فرمود:
"یاأَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما" (مستدرک سفینه البحار، ج3، ص334)
هان اى احمد! اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را نمى ‏آفریدم.
کسانی که چنین نگاهی به مقام قدسی حضرت فاطمه سلام الله علیها دارند نمی توانند به وی ارادت عاشقانه نداشته باشند و حوضچه وجودیشان را پر از محبت و ارادت آن حضرت نکنند، چراکه عشق به او عشق به مقام نبوت و امامت و عشق به همه اهل‌بیت سلام الله علیهم است.

نکته دوم؛ از جهت عملی، جنس کار و مسؤلیت سپهبد شهید به گونه ای بود که پیوسته مواجه با گره های کوری می شد که اگر توسل به اهل بیت نبود به بن بست کامل می رسید، ولی شهید سلیمانی باتوسل حضرت فاطمه سلام الله علیها کارناشدنی را حل شده می دید، و چون کمک آن حضرت را عملا مشاهده و تجربه کرده بود، هرروز ارادت و عشقش به ((ام ابیها)) افزوده می شد.
از همین رو دربیان خاطراتش از جنگ 33روزه در لبنان می گوید:
"در آن کوران حوادث که خیلی سخت بود، یکی از برادرهای حزب‌الله که اهل تدین و تشرع بود و در جنوب مسئول بود، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبوده گفت:
«دیدم یک بانویی آمد و یک یا دو بانوی دیگر هم در کنارش بودند. من در عالم خواب حس کردم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. رفتم به سمت پاهای مبارکشان؛
به ایشان گفتم که ببینید وضع ما را، ببینید ما چه وضعی داریم. حضرت فرمودند که «درست می‌شود». گفتم نه.
من مُصر بودم به پای ایشان بیفتم و اصرار داشتم از ایشان چیزی بگیرم. بعد از اصرار کردن، ایشان فرمودند «درست می‌شود» و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند «تمام شد».
یک لحظه بعد یک هلی‌کوپتر اسرائیلی با موشک زده شد و بعد از این، زدن تانک‌ها شروع شد.» و زدن تانک‌ها همان نقطه‌ی شکست رژیم در جنگ بود.
از اینجا بود که معادله‌ی جدید آمد و اولین موشک‌های کُرنت در این جنگ رونمایی شد و برای اولین بار تانک‌های مرکاوای اسرائیلی که تا حالا به این شکل زده نشده بودند، منهدم شدند و نزدیک به هفت تانک در یک روز زده شد"
سردار سپهبد شهید در جمع خانواده معزز هشت سال دفاع مقدس دربیان خاطراتش و نقش توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها می گوید:
"هر موقع در جنگ فشارها بر ما حادث می‌شد و هیچ کاری از دست‌مان برنمی‌آمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا (س) نداشتیم و در عملیات «والفجر 8» وقتی چشم‌مان به آب‌های پرطوفان، خشمگین و ترسناک «اروند» افتاد، آن‌جا هیچ نامی آشناتر از نام حضرت زهرا (س) نداشتیم؛
بنابراین در کنار «اروند» ایشان را در تلألؤ اشک‌های غریبانه و مظلومانه بسیجی‌ها صدا زدیم و اروند را با «یازهرا (س)» کنترل و از آن عبور کردیم".
وی همچنین گفت:
"در عملیات کربلای 4، وقتی دشمن آتش مسلسل‌ها، خمپاره‌ها و توپ‌های خود را مستانه را بر ساحل باز کرد و جوی‌هایی از خون به «اروند» روانه شد، آن‌وقت هم همه تدابیر از کار افتاده بود و نامی جز نام حضرت زهرا (س) بر زبان‌ها جاری نمی‌شد".
سردار شهید سلیمانی در ادامه سخنانش می گوید:
"وقتی هم که عراقی‌ها در کنار اروند ایستاده بودند و رزمندگان را با تیر می‌زدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما حضرت زهرا (س) بود".
فرمانده لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس، در عنایت حضرت زهرا (س) به رزمندگان اسلام می گوید:
"در عملیات «کربلای 5» وقتی مضطر شدیم، نگاهی به آب‌های «بوبیان» کردیم؛ آن‌وقت هم سر خود را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه حضرت زهرا (س) را صدا کردیم".
وی خطاب به مادران شهدا خاطرنشان می کند:
"من قدرت و محبت مادری حضرت زهرا (س) را در هور، غرب کانال ماهی، وسط میدان مین دیدم .
وقتی شما مادرها نبودید و فرزندان‌تان در خون دست‌وپا می‌زدند، من حضرت زهرا (س) را دیدم".

نکته سوم؛ معرفت نظری و عملی سپهبد شهید به مقام قدسی و ملکوتی حضرت زهرا سلام الله.

عشق به حضرت زهرا سلام الله علیها موجب می شود که آن چنان عشق و ارادتش به حضرت در قلبش شعله ور گردد که نه تنها خانه مسکونیش در کرمان را وقف ((بیت الزهراء)) نماید، و هر ساله در ایام فاطمیه در آن مجلس عزای آن حضرت را برگزار کند، و شخصا ساعت ها جلوی درب بایستد و از شرکت کنندگان استقبال نماید.
بلکه با حساسیت ویژه ای از شرکت کنندکان درخواست کند که در جلسه ای که به نام صدیقه شهیده است در اوج احترام و ادب حضور پیدا کنند.
از همین رو در توصیه خود می فرماید:
"مجلس حضرت زهرا(س) جای عمه چطوره؟ عمو چطوره؟ همسایه چکار کرده؟ چی‌چی خریدی؟ نیست. مجلس حضرت زهرا(س) است.
باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد؛ همان جا که نشستی. همه اصرار من در برگزاری این مجلس این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد.
به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته می‌شود توجه شود.
من حریصم. من آنجا می‌نشینم و گوش می‌دهم. اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش می‌دهید ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان.
اما حرف‌هایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا(س) نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود. بگذارید برای وقت دیگری.
از این جلسه که بیرون رفتید وقت فراوان است، تماس بگیرید با همدیگر صحبت کنید، حرف بزنید، احوال‌پرسی کنید. هم مستحب است هم لازم و ضروری. اما نه در این جلسه. این جلسه، جلسه گوش دادن است. این جلسه، جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است".
نتیجه چنین دلدادگی، به صدیقه شهیده این می شود که وی تنها شیعه از بین شیعیان علی بن ابی طالب سلام الله علیه در تاریخ تشیع باشد، که مزد و اجر فداکاری ازدفاع حرم اهل بیت علیهم السلام را این گونه بگیرد که پس از فیض شهادت در عراق، تشییع بین المللی شود.
نخست در حرم امامین کاظمین علیهماالسلام، و حرم سیدالشهدا علیه السلام در کربلا، و نیز حرم امام امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نجف اشرف روی دوش مردم عراق، و آنگاه درایران درحرم امام علی‌بن موسی الرضا علیه السلام، و سپس در قم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، و در پایان در مسجد جمکران، روی دوش میلیون ها عاشق اهل‌بیت علیهم السلام طواف داده شود.
به راستی باید دربرابر این شهید عاشق ایستاد و این آیه را قرائت کرد:
"وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً" (مریم /15)
و سلامى (شایسته) بر او باد روزى که متولّد شد و روزى که مى‏ میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‏ شود.

*******

خصوصیت هشتم: اخلاص درعمل
هشتمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((اخلاص درعمل)) است.
برای اینکه این خصوصیت نورانی و ملکوتی که در حقیقت، کلید و رمز شخصیت جاودانه و محبوبیت شهید سلیمانی به درستی شناخته و شناسانده شود، بیان سه نکته  بسیار لازم و ضروری است:

نکته اول: لقاءالله غایت خلقت انسان
غرض و هدف غایی از خلقت انسان این است که بتواند با قرار گرفتن در امتحانات و آزمایشات سخت  الهی جوهره وجودیش را از قوه به فعلیت برساند تا شایستگی و لیاقت وصال و لقاء الهی را پیدا کند.
از همین روست که در آیه (6) سوره (انشقاق) آمده است:
"أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیه"
هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسیارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسید.))
و چون غایت خلقت، قرب به حضرت حق و ملاقات باذات اقدس الهی است امام العارفین سید الساجدین اینگونه بی قرار وصال ذات حق شده ودر مناجاتش  می فرمایند:
"لِقاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنی وَ وَصْلُکَ مُنی نَفْسی وَ إِلَیْکَ شَوْقی وَ فی مَحَبَّتِکَ وَ لَهی وَ إِلی هَواکَ صَبابَتی وَ رِضاکَ بُغْیَتی و رُؤْیَتُکَ حاجَتی وَ جِوارُکَ طَلِبَتی وَ قُرْبُکَ غایَةُ سُؤْلی وَ فی مُناجاتِکَ رَوْحی وَ راحَتی وَ عِنْدَکَ دَواءُ عِلَّتی وَ شِفاءُ غُلَّتی وَ بَرْدُ لَوْعَتی وَ لا تَقْطَعْنی عَنْکَ وَ لا تُباعِدْنی مِنْکَ یا نَعیمی وَ جَنَّتی وَ یا دُنْیایَ وَ آخِرَتی.(مفاتیح الجنان، مناجات المریدین"
نور چشمان من! لقاء تو، و آرزویم رسیدن به تو، و تمام اشتیاقم به تو، شیدائی من در محبت تو، و دوای دردهایم و شفای عطش تشنگی‎ام و خنکی دل‎ سوخته‎ام همه نزد توست. پس مرا از خود جدا مکن و به هجرانم مبتلا مساز. ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرت من. کیست که طعم حلاوت محبت تو را چشید و جز آن را طلب کرد و کیست که به قرب تو مأنوس گردید، آنگاه از تو روی گرداند.

نکته دوم: اخلاص راه رسیدن به لقاءالله
راه رسیدن به قرب الهی و وصال ذات اقدس حق تعالی (( اخلاص درعمل)) است.
به این معنا سلوک رفتاری و سبک عمل شخص به گونه ای باشد که از آن شائبه ریاکاری و تظاهر وجود نداشته باشد،و فقط در جهت خشنودی و رضای الهی باشد.
چراکه در آیه(110) سوره(کهف) شرط رسیدن به لقاء الهی را عمل صالح آمیخته به اخلاص می داند و می فرماید:
"فَمَنْ کٰانَ یَرْجُوا لِقٰاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صٰالِحاً وَ لاٰ یُشْرِکْ بِعِبٰادَةِ رَبِّهِ أَحَداً"
پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.

نکته سوم: مراتب اخلاص در عمل
انسان‌هایی که در مسیر انجام عمل خالصانه قرار می گیرند به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول؛
کسانی هستند که  کارنامه درخشانی از انجام عمل صالح چون جهاد، ایثار، جانبازی، اسارت، انفاق، و... دارند ولی نیت خالصانه در انجام عمل ندارند؛ بلکه غرض و هدف شان از انجام  این همه عمل صالح ، تظاهر و ریاکاری، کسب اعتبار، عنوان و دیده شدن است.
از همین رو در آیه(264) سوره(بقره)عمل صالح آمیخته به ریاکاری و تظاهر این دسته را این گونه توصیف می کند:
"یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على شى‏ء مما کسبوا والله لا یهدى القوم الکافرین‏"
اى کسانى که ایمان آورده‏اید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمى‏آورد، کار او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد [و بذرهایى در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالى از خاک و بذر رها کند آنها از کارى که انجام داده‏اند، چیزى به دست نمى‏آورند، و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله سرنوشت این دسته را درقیامت اینگونه توصیف می‌کنند و می فرمایند:
"یُقالُ لِأهَلِ الرِّئاءِ صُمْتُمْ وَ صَلَّیْتُمْ وَ تَصَدَّقْتُمْ وَ جاهَدْتُمْ وَ قَرَأتُمْ لِیُقالَ ذلِکَ فَقَدْ قیلَ ذلِکَ ثُمَّ قالَ: إنَّ هؤُلاءِ اَوَّلُ مَنْ تُسْعَرُبِهِمُ النّارُ" _تفسیر قرطبی: ج ۹، ص...)
روز روز قیامت به کسانی که اعمال خود را از روی تظاهر و ریا انجام داده اند گفته می شود شما نماز خواندید و روزه گرفته اید.
از همین رو رهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای درعبرت گیری از سرنوشت این دسته می فرماید:
" خیلی ها بودند که در رکاب پیامبر(ص) شمشیرها زدند؛ ولی نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین(ع) درباره‌ی شمشیر کسی(زبیر) که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولی پس از ایشان در جنگی (جمل) کشته شده بود. شمشیری که در جنگها، غبارکدورت را از چهره پیامبر سترد.
همان شمشیر، شمشیری بود که روی علی بن ابی‌طالب کشیده شده بود!  سوابق را باید نگهداشت، پرونده الهی، این‌طور نیست.
ما حبط هم داریم: "اولئک حبطت اعمالهم" (توبه/69) حبطت، یعنی چه؟ حبط، یعنی اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت.
خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبی انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدی هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقی است.
نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طوری است که کار خوب را از بین می‌برد. گاهی کار و حرکت بد، طوری است که اصل ایمان را هم از انسان می‌گیرد.
"الّذین أساؤا السّوأی ان کذّبوا بایات اللَّه"(روم/10).
گاهی کار بد، انسان را به تکذیب آیات الهی می‌کشاند"
(۱۳۶۹/۱۱/۲۹)

دسته دوم‌؛
کسانی اند نه تنها کارنامه درخشانی از انجام عمل صالح و کارهای خیر دارند در پرونده خود دارند؛ بلکه مهم این است اینان از آغاز انجام عمل صالح در اوج اخلاص قرار دارند و به شدت مراقبت می کنند که فقط عمل صالح در جهت مرضی رضای حق تعالی باشد و آمیخته به ریاکاری و تظاهر نشود تا جایی مقدور باشد پنهان از چشم انجام می دهند و در مواردی همچون جهاد، و نماز چاره ای جز انجام در انظار وجود ندارد.
تلاششان براین است با تمرین و ممارست و نفس کشی این دسته از اعمال صالح را در اوج اخلاص انجام دهند، و این فضیلت اخلاقی دراین دسته در «علاقه نداشتن به ستایش توسط دیگران»، «نداشتن چشمداشت مادی»، «پذیرش کار‌های سخت و با نمود و منفعت شخصی کم» و «آمادگی برای مرگ و دست شستن از جان»بروز و نمود می کند.
به عبارت دیگر این دسته آنچنان عمل صالح را خالصانه انجام می دهند که ((مدح و یا ذم دیگران)) نسبت به آن عمل برایشان یک سان است،
چراکه امام باقر علیه السلام فرمودند:
"لایصیرُا لعبدُ خالصاً لِلّهِ عزّوجَلَّ حتّی یصیرَالمدحُ وَ الذَمُّ عِندَه سَواءً"
:بنده به درجة خلوص برای خدای متعال نمی‌رسد مگر زمانی که تعریف یا مذمتی که از او می‌شود هر دو در نزد وی یکسان باشد. (بحار، ج ٧٣، ص)

نکته چهارم‌؛ اخلاص کلید شخصیت ژنرال شهید
هر چند از عمر 63 ساله سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، چهل سالش در عرصه جهاد، ایثار و فداکاری گذشت ((8سال در دفاع مقدس، 15 سال در فرماندهی لشکر ثارالله و مبارزه با اشرار، 17سال در فرماندهی سپاه قدس و جهاد فرامرزی))، سپری شد؛ ولی با وجود داشتن چنین کارنامه درخشان و پر پیمانه، نه تنها تظاهر به آن نمی نمود و سعی در کتمان آن می کرد؛ بلکه دستش را در محضر حق تعالی خالی می دید.
ازهمین رو در وصیتنامه اش اینگونه نوشت:
"خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است.
وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.
امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی."
ازهمین رو رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم در18دی1398 دست روی همین خصوصیت کلیدی سپهبد شهید گذاشته و فرمود:
"در جلسه‌های رسمی با مسئولان مختلف، او به‌گونه‌ای در حاشیه و دور از چشم می‌نشست که باید می‌گشتید تا او را پیدا می‌کردید و می‌دیدید"
ایشان در دیدار با خانواده شهید نیز فرمود:
"می‌بینید مردم چه کار دارند می‌کنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلا است... بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از اخلاص است"
آن چنان برای معظم له، این خصیصه سپهبد شهید مهم و کلیدی بود که در نماز بر بدن مطهرش از متن دعایی استفاده کردند که اشاره به اخلاص وی دارد، و در نماز بر جنازه اش با اشک خواندند:
"اللهُم اِنَّک تَوَفَّیتَهُم مُتَلَطِّخِینَ بِدِمائِهِم فِی سَبیلِ رِضاک، مُستَشهَدینَ بَینَ اَیدیهِم، مُخلِصینَ فِی ذلک لِوَجهِک الکریمِ"
خاک بکشاند و فتنه داعش را از حدقه چشمان گروه تکفیری، وهابی خارج کند و پرچم فتح عزت و افتخار در خارج از ایران بالا ببرد.

ثانیا: با اینکه ((پوتین)) برای خودش یل سیاسی و استاد در تحقیر کردن در روابط بین المللی است که رئیس جمهور ترکیه و همراهان را چند دقیقه پشت درب دفتر ملاقات روی پا معطل می کند و زحمت تا جلوی درب به استقبال هیئت بلند کشوری چون ترکیه را نمی دهد، ولی ژنرال سلیمانی دو ساعت و نیم با چنین شخصیت سیاسی به گفتگو می نشیند و او را متقاعد می کند که اگر در جنگ سوریه، ارتش روسیه شرکت نکند و جبهه مقاومت شکست بخورد دولت روسیه ضرر می کند و غرب به سراغش می رود.
پس از این مذاکره بود که مستشاران و نیروی هوایی روسی رسما وارد جنگ سوریه شد، و در کنار مستشاران ایرانی و رزمندگان جبهه مقاومت معادلات جنگ را به نفع دولت سوریه تغییر دادند.

ثالثا: اردوغان رئیس جمهور ترکیه که تمام قد به حمایت شورشیان سوری برآمده بود و شورشیان وحشی چون ((النصره))و ارتش آزاد سوری را تجهیز می کرد و می گفت:
در شش‌ ماه آینده در مسجد اموی نماز خواهیم خواند، ژنرال سلیمانی در مذاکره با وی توانست نظر اردوغان را عوض نماید تا دست از حمایت  ارتش آزاد سوری بردارد.
رابعا: در مهرماه سال 96 اقلیم کردستان انتخابات برگزار کرد و پس از آن اعلان استقلال کرد، و در گام اول کرکوک را که منطقه اصلی نفت خیز عراق است به تصرف خود درآورد، و دولت مرکزی عراق که حیدر العبادی نخست وزیری آن را به عهده داشت با بسیج کردن ارتش و نیروهای حشد الشعبی تصمیم به سرکوب کردن نیروهای کرد در کردستان  و خارج کردن کرکوک از تصرف انان  گرفت.
سپهبد شهید سلیمانی که می دید چه فاجعه ای با این حمله نظامی به وجود خواهد آمد، با سفر کردن به سلیمانیه و گفتگو با مسعود بارزانی توانست با زبان دیپلماسی، کردها را ودار به عقب نشینی کند و کرکوک را به آسانی از تصرف کرده ها خارج نماید و آتش جنگ داخلی در عراق را خاموش نماید، و نیروهای دولت مرکزی عراق  بدون درگیری این منطقه نفت خیز را در تصرف خود درآورند.
این ها نمونه ای از فعالیت های دیبلماسی ژنرال شهید در کنار فرماندهی نظامی فرامرزی است.
همین تلاش نافذ گسترده بین المللی بود که دشمنان را به نقش وی حساس کرد و سرانجام دولت جنایت آمریکا در صبحگاه 13دی 98 در فرودگاه عراق وی را به شهادت می رساند.

*******

خصوصیت نهم: حاج قاسم ژنرال دیپلمات
نهمین ویژگی مکتب سلیمانی که او را شهره بین المللی کرد، و کانون توجه سیاسیون جهان قرارداد ((قدرت دیپلماسی)) حاج قاسم و((دیپلمات)) بودن این ژنرال 63 ساله است.
از آنجایی که دیپلمات بودن ژنرال نظامی درجهان امروز یک استثناء است، برای اینکه این بُعد شخصیتی حاج قاسم در عرصه دیبلماسی به درستی تحلیل شود بیان چند نکته بسیار لازم است:

نکته اول: ((تعریف دیپلماسی و دیپلمات))
دیپلماسی در تعریف علم سیاست و کشور داری عبارت است از:
گفتگو رایزنی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی  با کشورهای بیگانه در جهت حفظ و تامین منافع ملی کشور،
و به عبارت روشن‌تر دیپلماسی فراهم ساختن زمینه ارتباط و تبادل اقتصادی و فرهنگی و نظامی بین یک کشور و کشورهای جهان در سایه قدرت گفتگو و رایزنی  است.
سکاندار چنین گفتگویی در سطح بین المللی وزیر امور خارجه هر کشور است که به اصطلاح به وزیر امورخارجه و همه سفرایی که از طرف وزیر امور خارجه در همین راستا در کشورها منصوب می شوند دیپلمات گفته می شود.

نکته دوم: ((ویژگی دیپلمات موفق))
از آنجایی که هر دیپلماتی آیینه تمام نمای کشور متبوع خویش است، صاحبنظران دیپلماسی اتفاق نظر دارند که دیپلمات باید این ویژگی ها در او جمع شده باشد:

1- به صفات عقلانی و جسمانی ممتاز متصف، و از موهبتی طبیعی برخوردار باشد که در انجام وظایف و اقدام به تکالیف او را مساعدت کند. عدم استعداد لازم در یک دیپلمات بزرگ‌ترین عامل مخرب سیاست خارجی است.

2- رییس یک دولت قادر است تمام وسایل لازم را در اختیار یک مامور بگذارد؛ ولی هرگز نمی‌تواند هوش و استعداد را به کسی بدهد که از آن بهره‌ای خدادادی ندارد.
یک دیپلمات، جنگجو یا قهرمان نیست؛ بلکه مذاکره‌ کننده است و باید بتواند به جای تزریق ترس، اعتماد دیگران را جلب کند.
یک دیپلمات باید وفای به عهد داشته باشد و به وعده‌هایی که می‌دهد پایبند باشد.
دیپلمات باید محتاط باشد و تمام هم و غم خود را معطوف وظایف دیپلماتیک خویش نماید و از پرداختن به امور غیرمرتبط با شغل دیپلماتیک خودداری کند.
دیپلمات اهل تعامل، اهل گفت‌وگو و اهل معاشرت است، او در برابر مشکلات یا راهی می‌یابد یا راهی می‌سازد.

3- یک دیپلمات باید از علوم و معارف و به ویژه آنچه مربوط به دیپلماسی است بهره کافی داشته باشد.
دیپلمات باید از آگاهی خوبی نسبت به آنچه مربوط به شغل اوست برخوردار باشد و هماهنگ با زمانه بر معلومات خود بیفزاید.

4- یک دیپلمات باید با زبان خارجی آشنایی کافی داشته باشد.
تسلط بر اطلاعات، احاطه نظر و رازداری، اعتدال در کلام، وقار در رفتار و متانت در گفتار برای هر دیپلماتی پسندیده است.

5- هوش و استعداد،
شم سیاسی،
قوه تجزیه و تحلیل و استدلال،
قوه ابتکار و اتکای به نفس،
آینده‌نگری،
صبر و بردباری،
کنترل احساسات،
پرهیز از جزم اندیشی،
اجتماعی بودن،
توانایی نفوذ بر دیگران،
میهمان‌نوازی،
برخورداری از علو طبع،
سنخیت خانواده با شؤون دیپلماتیک،
اخلاق نیک،
اعتدال روانی،
تعلق خاطر به سرزمین و کشور و مردم خود،
وجدان کاری،
روحیه همکاری،
پرهیز از خودنمایی و ظاهر‌سازی،
قدرت بیان و نگارش،
آراستگی،
آگاهی از تشریفات،
تجربه و سابقه کار دیپلماتیک که بعضا از دانش دیپلماتیک نیز مهم‌تر است،
آشنایی با کشور خود،
آشنایی با کشور محل ماموریت،
موقع‌شناسی،
تحصیلات عالیه،
آشنایی با ماهیت نظام بین‌الملل و تحولات بین‌المللی،
آگاهی از فن مذاکره،
قدرت دیده بانی،
توانایی شخصی برای حل و فصل کردن معضلات در روابط دوجانبه و مسائل بین‌المللی،
و بالاخره توانایی ایفای نقش، از جمله ویژگی‌های یک دیپلمات است.

6- دیپلمات باید از آن چنان منزلتی برخوردار باشد که حقیرش نشمارند.
چنین کسی می‌تواند باعث تولید ثروت، قدرت و حیثیت برای کشور خود شود.

نکته سوم: ((حاج قاسم ژنرال دیپلمات))
با تامل در ویژگی های ((دیپلمات)) که  در یاد داشت یکی از کارشناسان عظمت دیپلماسی شهید  در عرصه بین المللی بیشتر خودش را نشان می دهد و همه را در شگفتی وا می دارد،
چراکه برخی از این ویژگی تنها با کسی تطبیق می کند که واحدهای علوم سیاسی و نیز روابط بین المللی را پاس کرده، و مدارج کارشناسی ارشد و دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه اخذ کرده باشد، و از نظر تجربه سابقه دیپلماسی داشته باشد،
ولی ژنرال سلیمانی با اینکه فاقد چنین مدارج عالیه بوده و پیشینه دیپلماتیک نداشت در عرصه دیپلماسی خوش درخشید، و همه کارشناسان سیاسی را به شگفتی وا داشت.

*******

خصوصیت دهم: حاج قاسم سلیمانی عاشق شهادت
دهمین ویژگی مکتب سلیمانی که موجب جاودانگی سردار شهید شده است ((عشق به شهادت)) است.
برای اینکه این خصوصیت مکتب سلیمانی به درستی تبیین و تحلیل شود بیان چند نکته بسیار لازم است:

نکته اول:
از بین مقدرات الهی مرگ از جمله مقدراتی است که انسانها، از غنی تا فقیر، از بیسواد تا باسواد، از معصوم تا غیر معصوم، از شقی تا غیر شقی شامل همه خواهد شد و هیچ استثنایی وجود ندارد.
ازهمین رو در آیه (57)سوره (عنکبوت) آمده است:
"کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ"
هر نفسى، چشنده‌ى مرگ است؛ سپس به سوى ما باز گردانده مى‌شود.

نکته دوم:
هرچند ممکن است با رعایت بهداشت جسمی و روحی و دادن صدقات مرگ و مردن را به تاخیر انداخت، ولی تحت هیچ عنوانی نمی توان آن را تعطیل کرد و جلوی این مقدر الهی را گرفت.
ازهمین رو در آیه(34) سوره(اعراف) آمده است:
"وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ"
و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسید، نه مى‌توانند لحظه‌اى تأخیر اندازند و نه پیشى گیرند.

نکته سوم:
انسانها در مواجهه با این تقدیر الهی به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول؛
کسانی اند توجه به مظاهر دنیا آن چنان آنها را مشغول و سرگرم بخود می کند که بطور کلی غافل از مرگ و مردن می شوند.
ازهمین رو قرآن کریم در آیه (7-8) سوره(یونس) در توصیف این دسته می فرماید:
"ان الذین لا یرجون لقاءنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون. اولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون"
کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته اند و کسانی که از ایات ما غافل هستند.آنان به کیفر آنچه به دست می آوردند، جایگاهشان آتش است.

دسته دوم؛
کسانی اند غافل از مرگ نیستند و توجه کامل به مرگ دارند، ولی آمادگی برای مردن ندارند و به خاطر اعمال ناپسند و کارهاى خلاف خود از مرگ مى ‏ترسند و از آن وحشت دارند؛ زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود مى ‏بینند. بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند در این دنیا بمانند.

دسته سوم‌‌؛
کسانی اند آنچنان رشد معنوی و معرفتی پیداکردند که مرگ را یکی از آفریده های الهی می دانند و آن را همانند زندگی و حیات، آفریده ای به دست خداوند می دانند. (ملک، آیه 2)
اینان تصویری دیگر از حقیقت مرگ دارند و آن را نه تنها نابودی زندگی نمی دانند، بلکه به معنای انتقال از نوع زندگی به نوعی دیگر می دانند. به این معنا که انسان موجودی مرکب از روح و بدن است. این جان و تن در جهان مادی، چنان ترکیب یافته است که گویی دوگانگی در میان آنها نیست؛
اما در حقیقت تن و بدن تنها کالبدی برای روح و جان است و وقتی روح آدمی به کمال شایسته و بایسته خود برسد از این کالبد بیرون می آید. همانند کرم پروانه که از پیله خود بیرون می آید و پروانه ای زیبا می شود و جلوه دیگری از زندگی را تجربه می کند.
بنابراین، حقیقت مرگ در نظر ایشان، جدا شدن روح از بدن است (انعام، آیه 93؛ و سجده، آیه 11؛ و زمر، آیه 42؛ و غافر، آیه 77) این جدایی همانند جدایی روح از تن هنگام خواب است که بارها انسان آن را تجربه می کند. (زمر، آیه 42  انعام، آیه 60)
از نظر این عده، مرگ و فانی شدن از دنیا و همچنین عالم برزخ و مانند آن، از نعمت های خداوندی برای انسان و جنیان است (الرحمن، آیات 26 و 28) و آن چه به عنوان مصیبت و اصابت مرگ به آدمی در دنیا از آن یاد می شود، گامی برای پیوستن به خدا و دست یابی به حق و کمال حقیقت است. (بقره، آیات 155 و 156)
از نظر ایشان، مرگ مطلوب، مرگ اختیاری است که شخص خود را تسلیم خدا می کند و فانی در او می شود. (بقره، آیه 132 و اعراف، آیه 126 و یوسف، آیه 101 و آیات دیگر)
آنان چون حقیقت مرگ را انتقال جان و روح از مرحله ای به مرحله دیگر می دانند و به تداوم حیات روح انسانی پس از مرگ ایمان دارند (انبیاء، آیه 35 و عنکبوت، آیه 57) و آن را مسیر بازگشت به خداوند، این حقیقت مطلق، می شمارند. (قصص، آیه88 و عنکبوت، آیه57 و قیامت؛ آیات 28 تا 30)
لذا آرزوی مرگ دارند و در انتظار آن لحظه شماری می کنند؛ چون ایشان اولیای الهی هستند که متاله (خدایی) شده و ربانی گشته اند. (جمعه، آیات 6 و 7).

نکته چهارم؛
سپهبد شهید از این دسته از اولیاء الهی است که نه تنها ازمرگ نمی هراسید و آمادگی کامل برای ملاقات با مرگ داشته است؛ بلکه به دنبال شهادت در راه خدا که برترین جنس از مرگ است بوده است؛
ازهمین رو چهل سال در انتظار لحظه شیرین و وصال و لقاء الهی بوده است، و خودش را آماده برای مرگ سرخ کرده بود. چرا که: 

اولا: چهل سال از 63 سال ازعمرش درمقام  فرماندهی در جبهه و جهاد بوده است، ((8سال دربرابر عفلقیان عراق، 15سال در جبهه مقابله با اشرار، 17 سال در جبهه فرامرزی، نبرد مسقیم با صهیونیست ها درجنگ 33 روزه لبنان، جهاد با جبهه النصره سوریه، و جنگ با داعش گروهک تکفیری وهابی)).
چنین مسئولیتی جنسش بگونه ای است که هر لحظه آن احتمال شهادت می رود، و کسی جرئت و جسارت پذیرش چنین مسولیتی دارد به تعبیر زیبا و قشنگ خودش، قبل از شهادت شهید شده باشد و بداند پایان این مسؤلیت جز شهادت نخواهد بود.

ثانیا: سپهبد شهید آن چنان معاد باور بود، و قیامت و مرگ را در جلوی چشمش می دید نه تنها منتظر شهادت بود، بلکه زمینه و مقدمات ملاقات با آن را فراهم می کرد.

ازهمین رو همیشه  پارچه سفیدی به همراه داشت،  از اولیاء الهی، مراجع تقلید، و خانواده شهداء، جانبازان و دوستان می خواست که بنویسند شهادت بر خوبی وی می دهند، و به همین اکتفاء نمی کرد؛ بلکه در سخنرانی ها وقتی دربرابرجمعیت قرار می گرفت و از آنان نیز می خواست که شهادت به خوبی وی بدهند.

به دلیل همین  اخلاص و صفای باطن بود که آخرین شهادت بر وی با اشک رهبر معظم انقلاب، و میلیون نفر درنماز بر جناره اش همراه شد.
 آنگاه که رهبر معظم این فراز از نماز میت را با بی تابی  و گریه بلند خواند: 
                               
"اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا"

ثالثا: آنچنان خودش را آماده رفتن و به آغوش گرفتن مرگ همراه با شهادت نموده بود، که پیش از سوار شدن هواپیمای مرگ از سوریه به عراق، آخرین نامه اش را به دخترش فاطمه در سوریه به امانت گذاشت و در آن چنین نوشت: "فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو می‌نویسم، چون می‌دانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم، اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟

مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... 

خدایا! 30 سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم.."

خداوند این دعایش را به استجابت رساند، در صبحگاه (13دی 98) در فرودگاه بین المللی عراق به همراه همرزش، مهندس المهدی توسط جنایتکاران آمریکایی به شهادت رسیدند و جاودانه تاریخ شدند.

پس جا دارد بار دیگر این آیه را تلاوت کرده و بخوانیم:

"وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا" (15/مریم ) 
و سلامى (شایسته) بر او باد روزى که متولّد شد و روزى که مى‌میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‌شود.

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول


۰

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

معروف نیوز شهیدسلیمانی

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت اول

سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند و در صبحگاه 13 دی سال 98 ماشین حامل وی و همزرمش، ابو مهدی المهندس را با موشک درفرودگاه بغداد عراق مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
ولی برخلاف محاسبه سران آمریکا نه تنها سپهد شهید با این ترور جنایتکارانه حذف نشد؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آیه الله خامنه ای، شهادتش به (فرهنگ ومکتب) همیشه ماندگار تاریخ تبدیل شد.، سالگرد این شهید بلند مرتبه فرصتی است برای همه ما که به تأمل وتدبر درویژگی وی به پردازیم تا به راز وسراسمانی شدن سردار سلیمانی پی ببریم وان را الگو ودرس زندگی خود قرار دهیم ازهمین رو بابیان دو نکته به تحلیل همه جانبه (مکتب سلیمانی )خواهیم پرداخت:

*******

خصوصیت اول: تعریف مکتب سلیمانی
مقصود ازمکتب سلیمانی این نیست که وی فقیه، فیلسوف، کلامی، اصولی است و در نظریه پردازی صاحب مکتب وسبک است؛ بلکه مقصود از ((مکتب سلیمانی)) این است درسلوک 60 ساله از حیات نظری و عملی، این ژنرال شهید دقایق، و ظرافت‌ و استثنائیاتی وجود دارد که اگر درست شناسانده شود می تواند ورودی های در این مکتب را آنچنان از نظر رفتار عملی و نظری متحول نماید که سلیمانی های فراوانی ازاین مکتب تولید ومتکثر شوند.

*******

خصوصیت دوم: ویژگی های مکتب سلیمانی
هرچند مکتب سلیمانی ویژگی و شاخص های فراوانی دارد که هرکدام می تواند الگو برای رهروان این شهید والامقام باشد؛
ولی ازباب ((مالایدرک کله، لایترک کله)) اهم از این ویژگی هارا مورد شرح وتفسیر قرار می دهیم؛

1-(( معنویت گرایی))
نخستین ویژگی مکتب سلیمانی ((معنویت گرایی)) است.
به این معنا سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی در برنامه معنویش:
اولا: سخت مداومت درانجام ((نافله، شب، سحر خیزی، شب زنده داری)) داشت.
ثانیا: نافله خوانی و شب زنده داری را با ((ابتهال تضرع، سوز و گداز)) آمیخته می کرد، تا برای وی عادت نشود، بلکه حضور ((عند رب الارباب)) باشد، و شور و شوق و عطش عبادت در جانش شعله ور گردد، چراکه دریافته بود (( نوافل)) تضمین کننده ((فرائض)) است؛ نمی شود کسی مداومت در نوافل داشته باشد ولی فرائض را ترک کند.
 همچنین به این باور رسیده بود که تفاوت ((نوافل)) و((فرائض)) در این است که در فرائض، خدای متعال است که با واجب کردن آن بنده را به سوی خود می خواند، ولی در نوافل این بنده است که خدای خود را به سمت خود می کشاند، و خداوند نیز به چنین بنده ای که عاشقانه وی را می خواند مقام ((محمود)) به وی عنایت می کند((اسراء، آیه 98)۰در راستای همین مداومت بر نافله شهید است که سردار معروفی همرزم سال های طولانی می گوید:
" بارها گفتم طی سال‌ها رفاقت با حاج قاسم هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آن هم نه نماز شبی عادی، نماز شب‌های او همیشه با ناله و اشک و اندون به درگاه خدا بود.
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزل‌شان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت؛ اما من با اشک‌ها و صدای ناله‌های او برای نماز بیدار می‌شدم."نصر الله جهانشاهی، راننده سپهد شهید می گوید:
"هر شب نماز شب می‌خواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریت‌ها من با حاجی بودم.
 اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت می‌خوابید، بیدار می‌شد و بعد شروع می‌کرد به نماز. واقعاً این صحنه عشق‌بازی و نجواهای حاجی در نماز شب‌هایش تماشایی بود.
ما هم که می‌خواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بیخود می‌شدیم و دیگر نمی‌توانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم.
باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید."
چون سردار شهید خود لذت معنویت نافله شب راچشیده و تجربه کرده بود، در توصیه به برادرزاده اش می نویسد:
"عمو جان! تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است.
سحر را دریاب.
نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چند بار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی"
معنویت گرایی،
مداومت به نمازشب،
شب زنده داری از سپهد شهید عارف و سالک با سیمای نورانی و پرجذبه معنوی فوق العاده و استتنایی ساخت که هر کسی با او روبرو می شد، یا تصویرش را می دید ژنرال نظامی در مقابل خود نمی دید؛ بلکه عارف با سیمای نورانی مشاهده می کرد که پیش از آنکه کسی را متوجه خود نماید متوجه خدای خود می کرد.
پیام (معنویت گرایی شهید) به این نسل و نسل آینده این است که می توان از دل روستای کرمان بیرون آمد و فرمانده جنگ با جبهه های باطل عفلقیان عراق، وداعشی ها تکفیری شد؛
 ولی هر روز رشد معنوی پیدا کرد و از دل آتش جنگ عارف، سالک، واصل الی الله شد تاجایی که پس از شهادت هم به روایت دکتر قالیباف:
"با عبای رهبر انقلاب که 14سال نماز شب خواند، و انگشتری که حاج قاسم با آن نماز شب می‌خواند و تربت کربلا مدفون شد"

2-((متشرع بودن سلیمانی))
دومین ویژگی مکتب سلیمانی که وی را کانون توجه همگان قرار داد و تبدیل به اسطوره نمود ((متشرع بودن)) در دل دود و آتش جنگ بوده است.
به این معنا ((تقوا واراستگی درونی)) سه مرتبه دارد:

مرتبه اول:
و در عین حال سخت ترین مرتبه از تقوا و آراستگی درونی به این است که شخص آنچنان روی خودش کارکرده، ریاضت نفسانی نموده، و بر تمایلات درونی خود فائق آمده باشد و قوه و قدرت روحی پیدا نماید که اگر دربرابر حرام بین قرار بگیرد کم نیارد و نلغزد.

مرتبه دوم:
شخص آنچنان خودش را ساخته و به مرتبه ای از قوه و قدرت روحی رسیده باشد که اگر در برابر(امر مشتبه بین حرام وحلال) قرار بگیرد که با آن معامله حرام نموده و بنام حلال مرتکب امر مشتبه هم نشود، بلکه احتیاط بکند.
 چراکه رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند:
"حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ" (بحارالأنوار ج۲ ص ۲۲۰ باب ۲۹)
امور سه گونه است: حلال واضح و روشن و حرام آشکار و بدون ابهام و اموری که مردد میان این دو است. هر کس شبهات را ترک کند از محرمات نجات می یابد و هر کس به شبهات اقدام کند مرتکب محرمات می شود و ندانسته هلاک و نابود می گردد.

مرتبه سوم:
شخص در مرتبه و درجه ای از سلوک معنوی برسد که بتواند برای رسیدن به مرتبه بالاتر از کمالات معنوی از مباحات هم بگذرد و عبور نماید.

سبک زندگی سپبهد شهید سلیمانی به شهادت همرزمانش گواه این معنای از سلوک است که با وجود مشکلات جنگ با عفلقیان عراق و داعشی های تکفیری وهابی آنچنان این شهید بلند مرتبه، خود را منضبط به رعایت حرام و حلال و متشرع به چارچوب های دستورات دینی می نمود که خروج از آن امکان پذیر نمی شد، چراکه:

اولا: با وجود اینکه جنگ شرایط خاص خودش را دارد و به دلیل اضطرار خیلی حرام ها رنگ حلال بخودش می گیرد، تا برسد به امر مشتبه بین حرام و حلال، شهید بلند مرتبه به دلیل وارستگی درونی و قوت و قوه باطنی و روحی که داشت متشرع به رعایت حرام و حلال بود، نه تنها ازمحرمات، بلکه به شدت از مشتبهات اجتناب می کرد.
ازهمین رو رهبر انقلاب «مراقبت از حدود شرعی» را در همه شرایط حتی در میدان جنگ، از دیگر خصوصیات حاج قاسم برشمردند و فرمودند:

 "او فرماندهی جنگاور و مسلط بر عرصه نظامی بود اما در میدان جنگ نیز حدود شرعی را کاملاً رعایت می‌کرد تا به هیچ کس ظلم و تعدی نشود، آن‌هم درحالی که خیلی‌ها در عرصه نظامی اهل احتیاط و رعایت حدود شرعی نیستند." (18دی98)
به دلیل همین روحیه متشرع بودن، ورعایت حرام و حلال و اجتناب از مشتبهات است، که نامه ای به صاحب خانه داعشی در جنوب‌شرق سوریه نوشته که نیروهای مقاومت از خانه آنها در عملیات آزادسازی منطقه «البوکمال» به عنوان قرارگاه فرماندهی استفاده کرده بودند:

"خانواده عزیز و محترم، سلام علیکم. من برادر فقیر شما، قاسم سلیمانی هستم. شما من را مطمئناً می‌شناسید. من شیعه هستم و شما اهل سنت هستید. البته ما هم به شکلی سنی هستیم چون معتقد به سنت رسول‌الله هستیم و ان‌شاءالله تلاش می‌کنیم به شیوه ایشان عمل کنیم و شما هم به شکلی شیعه هستید چون اهل بیت(ع) را دوست دارید... از شما عذرخواهی می‌کنم که بدون اجازه از خانه‌تان استفاده کردیم. اگر خسارتی به خانه شما وارد آمده، آماده پرداخت بهای آن هستیم. این شماره تلفن منزل من در ایران است. اگر فکر می‌کنید دینی به گردن ماست، لطفاً تماس بگیرید، من آماده‌ام هر کار بخواهید انجام دهم."

ثانیا: حقوق و مزایای تعریف شده حق هرکارگزاری است که می تواند ازآن استفاده کند، ولی سردار شهید، آن چنان خودش را تربیت و رشد معنوی داده بود، درسختی معیشت و تنگنای اقتصادی قرار می گرفت؛ ولی از حق مباح و قانونی خودش می گذشت و استفاده نمی کرد.

ازهمین روست حجه الاسلام شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس که سی سال همکاری نزدیک با سلیمانی داشت می گوید:
"حاج قاسم با اینکه بیشتر از خیلی از نیروهای سپاه مأموریت می‌رفت، هیچ‌وقت حق مأموریت نگرفت. بعد از شهادتش هم مسئول نیروی انسانی نیروی قدس گفت، حاج قاسم حقوق عادی خود را بدون اضافه کار و حق مأموریت می‌گرفت. خودش هم به من گفت من برخی مواقع در اداره زندگی می‌مانم. به‌تازگی که بحث ازدواج پسرش بود، می‌گفت برای هزینه خرید ازدواج پسرم (انگشتر و...) مشکل دارم، بعد گفت فعلاً حل‌ شد"

این نوع از روحیه متشرعانه و احتیاط و گذشت درحالی از این ژنرال بی ادعا صورت می گرفت، بودند کسانی که با کمترین زحمت از صندوق بیت المال مسلمین حقوق نجومی دریافت می کردند!!

این هم درس دیگری بود که حاج قاسم در مکتب خود به رهروانش آموخت که چگونه می توان به ((حیات طیبه)) رسید و ماندگار همیشه تاریخ شد.

*******

خصوصیت سوم: احترام به والدین در مکتب سلیمانی
سومین خصوصیت فوق العاده مکتب سلیمانی ((احترام به والدین)) است.
تبیین درست این خصیصه دقت و توجه به دو نکته را لازم دارد:

نکته اول: (آداب احترام به والدین)
هرچند درفرهنگ منحط وماشینی غرب و اروپا روابط خانوادگی از هم گسسته شده است؛ ولی کشورهای اسلامی و به ویژه ایران اسلامی، به دلیل تاثیر پذیری از آموزه های قرآنی روابط خانوادگی به ویژه روابط فرزندان با پدر ومادر استحکام لازم دارد.
از همین رو در آیه (23و24) سوره (اسراء)، وظایف و تکالیفی را در جهت احترام به والدین به عهده فرزند گذاشته است و آن این که:

اولا: در قرآن کریم خدمت و احترام و احسان به والدین در طول پرستش و عبادت حق تعالی دانسته شده و فرموده است:"وقَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا"
و پروردگارت فرمان داده است: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.

ثانیا: در انجام این تکلیف احسان و خدمت به والدین هیچ تفاوتی بین پدر و مادر نگذاشته است؛ بلکه به وظیفه فرزندان نهاده است که بطور یکسان به والدین احسان وخدمت نمایند:
"إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما ریمًا"
هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها به پیری رسیدند.

ثالثا: فرزندان را مکلف کرد که مواظب باشند که رفتارشان کوچک ترین لرزش غم آلودی در قلب والدین به وجود نیاورد.
 این مطلب را قرآن با انتخاب یک نمونه بیان می کند و می فرماید:
 «به آن دو اف نگو.»
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«اگر خداوند کلمه ای کمتر از اف سراغ داشت،از گفتن آن نهی می فرمود».
ازهمین رو خطاب به فرزندان می فرماید:
"فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما"
کمترین اهانتی به آنها روا نداشته و بر آنها فریاد مزن و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو.

رابعا: فرزندان را موظف می کند در معاشرت و سخن گفتن با والدین از کلمات فاخر و پسندیده استفاده کنند و می فرماید:
"وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریما"
و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو.

خامسا: هرچند خود را شکستن جز در برابر حق تعالی امر پسندیده ای نیست و اسلام آن را منع کرده؛ ولی در برابر والدین فرزند را مکلف نموده است که باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار کند که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند و بفهمند که او خود را با اظهار محبتش در برابر آنها خوار می‌کند و می شکند.
ازهمین رو می فرماید:

"وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا"
و بال‌های تواضع خویش را خاضعانه در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
آنکه این را به حاج قاسم گفتم، شروع به گریه کرد و بعد از گریه گفت: درست است من هر روز یا یک روز در میان، زنگ می‌زدم و احوال پدرم را می‌پرسیدم.

این دفعه یک عملیات سختی بود و داعشی‌ها در املی این قدر شیعه‌ها را اذیت می‌کردند و خود و بچه هایشان را می‌کشتند که من ۴ یا ۵ روز سخت درگیر شدم و نتوانستم با پدرم تماس بگیرم.
حاج قاسم همان شب با وجود خستگی گفت: به قنات ملک برویم و حدود ساعت‌های ۱ یا ۱ و نیم شب که رسیدیم به سر مزار مادرشان رفتیم و صبح زود نیز بعد از اقامه نماز صبح، دوباره سر مزار مادرشان رفتیم."
سپهد شهید آن چنان دل بسته به پدر ومادرش بود که درآخرین وصیت نامه خود محشور شدن و دیدار ملاقات با آنان را از خداوند متعال مسئلت می کند و می نویسد:

"خداوندا ! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهلبیت و پیوسته در مسیر پاکی بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه می خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما"

این مرتبه از خاکساری، دلدادگی، احسان، خدمت و ادب، همه و همه درس و پیام ((مکتب سلیمانی)) به مخاطبین در هر سن و سال، و در هر مرتبه و درجه، و در موقعیت علمی و شغلی است که بالاترین توفیق خدمت، احسان، وادب در مقابل والدین است که قبل از آخرت در همین دنیا راهگشای بسیاری از پیچیدگی های در زندگی و منشاء کسب بسیاری از توفیقات است، که بایست تا فرصت از دست نرفته و سایه بلند والدین بر سر است قدر آن را دانست.

نکته دوم: ((ژنرال تربیت شده آموزه قرآنی))

قهرمان مکتب سلیمانی نمونه ای از تربیت یافتگان آموزه های قرآنی است.
از آن روزی که نوجوان 13 ساله بوده‌ است تا آن روزی که آن چنان تعالی و ترقی پیدا کرد و به درجه سرلشکری رسید، وتا ان زمانی که برای اولین بار در نظام جمهور اسلامی به بالاترین مدال ((ذوالفقار)) نائل شد، برای والدینش همان قاسم بود، نه سردار، سرلشکر، که همیشه درخدمت، احسان، ادب، خاکسار شدن در برابر والدینش بود.
از همین روست خاطره ای از خود و پسر عموی شهیدش در سن 13 سالگی درجهت خدمت والدینش نقل می کند که:

"روزگار سختی بود.
 پدرانمان مقروض دولت بودند.
 وام کشاورزی گرفته بودند اما حالا نمی‌توانستند پس بدهند.
شب‌ها از غم این که روزی آدم‌های دولت بریزند و پدرانمان را دستگیر کنند و ببرند زندان، خوابمان نمی‌برد و یاد چنین روزی دلمان را خالی می‌کرد.
پدر من نهصد تومان بدهکار بود و پدر احمد پانصد تومان.
حال ما آمده بودیم به شهر غریب تا کار کنیم.
احمد گفت: قاسم بیا عهد ببندیم تا وقتی که یک پول درست و حسابی جمع نکرده‌ایم به ده برنگردیم!
دست همدیگر را فشردیم.
 سپس یا علی گفتیم و وسایلمان را برداشتیم و راه افتادیم.
در کوچه پس کوچه‌های خیابان ناصری اتاقی اجاره کردیم ماهی پانزده تومان.
صاحبخانه‌امان پیرزنی بود به نام آسیه.
مستأجر دیگری داشت به نام معصومه که او هم پسر کوچکی داشت به اسم مهدی.
سیزده سال بیشتر نداشتیم جثه‌هایمان آن‌قدر کوچک و نحیف بود که به هر کجا می‌رفتیم کار بگیریم قبولمان نمی‌کردند.
تا این که در خیابان خواجو که آن زمان در انتهای شهر بود، مدرسه‌ای می‌ساختند و ما را نیز به‌کار گرفتند با روزی دو تومان!
برفی که در سال پنجاه به کرمان بارید مشهور است.
تا آن روز هشت ماه بود که از آمدن ما به کرمان می‌گذشت.
حالا دیگر سیصد تومان من داشتم و سیصدوپنجاه تومان هم احمد.
گمان می‌کردیم به عهد‌مان وفا کرده‌ایم و حالا وقتش است که سری به پدر و مادرمان بزنیم.
شوق دیدار خانواده، ما را به بازار کشاند و حدود هفتاد تومان خرید کردیم.
طوری که برای همه بستگانمان یک تکه سوغاتی خریده بودیم.
سپهد شهید خود خاطره دیگری بسیار جذاب وشنیدنی بسیار آموزنده نقل می کند که:"یک زمانی وقتی می خواستم بروم((ماموریت)) گفت ننه بمون گفتم ننه کار مهمی دارم دو روزه برمیگردم. گفت هی می گویی آمریکا امریکا آمریکا، من هم مادرتم...
گفتم قول می دهم زود بر می گردم گفت ممکن است من را نبینی، خیلی باور نداشتم که مادرم رفتنی است. تصمیم گرفتم که نروم و تاخیر بیندازم. رفتم یک دوری زدم و برگشتم دیدم خواهرهایم مادرم را قانع کردند. گفت ننه می خواهی بروی برو.
سردار در ادامه اینگونه روایت می کند:
«من دم آخر چیزی در ذهنم بود و آن اینکه کف پای مادرم را ببوسم. خیلی وقت ها دلم میخواست اینکارو بکنم ولی نمی شد یا خجالت می کشیدم ...ناخودآگاه تا دم در رفتم و برگشتم و کف پای مادرم را بوسیدم. و این توفیق نصیمان شد. سرمایه بزرگی بود که از دست دادیم.»
در راستای همین خاکساری سپهد شهید نسبت به مادرش، شهریاری یکی از همراهان سال های طولانی با بیان اینکه تقریبا آخرین وداع وی با مادرش بود بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا (س) کرمان در ایام ماه مبارک رمضان، اتفاق افتاد، گفت:
"حاج قاسم آن روز از هرکس که در بیمارستان بالای تخت مادرش بود خواست، برود و گفت: امشب خودم می‌خواهم بمانم.
او با بیان اینکه حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند، افزود: ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی می‌دیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و پا‌های مادر را بر روی پیشانی و چشمانش می‌کشد و اشک می‌ریزد".

*******

خصوصیت چهارم: ولایی بودن مکتب سلیمانی
چهارمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((ولایت مداری)) است.
برای اینکه تفسیرو برداشت دقیقی از این خصوصیت داشته باشیم، توضیح دو نکته که فهم وقرائت صحیح از ((ولایت مواری))را فراهم می کند بسیار لازم است:

نکته اول: (ولایت فقیه استمرار نبوت وامامت)
همانگونه که نبوت باطن و تجلی توحید است، و اگر نبوت نباشد خدا آنگونه که هست شناخته نمی شد و بشر به زعم خودش خدای مولود ذهن و خلق شده توهمش را می پرستید،
همانگونه که هندوها در عصر مدرن جاهلیت، گاو را مظهر تجلی خدا می دانند و می پرستند و نه خدای توصیف شده در قرآن که می فرماید:
"هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ" (حدید/3 )
امامت نیز باطن و تجلی توحید و نبوت است؛ چراکه به برکت امام علیه السلام است که رسول الله صلی الله علیه وآله با مقام عصمت علمی:
 "وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی" (نجم، آیات 3 و 4)
و همچنین عصمت عملی:
"إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا"(احزاب، آیه 33) معرفی و شناسانده می شود، نه درحد مدیر اجرایی که می تواند خطاء علمی وعملی داشته باشد.
به حکم توقیع از ناحیه حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء به اسحاق بن یعقوب که نوشتند:
"وَأَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ"
واما در حوادث و رخدادهایى که پیش می آید به راویان احادیث ما، رجوع کنید ، زیرا آنان حجت من بر شما ومن حجت بر آنان هستم)) می یابیم که:
ولایت فقیه هم در تحلیل صحیح نیز باطن و تجلی نبوت و امامت است که به برکت رهبری و زعامت فقیه جامع الشرایط، تلاش و مجاهدت( 250) ساله ائمه معصومین علیهم السلام درعصر غیبت عینیت و شکل عملی می گیردو در قالب نظام اسلامی به ثمرمی نشیند.

نکته دوم: (موضع نظری، عملی، قلبی سردار شهید نسبت به ولایت فقیه)
از آغاز انقلاب کسانی که به نوعی نقش درانقلاب داشتند به دوگروه تقسیم شدند.
 اقلیت که به شخص حضرت امام علاقه مند بودند؛ ولی به اندیشه امام نسبت به اصل ولایت فقیه باور نداشتند.
پس از رحلت امام، این عده به مرور زمان ریزش کردند نه تنها رهبری آیه الله خامنه ای را به رسمیت نشناختند؛ بلکه بنا را بر مخالف گذاشتند و روبروی نظام و رهبری ایستادند؛ ولی اکثریت به همان اندازه در ده سال پس از انقلاب اسلامی، به رهبری شخص حضرت امام خمینی (ه) به عنوان فقیه جامع الشرایط باور داشتند به همان اندازه به اندیشه ولایت فقیه حضرت امام نیز باورمند بودند.
ازهمین رو پس از رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی و انتخاب آیه الله خامنه ای از طرف اعضای خبرگان همان باوری که به امام داشتند به معظم له باورمند شدند و در حمایت از رهبری در این سی سال از هیچ چیز دریغ نکردند.

ثانیا: از نظر مصداقی رهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای را از بین فقهای موجود شایسته ترین ولایق ترین شخص برای منصب ولایت فقیه و رهبری جهان اسلام می دانست و چون به این باور داشت درهر کنگره یا سخنرانی پس از طرح نظر یه ولایت فقیه با آن صداقت ویژه اش به معرفی معظم له می پرداخت.
ازهمین رو در سخنرانی کنگره شهدای کرمان به مردم می گوید:
" از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم.
اما این را بدانید؛ والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می‌شناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است.
 علمای لبنان را می‌شناسم، علمای پاکستان را می‌شناسم، علمای حوزه خلیج فارس را می‌شناسم. چه شیعه و چه سنی، والله! اشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیت‌الله العظمی خامنه‌ای» است.
من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و می‌شناسم آنها را، ارادت داریم. دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم.
در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست‌شناسی این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازی‌های سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم.
 آدم‌ها می‌آیند و می‌روند. آن چیزی که مهم است اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است". (کنگره شهدای کرمان- ۱۳۸۹)

و همچنین یادواره شهدای حرم می گوید:
"برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است.
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.
 در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است". (17-10-96)

و در جمع فرماندهان سپاه می گوید:
"حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از اولیاء الهی است و نزدیک ترین صفات را به ائمه اطهار دارند و ما تابع تشخیص ایشان هستیم، چون عاقبت بخیری در این است. حرف حضرت آقا بر من حجت شرعی دارد و همین که ایشان از ما راضی اند و سر ما را می بوسند به همه عالم می ارزد" (12-4-98)
ثالثا: از سال(( 1376 تا 12دی 1399)) که درسمت فرمانده سپاه قدس قرار داشتند ارتباط قلبی خاصی بین مقام معظم رهبری و سپهد شهید به وجود آمد که تبدیل به ((مراد و مریدی)) شد؛
به گونه ای که به همان اندازه سردار سپهد درملاقات ها از سر ارادت دست وصورت معظم له رامی بوسید به همان اندازه رهبر معظم انقلاب نیز باعنایت ویژه ای سروصورت این شهید بلند مرتبه را بوسیده می داد و نه تنهادر نماز جنازه مطهرش عاشقانه دل تنگی کرد و اشک ریخت؛ بلکه درزمان حیاتش می دید که این سرباز دل باخته به فیض شهادت نائل می شودو به مقام محمود می رسد و از جمله شفاعت کنندگان در عالم قیامت می گردد.

از همین رو در اردبیهشت‌ماه سال ۱۳۸۴ به‌همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل خانواده شهید محمدرضا عظیم‌پور در کرمان حضور پیدا کردند، در این دیدار جواد روح‌اللهی داماد بزرگ خانواده‌ی شهید عظیم‌پور از رهبر معظم انقلاب درخواست می‌کنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند، معظم له با اشاره به سردار آسمانی شهید سلیمانی می‌فرماید:
"این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله"
بنابراین یکی از درس های کلیدی و بسیار تعیین کننده ((مکتب سلیمانی)) برای این نسل و نسل های آینده همان پیام سرنوشت ساز حضرت امام خمینی است که فرمود:
"پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت آسیب نرسد".

*******

خصوصیت پنجم: فراجناحی بودن مکتب سلیمانی
پنجمین مشخصه بسیار حساس و مهم مکتب سلیمانی ((فراجناحی بودن)) سپهد شهید بوده است.
طرح و تفسیر این مشخصه مبتنی بر توضیح دقیق دو نکته است:

نکته اول:
هرچند در تحلیل صحیح وجود دو جریان فکری بنام ((اصلاح طلب واصول گرا)) واقعیت ندارد، چراکه نمی شود اصلاح طلب درچارچوب اسلامی بود ولی اصول گرا نبود،
وهمچنین نمی توان اصولگرا وپای بند به ارزش های اسلامی وانقلابی بود ولی اصلاح طلب نبود.

ازهمین رو رهبر معظم انقلاب در تاریخ (19\2\1384) و در دیدار با دانشجویان کرمان می فرماید:
"بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست.
نقطه‌ی مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است.
 یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛
 حتی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه‌روز و نوبه‌نو"

ولی آنچه که نه قابل انکار است، ونه قابل حذف، این است عده ای موجودیت خود را در اصلاح طلب بودن می دانند و می خواهند با آرم و تابلوی اصلاح طلبی شناخته شوند، و عده دیگر موجودیت خود را در اصولگرایی می دانند.
آنان می خواهند با آرم وتابلوی اصولگرایی شناخته شوند و تازمانی که صندوق انتخابات وجود دارد این دو جریان وجود دارد و همین دو جریان عهده دار مدیریت بخشی از کشور خواهند بود؛ تنها اتفاقی که پس از هر انتخابی می افتد این است جای این دو جریان در مدیریت کلان نظام عوض می شود.

نکته دوم:
سپهد شهید در برخورد با این دو جریان سیاسی ((فراجناحی))بود، مواضع او بگونه ای بود، درقالب و ظرف اصولگرایان و اصلاح طلبان قابل تعریف نبود؛ برای اینکه :
اولا:هم به دلیل متشرع ومتعبد.بودن به دیدگاه و فتاوای حضرت امام خمینی (ه) که ورود نظامیان را به جریان سیاسی منع کرده و فرموده بود:

1-"همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد آنها یک چیزی می فهمند که می گویند این را؛
 ما که می خواهیم که سپاه و ارتش جند الله باشند و دسته بندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند؛
 برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم". (صحیفه امام، ج 19، ص 11)

2-"برای سپاهی ها جایز نیست که وارد بشوند به دسته بندی و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی، به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می گذرد؟
 در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهی ها باز صحبت هست، خوب انتخابات در محل خودش دارد می شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا بکنند،
 برای سپاه جایز نیست این، برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست باز می دارد و همین طور ارتش را".(صحیفه امام، جلد 19، ص 12)

3- "باید سعی کنید جهات سیاسی در سپاه وارد نشود،که اگر افکار سیاسی وارد سپاه شود، جهات نظامی آن از بین می رود،
همیشه به سپاه سفارش کنید که آنان خودشان را یک جنگنده خدمتگزار مردم بدانند". (صحیفه امام، جلد 18، ص 45)

4-"از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح، چه رده های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند،
 هر چند آن حزب و گروه صد در صد و به جمهوری اسلامی وفادار باشند و هر کس در یک حزب و گروه وارد شد باید از ارتش و سپاه و سایر قوای انتظامی و نظامی و قوای مسلح خارج شود.

و فرماندهان و مسئولان موظف هستند که هر کس در یکی از احزاب یا گروه های سیاسی یا دینی وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و یا گروهها و یا سازمان خارج شود. و اگر تخلف کرد او را از ارتش یا دیگر قوای مسحل اخراج کنند،
و همه افراد موظفند چنین اشخاصی را به فرماندهان معرفی نمایند. و باید توجه داشته باشند که ورود قوای مسلح در احزاب وگروهها و سازمانها، پایه قوای مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از این امر موجب پیگرد خواهد بود. (صحیفه)
 سردار سلیمانی درمدت چهل سال هرگز وارد هیچ حزب و جریان سیاسی نشد وهضم دردو جریان اصولگرا واصلاح طلب نشد و مواضعی سیاسی اوهمسوی ولی فقیه بود نه احزاب سیاسی، وبرای اینکه جریان سیاسی تکلیفشان را باوی بدانندوهیچ انتظاری نداشته باشند بطور رسمی وشفاف می فرمود:
"از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم"

ازهمین رو رهبر معظم در دیدار دانشجویان دانشگاه کرمان در توصیف شهید سلیمانی می فرماید:
"یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح نبود لکن به شدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابی گری خط قرمز قطعی او بود. این را بعضی ها سعی نکنند کمرنگ کنند این واقعیت اوست. ذوب در انقلاب بود".

ثانیا: شهید سلیمانی به دلیل داشتن همین مرام ((فراجناحی)) اعتقاد به جذب((حداکثری)) و دفع((حداقلی)) داشت، و بر این باور بود هنر انقلابیون و حزب اللهی باید در این باشدکه معاند را به مخالف، ومخالف را به موافق تبدیل نمایند؛
نه اینکه کسی که همسوی با سلیقه و فکر آنها نیست با برچسب ضعف ولایت، اباحه گری، وضد ولایت فقیه موافق را به مخالف و مخالف را به معاند تبدیل کنند، و از اردوگاه نظام و زیر خیمه ولی فقیه خارج نمایند.

چراکه پیام قرآن این است:
"مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّاررُحَمَاءبَیْنَهُمْ" (فتح/29) محمدرسول خداست و کسانى که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند.
پس بایست آیه مبارکه را نصب العین قرار داد و تاجایی که می شود و می توان هر روز افراد را جذب نظامی اسلامی کرد، وفرصت را از دشمن گرفت.

از همین رو سپهد شهید در جمع روحانیون خطاب به آنان می گوید:
 "اگر بخواهیم دائم از القاب بی‌حجاب و باحجاب یا اصلاح‌طلب و اصولگرا استفاده کنیم، پس چه کسی می ماند؟ اینها همه مردم ما هستند.
 آیا همه بچه‌های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه این‌ها را جذب می‌کند و جامعه هم خانواده شماست.
 اینکه بگوییم من هستم و بچه‌های حزب اللهی خودم، اینکه نمی‌شود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب کند".

و در راستای همین روحیه پرهیز از ((افراط وتفریط)) است در وصیت نامه اش، سیاسیون کشور، جناح راست و چپ، اصولگرا واصلاح طلب را دعوت به رقابت سالم در محور ولایت فقیه و نظامی اسلامی می کند و خطاب به آنان می نویسد:
"نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم:
چه آنهایی [که] اصلاح طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم.

عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛
مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است"
و با این نگاه ((جذب حداکثری)) و ((دفع حداقلی)) بود که
انگشتر عقیق زرد رنگی که از کربلا آورده بود به همسر یکی از شخصیت های متوفی داده که به هنگام دفن بر پیشانی متوفی قرار دهند.

و همچنین وقتی یکی از شخصیت ها، موضع قاطع مقابل آمریکا گرفت و تهدید کرد که اگرشما امریکائیها دست از پا خطاء کنید و امنیت ما را درخطر قرار دهید صادرات نفت از خطر خلیج فارس به رویتان خواهیم بست، سپهد شهید به وی نوشت:
"دست شما را برای ایراد این سخنرانی حکیمانه و صحیح می بوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستم".

درهمین راستا حجت الاسلام حاجی صادقی نماینده ولی فقیه می گوید:
"یک‌بار به او عرض کردم: حاج قاسم! شما نسبت به بعضی از مدیران این‌همه تواضع نشان می‌دهید چرا این کار را می‌کنید این سزاوار نیست.
گفت: «من برای رفع مشکلات مردم دست هرکسی را می‌بوسم.»
حاج قاسم یک‌تکه کلامی داشت که می‌گفت: «دست شما را می‌بوسم.»
 من به ایشان گفتم: «بعضی از افراد شایستگی این را ندارند که شما این جمله را به ایشان بگویید.»
گفت: «برای مردم دست هرکسی را می‌بوسم.»
و می‌گفت: «اگر دست‌بوسی من سبب شود که مسئولین به این مردم خدمت کنند باکی از این کار ندارم".

همین نجابت و روحیه جذب حداکثری داشتن، موجب شد سردار دل ها شود؛ به گونه ای که برای نخستین بار در تاریخ بشریت هفت میلیون نفر با گرایش و سلایق مختلف، مذهبی و غیرمذهبی، انقلابی و غیر انقلابی، محجبه و غیر محجبه در تشییع جنازه قهرمان ملی خود، ژنرال سپهد شهید سلیمانی حضور پیداکنند و شهادت بر نام و یاد نیک او بدهند، و این پیام و درس دیگری ازمکتب سلیمانی به رهروان اوست که می شود با حفظ اصول نظام و تعبد به اصل ولایت فقیه چنین روحیه و مرام و مسلک جذب ((حداکثری)) و ((دفع حداقلی)) داشت.

تحلیل جامع ده خصوصیت ویژه مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی| قسمت دوم

۰

بیانات رهبری انقلاب دردیدارخانواده آیت‌الله مصباح یزدی

معروف نیوز رهبری انقلاب

بیانات رهبری انقلاب دردیدارخانواده آیت‌الله مصباح یزدی

بیانات رهبری انقلاب در دیدار خانواده آیت‌الله مصباح یزدی به مناسبت دومین سالگرد درگذشت عالم ربانی، آیت‌الله مصباح یزدی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش‌ آمدید. بعد از مدّتها آقایان را و بعضی از خانمها را زیارت کردیم. بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهت‌گیری ایشان و راه ایشان است.

مرحوم آقای مصباح (رضوان ‌الله ‌علیه) یک خصوصیّات منحصربه‌‌فردی داشتند که من در مجموعه‌ی فضلای برجسته‌ی قم که از قدیم می‌شناختیم، و حالا هم  بحمدالله برکات بعضی‌شان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزه‌ی تمام‌نشدنی و بی‌نظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود.

بالاخره رفتن برای همه هست: اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّیِّتُون؛(۱) اگر چه خسارت است امّا بالاخره چاره‌ای نیست، ناگزیریم؛ علاج این است که آن راه ادامه پیدا کند؛ آن ابتکار و آن کارهایی که ایشان کرده‌اند: همین «طرح ولایت» یکی از ابتکارات ایشان است؛ همین تشکیلات عظیم مرکز تحقیقات امام خمینی(۲) یکی از همان ابتکارات است؛ کتابهایی که ایشان نوشته‌اند، چه کتابهای علمی، چه آنچه مربوط به اخلاقیّات و معنویّات و [برای] استفاده‌ی عموم و مانند اینها است، یکی از‌ آن کارها است؛ اینها را نباید گذاشت تعطیل بشود. الحمدلله آثار ایشان از همه جهت خوب است؛ آثار صوتی ایشان خیلی آثار خوبی است. سخنرانی‌های ایشان را یک مدّتی که در آن حسینیّه سخنرانی داشتند، در عصرهای ماه رمضان تلویزیون پخش میکرد؛ من می‌نشستم پای تلویزیون گوش میکردم؛ نمیدانم کِی بود. حالا من عصری می‌نشستم گوش میکردم؛ عصر ماه رمضان بود. به ایشان گفتم؛ گفتم اینها خیلی برجسته است، واقعاً خیلی خوب است؛ آدم می‌نشیند گوش میکند، واقعاً استفاده میکند. خب اینها نبایستی متوقّف بشود؛ نباید مسکوت بماند، فراموش بشود. ایشان آثار صوتی دارند، آثار مکتوب دارند، آثار مؤسّسه و بنیانهای مؤسّساتی، مثلِ آنهایی که اسم آوردیم ــ یا شاید هم غیر آنها که من خبر ندارم ــ دارند، الحمدلله فرزندان خوبی دارند، آقازاده‌های خوبی دارند؛ وَ بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء؛(۳) الحمدلله؛ برکات نسلی‌شان هم برکات خوبی است.

در مورد حفظ آثار، نکته‌ای که وجود دارد، این است که نگذاریم این آثار کهنگی پیدا کند. یعنی آن روزی که ایشان این مؤسّسه‌ی امام خمینی را راه انداختند، یک کار تازه‌ای بود؛ آیا امروز هم اگر به همان شکلی که اوّل راه افتاده، اداره بشود، باز هم تازه است؟ این، جای سؤال است؛ این به عهده‌ی شماها است. آقای رجبی(۴) و شما آقایان ببینید چه کار باید کرد که آن تازگی و طراوت حفظ بشود. آن اوّلی که ایشان این کار را شروع کردند، خب یک کار خیلی نوِ جدیدی بود، توجّه‌هایی را به خودش جلب کرد؛ حالا هم باید همان جور باشد.

یا مثلاً کتابهای ایشان. خب حالا بعضی از کتابها، کتابهای علمی است، کتاب درسی است، مثلاً فرض کنید فلسفه؛ خب حفظش به این است که در حوزه در جاهایی که مقتضی است تدریس بشود؛ امّا برخی از آثار مکتوب ایشان آثاری است که باید در ذهنها جایگزین بشود؛ بحث علم و فن و مانند اینها نیست؛ فکر است؛ باید در ذهن مخاطب بنشیند. چه جوری میشود نشاند؟ امروز با صِرف اینکه حالا تعداد نسخه‌هایی که از یک کتاب چاپ میشود، بالا باشد یا پایین باشد، مسئله تمام نمیشود؛ یعنی این جور کتابهای فکری [این جوری حفظ نمیشود]. چرا، بعضی از کتابها هست که وقتی تعداد و تیراژ بالا برود، این یک موفّقیّت است؛ فرض کنید کتابهایی که در شرح حال شهدا مینویسند؛ خب هر چه افراد بیشتر بخوانند، بیشتر بهره‌مند میشوند. کتابهای فکری این جوری نیست؛ کتابهای فکری لازم است در فکر رسوخ کند؛ و این، صرفاً با نشر کتاب حاصل نمیشود. شما نگاه کنید غربی‌ها در این کارها خوب واردند، خوب بلدند؛ ببینید مثلاً فرض کنید فلان متفکّر، حالا مثلاً هِگل مگر چند کتاب نوشته؟ افکارش را از داخل این کتابها استخراج میکنند و درمی‌آورند، تخلیص میکنند، خلاصه میکنند، آن فکر را با بیانهای مختلف، با زبانهای مختلف، با شیوه‌های مختلف پخش میکنند، منتشر میکنند. این کار [در مورد ایشان هم] باید انجام بگیرد.

من البتّه گمان میکنم قبلها به خود مرحوم آقای مصباح (رضوان ‌الله علیه) یا شاید به بعضی از شاگردهای ایشان راجع به ملّاصدرا این حرف را زدم که کتاب ملّاصدرا تدریس میشود، امّا لبّ حرفهای ملّاصدرا چیست؟ ملّاصدرا چند مسئله‌ی اساسی دارد؛ اینها را پیدا کنید، بکشید بیرون، روی اینها بحث بشود، کار بشود، کتاب نوشته بشود، مباحثه بشود؛ این لازم است. در مورد خود آقای مصباح همین جور است و باید این جوری بشود. نگاه کنید، ببینید آن جهت‌گیری فکری ایشان، آن نقطه‌ی تمرکز فکری ایشان چیست، چه در مسائل فلسفی، چه در مسائل اجتماعی، چه در مسائل اعتقادی و فکری، در فضای مجازی و از این قبیل پخش میشود ــ یک تکّه حرف را پخش کنید، این منتشر بشود، در ذهنها بماند، به زبانها بیاید، تکرار بشود؛ و مثل مَثَلِ سائر(۵)‌ که در زبانها تکرار میشود و میمانَد، این فکر بماند، معلوم بشود این، فکر آقای مصباح است؛ تا افراد اسم آقای مصباح را می‌آورند، هر کسی که دیده این تکّه‌ها را، این نوشته‌ها را، ذهنش به یکی از اینها متوجّه بشود، یادش بیاید. مثلاً یکی از راه‌های پخش فکرِ یک آدمِ متفکّر برجسته‌ی عمیقی مثل آقای مصباح این است.

صوت هم خیلی خوب است. حالا شاید لازم نباشد از اوّل تا آخرِ یک سخنرانی را پخش کنیم ــ ‌آن [کار] شاید یک مقداری تأثیر را هم کم کند ــ امّا بالاخره میتوان از یک صوتِ یک ساعته یا مثلاً سه ربع ساعته‌ای که مستمع را کاملاً جذب میکرده، مثلاً یک ربع ساعت مطلب درآورد.

یکی از چیزهایی که در این جلساتِ داخل حسینیّه‌ی(۶) ایشان نظر من را خیلی جلب میکند، این است که وقتی [فیلم آن را] پخش میکنند، آدم میبیند اوّلاً مستمعین که متراکم نشسته‌اند، همه جوانند، یعنی مثلاً یک آدم مسنّ بالای چهل سال شاید در اینها دیده نمیشود؛ همه جوانند. و [ثانیاً] همه همین طور محوند! این خیلی مهم است. من چون خودم سخنرانم، ده‌ها سال [سخنرانی کرده‌ام]، به این نکات توجّه دارم. چه زمانی هست که سخنران احساس میکند موفّق است؟ این نگاه‌ها و برخوردها و به‌اصطلاح آن نمایشهایی که از رفتار مستمع وجود دارد، نشان‌دهنده‌ی یک حقیقتی است؛ این را شما در سخنرانی‌های ایشان مشاهده میکنید، یعنی این من را خیلی جلب میکند. ایشان چه دارد میگوید که این جور همه‌ی دلها را، چشمها را مجذوب کرده، مبهوت کرده؟ این تکّه‌های خاص را پیدا کنید، مکرّر پخش کنید.

خوشبختانه صدا و سیما نسبت به این قضیّه روی خوش نشان داده. حالا گاهی اوقات هست مسئولانِ رسانه‌ها و مانند اینها روی خوش به یک چیزی نشان نمیدهند، [ولی] نسبت به کارهای ایشان الحمدلله صدا و سیما گرایش خوبی دارد و در ساعات مختلف [پخش میکند]. من گاهی عبور میکنم، [وقتی] نگاه میکنم میبینم، یا گاهی نشسته‌ام میبینم که از ایشان چیزهای زیادی را پخش میکنند؛ حیات آقای مصباح این است، زنده بودن آقای مصباح این است.

خب جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایه‌ی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دوره‌ی جوانی‌شان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جمله‌ی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه»(۷) بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا می‌انداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دوره‌ی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم می‌آید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کرده‌اید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانی‌شان را بدانند.

خدا ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند. بله، دو سال از درگذشتشان گذشت؛ دوازدهم دی بود. خداوند ان‌شاءالله درجات ایشان را عالی کند و ایشان را مشمول مغفرت و رحمت خودش قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
 
 سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۳۰؛ «قطعاً تو خواهى مُرد، و آنان [نیز] خواهند مُرد.»
 مؤسّسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
 و از آنان، مردان و زنان زیادی منتشر ساخت. (برگرفته از قرآن کریم؛ سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱
 آیت‌الله محمود رجبی (رئیس فعلی مؤسّسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره))
 مَثَلی که بین مردم جاری و متداول است.
 جلسات هفتگی درس اخلاق مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی (رحمه الله) سالیان متمادی در حسینیّه‌ی دفتر رهبر معظّم انقلاب در قم برگزار میشده است.
 کافی، ج ۱، ص ۳۹

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)