نرم افزارهای برگزیده

احیاگر معروف

سرباز کوچک ولایت ،آمرمعروف وناهی منکر

سایت های ویژه کودک ونوجوان

جستجو

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

پيوندها

سرداران دفاع مقدس

پیوندهای تصویری

bayanbox.ir bayanbox.ir bayanbox.ir

تبلیغات سایت

آرشیو سایت

۴۰ مطلب با موضوع «جنگ ودفاع مقدس» ثبت شده است

۰

داستان زنانی که نان نداشتند، اما «نان سال‌های جنگ» را می‌پختند

معروف نیوز بسیج جنگ ودفاع مقدس

داستان زنانی که نان نداشتند، اما «نان سال‌های جنگ» را می‌پختند

داستان زنانی که نان نداشتند، اما «نان سال‌های جنگ» را می‌پختند

کتاب «نان سال‌های جنگ» روایتی مستند است از تلاش هشت‌ساله زنان یک روستا برای تأمین نان مورد نیاز جبهه‌ها.

از طرف جهاد آرد آوردند و گفتند هرکسی می‌تواند بسم‌الله. خانه خیرالنسا شد پاتوق نان پختن. من هم پایم به آنجا باز شد. کارها از اذان صبح شروع می‌شد و تا غروب ادامه داشت. اذان صبح خمیر را باز می‌کردیم. هر روز نوبت یک نفر بود که خمیر را باز کند. وقتی آفتاب می‌آمد بالا، سر و کله زن‌ها پیدا می‌شد. دور هم جمع می‌شدیم و نان می‌پختیم. کار من خمیر زواله کردن بود. زمانی که بقیه خسته می‌شدند، شروع می‌کردم به نان پختن.

* * *

نان پختن توی تابستان کار سختی بود. تابستان انگار آتش می‌بارید! کنار تنور هم بودیم می‌پختیم از گرما. وقتی هوا داغ بود، خمیر خوبی از آب درنمی‌آمد و سریع تُرش می‌شد. برای اینکه نام به تنور نچسبد، یک تکه دستمال خیس دور تنور می‌چرخاندیم، بهش می‌گفتیم تُنُورو. اگر این کار را نمی‌کردیم، نان از کناره می‌افتاد داخل تنور. ماه رمضان هم فقط شب‌ها نان می‌پختیم، بعد از افطار می‌رفتیم سر تنور.

* * *

برای مردم نان می‌پختم و دستمزدم تنوری پنج قِران بود. یک روز زن حاج مسلم گفت: «دخترعمه، اگر آرد بیاورم، برای جبهه نان می‌پزی؟» گفتم: «پول ندارم به جبهه کمک کنم. پسر هم ندارم که بفرستمش جبهه. از خدایم است که نان بپزم.»...

این‌ها بخش‌هایی از کتاب «نان سال‌های جنگ»، خاطرات زنان روستایی در سبزوار از سال‌های جنگ است. روستایی صدخَرو یکی از روستاهای فعال در جنگ بود که زنان آن در طول هشت سال جنگ تحمیلی به کار پشتیبانی از جبهه‌ها مشغول بودند. کم نبودند روستاهایی که بی‌چشم‌داشت به تأمین اقلام جبهه پرداختند؛ از نان پختن گرفته تا دوختن لباس و بافتن شال و کلاه و... اما در تمام چهار دهه پس از جنگ، کمتر صدایی از آنها در آثار مستند شنیده شده است.

«نان سال‌های جنگ» که با همکاری محمد اصغرزاده و محمود شم‌آبادی نوشته و از سوی انتشارات راه یار منتشر شده است، جزو معدود آثاری است که به روایت خاطرات این زنان پرداخته است. هرچند نوشتن از جنگ از زاویه دید زنان طی سال‌های اخیر رشد داشته، اما عمده تمرکز این آثار بر خاطرات همسران شهدا یا کسانی است که در قامت امدادگر در مناطق جنگی فعال بودند. این در حالی است که خانه بسیاری از زنان ایرانی در هشت سال جنگ تحمیلی، خود یک مرکز برای پشتیبانی از جبهه‌هایی بود که فرزندانشان در آن نفس می‌کشیدند.

خبرگزاری تسنیم به‌مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با شم‌آبادی که کار تدوین و نگارش خاطرات زنان روستای صدخَرو را به‌عهده داشت، به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

*تسنیم: آقای شم‌آبادی، کتاب «نان سال‌های جنگ» جزو معدود آثاری است که از زاویه‌ای جدید به سال‌های دفاع مقدس پرداخته است. این کتاب تلاش دارد آن همدلی‌هایی را که ما در این سال‌ها از آن شنیده‌ایم، به‌صورت مستند ارائه دهد، نگارش این کتاب چگونه شکل گرفت؟

جنگ موضوع گسترده‌ای بود و همه مردم را درگیر خود کرده بود، شبه‌روشنفکران، روشنفکران و رسانه‌های خارجی معمولاً وحشت و تلخی‌های جنگ را به ما نشان می‌دهند، اما جنگ برای ملت ما فقط خط مقدم و جبهه نبود، جنگ برای تمام مردم ما از تک‌تک خانه‌ها شروع شد. جنگ برای مردمی که بچه‌هایشان را به جبهه می‌فرستادند، از همان لحظه اعزام شروع می‌شد. صبر مردم ما در این مدت، صبر زیبایی بود، عزیزشان در جبهه حضور داشت و خودشان در پشت جبهه مشغول انجام فعالیت‌هایی بودند؛ فعالیت‌هایی که متأسفانه در این سال‌ها چندان به آن پرداخته نشده است.

ما همانند روستای صدخرو، چندین روستا در استان‌های مختلف داریم که زنانشان به کار پشتیبانی از جبهه‌ها می‌پرداختند، مانند روستای «خانوک» در کرمان که آنها هم به کار پخت نان می‌پرداختند.

این‌ها روستاهایی هستند که طعم تلخ محرومیت را چشیده بودند، اما وقتی انقلاب پیروز می‌شود و جنگ تحمیلی رخ می‌دهد، وارد میدان می‌شوند و از انجام هیچ نوع کاری دریغ ندارند. مردم در زمان پهلوی ــ که در این سال‌ها برخی از رسانه‌ها مشغول تطهیر آن هستند ــ با محرومیت شدید مواجه بودند. کار مردم روستای صدخرو به جایی رسیده بود که مجبور بودند برای سیر کردن شکم خود از علف تریاک استفاده کنند؛ دیگر چیزی به‌نام گندم و جو در روستا وجود نداشت. این مردمی که آن‌قدر رنج کشیده بودند، وقتی می‌بینند که امام(ره) و انقلاب و مسئولانی که در آن برهه فعالیت داشتند، از جنس خودشان هستند، با شروع جنگ، جنگ را از خودشان می‌دانند.

این میزان اتحاد در دیگر جنگ‌های میهنی که در طول تاریخ برای کشور رخ داده است، دیده نمی‌شود، این‌که جنگی در غرب کشور رخ دهد و هزاران کیلومتر این سوتر، در شرق کشور مردم جنگ را از خودشان بدانند، کار نوشتن کتاب «نان سال‌های جنگ» از اینجا آغاز شد، تصمیم گرفتیم که به یک موضوع مغفول بپردازیم و با این کتاب بگوییم که جنگ تنها مختص خط مقدم نبود، جنگ از تک‌تک خانه‌های مردم شروع شد.

*تسنیم: روستای صدخرو تنها روستای فعال در این زمینه در خراسان بود؟

همانند روستای صدخرو، روستاهای زیادی در سبزوار وجود داشت که به پشتیبانی جنگ مشغول بودند، اما روستای صدخرو به‌دلیل فعالیت زیاد زنان در آن منطقه حالت پایگاه داشت. در این روستا خانمی به‌نام خیرالنساء صدخروی زنان روستا را بسیج کرد و آنها تا پایان جنگ به پشتیبانی از جبهه‌ها پرداختند؛ از نان‌پختن گرفته تا دوختن لباس و... .

روستاهای دیگری نیز در این منطقه فعالیت‌های این‌چنینی داشتند؛ مانند روستای «شم‌آباد» که با وجود جمعیت اندک خود، 40 شهید را تقدیم کشور کرد. این روستا هم مشغول انجام امور مربوط به پشتیبانی از جنگ در آن ایام بود. در خراسان روستاهای زیاد این‌چنینی بود اما متأسفانه در این سال‌ها مورد غفلت قرار گرفتند و کمتر به نقش آنها پرداخته شد.

در روستای صدخرو نیز کار به همین شکل بود، نیروهای جهاد به روستا آمدند و گفتند که جبهه نیاز به نان و برخی از اقلام دارد. مردم روستا هم برای تهیه این اقلام اعلام آمادگی کردند. کار از اینجا شروع شد و مدیریت آن نیز با خود خانم‌ها بود.

این کار کاملاً مردمی بود. هرچند تأمین آرد با جهاد سازندگی بود، اما زمانی که آرد هم نبود مردم با آرد خودشان نان جبهه‌ها را می‌پختند. بعضی وقت‌ها که قرار نبود نان بپزند، شروع کردند به دوختن یا بافتن لباس، درست کردن مربا و... . جهاد هم در پایان کار می‌آمد و اقلام تهیه‌شده را بار می‌زدند و به جبهه می‌بردند.

*تسنیم: این دست فعالیت‌ها تا چه‌مدت ادامه داشت؟ روزانه چقدر نان برای جبهه‌ها از این طریق تهیه می‌شد؟

متغیر بود، بعضی وقت‌ها حجم سنگین بود، اما گاه نیز به‌دلیل اینکه آرد نبوده، خانم‌ها مشغول کارهای دیگر برای پشتیبانی از جنگ بودند، اما نکته قابل تأمل در این میان آن است که پختن نان برای جبهه‌ها تا پایان جنگ ادامه داشت، کار تعطیل‌بردار نبود، یک زمانی نان می‌پختند، یک زمانی مربا درست می‌کردند، در زمستان در حسینیه قدیم مشغول بافتن لباس برای رزمندگان می‌شدند، خستگی‌ناپذیر بودند.

*تسنیم: یکی از نکات جالب در این کتاب این است که وضعیت اقتصادی مردم روستا گاه چندان مناسب نبود، مثلاً کتاب از محرومیت‌هایی می‌گوید که مردم در دوره پهلوی تحمل کردند. بعد از پیروزی انقلاب نیز خانواده‌هایی میان ساکنان روستا هستند که از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند، با وجود این پای کار ایستاده‌اند و در پختن نان و دیگر امور همکاری می‌کنند.

البته روستا، روستای محرومی نبود، اما افراد محرومی نیز در آن زندگی می‌کردند. نکته جالب اینجاست که در انجام این دست از فعالیت‌ها افراد ثروتمند و افراد مستضعف را کنار هم می‌بینیم؛ یعنی همان چیزی که ما در دهه 60 می‌دیدیم، فاصله طبقاتی به‌دلیل وجه بارز انقلاب از بین رفته بود. زنان از مستضعف تا برخوردار کنار هم مشغول کار بودند، میان این گروه خانمی بود که برای تأمین مایحتاج زندگی و معیشت خود نان می‌پخت اما در این زمان برای جبهه‌ها رایگان نان می‌پزد، یا زنی بوده که چند بچه معلول در خانه داشت، اما کنار نکشید و همانند زنان دیگر شروع کرد به نان‌پختن برای جبهه‌ها.

خیرالنساء صدخروی مدیریت زنان روستای صدخرو را در پشتیبانی جنگ به‌عهده داشت

در بخش جمع‌آوری کمک‌های مردمی فردی را داشتیم که گوشواره‌ای طلایی را که همسر شهیدش به او هدیه داده است، تقدیم انقلاب می‌کند. کنار او زنی را داریم که چند تخم‌مرغ به جبهه هدیه می‌دهد و می‌گوید "من دستم خالی است، اما دوست دارم در کمک به جبهه سهیم باشم."، این امر مردمی بودن انقلاب را نشان می‌دهد. مردم انقلاب را از خودشان می‌دانستند و می‌دانند.

زنان در جنگ‌های دیگر کشورها جزو اقشار آسیب‌پذیر جامعه هستند. تصاویری که از جنگ‌های دیگر کشورها گرفته شده است نشان می‌دهد که زنان معمولاً در حالت جنگ‌زده و غم‌انگیز هستند اما در دفاع مقدس، ما شاهد حماسه زنان هستیم؛ از زنانی که در بیمارستان‌ها مشغول امدادگری بودند تا زنانی که در شهرها و روستاها کار پشتیبانی از جبهه‌ها را به‌عهده گرفته بودند، این‌ها حماسه‌هایی است که زنان ایرانی در طول جنگ تحمیلی آفریدند، خانم‌ها ناامید نشدند، و اگر غیر از این بود جبهه‌ها به مشکل برمی‌خورد.

*تسنیم: این نوع حضور بعد اجتماعی سال‌های جنگ را نشان می‌دهد که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است، این همدلی‌ از کجا شکل گرفت؟

همچنان باز هم این همدلی‌ها را مشاهده می‌کنیم. خانم‌های صدخروی در همین چند سال اخیر اعلام کردند که حاضرند برای رزمندگان در جبهه مقاومت و مدافعان حرم، شال‌گردن ببافند. این همدلی هنوز در چهره تک‌تک زنان روستا دیده می‌شود. زنان روستایی و دیگر زنان به انقلاب دلبستگی دارند، اما آنچه ممکن است مردم را اذیت کند، مسئولانی هستند که به انقلاب وفادار نیستند.

شهید شمس‌آبادی در آن ایام از مسئولان جهاد سازندگی بود. زنان روستا وقتی می‌بینند که او پیوسته در حال فعالیت و کار است، یا در جبهه مشغول سنگرسازی است یا در پشت‌جبهه به محرومیت‌زدایی می‌پردازد، جنگ را از خودشان می‌بینند و بیشتر پای کار می‌آیند. دیدن مسئولی که دنبال تجمل‌گرایی است، مردم را دلسرد می‌کند. با وجود این معتقدم که راه ما راهی نیست که به پایان رسیده باشد، راه ما ادامه دارد. ما شهدایی مانند شهید صدرزاده، جلیلی‌نسب، موحدی، راه‌چمنی و... را می‌بینیم که از رویش‌های انقلاب هستند. این شهدای مدافع حرم که اکثر آنها متولدین دهه‌های 60 و 70 هستند، هیچ کدام امام(ره) را ندیده‌اند، اما وقتی موضوعی به‌عنوان دفاع از حرم پیش می‌آید، وارد میدان می‌شوند.

نکته مهم این است که ما این حضور را روایت نمی‌کنیم. وقتی ما حضور نداریم، رسانه‌های غربی جای خالی این روایت‌ها را با روایت‌های تلخ و سیاه از جنگ پر می‌کنند. آنها مشکلات را آن‌قدر پررنگ می‌کنند که مردم ناامید شوند. صدا و سیما و تولیدات سینمایی ما تا چه‌اندازه توانستند مجاهدت امثال مردم روستای صدخرو را نشان دهند؟ اگر هم بوده، نمایشی بوده مانند سریال «ستایش» که کاملاً در فضای ضدجنگ تولید شده است، داستان زنی که برادرش برای فرار از جبهه کشته می‌شود و این داستان تا سه فصل برای مردم روایت می‌شود. ما چقدر توانستیم به جنگ رسانه‌ای غربی‌ها برویم؟ اینجا است که ما آسیب می‌بینیم و آن روایت غلط دشمنان در خانه تک‌تک ما می‌آید.

تاریخ ما مردمی است، تا وقتی این تاریخ مردمی را روایت نکنیم و مردم ندانند که چه نقش قهرمانانه‌ای در جنگ داشتند و امروز دارند، روایت دشمن را می‌پذیرند. خانم‌هایی مانند خیرالنساء صدخروی قهرمانان گمنام جنگ هستند، این‌ها گنج‌هایی هستند که متأسفانه داریم آنها را از دست می‌دهیم. بعضی از خانم‌های روستا به‌دلیل کهولت سن، خاطرات را از یاد برده‌اند. باید زودتر از این‌ها، روایت‌های مربوط به جنگ جمع‌آوری می‌شد. اگر مجاهدت این خانم‌ها نبود، ممکن بود نتیجه دیگری در جنگ بگیریم.

۰

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

کتابخانه اسلامی معروف نیوز جنگ ودفاع مقدس

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، ادبیات همواره نقش مهمی در انتقال مفاهیم دینی و ملی داشته است؛ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز ادبیات ویژه‌ای به‌همراه داشتند که برای آشنایی با مفاهیم آن فهرستی از مهم‌ترین کتاب‌های منتشر شده انتشارات به نشر را تقدیم می‌کنیم.

الف. بزرگسال
1. کلاغ پر، مهدی رسولی
عاشقانه‌هایی است از دو برادر، تاثیر شهادت فرزند بر پدر و مادر و مفهوم خانواده دوستی که با توصیف پردازی خوب از فضایی مدرن برخوردار است.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

2. روطه؛ جبهه ای به عرض 10 متر، احمدرضا طاووسی
نوشتار حاضر که در چهل قسمت تدوین شده است، خاطرات متعدد و متنوع از صحنه‌های مختلف دوران پرافتخار هشت سال دفاع‌مقدس می‌باشد. این مجموعه، خاطراتی از دومین سال جنگ تا آخرین روزهای دفاع‌مقدس را در بر گرفته است تا هدیه‌ای برای نسل‌های آینده باشد.

3. پیرمرد و حوری، اکبر صحرایی
این اثر خاطرات و اتفاقات دفاع مقدس را بیان می‌کند. این خاطرات به قلم نویسنده شاخص دفاع مقدس علی اکبر صحرایی از سطح شفاهی به عمق داستانی میرسد و لایه های گسترده ای دارد که هر بار با کنش داستانی خواننده را به جلو می‌برد.

4. سنگر علاف ها، اکبر صحرایی
این اثر با زبان طنز به قلم نویسنده شاخص دفاع مقدس علی اکبر صحرایی در فصل‌های کوتاه یک موقعیت جذاب از روزهای دفاع مقدس را روایت می‌کند. شخصیت‌ها انسان‌هایی منفعل هستند که به مرور دچار تحول می‌شوند.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

5. تا ابد با تو می مانم، مریم عرفانیان
این اثر در ژانر دفاع مقدس، خاطرات خانم مریم مقدسی همسر سردار نجاتی یکی از فرماندهان جانباز دفاع مقدس است. این اثر بر مینای روابط درون خانوادگی به شکل خاطره نوشت و نوعی ادبیات شفاهی توسط نویسنده روایت می شود و زاویه اول شخص دارد.بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

6. پشت در بهشت، مریم شیدا
نویسنده در این کتاب داستان دختر جوان و هنرمندی به نام حدیث را روایت می‌کند که برادرش حسین، یک جانباز شیمیایی است.حسین برای مداوا به آلمان رفته است اما مداوا مؤثر نیست و او شهید می‌شود. حسین از طرف دیگران متهم است که با وجود این که جبهه رفته و جانباز است، اما گذشته خود را فراموش کرده و دست به کارهای ناشایست از جمله رباخواری زده است؛ حدیث در طول این داستان، بی‌گناهی برادرش را ثابت می‌کند.

7. مجموعه 6 جلدی شهدای دانشگاه علوم اسلامی رضوی، طیبه مزینانی
چشم‌هایش را می شناختم *روایت داستانی از زندگی شهید سید حسین عظیمی
یکی از آن پنج نفر * روایت داستانی از زندگی شهید محمدرضا اویسی ثانی
باشد که نباشیم * روایت داستانی اززندگی شهید نعمت الله پیغان
دیدن روی ماه * روایت داستانی از زندگی شهید علی عباس حسین پور
قرار بود نشانه نباشد * روایت داستانی از زندگی شهید علیرضا نکونام
ای کاش شهید می شدم * روایت داستانی از زندگی شهید حشمت الله رضایی
ب. نوجوان
(مجموعه روزهای جنگ عنوان مجموعه داستان های نوجوان با موضوع دفاع مقدس است)
1. آب و زنجیر، حسین قربانزاده
رمان «آب و زنجیر» به زندگی تعدادی از نوجوانان شهر خیاو (مشگین شهر) ـ شهری در دامنه ی کوه سبلان ـ در سه ماه تابستان 1360 می پردازد. فیاض کاپیتان فوتبال محل، به عنوان اولین نفر از محله، به جبهه می رود. غلام که با فیاض رقابت دارد وقتی می بیند بحث در مورد فیاض داغ است تلاش می کند با انجام کارهای مختلف نظرها را به خود جلب کند. رمان بومی آب و زنجیر گوشه ای از زندگی مردم منطقه را در سال 60 به تصویر کشیده است. آداب و رسوم , و باورها در گفت و گوها از خصوصیات بارز رمان است.

2. وقتی در آغوش کوه بودیم، فاطمه فروتن
این اثر روایتگر داستان دختری است که در جریان جنگ تحمیلی دوران بلوغ و نوجوانی‌اش را می‌گذراند. او در این دوران از نزدیک شاهد اتفاقات تلخ جنگ است و به گونه‌ای این رویدادها را از نگاه خود به تصویر می‌کشد. این اثر نگاهی جدید به موضوع مردم و جنگ دارد.

3. مرد قورباغه ای، فرخنده حق شنو
این رمان زندگی دختر نوجوانی را به تصویر می کشد که به علت فقدان پدرش مجبور می شود قبل از چهارده سالگی کار کند. پدر او یکی از غواص هایی است که در جنگ شهید شده است، اما او مادرش با فکر اینکه او اسیر شده و امکان دارد، برگردد هفت سال منتظر او می مانند ، تا اینکه می فهمند دشمن همه غواص های گروه آن ها را تیرباران کرده است.

4. روشنای خاموش، علی اکبر والایی
روشنای خاموش روایت نوجوانی است که پدرش جانباز است و قرار است برای عمل جراحی به آلمان برود. پسر نسبت به او موضع همدلانه ندارد و با دوستی رابطه داد که فازش فرق دارد و در نهایت پدر از رفتن به سفر خودداری می کند و پسر متحول می شود.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

5. پل جغاتو، مجید محبوبی
در این داستان راوی که در روستا زندگی می‌کند، نگران زن‌عمو و دخترعمویش سارا است که در شهر آن سوی پل جغاتو (رودخانه‌ای در میاندوآب) زندگی می‌­کنند. دشمن در حال بمباران شهر است و اعضای حزب کومله‌ و دموکرات‌های ضدانقلاب، با آتش پشتیبانی هوایی صدام، در حال پیشروی به سمت شهر هستند..

6. آرزوی چهارم، اکبر صحرایی
شروع رمان با در محاصره قرار گرفتن شمشاد و چند نفر از دوستانش کلید می خورد! در ادامه محاصره، او با دیدن دوست دوران مدرسه و گرفتن یک اسیر درجه دار عراقی، خاطرات و حوادثی که چند سال پیش بین راوی و مسعود که منجر به تغییر زندگی شمشاد شده در ذهنش (فلش بک) تداعی پیدا می کند. رفته رفته با تنگ تر شدن محاصره دشمن، عطش بی آبی و تلاش آن ها برای فرار از این محاصره و برگشت به خاکریز خودی، خواننده با زاویای دیگری از زندگی خانوادگی شمشاد، مسعود، منوچهر، افسر عراقی و... آشنا می شود

7. بهمن شصت و پنج، سندی مومنی
کتاب در مورد حادثه بمباران هوایی سال 65 در شیراز است. این اثر علاوه بر درون مایه دفاع مقدس، رابطه دو خواهر را نشان می دهد که پایان بندی بسیار زیبا و تاثیرگذاری دارد و در نهایت به تحول شخصیت اصلی داستان می انجامد. راوی نوجوانی است که با خواهر بزرگش معصوم مشکل دارد. برادرش در جبهه است و همه درگیر مسائل جنگ هستند. روزی که راوی به خانه مادربزرگش می رود، شهر بمباران می شود و راوی متوجه می شود که بمب روی خانه شان افتاده و... .

ج. کودک
(مجموعه قصه های جنگ عنوان مجموعه داستان های کودک با موضوع دفاع مقدس است)
1. خانه ای روی شیشه، شهرام شفیعی
داستان علامت ضربدر سفیدی است که روی پنجره زندگی می کند و کارش مواظبت از پنجره است. او دوستان زیادی دارد و هر روز با نخل و سنجاقک حرف می‌زند. اما جنگ شروع می‌شود و علامت سفید به بازوی ارادی که در جنگ زخمی می شوند بسته می شود...

2. پرواز موج، سرور پوریا
برخورد دراماتیک پرنده ای با پدر و پسری که کارشان ماهیگیری است و در فضایی جنگی که در نهایت پرنده در برای فداکاری به ماهگیر جان خود را از دست می دهد.

3. پروانه های آبی، نورا حق پرست
داستانی اجتماعی و جالب، که به زندگی دختری می پردازد که پدرش به جبهه می رود و او سالها منتظربازگشت پدرش می‌ماند.

4. بچه های شهر ما، حمید هنرجو
مجموعه ای از 9 سروده با مضامین جبهه، چفیه، جنگ، دفاع مقدس و...

5. قشنگ ترین هدیه دنیا، مژگان شیخی
این اثر در بردارنده دو داستان که یاد، نام و خاطره جانبازان گرانقدر را در دل مخاطبین زنده می کند و در جهت پاسداشت ارزشهای اسلامی و انقلاب نوشته شده است. زهرا پدری جانباز دارد. و از اینکه پدر با عصا راه می رود ناراحت است. پدر برای معالجه به مشهد می رود و زهرا بسیار دلتنگ او می شود و به قدر و منزلت پدر پی می برد و تصمیم می گیرد هنگام بازگشت پدر، هدیه ای به او بدهد.

6. دست های سبز لاله، سرور پوریا
این اثر داستان کودکی است به نام مریم که پیاز گل لاله را از برادرش هدیه گرفته و آن را می‌کارد. این گیاه همزمان با فتح خرمشهر و شهادت برادرش گل می‌دهد. ارتباط عاطفی میان مریم و گل لاله بسیار زیباو جذاب روایت شده است.

7. جزیره آفتابگردان، مرضیه جوکار
پدر بهار در جنگ بین ایران و عراق٬ خلبان بوده. زمانی که می‌خواسته در یک شهر مرزی٬ چند بچه‌ی زخمی را نجات بدهد٬ با هواپیمایش گم می‌شود. چندسال از جنگ گذشته ولی پدر برنگشته. بهار همیشه منتظر است؛ تا این‌که یک‌بار از زبان مادربزرگش کلمه‌ی «مفقودالاثر» را می‌شنود. بهار که فکر می‌کند مفقودالاثر اسم یک جزیره است٬ تصمیم می‌گیرد آن جزیره را پیدا کند.

مجموعه 30جلدی لاله های نوجوان، محمد حسین صلواتیان
مجموعه ای صدجلدی از داستان ها با درون مایه دفاع مقدس درباره کودکان و نوجوانانی است که به شهادت رسیده‌اند. هر داستان از زبان یکی از اشیا، حالات و ... روایت می‌شود. تاکنون 30جلد این مجموعه به چاپ رسیده است.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

۰

دفاع مقدس حقانیت و مقاومت ملت ایران را به دنیا نشان داد

معروف نیوز رهبری انقلاب جنگ ودفاع مقدس

تکریم و بزرگداشت پیشکسوتان عرصه دفاع مقدس وظیفه ملی است/ دفاع مقدس حقانیت و مقاومت ملت ایران را به دنیا نشان داد

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در ارتباط تصویری با مراسم تکریم و تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس و مقاومت، با اشاره به پیروزی درخشان و واضح ملت ایران در دفاع مقدس گفتند: این واقعیت، نتیجه رهبری و فرماندهی شگفت‌انگیز امام خمینی، حضور همه‌جانبه قشرهای مختلف مردم و اقدامات و ابتکارات عقلایی مدافعان اسلام و انقلاب در این حماسه تاریخی بود که باید مراقب تلاش دشمنان در تحریف واقعیات این قطعه از هویت برجسته ایرانیان باشیم.

رهبر انقلاب همچنین با ابراز تأسف شدید از جان‌باختن روزانه حدود ۱۵۰ نفر بر اثر کرونا، مردم را به رعایت کامل و مستمر دستورالعمل‌های بهداشتی فراخواندند.

فرمانده کل قوا، تکریم و تجلیل از پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس را وظیفه حتمیِ ملی و توصیه مؤکد اسلام خواندند و افزودند: برای درک عظمت کار این عزیزان و هم‌رزمان شهیدشان باید عظمت میدان دفاع مقدس و چرایی و چگونگی این قطعه مهم از تاریخ ایران را به خوبی درک و فهم کرد.

ایشان صدام جاه‌طلب را تنها ابزاری در دست قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا برشمردند و افزودند: طرف‌های اصلی نبرد با ملت ایران یعنی «آمریکای ضربه‌خورده از انقلاب اسلامی، قدرت‌های نگران از ظهور یک هویت جدید اسلامی- ایرانی در منطقه، ناتو و کشورهای اروپای غربی و شرقی»، صدام را به حمله تحریک کردند تا نظام و انقلاب اسلامی را در هم بکوبند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به انتشار اسناد توافق‌های آمریکا و صدام قبل از آغاز جنگ افزودند: در طول سال‌های جنگ نیز کمک های نظامی، اطلاعاتی و مالی غرب و شرق به رژیم بعثی از طریق امارات، کویت، عربستان و دیگر مسیرها ادامه داشت.

رهبر انقلاب علاوه بر تحریک دشمنان، اوضاع داخلی ایران را نیز در تشجیع صدام به حمله، مؤثر دانستند و افزودند: وضع نامناسب ارتش از لحاظ امکانات و فرماندهی در سال آغاز جنگ، نوپدید بودن سپاه و کمبود شدید امکانات دفاعی، واقعیاتی بود که دشمن از آنها اطلاع داشت و همین مسائل نیز آن را به آغاز جنگ، بیشتر تحریک کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از تشریح چگونگی آغاز جنگ تحمیلی ۸ ساله به بررسی مستند عوامل و نکات مهم دفاع جانانه و پیروزمندانه ملت ایران در مقابل دشمنان پرداختند.

ایشان در این زمینه، رهبری و فرماندهی امام خمینی(ره) را از آغاز تا پایان دفاع مقدس بسیار حساس و شگفت‌انگیز برشمردند و افزودند: امام از همان آغاز، ابعاد و حجم واقعی کارزار را شناخت و با درایتی اعجاب‌انگیز اعلام کرد که این جنگ، نبرد دو کشور همسایه نیست بلکه دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران در پشت صدام در مقابل نظام اسلامی صف‌آرایی کرده‌اند.

رهبر انقلاب، آوردن ملت به صحنه دفاع مقدس را تشخیص حیاتی امام راحل عظیم‌الشأن دانستند و افزودند: امام با درک عمیق خود، مانند اصل انقلاب، ملت را به وسط میدان کارزار همه‌جانبه آورد چرا که فهمید صرف حضور نیروهای مسلح نمی‌تواند مسئله را حل کند.

ایشان، شخصیت‌ بی‌نظیر، نفوذ معنوی، صداقت و معصومیت در بیان حقایق و واقعیات و نگاه تیزبین را از دیگر ویژگی‌های فرماندهی امام در هشت سال دفاع مقدس برشمردند و افزودند: امام با قاطعیتی فوق‌العاده و بی‌نظیر، فرمان می‌داد و کارها را به پیش می‌برد که تأکید بر شکست حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر و سوسنگرد از نمونه‌های این قاطعیت عجیب است.

ایشان موضع‌گیری‌های هوشمندانه به اقتضای شرایط مختلف جنگ را از دیگر ویژگی‌های امام خواندند و با ذکر نمونه‌هایی افزودند: دادن روحیه به ملت و تحقیر دشمن در هنگام لازم، جلوگیری از آفت مخرّب غرور در پیروزی‌ها و دلگرمی دادن و تفقد رزمندگان در مواقع مورد نیاز از جمله روش‌هایی بود که این پدر مهربان و مدیر معنوی، آگاه و مسلط بر میدان به کار می‌گرفت و دفاع مقدس را هدایت می‌کرد.

رهبر انقلاب با ابراز تأسف از غفلتی که در نوشته‌ها و مباحث مربوط به دفاع مقدس درباره نقش امام خمینی وجود دارد، افزودند: باید در این زمینه کار جدی و گسترده انجام شود.

ایشان سپس با تأکید بر مراقبت از تلاش دشمن برای تحریف واقعیات دفاع مقدس، به بیان نکاتی درباره ابعاد شگرف و عظیم این پدیده پرداختند.

«پیروزی درخشان و روشن ملت ایران در جنگ تحمیلی» نخستین نکته ای بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن اشاره کردند و گفتند: هدف دشمن از به‌راه انداختن جنگ، ساقط کردن نظام اسلامی، سلطه مجدد بر ایران و تجزیه کشور بود اما یک وجب از خاک ایران را نتوانستند اشغال کنند و یک قدم هم نتوانستند جمهوری اسلامی و ملت ایران را به عقب برانند.

ایشان با اشاره به شکست‌های مداوم ایران در جنگ های یکی دو قرن اخیر در دوره قاجار و در دوره پهلوی و تحقیر سران ایران در آن دوران، افزودند: ملت ایران در دفاع مقدس توانست در مقابل قدرت های شرق و غرب و کشورهای وابسته به آنها بایستد و با سربلندی پیروز شود و بر همین اساس این دفاع پیروزمندانه، بخشی از هویت ملی ایران است.

رهبرانقلاب اسلامی در نکته بعدی، دفاع مقدس را از ابتدا تا انتها یکی از «عقلانی‌ترین و مدبرانه‌ترین حرکات ملت ایران» برشمردند و گفتند: برخی‌ها تلاش دارند تا با استناد به خطایی که در یک جمعی صورت گرفته، دفاع مقدس را به بی‌تدبیری متهم کنند، درحالی‌که این دفاع از همان شروع کار یعنی همکاری ارتش و سپاه و انتخاب تاکتیک‌های مبتکرانه و شجاعانه و انجام اقدامات بزرگ و شگفت‌آور در عملیات‌ها تا پایان جنگ و قبول قطعنامه، همه مبتنی بر عقلانیت و تدبیر بود.

«شکل گرفتن یک مدل جدید از حضور مردمی و بروز استعدادها در دفاع مقدس» سومین نکته‌ای بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن اشاره کردند و افزودند: این مدل بی نظیر و بی سابقه در جهان به‌گونه ای بود که هر فردی اعم از رزمنده ۱۴ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله یا دختر دانش آموز دبستانی و بانوان محترم در پشت جبهه یا پزشک و جراح و کشاورز و کارمند و دانشجو و شاعر و انواع قشرها و صنوف مختلف، هریک جایگاه خود را در این شبکه عظیم مردمی پیدا می کردند و مشغول دفاع و خدمت می شدند.

ایشان خاطر نشان کردند: در این مدل گسترده حضور مردمی ، استعدادهای مهمی ظهور می‌یافت و به‌عنوان مثال یک جوان روستایی از کرمان تبدیل به حاج قاسم سلیمانی شد، یا یک افسر جوان تبدیل به فرمانده‌ای مجرب و توانا همچون شهید صیاد شیرازی و شهید بابایی شد، و یا از یک روزنامه نگار داوطلب در کوران حوادث جبهه، نابغه اطلاعاتی مثل شهید باقری ساخته شد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: امروز هم اگر همت شود و نگاه صحیح به مسائل و مردم وجود داشته باشد، می توان از این مدل بی نظیر استفاده کرد. البته بحث جنگ با بحث اقتصاد متفاوت است ولی صاحبان فکر می توانند در بررسی‌ها و پژوهش‌های خود، این مدل را به‌عنوان ابزار اقتدار ملی درنظر بگیرند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نقش‌آفرینی مردم و گروههای مختلف در پشت جبهه را بخش دیگری از این مدل عظیم مردمی دانستند و گفتند: کمک های مالی مردمی، آذوقه‌رسانی به جبهه‌ها، رسیدگی به مجروحان، بدرقه و تشییع باشکوه شهیدان در شهرها، حمایت‌های فرهنگی تبلیغاتی و مقابله با عملیات روانی دشمن، پذیرایی و اسکان جنگ زدگان در شهرها، و مقاومت مردم در شهرهایی که آماج حملات موشکی رژیم بعث بودند، نمونه‌هایی از این نقش‌آفرینی‌ها هستند.

ایشان بروز عالی‌ترین فضایل اخلاقی و معنوی و تعالی روحی در میان رزمندگان را یکی از فصل‌های درخشان کتاب قطور دفاع مقدس برشمردند و افزودند: شرح‌حال‌هایی که از برخی رزمندگان نوشته شده، وصیت نامه شهدا، فضایل اخلاقی همچون صدق و صفا، اخلاص، تواضع، خدمت به دیگران، ایثار، فداکاری، سحرخیزی ها و عبادت های عارفانه، بی اعتنایی به زیورهای دنیوی و رفتارها و حالات مادران در اعزام جوانان خود به جبهه و استقبال از فرزندان شهیدشان، همه به برکت اسلام و ایمان عمیق دینی بود که در دوران دفاع مقدس تجلی و بروز یافت.

«سرمایه‌سازی دفاع مقدس برای کشور» نکته بعدی بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و گفتند: یکی از این سرمایه‌سازی های ارزشمند «امنیت» است که به برکت دفاع مقدس به‌دست آمده زیرا دفاع ملت ایران نشان داد که هزینه تعرض و تجاوز به کشور بسیار بالا است و هر متجاوزی با پاسخ کوبنده مواجه می شود، بنابراین متجاوز قبل از هر اقدامی تأمل خواهد کرد و آن را به صرفه نخواهد دانست.

ایشان «روحیه خودباوری» و «حرکت به سمت نوآوری‌های فنی و علمی» را یکی دیگر از سرمایه‌های دوران دفاع مقدس دانستند و افزودند: در همان دوران و هنگامی که شهرهای ایران هدف موشک‌های دشمن بود و هیچ کشوری به ما موشک و تجهیزات نمی داد، شهید طهرانی مقدم و دوستان وی، صنایع موشکی را پایه‌گذاری کردند و توانایی کنونی موشکی، نتیجه همان روحیه خودباوری و حرکت علمی آن زمان است.

رهبر انقلاب اسلامی، جرأت انجام کارهای به‌ظاهر نشدنی و ارتقای سرمایه انسانی کشور را از جمله سرمایه‌های دوران دفاع مقدس برشمردند و گفتند: یک نمونه از سرمایه های انسانی دوران دفاع مقدس، شهید سلیمانی بود که در عرصه منطقه و دیپلماسی، اقدامات شگفت آوری انجام می داد و هنوز ملت ایران از گستره فعالیت های این شهید عزیز اطلاع کافی ندارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «آشنایی بیشتر ملت ایران با ذات و واقعیت تمدن غرب» را از دیگر نکات هشت سال دفاع مقدس دانستند و افزودند: در تاریخ معاصر ایران عناد و خباثت دولت‌های غربی در حق ملت ایران چندبار آشکار شده اما این دولت‌ها با حمایت کامل از حکومت فاسد، ضد بشری و دیکتاتوری صدام، ادعاهای حقوق بشری و انسانی خود را عملاً لگدمال کردند و ماهیت خود را بروز دادند که این شناخت عمیق  خیلی مهم است و باید در همه تصمیمات ما نقش داشته باشد.

ایشان، «بروز توانایی‌ها و ظرفیت‌های ملت ایران برای جهانیان» را از دیگر نکات تأمل‌برانگیز دفاع مقدس برشمردند و افزودند: دفاع مقدس در اوج حملات رسانه‌ای دشمنان ایران، خود به یک «رسانه‌ی رسا و صدای بلند» تبدیل شد و با نشان دادن شجاعت، وحدت، همت و مقاومت ملی ایرانیان، برای این ملت در جهان ارزش و وجهه درست کرد.

رهبر انقلاب اسلامی دفاع مقدس را تابلویی عظیم و درخشان در پیش روی ملت ایران خواندند و افزودند: جنگ پدیده‌ای سهمگین و خشن است اما با وجود همه مشکلات و ضایعات آن، دفاع مقدس برای ملت ایران برکات، بشارت‌ها، پیشرفت‌ها و طراوت‌هایی به ارمغان آورد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ادبیات جهاد در قرآن را بشارت‌آمیز و در نفی ترس و اندوه دانستند و گفتند: نظیر همین ادبیات درباره مقاومت وجود دارد و قرآن تأکید می‌کند اگر استقامت کنید، ترس و اندوه که دو آفت بزرگ برای یک ملت است، از شما برداشته خواهد شد.

ایشان کارهای انجام‌شده در خصوص دفاع مقدس را با ارزش اما کم دانستند و خاطرنشان کردند: هر چه از زمان دفاع مقدس دورتر می‌شویم باید به معرفت آن نزدیک‌تر شویم چراکه دستهای تحریفگر در کمین هستند.

رهبر انقلاب اسلامی، ادبیات دفاع مقدس را به سرچشمه‌ای جوشان تشبیه کردند و با تأکید بر تولید متون فاخر ادبی به‌عنوان منابع غنی برای خلق آثار هنری و همچنین لزوم شخصیت‌پردازی از شهیدان و رزمندگان جنگ گفتند: موضوع یادواره‌های دفاع مقدس نیز مسئله مهم دیگری است که از ایجاد فاصله نسلی در مقوله جهاد و مقاومت جلوگیری می‌کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مدافعان حرم را نمونه‌ای درخشان از تداوم برکات دفاع مقدس و استمرار روحیه جهاد در نسل جدید برشمردند و افزودند: حضور همزمان رزمندگانی از ملیت‌های مختلفِ ایرانی، سوری، عراقی، لبنانی و افغانستانی در صف واحد از حقایق و پدیده‌های حیرت‌انگیز زمان ما است.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان با تقدیر از تلاشهای فداکارانه و دائمی کادر درمان و مسئولان در مقابله با کرونا، از فوت روزانه ۱۵۰ تا ۱۷۰ نفر از هموطنان در اثر کرونا ابراز تأسف کردند و افزودند: علاج این واقعه تأسف‌بار به دست خود مردم و در گروی رعایت اصول بهداشتی مثل فاصله‌گذاری، استفاده از ماسک و شستن دستها است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص مسئله اربعین نیز گفتند: ملت ایران عاشق امام حسین و زیارت اربعین هستند اما قضیه راهپیمایی اربعین صرفاً متوقف به صلاحدید مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا است که تاکنون با انجام آن مخالفت کرده‌اند، بنابراین همه باید تابع وتسلیم باشند.

ایشان با انتقاد از حضور برخی افراد در مرزها برای اظهار ارادت به امام حسین(ع)، گفتند: اظهار ارادت باید از منازل انجام شود همچنانکه در روز اربعین چند زیارت وارد است و مردم می‌توانند با خواندن آنها، به پیشگاه حضرت سیدالشهداء(ع) شکوه کنند که ما آرزوی حضور داشتیم اما با این وضع مقدور نشد تا ان‌شاءالله آن حضرت عنایت و کمکی بفرمایند.

پیش از سخنان فرمانده کل قوا، سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با بیان گزارشی از برنامه‌ها و فعالیت‌های انجام‌شده در زمینه حفظ و ترویج فرهنگ، آثار و ارزش‌های دفاع مقدس گفت: وظیفه ما است که آن دوران زرین و نقطه نورانی در کشور را زنده نگه داریم و با پاسداری از آن اجازه ندهیم دوران سراسر افتخار دفاع مقدس، تحریف و به فراموشی سپرده شود.

۰

خاطره فرمانده نیروی هوایی ارتش از شب شهادت سپهبد سلیمانی

معروف نیوز جنگ ودفاع مقدس

خاطره فرمانده نیروی هوایی ارتش از شب شهادت سپهبد سلیمانی

به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، امیر سرتیپ عزیز نصیرزاده فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پیش از ظهر امروز در آیین رونمایی از مستند «نبرد‌های فانتوم» که در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد، طی سخنانی ضمن تشکر از سازندگان این مستند و سازمان هنری اوج برای تهیه این مستند، با اشاره به اقدامات نیروی هوایی ارتش قبل و حین دفاع مقدس اظهار داشت: بعد از انقلاب اسلامی توطئه‌های متعددی توسط دشمن طرح‌ریزی شد تا انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کرده و اجازه رشد به انقلاب ندهند تا به موقعیتی که الان داریم، برسد.

وی افزود: نیروی هوایی در برطرف کردن برخی از این توطئه‌ها مشارکت داشت و هواپیما‌های فانتوم در خنثی کردن آن موثر بود. مثلا در غائله کردستان نیروی هوایی نقش موثری داشت و شهید محمد نوژه از پایگاه هوایی همدان با زبان روزه به شهادت رسید.

فرمانده نیروی هوایی ارتش با یادآوری خدمات این نیرو در ماجرای طبس، خاطرنشان کرد: رژیم بعث عراق تا قبل از آغاز جنگ 93 تهاجم هوایی به مرز ما انجام داد و نیروی هوایی ما از هوشیاری برخوردار بود. دو ساعت بعد از حمله عراق در 31 شهریور 1359، غرش هواپیما‌های ما روی پایگاه‌های عراق به عنوان اولین پاسخ انجام شد. هم‌چنین حدودا بعد از 20 ساعت از آغاز حمله دشمن در روز اول مهر، بیش از ۱۴۰ فروند هواپیما تمام پایگاه‌های عراق را درهم کوبیدند.

امیر نصیرزاده بیان کرد: صدام بعد از اقدامات مهم نیروی هوایی فهمید که اشتباه کرده و استراتژی او از جنگِ برق‌آسا تبدیل به استراتژی جنگ فرسایشی شد. فانتوم‌ها بودند که اقتصاد جنگ عراق را مورد هدف قرار دادند و پالایشگاه‌ها و بندر‌های عراق را مورد تهاجم و حمله قرار دادند و تقریبا صدور نفت عراق را در شش ماه اول جنگ به صفر رساندند. همچنین در سکو‌های الامیه و البکر عراق در خلیج فارس، 132 هزار پوند بمب توسط هواپیمای فانتوم ریخته شد تا ابتکار عمل از نیرو‌های بعثی گرفته شود که این مهم انجام شد.

وی تصریح کرد: یکی از پرافتخارترین ماموریت‌های هواپیمای فانتوم درخصوص برگزاری اجلاس غیرمتعهد‌ها در بغداد بود که صدام به دنبال بهره‌برداری سیاسی از آن بود و اصرار داشت که برگزار شود و جمهوری اسلامی ایران مخالف آن بود و هر تلاشی در سطح سیاسی انجام شد، نتوانست این را لغو کند، ولی با غرش خلبانان ایرانی مانند شهید دوران اجازه برگزاری این اجلاس داده نشد؛ ما توانستیم اراده خودمان را بر دشمن تحمیل کنیم.

فرمانده نیروی هوایی ارتش گفت: دشمن منتظر بود تا غرش هواپیما‌ها در پایگاه‌های ما قطع شود و نیروی هوایی از روز اول انقلاب در فشار حداکثری توسط دشمنان بود و ارتباطی با خارج نداشت و الان در شرایطی هستیم که به کوری چشم دشمنان، شرایط ما به مراتب بهتر از دوران دفاع مقدس است.

امیر نصیرزاده با اشاره به شوق و اشتیاق جوانان نیروی هوایی برای دفاع از انقلاب اسلامی، یادآور شد: در شب شهادت سردار سلیمانی ما تا لحظه جنگ پیش رفتیم و دو پایگاه‌ها ما در جنوب کشور پرواز انجام دادند و منطقه شلوغ بود و هواپیما‌های زیادی در فضای آسمان بودند. جوانان نیروی هوایی تقاضای انجام خدمت و ماموریت می‌کردند.

وی تصریح کرد: دشمن باید بداند خلبانان ما پرورش‌یافته قهرمانان دفاع مقدس و تربیت‌شده‌ی مکتب امام حسین (ع) هستند و مانند شهید حسین خلعتبری برای سر دادن بی‌تابی می‌کنند و از عِده و عُده دشمن نمی‌ترسند و با عقیده در مسیر الهی قدم بر می‌دارند. هر زمانی که لازم باشد با قدرت به دشمن حمله کرده و شدیدترین ضربه‌ها را به دشمن می‌زنند.

فرمانده نیروی هوایی ارتش خاطر نشان کرد: ما معتقدیم در این راه اگر شهید شویم، این پایانِ راه نیست و تازه آغاز راه است و کسی که شهید می‌شود، ترفیع یافته و نزد خداوند روزی می‌خورد. ما مانند دشمنانِ بزدل از مرگ ترس نداریم و به انجام تکالیف خود می‌پردازیم. این قدرت ماست که از مکتب امام حسین (ع) آموخته‌ایم و اجازه کوچکترین تعرضی به کشورمان در کنار سایر نیرو‌های مسلح نخواهیم داد.

۰

عملیات «مرصاد» آغازی بر پایان مفتضح سازمان منافقین

معروف نیوز جنگ ودفاع مقدس

عملیات «مرصاد» آغازی بر پایان مفتضح سازمان منافقین

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، دوران دفاع مقدس کتابی زرین و سرشار از افتخارات و حماسه‌آفرینی ملتی بزرگ و قهرمان است که در دفاع از اعتقادات و استقلال خود بپاخاست و تا اخراج متجاوزان خیره‌سر لحظه‌ای از پای ننشست.

هر صفحه از این کتاب سترگ، حدیث ایثار و ازخودگذشتگی قهرمانان مقاومی است که حتی  به بهای شهادت در مقابل دشمنان متجاوز و کینه‌توزی که با طمع به خاک پاک میهن عزیزمان، سرحدات آن را جولانگاه خود ساخته‌ بودند صف‌آرایی کرده و با طراحی و اجرای عملیات‌های مهم سرنوشت‌ساز، خصم زبون را از کرده نکوهیده و احمقانه خویش پشیمان ساخته و با شکست و هزیمت آشنا کردند.

یکی از عملیات‌های مهمی که در اواخر هشت سال دفاع مقدس توسط رزمندگان اسلام در زمانی کوتاه طرح‌ریزی و انجام شد عملیات مرصاد است که اجرای آن به مثابه تیر خلاصی بر رویا‌های سردار معدوم قادسیه و آغازی بر پایان حیات ننگین و سرشار از خیانت سازمان مجاهدین (منافقین) خلق بود. این نوشتار در تلاش است تا در چهلمین سالگرد دفاع مقدس به معرفی مختصر این عملیات بپردازد.

مهاجرت منافقین به عراق و تأثیر آن بر تحرکات آخر جنگ

سال ۱۳۶۵ سالی مهم برای سازمان منافقین و نقطه بارزی در فعالیت‌های منحرف و خائنانه آن بشمار می‌رود که در تصمیمات و سرنوشت آینده کادر رهبری آن تأثیر بسزایی ایفا کرد. در این سال مسعود رجوی که پس از شکست تحرکات مذبوحانه اعضای فرقه انحرافی خود در خردادماه ۱۳۶۰ با رها و قربانی کردن همسر قانونی (اشرف ربیعی) و صمیمی‌ترین دوست و البته رقیب حزبی خود (موسی خیابانی) در مردادماه همان سال به فرانسه متواری و فرسنگ‌ها دورتر از مرز‌های جمهوری اسلامی فعالیت و یا بعبارتی خوشگذرانی می‌کرد پس از ارتکاب جنایت‌های تروریستی بسیار و شهادت تعداد کثیری از مردم بی‌دفاع در شهر‌های مختلف کشور، با بهبود نسبی روابط سیاسی میان دو دولت ایران و فرانسه، ناچار به ترک این کشور و عزیمت به عراق شد.

در این مهاجرت بزرگ، اعضای این فرقه نیز که از ابتدای سال ۱۳۶۱ به سایر کشور‌های اروپایی متواری شده‌ بودند سرکرده خود را همراهی کردند. از آن تاریخ صدام با پذیرش و در اختیار نهادن امکانات و تجهیزات پیشرفته نظامی و مخابراتی، از منافقین جهت تحقق اهداف اطلاعاتی مانند جاسوسی از طریق نفوذ به سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی، تلاش جهت تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی، انجام عملیات نظامی مانند طراحی و اجرای عملیات موسوم به فروغ جاویدان و یا سرکوب قیام مردمی و کشتار شیعیان و کرد‌های عراق پس از شکست صدام در عملیات طوفان صحرا و اخراج نیرو‌های بعثی از کویت در سال ۱۹۹۱ استفاده کرد.

شرح عملیات مرصاد

عملیات مرصاد نام پاتکی است که توسط رزمندگان اسلام در پاسخ به عملیات مزدوران منافق موسوم به «فروغ جاویدان» در ابتدای مردادماه سال ۶۷ انجام گرفت و طی آن خسارات سنگین و غیرقابل جبرانی به تشکیلات و سازمان جنگی منافقین وارد آمد. امیر دریابان علی شمخانی دبیر فعلی شورای امنیت ملی کشور و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، استعداد نیرو‌های منافق در عملیات مرصاد را ۲۵ تیپ و در مجموع چهار یا پنج هزار نفر ذکر کرده است. نیرو‌های بعثی عراق قبل از تجاوز منافقین، عملیات خود را در صبح سی و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در جبهه جنوب با استفاده از شش لشکر آغاز و در جبهه غرب نیز منافقین را که از سه محور کرند - پاتاق- سرپل ذهاب، قلاجه - سگان - سرپل ذهاب و گردنه قلاجه - گیلان‌غرب - قصرشیرین قصد نفوذ به مرز‌های کشورمان را داشتند، از زمین و آسمان پشتیبانی کردند که نتیجه اولیه آن، تصرف دو شهر مهم سرپل ذهاب و قصرشیرین بود، اما تلاش منافقین جهت اشغال کرند و اسلام‌آباد غرب بعلت مقاومت جانانه رزمندگان نیروی زمینی ارتش از لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، سپاه پاسداران، نیرو‌های ژاندارمری و گروه‌های مدافع کرد بومی و مردمی منطقه تا سه روز ناکام ماند.

سرانجام نیرو‌های متجاوز عراقی و منافقین در روز سوم بعد از درگیری و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام توانستند از طریق سرپل ذهاب به سمت گردنه پاتاق پیشروی و دو روز بعد آن را اشغال کنند. امیر سرتیپ دوم بازنشسته مهدی رادفر فرمانده وقت لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه در خاطرات خود می‌‍ ‎‎‌نویسد: «در روز پنجم عملیات، نیرو‌های عراقی در محور پاتاق با استفاده از آتش هوایی و توپخانه، منافقین را پشتیبانی کردند و منافقین توانستند گردان ژاندارمری ما را روی گردنه پاتاق شکست داده و به طرف کرند پیشروی کنند.» نیرو‌های بعثی هم‌زمان با هجوم مزدوران منافق، روستا‌های اطراف شهر‌های گیلان‌غرب، ثلاث باباجانی، پاوه و دالاهو را در استان کرمانشاه بمباران شیمیایی می‌کنند. منافقین پس از تصرف شهر کرند غرب در تاریخ سوم مردادماه ۱۳۶۷ عازم شهرستان اسلام‌آباد غرب شده و در عصر همان روز توانستند علیرغم مقاومت نیرو‌های نظامی و مردمی وارد شهر شوند و روز بعد با تصرف پادگان تیپ ۲ زرهی لشکر ۸۱ زرهی، شهر مظلوم اسلام‌آباد غرب بدست منافقین افتاد.

پس از این حادثه تلخ و خطر سقوط شهر کرمانشاه، مقامات کشوری و لشکری عازم جبهه غرب شدند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) و مرحوم آیت‌الله رفسنجانی به شهر کرمانشاه عزیمت کردند و امیر سرتیپ حسنی سعدی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش به همراه گروهی از فرماندهان عالیرتبه این نیرو از جمله امیر شهید سرتیپ دوم یعقوب علی‌یاری (فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب) و امیر سرتیپ دوم منوچهر کهتری نیز عازم مناطق عملیاتی شده و در گردنه قلاجه مستقر شدند. امیر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی نیز با یک فروند فالکون ضمن ورود به کرمانشاه و حضور در پادگان هوانیروز این شهر، طراحی عملیات انهدام نیرو‌های مهاجم را آغاز کرد و امیر شمخانی و سردار رشید نیز به همراه ایشان وارد کرمانشاه شدند.

از آن سوی نیرو‌های منافق پس از اشغال شهر اسلام‌آباد غرب و تخریب و ارتکاب جنایات جنگی در این شهر (از جمله اعدام فجیع سرهنگ سلیمی فرمانده مدافعان پادگان اسلام‌آباد غرب و قتل‌عام و سوزاندن پیکر پاک مجروحان و کارکنان شجاع بیمارستان این شهر که بنا بر وظیفه و تعهد اخلاقی در بیمارستان مانده بودند) از طریق گردنه حسن‌آباد و به صورت ستونی راهی شهر کرمانشاه می‌گردند البته در این مرحله از سرعت نیرو‌های مهاجم بعلت تخلیه مناطق مسکونی و حرکت و ازدحام گروه‌های انسانی کاسته شده‌ بود.

سرانجام ستون موتوری مزدوران رجوی، صبح روز چهارم مردادماه به سمت گردنه حسن‌آباد حرکت و پس از عبور از آن راهی گردنه چهارزبر شدند. پادگان ارتش در اسلام‌آباد غرب در عصر چهارم مردادماه با یورش رزمندگان اسلام مجدداً به کنترل نیرو‌های ایرانی درآمد.

گردنه چهارزبر

این گردنه جنگلی، در ۴۴ کیلومتری جنوب غرب شهرستان کرمانشاه (ما بین ماهیدشت و اسلام‌آباد غرب) و در مجاورت روستایی به همین نام واقع است. در گویش محلی، این گردنه به نام «مله چوار زه‌وهر» معروف و عبور جاده مهم و ترانزیتی کرمانشاه – خسروی، یکی از دلایل اهمیت آن است. بررسی متون مختلف تاریخی و نظامی، نشانه آن است که گردنه چهارزبر از دیرباز یکی از مواضع اصلی دفاعی غرب ایران به‌شمار می‌رود. به طورمثال به روایت احمد نوروزی فرسنگی و در خلال جنگ دوم جهانی، سپاه غرب ارتش مرکب از لشکر‌های کردستان و کرمانشاهان به فرماندهی سرلشکر حسن مقدم (ظفرالدوله) از روز چهارم شهریورماه تا زمان ابلاغ «ترک مخاصمه» از مرکز در ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه روز ششم شهریورماه ۱۳۲۰ به مدت دو روز، در مقابل چهار حمله نیرو‌های مشترک و مهاجم انگلیسی و هندی مقاومت و ضربات و تلفات سنگینی را به نیروی متفقین وارد ساخت.

این گردنه پس از پایان دفاع مقدس به گردنه مرصاد تغییرنام یافت. منافقین پس از رسیدن به تنگه چهارزبر در ۳۵ کیلومتری کرمانشاه با رزمندگان شجاع تیپ مستقل ۱۲ حضرت قائم (عج) استان سمنان به سرپرستی برادر مهدی مهدوی و برادر علی‌اصغر خانیان (تحت‌امر قرارگاه نجف سپاه پاسداران به فرماندهی شهید سردار نورعلی شوشتری) که ساعاتی قبل بنا بر شرایطی خاص و بدون برنامه‌ریزی و سازماندهی قبلی در این محل مستقر شده‌ بودند مواجه شدند. «در آستانه عملیات مرصاد، تیپ ۱۲ قائم (عج)، در خط پدافندی مرزی ملخ‌خور مریوان استقرار داشته‌ است به واسطه داشتن اردوگاه صادقین در سه راهی کوزران کرمانشاه و نیرو‌های گردان قمر بنی‌ هاشم (ع) که آماده رفتن به مرخصی بودند، بنابر مشیت الهی شب را در آن جا می‌مانند. به علاوه بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تحرکات جدید عراق در جبهه‌های غرب و جنوب کشور و فرمان امام خمینی (ره)، نیرو‌های گردان سیدالشهدا (ع) و امام حسین (ع) یک روز قبل و گردان‌های امام رضا (ع) و روح‌ الله (ره) نیز در روز هجوم منافقین به منطقه مرصاد می‌رسند.»

بنابراین در هنگام درگیری نیرو‌های منافق با مدافعان ایرانی در تنگه چهارزبر (تنگه یادشده بعد از این عملیات بعلت رشادت و جانفشانی نیرو‌های ایرانی به تنگه مرصاد تغییرنام یافت)، پنج گردان از تیپ ۱۲ قائم (عج) در مقر این تیپ حاضر بوده‌اند. در شب پنجم مرداد، نیرو‌های این تیپ تا سپیده صبح در مقابل نیرو‌های مهاجم مقاومت کردند و با احداث خاکریز بر روی جاده موفق شدند تا پیشروی منافقین را متوقف کنند. در عملیات غرورآفرین مرصاد تعداد ۵۷ نفر از کارکنان غیور این تیپ به شهادت رسیدند و ۲۲۸ نفر نیز مجروح شدند. فرمانده معظم کل قوا (مد ظله العالی) در جریان سفر به استان سمنان در آبان‌ماه سال ۱۳۸۵ و در جمع ایثارگران آن دیار درباره تلاش و عملکرد تیپ مستقل ۱۲ قائم (عج) فرمودند: «تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد نقش مهمی ایفا کرد. شنیدم نقش تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد آن چنان بود که اگر نبود؛ دشمن ممکن بود تا کرمانشاه پیش بیاید. آن که ایستاد، تیپ قائم (عج) بود. این‌ها در تاریخ می‌ماند.»

..........................

۱. این دو نفر در بهمن ۱۳۶۰ در یکی از خانه‌های تیمی واقع در شهر تهران به دام افتاده و به هلاکت رسیدند.

۲. روزنامه کیهان- مورخ ۱۳۹۷/۰۵/۱۲

۳. احمدی. علی حسین. از سایگون تا مرصاد. ۱۳۹۶. انتشارات آتشبار. تهران

۴. از افسران رشید ارتش اسلام و مستشار سابق نظامی در ویتنام، دارنده دو نشان فتح که در ۱۳ آذر ۸۵ بعلت عوارض ناشی از جراحات شیمیایی به شهادت رسید.

۵. از افسران شجاع و لایق نیروی زمینی ارتش که در دفاع از آبادان و شکست محاصره این شهر در سال‌های اولیه جنگ نقشی جشمگیر و فراموش ناشدنی ایفا کرد

۶. بهمنی محمد مسعود. منافقین در کمیگاه صیاد. ۱۳۹۲. انتشارات ایران سبز. تهران. ص ۷۴

۷. نوروزفرسنگی. احمد. ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی. ۱۳۸۵. موسسه فرهنگی و انتشاراتی زهد. تهران. ۱۴۹-۱۴۷

۸. سردار شوشتری (شهید وحدت) در بیست و ششم مهرماه ۸۸ در سمت جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران به دست گروهک تروریستی ریگی به شهادت رسید.

۹. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۷۸

۱۰. همان منبع - ص ۲۲۵-۲۳۲

۱۱. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۱

۰

داستان چمران

زندگی به سبک شهدا رهبری انقلاب جنگ ودفاع مقدس

داستان چمران

۳۱ خرداد ۱۳۶۰، پایان مجاهدت‌های دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقه‌ی دهلاویه‌ی خوزستان رقم می‌خورد. جهاد او در خوزستان، دنباله‌ی جهاد در کردستان و جهاد دیگری در لبنان بود. راهی که با ترک سطوح بالای تحصیلی در آمریکا و جدایی از خانواده انتخاب شده بود. اما چه انگیزه‌ها و ویژگی‌هایی باعث انتخاب این مسیر در زندگی او شده بود؟ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این متن، نظر رهبر انقلاب در مورد انگیزه‌ها و ویژگی‌های شهید مصطفی چمران را بررسی می‌کند.

* ۱
شهید چمران یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود. در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحده‌ی آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده. یک دانشمند تمام‌عیار بود. [۴]

* ۲
سطح ایمان عاشقانه‌ی این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده‌ی دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیتهای جهادی شد؛ آن هم در برهه‌ای که لبنان یکی از تلخترین و خطرناکترین دورانهای حیات خودش را میگذرانید. ما اینجا در سال ۵۷ میشنیدیم خبرهای لبنان را. خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریه‌آوری در آنجا حاکم بود.
رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مه‌شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا. از اول انقلاب هم در عرصه‌های حساس حضور داشت. [۴]

* ۳
رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ انسان باانصافی بود. لابد قضیه‌ی پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ بعد از قضیه‌ی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسه‌ای که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ی عاطفی‌ای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه اینجوری گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همه‌ی آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ی خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ی محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ی این را به امام مستند میکنی!؟ یعنی هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. بااینکه میدانست که این حرف گله‌مندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت. [۴]

* ۴
اگر انسان اسم افرادی را بیاورد که در شورای عالی دفاع آن روز عضو بودند، شما برادرانْ امروز تعجّب می کنید ... می دیدیم لایحه ای آورده اند، مصوّبه ای را می‌خواهند از شورای عالی دفاع بگذرانند که بر اساس آن، اسم مستشاری سابق امریکا در ایران فلان اسم شود. چند اسم پیشنهاد کردند که شورای عالی دفاع ایران رسماً تصویب کند که اسم مستشاری این است. یعنی در حقیقت، وجود مستشاری را امضا کنند. ما آن جا فهمیدیم که مستشارها هنوز در ایرانند. گفتیم: «این آقایان این جا چه می کنند؟ اوّل اصل وجودشان را ثابت کنید تا بعد به اسمشان برسیم!» مرحوم چمرانِ عزیز هم در آن جلسه بود. او هم کمک کرد و تصویب کردیم که اینها باید هر چه زودتر از ایران بروند. [۳]

* ۵
بعد [از قضیه کردستان] آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه‌ی مناصب دولتی و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد [۴]

* ۶
حضور برای او یک امر دائمی بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و با اینها رفتیم.
یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمیگذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. [۴]


* ۷
تربیت و آموزشهای جنگ را مرحوم چمران درست کرد. جاهایی را معیّن کرد برای تمرین. خود ایشان، انصافاً به کارهای چریکی وارد بود. در قضایای قبل از انقلاب، در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به‌خلاف ما که هیچ سابقه نداشتیم، ایشان سابقه‌ی نظامىِ حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم، از من قویتر و کار کشته‌تر و زبده‌تر بود. لذا، وقتی صحبت شد که «کی فرمانده‌ی این عملیات باشد؟» بیتردید، همه نظر دادیم که مرحوم چمران، فرمانده‌ی این تشکیلات شود. [۲]


* ۸
در روز فتح سوسنگرد تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلی ناموفق بشود. بنده یک یادداشتی نوشتم به فرمانده‌ی لشکری که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد.
صبح زود نیروهای نظامی که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد.
دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی‌رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود. [۴]


* ۹
شلیک آر. پی. جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر. پی. جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ی عربی آر. بی. جی هم میگفت؛ تعلیم میداد که اینجوری آر. پی. جی را بایستی شلیک کنید. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ی عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود.
در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بیمعنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل... اینجور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش‌ذوق بود، عکاس درجه‌ی یک بود هنرمند بود. دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا. [۴]


* ۱۰
شهید چمران شب تا ساعت یک بعد از نصف شب و بیشتر دنبال کار است، صبح زود جلوتر از همه توی جبهه است و هرجا لازم هست، حضور دارد. این حضور دائم و بهنگام در هر نقطه‌ای که لازم است را باید تمرین کنیم. [۴] چمران یک نخبه‌ى علمى درجه‌ى یک بود امّا احساس کرد نیاز است که بیاید در این میدان کار کند؛ از همان استعداد، از همان توانایى، از همان همّت استفاده کرد وارد این میدان شد و کارهاى کارستانى انجام داد. [۵]


* ۱۱
سردار رشید اسلام، مالک اشتر زمان، چمران عزیز، مرد عمل و جهاد و شهادت، سرباز فداکار اسلام و انسانی در خط حاکمیت قرآن بود. جهاد او در خوزستان دنباله‌ی جهادش در کردستان و دنباله‌ی جهاد بزرگش در لبنان بود. در همه جا یک هدف و یک خط را تعقیب میکرد. [۱]


* ۱۲
مرحوم شهید چمران حقاً یک نمونه و مظهری بود از آن چیزی که انسان دوست میدارد تربیت جوانان ما و دانشگاهیان ما به آن سمت حرکت بکند... در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ [۴]

 
۰

همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد

زندگی به سبک شهدا جنگ ودفاع مقدس

همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از عرصه‌های مهم و جاودانه تاریخ ایران اسلامی، دوران هشت ساله دفاع مقدس است که در این عرصه ماندگار، مردان بزرگی سهیم بوده‌اند. نام شهیدان ایران اسلامی که با نثار جان خود و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قله‌های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کند، همواره بر تارک پر افتخار میهن می‌درخشد. شهیدان والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، برگرفته از مکتب امامان معصوم (ع)، باعث شدند تا سعادتی بزرگ برای کشور اسلامی ایران رقم بخورد و امروز ثمره آن خون‌های پاک است که باعث شده، اقتدار نظام اسلامی در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان دنیا حفظ شود.

امروز گرچه چهار دهه از پایان دوران دفاع مقدس گذشته، اما به جرأت می‌توان گفت هنوز گوشه کوچکی از رشادت‌ها و دلاوری‌های حماسه‌سازان و قهرمانان آن دوران با شکوه که خود می‌تواند درسی برای آیندگان و نسل امروز باشد به درستی در پیشگاه ملت ایران مطرح نشده است. از این رو بر خود تکلیف دیدیم که در این راستا گوشه کوچکی از زندگینامه و رشادت‌های یکی از این قهرمانان و حماسه‌سازان ایران زمین، شهید سرلشکر «ایرج رستمی» را بازگو کنیم.

ایرج رستمی در شهریور سال ۱۳۲۰ در شهر آشخانه (مرکز شهرستان مانه و سملقان) از شهر‌های استان خراسان شمالی متولد شد. ایرج پسری چالاک، تند و تیز، بسیار شاد و کمی شوخ طبع بود. در سال ۱۳۲۷ وارد مدرسه عنصری آشخانه شد و کلاس ششم ابتدایی را در این مدرسه به پایان رساند. ایرج در مدرسه و حتی محیط روستا حامی و مدافع خوبی برای بچه‌های کوچک و ضعیف بود. او یک روستازاده بود و در کار‌های کشاورزی و دامداری کمک حال پدر و خانواده بود. در اوایل دهه ۴۰ به خدمت مقدس سربازی رفت و در همان دوران وارد ارتش شد. با توجه به وضعیت مناسب جسمانی و فیزیکی جزء اولین نفراتی بود که دوره چتربازی و سقوط آزاد را می‌گذراند. او برای یک دوره آموزشی به تهران رفت و بعد وارد یگان هوابرد شیراز شد. در شیراز به ادامه تحصیل پرداخت و در تاریخ ششم مهر ۱۳۵۴ به درجه ستوان‌دومی رسید.

پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، در سال ۱۳۵۸ با تیپ ۵۵ هوابرد شیراز برای برقراری نظم و آرامش فتنه ضد انقلاب به کردستان رفت. به دلیل رشادت‌هایی که در کردستان از خود نشان دادند سه سال ارشدیت گرفت و به درجه سروانی نائل آمد و مسئول برقراری امنیت سردشت شد در آبان ۱۳۵۸ در درگیری و جنگ با کومله از ناحیه پا زخمی و حدود ۹ ماه در بیمارستان بستری شد. وی پس از بهبودی به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

با توجه به توانمندی‌ها، سوابق و قابلیت‌های منحصر بفرد نظامی شهید رستمی در حوزه چریکی و جنگ‌های نامنظم و سوابق درخشان در کردستان، توسط وزارت دفاع مامور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه چمران ستاد جنگ‌های نامنظم را در جبهه‌های جنوب تشکیل داد که مسئولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد.

به دستور شهید چمران، مرکز آموزش نیرو‌های ستاد هماهنگی جنگ‌های نامنظم را تأسیس کرد و مسئولیت آن مرکز (در خزینه) و همچنین عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم به شهید رستمی محول شد. شهید چمران و رستمی با شکل‌دهی ستاد هماهنگی جنگ‌های نامنظم و طراحی چندین عملیات در منطقه، ضربات سختی به دشمن وارد آوردند.

رشادت، از خودگذشتگی و درایت شهید رستمی از دید تیزبین دکتر چمران مخفی نماند و این امر سبب آغاز یک دوستی تا پای جان بین آن دو شد. این دو یار و همرزم دلاور در عملیات‌هایی همچون هویزه در  ۱۶ دی ۱۳۵۹ و عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ همراه هم بودند. شهید رستمی به همراه شهید چمران از اولین نفراتی بودند که با همراهی سایر رزمندگان شجاع اسلام پا به ارتفاعات الله‌اکبر گذاشتند در حالی که دشمن در نقاطی، سرسختانه مقاومت می‌کرد آن‌ها با فداکاری و قدرت تمام تپه‌های شاهسوند را به تصرف درآوردند.

در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم به همراه سایر نیرو‌های مسلح، دهلاویه را که روستایی در غرب سوسنگرد است، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاویه، ۱۰ روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا این که در ۲۴ آبان ۱۳۵۹ دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند.

پس از شکستن حصر سوسنگرد در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۵۹، جاده دهلاویه و مرز چذابه در تصرف دشمن بود. برای آزادسازی روستا و جاده دهلاویه، عملیاتی ساعت ۴:۳۰ دقیقه بامداد ۲۶ خرداد سال ۶۰ با تلاش نیرو‌های ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی ایرج رستمی و همکاری نیرو‌های ارتش و سپاه از دو محور روستای دهلاویه اجرا و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتری بعد از دهلاویه شد. سرانجام در بامداد ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه و جانشین شهید چمران در جریان درگیری سخت با دشمن بعثی، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

متواضع و بی‌آلایش

«محمد نخستین» یکی از همرزمان شهید رستمی در خاطرات خود بیان می‌کند: «شهید رستمی فرمانده عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم بود و در رشته عملیات‌های زیادی که انجام داد مانع پیشروی دشمن و حتی فرار آنان می‌شد. رستمی مسئول اجرایی عملیاتی بود که شهید چمران طراحی می‌کرد. یکی از صفات بارز شهید رستمی همان بسیجی بودن وی بود، ما و مابقی دوستان، شهید رستمی را تنها به خاطر احترام «جناب سرگرد» صدا می‌کردیم ولی برای وی پست، مقام و درجه هیچ اهمیتی نداشت. در دوکوهه سنگری درست کرده بودیم که اتاق شهید رستمی باشد. وی شب تا صبح برای شناسایی بیرون می‌رفت و نزدیکی‌های صبح که برای کمی اسراحت می‌آمد، اتاقش پر از نیرو‌های بسیجی بود که خوابیده بودند لذا جایی برای خواب نداشت. شهید رستمی با یک کیسه خواب همیشه دم در سنگر می‌خوابید و رزمندگان که در رفت و آمد بودند باعث مزاحمت می‌شدند لذا من همیشه گله‌مند و ناراضی بودم، اما رستمی حرفی نمی‌زد.»

شهید ایرج رستمی از نگاه شهید دکتر مصطفی چمران

یادداشتی که به خط شهید چمران برای شهید ایرج رستمی ارسال شده مبین سطح علاقمندی و انس و الفت میان این دو عبد صالح خداوند است. در این یادداشت چنین آمده است:

«بسم ا... الرحمن الرحیم

.. دوست عزیزم آقای رستمی قهرمان پرافتخار من، هر وقت که به تو فکر می‌کنم از شدت شوق قلبم می‌لرزد و اشک به چشمانم حلقه می‌زند. امیدوارم که هر چه زودتر صحت و سلامت خود را بازیابی و با هم در کوه‌ها و دشت‌ها و دره‌ها و در خطرناک‌ترین سنگر‌ها برای پاسداری از ایران و انقلاب فداکاری کنیم...»

این چنین بود که این دو یار صدیق و فداکار بعد از شروع جنگ تحمیلی نیز در کنار یکدیگر و دوشادوش هم در برابر خصم زبون زمان جنگیدند و دلاوری‌ها و رشادت‌های فراوان از خود نشان دادند که کمترین آن آزادسازی پاوه و فتح ارتفاعات الله‌اکبر، دهلاویه و... بود. سرانجام هر دو در یک روز و در فاصله‌ای کم به شهادت رسیدند.

در سحرگاه ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ شهید ایرج رستمی به شهادت رسید و به فاصله چند ساعت بعد زمانی که شهید چمران از شهادت همسنگر و فرمانده دلاورش به شدت اندوهگین بود گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد می‌برد» شهید چمران در همان مکانی که شهید رستمی به شهادت رسیده بود مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و در راه بیمارستان در نزدیکی اهواز به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت و به دوست و همرزم فداکارش پیوست و چه زود خداوند درخواست دوستی او را لبیک گفت.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

شهید رستمی در کلام فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی)

رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله‌العالی) در سفر خود به خراسان شمالی در سال ۹۱ در جمع بسیجیان و مردم شهیدپرور این خطه، با ذکر خاطره‌ای پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی فرمودند: 

«معروف بود در دوران دفاع مقدس، می‌گفتند فلانی نوربالا می‌زند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. یعنی این نورانیت بسیجی بود. این را من خودم مشاهده کردم، نه یک بار و دو بار، یک مورد آن مربوط به همین استان (استان خراسان شمالی) شماست. بد نیست عرض بکنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است، «سرگرد رستمی» بود به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود، در مجموعه گروه شهید چمران، آنجا فعالیت می‌کرد. بنده مکررا او را می‌دیدم؛ می‌آمد، می‌رفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کار‌هایی که فردا داشتیم، صحبت می‌کردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد.

چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتا پایش گل آلود است؛ این پوتین‌ها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه این چهره می‌درخشد؛ نورانی بود. روز‌های قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، می‌خواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. این حضور فداکارانه، ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت می‌کرد، مجاهدت می‌کرد، حضور فداکارانه داشت در همان مجموعه بسیجیِ شهید چمران، بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم. دیگران هم بیشتر از ما دیدند و این ناشی از حضور فوق‌‎العاده است.»

فرازی از نامه شهید رستمی به همسرش

شهید رستمی در آستانه اعزام به ماموریت سردشت در نامه‌ای به همسرش چنین نوشت «خوشحالم که در این لحظات حساس و خطیر تاریخ با قلبی آکنده از نور اسلام به یاری هموطنان کردˈ می‌شتابم. سعی خواهم کرد که در لحظات حساس دستم به خون آغشته نشود و اگر مسئولیتی دارم و یا مسئولیتی دیگر به من واگذار شود طبق فرمان مولای متقیان (ع) که زینت بخش نهج البلاغه است عمل کنم و سعی خواهم کرد اموال بیت المال را در راه صحیح و به مصرفی معقول برسانم. ابتدا حق مستضعفان را ادا خواهم کرد و سپس برای رفاه عمومی مردم می‌کوشم.»

گزارش از پژوهشگر دفاع مقدس سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم

۰

مشق رزم «حاج قاسم» در گود زورخانه/ باشگاهی که تفنگ‌ها «میل» و قبضه آر.پی.جی «کباده‌» آن بود!

زندگی به سبک شهدا معروف نیوز جنگ ودفاع مقدس

مشق رزم «حاج قاسم» در گود زورخانه/ باشگاهی که تفنگ‌ها «میل» و قبضه آر.پی.جی «کباده‌» آن بود!

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، هر چند معلوم نیست از چه زمانی فرهنگ پهلوانی و قهرمانی به فرهنگ ایرانی پیوند خورد، اما این موضوع واضح و روشن است که پهلوانی و بزرگ‌مردی در ایران قدمتی دیرینه دارد و اگر از تعاریف و نوشته‌های اساطیری و ادبی عبور کنیم این فرهنگ در ادامه راه خود با تائید از سوی فرهنگ دینی توانست بیش از گذشته در جامعه باقی بماند تا امروز که هم با حفظ اصالت گذشته، طرفداران خود را دارد.

پهلوانان، همان قهرمانانی بودند که در مقامی بالاتر قدم در راه خیر گذاشتند و با شکستن غرور و تکبر خود و کسب معنویت در وهله اول، با پیروزی بر نفس خویش به پهلوانی رسیدند. بعد‌ها با ورود اسلام به ایران ورزش زورخانه‌ای با فرهنگ دینی پیوند خورد و با گرفتن رنگ و بوی دین بر ارزش و قدر آن افزوده شد. از این رو هر سال سالروز جنگ حضرت علی (ع) با عمرو بن عبدود در غزوه خندق مصادف با ۱۷ شوال، در تقویم کشور به نام روز «فرهنگ پهلوانی» و «ورزش‌های زورخانه‌ای» نامگذاری شده است تا یادگاری از پیوند مبارک قهرمانی و پهلوانی باشد.

پهلوانان وطن، از «پوریای ولی» تا «حاج قاسم سلیمانی»

نام قهرمانان زیادی در طول تاریخ به نام پهلوانی گره خورده است، قهرمانانی که با رعایت اخلاق و خیر رساندن به مردم، نام خود را بالاتر از قهرمان ورزشی به پهلوان تغییر دادند، اتفاقی مبارک که نام آنان را نه فقط به عنوان یک قهرمان ملی و میهنی که به عنوان الگویی از اخلاق و بزرگ‌منشی بر سر زبان‌ها انداخت و اگرچه از زمان حیات برخی از آنان صد‌ها سال گذشته، اما همچنان نام و یادشان در تاریخ و فرهنگ ما به وضوح زنده است. از پوریای ولی که گفته می‌شود اولین طراح و معمار زورخانه است تا تختی که اگرچه عناوین قهرمانی متعددی در رشته کشتی دارد، اما نامش بیش از یک قهرمان به پهلوان شهرت دارد تا حاج قاسم سلیمانی فرمانده بزرگ مقاومت که کمتر کسی از پهلوانی او در گود زورخانه با خبر است، همه افراد تاثیرگذار ورزش‌های زورخانه‌ای و پهلوانی هستند.

جایی که تفنگ‌ها میل و قبضه آرپی جی کباده بود/ باز شدن پای حاج قاسم به گود زورخانه

باز شدن پای رزمنده‌ها پیش از میدان جنگ در گود زورخانه

کم نبودند شهدایی که پیش از حضور در میدان‌های رزم علیه دشمن پایشان به گود دیگری از مبارزه باز شد. قهرمانان وطن قبل از اینکه اسلحه به دست بگیرند در جایی چون زورخانه با امیال و هوا‌های نفسانی خود مبارزه کردند و اگر به مقامی رسیدند نه به واسطه زور بازو که به خاطر صفات نیکی بود که در درونشان ریشه دوانده بود.

جایی که تفنگ‌ها میل و قبضه آرپی جی کباده بود/ باز شدن پای حاج قاسم به گود زورخانه

پهلوان شهید کوچولو

«سعید طوقانی» در زمان شهادت ۱۶ سال سن بیشتر نداشت، آنقدر شناسنامه‌اش را دستکاری کرده بود تا بتواند به جبهه برود تا اینکه بالاخره به جبهه رفت و در سال ۱۳۶۳ در شرق دجله به شهادت رسید. سعید از کودکی باستانی‌کار بود، قهرمان کوچکی که تصاویر و پوسترهایش زینت‌بخش زورخانه و نشریات کشور بود. از چهار سالگی به ورزش زورخانه‌ای علاقه‌مند شد و خیلی زود توانست در این رشته پیشرفت کند و نامش به «پهلوان کوچولو» شهرت بیابد. پیش از انقلاب به واسطه ستم شاه بر مردم که با مرام سعید فاصله داشت، در نامه‌ای اعتراضی به امام، نوشت که از ورزش باستانی دست می‌کشد. پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ در حکمی سرپرست نوجوانان باستانی‌کار کشور شد، اما سعید میدان اصلی پهلوانی را در جای دیگری یافته بود. او مدتی بعد از حضور در جبهه زورخانه پادگان دوکوهه را تاسیس کرد.

جایی که تفنگ‌ها میل و قبضه آرپی جی کباده بود/ باز شدن پای حاج قاسم به گود زورخانه

روزخانه‌ای با هفت شهید

زورخانه‌ها علاوه بر قهرمان‌سازی، محل پرورش فرهنگی جوانان‌ها نیز بودند. کلاس درسی بودند برای خودآموزی و توجه به ویژگی‌های انسانی که آدمی را به انسانیت نزدیک می‌کند. بوده و هستند زورخانه‌هایی که گوی سبقت را از دیگر زورخانه‌ها ربودند و با پرورش قهرمانان پهلوان و نامدار، پهلوان‌پرور شدند. مثلا زورخانه‌ای در شهر ساوه اراک وجود دارد که محل پرورش هفت شهید دوران دفاع مقدس است که تنها سه شهید از یک خانواده، شهیدان «اسماعیل شعبانی»، «مسلم شعبانی» و «حسین شعبانی» به ورزش در این زورخانه مشغول بوده‌اند.

جایی که تفنگ‌ها میل و قبضه آرپی جی کباده بود/ باز شدن پای حاج قاسم به گود زورخانه

فرمانده بزرگ جبهه مقاومت، باستانی کار دوران جوانی

زورخانه عطایی‌شهر کرمان واقع در خیابان شهید چمران، روزی پاتوق شهید حاج قاسم سلیمانی در ایام جوانی بود. با وجودی که سردار دلها بعد‌ها برای ورزیده کردن بدنش به سراغ ورزش پرورش اندام رفت، اما معتقد بود در ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای فضای معنوی حاکم است که انسان را به حال و هوای مردانگی می‌برد و لازم است برای تکمیل بُعد جسمانی ابتدا به بُعد معنوی توجه شود از این رو هم به باشگاه پرورش اندام می‌رفت و هم به زورخانه. روحیه پهلوانی حاج قاسم و ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی او از کودکی همراهش بوده است، در جانش ریشه دوانده و تا پایان عمر او را همراهی کرده، بی‌ربط نیست که همین روحیه باعث شده بود تا در جوانی به میدان ورزشی پا بگذارد که بیش از جسم به روح و روحیه حق‌جویی وابسته است.

تفنگ جای میل و قابلمه جای ضرب!

ابتکارات رزمنده‌‎ها در جبهه کم نبود، اوقات فراغت رزمنده‌ها در عقبه پر بود از شادی، معنویت، زمان‌های خالی گاهی با دعا و مناجات پر می‌شد، گاهی با ورزش و بازی و شوخی. یکی از نوآوری‌های بچه‌های رزمنده در جبهه برگزاری ورزش زورخانه‌ای با ادوات جنگی بود. بعضی‌ها که باستانی‌کار بودند فضا را مغتنم شمرده و از تفنگ به عنوان میل و تخته شنا و از قبضه و آر.پی.جی به عنوان کباده استفاده می‌کردند. گود زورخانه درست می‌کردند و عده‌ای هم برای تماشای حرکات، دور آن‌ها می‌نشستند به تماشا.

یکی از رزمندگان در خاطره‌ای از شهید اصغر وصالی تعریف می‌کند که: «اصغر وصالی یکی از ساختمان‌های پادگان ابوذر را برای نیرو‌های داوطلب و رزمنده آماده کرده بود و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسیم آن‌ها نظم خاصی در شهر ایجاد کرد. وقتی شهر کمی آرامش پیدا کرد، ابراهیم به همراه دیگر رزمنده‌ها ورزش باستانی را بر پا کرد. هر روز صبح با یک قابلمه ضرب می‌گرفت و با صدای گرم خودش می‌خواند. اصغر هم میاندار ورزش شده بود. اسلحه ژ۳ هم شده بود میل! با پوکه توپ و تعدادی دیگر از سلاح ها، وسایل ورزشی را درست کرده بودند.»

۰

رشادت شهید چمران در عملیات شکست حصر سوسنگرد

زندگی به سبک شهدا معروف نیوز جنگ ودفاع مقدس

رشادت شهید چمران در عملیات شکست حصر سوسنگرد

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: هنوز چند سالی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که رژیم صدام با حمایت بیش از ۸۰ کشور خارجی جنگی نابرابر و ظالمانه‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد و در آن دوران که کشور ما با تحریم‌های ظالمانه دست و پنجه نرم می‌کرد، باید در مقابل دشمن بعثی نیز مقاومت و ایستادگی می‌کرد، لذا رزمندگان با همه مشکلات و کمبود‌ها با روحیه ایثار و شهادت به جنگ با دشمن بعثی رفتند. به‌دلیل همین کمبود‌ها و پایین بودن تعداد نیرو‌ها در روز‌های آغازین جنگ برخی از مناطق جنوبی کشور در همان روز‌های اولیه دوران دفاع مقدس به تصرف دشمن بعثی درآمد.

منطقه دهلاویه یکی از همان مناطقی است که در سال ۱۳۵۹ و تقریباً ۲۵ روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی به اشغال نیرو‌های بعثی درآمد و هدف عراقی‌ها با تصرف دهلاویه، حرکت به سمت سوسنگرد و اشغال آن بود که به این هدف نیز رسیدند.

البته این‌طور نبوده که دشمن بعثی به‌راحتی موفق به تصرف دهلاویه شده باشد بلکه مردم این روستای کوچک حدود ۲۵ روز با اینکه تعداد آن‌ها نسبت به دشمن بعثی قابل ملاحظه نبود مقاومت کردند، اما بعد از گذشت مدتی با هدف دفاع از شهر سوسنگرد به سمت سوسنگرد رفتند و این‌گونه بود که دهلاویه به دست نیرو‌های عراقی افتاد.

دهلاویه روستای کوچکی در استان خوزستان و دشت آزادگان و کنار جاده سوسنگرد- بستان واقع شده است و به همین دلیل در خط مقدم دفاع از سوسنگرد قرار داشت. مدافعان دهلاویه با مشاهده حمله نیرو‌های عراقی با اینکه حتی از لحاظ تأمین غذا و آب نیز با مشکل مواجه بودند، به مقاومت پرداختند و در این راه تعدادی نیز شهید شدند. در جریان درگیری بین نیرو‌های خودی با دشمن بعثی بود که بیش از ۵۰ رزمنده تبریزی برای کمک به مدافعان دهلاویه به منطقه رفتند و همین اقدام منجر به روحیه گرفتن نیرو‌های مردمی و رزمندگان شد، اما با همه این تفاسیر این روستای کوچک و البته استراتژیک به دست عراقی‌ها افتاد.

همان‌طور که گفته شد دشمن بعثی با تجهیزات پیشرفته و تانک به سمت سوسنگرد آمد، به‌طوری که این شهر از سه جهت محاصره شد.

در این حین مصطفی چمران که متخصص در جنگ‌های نامنظم بود با توجه به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر شکست حصر سوسنگرد به همراه رزمندگان کارکشته سپاهی و ارتشی و البته نیرو‌های مردمی برنامه‌ای جامع را برای اجرای عملیات شکست حصر سوسنگرد برنامه‌ریزی کرد و وضعیت طوری بود که محاصره این شهر در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ شکست و نیرو‌ها تصمیم گرفتند تا آب کارون را در دشت‌های خوزستان رها کنند. همین کار موجب سردرگمی دشمنان شد.

چمران که به‌عنوان فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم در دوران دفاع مقدس مطرح بود، به‌شدت از سنگ‌اندازی ابوالحسن بنی‌صدر در جبهه‌های جنگ ناراحت بود و وقتی که بنی‌صدر از سوی امام راحل از فرماندهی کل قوا عزل شد، چمران به فکر حمله به ارتفاعات بستان افتاد تا از آن طریق ارتباط شمالی و جنوبی نیرو‌های عراقی را قطع کند، اما در این عملیات بستان آزاد نشد، لذا مصطفی چمران و همرزمانش به فکر طراحی عملیاتی برای آزادسازی دهلاویه افتادند.

فتح دهلاویه در نوع خود عملیاتی جسورانه و غرورآفرین بود، به‌طوری که رزمندگان در ستاد جنگ‌های نامنظم با نصب پلی روی رودخانه کرخه به مواضع دشمن حمله کردند و تلفات سنگینی را به آن‌ها وارد کردند و باقی مانده نیرو‌های دشمن نیز وقتی عزم رزمندگان در آزادسازی دهلاویه را دیدند، عقب نشینی کردند و این‌طور بود که دهلاویه آزاد شد. این عملیات اولین پیروزی در دوران دفاع مقدس بعد از عزل بنی‌صدر بود که موجب شادی مردم شد و روحیه دوچندان را به سایر رزمندگانی که در مناطق دیگر مشغول نبرد با دشمن بودند، داد.

طرح آزادسازی دهلاویه در بامداد ۲۶ خرداد سال ۱۳۶۰ پایه‌ریزی شد و خود دکتر چمران نیز که برای بررسی موقعیت منطقه عملیاتی به خط مقدم رفته بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید، اما تلاش‌ها برای آزادی این منطقه ادامه داشت تا اینکه در عملیات شهید مدنی در ۲۷ شهریور ماه سال ۱۳۶۰ منطقه دهلاویه به‌طور کامل آزاد شد.

درحال حاضر نیز در محل شهادت مصطفی چمران یادمانی در منطقه دهلاویه ساخته شده است که زائران وقتی در قالب سفر‌های راهیان نور به مناطق جنگی می‌روند با حضور در این یادمان با رشادت‌های شهید چمران در آزادسازی دهلاویه و سایر همرزمانش در ستاد جنگ‌های نامنظم آشنا می‌شوند.

رشادت و شجاعت یاران شهید چمران در بازپس‌گیری منطقه دهلاویه در آن دوران بسیار حائز اهمیت بود، چراکه اگر این منطقه در دست عراقی‌ها باقی می‌ماند، امکان حمله مجدد آن‌ها به شهر سوسنگرد وجود داشت، البته که دشمن بعثی بعد از شکست حصر سوسنگرد و آزادسازی دهلاویه چندین پاتک و اقدام برای اشغال دوباره این مناطق انجام داد که با پاسخ کوبنده رزمندگان مواجه شد.

بانک فیلم

نرم افزارهای مذهبی موبایل

تصاویربرگزیده

سبک زندگی اسلامی (لطفا برای نمایش تصاویرباکیفیت برروی تصویرموردنظرکلیک کرده وتصویررا در رایانه تان ذخیره کنید)

شبکه های اجتماعی