نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۳۶۴ مطلب با موضوع «حجاب» ثبت شده است

۰

فاطمه زهرا برترین بانوی عالم

قرآن وحدیث حجاب سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر زندگی درمکتب اهل بیت ع تربیت ازدیدگاه اسلام

فاطمه زهرا برترین بانوی عالم

رهروان ولایت ـ حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) به عنوان یکی از برجسته‌ترین و مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ اسلام، همواره مورد توجه مسلمانان قرار داشته است. با توجه به شخصیت و جایگاه این بانوی بزرگوار، شناخت هر چه بیشتر حضرت می‌تواند ما را در رسیدن به مسیر ایشان یاری نماید. نگارنده می‌کوشد با مراجعه به منابع اسلامی گوشه‌هایی از فضایل حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را ارائه دهد.‌

نامی پرمعنا:
از ویژگی‌های حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نام مبارک ایشان است که با درنگ در معنا و همین‌طور وجه‌ تسمیه این اسم، می‌توان به بخشی از فضائل این بانوی بزرگوار دست‌ یافت. آن‌طور که از احادیث برمی‌آید نام‌گذاری فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) توسط خدای عالم انجام‌ گرفته است.
از سوی دیگر «فاطمه» از ماده «فطم» (بر وزن حَتَم) به معنای بازگرفتن کودک از شیر مادر است، سپس به هر گونه بریدن و جدایی از عادت اطلاق شده است.[1] با توجه به این معنای لغوی در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده است که فرمود: «او را فاطمه نام نهادم، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ باز داشته است».[2]

از محتوای این حدیث شریف می‌توان فهمید محبت حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) کلید نجات از آتش دوزخ است و مفهومش این است که خدا وعده داده است کسانی‌که او را دوست دارند و در خط و مشی او قدم بردارند، را از دوزخ مصون می‌دارد.[3] و این هم فضیلتی است که خداوند تبارک‌ و تعالی به این بانوی بزرگوار عنایت فرموده‌اند.

برترین بانوی جهان:
در روایتی از نبی اکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که فرمودند: «علی وصی و خلیفه من است و فاطمه همسر او سرور زنان عالم... ».[4]
رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در وصف امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) هم می‌فرمایند: «... مادرشان برترین زنان زمین است».[5] هم‌چنین در زیارت‌هایی که برای حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) از معصومین نقل شده است همواره ایشان را «سیدة النساء العالمین» و یا «سیدة النساء اهل الجنه» خطاب می‌کنیم.[6]

زهد و ایثار:
از محمد بن قیس روایت شده است: «هرگاه پیامبر خدا(صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله) از سفری بر می‌گشت، اولین کسی را که می‌دید، فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) بود. حضرت، نزد فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می‌رفت و مدت طولانی نزد او می‌ماند، یک وقت که پیغمبر اکرم(صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله) به سفری رفته بود، فاطمه اطهر دو خلخال نقره و یک گردنبند و پرده‌ای خرید، برای موقعی که پدر و شوهرش از سفر باز می‌گردند.
هنگامی‌که پیامبر اکرم(صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله) از مسافرت بازگشت نزد فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) رفت، اصحاب هم‌چنان بر در خانه فاطمه(سلام‌الله‌علیها) ایستاده بودند، این بار حضرت، زمان زیادی را کنار دختر خود نماند و بیرون آمد در حالیکه آثار ناراحتی از صورت مبارکش پیدا بود؛ حضرت به مسجد آمد و نزدیک منبر نشست.
فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) فهمید که ناراحتی پدر به خاطر خلخال و پرده بوده است.
فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آن موارد را به نزد پدر فرستاد و به آن شخصی که آن‌ها را برد فرمود: «سلام من‌را به پدرم برسان و بگو: این‌ها را در راه خدا مصرف کن، موقعی که آن شخص آمد و پیام را به رسول خدا(صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله) رساند، حضرت سه مرتبه فرمود: «فداها ابوها» یعنی پدرش به فدایش باد، دنیا برای محمد و آل محمد(صلی‌اللَّه‌علیهم‌اجمعین) ارزشی ندارد، اگر دنیا نزد خدا به‌ قدر یک بال پشه‌ا‌ی ارزشی می‌داشت، یک لیوان از آب آن را به کافر نمی‌داد، پس‌ از این جریان برخاست و نزد فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت».[7]

مقام قرب در پیش‌گاه الهی:
از پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل‌شده است که فرمودند: «فاطمه فضل من در دنیا و آخرت است، فاطمه پاره تن من است».[8]
و در روایت دیگر می‌خوانیم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را آزار دهد من‌را آزرده و هر کس او را خشمگین کند و من‌را خشمگین کرده و هر کس او را شاد کند، من‌را شاد کرده است».[9]
«بَضعه» در لغت به معنای تکه گوشت است و معمولاً جمله «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» را به معنای فاطمه پاره تن من است، تفسیر و ترجمه می‌کنند، درحالی‌که در این جمله سخنی از تن در میان نیست، بلکه مفهوم این حدیث فراتر از معنای لغوی آن است و باید آن را این‌گونه معنا کرد که فاطمه(سلام‌الله‌علیها) پاره‌ای از وجود و هستی پیامبر‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم از نظر جسمی و هم روحی است.
بدیهی است اگر بخواهیم این رابطه را در علاقه پدر و فرزندی محدود کنیم خطا کرده‌ایم، زیرا پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روایتی می‌فرماید: «... هر کس من‌را بیازارد، خداوند را آزرده است».[10] زیرا حضرت به‌ عنوان «رسول‌الله» چیزی را اراده نمی‌کند، جز آن‌چه خدا اراده کند، و هماهنگی خشنودی و رضای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) با خشنودی و رضای خدا و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دلیلی جز یکی بودن اراده او با اراده و خواست خدا ندارد.[11]

نخستین کسی که وارد بهشت می‌شود:
رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «نخستین کسی که وارد بهشت می‌شود، فاطمه است».[12] و بدیهی است که اعطای این ویژگی از سوی خداوند عالم به حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نشانه رضایت خداوند از ایشان است و شایسته است ما در راه رسیدن به خداوند و کسب رضایت الهی از وجود چنین گوهر دردانه‌ای بهره‌مند شویم.

--------------------------------------------------
پی‌نوشت‌:
[1]. کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، چاپ دوم، ج7،ص442.
[2]. «إِنَّمَا سُمِّیَتْ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.»، امالی، شیخ طوسی، تصحیح، موسسه البعثه، انتشارات، دار الثقافة، چاپ اول، قم‏، 1414 ق، ص294.
[3]. باید دانست که فهم صحیح محبت به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و اهل بیت(علیهم‌السلام) تنها با مراجعه به روایات حضرات معصومین به‌ دست می‌آید. امام باقر(علیه‌السلام) خطاب به جابر می‌فرمایند:«... مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.» هر کس مطیع پروردگار باشد دوست ما می‌باشد و هر کس که نافرمانی‌ و عصیان‌ کن دشمن ما می‌باشد و ولایت و دوستی ما حاصل نمی‌شود مگر با عمل صالح و پرهیزکاری. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب، تصحیح، علی اکبرغفارى و محمد آخوندى، دار الکتب الإسلامیة، سال چاپ چهارم، تهران، 1407 ق، ج2،ص75.
[4]. «إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ زَوْجَتَهُ فَاطِمَةَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ابْنَتِی وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة‏»، من لایحضره الفقیه، محمدبن علی ابن بابویه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1413 ق، ج 4، ص179.
[5]. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدِی وَ بَعْدَ أَبِیهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ.» شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تحقیق مهدی لاجوردی، نشر جهان، چاپ اول تهران 1378ش، ج2، ص62.
[6]. کامل الزیارات، ابن قولویه، دار المرتضویه، نجف، 1356ش،ٌ 176،229،231،310.
[7]. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، محمد جواد نجفی، ناشر، اسلامیه‏، چاپ اول، تهران 1377 ش‏، ص22-21.
[8]. «قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: فاطمة فضلى فی الدنیا و الآخرة فاطمة بضعة منی.»، تفسیر فرات کوفی‏، فرات بن ابراهیم کوفی، تصحیح، محمد کاظم، ناشر، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‏، چاپ اول، تهران، 1410 ق، ص20.‏
[9]. «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی»، إعتقادات الإمامیه، شیخ صدوق ،ناشر: کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، قم 1414 ق‏،ص105.
[10]. «... وَ مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّه»‏، تفسیر قمی، على بن ابراهیم قمی‏، تصحیح، طیب موسوى جزائرى، ناشر: دار الکتاب، سال چاپ سوم، قم 1404 ق‏، ج2، ص196.
[11]. زهرا(ع) برترین بانوی جهان، آیت الله مکارم شیرازی، انتشارات سرو، ص35، با اندکی تصرف.
[12]. « أَوَّلُ شَخْصٍ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَاطِمَه»، مناقب آل أبی طالب علیهم‌السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، ناشر: علامه‏، سال چاپ اول، قم، 1379 ق، ج3، ص329.

۱

آموزش حیا و عفت در تربیت کودک

قرآن وحدیث حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر پرسش وپاسخ تربیت ازدیدگاه اسلام

آموزش حیا و عفت در تربیت کودک


وجه ممیز انسان و تفاوت خوب و بد او در صفات و رفتار و خلق و خوی اوست. نیکی ها با زشتی ها سنجیده می شود، میزان در تشخیص آنها عقل و شرع است، یعنی خوبی ها و بدی ها را یا عقل انسان تشخیص می دهد یا شرع آنها را به انسان معرفی می کند...
نویسنده : سید مجتبی موسوی زنجانرودی
وجه ممیز انسان و تفاوت خوب و بد او در صفات و رفتار و خلق و خوی اوست. نیکی ها با زشتی ها سنجیده می شود، میزان در تشخیص آنها عقل و شرع است، یعنی خوبی ها و بدی ها را یا عقل انسان تشخیص می دهد یا شرع آنها را به انسان معرفی می کند. حیا و عفت نیز از جمله چیزهایی است که هم عقل فطری انسان آنها را می ستاید و هم شرع به آنها اهمیت داده است.
«حیا» عبارت است از شرم که موجب می شود انسان از عملی که سرزنش و ملامت آور است دوری کند و «عفت» عبارت است از پاکدامنی و پارسایی که موجب نزدیکی بیشتر انسان به خدا و خدا به انسان می شود. سرمنشأ حیاپذیری و عفت، خوبی والدین است. همان طوری که در بحث قبلی گذشت که باید پدر و مادر خود حریم عفاف و حیا را نگه دارند و لازم است راه حیا و عفت را به فرزندان نیز بیاموزند و آن دو را به آنها معرفی کنند و مصادیق آنها را بشناسانند که در چه مواردی حیا داشته باشند و عفت را رعایت کنند و دامن خویش را از آلوده شدن به محرمات و پلیدی ها حفظ کنند.
 
امام علی(علیه السلام) فرمود:
مَنْ کساهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یرَ النّاسُ عَیبَهُ؛(1)
هرکسی که لباس حیا او را بپوشاند، مردم عیب او را نخواهند دید.
 
أَلْحَیاءُ یصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبیحِ؛(2)
حیا انسان را از اعمال زشت باز می دارد.
 
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لا حَیاءَ لِمَنْ لاإِیمانَ لَهُ؛(3)
آن کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.
 
مصادیق خارجی حیاورزی و عفت پذیری بسیار است. حیا در گفتار، حیا در کردار و همین طور عفت و ... در راستای بندگی هیچ گونه اعوجاج و ناراستی قابل بخشش نیست و آنهایی هم که خود را بنده ی خدا نمی دانند یعنی زیر بار خداپرستی نمی روند، آنها نیز از بی بند و باری و بی حیایی و بی عفتی سودی نمی برند، بلکه خود را بیشتر در مخاطره می اندازند و در نهایت تلاش می کنند خانواده ی خود را از دید و تعرض بیگانه حفظ کنند و تحمل کوچکترین جسارت را به خود ندارند. با این همه، بدون توجه به آینده ی آنها، خود را در مخاطره ی ناخودآگاه و ناخواسته قرار می دهند و نمی دانند که این خودشان هستند که شعله بر خرمن هستی فرزندانشان می زنند و آینده ی آنها را در خطر انحراف و سقوط قرار می دهند و موجب از هم پاشیدگی کیان خانواده ی خود می شوند و اینکه امروزه طبقه ی عصیان گری با عناوین خاصّی در جوامع بروز می کنند که به هیچ خدایی سر تسلیم فرود نمی آورند و سیادت کسی را نمی پذیرند، حاصل همان بی توجهی است و حاصل دستاورد فرهنگ صرفاً مادی است که اربابان دنیاپرست و از خدا بی خبر آن را ترویج می کنند.
ضمانت بقای نسل بشر و ضمانت سالم ماندن جامعه، توجه نمودن به فرامین آسمانی است.
انسان با حیا و عفتش تفسیر می شود و انسانیت منهای این دو معنی ندارد. پس یکی از وظایف مهم پدر و مادر تفهیم حجب و حیا و عفت به فرزندان است و انسان آن گاه از جامعه ی حیوانی متمایز می شود که جامعه ی او، جامه ی عفاف و حیا بر تن داشته باشد.
 
پی نوشت ها :
1) میزان الحکمه، ج 1، ص 716 (به نقل از بحارالانوار)
2) الکافی، ج 6، ص 47
3) مستدرک الوسائل، ج 1
 
برگرفته از : کتاب تربیت مذهبی کودک، سید مجتبی موسوی زنجانرودی
منبع : hawzah.net
۰

آیا خانواده هم علت بی حجابی است ؟

قرآن وحدیث حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر پرسش وپاسخ تربیت ازدیدگاه اسلام

آیا خانواده هم علت بی حجابی است ؟


بخشی از بدحجابی یا بی حجابی زنان و دختران مربوط به نوع تربیت آنها در خانواده است. بدون شک تربیت فرزند وظیفه ای سنگین و مسؤولیتی بس بزرگ است که بر عهده ی پدر و مادر واگذار شده است و آنان نمی توانند از این مسؤولیت بزرگ شانه خالی کنند.
نویسنده : ابراهیم خرّمی مشگانی
خانواده
بخشی از بدحجابی یا بی حجابی زنان و دختران مربوط به نوع تربیت آنها در خانواده است. بدون شک تربیت فرزند وظیفه ای سنگین و مسؤولیتی بس بزرگ است که بر عهده ی پدر و مادر واگذار شده است و آنان نمی توانند از این مسؤولیت بزرگ شانه خالی کنند.
خانواده اولین و مهم ترین کانون شکل گیری تربیت فرزندان است. در احادیث زیادی که از ائمه ی اطهار (علیهم االسلام) بیان شده، تأکید فراوانی بر تربیت فرزندان در کانون گرم خانواده شده است که به نقل چند مورد از آنها بسنده می شود.
 
تربیت در احادیث
 امام زین العابدین (علیه السلام) می فرمایند: «و اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برّهم»(1)؛ «بار خدایا! مرا در تربیت و ادب فرزندانم یاری و کمک بفرما.»
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «حقُ الولد علی الوالد... و یحسّن ادبهُ»(2)؛ «حق فرزند بر پدر آن است که ... و در حسن ادب او بکوشد.»
«جاء رجلٌ الی النبی فقال: یا رسول الله ما حقُّ ابنی هذا؟ قال : تُحسن اسمهُ و ادبهُ»(3)؛ «مردی محضر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و گفت: یا رسول الله! حق این پسر بر من چیست؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نام نیک بر او بگذاری و او را خوب ادب کنی.»
و نیز از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: «انّهُ قال: لان یؤدّب احدکم ولدهُ خیرٌ له من ان یتصدقَ بنصف صاعٍ کلّ یومٍ»(4)؛ «اگر کسی فرزند خود را ادب کند، بهتر از این است که هر روز نیم صاع صدقه بدهد.»
پیامبر اسلام به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرموده اند:«یا علیُ: لعن الله والدین حملا ولدهما علی عقوقهما»(5)؛ «ای علی! لعنت خداوند بر پدر و مادری که فرزند خود را بد تربیت کنند و موجبات عاق خود را فراهم نمایند.»
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:«ما نحل والدٌ ولداً نحلاً افضل من ادبٍ حسنٍ»(6)؛ «بخشش هیچ پدری به فرزندش بهتر از ادب نیکو و پسندیده نیست.»
و نیز آن حضرت فرموده است:«لا میراثَ کالادب»(7)؛ «هیچ ارثی برای فرزندان بهتر از ادب و تربیت نیست.»
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:«و حقُّ الولد علی الوالد ان یحسن اسمهُ، و یُحَسّن ادبهُ و یعلمهُ القرآن»(8)؛ «و حق فرزند بر پدر آن است که نام نیک انتخاب کند، خوب تربیتش نماید و قرآن را به او تعلیم دهد.»
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرمایند: «تجبُ للولد علی والده ثلاثُ خصال:اختیاره لوالدته، و تحسین اسمه، و المبالغة فی تأدیبه»(9)؛ «واجب می شود از جانب پدر برای فرزند سه خصلت: انتخاب مربی خوب، انتخاب نام خوب و در تربیت وی تلاش فراوان کند.»
و نیز آن حضرت می فرمایند:«انّ خیر ما ورث الاباءُ لابناءهمُ الادب لا المال»(10)؛ «همانا بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث می گذارند، ادب است نه ثروت.»
پدر و مادر نه تنها فرزند خود را از نظر مادی و جسمی اداره می کنند، بلکه مهم تر از آن در تربیت روح و ایمان فرزند خویش نیز نقش مهمی دارند.
پدران و مادران مسلمان وظیفه دارند از دوران کودکی، فرزند خود را با خدا، قرآن، اهل بیت و احکام دینی آشنا نمایند و با عباداتی مثل نماز و روزه تمرین و پرورش دهند.
آری! همان طور که گفته شد، خانواده یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری تربیت فرزند است و بدون شک خانواده است که می تواند روح ایمان و تقوا را در فرزند خود پی ریزی کند.
تربیت صحیح و اسلامی فرزند در درجه ی اول موجب افتخار پدر و مادر است و چنانچه والدین در این کار اهمال و سستی کنند، دچار مشکلات دنیوی و اخروی خواهند شد.
امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرمایند:«بادرو اولادکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئة»(11)؛ «هرچه زودتر و سریع تر معارف اسلامی را به فرزندان خود بیاموزید، پیش از آن که منحرفان با آموزش های انحرافی بر شما سبقت بگیرند.»
پیامبر اسلام می فرمایند: «ادّبوا اولادکم علی ثلاث خصال: حبُّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و قراءة القرآن»(12)؛ «فرزندانتان را به سه خصلت تربیت نمایید:
1- محبت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) 2- محبت اهل بیت (علیهماالسلام) 3- خواندن قرآن.»
حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) فرموده است:«و اما حقُّ ولدک: فان تعلم انه منک و مضافٌ الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و انک مسؤولٌ عما ولیتهُ به من حسن الادب و الدلالة علی ربّه و المعونة له علی طاعته.»(13)؛ «حق فرزندت آن است که: بدانی او از توست و خوب و بدی های او در این دنیا وابسته به توست. وظیفه داری فرزندت را به ادب نیکو پرورش دهی و او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی و در اطاعت و بندگی پروردگار یاری اش نمایی.»
حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«هرگاه کودک به سه سالگی رسید، هفت بار به او بگو لا اله الا الله، سپس به حال خودش واگذار تا سه سال و هفت ماه و بیست روز شود، آن گاه ذکر محمد رسول الله را هفت بار برایش بخوان. دوباره به حال خودش واگذار تا چهار ساله شود، در این سن هفت بار یادش بده که بر محمد و آل او صلوات بفرستد «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
در سن پنج سالگی دست چپ و راست را به وی بیاموز، وقتی که یاد گرفت، صورتش را به طرف قبله کن و سجده کردن را به او آموزش ده.
بعد در شش سالگی وضو گرفتن را به او یاد بده، سپس نماز را به او بیاموز و دستور نماز خواندن به وی بده و در کوتاهی نمودن در امر نماز او را تهدید کن.»(14)
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:
«روزی پیامبر اسلام می خواست نماز بخواند، امام حسین پهلوی آن حضرت ایستاده بود، وقتی پیامبر خواست تکبیر بگوید، امام حسین نتوانست تکبیر بگوید. رسول خدا، تا هفت مرتبه تکبیر را تکرار کرد تا امام حسین توانست ذکر «الله اکبر» را بر زبان جاری نماید.»(15)
 
شیوه ی کاشف الغطاء در تربیت فرزندش
 مرحوم آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته اند که:
«او می خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب زنده داری عادت بدهد، به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد.
شبی پیش از اذان صبح کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی مشرف گردیم.
پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: بابا جان! شما بروید، من خودم می آیم.
پدر گفت: نه من ایستاده ام تا با هم برویم.
پسر برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلو حرم امیرالمؤمنین مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود، پدر از پسرش پرسید: فرزندم! این مرد برای چه در اینجا نشسته است؟
پسر گفت: برای گدایی و دریافت کمک از مردم.
پدر گفت: تو فکر می کنی چه قدر پول از این طریق به دست می آورد؟
پسر گفت: شاید چند درهمی عایدش گردد.
پدر گفت: آیا مطمئن هستی این مبلغ را به دست خواهد آورد؟
پسر گفت: البته به طور قطع نمی توان آن را پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگردد.
در اینجا پدر دانا و نکته سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت: پسرم! ببین این مرد فقیر برای به دست آوردن مبلغی از ثروت دنیا که به آن یقین هم ندارد، در این موقع شب آمده اینجا و دستش را پیش مردم دراز کرده است.
تو که واقعاً به پاداش هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم را باور کرده ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟
مطمئن باش که خداوند مهربان به تمام وعده هایش عمل می کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می پردازد و هیچ کس را محروم نمی سازد.
این شیوه ی زیبا، در اعماق وجود فرزند جای گرفت و نتیجه اش آن شد که وی تا آخر عمر، سحرخیزی و نماز شب و تهجد را ترک نکرد.»(16)
با توجه به احادیث ذکر شده و توصیه های پیشوایان معصوم روشن شد که خانواده چه نقش مهم و کلیدی در تربیت و ادب فرزند خود دارد. بنابراین توضیح درباره ی فلسفه وجودی و آموزش حجاب که یکی از نمودهای تربیتی، اخلاقی و دینی است، باید از خانواده شروع شود.
والدین به ویژه مادران وظیفه دارند که دختر خود را از همان دوران کودکی به حجاب سفارش کرده و آثار و فواید و برکات حجاب در جامعه را به او بشناسانند تا فرزند وی با اطلاع کامل نسبت به حجاب و پوشش وارد جامعه شود و طرز فکر و برداشت صحیح و درستی از حجاب در ذهن داشته باشد.
پدر و مادر باید به فرزند دختر خود آموزش دهند که حجاب و رعایت آن برای زن شخصیت آور است و چون اسلحه ای برای تأمین شرافت و عظمت زن کارساز است.
بی توجهی والدین نسبت به فرزند دختر خود به ویژه در سنّ تکلیف، زمینه ساز بی حجابی فرزند می شود. چیزی که در سال های اخیر بیشتر به چشم می خورد این است که به مسئله ی حجاب دختران کم سن کمتر توجه می شود و بسیار مشکل است دختری را که تا قبل از تکلیف هیچ الزامی برای رعایت حجاب نداشته است به یک باره به حجاب فرا خواند. بنابراین حجاب مسئله ای است که خانواده ها باید قبل از سنّ تکلیف به آن توجه داشته باشند و قبل از رسیدن به تکلیف آن ها را به رعایت آن ملزم کنند.
جای بسیار تأسف است که در جامعه، مادرانی محجب ظاهر می شوند که همراه آنان دخترانی بدحجاب دیده می شوند.
والدین باید از همان دوران بچگی دختران خود را به حفظ حجاب عادت دهند تا حجاب ملکه ی ذهن آنها شود و هنگام خارج شدن از منزل خود را ملزم به پوشش نمایند.
پیش از آن که شیاطین و مخالفان حجاب، با زمزمه های زهرآگین خود دختران و زنان را مورد هدف قرار دهند، این خانواده است که باید دختر خود را نسبت به حجاب آماده سازد. پدر و مادر باید به دختر خود بگویند که حجاب به عنوان یک پوشش برای زن مسلمان، واجب است رعایت شود.
و به یقین پدر و مادری که چنین رفتار کنند، در پیشگاه خداوند دارای پاداش خواهند بود و از جایگاه رفیعی در بهشت برخوردارند و از عذاب دوزخ رهایی می یابند.
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرمایند:«لیس من شیعتنا من لا تتحدّثُ المخدرات بورعه فی خدورهنّ»(17)؛ «از شیعیان ما نیستند، آنان که زنان و دختران خود را به عفاف و پاکدامنی ارشاد و راهنمایی نکنند.»
 
تربیت دختر
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:«من کانت له ابنةٌ فادّبها و احسنَ ادبها و علّمها فاحسن تعلیمها، فاوسع علیها من نعم الله التی اسبغ علیه کانت له منعةً و ستراً من النار»(18)؛ «هرکس دختری داشته باشد و او را نیکو تربیت نماید و علم بیاموزد و از نعمتی که خدایش ارزانی فرموده برای دختر گشایشی دهد، این عمل مانع از آتش برای او خواهد بود.»
درود و صلوات خداوند و ملائکه و انبیا و مقربان الهی بر آن خانواده ای که در حفظ حجاب زن و دختر خود دقت داشته و کوشا باشد.
حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) به مناسبت های مختلف در جمع بانوان کشور فرمایشاتی داشته و در مورد دامن مادران که اولین مکتب و محلّ تربیت فرزندان می باشد، تأکید زیادی کرده اند و مادران را مؤظف می دانند که فرزندان خود را خوب تربیت کنند و در این وظیفه هیچ گونه کوتاهی را جایز نمی شمارند.
ایشان می فرمایند:
«مادرها مبدأ خیرات هستند، اگر خدای ناخواسته مادرانی باشند که بچه ها را بد تربیت کنند، مبدأ شرند»(19)
«شما در اول که بچه ها در دامن شما بزرگ می شوند، مسؤول افعال و اعمال آنها هم شما هستید. همان طور که اگر یک بچه ی خوب تربیت کنید، ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تأمین کند.»(20)
«دامن مادر بهترین مکتب است برای اولاد»(21).
«دامن مادر بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود.»(22)
«اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر، بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد، دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد، آنجا هم همین طور تا دانشگاه یا مدارس علمی دیگر، آنها هم خوب تربیت کردند، یک وقت در یک برهه از زمان می بینید که جوان ها همه خوب از کار در آمده اند و یک مملکت را به طرف خوبی می کشانند.»(23)
«دامن مادرها، دامنی است که انسان از آن باید درست شود، یعنی اولین مرتبه ی تربیت، تربیت بچه است در دامن مادر. برای اینکه علاقه ی بچه به مادر بیشتر از همه ی علایق هست و هیچ علاقه ای بالاتر از علاقه ی مادری و فرزندی نیست. بچه ها از مادر بهتر چیز أخذ می کنند.»(24)
چنانچه ملاحظه می شود، حضرت امام(رحمه الله علیه) تأثیر و نقشی که زن و مادر در تربیت و شکل گیری شخصیت فرزندان دارد را فراتر و مؤثرتر از دیگر عوامل می دانند.
 
پی نوشت ها :
1. صحیفه سجادیه.
2. آثار الصادقین، ج27، ص 177.
3. میزان الحکمه، ج10، ص 720.
4. آثار الصادقین، ج27، ص 178، حدیث 12.
5. کودک فلسفی، ج2، ص 5.
6. همان، ص 3.
7. نهج البلاغه، حکمت 54.
8. نهج البلاغه، حکمت 399.
9. تحف العقول، ص 337، حدیث 67.
10. آثار الصادقین، ج27، ص 215.
11. چهل حدیث تربیت، ص 59.
12. آثار الصادقین، ج27، ص 176.
13. تحف العقول، ص 269.
14. آثارالصادقین، ج27، ص 179.
15. بانوی نمونه اسلام.
16. تعالیم آسمانی اسلام، ص 242.
17. دُرَرُالکلام، حسین حائری کرمانی، ص 136.
18. آثارالصادقین، ج 27، ص 167.
19. صحیفه نور، ج 8، ص 162.
20. همان، ج 6، ص 137.
21. همان، ص 293.
22. همان، ج8، ص 240.
23. همان، ص 162.
24. همان، ج 7، ص 76.
 
برگرفته از : خرّمی مشگانی ابراهیم/ جرا حجاب/انتشارات مرسل/تهران چاب سوم 1387
منبع : rasekhoon.net
۰

انگار یکی تو گوشم گفت...!

قرآن وحدیث حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر نماز

انگار یکی تو گوشم گفت...!


گرما بود، انگار از آسمان آتش می بارید… صورتش گل انداخته بود و عرق بود که مدام از سر و رویش روان بود، چادر مشکی انگار یه تیکه آتش شده بود به تنش، اما باز هم سعی می کرد خوب خودشو بپوشونه… لب های پر خنده دخترکان بی حجابی که از کنارش رد می شدند، گواهی از به سخره گرفتن پوشش او در این گرمای وحشتناک می داد، گاهی هم کسی بود که متلکی بیندازد و او را به بغل دستی اش نشان دهد

انگار یکی تو گوشم گفت...!

چادر

گرما بود، انگار از آسمان آتش می بارید…

صورتش گل انداخته بود و عرق بود که مدام از سر و رویش روان بود، چادر مشکی انگار یه تیکه آتش شده بود به تنش، اما باز هم سعی می کرد خوب خودشو بپوشونه…

لب های پر خنده دخترکان بی حجابی که از کنارش رد می شدند، گواهی از به سخره گرفتن پوشش او در این گرمای وحشتناک می داد، گاهی هم کسی بود که متلکی بیندازد و او را به بغل دستی اش نشان دهد…

گرمت نیست؟ … این چیه پوشیدی تو این گرما ؟…. کولر بدم خدمتتون ؟…

پاهایی که دیگه توان کشیدن بدنش رو نداشت و گرمایی که دیگه غیر قابل تحمل بود، انگار عرصه رو بد جور بهش تنگ کرده بود، دیگه به خونه نزدیک می شد و فکر اینکه سریع از این شرایط نجات پیدا می کنه لحظه ای رهاش نمی کرد…

در رو باز کرد، داخل شد و بعد از بستن درب خونه، چادرشو از سر برداشت، نگاهی بهش انداخت، احساس حقارت عجیبی می کرد، همون جا تو حیات چادر مشکی رو به گوشه ای پرتاب کرد، انگار چیزی رو از خودش می روند که به خاطرش خیلی زخم زبون خورده بود، به اتاق که رسید خودشو جلو کولر رها کرد، در جواب سوال مادر که پرسید چرا اینقدر خسته ای؟ گفت؟ خیلی گرمه… اما فقط گرما نبود، بار سنگین چشم های دریده دخترکان بی حجاب و لب های به سخره باز شده آنها در کوچه و خیابون، از این گرما بدتر بود…

شربت خنک رو که لاجرعه سر کشید، خودشو به خواب سپرد …

مغرب بود، از گرمای هوا به شدت کاسته شده بود و لحظه های اذان در پیش، بیدار شده بود، وضو گرفت و قرآن رو از طاقچه اتاق برداشت و باز کرد…آیه 26 سوره اعراف:

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

ای فرزندان آدم برای شما، لباس فرو فرستادیم که اندام شما را بپوشاند؛ و مایه زینت شماست؛ و لباس تقوی بهتر است؛ این از آیات خداست، باشد که متذکر شده، پندگیرند.

چه آیه زیبایی بود… انگار این آیه را قبلاً ندیده بود، یا توجهی نکرده بود، انگار امروز به چشمانش نازل شده بود و با صدای ملکوتی در وجودش شنیده بود که: “اقراء”‌ … بخوان به نام پروردگارت که تو را زیبا خلق کرد و لباس تقوی را بر تو پسندید…

انگار خدا داشت با او روبرو صحبت می کرد، می گفت: برایت چادر را فرستادم تا لباس تقوی باشد برایت و این لباس برای تو بسیار بهتر است، نکند با رفتن به سمت شجرهِ ممنوعهِ هوس، گناه و شیطان، زشتی های خود رو به نمایش در بیاری؟

کمی بیشتر توجه کرد و آیه بعدی را با دقت بیشتری خواند:

یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُۆْمِنُونَ

اى فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا زشتی هایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت او و قبیله‏اش شما را از آنجا که آنها را نمى‏بینید مى‏بینند. ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند.

انگار خدا داشت با او روبرو صحبت می کرد، می گفت: برایت چادر را فرستادم تا لباس تقوی باشد برایت و این لباس برای تو بسیار بهتر است، نکند با رفتن به سمت شجرهِ ممنوعهِ هوس، گناه و شیطان، زشتی های خود رو به نمایش در بیاری؟

قرآن را با لذت بیشتری تورق کرد :

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یفْقَهُونَ؛ تخلف‌جویان از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند؛ و کراهت داشتند که با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد کنند؛ و (به یکدیگر و به مۆمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوی میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر می‌دانستند! (توبة/81)

یاد کتاب تاریخ افتاد، آن قسمتش که جریان زندگی پیامبر را توضیح داده بود و منافقان زمان ایشان را. یادش آمد که ذیل این آیه در تفاسیر به برخی از منافقین اشاره می شود که ایمانشان زبانیست و در مخالفت عملی با دین خدا از هیچ چیز دریغ نمی کنند!

هرگاه دستور به انجام کاری داده می شد، آنها پرهیز می کردند و انجام نمی دادند!

نه تنها انجام نمی دادند بلکه از این رفتارشان لذت هم می بردند ! و تازه دیگران را هم به بهانه های مختلف تشویق می کردند که آنها هم با دستورات الهی مخالفت کنند!

خداوند در جواب آنها می فرماید، عذاب الهی به هیچ کدام از این بهانه ها و لذت های الکی زودگذری که دارید نمی ارزد!

با خود گفت: آیا واقعاً می توان برای خداوند متعال که به همه چیز آگاه است، بهانه آورد؟!

أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ؛ آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می‌دانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمی‌دانند! (أعراف/99)

حضرت آدم

اشک از چشمانش سرازیر شد، انگار این آیه، این لحظه، فقط داشت او را مخاطب خودش قرار می داد، بهش مستقیم اشاره می کرد، که ای دختر خوب، که خدا از زیبایی چیزی برات کم نذاشته، منِ خدا برات لباس تقوی را پسندیدم، نکنه لباسی رو تنت کنی که شیطون برات دوخته و باعث می شه زیبایی های که من بهت دادم، مبدل به زشتی بشه، زشتی ای که فقط چشمان شیطانی ، اونو زیبا می بینند و در اصل چیزی جز زشتی نیست…

دختر عزیز یادت باشه که اگر مسلمونی و خدارو دوست داری، به ظاهر گفتن کافی نیست و در عمل باید خودت را نشون بدی!!

با خودش گفت: واقعاً آتش جهنم هست ؟! اگر هست چگونه است؟! و در پی این سۆال قرآن را تورق کرد:

(إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا * لِّلطَّـغِینَ مَـَابًا * لَّـبِثِینَ فِیهَآ أَحْقَابًا)[ نبا آیه 21 ـ 23]; [آرى] جهنم [از دیرباز] کمین گاهى بوده [که] براى سرکشان، بازگشتن گاهى است. روزگارى دراز در آن درنگ کنند.

جهنم، آتش سوزانى دارد و در حالى که این آتش سوزان و شعله ور، در برابر دیدگان مجرمان قرار مى گیرد، خداوند متعال، به سوزانندگی آتش جهنم با این آیه به او نشان داد:(هَـذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِى کُنتُمْ تُوعَدُونَ)[ یس، آیه 63]; این جهنمى است که به آن وعده داده مى شدید.

(لاَ تُبْقِى وَ لاَ تَذَرُ)[ مدثر، آیه 28]; (آتش است که) نه چیزى را باقى مى گذارد و نه چیزى را رها مى کند.[ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن، ج 6، ص 483 ـ 495; همان، ص 66 ـ 74; تفسیر نمونه، ج 23، ص 412; ترجمه المیزان، ج 17، ص 211 ـ 212]

(طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَــلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا)[ نساء، آیه 169]; راه جهنم، که همیشه در آن جاودانند.

کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى)[ معارج، آیه 15]; نه چنین است [آتش]زبانه مى کشد. «لظى» به معناى شعله آتش خالص است.

جهنم، آتش سوزانى دارد و در حالى که این آتش سوزان و شعله ور، در برابر دیدگان مجرمان قرار مى گیرد، خداوند متعال، به آن اشاره مى کند و خطاب به مجرمان مى فرماید: (هَـذِهِى جَهَنَّمُ الَّتِى کُنتُمْ تُوعَدُونَ); این جهنمى است که به آن وعده داده مى شدید

(کَلاَّ لَیُنـبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ)[ همزه، آیه 4]; ولى نه، قطعاً در آتش خردکننده فروافکنده خواهد شد.

(وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِینُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ)[ قارعه، آیه 8 و 9]; و امّا هر که سنجیده هایش سبک برآید، پس جایش سیاه چال [جهنم] باشد.

تُسْقَى مِنْ عَیْن ءَانِیَة)[ غاشیه، آیه 5]; از چشمه هاى داغ نوشانیده شوند.

(ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیم)[ صافات، آیه 67]; سپس ایشان را بر سر آن، آمیخته اى از آب جوشان است.

صدای اذان بلند شد و او متوجه نماز شد، این بار انگار همه وجودش می خواست به نماز برسه و سر بر سجده در مقابل کسی بذاره که امروز لذت بندگی رو بهش چشونده بود…

چادر سفید و تمیز و خوشبو رو از جالباسی برداشت و به سرش کشید…. اما…

یادش اومد عصر چادر مشکی رو انداخته گوشه حیاط، همون لحظه ای که از دیدن چادرش احساس حقارت کرده بود…به حیاط رفت و چادرش رو از گوشه ای برداشت، خاکی شده بود، کمی خاک ها رو از چادر پاک کرد…

مادر خبر نداشت، دخترش برای نماز بیدار شده یا هنوز خستگی او رو تو خواب خوش نگه داشته…

همین طور که صداش می زد، در اتاق رو باز کرد و … تعجب کرد…

دخترش ایستاده بود به نماز… اما این بار با چادر مشکی…!!!

فرآوری: زهرا اجلال

۰

الهام چرخنده :گلشیفته فراهانی نماینده هیچ بانوی ایرانی نیست

حجاب سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر زندگی درمکتب اهل بیت ع معروف نیوز

الهام چرخنده :گلشیفته فراهانی نماینده هیچ بانوی ایرانی نیست

الهام چرخنده در جمع دانشچویان نطنز گفت: الهام چرخنده و الهام چرخنده‌ها همچنان در هر شرایطی سرباز محکم جبهه جنگ نرم و جبهه مقاومت هستند و در این مسیر جانشان را هم خواهند داد.

به گزارش فرهنگ نیوز، الهام چرخنده بازیگر توانای تلویزیون و سینما صبح امروز در جمع دانشجویان دانشگاه پیام نور نطنز به فارس گفت: جنگ الان ما جنگ توپ و تانک یا همان جنگ سخت نیست بلکه جنگ نرم است، در جنگ سخت راحت‌تر می‌توانی از خود دفاع کنی اما دفاع در برابر جنگ نرم استقامت و پایداری بیشتری می‌خواهد.

وی افزود: من یک سال است که در فضای مبارزه با جنگ نرم شهید شده‌ام و در این فضای مسموم جامعه در بُعد فرهنگی هر فردی می‌تواند تکه‌ای از خداوند باشد و انقلاب کند.

چرخنده درباره دیدارش با رهبر معظم انقلاب و ملقب شدن به نام زهرایی بیان داشت: در آن جلسه رهبر معظم انقلاب فرمودند چون ایشان از نظر من سربازی رفته است و من نمی‌توانم درجه‌ای به او بدهم، لقب زهرایی را می‌دهم و وقتی پرسیدم چرا زهرایی؛ حضرت آقا فرمودند چون زهرا یعنی یکی در مقابل همه.

وی ادامه داد: یکسال تمام به من حمله کردند، تهمت زدند، فحش دادند و آرزوی مرگم را داشتند ولی با این حال ضمن آرزوی بهترین‌ها برای دشمنانم آرزو می‌کنم آنها زهرایی شوند و همین جا اعلام می‌کنم، الهام چرخنده و الهام چرخنده‌ها همچنان در هر شرایطی سرباز محکم جبهه جنگ نرم و جبهه مقاومت هستند و در این مسیر جان می‌دهند.

این بازیگر سینما رکن اصلی تقوا را در حجاب دانست و متذکر شد: آدمی که حجاب دارد کم‌کم تمام ارزش‌های الهی و معنوی در وجودش متجلی می‌شود و بدون شک خوشبختی و سعادت نصیبش می‌شود.

وی در ادامه گریزی به رفتارهای بسیار زشت و زننده گلشیفته فراهانی در کشورهای خارجی انتقاد کرد و گفت: بدون شک وی نماینده هیچ یک از بانوان ایرانی نبوده، نیست و نخواهد بود.

چرخنده با تاکید بر اینکه با وضعیت بد حجاب همسر خوب گیر کسی نمی‌آید، عفت، وقار، اعتماد به نفس، شهامت، نجابت را از ویژگی‌های بارز زن ایرانی خواند و تصریح کرد: مرد ایرانی زنی را به همسری می‌گیرد که تمام زیبایی او فقط برای خودش بوده و باشد.

وی در پایان با بیان اینکه امروز در دبیرستان هنرهای زیبای اصفهان و دانشگاه آزاد نجف‌آباد بالغ بر 200 نفر چادری شدند، تاکید کرد: چادر فقط پارچه نیست، یادگار حضرت زهرا (س) است؛ چادر با خود رفتار چادری می آورد؛ همان رفتارهایی که آدمی را حسینی، زهرایی و زینبی بار می‌آورد.

۰

راز چادر یک شهیده!/شهیده سیده طاهره هاشمی انجپلی

حجاب امربه معروف نهی ازمنکر زندگی به سبک شهدا خاطرات مدرسه

راز چادر یک شهیده!

شهیده سیده طاهره هاشمی انجپلی «شهید شاخص جامعه زنان کشور در سال ۱۳۹۲» در اول خردادماه ۱۳۴۶، در روستای شهربانومحله شهرستان آمل به دنیا آمد، فضای تربیتی و دینی خانواده هاشمی از او در ادان نوجوانی، یک شیرزن مسلمان ساخت، این شهیده مجاهد در جریان حماسه ششم بهمن مردم انقلابی و ولایتمدار شهر هزار سنگر آمل در سال ۱۳۶۰، در حال امدادرسانی به مردم رزمنده، توسط معاندان جنگل، به شهادت رسید و بال در بال ملائک پر گشود، در آستانه سالروز شهادت این سیده شهید، مطالبی درباره فعالیت‌های فرهنگی مذهبی این شیرزن ۱۴ ساله تقدیم به مخاطبان می‌شود.
یکی از همکلاسی‌های شهید نقل می‌کند: سال ۵۸، سالی است که هنوز فرهنگ رژیم ستم‌شاهی در مدرسه حاکمیت دارد و فرهنگ انقلابی، تازه دارد وارد فضای مدرسه می‌شود، یکی از چیزهای جالبی که توجه‌ام را جلب کرد، این بود که نمازخانه نداشتیم، هر روز، موکتی را وسط حیاط پهن می‌کردند و عده انگشت شماری نماز می‌خواندند، مسئولیت این کار هم با مربی پرورشی‌مان (خانم دفتری) بود، طاهره از جمله نمازگزاران ثابتی بود که این فرهنگ را تحقق بخشید، افتخار من هم این بود که در کنارش نماز می‌خواندم.

۰

دختری 16 ساله دارم که در داشتن حجاب کامل کوتاهی می کند

حجاب احکام سبک زندگی اسلامی پرسش وپاسخ

دختری 16 ساله دارم که در داشتن حجاب کامل کوتاهی می کند

سخنان حجت الاسلام والمسلمین مهندسی در برنامه سمت خدا مورخ 18 اردیبهشت 1390

سوال – دختری 16 ساله دارم که در داشتن حجاب کامل کوتاهی می کند . به او می گویم که موهایت را جمع کن مگر نشنیدی که در قرآن گفته که اگر موهای سرت پیدا باشد با همان مو آویخته می شوی . می گوید که بگذار موهایم بیشتر باشد تا دیرتر در آتش بیفتم . پر او به رحمت خدا رفته و من به تنهایی بار زندگی را به دوش می کشم . راهنمایی بفرمایید .

پاسخ – ادبیات برخورد در جذب افراد خیلی موثر است . این بچه که به جهنم نرفته و نمی داند که عاقبت گناه چیست . البته ما در روایت داریم که با مویش او را آویزان می کنند . این همان پایانه ی گناه است که هین الان چه زشتی هایی که در درون گناه نهفته است . اگر یک خانم می دانست که یک نخ مو را بیرون گذاشتن ، چه حوادث تلخی را در وجودش خلق می کند هیچ وقت این کار را نمی کرد . اگر همه ی دنیا را به او می دادند و می گفتند که یک نخ موهایت را بیرون بگذار این کار را نمی کرد . او نمی داند که چکار می کند . اگر می دانست که برای خودش چه حوادثی را خلق می کرد هیچ وقت این کار را نمی کرد . قبل از اینکه بترسانیم به ابعاد جذابیت دین نگاه کنیم . زیبایی بندگی خدا را برای این جوان تصویر کنیم . عشق بازی با خدای متعال را برای او تعریف بکنیم . و اینکه خداوند چه دوست دارد و تو باید چه دوست داشته باشی که با دوستی خداوند پیوند بخورد . یعنی از ابعاد زیبایی بگوییم ، در عین اینکه مواظب حرکات وحشتناک هم باشیم . با ادبیات زیبا بگوییم ، از ادبیات خشن و تند استفاده نکنیم . ما باید روح عبودیت ، سپاس ، دوستی ، طهارت و عشق به پاکی و پاکان و هم رای شدن با تائبان را در روح جوانان تربیت کنیم . این کاری که من می گویم تجربه شده و موفقیت آمیز است . مثلا جوان می آید و از گناهانش می گوید ، من می توانم بگویم که ای جوان بدبخت شدی ، دیگر امیدی به نجات تو نیست ، می ترسم من هم به آتش تو بسوزم ، بلند شو و برو . این یک نوع ادبیات است . جوان می گوید که پس کار من خراب است ، می رود و دیگر برنمی گردد . البته باید بدانیم که در پیشگاه بنده نباید گناه کرد ، باید در پیشگاه خدا اعتراف کرد ولی بعضی ها در مقام مشاوره اینها را می گویند تا راه حل پیدا کنند . گاهی جوانی به من می گوید که فلان گناه و فلان گناه را کردم بقدری این گناهان چندش آور است که من سرم درد می گیرد اما پیش خودم می گویم که باید یک جایی این حالت را استفراغ کند ، بگذار حالتهای بدش را بگوید تا مقداری آرام بگیرد . پدر و مادر باید برای بچه اش مشاور و طبیب دلسوز باشد . طبیب دلسوز این نیست که از او بترسی . ما یک بار پیش پزشک رفتیم و اولین بچه ی ما که شیرخوار هم بود بیمار بود و نزد او بردیم و مشکلش را گفتیم . دکتر گفت که خیر مشکلش این نیست بلکه چیزهای دیگری است و ما خیلی ترسیدم ، این یک برخورد غیر پزشکی است . ما پیش متخصصان دیگر بردیم و همه گفتند که بچه هیچ مشکلی ندارد . این دکتر غیر از تشخیص غلط ، برخورد غلط هم کرده بود . می توانست بگوید که این چیزی نیست و در ضمن شما باید این جور درمان را هم پیگیری کنید و اینها طبیعی است اگر چه بیماری هم مهم بود می توانست ما را نترساند و به روش بهتری به ما بگوید . شیوه ی برخورد خیلی مهم است . اگر پدر و مادر در نظر فرزندان یک عنصر خشونت و تندی شدند ، بچه دیگر می ترسد که مشکلش را با آنها در میان بگذارد . یک پدر و مادر باید جوری عمل کنند که فرزند راحت بتواند مشکلش را با آنها در میان بگذارد و او را راهنمایی کنند و اگر نمی توانند بدنبال مشاوره بروند نه اینکه اول به دنبال گزینه ی پرخاشگری و اهانت بروند .این جوان را تحویل بگیرند . در رفتار شایسته باید آنها را قبول کرد و اگر رفتار ناشایست دارد باید سراغ کارشناس بروند . وقتی با این شیوه ی اعتماد و امنیتی که او احساس کند که می تواند مطلبش را راحت بگوید ، پیگیر قضیه باشم یک تعامل قشنگی روحی و اخلاقی گره می خورد . کسی که غرق شده تا دستت را به دست او ندهی ، نمی توانی او را بالا بیاروی . کسی که در دریا غرق شده ، اگر به او لگد بزنی بدتر غرق می شود . و بعد جنازه اش روی آب است و این که بدتر می شود . سیره ی اهل بیت با گناهکاران به شیوه ی اخلاق خوب بوده است . ما باید خوش اخلاق باشیم امنیت سازی کنیم .بین گناه و گناهکار تکفیکی کنیم و گناهکار را دوست داشته باشیم تا کم کم بتوانیم آنها را تحت تاثیر روش های اخلاقی خودمان قرار دهیم . برای آنها از جذابیت و زندگی در طهارت و پاک بگوییم ، از آثار بیرون گذاشتن مو در زندگی دنیوی بگوییم ، وقتی این ترسیم های زیبا را کردیم نتیجه خواهیم گرفت .

منبع:سایت یامجیر

۰

یاعلى شب معراج وقتیکه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شدید مشاهده کردم

قرآن وحدیث حجاب احکام سبک زندگی اسلامی امربه معروف نهی ازمنکر پرسش وپاسخ

یاعلى شب معراج وقتیکه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شدید مشاهده کردم

آقا سیدالمظلومین امیرالمومنین حضرت على (ع) فرمود:
یکروز من و سیّده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) بر حبیب خدا حضرت پیغمبر اسلام (ص) وارد شدیم و آن بزرگوار را در حالى دیدیم که شدیدا گریه مى کرد.
به آن حضرت عرض کردم : پدر و مادرم فدایت شوند، یارسول اللّه ، چه شده ؟! چه چیزى شما را به گریه درآورده ؟
آن حضرت فرمود: یاعلى شب معراج وقتیکه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شدید مشاهده کردم . بخاطر آن شدت عذابها گریان و نالان شده ام .
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمود: مگر چه دیدید که اینقدر متأ ثر و گریان شده اید؟!
حضرت رحمه للعالمین (ص) فرمود:
1 - زنى را دیدم که بمویش آویزان کرده بودند، در حالیکه مغزش ‍ میجوشید.
2 - زنى را مشاهده کردم که به زبانش آویزانش کرده بودند، و از حمیم جهنم در حلقش مى ریختند.
3 - زنى را دیدم که به دو پستانش آویزانش کرده بودند.
4 - زنى را مشاهده کردم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلط کرده بودند.
5 - زنى را دیدم که گوشت بدنش را با قیچى مى چیدند و مجبورش ‍ مى کردند که آن را بخورد، و آتش از زیر آن زبانه مى کشید.
6 - زنى را مشاهده کردم که به صورت کر و لال و کور است ، در حالى که در تابوتى از آتش مى باشد و مغز سرش از دماغش خارج مى شود و بدن او به صورت جذام و برص است .
7 - زنى را دیدم که به دو پایش آویزان کرده اند، در حالیکه در تنورى از آتش بود.
8 - زنى را مشاهده کردم که گوشت بدنش را از قسمت جلو و عقب به وسیله مقراضهایى از آتش جدا مى کردند.
9 - زنى را دیدم که صورت و دستهایش آتش گرفته ، در حالى که روده هایش را مى خورد.
10 - زنى را مشاهده کردم که سرش مثل سر خوک ، و بدنش مثل بدن الاغ و به انواع عذابها شکنجه اش مى دادند.
11 - زنى را دیدم که به صورت سگ بود، و آتش از عقبش خارج مى شد و ملائکه با گرز آهنى از آتش ، بر سر و بدنش مى کوبند.
بى بى دو عالم فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمودند: اى حبیب من و اى نور چشم من ، اى پدر بزرگوارم به من بفرمائید که این زنان چه عملى داشته اند و به چه جهت به این عذابها گرفتار شده اند و راه و روششان چه بوده که پروردگار متعال آنها را به چنین شکنجه هایى مبتلا نموده ؟!
آقا رئیس اسلام حضرت محمد (ص) فرمود:
1 - ((آن زنى را که به موهایش آویزان شده بود، آن زنى بود که موهایش ‍ را از مردان نامحرم نمى پوشانید)).
2 - آن زنى را که به زبانش آویزان کرده بودند، آن زنیست که شوهرش را با زبانش اذیت مى کرد.
3 - آن زنى را که به دو پستانش آویزان بود، آن زنى بود که از همبستر شدن با شوهرش خوددارى مى نمود.
4 - آن زنى را که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلّط کرده بودند، آن زنى بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج مى شد.
5 - ((آن زنى را که از گوشت بدنش با قیچى مى چیدند و به او مى خورانیدند، زنى بود که خودش را براى مردان نامحرم زینت مى کرد و بدنش را به آنها نشان مى داد)).
6 - آن زنى را که کر و کور و لال بود، آن زنى بود که از راه زنا بچّه دار مى شد و به گردن شوهرش مى انداخت .
7 - آن زنى را که به پاهایش آویزانش کرده بودند، زنى بود که در حال نجاست وضو مى گرفت یعنى رعایت نجس و پاکى را نمى کرد، و در وقت جنابت و حیض غسل نمى نمود، و در نمازش سستى مى کرد.
8 - ((آن زنى را که از گوشت جلو و عقب بدنش با مقراض از آتش جدا مى کردند، زنى بود که خود را از راه نامشروع به مردان عرضه مى داشت )).
9 - آن زنى که صورت و دستهایش آتش گرفته و روده هایش را مى خورد، آن زنى بود که قوّادى مى کرد، یعنى واسطه حرام بود.
10 - آن زنى که سرش مثل سر خوک و بدنش مثل بدن الاغ بود، آن زنى بود که سخن چینى مى کرد و زیاد دروغگو بود.
11 - آن زنى که به صورت سگ بود آن زنى بود که آوازه خوان (و صدایش را براى نامحرم با ناز و کرشمه و مهیّج رها مى کرد) و حسود بود.(1)
مسیحى که مسلمان شد
یکى از علماء اسلام مى نویسد:
روزى یک زن مسیحى با شوهرش پیش من آمد و گفت : من از اسلام مسائلى را فهمیده ام و از دستورات و قوانین آن که مترقى است در شگفت و حیرتم و به آن علاقه مندم ، ولى بخاطر یکى از دستورات آن ، من هنوز به اسلام گرایش پیدا نکرده ام ، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام که متاسفانه پاسخ قانع کننده اى نشنیده ام ، اگر شما بتوانید مرا قانع کنید من به دین اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم : آن دستور کدام است ؟!
زن مسیحى گفت : دستور حجاب است . چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته ؟ و چرا به او اجازه نمى دهد که مثل مرد بدون حجاب از خانه بیرون بیاید؟ سپس بنا کرد به ایراد و انتقاد کردن ، که حجاب مانع رشد و ترقى زنان ، و سبب عقب ماندگى در جامعه است .
من پس از شنیدن ایرادها و انتقادهاى آن زن ، چنین پاسخ دادم : آیا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته اید؟
گفت : آرى ، گفتم : چرا جواهر فروشان ، طلا و سائر جواهرات گرانبهاى خود را در ویترین شیشه اى قرار داده و درب آنرا قفل میکنند؟
گفت : بخاطر اینکه دست دزدان و خیانتکاران و سارقان به آنها نرسد.
در اینجا آن عالم دینى رو کرد به زن مسیحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همین است که : زن گُلى خوشبو است ... زن گوهر و یاقوت گرانبهاست و چون جنس لطیف زن هم مانند طلا و جواهرات است ، و باید از دست خیانتکاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت کرد، و از چشم تبهکاران و اهل فساد حفظ نمود، زیرا زن همانند مروارید است که در صندوقچه صدف باید پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نیز در پوشش نباشند. همیشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گیرند و به خاطر نشان دادن زیبائى ها پیوسته مورد آزار و تعدى مفسدین مى شوند.
آرى دخترم ... دستور حجاب در اسلام باین جهت است که زن از دست خیانتکاران در امان باشد. زیرا بدنش پوشیده و زینتهایش مستور است و مردم از او چیزى نمى بینند و در او طمع نمى کنند و از او دورى مى جویند و نظرشان را جلب نمى کند، بلکه از او حساب مى برند و حیا مى کنند، همه اینها به خاطر حجاب است . و شما مطمئن باش که اگر زن در پوشش ‍ حجاب نباشد، پیوسته در معرض آزار مفسدین است ، بنا بر این حجاب شرافت و بزرگوارى توست ، آرى دخترم این گوشه اى از فلسفه حجاب بوده که تذکر دادم .
پس از شنیدن این مطلب ، آن خانم مسیحى فکرى کرد... و سپس با چهره اى درخشان گفت : من تا بحال این گونه نشنیده بودم ... شما بسیار جالب بیان کردى ، و اکنون اسلام را میپذیرم .
دوشیزه مسیحى در همان جلسه ، شهادتین را بر زبان جارى کرد، و اسلام را پذیرفت .
خواننده محترم : از این گفتگوى مذهبى آشکار شد که اسلام مى خواهد شخصیت و پاکى زن را حفظ نماید، و به دنبال آن از اجتماع حمایت کند، از این رو حجاب را به عنوان شرط اساسى براى هدف مزبور لازم دانسته است . همچنین از این گفتگو روشن مى شود که اغلب بانوانیکه بى حجاب هستند از فلسفه حکیمانه حجاب اطلاع ندارند و به آثار پرسودش توجه ندارند و از مفاسد بى حجابى غافلند، تنها بوسیله حجاب ، عفت و شخصیت زن حفاظت مى شود، و از خطرات ناشى از بى حجابى در امان میمانند.(2)


1- بحارالانوار: ج 8، ص 309، روایت 75، باب 24

2- خواهرم حجاب سعادت است : 14

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)