جستجو
بایگانی
- آذر ۱۴۰۳ (۵)
- آبان ۱۴۰۳ (۷)
- مهر ۱۴۰۳ (۹)
- شهریور ۱۴۰۳ (۸)
- مرداد ۱۴۰۳ (۴)
- تیر ۱۴۰۳ (۱۴)
- خرداد ۱۴۰۳ (۲۰)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲۴)
- اسفند ۱۴۰۲ (۳۰)
- بهمن ۱۴۰۲ (۲۵)
- دی ۱۴۰۲ (۲۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۸)
- آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۴)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱۴)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۷)
- بهمن ۱۴۰۱ (۲۰)
- دی ۱۴۰۱ (۲۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۱۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۷)
- مهر ۱۴۰۱ (۱۵)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱۷)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۰)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۹)
- فروردين ۱۴۰۱ (۹)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱۰)
- دی ۱۴۰۰ (۱۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۸)
- آبان ۱۴۰۰ (۱۰)
- مهر ۱۴۰۰ (۱۲)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱۰)
- مرداد ۱۴۰۰ (۹)
- تیر ۱۴۰۰ (۸)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۹)
- فروردين ۱۴۰۰ (۹)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲۴)
- دی ۱۳۹۹ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۹ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۹ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۹)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱۹)
- دی ۱۳۹۸ (۴۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۱۴)
- آبان ۱۳۹۸ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۸ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲۱)
- آذر ۱۳۹۷ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۵)
- شهریور ۱۳۹۷ (۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۹)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۳)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۵۱)
- دی ۱۳۹۵ (۵۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۵۹)
- مهر ۱۳۹۵ (۹۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۷۰)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۸۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴۳)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴۹)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۶)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲۸)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۵۶)
نويسندگان
- سرباز ولایت (2407)
پربحث ترين ها
-
-
کاریکاتور:: حجاب یا بی حجاب؟
۹۳/۰۹/۱۰ -
-
نـامـه ای بـرای خـواهـرم !
۹۵/۰۱/۱۶ -
-
لطفا قیمت این تصاویر را مشخص کنید
۹۵/۰۱/۲۴ -
عملی لذت بخش اما دردناک!
۹۵/۰۱/۱۴ -
-
-
آخرين نظرات
پيوندها
۱۰۳ مطلب با موضوع «علمای دین» ثبت شده است
مصاحبه آیت الله طالقانی درباره حجاب
مصاحبه آیت الله طالقانی درباره حجاب
در سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی، شبکه مستند مصاحبه ای با ایشان درباره حجاب در سال 58 پخش کرد. مجموعه تاریخ شفاهی ایران که از شبکه مستند پخش می شود تلاش دارد تصاویر کمتردیده شده از انقلاب اسلامی را مجدد بازخوانی نماید.
آیا مشکل جوانی که ازدواج نکرده و درآمد ندارد با «کنسرت» حل میشود؟
آیا مشکل جوانی که ازدواج نکرده و درآمد ندارد با «کنسرت» حل میشود؟
به گزارش عمارنامه، آیت الله سید احمد علمالهدی؛ نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی و امام جمعه مشهد مقدس امشب مهمان برنامه بدون تعارف بخش خبری 20:30 بود.
وی در بخشی از این گفتوگو اظهار داشت: حداقل وظیفه طلبه نهی از منکر است، لشکر و ارتشی ندارم و یک طلبه هستم، نظری درباره موسیقی دارم، برخی موسیقیها را گوش میدهم اما کنسرت یک چیز دیگر است و آن ارائه موسیقی همراه با هیجان مبتذل است و کدام مرجع این را تأیید میکند؟ گفتیم این فعل در این شهر حرام است و بهحرمت امام رضا(ع) انجام نشود.
وی گفت: مگر جوان ما مشکلش برگزاری کنسرت است؟ جوان ما تشکیل خانواده نداده و درآمد ثابت ندارد و آیا واقعاً با برگزاری کنسرت مشکلش حل است؟ اگر بناست یک جریان هنری در کشور به نام هنر موسیقی شکل بگیرد باید برایش سازوکاری تعبیه کنند که با ابتذال همراه نباشد و وضع فعلی با ابتذال همراه است.
آیت الله علمالهدی افزود: برخی از بنده بهخاطر این نهی از منکر در تریبون نماز جمعه انتقام سیاسی گرفتهاند.
وی در مورد انتشار مطالبی در مورد انتقادش از حضور ورزشکاران زن در مسابقات بینالمللی گفت: این انتقاد بنده مال زمانی بود که ورزشکار خانمی بلوز قرمز پوشیده بود و آستین هم نداشت و گریبانش هم باز بود و موهایش پریشان بود و در این حالت روی سکو رفت، به مورد اخیر (اشاره به کیمیا علیزاده) اعتراضی نکردهام.
آیت الله علمالهدی در مورد هنرمندان مورد علاقهاش افزود: آقای سلحشور روی سر من جا داشت و آقای حاتمیکیا هم، هنرمند مثبت سرباز امام زمان(عج) است، چند سال پیش سقوط یک فرشته پخش شد و با آقای ضرغامی ملاقاتی داشتم و گفتم کارگردان این فیلم را نمیشناسم اما حاضرم ثواب صد منبرم را بدهم و ایشان ثواب یک سکانس فیلم را به من بدهد. اثر این سکانس بیش از صد منبر من بود.
وی در مورد دارایی خود نیز گفت: نه منزل استیجاری دارم و نه ملکی، با احتساب نواده و نبیره 27 بچه دارم. من مستمریبگیر تأمین اجتماعی هستم و دو میلیون و 200 هزار تومان میگیرم. گاهی پس و پیش جمله مرا میزنند و هجمه روانی ایجاد میکنند. هیچ وقت عصبانی نمیشوم، اما تن صدای من این گونه است و خیلی بلند و قوی است.
منبع: تسنیم
حفظ حجاب بانوی تکواندوکار ایرانی در المپیک از کسب مدال مهمتر بود
حفظ حجاب بانوی تکواندوکار ایرانی در المپیک از کسب مدال مهمتر بود/ فرهنگ اسلامی جایگزین فرهنگ غربی در دانشگاه ها شود
به گزارش بسیج پرس؛ آیت الله مکارم شیرازی در دیدار معاونان وزارت علوم که در مدرسه علمیه امام سجاد (ع) برگزار شد، اظهار داشت: مهمترین منبع کشورمان سرمایه انسانی است که باید از این ظرفیت بهترین استفاده را کرد.
مرجع تقلید شیعیان جوانان را مهمترین منبع نیروی انسانی دانست و افزود: نسل جوان که سرمایههای اصلی جامعه هستند در دانشگاهها پرورش پیدا میکنند و دانشگاهها وظیفه دارند نسل جوان را تربیت و در اختیار جامعه قرار دهند.
آیت الله مکارم شیرازی بیان کرد: در دانشگاهها مسائل مثبت و منفی وجود دارد که باید نکات مثبت آن تقویت شود، دانشگاه محصول غرب است که باید در راستای اسلامی و دینی شدن آن اهتمام ویژه ای انجام شود.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه با تاکید بر لزوم توجه مسئولان به مشکلات فرهنگی دانشگاهها گفت: اگر فرهنگ غرب در دانشگاه حاکم باشد جوانان به سوی غرب گرایش پیدا میکنند و در این زمینه نیازمند کار فرهنگی هستیم.
وی عنوان کرد: فرهنگ غربی در دانشگاهها حاکم است که وظیفه داریم فرهنگ اسلامی را در آن نهادینه کنیم، مسئولان دانشگاهها وظیفه دارند فرهنگ غربی را از دانشگاهها جدا کرده و فرهنگ اسلامی و دینی را در آن حاکم کنند.
آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به اهمیت فراگیری علم در اسلام تصریح کرد: اسلام برای علم و دانش ارزش و اهمیت زیادی قائل شده است، دین اسلام در موضوع فراگیری علم و دانش هیچ محدویتی قائل نیست و بر توسعه و ترویج آن تاکید کرده است.
مرجع تقلید شیعیان اظهار داشت: مسئولان دانشگاهی باید فیلترهایی را برای تسویه کردن علوم دانشگاهی ایجاد کنند و اهتمام ویژه ای برای اسلامی کردن دانشگاهها داشته باشند.
آیت الله مکارم شیرازی با بیان اینکه دانشگاهها باید موضوعی را مورد توجه قرار دهند که کاربردی باشد، افزود: مبانی اخلاقی در دانشگاهها تقویت شود هنگامی که مبانی اخلاقی وجود داشته باشد احساس مسئولیت در دانشجویان بیشتر میشود.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه دین مداری را مهمترین نیاز جامعه امروز دانست و بیان کرد: هنگامی که دین در جامعه تضعیف شود مسائل مادی تقویت شده و این موضوع تبعات منفی زیادی به همراه دارد.
وی با اشاره به لزوم حفظ حجاب و اهمیت آن در اسلام تصریح کرد: دختر ورزشکاری که در المپیک مدال کسب کرد حرف بسیار مهمی گفت و تاکید کرد رعایت حجاب برای من مهمتر از کسب مدال بود چون ممکن است از ورزش فاصله بگیرم اما از حجاب نه که این سخن بسیار مهمی است.
آیت الله مکارم شیرازی خاطر نشان کرد: مسئولان دانشگاهی باید فاصله حوزه و دانشگاه را محدود کنند که این موضوع آثار و برکات مهمی را به همراه دارد چون وحدت این دو مجموعه سبب خیر و برکات بسیار خوبی برای جامعه دارد.
انتهای پیام//
منبع:بسیج پرس
از دنیا اذیت شدید سری به قبرستان بزنید!
از دنیا اذیت شدید سری به قبرستان بزنید!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر کسی دیر خداوند را ملاقات کرد در خودش عیب نیابد. اگر کسی در بیست سالگی ملاقات کرد شاید رشدش زیاد نباشد. آنان که چهل سال و پنجاه سال ریاضت کشیدهاند بلندترند. هر کس با ادبتر است ممکن است دیرتر ملاقات کند اما شهرش بلند است.
ناراحت نشوید. نگویید بیست سالهها خدا را ملاقات کردند، ما شصت یا هفتاد سال سن داریم هنوز هیچ خبری نیست. اصلاً پکر نشوید. در راه سیر و سلوک هر کسی دیرتر ملحق شود بالاتر است. حساب معصومین(ع) که در شکم مادر وصل بودند از بقیه جداست. در میان پیروان آنها هر کس دیرتر ملاقات کند، کاملتر است زود رسیدن خیلی هم خوب نیست.
اهل علم این قاعده را ندارند و نمیدانند. تصوّر میکنند هر که زودتر ملاقات کرد و واصل شد و گفت من رَستم و من شدم، همه آسمانها را طی کرده است. چنین کسی گرم شده است، نرم شده است، رفته است. اما یک درجه کلاسش تغییر کرده است. هنوز کلاسها بعد و امتحانهای دیگر در پیش دارد.
هر کلاسی مناسب خودش امتحانی دارد. ده سال، بیست سال، پنج سال در آنجا طاقت میآورد. تمام که شد امتحانش میکنند. اگر قبول شد باز یک درجه میدهند و یک کلاس بالاتر میرود. ما، ده بیست بار به دنیا آمدیم. لباس تن کردیم به مسجد رفتیم. در میان مقدّسین نماز خواندیم. حمد و سوره قشنگی هم پدر یادمان داد. باز آمدیم اهل سلوک شدیم. با عرفان و عاشقین و درویشان نشستیم. یا حقّ و یا علی و یا حسن و یا حسین(ع) گفتیم. باز ما را از خانقاه هم بیرون انداختند. باز از نو جبّه را در مسجد پهن کردیم. چند بار مسجد چند بار خانقاه. این اواخر گفتیم آیا پس ما جایی نداریم؟ گفتند چرا در خانقاه ما یک جایی هست برای آنانی که پیر شدهاند، چند روزی آنجا باش تا بمیری و دفنت کنند. آنجا خودش برای خودش میزند و ذکر میگوید. مثل آن پیر مردی که دیگر بازار نداشت و رفت در قبرستان برای مردهها ساز زد.
همه به قبرستان میروند. میگویند ما چند وقت در میان آنها که بیدارند و زنده هستند خواندیم. دیگر میان آنها مشتری نداریم. آمدهایم اینجا برای مردهها میخوانیم. این را در شب عاشورا و شب قدر دیدم. یک شب برای مردهها زد و چقدر قشنگ زد. مومنین هم همینطورند. هر وقت از دنیا اذیّت شدید و شما را بیرون انداختند سری به قبرستان بزنید. شما نمیخواهد برایشان ساز بزنید یا دعا بخوانید. یک دمی بنشین، دو سه فقره شعر هم اگر یادت آمد برایشان بخوان.
کتاب طوبای محبّت – ص 128
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
انتهای پیام/
منبع:پایگاه اینترنتی بسیج
مردم با نهی از منکر بیماری بدحجابی را ریشه کن کنند/ امنیت جامعه با عمل به دین کامل خواهد شد
علمای دین حجاب امربه معروف نهی ازمنکر
مردم با نهی از منکر بیماری بدحجابی را ریشه کن کنند/ امنیت جامعه با عمل به دین کامل خواهد شد
به گزارش بسیج پرس؛ آیتالله جوادی آملی در جلسه اخلاقی فصلی روحانیون عقیدتی سیاسی ناجا، با اشاره به جایگاه ائمه اطهار(ع) به عنوان الگوی جامعه اسلامی بیان کرد: ائمه اطهار(ع) فخر دین و الگوی ما هستند و اگر ائمه را به معنای واقعی کلمه الگوی خود قرار دهیم، یعنی به دین عمل کردهایم و امنیت و آرامش جامعه با عمل به دین کامل خواهد شد.
وی افزود: تامین امنیت و آرامش همه افراد جامعه که در ولای پرچم اسلام هستند، به عهده حکومت اسلامی و در زمان کنونی این وظیفه بر عهده نیروی انتظامی گذاشته شده است.
وی خاطرنشان کرد: مردم مصر در زمان حکومت حضرت امیر (ع) میگفتند رهبر ما علی(ع) و استاندار ما مالک اشتر است، اما با این وجود جامعه سقوط کرد، لذا مردم باید هوشیار باشند که حتی با عنایت به وجود رهبر نمونه در جامعه، اگر مواظب و وظیفه شناس نباشند، عاقبت آن جامعه منجر به شکست خواهد شد.
آیتالله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود به آثار سوء گناه در جامعه اشاره کرد و گفت: فرد غیر متدین حلال و حرام را رعایت نمیکند و خود را به گناه آلوده میکند، ولی فرد متدین به این مسئله آگاه است که گناه بوی بدی دارد و انسان را بیآبرو و رسوا میکند؛ در نظام شریعت، قوانین عرفی جامعه نظیر قوانین بهداشتی برگرفته از قوانین الهی است و انسان با عمل به این قوانین، از بیآبرویی و رسوایی نجات مییابد.
وی در پایان به نقش امر به معروف و نهی از منکر در حفظ حجاب و عفاف اسلامی پرداخت و افزود : کسی که به نامحرم نگاه میکند مریض است و برخی از زنان نیز از نشان دادن خود به دیگران لذت میبرند، ولی مردم جامعه با نهی از منکر که همان انزجار نسبت به بدحجابی یا بیحجابی است، میتوانند این بیماری را ریشه کن کرده و جامعه را از آن رها سازند.
انتهای پیام//
منبع:بسیج پرس
مگر مرد هم برای مرد نامحرم می شود؟
مگر مرد هم برای مرد نامحرم می شود؟
چند تا مرد جوان رسیدند خدمت علامه حسن زاده آملی . گفتند: آقا! یه نصیحتی بفرمایین تا استفاده کنیم .
علامه فرمودند: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید چه زن باشد چه مرد !!!
گفتند : آقا مگر مرد هم برای مرد نا محرم میشه !!! علامه فرمودند : هر کس با خدا ارتباط ندارد نامحرم است !
منبع: گناه شناسی
آیتالله محمد علوی گرگانی :بدحجابی در کشور غوغا میکند
آیتالله محمد علوی گرگانی :بدحجابی در کشور غوغا میکند
آیتالله محمد علوی گرگانی ظهر امروز در دیدار با اعضای شورای هماهنگی بزرگداشت دهه کرامت ضمن قدردانی از فعالیتهای اعضای این شورا اظهار کرد: این جمع توانستند خدمات شایستهای نسبت به جامعه بشری در چارچوب ولایت ارائه دهند که جای تشکر دارد، اگر چه انتظار است بیش از این در این راه خدمت کنند.
وی خاطرنشان کرد: جامعه امروز در نهایت فقر فرهنگی است، دشمنان با چند هزار رسانه خارجی علیه اسلام و ولایت تبلیغ میکنند، چه کسی میتواند به این رسانهها پاسخ دهد، مسؤولیت این بخش بر عهده ماست که مردم و جامعه را آگاه کنیم.
این مرجع تقلید با اشاره به ملاک فضیلت گفت: امام علی(ع) فرمودند همه دنیا نادانی و جهل است، به جز مکانی که مواضع علم باشد، علم زمانی ارزشمند است که با عمل همراه باشد و عمل نیز با اخلاص دارای ارزش است.
وی خاطرنشان کرد: کارها باید با اخلاص و تنها برای خدا باشد، اگر این امر محقق نشود، راههای شیطان فراوان است، ممکن است عمل انسان از بین برود ولی کمک خدا از ورود به راههای شیطان جلوگیری میکند.
آیتالله علویگرگانی با تأکید بر کمک جوانان و دختران جامعه گفت: بدحجابی در کشور غوغا میکند، از این موضوع ناراحت هستیم، در این زمینه دختران دیگر را باید دختر خود بدانیم اگر با هم هستیم، باید متأثر شویم و بیتفاوت نباشیم.
وی خاطرنشان کرد: دختران را دریابید و فرهنگ آنها را افزایش دهید، در منابع و رسانهها مطالب و درد دل ما را ابلاغ کنید، دلمان میسوزد، زیرا دشمن در این زمینه به ویژه برای سرزمین ما کار میکند.
استاد حوزه علمیه قم عنوان کرد: سیلی که دشمن از کشور ایران میخورد از هیچ کشوری نمیخورد، دنیا چشم به قدرت و ولایت ایران دوخته، چشم دنیا به قم است.
وی یادآور شد: بدانید خدا با ماست، به شرطی که برای خدا کار کنیم و قدم برای خدا برداریم، امیدواریم روزی از برکت خدمت شما بتوانیم کل دنیا را زیر چتر ولایت قرار دهیم.
منبع:تسنیم
شهادت ارث ماست
بانک تصاویر علمای دین سبک زندگی اسلامی زندگی به سبک شهدا حکایت خوبان
گوشهای از مکاشفات عالم ربانی آیتالله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت
علمای دین سبک زندگی اسلامی پرسش وپاسخ رهبری انقلاب حکایت خوبان
گوشهای از مکاشفات عالم ربانی آیتالله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت
حجتالاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در آستانه پانزدهمین سالگرد رحلت آیتالله بهاءالدینی ماجراهای مختلفی از مکاشفات این عالم ربانی و آیت الله العظمی بهجت بیان کرد.
به گزارش جهان به نقل از ماهنامه پاسدار اسلام، در آستانه پانزدهمین سالگرد رحلت عالم ربانی و عارف پارسا، حضرت آیتالله سیدرضا بهاءالدینی، فرصت را مغتنم دانستیم تا خدمت حجتالاسلام والمسلمین صدیقی برسیم و از زبان ایشان شمهای از حالات و کمالات آن سالک الی الله را بشنویم.
در این گفتوگوی صمیمی، صحبتهای شنیدنی و نکات جالبی هم درخصوص آیت الله بهجت، امام خمینی و رهبر معظم انقلاب مطرح شد که دریچههای جدیدی را در شناخت این بزرگواران به روی مخاطب میگشاید.
*سؤال اولمان این است که از چه زمانی با آیتالله بهاءالدینی آشنا شدید؟
ـ خیلی دقیق یادم نیست. من بچه طلبه بودم در یک مجلسی که ایشان بودند، روضه خواندم و آقای بهاءالدینی خیلی مرا تحویل گرفت. این حرفهایی که الان به برکت امام و انقلاب مطرح است، آن موقع اصلاً کسی در این وادیها نبود، ولی خب امثال آنها را دوست داشتم. اینها هم ما را دوست میداشتند و خیلی عادی تفقد و نوازش میکردند، ولی رفت و آمد اصلی ما با مرحوم آیتالله بهاءالدینی از اواخر دوره حضرت امام بود که رسماً گاهی به منزلشان میرفتیم. ایشان هم سراغ ما را میگرفت. قهراً هم آدم یک احساس خاص و جدیدی پیدا میکند. کرامتهای ایشان را میشنیدیم و دیگر با این دید به ایشان نگاه میکردیم. آن وقتها این جوری نبود. نماز آقای بهجت میرفتیم، روضه آقای بهجت میرفتیم و حالیمان نبود که آقای بهجت از اولیاءالله است، اشرافی دارد، چشم بازی دارد. اینها حالیمان نبود، ولی دوست داشتیم. آقای بهاءالدینی هم همین جور بود. بعد از انقلاب، امام افق را عوض کرد و خیلی از ناگفتنیها را دریافتیم و فهمیدیم که اینجاها هم خبرهایی هست.
ما معمولاً خدمت آیتالله بهاءالدینی میرفتیم و معمولاً هم ایشان نوازش خاصی داشت و گاهی ما را برای ناهار نگه میداشت. صبح که میرفتیم، میپرسید صبحانه خوردی یا نه و به ما صبحانه میداد. یک بار تهران آمدند، منزل ما و شب ماندند. تنها شبی که خدمت ایشان بودم، همان شبی بود که ایشان تهران بود. دلم میخواست بدانم شب را ایشان چگونه میگذراند؟ و آن شب را نخوابیدم. ایشان بعد از نیمه شب بلند شد. میدانستیم که چای باید کنارشان باشد، چایشان آماده بود. قبل از وضو، بلند شدند، نشستند مدتی در عالم خودشان بودند و داشتند نگاه میکردند، بعد رفتند وضو گرفتند و آمدند و نماز شب مختصری خواندند. شاید نماز شب آقا یک ربع بیشتر طول نکشید. بعد از نماز شب همینطور ساعتها در عالم خودشان بودند.
* با آیتالله بهجت از چه زمانی آشنا شدید؟
ـ دقیقا یادم نمیآید ولی از همان دورانی که بچه طلبه بودم خدمت آیتالله بهجت، علاقه داشتم. همان ایام یک بار که رفته بودم مشهد، برای آقا یک پوستین خریدم. وقتی برگشتم رفتم درِ خانه آقای بهجت. در زدم، آمد دم در، گفتم: «آقا! من این را برای شما آوردهام».
فرمودند: «اگر روز قیامت، مرا دیدی که وضع بدی دارم، پشیمان نمیشوی که این را آوردی؟ اگر به عنوان یک آدم خوب آوردی، به من نده». از همان جا خلاصه حجت را رساند که اینکه دیگران فکر کنند آدم خوبی هستی فایده ندارد...
ما که افق آنها را نداشتیم، فقط ظواهرشان را میدیدیم. آقای بهجت کلاس دیگری بود، آقای بهاءالدینی مسیر خاص خودش را داشت و در نوع خودش بینظیر بود.
آقای بهجت استاد داشته، استادش آقای قاضی بوده و کار کرده، رفقایشان امثال آقای علامه طباطبایی و دیگران بودند و اهل دستورات و نسخهها و سیر و سلوک بوده است. اما آقای بهاءالدینی تا آخر عمر اصلاً در این وادیها نه رفت و نه کسی را تشویق کرد که فلان ذکر را بگویند، فلان کار را بکنند. مجالسش خیلی عُرفی و عادی و نشست و برخاستش خیلی مردمی بود. با همه بود و با هیچکس نبود. آقای بهجت امساک داشت در اینکه همه را بپذیرد یا وقتش را به همه کسی بدهد و علیالدوام مشغول کارهای خاص خودش بود، ولی آقای بهاءالدینی خیلی دستباز بود در اینکه همه را بپذیرد و رفت و آمد کند. هیچ تکلفی، هیچ نوع تقیدی جز قید شرعی در وجود آقای بهاءالدینی مطلقاً نبود.
وقتی ایشان آمد منزل ما، خب به اعتبار ایشان عده دیگری هم آمده بودند. عیال ما هم با یک عشقی، آستین بالا زده بود و غذاهای خوبی درست کرد. برای آقا سوپ به همراه آن غذاها درست کرده بود. اما ایشان هیچ دست به غذاها نبرد، ولی سوپ را خورد. آب هویج آوردیم، آب هویج را هم خورد، ولی نه گله کرد که چرا این جور غذایی را درست کردید، نه خودش این جور بود که حالا که اینها زحمت کشیدهاند باید بخوریم. هیچ! هیچ! راحتِ راحت! انگار مثلاً خانه خودش است و هیچ تکلفی نداشت. بعد هم صبح که شد، گفت: «من میخواهم بروم کنار باغچه بنشینم». فرش انداختیم و آنجا نشست. حالا اینکه مهمان است و چیز خاصی باشد، اصلاً مطرح نبود.
محضرشان هم که میرفتیم، این جور نبود که حالا کسی آمده و چیز جدیدی باید باشد. همان حالات عادی خودشان را داشت. بیتکلفی آقای بهاءالدینی بارز بود و علاوه بر آن، از بازی و بازیگر خیلی بدش میآمد.
فردی از ایشان درخواست کرده بود که بروند منزلش و شاید مقدماتی را هم فراهم کرده بود. آن بنده خدا کارهای هم بود، وقتی آمد، آقا یک حالتی نشان دادند که خیلی برای ما عجیب بود و نرفتند. هم نرفتند و هم نشان دادند که خوششان نمیآید. اما اشخاصی بودند که در آن ردهها نبودند، ولی آقا به قدری راحت برخورد میکرد که طرف احساس میکرد آقا خیلی دوستش دارد. معمولاً این شیوه ایشان، شیوه حضرت رسول«ص» بود.
خود من هم فکر میکردم، آقا هیچکس را بیشتر از من دوست نمیدارد! آخرین دیداری که با ایشان داشتم، حالشان خوب نبود، سکتهشان شدید بود. میخواستند بلند شوند نمیتوانستند، من رفتم کمک کنم. حاجآقا عبدالله آمد، ایشان گفت: «بعضیها از فرزند به آدم نزدیکترند، بگذار کمک کند»، ولی احساسم این است که با خیلیها این جور بودند. وقتی عنایتشان شامل بود، هر کسی که میرفت فکر میکرد که آقا خیلی به ایشان لطف دارند.
* از کرامات و حالات معنوی آن بزرگواران چه مواردی را در یاد دارید؟
ـ من در محضر آقای بهاءالدینی نه سؤال میکردم و نه پیش آمد که ایشان از کرامتها چیزی بگوید.
با آقای بهجت هم در طی سنواتی که روضهخوانشان بودیم و خیلی وقتها در خلوتهایشان بودیم، گاهی میرفتم، آقا میآمدند، مینشستند و تحملمان میکردند، ولی یادم نمیآید یک بار چیزی سؤال کرده باشم. معمولاً دوست داشتم خودشان عنایتی بکنند و حرفی بزنند. من نه چیزی پرسیدم، نه ایشان از این مسائل با ما چیزی مطرح کردند البته گاهی بعضی از کرامتهای دیگران را میگفتند.
آقای بهاءالدینی قضیه دوره بچگی خود را این گونه فرمودند که: «با بچهها بازی میکردیم، خواب دیدیم، مَلَکی چیزی تقسیم میکند. به ما که رسید، گفتند این اهل بازی است. به او چیزی ندهید». فرمودند: «بچه بودم که این خواب را دیدم. از آنجا بازی را از ما گرفتند و ما بازی را کنار گذاشتیم» و ایشان هم خودش واقعاً بازی نداشت. از این تشریفاتی که بعضی از ماها، در شأن آخوندیمان رعایتهایی میکنیم، اصلاً نداشت. هیچ نداشت. ایشان با اشخاصی که این جور بودند، خوشحال نبود.
یک چیزی هم که در آقای بهاءالدینی یافتم، هم خودشان تصریح میکردند و هم خودم گاهی دیده بودم. ایشان نفوس ناریه را میشناختند. یک بار رفتم خدمت ایشان. ساعت را نگاه کردم، دیدم چهار ساعت است در منزل ایشان هستم. خیلی خجالت کشیدم. بین خود و خدا منفعل شدم. چنین آقایی و چنین نوری را ما چه کارهایم که چهار ساعت وقت ایشان را گرفتیم؟ با خجالت به ایشان گفتم: «آقا! ما در محضر شما گویا در زمان نیستیم. من به ساعت نگاه نکرده بودم. خیلی مزاحم شدیم، اذیت شدید.» ایشان فرمودند: «نه! ما از وجود شما اذیت نمیشویم. ما از نفوس ناریه اذیت میشویم».
آقای بهاءالدینی یک چیزی را برای همه تکرار میکرد، آقای بهجت هم یک چیزی را برای همه تکرار میکرد. آقای بهجت یکی قضیه عمروعاص را که موقع مردن، از شدت حسرت انگشت به دهان بود و با آن حال سقط شد، خیلی برای عبرت تکرار میکرد. دیگر اینکه به همه این کلید را میگفتند که در مسلّمات شرع، به یقینیات خودتان عمل کنید، در غیر یقینیات توقف کنید تا برایتان روشن شود. در بعضی از مواقع این را هم تکرار میکردند، ولی پیش همه نمیگفتند. ایشان حدیثی را اضافه میکردند: «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»(?).
مکرر از مرحوم بهاءالدینی این حدیث را در جلسات مختلفی که ایشان موعظه میکردند، مکرر از ایشان میشنیدم که پیغمبر فرموده است: «خداوند تمام مَساوی(بدیها) را در یک بیت جمع و قفل کرده است، کلیدش شراب است. هر که شراب میخورد، این بیت مَساوی را باز میکند و به همه مَساوی راه دارد» و میفرمودند، پیغمبر فرمود: «دروغ بدتر از شراب است». ایشان در مقام معالجه دردهای اجتماعی، خیلی روی این موضوع حساس بودند و بارها میگفتند که دروغ بدتر از شراب است.
به نظر میرسید حالتی که آقای بهاءالدینی داشت، حالت شهود بود، حضورش هم قوی بود. آدم وقتی خدمت آقای بهاءالدینی بود، واقعاً احساس حضور در محضر خدا را میکرد. گویا این خودِ آئینه خداست و خدا در وجودش جلوه دارد. در عین حال که با آدم حرف میزد، عالمش عالم عجیبی بود که جز تعبیر به حضور نمیشود چیزی گفت. دیگر اینکه نگاههایش حاکی از این بود که ایشان یک چیزهایی را میبیند. بعضی از دوستان ما میگفتند که مکاشفات آقای بهاءالدینی آنقدر زیاد است که گاهی این رؤیت سَر را با رؤیت سِرّش اشتباه میکند! علیالدوام پسِ پرده را با آن چشم باطنش میدید، در عین حال که چشم ظاهرش هم باز بود.
ایشان منزل ما که بودند، آقای فاطمینیا آمد. دیروقت بود. آقای بهاءالدینی فرمودند: «خیلی گشتی». ظاهرا آقای فاطمینیا راه را گم کرده بودند و زیاد گشته بودند و گفت: «تا راه را پیدا کنیم خیلی گشتیم». ایشان گشتن آنها را داشتند میدیدند.
جریان شهید صیاد هم مشهور است. ما هم هر وقت رفتیم، گویا آقا آماده بودند و میدانستند که بناست ما بیاییم. یک بار هم نشد که آمدن برایشان غیرمنتظره باشد. گویا بنا بوده و خودشان خواستند که شما بیایید و با آمادگی میپذیرفتند.
* داستان شهید صیاد شیرازی که اشاره کردید چه بود؟
مرحوم صیاد از جبهه که میآمدند، به قم رسیده بودند، شب دیروقت بوده. ایشان به دوستش پیشنهاد کرده بود که برویم پیش آقای بهاءالدینی. رفیقش گفته بود که الان که وقتش نیست. گفته بود: «نه، دلم برای آقا تنگ شده». وقتی رفته بودند، در زده بودند، آقا خودش در را باز کرده بود و چایی هم آماده بود. مرحوم صیاد گفته بود: «آقا! ما فکر میکردیم دیروقت داریم میآییم. چهجور شد که چایتان آماده است؟» فرموده بود: «همانی که در دل شما انداخت که بیایید، همان هم به ما گفت که چای درست کنیم».
*شهید صیاد اهل معنا بود...
ـ به بزرگان و به اخلاقیون علاقمند بود، به توسلات علاقمند بود. صیاد کارش درست بود، خدا رحمتش کند.
*اشاره فرمودید که علی الظاهر نماز شب آقای بهاءالدینی ساده بود، آن ذکر و ورد هم به آن صورت و با آن دستورالعملهای خاص که در سیر و سلوک هست، ایشان نداشت. پس این مقام و ویژگی را از کجا به دست آورده بود؟
ـ اینکه عرض کردم ایشان بینظیر بود، برداشتم با عقل قاصر خودم همین است، فکر میکنم این موهبتی است. اینها اول مجذوب میشوند، بعد راه میافتند. دیگران راه میافتند تا جذبهها ببرند. اینها از اول مجذوباند. آقای بهاءالدینی که فرمودند در بچگی بازی را از من گرفتند، پیدا بود که از همان وقت دستی با ایشان همراه شده است. اینکه «ناجاهم فی قلوبهم» امیرالمؤمنین در جملات نهجالبلاغه دارند، سکوتشان حاکی از این است که از جای دیگر با آنها اشراق میشود، خودش سکوت کرده است که او بگوید.
* گاهی وقتها برای ما که نمازمان ناقص است، خیلی حواسمان جمع باشد، تازه توجه به الفاظ پیدا میکنیم که داریم چه لفظی را با چه معنایی میگوییم. خیلی تلاش کنیم معنای آن لفظ را هم در ذهنمان مرور میکنیم. «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ...»، اما قرب و خدا را در آن لحظه با همه وجود یافتن و احساس کردن و حضور در محضر او را احساس کردن و سخن گفتن با او را درک نمیکنیم و گاهی اوقات الفاظ به نوعی حجاب میشوند و همین طور تقید به تجوید و آداب قرائت و تلاوت. البته اینها جای خودشان را دارند و آثار خودشان را. حتی در روایات داریم که شنیدن آیات قرآن یا خواندن و مطالعه کردنش برای هر حرفی حسنه و درجه و محو سیئه دارد و بیاثر نیست و آثار زیادی دارد، ولی شاید مرحله عمیقتر قضیه، نکتهای باشد که فرمودید آقای بهاءالدینی بعد از نماز مدتها در سکوت مینشست و غرق در فکر و اندیشه و تمرکز روی خدا... «تَفَکُّر السَّاعَةِ اَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِین سِنَة».
ـ همان حالات حضرت ابیذر: «کانَ أَکْثَرُ عِبادَةِ أَبیذَر أَلتَّفَکُرَ و الْأِعتِبارَ»(?)
*تفکر در خدا... «اُذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»(?) که همان ذکر قلبی است.
ـ بله...
*رابطه آقای بهاءالدینی با امام چگونه بود؟
ـ ایشان معتقد بود که امام ولایت تکوینی دارد. ایشان میگفتند اینکه امام با یک صحبت یا یک نوشته، خلقی را بیرون میکشد یا تعطیل میکند، این جور نیست که بر اساس یک امر اعتباری این کار را بکند. ایشان در خلق تصرف میکند و حتی افرادی که در خط نیستند، همراهی میکنند. معتقد بود که همان ولایت تکوینی است. آقای بهاءالدینی درباره امام فرمودند که این ولایت تکوینی است. یکی هم اینکه فرمودند: «امام که میآید و دستش را بالا میبرد، نیت میکند و برای خدا دستش را بالا میبرد. همه کارهایش برای خداست، دستش را هم که تکان میدهد، برای خداست».
* از آقای بهاءالدینی در ارتباط با مقام معظم رهبری مطالب مختلفی نقل شده است. شما در این خصوص چه میدانید؟
ـ حافظهام خیلی قوی نیست. گاهی خدا میآورد در ذهنمان و یک چیزهایی به مناسبتها میآید، ولی الان چیزی که یادم هست، ایشان همین اواخر عمرشان آمدند تهران و رفتند بیمارستان. من هم اینجا رفتم دیدنشان و هم بعد رفتم قم. ایشان فرمود: «میدانستم مشکل من پزشکی نیست. با طبیب حل نمیشود، ولی چون حضرت آقا خواستند بروم، به احترام ایشان رفتم».
* آقا از ایشان خواسته بودند که برای معالجه بروند؟
ـ بله. ایشان با پیشنهاد حضرت آقا رفته بود و میگفتند با اینکه میدانستم مؤثر واقع نمیشود، به احترام ایشان رفتم.
تا اینجا را خودم از آقای بهاءالدینی شنیدم. آقای شمشیری میگفت که آقای بهاءالدینی فرمودند: «من میدانستم کار این جوری نیست و به احترام آقا آمدم بیمارستان شهید رجایی، ولی وقتی آمدم فهمیدم خیری در آن بوده و وجود مبارک امام زمان ـ اروحنا فداهـ برای عیادت اینجا تشریف آوردند». معلوم شد که حکمتش این بوده که حضرت قرار بوده قدمشان را اینجا بگذارند.
*به غیر از این مورد آیا ایشان باز هم به حضرت حجت تشرف داشتند؟
ـ بله، ما یک آقای سجادی در قم داریم که همشهریمان است. هم از مریدهای آقای بهجت بود و هم از مریدهای آقای بهاءالدینی. گاهی هم میآمد و آب و جارو میکرد و خیلی به آقا عشق داشت. گفت: «روزی آقای بهجت آمد عیادت آقای بهاءالدینی. آمد خم شد دست آقای بهاءالدینی را ببوسد، آقای بهاءالدینی دستشان را کشیدند، ولی آقای بهجت با ایشان معانقه کردند. دو زانو نشستند کنار تختشان. مدتی نشستند، همینجوری نگاه میکردند و هیچی نمیگفتند». میگفت شاید یک ساعتی آنجا بود.
*یعنی آقای بهجت، می خواستند دست آقای بهاءالدینی را ببوسند؟
ـ بله. آقای سجادی گفت: «من ایشان را بدرقه کردم. وقتی آقای بهجت از در خانه آقای بهاءالدینی آمد بیرون، برگشت نگاهی به درِ این خانه کرد و گفت: همسایههای ایشان ندانستند که با چه کسی همسایهاند، ولی بدانند یا ندانند، برکات حضور حضرت در این خانه به اینها هم میرسد».
بله، خیلی نعمتها را از دست دادیم ما.
*درباره موضوعی که از ایشان در مورد قائم مقام رهبری نقل شده و اینکه چه کسی جانشینی امام خواهد بود، شما چیزی در ذهنتان هست؟
ـ خودم از ایشان نشنیدم، ولی یکی از دوستانمان آقای فرحناک برایم نقل کرد، صحبت قائممقامی [آقای منتظری] که شد، ایشان گفت: «نه! من اینجور نمیبینم. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آسید علی آقا است». آن وقت اصلاً کسی خوابش را هم نمیدید، اصلاً آن فضا، فضایی بود که کسی نمیتوانست مقابل قائممقامی چیزی بگوید.
ایشان خیلی عاطفی نسبت به حضرت آقا بود. حتی گاهی که آقازادههای آقا میرفتند آنجا و بعد که ما میرفتیم، با خوشحالی میگفت که آقامصطفی یا آقازاده دیگرشان اینجا بود.
* ذکر نکاتی از رابطه آقای بهجت و آقا هم در اینجا خالی از لطف نیست!
ـ اجمالاً ارادت آقا به آقای بهجت، خیلی سابقه دارد. آقا از ابتدا نسبت به اهل باطن یک کشش خاصی داشته، لذا خیلیها سر راهش قرار گرفتند. مثلاً حضور ایشان در جلسات مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی. ملاقاتهای مکررشان قبل از انقلاب و در دوره نهضت با آقای بهجت سابقه داشته است. من خودم به خاطر اینکه علاقمند به آقا بودم و هستم و امیدوارم تا آخر هم خدا ثابتقدم نگهم دارد، گاهی نسبت به بعضی از مقدسین تردید داشتم که اینها نسبت به انقلاب، نظام، رهبری و ولایت سلیقه خاص خودشان را داشته باشند لذا چیزی نمیگفتم و سؤالی نمیکردم، ولی یکی از رفقایمان -که ایشان هم مثل من گاهی برای آقای بهجت روضه میخواند و آقا هم تشویقش میکرد- گفت در جلسهای که خدمت آقای بهجت بودیم، یکی دو نفر آمدند خدمت آقای بهجت، یک چیزی را سؤال کردند که به نظر میرسید سؤالشان طوری بود که گویا تعریضی به آقا دارند. آقای بهجت با ناراحتی زیاد و نگاه تند و با عصبانیت گفتند: «شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم».
*معروف است که همان اوایل، ایشان وقتی در حضورشان راجع به جوان بودن و کمسن بودن آقا نسبت به بزرگان دیگر صحبت کردند، ایشان قریب به این مضمون فرموده بودند: همان یکبار که گفتند علی(ع) جوان است برای هفت پشتمان کافی است!
ـ پیشنهاد مرجعیت آقای بهجت را هم آقا به ایشان داده بود. آقای بهجت در کاغذ کوچکی که معمولاً مصرف نمیشود، چهار شرط نوشته و داده بودند به آقا که: از من تبلیغ نشود. رسالهام باعث نشود از رساله دیگری جلوگیری شود. دو شرط دیگر خاطرم نیست.
*یعنی آقا از ایشان خواسته بودند که رساله چاپ شود؟
ـ بله.
* به عنوان حسن ختام بفرمایید جنابعالی در این سالها از ابعاد معنوی آقا چه دریافت کردهاید؟ احساس میشود در ایشان زمینههایی از قبل بوده است. از پیشینه، سابقه و روحیه عبودیتی که ایشان داشت، انس با قرآنی که داشت، انسی که با امام رضاو اهل بیت «ع» داشت، همسنهای ایشان نکات خیلی جالبی را تعریف میکنند. در دوران نهضت و مبارزه و انقلاب هم که روشن است. زمان ریاست جمهوری و زمان امام و عنایتهای خاص امام هم به ایشان روشن است، اما میخواهم این را عرض کنم که بعد از اینکه علیرغم عدم تمایل ایشان برای تصدی رهبری، خداوند مقلّب القلوب، قلبها را به سوی او متمایل کرد و مسئولیت رهبری بر دوش ایشان قرار گرفت، احساس میشود یک نورانیت دیگری، یک معنویت دیگری، یک پیوند عمیقتری با خداوند، اهلبیت، عبادت و قرآن در وجود ایشان ایجاد شد.
ـ الحمدلله همینطور است. بنده علاقه دارم که هر ماه خودم را به امام رضا«ع» عرضه کنم. مدتی است که توفیق دست داده است و میروم. گاهی هم که کار دارم، میروم حرم و برمیگردم فرودگاه. فقط در همین حد. یک بار رفتم، از آستانه پایینِ پا که میخواستم وارد صحن شوم، صورتم را گذاشتم روی سنگ آستانه و به امام رضا«ع» عرض کردم: «آقا! من مهمان شما هستم. میخواهم بدانم که آیا شما مرا به عنوان مهمان پذیرفتهاید؟ میخواهم به حساب شما اینجا باشم. خودم نمیخواهم هزینه کنم. تقاضای دیگرم این است که یا حضرت مهدی«عج» را ببینم یا کسی را ببینم که او حضرت را دیده باشد».
این را عرض کردم و رفتم تو. رفتم مفاتیح را باز کردم، میخواستم زیارت جامعه بخوانم. هنوز شروع نکرده بودم. یک آقای سلیمی در مشهد بود که منبر میرفت و خیلی هم حدیث حفظ بود. مرحوم طباطبایی که تابستانها به مشهد میآمدند، ما آن وقتها که مشهد بودیم جلسات آقای طباطبایی، در روزهای پنجشنبه را میرفتیم. نوعاً هم ایشان احادیث نابی را آنجا مطرح میکرد و آقای طباطبایی توضیح میداد. با آقای سلیمی در حد سلام و علیکی که در جلسات آقای طباطبایی همدیگر را میدیدیم، ارتباط داشتیم. غیر از آن هم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم. هنوز شروع نکرده بودم که ایشان آمد کنار من و گفت: «فلانی! ناهار بیایید خانه ما». من چون از حضرت خواسته بودم، فوری به ذهنم آمد شاید حضرت پذیرفتهاند. استخاره کردم، ببینم اگر این اجابت حضرت است که ناهار را بمانیم و بعد از ناهار برگردیم. استخاره خوب آمد. فهمیدم که مطلب اول برآورده شد. به ایشان گفتم: «من منزل شما را بلد نیستم». گفت: «ظهر بیا مسجد ملاحیدر، نماز آقای مروارید، من میآیم و از آنجا با هم میرویم».
رفتم مسجد آقای مروارید، نماز ظهر را خوانده بودند. جوانی آمد و مقابل من نشست، خم شد دستم را بوسید و اشک ریخت. گفت: «من با منبرهای شما خیلی صفا کردم، ولی یک اتفاقی برایم افتاده، میخواهم این را برای شما بگویم». گفت: «مرحوم آقای مولوی قندهاری که از دنیا رفت، من مطمئن بودم که در تشییع جنازه ایشان حضرت حضور پیدا میکند، لذا به شوق و اشتیاق حضرت رفتم و سایه به سایه از اولین آناتی که مطلع شدم، کنار جنازه بودم، تا اینکه آمدیم توی صحن. به صحن که آمدیم، دائماً حواسم به اطرافم بود که ببینم شخصیت فوقالعادهای یا کسی را میبینم... به نزدیکهای حرم که رسیدیم، یک حالت سرزنشی نسبت به خودم شروع کردم: مگرتو کی هستی؟ با چه رویی میخواهی حضرت را ببینی؟ اصلاً چه توقعی داری؟ شروع کردم به بدیهای خودم بد و بیراه گفتن. ما کجا؟ آقا کجا؟ در حال سرزنش خودم بودم که صدایی خیلی ملایم و آرام آمد: میخواهی آقا را ببینی؟ برگشتم جهت صدا را ببینم، دیدم ماشاءالله حضرت در این جمعیت از همه به قول معروف یک سر و گردن بلندتر بود... و توصیفاتی از حضرت کرد از جمله اینکه گفت «موهای مبارکشان از زیر عمامه تا بناگوششان بود، محاسن پرپشت. دقت کردم و در موهای سر و صورت حضرت یک موی سفید ندیدم». این جوان این را با یک حالت انقلابی به من گفت و رفت. من این جوان را نه قبلش یادم میآید دیده باشم، نه بعد از آن. خیلی هم آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم.
بعد آقای سلیمی آمد و ما را برد خانهاش و از جریاناتی که با مرحوم آقای علامه طباطبایی داشت، سخن گفت. خدا رحمتش کند، وفات کرد. آقای طباطبایی هم به ایشان یک اذکاری داده بود. معلوم شد که اهل بعضی حرفها بود. آقای سلیمی گفت: «من سی سال همسایه حضرت آیتالله خامنهای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای خامنهای را از دورههای جوانیاش تا الان نسبت به نسوان معصوم میدانم».
در سفری هم ما به مکه میرفتیم. در هواپیما یکی از آقایان روحانیون کنار من نشسته بود، گفت: «در قم یک آقایی است که حالاتی برایش پیش میآید که در آن حالات، گذشته و آینده را میبیند. ایشان گفته است که در مدینه، کنار حجره حضرت صدیقه طاهره«س»، در محراب تهجد در آن قسمت آخر، نقطهای است که اگر کسی آنجا بنشیند و حداقل صد بار لعن را بگوید، آثاری دارد». لعن هم این بود: «لَعَنَ الله غاصِبِیک وَ ظالِمِیک وَ ضارِبِیک وَ قاتِلِیک یَا فاطمة الزهـــراء (سلام الله علیها)». من این را که آنجا شنیدم، در باطن خودم گفتم در این سفر ما مهمان خانم فاطمهایم و ایشان از اینجا سفره را پهن کردهاند. رفتیم مدینه و هر شب که میرفتم آنجا این ذکر را بگویم، با اینکه آنجا معمولاً شلوغ است و گاهی آدم میایستد و ناامید میشود، ولی هر وقت که رفتیم گویا برایم جا نگه داشتهاند. در همان نقطه نشستیم و این ذکر را گفتیم.
بعد رفتیم مکه. در مکه جمعی از دوستان بودند، یک آقایی هم آنجا بود. این دوستان که گاهی حرفهای بیربط میزدند، ایشان گفت: «شما میدانید کجا هستید؟ شما که اهل علمید. چرا اینجا وقتتان را به این چیزها صرف میکنید؟» به من الهام شد آن کسی که گذشته و آینده را میبیند، باید این باشد.. رفتم جلو و گفتم: «شما این ذکر را توصیه کردید؟» پرسید: «شما گفتی؟» جواب دادم: «بله». گفت: «شما امسال دوباره به مدینه برمیگردی و مهمان خانم زهرایی». همانی که در ذهنم آمده بود که مهمان خانم زهرا«س» هستم، گفت این سفر برمیگردی به مدینه و مهمان خانم زهرایی!. خدا گواه است نه خودم برنامه داشتم برای برگشتن به مدینه، نه از بعثه چنین قراری بود. اتفاقاً آقای ریشهری بعد از موسم حج برگشت، بنا شد آقای جنتی بیاید بهجای ایشان در مدینه، به من گفت: فلانی! من دارم میروم مدینه، شما هم بیا با هم برویم و من به اسهلِ وجه، منتظر هم بودم ببینم چگونه میروم که اینجوری جور شد.
از ایشان پرسیدم: «آن نقطه که آدم بنشیند و آن ذکر را بگوید، چه خصوصیتی دارد؟» گفت: «حضرت زهرا«س» وقتی به هوش آمد و سراغ امیرالمؤمنین«ع» را گرفت، فضّه عرض کرد: علی را بردند. حضرت زهرا«س» آمد که با همان حالش امیرالمؤمنین«ع» را نجات بدهد. به آن نقطه که رسید از شدت درد، دیگر از حرکت بازماند و آنجا نشست. نفسی گرفت و بعد رفت. من با تعجب گفتم: «ما روضهخوانیم و برای حضرت زهرا«س» زیاد مطالعه کردهایم. این را من در هیچ جا ندیدهام. شما این را از کجا نقل میکنید؟» آرام گفت: «خودم دیدم. خودم دیدم». دیگر در آن سفر با ایشان مأنوس بودیم.
ایشان گفتند که در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید! نکنه دیگر که ایشان گفت اینکه: «آقای خامنهای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنهای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـارواحنا فداهـ در عرفات با اسم ایشان را دعا میکرد».
با توجه به قرائن صدقی که ایشان برای بازگشت ما به مدینه پیشگویی قطعی کرد و همینجور شد، من یقین دارم آنکه گفت حضرت زهرا«س» را خودم دیدم، گذشته را هم همین جور میبیند و در مورد آقا هم یقیناً درست میگفت، هم دعای امام زمان«عج» را و هم تشرفات ایشان را خدمت حضرت.
*جملاتی که آقا در پایان آن خطبه نمازجمعهشان خطاب به حضرت حجت«عج» بیان کردند، یک سِرّ عجیبی دارد که هربار که انسان میشنود، آتش میزند آدم را.
ـ خدا به حق مادرش حضرت زهرا«س» مستدامش کند. انشاءالله پرچم را خودشان بدهند به دست آقا. [با حالت تضرع]
پینوشتها:
۱ـ «بحارالانوار» ج ۶۸، ص ۳۶۳؛ «الفصـول المختارة« ج ۱، ص ۶۸؛ «إحیاء العلوم« ج ۱، ص ۶۳، از طبع دارالکتب العربیّة ـ مصر.
۲ـ حدیثی از امام صادق(ع)؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۳.
۳ـ قرآن کریم، سوره احزاب، آیه ۴۱.
۴ـ قرآن کریم، سوره قصص، آیه ۸۵.
منبع:جهان نیوز
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
لینک های تصویری
طبقه بندی موضوعی
- کتابخانه اسلامی (۸۶)
- بانک تصاویر (۲۴۸)
- علمای دین (۱۰۳)
- قرآن وحدیث (۹۸)
- حجاب (۳۶۴)
- احکام (۸۳)
- نرم افزارهای مذهبی (۴۴)
- بازی های مذهبی (۲)
- قرآن (۲)
- بانک فیلم (۴۱۷)
- سبک زندگی اسلامی (۴۸۶)
- امربه معروف نهی ازمنکر (۱۶۱)
- پرسش وپاسخ (۶۹)
- زندگی به سبک شهدا (۱۹۹)
- من حضرت محمد (صلی الله علیه و آل (۱۴)
- خاطرات مدرسه (۱۶)
- زندگی درمکتب اهل بیت ع (۲۴۴)
- معروف نیوز (۸۸۴)
- رهبری انقلاب (۸۳۶)
- استکبار ستیزی از منظر رهبری انقلاب (۳۵)
- نماز (۳۱)
- بشقاب های توخالی (۲۹)
- فضای مجازی (۳۴)
- تربیت ازدیدگاه اسلام (۶۶)
- نرم افزاراندرویدی (۱۲)
- قرآن (۲)
- ویژه نامه مذهبی (۱۶۲)
- ماه مبارک رمضان (۳۲)
- ماه محرم (۲۶)
- ماه شعبان (۱۲)
- ماه صفر (۸)
- ماه رجب (۹)
- ماه ذی الحجه (۳)
- بسیج (۲۸)
- بانک صوت (۱۰۰)
- سخن نگاشت (۴۱)
- محرم وامام حسین ع (۱۰۵)
- حاج محمودکریمی (۲۷)
- حاج منصورارضی (۱۴)
- نزار قطری (۲)
- دهه فاطمیه (۷۰)
- سرِّ قَدر (۶)
- آموزش (۱۵)
- معرفی سایت های مذهبی (۸)
- سبک زندگی غربی (۳۸)
- حکایت خوبان (۴۱)
- مدافعان حرم (۴۴)
- نیاک از نگاه دوربین (۸)
- داستان های صوتی (۱۰)
- درمسیر بهشت (۳)
- ازدواج (۲۲)
- دانستنی های حقوقی وقضایی (۲)
- گناه (۶)
- مجموعه دروس عرفان دروادی عمل (۲۲)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- رسالة الولایة (۲)
- لغت موران شیخ اشراق (۲)
- اسرارنماز (۴)
- اشارات بوعلی(نمط8) (۲)
- دهه فاطمیه (۱۰)
- استادسیدیدالله یزدان پناه نیاکی (۲۲)
- نمآهنگ (۱۰۷)
- کودکانه (۷)
- سیاسی (۲۶)
- ماه مبارک رمضان (۸)
- غدیرخم (۶)
- حدیث (۲)
- معرفی سایت (۳)
- امام خمینی ره (۲۰)
- جنگ ودفاع مقدس (۴۰)
- شهیدسلیمانی (۲۱)
کلمات کلیدی
يادداشت ویژه
-
ایران همدل (پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین ولبنان)
يكشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ایران همدل (پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین ولبنان)
ایران همدل
حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند. و کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب آنان را یاری کنند.
رهبر انقلاب اسلامی | ۱۴۰۳/۷/۷ و ۱۴۰۳/۷/۴
آخرين مطالب
-
امام خامنه ای:مخالفت باتحول حوزه علمیه،مخالفت باپیشرفت دین درکشوراست
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
-
-
-
-
آیات فتح و دعای نصر؛ توصیه رهبر انقلاب برای پیروزی جبهه مقاومت
سه شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ -
ایران همدل (پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین ولبنان)
يكشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ -
-
حضرت فاطمه (س) بهترین الگوی زن مسلمان در سبک زندگی اسلامی
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ -
نماهنگ | وداع با ودیعه پیغمبر (ص)
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
پیوندهای روزانه
خلاصه آمار
بانک فیلم
-
نماهنگ | وداع با ودیعه پیغمبر (ص)
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ -
نماهنگ | مثل خورشید
يكشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | مقاومت فلسطین پیروز است؛ حزبالله پیروز است
شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ -
نماهنگ | صد جوان امروز صد مدیر فردا
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | بر عمق هوش مصنوعی مسلط شوید
يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پرچمدار نجات منطقه
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ -
مقام معظم رهبری:اول افزایش مشارکت،بعدانتخاب خوب
يكشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ -
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر رئیسجمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | پیام رهبر انقلاب در پی شهادت رئیسجمهور و همراهان گرامی ایشان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ -
نماهنگ | ایران، ایران امام رضاست
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ | کربلای ری
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
فرمانده معظم کل قوا: نیروهای مسلح چهرهای ستودنی از قدرت ملت ایران به نمایش گذاشتند
يكشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
نماهنگ خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین (ع)
دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۳ -
-
گفتوگوی قرآنی رهبر انقلاب با دو دختر خردسال حافظ کل قرآن برنامه محفل
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای افتتاح
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ دعای سحر
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ مناجات اگر چه در بدر کوچه ی خطا شده ام/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ -
کلیپ عبدگنه کارت دلش بی قراره/حاج محمودکریمی
دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
نرم افزارهای مذهبی موبایل
-
نرم افزار خواص بی خواص/محرم 1399
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ -
مسابقه فرهنگی بچه های عاشورا
شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ -
نرم افزارقرآنی کوثرتشنه کامان
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ -
نرم افزارختم جزءسی قرآن مجید همراه با زندگینامه سرداران دفاع مقدس وشهدای نیاک
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ -
ویژه نامه شورعشق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
ویژه نامه خون خدا
جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ -
نرم افزارتقویم سرداران دفاع مقدس1396
سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ -
نرم افزارتحت وب خط امام خمینی(ره)
يكشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ -
مجموعه چندرسانهای «عبد صالح
جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ -
کلیدسعادت
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
ویژه نامه ماه مبارک رمضان (نرم افزارتحت وب)
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارادعیه های ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزارصوتی تصویری دعای روزهای ماه مبارک رمضان
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ -
نرم افزار جامع راهیان نور رونمایی شد +لینک دانلود
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ -
بازی محرم ونامحرم(احکام ویژه پسران)
يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی زیارت عاشورا
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارصوتی کاروان عشق 3 ( حاج محمودکریمی )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارکاروان عشق 2 ( ویژه محرم )
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای تحت وب خون خدا(ویژه محرم)
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ -
نرم افزارچندرسانه ای غدیرخم
يكشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵